M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Non Non Biyori Repeat - Ep 09 & 10 & 11 & 12

Episode 09 & 10 & 11& 12



متاسفانه وقت نکردم کامل هر اپیزود رو نقد کنم ولی مهم نیست .. لذت دیدنش رو بردم .. خیلی خیلی زیاد از دیدن تمام اپیزودها راضی بودم و حالا در انتهای فصل دوست دارم بصورت کوتاه چند اپیزودی که ازشون حرف نزدم رو یادآوری کنم و خاطره خوبی رو ازشون در این تاپیک به جا بذارم :

09 : قسمت نهم به ناتسومی متمرکز شد .. حوض آب و ماهی گرفتن .. و البته خانم کردن ناتسومی با لباسای قشنگ .. فکرشم نمی کردم که روزی ناتسومی رو با لباس دخترونه ببینم و فکر می کنم واقعاً ناز شده بود. کاش بیشتر لباس دخترونه می پوشید .. با این وضعی که اخم کرد و لباسا رو بیرون آورد، فکر نکنم این اتفاق بیافته و دیگه ناتسومی دوباره به همون تیپ همیشگی خودش برمی گرده. شیطنت هایی که تو این اپیزود داشت، ذوقی که سر پول گرفتن از مامانش داشت، کمکی که از بقیه گرفت و ... همه چیز ناتسومی تو این اپیزود بامزگی خاصی داشت. [ماهی هی به صورت نی چان می خورد، خیلی سرش خندیدم!] [لاکپشت شدن هیکانه و ناتسومی بی نهایت بامزه بود .. عاشق اون صحنه شدم!] ور در نهایت بعد از خوردن اون کوفته ها ، مجبور شدن سرو غذا رو تو مراسم ماه بینی به عهده بگیرن! یه اپیزود خیلی عالی و خنده دار با شرکت فضول اصلی انیمه، ناتسومی!

10 : قسمت دهم و سه چرخه بازی رن چون ... از اون اپیزود های بی نهایت زیبای انیمه بود .. اپیزودهایی که تو این فصل کم نداشتیم. این اپیزود پر بود از لحظات کودکانه و بازیگوشیهای رن چون .. از تصور حرف زدن دستکش کونومی گرفته تا گول خوردنش از قطع شدن انگشت و این کونومی چه دختر بدجنسیه ... تازه داریم اونو می شناسیم. من فکر می کنم یه دختر پاک و نازنین باشه ولی ببینید چه بازیهایی با رن چون کرد و چه لذتی از این کار خودش برد. تو این اپیزود فهمیدیم که استعداد ریاضی رن چون بطرز عجیبی عالیه .. مثل استعداد نقاشیش .. و این دختر چه چیزی کم داره؟ عالیه! یه تصمیم ساده واسه گردش باعث شد رن چون بخواد چرخ های کمکی سه چرخه خودش رو بیرون بیاره و شروع به تمرین با دو چرخه خودش کرد .. لحظات سختی رو گذروند ولی اصلاً تسلیم نشد. و نوبت به کائده، زوج همیشه عالی رن چون رسید .. واقعاً هر وقت این دو بهم میرسند، انیمه جذابیت خاصی پیدا می کنه .. معصومیت خاصی پیدا می کنه. مریض شدن رن چون کائده رو به خونه اونا کشوند و دوباره ناتسومی و اذیت هاش شروع شد! و بلاخره رن چون به کمک کائده یاد گرفت که چطور دوچرخه برونه .. حس کودکانه و لذت بخش این اپیزود بی نهایت دلچسب بود.

11 : قسمت یازدهم با جریان موبایل و خنگ بازی های کوماری شروع شد. گشتن به دنبال سیگنال، کوتاه بودن قد کوما چان برای سیگنال گرفتن و یه عالمه صحنه ریز و بامزه دیگه. جالبه که از چنین سناریوی ساده و رستایی ای میشه چه لحظات نابی رو پدید آورد. بعد از نوبت به کارت تبریک نوشتن رن چون برای سال نو رسید .. نوبت به سوسون و سوسونسر ها رسید .. کلمات ابداعی جدید رن چون .. مغز این بچه چطور به چنین کلماتی میرسه، از ذهن من خارجه ولی هر جوری که هست، من عاشق این معصومیتشم .. هیکا نه رو سوسون بارون کرد و هیکا نه هر کاری کرد نتونست کارت رو ببینه تا اینکه بلاخره نه نه اومد و با هم کارت رو دیدن. کارت تبریکی که از هر طرف شبیه یه چیزی بود .. یک طرف بز و یک طرف میمون .. و دیگه باید اعتراف کردن که نقاشی رن چون بی نظیره! استعداد بزرگی داره!! بخش مورد علاقه من از این اپیزود بچه بازی های هوتارون بود که جلوی مامانش یه رفتار کاملاً بچگانه رو داشت و روی زمین وُول می خورد ... واقعاً عاشق اون لحظات بودم .. یه جورایی منو یاد تمرکز فصل اول روی هوتارون انداخت .. اون زمان بیشتر بهم می پرداختیم.

12 : و قسمت شاهکار نهایی، جایی که چندین و چند صحنه فوق العاده رو داشتیم ولی مهم ترین صحنه و صحنه ای که دوست دارم بهش اشاره کنم، صحنه تئاتری و کش داری بود که از دقیقه 13:25 شروع شد. همه توی حیاط نشستند و شروع به صحبت کردند، بازی نون بیار کباب ببر بازی کردند و بعد یکی یکی غیبشون زد و دوباره سر صحنه برگشتند .. همه در یک سکانس کش دار بشکلی فوق العاده عالی ... ! این صحنه از جمله صحنه هاییه که این انیمه رو با هر انیمه دیگه ای متفاوت می کنه .. سکوت، کش دار بودن، منتظر بودن و بی نقص بود .. واقعاً یکی از بهترین صحنه های فصل دوم برای من همین صحنه بود. (این صحنه منظورم هست.)

قسمت 12 هم به زمان پایان فصل اول برگشت و حالا دیگه می تونستیم درک بهتری از محیط داشته باشیم .. با کارکترها بیشتر آشنا شدیم .. نکاتی ریز مثل جریان پچی و یا دوچرخه سواری رن چون و مدرسه اومدنش ... اینها رو با جزییات بیشتری دیدیم و باهاشون آشنا شدیم که عالی بود. قسمت آخر به سراغ بامبو ها رفتیم و بهمراه کل کارکترها ساقه چیدیم .. لحظات بازیگوشی های رن چون با پرنسس کاگویا خیلی ناز بودند .. و در نهایت درخت ساکورایی که همیشه به چشم میدیدیم به نظر میرسید بهترین نقطه برای پایان دادن به انیمه باشه. همینطور هم شد و در یک ظهر دل انگیز در کنار درخت ساکورایی که برگ های اون در حال ریختن بود، انیمه رو به پایان بردیم .. بی نهایت خاطر انگیز و روح نواز .. همه چیز خوب و عالی بود.

امیدوارم برای فصل سوم می تونه وجود داشته باشه .. محبوبیت سری بالاست و حتی فروش بلوری ها هم که از الان شروع شده در سطح خوبی قرار داشته .. از لحاظ داستانی و مانگایی اینطور که من شنیدم داستان اونقدرها جلو نیست و مشکل اصلی همینجاست. پس باید یکی دو سالی رو منتظر بمونیم تا محتوا به جلو حرکت کنه و به جای دلخواه خودمون برسیم .. اونوقت می تونیم انتظار دیدن یک فصل دیگه از این انیمه رو داشته باشیم. یاد این انیمه بخیر باشه .. همیشه در ذهن من به عنوان یکی از بهترین ها باقی می مونه .. امیدوارم در آینده فرصتی پیش بیاد و دوباره این انیمه رو ببینم ...


صحنه هایی از اپیزودهای آخر :

- لوس بازی ناتسومی بخاطر پول

:

- ماهیگیری برای حوض :



- آخی، بیچاره ترین داداش انیمه رو ، چقدر ماهی تو صورتش خورد :



- ولی عجب ماهی ای گرفتن!



- ناتسومی با لباسای دخترونه :





- رن چون حتی اونو نشناخت!!



- لاکپشت های قسمت نهم :



- ترسیدن رن چون از دست کونومی :



- بازم ترسیدن رن چون ، ایندفعه از قطع شدن انگشت کونومی :



- رن چون مریض ... :



- وای، این صحنه های کائده و رن چون هیچ وقت تکراری نمیشن :



- تمرین دوچرخه سواری شون :



- کوما چان و ذوق از داشتن موبایل کونومی ، قلب ها رو :



- نحوه سیگنال گرفتن برای موبایل :



- هیکه نه رو .. فکر می کرد خیلی زرنگه :



- بجاش سوسونسر خورد :



- هوتارون و بچه بازی هاش :





- یاد خرگوش ها بخیر .. چه روزگار باهاشون داشتیم :



- اولین ملاقات پچی و رن چون :



- رفتن به سراغ بامبو ها ، یه صحنه زیبای قدم زنی :



- رن چون به سبک داورای بیسبال "امــــــــن" رو صدا زد :



- نشستن روی پل خاطرانگیز :



- صحنه شاهکاری که ازش حرف زدم .. کش داره ولی بی نهایت دیدنی :



- دو منظره زیبا از انیمه :






- و چقدر دلم می خواست تو چنین جایی باشم و غرق در فضا بشم :

Non Non Biyori Repeat - Ep 08

Non Non Biyori Repeat - Ep 08






هیچ وقت نمیشه از دست حس دلگرمی این انیمه خسته شد .. این دیگه یه نکته به اثبات رسیده ست .. مثل یک حقیقت نوشته شده، حک شده بر روی سینه های ما می مونه .. بارها و بارها با دختران این انیمه همراه شدیم و هر بار در انتهای اپیزود وقتی که داریم صدای آواز زیبای ED رو با هم می شنویم، چنان اشتیاق داریم و پر از لذتی آرامش بخشیم که ذره ای شک در ذهن ما باقی نمی مونه. Non Non مسلماً یک انیمه استثناست .. عنصرهای آرامش بخش انیمه ساده ترین چیزهای ممکن هستند .. ساده ترین چیزهایی که ما انسان ها به وجودشون عادت کردیم و شاید مدت هاست که با پشت پرده گذاشتن اونا به زندگی خودمون ادامه میدیم. قدم زدنی کوتاه در میان جنگلی .. عبور از یک رود خوش صدا، روبرویی با حیواناتی اهلی، صدای خنده و بازیگوشی بچه گانه ای که از دور به گوش و چشم میرسه. همه چیز در این انیمه زیباست .. حس دلپذیری داره و اینبار هم همینطور بود.

