M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Barakamon - Ep 03

Barakamon - Ep 03

این بار من حس کردم نارو کمی در جریان اپیزود کم رنگ تر از قبل حضور داره و بیشتر به خود سنسی و اتفاقاتی که بین اون و مردم دهکده می افتاد پرداختیم. البته این نکته رو هم بگم که، من هر چقدر نارو رو در طول اپیزود ببینم، باز هم دلم بیشتر از اینها نارو میخواد و از دیدنش خسته نمیشم. باز هم اپیزود رو دوست داشتم و خیلی برام دلچسب بود. لحظات ریز بامزه خیلی زیاد داشتیم؛ نارو چه بامزه ادای بالغ شدن رو در میاورد .. شدیداً جذب اون صحنه بودم. خیلی تغییر میمیک صورتش رو دوست داشتم و به نظر من لحظه خیلی شیرینی بود. (تو ادامه شات مربوط به مانگا رو گذاشتم. اونو با ورژن انیمه مقایسه کنید.) از نظر من این اپیزود، اپیزودی بود که به تاما از لحاظ کارکتری رنگ خاصی پاشیده شد .. تا قبل از این میوا دختر برتر از نظر من بود و علاقه خاصی بهش داشتم و دارم ولی تاما کمتر به چشم می اومد ولی حالا با قرار گرفتن در چنین سناریوی مانگایی جالبی در کنار سنسی، از نظر من به یک کارکتر خوب تبدیل شد. اینکه تونستیم به اون شکل درباره سبک مانگا نوشتن فجیع ـش با خبر بشیم و سنسی ای که مجبور بود باهاش همراه بشه .. صحنه‌های صحبت ـشون عالی بود. شور و علاقه ای که تاما در حین صحبت کردن درباره مانگا داشت، دیدنی بود. تاما مسلماً به دنبال متفاوت بودنه و متفاوت هم هست ولی ... شاید .. یه ذره زیاده روی کرده! تصورات تاما و جریانات فوجوشی معرکه بود .. فلش بک و جریان شوکه شدنش حسابی خنده دار بود ... بیچاره بدجور شوکه شد و معصومیت ذهنی ـش رو از دست داد!


نیمه اول اپیزود چندتا جریان بازی با لهجه داشتیم که شاید درک اون لحظات کمدی برای غیرژاپنی زبان‌ها کمی سخت باشه ولی بهرحال، منظور بین کارکترها رسونده میشد و حس کمدی جالبی جریان داشت .. صحبت های اینکه اون دوتا زن به اون شکل تو مغازه در مورد "ایتای" حرف میزدن و بعد سنسی متوجه منظور پیرزن شد و بهش جنس رو رسوند. از لحاظ ترجمه ای شاید رسوندن منظور صحنه کمی سخت باشه ولی اگه به صحبت های دو کارکتر و لهجه ای که استفاده میکنن، توجه کنید، حتماً متوجه فضای حاکم بر مغازه میشید.

پایان بندی این اپیزود با ماجرای جشن موچی قاپی به شکل زیبایی در اومده بود و حسابی حس دلگرم کننده ای رو به بیننده منتقل میکرد. مردم صمیمی دهکده ای که دور هم جمع شدن و با خنده و شادی به سراغ موچی جمع کردن واسه خودشون رفتن. موچی ای که برای سنسی حکم چیز دیگه ای رو داشت؛ سنسی موچی قاپی رو با مسابقه خطاطی در ذهن خودش با شباهت میدونست؛ "بعضی‌ها میتونن و بعضی‌ها نمیتونن!" ، "شاید بهتره بیخیال بشیم ..." حرف هایی از سرناامیدی دوم شدن در مسابقه خطاطی ... بعد از اون حرف های پیرزن محلی در مورد موچی، به زیبایی به موقعیت فعلی و درگیری ذهنی سنسی نشست و اونو به سمت ادامه دادن راه خطاطی و رفتن به سراغ مسابقات بعدی هُل داد ... سنسی دلگرم شد و بار دیگه در دنیای روستایی این جزیره، از بودن در کنار چنین جمعی راضی و خوشحال به نظر میرسید.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ورژن انیمه ای ناروی بالغ :



- فلش بک تاما و عصبانیتش از محتوای مانگای یائویی :



- این سنسی چرا همیشه در حال افتادن روی هیروشیه؟!



- دپرسی سنسی :

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد