M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

My Movie Challenge - 11 - Run Lola Run

My Movie Challenge - 11 - Run Lola Run   - 1998

تاریخ تماشا : 1403/02/31

ساعت تماشا : 12:00 الی 15:00




هرچند سبک و استایل فیلم رو درک می‌کنم و می دونم چرا می تونه جذاب باشه و هیجان انگیز. و البته که مخاطبین پر و پا قرصی رو می تونه جذب کنه ولی به شخصه، خیلی نمی تونم با چنین فضای تند و سریعی انس بگیرم و یکم از مدار سبک مورد علاقه ام من به دور بود. 


به نظرم واسه سال ساخت فیلم، فیلم نوآوری های بخصوصی داشته و سبک فیلمبرداری، چینش سکانس ها، نوع پیشروی داستان و سبک و سیاقی که موسیقی رو با فضای حاکم بر فیلم مچ کرده بودن، همه در نوع خودش منحصر به فرد بود. 


روی هم رفته سرگرم کننده بود. و اگه قرار باشه یه جایی فیلم متفاوتی رو پیشنهاد بدم، پیشنهاد بدی نیست. ضمن اینکه زمان فیلم خیلی کوتاهه و اصلا حوصله سر بر و کسل کننده نمیشه. (6/10)

My Movie Challenge - 10 - The Thin Red Line

My Movie Challenge - 10 - The Thin Red Line   - 1998

تاریخ تماشا : 1403/02/30

ساعت تماشا : 11:00 الی 14:00




فیلم خوبی در وصف سختی‌، بدی، یاس، بیهودگی، آوارگی، سردرگمی ‌و آشفتگی جنگ بود؛ صحنه های میدان جنگ فیلم واقعا پرداخت خوبی داشتند و آدم رو یاد سکانس اول فیلم Saving private Ryan می نداختند. پر از لحظات مملو از عجز و آه از نهاد درآر که چینش خوبی داشت و بیننده می تونه باهاشون حسابی وارد فضای فیلم بشه و نسبت به ادامه لحظات کنجکاو بمونه.


لیست بازیگران فیلم غنی و پر بود؛ من چون قبل از دیدن فیلم لیست بازیگرانش رو ندیده بودم، بهتر هم غافلگیر شدم. از شان پن و آدرین برودی گرفته تا جان کیوزاک و جورج کلونی. و هرچند بعضیاشون نقش کمی داشتند ولی باز هم حضورشون حس بهتری به فیلم می داد. مثلا وودی هرلسون طبق معمول وقتی توی فیلمی هست، حضورش حس میشه و تاثیر خودش رو روی حس و حال فیلم می ذاره. اینجا هم همینطور بود و سکانس ها و دیالوگ های جالب رو ارائه داده بود.


موسیقی در خور بود و به فضا می خورد ولی یه مقدار بعضی سکانس های کند فیلم گاهی روی ذهنم می رفت. حس می کردم کارگردان بیشتر میل به ساخت مستند داشته تا فیلم. و اون سکانس ها رو زائد می دیدم. احساس می کردم میشد بهتر از برخی لحظات چشم پوشی کرد و نیازی نبود اینقدر کش داده بشه.


حس و حال حاکم بر فیلم یاس و درماندگی رو به خوبی توی لحظات مختلف به نمایش می کشید و کلا از لحاظ عواطف فیلم درخور توجه ای بود و نمایش احساسات خوبی رو در بر داشت. و از بخش میهن پرستی آمریکایی که بگذریم، احساسات انسان دوستانه رو درون آدم زنده می کرد. همذات پنداری و اینکه اگه ما تو اون موقعیت بودیم چیکار می کردیم.


فیلم خوبی بود ولی با زمان کوتاه تر و روایت بهتر می تونست خیلی خاطرانگیز بشه. انتهای راه حس کردم یه چیزی کم داشته و فیلمنامه جای پیشرفت داشته. (6.5/10)

My Movie Challenge - 09 - The Lion in the winter

My Movie Challenge - 09 - The lion in the winter   - 1968

تاریخ تماشا : 1403/02/29

ساعت تماشا : 12:00 الی 15:00




فیلم بسیار حالت تئاترگونه ای داشت و من به عنوان یک طرفدار تئاتر حس و حال حاکم بر نوع چینش سکانس ها و دیالوگ های طولانی رو دوست داشتم. رد و بدل شدن دیالوگ ها بین شخصیت ها برای من مثل دیدن یک اجرای زنده تئاتر می موند و گرچه تو ابتدای فیلم یکم برام ارتباط گرفتن با کار سخت بود ولی هر چه جلوتر رفتیم، فیلم برام دلچسب تر و روون تر شد و این خصلت خوبی بود.


یادم نیست تا بحال کاری از پیتر او تول دیدم یا نه. اگه دیدم که خاطرم نیست و هوشیاری لازم رو در این باره ندارم ولی بهرحال از ابتدای فیلم نگاهم به پیتر او تول بود تا هنر بازیگریش رو با چشمان باز بسنجم. در نقش پادشاه هنری، هنرنمایی خوبی رو از خودش نشون داد و از سبک حضورش، جثه، دیالوگ هاش و نحوه ارائه هر گونه چیزی که مربوط به شخصیتش می شد، خوشم اومد. 


