M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Non Non Biyori Episode 03 // Anime

Non Non Biyori Episode 03 // Anime

یکی از چیزایی که نسبت به دیدن‌ش خیلی مشتاق بودم و دوست داشتم تو این انیمه ببینم، تقابل بین کارکترها و محیط دهکده‌ای بود. اینکه چقدر وارد فضای روستایی میشیم و حالا وقتی که این اپیزود و صحنه‌های کاشت برنج رو دیدم، واقعا حس میکنم انتظارم برآورده شده. بازم حس دوست‌داشتنی اپیزودهای قبلی رو داشت و ایندفعه تمرکز به کارکتر دیگه‌ای عوض شده بود. فکر میکردم نوبت دیدن رون چان و وقت گذروندن با اون رسیده ولی رفتیم به سراغ ناتسومی، خواهر کوچکتر کوماری! کمی پُررو و شیطون ولی بهرحال اونم مثل ناتسومی مهربون و به فکر خواهرش بود.

رابطه بین ناتسومه و کوماری به عنوان دو خواهر واقعا دوست‌داشتنی بود، اینکه با وجود بزرگتر بودن کوماری، این ناتسومه بود که همیشه به کوما چان کمک میکرد و هوای اونو داشت، یکی از نکات جالب بین‌شون بود. گیر کردن کوماری تو زمین برنج واقعا خنده‌دار بود. جالب اینکه، میمیک‌های هر دوخواهر حالتِ گربه‌ای داره و اونا رو بامزه میکنه. عملیات نجات ناتسومه به گیر کردن خودش تبدیل شد و بعد از اون هم که رون چان Finisher رو زد و اونا رو کاملا تو گِل انداخت! روی هم رفته صحنه مربوط به گردش و رفتن به زمین برنجُ واقعا دوست داشتم. معلم کلاس بلاخره داره یه جورایی خودشو بیشتر نشون میده، حتی کمی کمدی هم به داستان اضافه کرده. بهرحال با توجه با اینکه اپیزود به ناتسومی تمرکز داشت، خیلی کم هوتارون و رون چان رو دیدیم و البته با توجه به پیش‌نمایش اپیزود بعد، به نظر میرسه قراره به سمت رون چان بریم و کارکتر جدیدی رو هم ببینیم.

دعوای بین ناتسومی و مادرش رشته دراز داشت و ظاهرا همیشه اینجور دعواهای بچگونه رو با هم داشتن. مخفیگاه داشتن ناتسومی و کوماری واقعا چیزی بود که بیننده رو حسابی وارد فضای کودکانه بین‌شون میکنه، صحنه‌های مخفیگاه و روبرو شدن با خاطرات قدیمی‌شون لذت‌بخش بود. ناتسومی با اینکه خودشو واسه موندن تو مخفیگاه آماده کرده بود، بعد از 5 دقیقه موندن تو مخفیگاه متوجه شد که اصلا تحمل موندن رو نداره؛ حوصله‌ش سر رفت! بلاخره به خونه برگشتن و مهربونی مادرشون روبرو شدن.

صحنه‌هایی از اپیزود :


- زمین‌های کشت برنج :



- رون چان :



- برادر مترسک شده!



- گیر کردن تو زمین برنج :



- مخفی‌گاه ناتسومی و کوماری :



- روبرویی با مادرشون :

Magi Season 2 Episode 03 // Anime

Magi Season 2 Episode 03 // Anime


ورود شما رو به اپیزود شکنجه علی بابا خوش آمد میگم. امیدوارم از حضور 23 دقیقه ای خودتون لذت کافی رو ببرید. یه اپیزود عالی از ماگی، با کمدی شروع شد، با هیجان قاطی شد و بعد از اون با یه کلیف‌هنگر خیلی خوب تموم شد. امیدواری من راجع به برگشتن علائدین به حالت همیشگی‌ش خیلی زود جواب داده شد و علائدین دوباره به فاز مثبت و شاد خودش برگشت. از همون وقتی که بحث سفر علائدین به میون اومد، میشد حدس زد که مورجیانا و علی بابا هم یه جورایی خودشونو با اون همراه میکنن. کمدی اپیزود واقعا خوب بود؛ خصوصا اون استراتژی که برای عذاب دادن علی بابا به کار بستن، کمدی باحالی رو وارد اپیزود کرده بود. مبارزه با اون هیولای دریایی میتونست جذاب تر از اینها باشه و حداقل باید حمله علی بابا رو به اون موجود میدیدیم ولی خوب فقط با یک دیالوگ هجومی و قطع شدن صحنه روبرو شدیم. در عوض به نظر میرسه اپیزود بعدی اپیزود خوبی از لحاظ اکشن بشه. دزدای دریایی به سراغشون اومدن، دزدای دریایی که کشتی های پرنده (با استفاده از حباب؟) داشتن و فکر احمقانه دزدی از کشتی که علائدین سوارشه، به سرشون زد. فکر نکنم از این دزدی نتیجه خوبی بدست بیارن. بهرحال اپیزود، روی هم رفته خیلی سرگرم‌کننده بود و روند درام اپیزود قبل کاملا از ذهن بیننده دور کرد.

صحنه هایی از اپیزود :

- علائدین و بقیه در حال خداحافظی با سندباد و .. :



- تصور علی بابا از زمانی با سوپرایز خودشو به بقیه نشون بده :



- سوندره علی بابا!



- هیولایی که علی بابا شکستش داد :



- و دزدای دریایی :



+

Hajime no Ippo: Rising Episode 03 // Anime

Hajime no Ippo: Rising Episode 03 // Anime


خوب خوب، قسمت سوم با اینکه عنوان "مبارزه زن‌ها" رو داشت، آنچنان تمرکزی به کارکترهای دختر انیمه نداشت و به نظر من اگه عنوان اپیزود رو مرتبط با آئوکی انتخاب میکردن، خیلی منطقی‌تر به نظر میرسد. چون بهرحال نصف بیشتر اپیزود به مبارزه قهرمانی آئوکی و نبرد سختی که در راه داره، متمرکز بود؛ همه جور صحنه ازش دیدیم ... اما در مورد دخترها و نیمه اول .. بجز کومی، بقیه دخترها حالت منحرفانه‌ای داشتن، خصوصا ناناکو که داشت از موقعیت سواستفاده میکرد ولی با رسیدن کومی کارش خراب شد. کومی احساس خطر میکنه و جالب اینکه حتی خودشو دوست‌||دختر ایپو نمیدونه (!) که نکته عجیبی ــه. میدونم که تا الان بهمدیگه ابراز علاقه نکردن ولی نحوه پیشروی رابطه‌شون جوری بود که فکر میکردم حداقل خودشون از این موضوع باخبر هستن! به تصویر کشیدن ماشیبا در حین حرف‌ها کومی خیلی خنده‌دار بود. خانم خبرنگار هم به شیوه خودش قصد خارج کردن بقیه رو از رینگ داشت. کُل صحنه درگیری دخترها و تشابه صحنه به رینگ بوکس جالب از آب در اومده بود. و خوب ... برنده کسی جز مادر ایپو نبود؛ کمربند قهرمانی هم که بهش رسید. خیلی دوست دارم ببینم در آینده بلاخره مادر ایپو طلسم نیومدن به مسابقات ایپو رو میشکنه یا نه! مثلا حدس میزنم حاظره برای مسابقه قهرمانی جهان ایپو خودشو نشون بده و اونو یه افتخار بزرگ بدونه.
 