وقت فلش بکی دوباره به گذشته شد .. یاد دوران اپیزود فلش بک های فصل اول بخیر .. وقتی اولین با رابطه فوق العاده دوست داشتنی رن چون و کائده آشنا شدیم و فهمیدیم رن چون تو دوران بچگی چقدر نازنین بوده .. لحظه لحظه اون اپیزود واسم مثل یک رویای شیرین بود .. هیچ وقت صحنه های اون اپیزود رو از خاطر نمیبرم. حالا هم دوباره پا به اون دوران گذاشتیم .. و اینبار وسیع تر عمل کردیم؛ کارکترهای دیگه رو هم دیدیم، هیکاگه، کونومی و ... اینبار در فضای مدرسه و جایی که رن چون برای اولین بار پا به مدرسه گذاشت و بازیگوشی های فضول اول مدرسه یعنی ناتسومی رو به آب و آتیش کشید. ناتسومی زجر زیادی کشیده .. دیدن اینکه یک فضول جدید پا به دنیای روستایی و کوچولوی گذاشته و داره نقش اونو ازش می گیره باید دردناک باشه!

بازی با رن چون کوچولو در قالب این فضای مدرسه ای بی نهایت کاوایی بود .. اصلاً حتی اگه رن چون رو هم کنار بذاریم، کارکترهای دیگه هم بشدت کاوایی بودند .. از کوماری و ناتسومی با اداهای بچگانه شون گرفته تا کائده که دیگه حتی با وجود پر سن تر بودن به نسبت اونا باز هم تو دل برویی عجیبی داشت. بهرحال خرابکاری رن چون سر کاری ها دیدنی بود و دیدنی تر میمیک های شوکه شده ی ملتی که انتظار خوردن اون غذاها رو داشتند. اشک هایی که ریخته شده و صحنه هایی که سعی شد فراموش بشه .. ولی انگار .. ناتسومی و کوماری هیچ وقت نتونستند این بلای بزرگ رو فراموش کنند و همه اینها فلش بکی بود به اون دوران!

سناریوی آخر هم که یک بازی کودکانه بین دو خواهر ، ناتسومی و کوماری بود .. شوکیچی سان و توپی که ناتسومی داشت .. شوکیچی سانی که باید دوباره تعمیر و دوخت میشد. و وقتی که خبر از رفتن به خونه هوتارون به گوشمون میرسه باید بدونیم که قراره دوباره پای مخملی ها به میون آورده بشه. نکته جالب اینه که کوما چان اصلاً از این بابت تعجبی نداره و چنان معصومانه و ساده رفتار می کنه که آدم باورش نمیشه این از بقیه بزرگ تره. بهرحال .. شوکیچی سان هم با تمام خاطراتش دوباره لبخند به روی لب کوماری آورد .. و اون لحظه، لحظه ای بسیار دوست داشتنی برای همه ما طرفداران کوماری بود.


صحنه هایی از اپیزود :

- من عاشق این بیخیالی های خانواده هیکاگه، کووزونه و رن چونم .. حتی تو چهره شون هم داد میزنه :



- رن چون کوچولو ، بی نهایت کاوایی :



- کائده ای که دوباره رن چونُ بغل کرد، معذب بودنش خیلی نازش می کنه :



- آخــــــــــــــی :



- برج بلوکی ناتسومی و افتخار رکورد زدن جدید :


- و پرش زیبای رن چون (لبخند روی لب ناتسومی باقی مونده!! ) :



- کوما چان چقدر زود بالغی خودش رو از دست داد .. سر یه عروسک :



- خرابکاری رن چون سر قضیه کاری ها :



- اوه .. خدای .. بزرگ .. لحظه ای که در ذهن ها باقی می مونه :



- آلبوم عکس کوما چان :



- یادی کنیم از مخملی های هوتارون یاندره :



- مخملی های جدید رو هم که دیدیم :



- و یکی از دوست داشتنی ترین صحنه های کوماری :

Non Non Biyori Repeat - Ep 07

Non Non Biyori Repeat - Ep 07






وای، نمی دونید من چقدر سوژه شیرجه زنی تو آب رودخونه رو دوست دارم .. یا آب دریا یا هر چیزی که به چنین سناریویی مربوط بشه .. هیچ وقت صحنه هایی مثل پریدن نارو از انیمه Barakamon به درون آب رو فراموش نمی کنم. بحث سر اپیزود ساحلی نیست .. درسته که اپیزودهای ساحلی رو هم دوست دارم ولی پریدن درون آب یه جور شجاعت کودکانه و لذت بخش واسم داره که می تونم هر لحظه خودم رو به جای اون کارکتر بذارم و دلم بخواد باهاش بپرم. زیبایی این اپیزود و جریان شیرجه وقتی بالا میره که هوتارون اینطور به اطرافش نگاه می کنه و به چیزهایی که دست پیدا کرده خیره میشه .. چه دوستای خوبی پیدا کرده، ینکه در چه محیط لذت بخشیه و هر چیز دیگه ای از جلوی چشم هوتارون تو اون لحظه عبور کردند و ما از اون بی خبریم .. از جمله لحظه های خاص و بهتر انیمه های فصله که هر جایی نمیشه باهاش روبرو شد .. سکوت، خیره شدن به آب و بعد شیرجه ای به داخل رودخونه .. با شجاعت تمام!

