M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Barakamon - Ep 04

Barakamon - Ep 04

پیشی‌های دوست داشتنی از راه رسیدن! کمی کمبود حیوانات محلی احساس میشد و به نظر من میتونیم بیشتر از اینها اونا رو ببینیم چون واقعاً به زیباتر شدن محیط انیمه کمک میکنند. هرچند گربه‌ها ولگرد بودن و آنچنان اهل نزدیکی با انسان ها نبودن ولی بهرحال صحنه‌های خیلی بامزه ای با حضور این گربه‌ها دیدیم؛ اینکه سنسی چطور از دیدن منظره حرکت گربه‌ها ذوق زده شد، واقعاً دیدنی بود. جریانات بعد از اون، اینکه چطور در مورد بغل کردن گربه ها حرف زدن و سنسی اون گربه وحشی رو بغل کرد هم خنده دار بود. هم دلم به حال گربه سوخت و هم به حال سنسی .. ! و در طول این صحنه‌ها چقدر دلم میخواست که نارو هم اونجا حضور داشت. واقعاً دیدنی تر میشد .. اینکه نارو، دختر فضول داستان ـمون رو در کنار این گربه‌های بامزه ولی خشن ببینیم! روی هم رفته دوست دارم بیشتر از اینها به محیط محلی انیمه بها داده بشه و قدرت استفاده از انواع و اقسام لوکیشن ها و کارکترها و چیزهای فرعی رو دارند.

تو ادامه داستان، با آکی آشنا شدیم؛ واقعاً به نسبت تاما عاقل تر به نظر میرسه و از اون رفتارهای سوپر عجیب تاما نداره! (البته تامای بیچاره تقصیری نداره .. تو بچگی شوکه شده ... Lol ) بعد از اون وقتی به جریان استفاده از تلفن قدیمی رسیدیم، با خودم فکر میکردم "چطور ممکنه سنسی چنین تلفنی رو ندیده باشه؟" یا به عنوان یک خطاط و کسی که با یک هنر قدیمی برای شغلش سر و کار داره، حس میکردم اطلاعات عمومی ـش در مورد تلفن ها باید در حدی باشه که با چنین چیزی آشنا باشه ولی از طرف دیگه، فقط این مسئله رو جنبه طنز داستان میدونم و اصلاً منو اذیت نمیکنه. بهرحال، هر چیزی که بود، باعث شد خنده نارو، خنده هینا، سرخ شدن آکی و خجالت زدگی سنسی رو به وجود بیاره و چه چیزی بهتر از این لحظات زیبا و دوست داشتنی! یه نکته ریز که خیلی دوست داشتم، نحوه ساکت شدن نارو و هینا حین تلفن صحبت کردن سنسی بود؛ اینکه به اون شکل خنده دار دستاشونُ جلوی دهن ـشون میگرفتن و حرف نمیزدن .. خیلی بامزه بود.

میوا خودش که عالیه .. پدرش هم خیلی باحال بود. حداقل در کنار سنسی زوج کمدی خیلی خوبی رو تشکیل میداد و روی هم رفته، نیمه دوم در کنار اون بچه‌های دهکده شاد و سرزنده شده بود. خطاطی کردن روی قایق واقعاً کار مشکلی به نظر میرسه .. خصوصاً برای سنسی که با مشکلات ذهنی خاصی دست و پنجه نرم میکنه و در نهایت من حس میکنم این جای دست بچه‌ها و بازیگوشی اونا بود که به اون انگیزه و قدرت خطاطی روی قایق رو داد .. دیدن اینکه اونا چقدر راحت دست‌های سیاه شده خودشونُ به قایق میزنن و با نشاطی کودکانه از کنار خرابکاری که انجام دادن، میگذرن.

از اپیزود راضی بودم و حس میکنم همچنان مثل اپیزودهای قبل پر از لحظات دوست داشتنی و دلگرم کننده بود. دوست داشتم چپترهای مربوط به این اپیزود از مانگا رو مرور کنم و مثل
پست های مربوط اپیزودهای قبلی که نوشتم، ازشون عکسی بذارم ولی ظاهراً داستان این اپیزود جز چپترهای ترجمه نشده ست و بهرحال، هنوز از قسمت های ترجمه شده، داستان های زیادی باقی مونده که انیمه میتونه پوشش بده. امیدوارم همچنان لحظات زیبایی از مانگا رو درون انیمه ببینیم .. تا اینجا که عالی بوده.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ذوق سنسی از زاویه دیگه ای :



- دوست دارم این صحنه رو ارجاعی به Lion King تصور کنم :



++




- نحوه ساکت شدن نارو و هینا :



- لحظات بامزه بچه های دهکده :

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد