M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

My Movie Challenge - 09 - The Lion in the winter

My Movie Challenge - 09 - The lion in the winter   - 1968

تاریخ تماشا : 1403/02/29

ساعت تماشا : 12:00 الی 15:00




فیلم بسیار حالت تئاترگونه ای داشت و من به عنوان یک طرفدار تئاتر حس و حال حاکم بر نوع چینش سکانس ها و دیالوگ های طولانی رو دوست داشتم. رد و بدل شدن دیالوگ ها بین شخصیت ها برای من مثل دیدن یک اجرای زنده تئاتر می موند و گرچه تو ابتدای فیلم یکم برام ارتباط گرفتن با کار سخت بود ولی هر چه جلوتر رفتیم، فیلم برام دلچسب تر و روون تر شد و این خصلت خوبی بود.


یادم نیست تا بحال کاری از پیتر او تول دیدم یا نه. اگه دیدم که خاطرم نیست و هوشیاری لازم رو در این باره ندارم ولی بهرحال از ابتدای فیلم نگاهم به پیتر او تول بود تا هنر بازیگریش رو با چشمان باز بسنجم. در نقش پادشاه هنری، هنرنمایی خوبی رو از خودش نشون داد و از سبک حضورش، جثه، دیالوگ هاش و نحوه ارائه هر گونه چیزی که مربوط به شخصیتش می شد، خوشم اومد. 


در کنارش دیدن آنتونی هاپکینز جوون هم که نور علی نور بود و سیمای متفاوتی که در این فیلم در قالب پسر پادشاه داشت، دیدنی بود. توی ذهنم همش محاسبات سن و سال هاپکینز رو می کردم که اگه مثلا توی سال ۱۹۶۸ که این فیلم رو بازی کرده، چند ساله بوده و حالا چند سالشه و کلا برام جالب بود که تونسته در چنین دهه قدیمی ای همچنان چنین فیلم های دست اولی بازی کنه و مشخصه که ید درازی در کسب نقش های خوب داشته و این هم نشان از قدرت بازیگری اون داره. جای تحسین داره.


از بازی کاترین هپبرن کمی انزجار پیدا کردم ولی برام سوالم که آیا شخصیتش رو انزجار آمیز دیدم یا خود بازیگر رو. فکر می کنم توانایی بازیگر در نشون دادن جنون النور به سبکی بود که باعث شد بپذیرمش و این باید نکته مثبتی درون ذهن من محسوب بشه. در هر صورت زوج مناسبی واسه هنری او تول بود. 


روی هم رفته فیلم احساس طولانی و کسل کننده ای نداشت و تو موضوع موسیقی هم خیلی شگفت زده نشدم. سرگرم کننده و جالب بود و به عنوان فیلمی که سال ها دوست داشتم ببینمش، باید بگم که ارزش یکبار دیدن رو داشت. (7/10)

My Movie Challenge - 08 - The professional

My Movie Challenge - 08 - The professional   - 1981

تاریخ تماشا : 1403/02/29

ساعت تماشا : 07:00 الی 10:00




از کارهای کلاسیک و همیشه جلوی چشمی که هیچوقت سراغش نرفته بودم. خصوصا بخاطر انس و علاقه عمیقی که با انیو موریکونه داشتم، همیشه میل زیادی به دیدن داستان این فیلم داشتم و دلم می خواست ترک Chi mai رو توی قالب فیلم خودش ببینم. و با وجود اینکه این ترک بطور مداوم توی فیلم استفاده می شد و حتی آدم حس می کرد که انگار فیلم اصلا ترک دیگه ای نداره، ولی بازم هیچ خسته نمیشد. و این از معجزات دستان هنرمند موریکونه‌ی بزرگه. نشون میده که اون چقدر تبحر بالایی توی آهنگسازی داشته. واقعا ترک Chi mai چیزی خارق العاده ست که خصوصا در مورد این فیلم احساس کلاسیک عجیبی به فضا منتقل می کنه.

من آشنایی خاصی با ژان پل بلموندو نداشتم و نمی دونم جایی قبلا اتفاقی دیدمش یا نه. ولی هرچه که بود، افکار متفاوتی درباره اش پیدا کردم. تیپ و استایل بلموندو به کارهای فرانسوی و این شکلی خیلی می خوره، ولی همش فکر می کنم که آیا توی عصر حاضر هم می تونست توی فیلم های اکشن موفق ظاهر بشه یا نه. ولی صرفا مختص فیلم های فرانسوی دهه های قبل خیلی درخور نقش بود. تو این فیلم هم چهره جالبی رو از خودش نشون داد و شخصیت ژوس رو به نحو احسن به تصویر کشید.


داستان فیلم کمی تا قسمتی قابل پیش بینی بود ولی هیچ عیبی نداره و چیزی از لذت‌بخش بودن فیلم کم نمیشه. من واقعا سرگرم شدم و پای فیلم حس خوبی داشتم. عمر فیلم خوب بوده و بعد از دو سه دهه همچنان میشه این فیلم رو جز فیلم های جذاب در نظر گرفت و دیدنش رو به دیگران توصیه کرد.