بجز سناریوی کلی یه بار دیگه تونستیم هیکاگه رو ببینیم .. خواهر رن چون، خواهری که در عین با شباهت بودن به کوزو نه و رن چون ، تفاوت های زیبایی باهاشون داره .. و البته جریان "بابو بابو" گفتن هاش شاهکار لحظه ای اپیزود بود. رن چون چه بامزه تونست هیکا نه رو مجبور به بابو بابو گفتن بکنه ... و من فکر نمی کردم حتی وقتی رن چون حضور نداره، هیکاگه به بابو بابو گفتن هاش ادامه بده. لحظه خنده دار که نیازی به اشاره نداره و واقعاً معرکه بود .. جایی که هوتارون با نگاهی خیره به "بابو بابو" گفتن های هیکاگه ماتش برد. یه صحنه ناب Non Non ـی رو به راحتی با هم دیدیم. هر چند من فکر می کنم نگاه هوتارون بیشتر از جهت کنجکاوی بود و اون حس عجیب و غریب بودن هیکاگه نبود که به سرش خطور کرده بود. هوتارون قبلاً ثابت کرده که شخصیتی ساده ست ولی خب، هیکاگه این حرفا سرش نمیشه و بهرحال معذب شد و از خجالت در رفت.

بازم یه عالمه صحنه طبیعت داشتیم .. واقعاً هر چی تو دل طبیعت این روستا می چرخیم، بیشتر عطش گشت و گذار رو درونش پیدا می کنیم .. هر روزش یه چیز تازه داره و حتی الانم فکر می کنم شاید ده برابر چیزهایی که تا بحال دیدیم، چیزهای جدیدی وجود داره و هنوز که هنوزه می تونیم انواع لحظات خوش رو در دل این جنگل به چشم ببینیم. این اپیزود لحظه رفتن به ایستگاه اصلی اتوبوس ها و البته دیدن اون چشمه آب خوردنی فوق العاده بود. خیلی حس بامزه ای داشت .. یه چشمه سر راهی که هیچ کس دور و برش نیست و آب همینطور به ظرف های مردم سرازیر میشه .. ظرف هایی که اونا بعداً ، بعد از یک کار سخت روزانه به دنبال برداشتنش میان و اونو برای خانواده های خودشون می برند .. یه حس قشنگ روستایی! و حس قشنگ روستایی دیگه ای که قبلاً چند بار درون این انیمه دیدیم، همون جریان خرید سر راهی شونه که میوه ها رو روی زمین میذارن و بقیه با گذاشتن پول، میوه مورد نیاز خودشونُ بر می دارن ... اینم یکی از لحظات دوست داشتنی واسه منه.

شاید لحظه دنبال کردن سنجاقک یه لحظه خیلی کوتاه بوده باشه ولی تاثیر دلپذیر خودش رو میذاره؛ کیه که نخواد با رن چون اینجوری بدو بدو به دنبال یه سنجاقک بره؟! چشم آدم رو نوازش می داد و حس آرامش بسیار خوبی درون اون صحنه بود و به دل مینشست .. میشه از محتویات دیگه ی اپیزود هم حرف زد ولی به این خلاصه می کنم که جریان دوستای هوتارون رو دوست داشتم و امیدوارم در آینده ... شاید خیلی دور، بتونیم دوستاشو تو روستا ببینیم .. عکسای قشنگی واسشون فرستادیم .. بعید نیست که اونا دلشون به سراغ این روستا پر بزنه و یه بار با همدیگه به روستا بیان .. یه اپیزود خیلی قشنگ و جالب میشه.


صحنه هایی از اپیزود :

- منظره رودخونه و تو آب بودنشون :



- پل خاطرانگیزیه .. هم بخاطر OP فصل اول و هم بخاطر این اپیزود :



- دوستای هوتارون :




- عروسک مامان چه ناز (!) بود.



- عروسک بازی شون :


- بابو بابو بکن دیگه!



- لحظه ای خجالت آوری که تا آخر عمر از ذهن هیکا نه پاک نمیشه :





- یه منظره خوش رنگ :



- نشستن روی سنگ و انار خوردن :



- لحظه فوق العاده ی رفتن کنار آب چشمه :





- دویدن دنبال سنجاقک :



- و لحظه شیرجه ی آخر :



Non Non Biyori Repeat - Ep 06

Non Non Biyori Repeat - Ep 06






اوه ، ناتسومی .. ناتسومی .. فقط تو میتونی اینجوری با دل آدم بازی کنی. فقط تو می تونی هم بدجنسی کنی و هم تو دل برو باشی. واقعاً رفته رفته قالب کارکتری خودش رو بدست آورد و حالا دیگه میشه گفت ، هر وقت اونو روی صفحه پیش رومون می بینیم، میدونیم که چجور شخصیتی رو داریم می بینیم. فضول، تنبل ، پر سرو صدا ولی در عین حال مهربون. می خواد با هوتارون بیشتر از این ها رابطه داشته باشه، حرف بزنه ولی خب چیزی به ذهنم نمیرسه ... و اینجاست که پای یه انیمه وسط کشیده میشه و تا چندین و چند دقیقه این بحث به درازا کشیده میشه. غافل از اینکه ناتسومی فقط اسم انیمه رو شنیده و حالا مجبوره تظاهر به فهمیدن و شناختن انیمه بکنه ... و وقتی جریان خنده دار میشه که ناتسومی از این خوش شانسی و خوب جلو اومدنش سو استفاده می کنه می خواد ادای چیز فهم ها رو در بیاره ... و تلپ، زمین می خوره و خرد میشه. اینجاست که دیگه باید اعتراف کنه ، نه، من اون انیمه رو ندیدم. و بیچاره هوتارون، وقتی که فکر کرد یکی مثل خودش عشق انیمه ی خواهران چشمک زن پیدا کردن، در همون حال به تنهایی برخورد کرد و دوباره مجبوره این عطش و هیجان انیمه ای خودش رو فروکش کنه.