نیمه دوم انیمه به سمت آئوکی رفتیم! آئوکی یکی از تاپ کارکترهای طنز انیمه‌ست بخاطر همین وقتی تمرکز به سمت‌ش میره مسلما صحنه‌ها کمدی نابی رو میبینم .. همینطور هم شد، صحنه‌های تمرین‌ش در حین لاغری، بعد از اون چاقی، اذیت و آزار تاکامورا و بچه‌ها آدم رو از خنده نقش بر زمین میکرد! یه صحنه خیلی باحال هم بین همراهی ائوکی و کیمورا داشتیم که سوار بر موتور خاطرات روزهای جوونی‌شون رو زنده کردن؛ کنار رودخونه نشستن و یه پیانوی خیلی آروم در حین حرف‌‎های دوستانه‌شون نواخته شد! حقیقت‌ش رو بخوام بگم، آئوکی .. آخرین کارکتر انیمه‌ای هست که تو ذهن من میتونه در کنارش پیانو پخش بشه، در عین جدی بودن صحنه، نمیتونستم جلوی لبخند زدن خودمو بگیرم! (تجربه عجیبی بود) حریف آئوکی هم واقعا قدر به نظر میرسه و از همین الان تمام تکنیک‌های آئوکی رو زیر ذره‌بین قرار داده و آماده شکست دادنشه. مهمترین تکنیک آئوکی، اون آپرکات معروفشه که ظاهرا توسط این مبارز، قراره خنثی بشه. باید ببینیم چطور پیش میره. شاهکار اپیزود، اون صحنه آخر و روبرو شدن آئوکی با حریف‌ش بود؛ من حتی نمیتونم به اینکه چرا آئوکی جلوی اونهمه خبرنگار و عکاس لباساش رو درآورده بود فکر کنم، چه برسه به اینکه اونو منطقی جلوه بدم!

روی هم رفته به عنوان یه اپیزود که به کارکترهای فرعی پرداخته بود، موفق بود و کشش لازم رو از لحاظ طنز و آماده سازی برای درام داشت. باید ببینیم آئوکی هم مثل بقیه میتونه عنوان قهرمانی رو به خودش اختصاص بده یا نه. من هر دو صورت کار رو نقطه قوتی برای انیمه میدونم، باختن آئوکی میتونه وزنه اینکه "تمام کارکترها دارن قهرمان میشن" رو از روی دوش انیمه برداره و بُردن‌ش هم بخاطر علاقه من به کارکتر آئوکی واسم لذت‌بخش میشه و اصلا اونو نقطه منفی نمیدونم. چیزی که مشخصه اینه که، یه مبارزه بوکس نفس‌گیر رو در راه داریم و باید از الان خودمونو آماده کنیم!

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه درگیری کومی و ناناکو :



- ترکیب تصویر ماشیبا با کوموی :



- صحنه‌هایی از تمرین آئوکی :



+



+



+



- و حریف آئوکی :

Diamond no Ace Episode 03 // Anime

Diamond no Ace Episode 03 // Anime



اپیزود خیلی خوبی بود؛ میشه گفت تمام چیزایی که مد نظر داشتم پوشش داد شده: رسیدن به خوابگاه، آشنایی با هم‌تیمی‌ها، آشنایی با سرمربی، تست شدن قدرتش، اتفاق منحصر بفرد برای ایجون، خراب کردن‌ها و انگیزه گرفتن‌ها و ... سرعت انتقال صحنه خوبی داشتیم و فکر میکنم با این روند میتونیم به زودی انتظار دیدن بیشتر بیسبال رو داشته باشیم. این اپیزود به فضای درونی تیم سیدو و تمرین‌ها و آشنایی تیم با همدیگه و البته سرمربی جالب تیم پرداخت. کمدی انیمه با فضای بیسبال قاطی شده بود و در کنارش درام اپیزود نسبت به اپیزود قبلی مقداری کمتر شد که میشه گفت تغییر خوبی بود. (لازم نیست هر اپیزود یه صحنه احساسی داشته باشیم و میتونی بذاریم به حالت فان باقی بمونه.) در عوض به رشد کارکتر ایجون پرداخته شد و اینکه چطور میتونه تو این محیط پیشرفت کنه. در کنارش با اعضای دیگه تیم هم داریم آشنا میشیم و کارکترها دارن شکل میگیرن.

