M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

نگاهی به انیمه Koi wa Ameagari no You ni

[نگاهی به انیمه Koi wa Ameagari no You ni]





چه باید کرد با عشقی غریب و ناملموس؟!


از عشق سخن گفتن با انیمه (انیمیشن ژاپنی) «بعد از باران» (Koi wa Ameagari no You ni) چه شاعرانه ست؛ چه دلبرانه ست و همچنین، چه واقع گرایانه ست! شاید صحبت از عشقی نامتعارف و توصیف اون به عنوان یک عشق واقع گرایانه کمی نامعمول و نامعقول به نظر برسه ولی خب یک لحظه پای سوژه اثر و دیدگاه اولیه کار وقت بذارید و فکر کنید با چه اثری روبرو هستید؟!  کل این انیمیشن با محتوایی نامتعارف به ما معرفی شده و طبیعیه که ما هم بخوایم اون رو از نگاهی تازه و دیدی روشن و باز از نظر بگذرونیم. بهرحال ما پا به دنیای این اثر گذاشتیم و حالا باید ببینیم می تونیم افکارمون رو با این دنیا تطابق بدیم یا که خیر!


برای شرح داستان این انیمه به یک جمله بیشتر نیاز ندارید : «دختری جوان که عاشق مردی میانسال میشه!»


و این تک جمله می تونه به هزاران جمله بلند و پاراگرافی مرتبط تقسیم بشه؛ چرا که انیمه به خوبی خوب دل مخاطب خودش رو بدست میاره، جملات رو در ذهن مخاطبش خلق می کنه و ما رو به این فکر وامیداره که چه راحت میشه از سوژه ای زشت تلقی شده از دیدگاه اجتماع یک اثر هنری و ادبی زیبا اقتباس کرد. فراموش نکنیم که زشتی ها چیزهایی هستند که ما انسان ها خودمون بهشون «نه» گفتیم و اونا رو در زندگی هامون ممنوعه اعلام کردیم و کاری که این انیمه انجام میده زدن تلنگری به ماست؛ به تفکر ما و بازی با این ایده که شاید تمام زشتی ها و تمام خواسته های نامعمول چیز بدی نباشند و شاید اگر با نگاه درستی به اون زشتی نگاه کنیم، زیبای جایی در ذهنمون پیدا کنه و اصل و حقیقت ماجرا این باشه که ما با یک لحظه دلپذیر روبرو هستیم و نه یک فرجام ناخوشایند.


رابطه بین دو کارکتر، زوج اصلی این اثر بسیار بالغانه و باب میل افق می گیره؛ تو حین دیدن این اثر شما به این فکر نمی کنید و وسواس ندارید که چرا این دو کارکتر زودتر به هم نمی رسند؛ بلکه از مسیر لذت می برید و به اینکه جرعه جرعه و قدم به قدم با زوج اصلی داستان در این قالب شاعرانه گام برمی دارید دلخوشید. و بدونید که این احساس، احساسی فوق العاده خوبه. وقتی این احساس بهتر میشه که فاکتورهای دیگه ای جهت بهتر و پرثمر کردن اثر از راه برسند؛ مثل موسیقی دلگرم کننده اثر که من رو نسبت به دیدن هر قسمت بیشتر مشتاق می کرد و مثل چیدمان صحنه و همچنین شخصیت پردازی بی نهایت لطیف در عین داشتن داستانی مردد کننده.


روی هم رفته، تجربه دیدن Koi wa Ameagari no You ni تجربه ای به دور از کلیشه و با حس و حالی دل انگیز برای من بود و با اینکه هر فصل انیمه های زیادی رو می بینم ولی حس می کنم این انیمه به راحتی جز بهترین های چند فصل اخیرم قرار می گیره و هر وقت اسمش رو بشنوم لبخندی روی لبم نقش می بنده. و کیه که از لبخند زدن بدش بیاد؟!









Slam Dunk - Anime review

Slam Dunk




سه روزه 60 قسمت پیش رفتم .. عالیــــه!

من با کارهای ورزشی رابطه خوبی دارم؛ حالا چه دیدن اونا باشه و چه ترجمه کردنشون. و اصلاً دلیل اینه بعضی از کارهای ترجمه من ورزشیه اینه که در حین ترجمه می تونم بیشتر با یه کار ورزشی وقت بگذرونم، انس بگیرم و واسم عزیزتر میشه. اما در این بین به عنوان یک ورزشی بین همیشه از اینکه انیمه بزرگی مثل Slam Dunk رو هنوز ندیده بودم افسوس می خوردم و دنبال وقت و زمانی بودم که از راه برسه و انیمه رو ماراتون بزنم. که حالا این اتفاق افتاد و به سراغش رفتم.