اداهای هوتارون رو خیلی دوست داشتم .. مدتها بودن آنچنان تمرکز جالبی روی هوتارون نداشتیم .. فصل اول تمرکز بهتری روی شخصیتش داشتیم ولی به نظر میرسه فصل دوم بیشتر روی رن چون تمرکز داره تا کارکتر دیگه ای. و البته با توجه به محبوبیتی که رن چون تا به الان تونسته به دست بیاره و نازنینی کارکترش، چیز بدی نیست. شاید کارگردان و عوامل با رجوع به محتوای مانگا قسمت هایی که رن چون بیشتر پررنگ هست رو علامت زدن و اونا رو تبدیل به انیمه کردند ولی بهرحال من همچنان راضی ام و دارم از تک تک لحظات انیمه لذت می برم. مگه میشه از ترو-ترو بوزوی زنده و دختر کوچولویی که می خواد با قلاب پیاز بگیره چیزی به دل داشت؟ فقط .. باید نشست و .. از دیدن این دنیای کاوایی بی نهایت لذت برد.

بحث آموزشی این قسمت خیلی جذاب بود .. مامورلک ها، بزمجه ها و سمندرها ... درباره هر کدومشون بحث کردیم و حتی پای انواع ملخ ها هم وسط کشیده شد. واقعاً رفتن در دل طبیعت و گشتن دنبال یه ملخ حس و حال خاصی داره .. گفتنی ها رو خیلی دوست داشتم و جالب بود که اطلاعات و معلومات ناتسومی در این حد بالا بود. نشون داد که فقط یه دختر معمولی دهاتی نیست .. بلکه با بودن در چنین محیطی تونسته به فهم و شعور خوبی درباره محیط زندگی خودش پی ببره و به قول رن چون، دید ما هم نسبت به ناتسومی عوض شد. ناتسومی حتی بعضی جاها سعی می کرد اطلاعات اضافی مسخره ای هم اضافه کنه و بی خودی پز بده. بهرحال جریان ملخ گیری فقط کوما چان رو کم داشت و کاش اونم باهاشون می رفت .. یه جورایی جاش خالی بود.

و اما در نهایت، جریان و سناریوی آتیش بازی و ترقه بازی معرکه بود ... هر وقت که میمیک های گریه هوتارون رو به چشم می بینم، کلمه عالی ناخودآگاه روی زبونم جاری میشه .. خیلی بامزه و قشنگ گریه می کنه ... البته نه اینکه گریه کردنشُ دوست داشته باشم ولی انصافاً از لحاظ میمیکی به طرز عجیبی دوست داشتنی میشه. و بین این همه ترقه ای که پدر مادر هوتارون می تونستن بیارن ، دقیقاً چیزی رو آوردن که هیچ نوری رو از خودش بیرون نمی داد و حتی برعکس، محتواش یه عروسک عقب مونده و خنده دار بود .. واقعاً ظاهر چتر نجات دار اون عروسکه و پایین اومدنش مثل یه صحنه شاهکار از آب در اومده بود. و بعدشم که تظاهر دخترها به لذت بردن بهتر از این نمیشد. رن چون دیگه توان ایستادن رو از دست داد و روی زمین افتاد و خم شد .. بیچاره، کاملاً درکش می کنم.

اما هنوز تموم نشده بود؛ زیباترین لحظات انیمه و اپیزود وقتی بود که به سراغ کرم های شب تاب رفتیم ؛ باهاشون انس گرفتیم، بهشون آب دادیم و اونا رو به نظاره نشستیم .. لحظاتی بس زیبا در عالمی رویایی و دلپذیر ... بار دیگه اون ترک موسیقی جدید فصل دوم رو شنیدیم که من فکر می کنم حس فوق العاده مثبتی رو به بیننده منتقل می کنه .. اینجا هم همینطور بود و لحظه نشستن کرم های شب تاب بر روی برگ ها رو به طرز عجیبی زیبا کرده بود. رویایی و دلپسند .. ! دیگه چی می تونم از اون صحنه بگم؟! هر کی اپیزود رو دیده باشه از زیبایی صحنه باخبره و می دونه که چقدر میشه از چنین صحنه خاطرانگیزی احساس آرامش بدست آورد.


صحنه هایی از اپیزود :

- اداهای انیمه ای ناتسومی و هوتارون حرف نداشتن :





- لحظه لو رفتن ناتسومی :



- آخ آخ ، کوما چان، تو اصلاً نمی ترسی :



- ذوق کردن رن چون واسه پیاز گرفتن :


- خیره شدن به سوراخ ملخ ها :



- بهت زده شدن رن چون از ظاهر ملخی که دید :



- چه راحت ملخ و مارمولک رو تو دستاشون می گرفتن :



- گریه های هوتارون سر جریان آتیش بازی :





- قیافه بقیه هم ناب و دیدنی بود :



- و از همه جالب تر ، ترقه چتر نجاتی بود :





- و در نهایت، رفتن به دل شب تاب ها :