بریم سراغ داستان و اتفاقاتی که افتاد: وقت وارد شدن به توکیو رسیده؛ ری مسئولیت خودشو به عنوان کسی که ایجون رو به تیم کشونده، به پایان رسونده و حالا میشه گفت از کنار زمین به تماشای اون مشغوله. آشنا شدن با هم‌اتاقی ها به سبک ترسناکی انجام گرفت؛ ایجون رو زهرترک کردن! بازی کامپیوتری بازی کردن‌شون ایجون رو به حالت بیخیالی وارد کرد و بخاطر همین صبح خواب موند! البته هم‌اتاقی ها هم کوچک ترین احساس مسئولیتی در قبال ایجون به خرج ندادن و اونو بیدار نکردن. نرسیدن به تمرین ایجون وقتی به حالت کمدی باحالی در اومد که میوکی بهش ملحق شد و متوجه شدیم که میوکی هم دیر کرده و نتونسته خودشو سروقت به سر تمرین برسونه. بهرحال بعد از کُلی استراژی چیدن میوکی سر ایجون رو شیره مالید و از اعتمادش سواستفاده کرد. هرچند با اینکه به صف وارد شد، نتیجه‌ای براش بهمراه نداشت و مربی اونو هم به تمرین دو وادار کرد. (بعلاوه هم اتاقی های ایجون!) کلا کارکتر مربی کارکتر باحالی بود و علاوه بر سخت گیری، ابهت یه بازیکن بیسبال بزرگ رو داشت. اهمیت دادن به بازیکن های تیم، جز اولویت های اون بود. بخاطر همین سخت گیری زیادی نسبت به ایجون داشت؛ به هیچ وجه بهش اجازه تمرین نداد و کار به جایی رسید که به حالت دوئل مانندی وارد شدن.

پرتابی 90 متری مربی و برخورد محکم توپش به حصار دهان همه رو باز کرد؛ واقعا کار سختی به نظر می‌اومد. ولی خوب، وقتی که پای "پیچر بودن" ایجون به وسط اومد، مجبور شد پرتابش رو بندازه. موفقیتش خیلی نزدیک بود و توپ داشت به حصار میرسید که بازم به حالت توپ‌های قبلی ایجون دچار شد و قوس برداشت! بدترین اتفاق ممکن پیش اومده بود و حالا ایجون شرط خودشو با مربی باخته بود. بازم ایجون شروع به تمرین کردن و به دنبال اینه که مربی رو از تصمیم خودش منصرف کنه. باید ببینیم برای رسیدن به این هدف، چقدر تلاش میکنه و چقدر سختی میکشه. ضمنا، ظاهرا یکی از کارکترهای اصلی تو اپیزود بعد از راه میرسه، به نظر میاد حالت حریف مانندی رو برای ایجون داشته باشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- خوش آمد گویی به ایجون :



- گیر کردن تو اون موقعیت و استراتژی چیدن میوکی :



+



- صحنه اجرا کردن نقشه و میوکی که با نامردی تمام ایجون رو لو داد، خیلی خنده‌دار بود :



- مربی و ظاهر ترسناکش :


Log Horizon - Episode 03 // Anime

Log Horizon - Episode 03 // Anime


مثل این میمونه که داریم یه مرحله از بازی کامپیوتری رو جلو میریم؛ البته این حس بخاطر بازی شکل بودن انیمه طبیعی ــه که بهمون دست بده و یه جورای سرگرم‌کننده‌ست که اپیزود رو به حالت یه مرحله بازی کامپیوتری برای خودتون تصور کنید. وارد مرحله میشیم، موش‌های دور و برمون رو میبینیم، از صخره می‌افتیم، اعضای پارتی‌مون ما رو نجات میدن و بعدش با رئیس خطرناک مرحله روبرو میشیم و اونو با جادو و فن‌های مختلف و همکاری تیمی شکست میدیم. حالا دیگه میتونیم به مرحله بعد راه پیدا کنیم. حس فوق‌العاده یه بازی RPG که با سادگی منتقل میشه. با خیالت راحت بعد از شکست دادن رئیس مرحله، به دیدن فیلم‌های بازی مشغول میشیم. یک هفته استراحت و بعد از اون دوباره به محیط بازی برمیگیردیم!