فکر نمی کنم چیزی درون انیمه بوده باشه که دلم رو زده باشه. تقریباً همه چیزشُ دوست داشتم؛ از کارکترها و شخصیت اصلی و جالبی مثل «ساکوراگی» و اخلاق خشن و خاصی که داشت گرفته تا حریفان، مربیان و حتی کارکترهایی فرعی مثل دخترایی که «روکاوا» رو تشویق می کردند و سوژه خنده خوبی بودند. آمم .. حالا که بهش فکر می کنم شاید .. شاید گه گاهی به این فکر کردم که چرا جریان عشق «هاروکو» به روکاوا اینقدر ادامه پیدا می کنه و چرا بالاخره تلنگر رابطه بین اون و ساکوراگی زده نمیشه. که حالا چنین چیزی تو کارهای ورزشی رایجه و زیاد اهمیتی نداره. بیننده می تونه باهاش کنار بیاد و از خیر توجه کردن بهش بگذره.

اما دیدن اینکه چطور تیم شوهوکو به تکامل رسید و چطور عضوی بعد از عضو دیگری به تیم ملحق میشد واسم جذاب بود؛ بک گراند و چهره خوبی به کارکترها بخشیده میشد و هر کدوم به نوع خوبی وارد ذهن مخاطب میشدند که این باعث میشد بعد از پا گذاشتن به زمین مسابقه با تمام دل موفقیت تیم شوهوکو رو طلب کنیم و یک دل باهاشون به پیش بریم. و وای که چقدر مسابقات این انیمه لذت بخش و هیجان انگیز بودند. هر مسابقه بهتر و هیجان انگیزتر از قبلی، هر مسابقه حساس تر از مسابقه قبلی و همراه با اتفاقاتی غیرمنتظره .. چه کمدی و چه جدی و درگیر کننده.

به نکات خوب دیگه میشه اشارات زیادی کرد؛ مثلاً موسیقی که چه در حین مسابقه (موسیقی متن) و چه OP , ED ، همه جالب توجه بودند و من فکر می کنم واسه کسی که تازه انیمه رو می بینه بعضی ترک ها به مرور زمان می تونن به راحتی به ترک هایی خاطرانگیز تبدیل بشند. یا نکته خوب دیگه ای که دوست دارم بهش اشاره کنم، حواشیِ انیمه ست .. اینکه چقدر روی فضای لات و لات وارانه کارکترها مانور می دادیم و حتی انیمه بعضی جاها جنبه جدی و دراماتیکی پیدا می کرد. مثلاً جریانات دعواهای بین کارکترهای انیمه، تتسوئو و یا میتسویی که با ورودشون آرک خیلی خوبی رو ساختن و یا دخالتی که ساکوراگی در داستان این آرک داشت و بعد از اون اتفاقاتی که تو باشگاه مدرسه بین این کارکترها افتاد (که یکی از بهترین آرک های انیمه بود) و چند اپیزودی رو صرف رسیدن و حل کردن اون وضعیت ناجور کردیم.

گفتنی ها زیاده ولی در نهایت، تصورم اینه که انیمه هر جور تموم بشه بازم در خاطر من به عنوان یک انیمه Must See باقی می مونه و ارزش دیده شدنُ داره. بسیار از دیدنش راضی هستم و به هر کسی که با کارهای ورزشی میونه خوبی داره دیدن اونو توصیه می کنم. اگه بتونید با طراحی زمخت و کلاسیک اثر کنار بیاید دیگه هیچ چیزی نیست که بتونه جلوی لذت بردنتون از فضای این انیمه رو بگیره.


پ ن : هر چقدر سعی می کنم خلاصه ش کنم ولی بازم دلم می خواد از آکاگی و ابهتش حرف بزنم، یا از مربی تیم که رفتار آروم و خنده داری داشت و تقابلش با ساکوراگی همیشه بامزه میشه، یا از Unbelievable گفتن های هیکوئیچی ( )، رفقای باحال ساکوراگی که مکمل خوبی واسه اون بودن، خودِ ساکوراگی که بارها میشه بهش برگشت و ازش حرف زد و اینکه فکر می کنم در بین کارکترهایی که تا به حال از انیمه های ورزشی دیدم یه کارکتر تک و فوق العاده متفاوته و وقتی کارکتر اصلی در این حد خوب باشه بیننده به راحتی مجذوب کار میشه.

Kino no Tabi: The Beautiful World

Kino no Tabi: The Beautiful World






سال ها بود که دوست داشتم این انیمه رو ببینم؛ بارها کاورش رو دیده بودم و نسبت به اینکه این انیمه چطور اثری هست کنجکاو بودم و بالاخره فرصت دیدنش پیش اومد. تایید شدن انیمه جدیدی واسه ناول این کار بهونه خیلی خوبی بود تا من دوباره به یاد دیدن این انیمه بیافتم و به سراغ دیدنش برم. و حالا بعد از دیدن انیمه باید بگم که حقیقتاً واسه دیدن انیمه جدید اثر هیجان دارم .. می تونم ببینم که چه انیمه دل پذیر و پر از جذبه ای میشه و به شما هم توصیه می کنم برای آماده شدن و رفتن به سراغ اون انیمه سری Kino no Tabi رو امتحان کنید ... ارزششُ داره.