Non Non Biyori Repeat - Ep 05

Non Non Biyori Repeat - Ep 05





یه اپیزود استخری (!) بسیار دلچسب و پر از طراوت ؛ Non Non Biyori مثل همیشه ترکیبی از کمدی و فضای آرامش بخش خودش رو ، اینبار در قالب یک اپیزود با محوریت های ساده ای مثل تمیز کردن استخر، فال گیری و البته غذا درست کردن و غذا خوردن ارائه میده و به خوبیِ هر چه تمام تر روح و روان ما رو به آسایش می رسونه .. واقعاً حس چند سال پیشم رو دارم .. هنوزم وقتی بهش فکر می کنم، روزهایی که اپیزودهای فصل اول انیمه پخش میشد و اول صبح بعد از بیدار شدن از خواب، به سراغ دیدن تک تک اپیزودها می رفتم و چه لذت وصف ناپذیری از دیدن این انیمه می بردم. فصل دوم تونسته اون احساس رو برام زنده کنه. هر چند کمی از تکرار برهه زمانی ترس داشتم ولی بعد از دو اپیزود بعد کلاً دیدم عوض شد و الان هم اونقدر خوب داریم پیش میریم که دیگه نیازی به ترس و دلواپسی نداریم .. میشه گفت تقریباً داریم به نیمه راه میرسیم و نیمه اول به زیبایی پیش برده شده. نقطه عطف نیمه اول رو میشه همون اپیزود ترو-ترو بوزوی رن چون دونست و در کنارش با سناریوهای ساده ای ، لحظات دلپذیر زیادی رو در دنیای روستامون بوجود آوردیم و به چشم دیدیم. پیش به سوی یک نیمه دوم فوق العاده روح نواز دیگه.

این اپیزود به کارکتر محبوب من اختصاص یافت. کوما چان ، در طول فصل سناریوهایی رو واسه خودش داشت و خصوصاً جریان رفتن و دیدن ستاره ها به خوبی کوما چان رو به تصویر می کشوند و تمرکز خوبی روی کارکترش بود ولی این اپیزود و خصوصاً نیمه اولش رو میشه به نام کوما چان زد .. جریان طالع، فال و ترس و وحشتی که به جون کوماری افتاد و بلاهایی که سرش اومده، خیلی ملوسانه و کودکانه بود. تصورش سخته که باور کنیم کوماری از ناتسومی بزرگتره .. همیشه سعی میکنه خودش رو بالغ تر نشون بده ولی فکر نکنم تا بحال موفق به انجام اینکار شده باشه. حداقل من که باورم نشده. از اون طرف، فضولی های ناتسومی تمومی ندارن و این اپیزود حتی خاطرش نبود که این اسباب بازی ای که خریده، یه اسباب بازیِ سرکاریه و بخاطر همین، کوما چان رو یه عالمه اذیت کرد.

از رن چون چه بگیم؟ همیشه ناخودآگاه خودش رو جز های لایت های اپیزود می کنه و لحظه ای نیست که درون صحنه نمایش داده بشه و بیننده از حضورش لذت نبره و حتی وقتی که در پشت زمینه و حالت فرعی درون صحنه حضور داره هم تاثیر خودش رو میذاره. اینجا و تو این اپیزود هم واقعاً شیطنتی که تو نیمه اول انجام داد و آب پاشیدنش روی کوماری معرکه از آب در اومده بود؛ بازی کودکانه ش با شیر آب و زمزمه های معصومانه ش ، افکاری که در سرش داشت و بلاخره گرفتن جلوی راه آب و کوماری ای که اینجوری باز هم از ترس پس افتاد. هرچند من فکر می کنم، بدبیاری آب ، اونم تو دل استخر و روزی که داری استخر تمیز میکنی آنچنان بزرگ نیست و شاید حتی با دیدن صحنه آخر جریان استخر (شنا کردن درون استخر) ، بگم که این بدبیاری نبود و برعکس یه اتفاق خوب واسه کوماری بود. تونستن با همدیگه درون استخر شنا کنن و یه خاطر فوق العاده دوست داشتنی بسازن.

و کی فکرشو می کرد که دستپخت کائده واقعاً خوب باشه؟

منتظر بودم که همه از دستش بنالن و از اینکه نتونستن یه غذای درست و حسابی بخورن، شکایت کنن ولی نه، انگار کائده می دونه داره چیکار می کنه و برخلاف ظاهر و تظاهرش به دوست نداشتن کارای دخترونه و لباسای چین دار، یک آشپز خیلی خوبه. خوبه که یه روی دیگه ای از کائده هم به چشم دیدیم و تجربه نشون داده که کائده وقتی پای یه بچه در میون باشه، احساساتی میشه و به خوبی بهشو نمیرسه .. اینجا هم همینطور بود و با تلاش زیاد یه غذای خیلی لذیذ رو برای اونا آماده کرد .. با هم اوکونومیاکی خوردند و لذت دور هم بودنُ چشیدن ... یه روز باروی خوش و دل انگیز در دل روستایی سرسبز ... بهتر از این نمیشه. ^^


صحنه هایی از اپیزود :

- یکه خوردن کوما چان از جریان طالع بدش :



- وای عجب استخری بود :



- منم دلم می خواد اینجوری استخر رو تمیز کنم :





- این شکل راه رفتن کوماری موقع عصبانیتش خیلی واسم بامزه بود :



- رن چون، میمیک صورت ، آب بازی : Perfection ؛


- از جمله بد بیاری های کوما چان :





- عذرخواهی رن چون خیلی بامزه بود :



- افتادن تو استخر و شنا کردن :



- پرش رن چون و هوتارون منو یاد اون صحنه معروف پرش OP فصل اول انداخت :





- این شات هم به راحتی یکی از دلچسب ترین شات های این فصل انیمه واسه من بود :



- لم دادن های ناتسومی و با تنلبی حرف زدنش خیلی بامزه ست :



- گردش جنگلی خوش آب و هوامون :





- پناه گرفتن تو شیرینی فروشی کنار کائده :



- هه هه، کوماری چه لباس قشنگی پوشیده بود :



+ یاد لباسای بچه های Yuru Yuri افتادم.