اپیزود خیلی خوبی بود و روند داستان خوب به جلو حرکت کرد؛ ظاهرا 3 روز از زمانی که گروه حرکت کردن، میگذشت و حالا به راه غارهای زیرزمینی رسیدن. بازم مثل اپیزودهای قبلی کمدی خوبی تو طول اپیزود برقرار بود؛ گیر دادن ناتسوگو به کلمه‌های منحرفانه همچنان اعصاب آکاتسوکی رو بهم میریزه و این قسمت به بچه بودن آکاتسوکی گیر داد که براش نتیجه خوشایندی نداشت. صحنه خیلی خوبی رو از سرارا و نیانتا دیدیم .. نیاتا به نظر کارکتر جالبی میاد .. خیلی منتظر ورود بیشترش به صحنه هستم. قسمت بزرگی از اپیزود به معرفی بیشتر شیرو پرداخته بود؛ اینکه تو دنیای بیرون چجور آدمی بوده و وقتی که با رفتار بازیکن‌های درون این بازی و احترامی که بهش میذارن، روبرو شده، چقدر محیط متفاوتی براش به وجود اومده. تصویری هم از گروه قدیمی‌شون دیدیم، جایی که ناتسوگو هم حضور داشت و حدس میزنم جلوتر بازم ازشون چیزایی ببینیم چون بهرحال گروه جالبی بودن و پتانسیل وارد شدن به داستان رو دارن. آخر اپیزود بازم به اپیزود بعد متصل شد؛ کارکتری رو دیدیم که شدیدا به دنبال سرارا بود و ظاهر خیلی خشنی هم داشت! باید ببینیم کدوم گروه زودتر به سرارا میرسه.

صحنه‌ای که شیرو به درون آب افتاد، واقعا جالب بود. نگران این موضوع بود که با مردنش دوباره تو منطقه Akihabara ظاهر بشه و این همه مدت سفرشون به هدر بره. وقتی به این فکر میکنم که معمولا کارکترهای انیمه‌های دیگه تو چنین موقعیتی به فکر نمردن "واقعی" ـشون هستن، کُلیت موضوع واقعا برام سرگرم‌کننده میشه. اینجا شیرو تنها به فکر دور نشدن راهشه و اینکه بتونه در کنار ناتسوگو و آکاتسوکی باقی بمونه و مُردن، آخرین چیزی که نگرانی براش به همراه داره.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- بی‌رنگ شدن‌شون بخاطر بی‌مزگی غذا :



- صحنه بین نیاتا و سرارا :



- فلش‌بک شیرو :



- هیولایی که باهاش جنگیدن :



- این شات از اون شات‌های منظره‌ای خیلی خوب بود :



- آخرین کارکتری که دیدیم :