روی هم رفته انتخاب خوبی برای دیدن بود. پایان بندی هم در نوع خودش جالب بود و باب میلم بود. (7.5/10)

My Movie Challenge - 07 - No Reservation

My Movie Challenge - 07 - No Reservation   - 2007

تاریخ تماشا : 1403/02/26

ساعت تماشا :  12:00 الی 15:00




از چیزهایی که درباره من باید بدونید و خودم هم علتش رو نمی‌دونم اینه که وقتی فیلمی با پوستر آشپزی می بینم، ناخودآگاه دلم می خواد اون رو تماشا کنم. حالا شاید بخاطر شکمو بودن من باشه و یا اینکه میل زیادی به دیدن صحنه های آشپزی و ترکیب کردن ادویه جات و انواع و اقسام بازی های تصویری با آشپزخونه و غیره دارم. هنوز دلیلش رو در دست اکتشاف دارم. ولی یادمه سر دیدن فیلم Chef با بازی فاوارو، خیلی ذوق داشتم و ازش خوشم اومد. ناخواسته به سمتش کشیده شده بودم و لذت برده بودم.


دورنمای این فیلم هم با حضور زتاجونز و اکهارت جذاب به نظر می رسید؛ اکهارت رو از سری Batman نولان به بعد کمتر جایی دیده بودم و دوست داشتم بازم ازش کار ببینم. زتاجونز هم که تقریبا محدوده ناشناخته ای واسه من بوده و می خواستم باهاش آشنا بشم. حداقل توی فضای درام و اینکه ببینم از لحاظ بازیگری چقدر قویه. و خوشبختانه هر دو نفر برای من جالب توجه عمل کردن و این فیلم رو دوست داشتم.


از دراما و اتفاقات ناراحت کننده دقایق اول فیلم گرفته که توسط کاترین زتا جونز و بازیگر بچه فیلم به نحو قشنگی به تصویر کشیده شدن گرفته تا بعد از اون و ورود شخصیت اکهارت که سیما و جذبه خاصی به فیلم داد و تقابلش با زتاجونز حسابی بامزه شده بود. و از اینجا به بعد دیگه فیلم تبدیل به یکی از فیلم های حال خوب کن شد و این چه خصلت خوبی بود. هر فیلمی قدرت این رو نداره که بخوبی این خصلت رو پیاده کنه ولی این فصل به خوبی از پس این حس و حال بر اومده بود. تقابل کارکترها، موزیک فیلم و حتی نقش زویی توی ادامه داستان فیلم و نشون دادن اینکه میشه از یک تراژدی عبور کرد و باز هم خوشحال بود.


از اینکه فیلم برام مأیوس‌کننده نبود، خوشحالم و بخاطر حال خوبی در طول دیدنش بهم داد بهش نمره خوبی می دم. و به نظرم رسید که فیلم خوبی برای دیدن با یک نفر دیگه باشه و لزوما فیلمی نیست که فقط بشه تنهایی نگاه کرد. روی هم رفته راضی بودم و انتخاب خوبی برای دیدن بود. (7/10)

My Movie Challenge - 06 - Slow West

My Movie Challenge - 06 - Slow West   - 2015

تاریخ تماشا : 1403/02/26

ساعت تماشا :  07:00 الی 10:00



از جمله خواسته‌های سینمایی من که سال‌هاست دلم می‌خواست به سرانجام برسونمش، دیدن تمام آثار و کارنامه مایکل فسبندر بوده و هست و دلیل انتخاب این فیلم هم همین بوده؛ اصلا نمی تونستم قراره با چی روبرو بشم و صرفا مثل یک فن بوی هجوم بردم به سمت دانلود این فیلم و برای دیدن مایکل ذوق داشتم. سیما و نحوه بیان و کلا استایل بازیگری فسبندر برای من خیلی جذابه و اونو جز بازیگرای محبوب معاصر خودم می دونم. پس انتخاب این فیلم ناگفته برای من محرز بود. هنوز فیلم های بعدی هم در لیست تماشا دارم ولی فعلا این فیلم غافلگیری قشنگی بود و واقعا از دیدنش لذت بردم.


وسترنی ملو و آرام با نوازش همیشگی موسیقی خیلی خوب و دیالوگ هایی پسندیده و در خور فضا. ابتدای راه یکم نسبت به اینکه این وسترن می تونه حس و حال غرب رو القا کنه یا نه، مردد بودم ولی بعد متوجه شدم اینجا نوع دیگه ای از غرب قراره به نمایش کشیده بشه. انتخاب دو بازیگر اصلی فیلم به نحو احسن انجام گرفته و جی به خوبی یک شخصیت معصوم و ساده به نظر می رسه و سایلاس هم شخصیت بی رحم و با جذبه ای به نظر میرسه. شخصیتی که به نمایش کشیدنش از فسبندر کار سختی نیست و این اواخر با دیدن فیلم The killer هم به این موضوع پی برده بودم. 


شخصیت های فرعی که در طول فیلم گاها اضافه میشن و بعد محو میشن، خیلی خاطرانگیز نیستن و شاید نیازی هم نیست که خاطرانگیز باشند. صرفا همینکه هدف خودشون رو به به سرانجام برسونن کافیه؛ اینکه مهره ای باشند برای پیشروی داستان دو شخصیت اصلی و بعد ناپدید بشند. 


موسیقی با اینکه معمولی بود ولی حس خوبی برای من داشت و درخور فضا بود. لوکیشن ها طبق معمولا صحرا و جنگل و این قبیل لوکیشن های خوب بودند. چیزی که از یک وسترن انتظار می‌ره و نوع فیلمبرداری هم دلپذیر بود. 


داستان می تونست عمق بیشتری داشته باشه ولی در نهایت، پایان بندی در نوع خودش جالب بود و کمی خلاف انتظارم پیش رفت و همین برای من نکته خوبی بود. گندم‌زار خونین دلچسبی رو شاهد بودیم. (7/10)