- ماسک ترو-ترو بوزو، ورژن دوم :



- رن چون در حالت آماده باش :



- لحظه کمدی دیالوگ آخر کوما چان سوپر عالی بود .. بهتر از این نمیشد :

Non Non Biyori Repeat - Ep 04

Non Non Biyori Repeat - Ep 04





شاید به راحتی یکی از بهترین اپیزودهای Non Non در طول دو فصل واسه من بود. یه حس خیلی زیبا و دوست داشتنی سرتاسر اپیزود به چشم می خورد؛ حس بارونی پوشیدن و قدم زدن زیر بارون، سرگرم شدن با بیلچه و سطل و ذوق زده بودن تو عالم کودکی در عین فرصت نداشتن برای روندن دوچرخه ای که تازه گیرت اومده. همون نیمه اول به تنهایی تونست موج موج احساساتی نوستالژیک رو به من منتقل کنه .. بارها و بارها به زبون آوردمش ولی بازم میگم .. رن چون چه موجود نازنینیه .. معصومیتش رو خیــــلی دوست دارم، این که دلش واسه وزغ ها می سوزه، اینکه می خواد واسه یه دوچرخه بازیِ ساده ترو-ترو بوزو بشه و آقا خورشیده رو بیرون بکشه. فکر کنم بتونیم با هم توافق کنیم که این اپیزود رو باید به نام رن چون زد؛ همه تمرکز به اون بود و به خوبی هم این تمرکز پیش برده شد. بهتر از این نمیشد .. یه اپیزود بی نهایت آروم و لذت بخش و روح نواز.

من که میگم رن چون ترو-ترو بوزوی خیلی خوبی شده بود. شاید واسه کوماری ترسناک بوده باشه ولی مطمئناً تونست دل خورشید رو به دست بیاره و این رن چون بود که هوا رو آفتابی کرد. بیچاره کوماری ، صحنه روبرویی ش با رن چون و لحظاتی که رن چون با اون لباس ها و بیلچه به دست دنبالش می دوید، یکی از با ارزش ترین صحنه های انیمه ای این فصل واسه من بود و در کنار اون، تو نیمه دوم، احساسی که رن چون نسبت به بچه وزغ ها داشت، کاملاً واسه من قابل لمس بود .. اینقدر این احساس رو تجربه کردم که می دونم رن چون چرا اینقدر از دیدن مردن وزغ ها غمگین شده بود. شاید این روزها و این سال ها از اون احساس دور شده باشم ولی همین تلنگر کوچولوی احساسی رن چون کافی بود که ناخودآگاه دلم واسه دنیای کودکی خودم تنگ بشه .. بازم به اون نقطه ای رسیدیم که دلم نمیاد یک حس رو فراموش کنم اما بهرحال ... لحظاتی پر از سکوت و غمناک برای رن چون و بعد از اون کسی که ازش انتظار نمیرفت بتونه این شرایط رو عوض کنه، ناتسومی .. پا به صحنه گذاشت و حال رن چون رو از این رو به اون رو کرد. هم لحظات غمگین بودن رن چون هم لحظاتی که با دیدن بچه وزغ های جدید ذوق زده شد، هر دو واسه من یه جور بسیار زیبایی دوست داشتنی بودند. می تونستم خودم رو کنار رن چون ببینم.

و خب، وقتی هم نیمه اول و هم نیمه دوم یک اپیزود اینقدر خوب باشند، باید اقرار کرد که یکی از بهترین اپیزودهای این فصل بوده. Non Non باز هم جو روستایی و دلنشین خودش رو با طراوت خاصی به نمایش می کشه. اینبار بارون ، لحظات سکوت ما کمی با لحظات سکوت اپیزودهای قبلمون فرق داشت؛ اینبار صدای شر شر بارون از بیرون به گوشمون می رسید و هر چند بارون یک ریز می بارید و بند نمی اومد ولی مگه شنیدن صدای بارون می تونه ناراحت کننده باشه؟! مسلمه که ... حتی لذت سکوتی که داریم تجربه می کنیم رو بالا تر میبره و خصوصاً برای من که این روزا دلم برای بارون لک زده، یه اپیزود بی نهایت دلنشین بود. تا میشد، ازش لذت بردم و حتی همین لحظه که دارم این متن رو می نویسم، دوباره دارم اپیزود رو مرور می کنم .. چون اینجوری حس نزدیک تری با نوشته هام پیدا می کنم و احساس می کنم بهتر از قبل می تونم احساسم رو در مورد این اپیزود بنویسم. احساسی فوق العاده خوش و به یادماندنی. اینجور لحظات خاص و به یادماندنی هستند که سطح ماندگاری این انیمه رو بالا می برند. همینه که باعث میشه بعد از گذشت دو سال، هنوز هم گاهی دلم هوس حال و هوای روستایی Non Non رو بکنه.

خوب بود .. خیلی خیلی خوب ..


صحنه هایی از اپیزود :

- رن چون در کنار ترو-ترو بوزوی اولش :



- لحظه شوکه برانگیز ترو-ترو بوزو شدن رن چون :



- واااااای ... بازی تو حیاط، با بیلچه و چاله کندن ... خیلی این صحنه رو دوست داشتم ^^ :



- کوماری و ترسش از هیولای پدیدار شده :



- رن چون در حال تعقیب کوماری، واقعاً هم اگه ندونی چی پشت ماسکه، یه جورایی ترسناکه ..