اما یه کوچولو درباره انیمه ...

حس و حال حاکم بر انیمه من رو به یاد انیمه هایی مثل Natsume Yuujinchou یا Mushishi میندازه که این حقیقتاً چیز خوبیه. فضای ملایمی داره که کسل کننده نمیشه و ذهن مخاطب رو به هر شکلی تحریک می کنه و با خودش بهمراه "کینو"، شخصیت اول داستان به دل سفر میبره؛ سفرهایی که یکی بعد از دیگری ادامه پیدا می کنند و انسان های عجیب و غریب و سناریوهای ناخوشایندی رو هم به چشم می بینیم. درس هایی گرفته میشه و حرف از اما و اگرهایی به میون آورده میشه. و تو این بین شما به راحتی می تونید با کینو و موتور سخنگویی که داره انس بگیرید. من همیشه به این اعتقاد داشتم که وقتی انیمه یا اثری عوامل کمتری داشته باشه نزدیک شدن بهش کار ساده تریه و اینجا مثال و نمونه عالی این اعتقاد رو می تونید تجربه کنید.

و نه! انیمه تماماً تو فضای ملایم سیر نمی کنه. حتی جایی پا به میدان جنگ گلادیاتورها میذاریم و صحنه های اکشن خوبی رو هم می بینیم. اینم نکته دیگه ای واسه مد نظر قرار داشتنه که با یک انیمه با ریتمی ساده روبرو نیستید.

+ هنوز پایان بندی رو ندیدم.

3 قسمت دیگه باقی مونده ولی خیلی بعید می دونم در انتها از تصمیمم برای دیدن این اثر پشیمون بشم!



چند شات از فضای انیمه :






Full Metal Panic

Full Metal Panic





از اونجایی که فصل جدید سری واسه پاییز 2017 تایید شده و چندین سری داره، تصمیم گرفتم امتحانش کنم و چون آخرین رباتی هایی که دیدم زیاد به دلم خوش نیومده بودن انتظارات بالایی نداشتم ولی انیمه خوب تونست من رو درگیر خودش کنه؛ تا انتها دیدم و راضی بودم .. در حدی که بخوام باقی سری رو ببینم.

با خوبی هایی که از انیمه دیدم می تونم درک کنم چطور تونسته الگوی مناسبی برای کارهای رباتی بعد از خودش باشه. با توجه به سال ساختی که داره از لحاظ گرافیکی، طراحی ربات ها و صحنه های اکشن در سطح خوبی قرار داشت. طراحی کارکترهای اصلی رو هم خیلی دوست داشتم؛ کانامه، تسا، ساگارا، گارون، مائو و ... همه واسم جذبه ای خاص داشتن و سوال بزرگی که الان ذهنم رو به خودش مشغول کرده اینه که تو سری جدید با گرافیک امروزی چهره این کارکترها رو چطور امروزی می کنند؟! یه جورایی اون حس و حال گرافیک قدیمی به دلم نشسته و دلم نمی خواد اون ذهنیت خراب بشه. اما جدا از این ترس فعلاً دیدن دو سری دیگه از انیمه رو تو لیست دیدن میذارم و اونجا هم این دیدگاهم رو بررسی می کنم. شاید به مرور زمان دگرگونی گرافیکی واسم ملموس شد و باهاش کنار اومدم.

از بین دخترهای انیمه تسا رو بیشتر دوست داشتم .. نازنین بود. کانامه هم کارکتر خوبی بود و میشد باهاش کنار اومد .. حداقل زیاد دست بزن نداشت و از اونجایی که می دونم تمرکز اصلی انیمه روی تسا نخواهد بود از الان خودمُ آماده می کنم. از طرفی می دونم تسا لحظه های مختص خودش رو دریافت می کنه. مائو هم چند اپیزود خوش درخشید و یه جاهایی هم من رو به یاد ریوی از Black Lagoon انداخت که نکته خوبی بود. ساگارا کمی تکلیف خنگیش مشخص نبود .. گاهی عجیب خنگ میزد و گاهی هوشیار میشد. امیدوارم در ادامه ساگارا خصوصیات با ثبات تری به خودش بگیره.

اوه .. و تا فراموش نکردم بگم OP انیمه خیلی خوب بود. قشنگ میشد احساس نوستالژیکی ازش احساس کرد. خصوصاً تو این صحنه :



روی هم رفته از انیمه خوشم اومد .. باید ببینم دو سری دیگه چطور هستن.


+

چند شات مختلف :