Strike the Blood Episode 03 // Anime

Strike the Blood Episode 03 // Anime

[میخوام تو شروع به یه چیز حاشیه‌ای اشاره کنم و اونم اینه که، اپیزود سوم اکثر کارهای این فصل برام عالی بود و در بین اونایی که عالی بودن Strike the Blood واقعا خیلی خوب ظاهر شد. یه اپیزود کاملا شوکه کننده و خوب.] اما اپیزود خیلی معمولی شروع شد، بیشتر شوک داستان به نیمه دوم برمیگشت؛ بعد از وارد حالتِ مدرسه‌ای شدن و خوش و بش با همکلاسی‌ها، همکلاسی‌هایی که نسبت به هیمراگی کنجکاو بودن و آشنا شدن با چندتا کارکتر فرعی دیگه .. به وضوع تو یکی از مکالمات بین هیمراگی و کوجو به این اشاره شد که "کوجو فنا ناپذیره و نمی‌میره" پس با اینکه قسمت آخر اپیزود شوکه کننده بود ولی میشه حدس زد که اپیزود بعد اونو صحیح و سالم خواهیم دید. بهرحال این نکته مهم نیست و خودِ صحنه اتفاق افتادن اون موضوع واقعا پرداخت جالبی داشت؛ خونی که نیمه صورت هیمراگی رو گرفته بود و فریادهای کوجو در بین اون همونکلوس‌ها، صحنه‌های تکون‌دهنده بعد از اون اتفاق ... واقعا صحنه‌های جذابی بودن.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- آساگی در کنار کوجو و سوتفاهمی که بعدا در مورد هیمراگی پیش اومد، اتفاق جالبی بود :



- عصبانیتِ کوجو از دیدن همونکلوس‌ها :


- صحنه دفاغ کوجو از هیمراگی :



 - صحنه شوکه کننده در آغوش گرفتن سر کوجو در حالی که بدنش روی زمین بود :


Galilei Donna Ep 02 // Anime

Galilei Donna Ep 02 // Anime

همونطور که بهش اشاره شد، واقعا اپیزودی بود که ابهامات رو مقداری برطرف کرد و مسیر داستان تا حدود زیادی مشخص شد. چیزی که به نظر من درمورد این اپیزود تم اصلی بود، عملیات نجات هوزوکی بود که با موفقیت انجام گرفت. صحنه‌های اکشن و نجات خانواده اونقدرا شلوغ نبود که نکته مثبتی ـه. آشنایی با آنا کمک خیلی بزرگی برای هوزوکی بود و معلوم نیست اگه با آنا آشنا نشده بود، دقیقا چه کاری میتونست انجام بده. تا اینجا کار دو کارکتر مرد جالب غیر از پدر دخترها بهمون نشون داده شده، یکی کارکتری که تو اپیزود قبل دیدیم و دزد هوایی بود (؟) و یکی هم که تو این اپیزود در حال تلاش برای گرفتن اطلاعات از پدر دخترها بود. من اون کارکتر اپیزود قبلی رو بیشتر دوست داشتم؛ به نظر میاد از اون کارکترهایی باشه که ممکنه نقش مثبتی داشته باشه و روی هم رفته با توجه به ظاهر و رفتارش به نظر کارکتر منفی نمی اومد. یه نکته جالب دیگه در مورد اپیزود، دیدن یه چیز جالب از کازوکی بود؛ تنها خواهری بود که تا اینجای کار خیلی خنثی باقی مونده بود و زیاد ازش چیزی ندیده بودیم. ظاهرا از لحاظ مبارزه‌ای و رزمی مهارت خوبی داره و ممکنه جاهای مختلف به کنارشون بیاد.

متوجه نشدم دقیقا چه بلایی سر مادرشون اومد ولی آخر اپیزود یه جورایی با صحنه روی زمین بودن مادرشون و خونی که اطرافش بود، کلیف‌هنگر سنگینی رو بهمون وارد کردن. یعنی ممکنه واقعا مُرده باشه؟ دلیل کشته شدنش چی بوده و خیلی سوال‌های دیگه با دیدن اون صحنه آخر به ذهن بیننده میرسه. نکته دیگه اینکه چه بلایی سر پدرشون اومد؟ با آرپی جی که بهش اصابت کرد، تونست مقابله کنه و زنده بمونه یا نه ... قراره هر دو نفر والدین‌شون رو تو یک اپیزود از دست بدن؟ بعید میدونم چنین اتفاقی بیافته ولی اگه اینکارو بکنن، شوک خیلی بزرگی به داستان وارد میکنن. باید منتظر اپیزود بعد موند.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- خواهرها به همراه مادرشون تو زندان :



- آنا در کنار اون پلیس‌ها :



- مرد مرموز اپیزود :



- صحنه نجات پدر توسط هوزوکی :