++



- خیره شدن رن چون به وزغ ها ، یه لحظه عالی دیگه :



- دوچرخه سواری دسته جمعی :



- لحظه غمناک اپیزود، دل آدم رو به درد می آورد :



- نمی دونم چرا ولی این لحظه و این شات خیلی دلم رو هوایی کرد، واقعاً این چند ثانیه رو دوست داشتم :



- Oh c'mon ...



- ذوق رن چون از دیدن وزغ های جدید :



- یک منظره راندوم از جمله منظره های زیبای انیمه :

Non Non Biyori Repeat - Ep 03

Non Non Biyori Repeat - Ep 03



داشتم طبق معمول بین نظرات بچه های MAL می چرخیدم و به نظراتی برخورد کردم که از تمرکز بیشتر این فصل به کمدی نسبت به فصل قبل صحبت کرده بودند. از این گفته بودند که فصل اول بیشتر از اینها روی جنبه آرامش بخش و التیام بخش تمرکز داشته و حالا داریم زیادی وارد کمدی میشیم. نشستم و به این موضوع فکر کردم؛ هنوز دقیقاً به جواب درستی دست پیدا نکردم ولی می دونم که به چه سمتی متمایلم .. نظرم اینه که اونقدرها تفاوت بزرگی بین فصل اول و دوم نمی بینم .. شاید کمی کمدی بیشتر شده باشه ولی همچنان لحظات آرامش بخش زیادی رو داریم در لحظه لحظه انیمه می بینیم. صحنه های طبیعت، قدم زدن کارکترها، دیدن محیط سرسبز روستایی و ... از این نمونه صحنه های ساکت همچنان زیاد داریم و فکر می کنم نظرات اون کاربرای MAL کمی سختگیرانه بوده. بهرحال به نظر میرسه نکته ای باشه که بشه در ادامه آنالیز بهتری روی اون انجام داد و به تفکر بهتری رسید.

این اپیزود به یه دوره تعطیلات طلایی برگشت زدیم؛ یه دوره تعطیلات پشت سر هم، یه چیزی مثل این چند روز عیدی که اخیراً خود ما ایرانی ها داشتیم .. اینبار صحنه مشترکی با فصل اول نداشتیم ولی مشخص بود که همچنان در حال سپری کردن برهه زمانی قبلی هستیم. جایی که اثری دوباره از گو ، سگ راکون رن چون دیدیم و لحظات زیادی رو با کوزوهو ، نه نه گذروندیم. اما قبل از اون دیدن شیطنت ها و رفتار بچگانه ی ناتسومی در برابر امتحانات بی نهایت لذت بخش بود. حماقت هاش در برابر سوالات کوماری واقعاً خنده دار بودند .. جواب هاش به سوالات کاملاً بی خودی و مسخره بود و همین لحظات قشنگ کودکانه بود که نیمه اول انیمه رو ساخت و بعدشم که لذت نمره خوب گرفتن ناتسومی رو به چشم دیدیم. فکر نمی کردم تو امتحان دوم بتونه موفق بشه ولی انگار دسته جمعی درس خوندن به یه دردی خورد و حداقل این ناتسومی رو به درس خوندن وادار کرد.

نیمه دوم نه نه و تنبلی هاشُ دیدیم .. و البته انگیزه دادن رن چون؛ هر چند در نهایت به هدفی که دوست داشت نرسید ولی شنیدن افکاری که در برابر مسئله ای مثل انگیزه دادن به بقیه داشت، ناخودآگاه لبخند رو روی لبم می نشوند. چه خوبه که کارکتری به این سادگی می تونه با چنین حرفایی دل ما رو خوش کنه. و البته منم باهاش موافقم؛ دوست دارم بجای مبارزه با میوه ها، اونا رو بخورم. در مورد ظاهر و قابل اتکا بودن یک معلم حرف های گرانبهایی رو از زبون رن چون شنیدیم؛ حرف هایی که کوزو نه باید آویزه گوش خودش می کرد ولی افسوس ... !

در نهایت، جا داره اصلاً به صحنه ماسک گذاشتن نه نه گیر ندیم. اون گول زدن نه نه اونقدر حس شیرینی داشت که دلم نمیاد هیچ ایرادی بهش بگیرم. رفت تو حیاط و از حیاط هم زد بیرون و باز هم نفهمید که اتاق خواب و تشکی در کار نیست. ناتسومی باید هم با دیدن این صحنه تصمیم به بیشتر درس خوندن بگیره! الگو و انگیزه گرفتن از معلم واقعاً تو این صحنه موج میزد و میشد دید که دانش آموزای این معلم چطور تونستن انگیزه بگیرن. مطمئناً اگه چند صحنه دیگه از حماقت های کوزو نه رو به این حالت ببینن، آینده شون تضمین میشه و به جاهای خیلی خوبی میرسند. 


صحنه هایی از اپیزود :

- بازم اون صحنه سوت بی صدای رن چون واسه کشوندن گو رو دیدیم :



- یکی از بهترین لحظه های اپیزود ، میمیک رو داشته باشید :



- هوتارون چقدر تو این صحنه ناز شده بود :



- درجه افسردگی و دپرس شدن بابت کیک نداشتن خیلی سنگین به نظر میرسید :



- این ماسکه واقعاً به کوزو نه می اومد. خیلی بامزه ش کرده بود :