در کنارش دیدن آنتونی هاپکینز جوون هم که نور علی نور بود و سیمای متفاوتی که در این فیلم در قالب پسر پادشاه داشت، دیدنی بود. توی ذهنم همش محاسبات سن و سال هاپکینز رو می کردم که اگه مثلا توی سال ۱۹۶۸ که این فیلم رو بازی کرده، چند ساله بوده و حالا چند سالشه و کلا برام جالب بود که تونسته در چنین دهه قدیمی ای همچنان چنین فیلم های دست اولی بازی کنه و مشخصه که ید درازی در کسب نقش های خوب داشته و این هم نشان از قدرت بازیگری اون داره. جای تحسین داره.


از بازی کاترین هپبرن کمی انزجار پیدا کردم ولی برام سوالم که آیا شخصیتش رو انزجار آمیز دیدم یا خود بازیگر رو. فکر می کنم توانایی بازیگر در نشون دادن جنون النور به سبکی بود که باعث شد بپذیرمش و این باید نکته مثبتی درون ذهن من محسوب بشه. در هر صورت زوج مناسبی واسه هنری او تول بود. 


روی هم رفته فیلم احساس طولانی و کسل کننده ای نداشت و تو موضوع موسیقی هم خیلی شگفت زده نشدم. سرگرم کننده و جالب بود و به عنوان فیلمی که سال ها دوست داشتم ببینمش، باید بگم که ارزش یکبار دیدن رو داشت. (7/10)

My Movie Challenge - 08 - The professional

My Movie Challenge - 08 - The professional   - 1981

تاریخ تماشا : 1403/02/29

ساعت تماشا : 07:00 الی 10:00




از کارهای کلاسیک و همیشه جلوی چشمی که هیچوقت سراغش نرفته بودم. خصوصا بخاطر انس و علاقه عمیقی که با انیو موریکونه داشتم، همیشه میل زیادی به دیدن داستان این فیلم داشتم و دلم می خواست ترک Chi mai رو توی قالب فیلم خودش ببینم. و با وجود اینکه این ترک بطور مداوم توی فیلم استفاده می شد و حتی آدم حس می کرد که انگار فیلم اصلا ترک دیگه ای نداره، ولی بازم هیچ خسته نمیشد. و این از معجزات دستان هنرمند موریکونه‌ی بزرگه. نشون میده که اون چقدر تبحر بالایی توی آهنگسازی داشته. واقعا ترک Chi mai چیزی خارق العاده ست که خصوصا در مورد این فیلم احساس کلاسیک عجیبی به فضا منتقل می کنه.

من آشنایی خاصی با ژان پل بلموندو نداشتم و نمی دونم جایی قبلا اتفاقی دیدمش یا نه. ولی هرچه که بود، افکار متفاوتی درباره اش پیدا کردم. تیپ و استایل بلموندو به کارهای فرانسوی و این شکلی خیلی می خوره، ولی همش فکر می کنم که آیا توی عصر حاضر هم می تونست توی فیلم های اکشن موفق ظاهر بشه یا نه. ولی صرفا مختص فیلم های فرانسوی دهه های قبل خیلی درخور نقش بود. تو این فیلم هم چهره جالبی رو از خودش نشون داد و شخصیت ژوس رو به نحو احسن به تصویر کشید.


داستان فیلم کمی تا قسمتی قابل پیش بینی بود ولی هیچ عیبی نداره و چیزی از لذت‌بخش بودن فیلم کم نمیشه. من واقعا سرگرم شدم و پای فیلم حس خوبی داشتم. عمر فیلم خوب بوده و بعد از دو سه دهه همچنان میشه این فیلم رو جز فیلم های جذاب در نظر گرفت و دیدنش رو به دیگران توصیه کرد.

روی هم رفته انتخاب خوبی برای دیدن بود. پایان بندی هم در نوع خودش جالب بود و باب میلم بود. (7.5/10)

My Movie Challenge - 07 - No Reservation

My Movie Challenge - 07 - No Reservation   - 2007

تاریخ تماشا : 1403/02/26

ساعت تماشا :  12:00 الی 15:00




از چیزهایی که درباره من باید بدونید و خودم هم علتش رو نمی‌دونم اینه که وقتی فیلمی با پوستر آشپزی می بینم، ناخودآگاه دلم می خواد اون رو تماشا کنم. حالا شاید بخاطر شکمو بودن من باشه و یا اینکه میل زیادی به دیدن صحنه های آشپزی و ترکیب کردن ادویه جات و انواع و اقسام بازی های تصویری با آشپزخونه و غیره دارم. هنوز دلیلش رو در دست اکتشاف دارم. ولی یادمه سر دیدن فیلم Chef با بازی فاوارو، خیلی ذوق داشتم و ازش خوشم اومد. ناخواسته به سمتش کشیده شده بودم و لذت برده بودم.


دورنمای این فیلم هم با حضور زتاجونز و اکهارت جذاب به نظر می رسید؛ اکهارت رو از سری Batman نولان به بعد کمتر جایی دیده بودم و دوست داشتم بازم ازش کار ببینم. زتاجونز هم که تقریبا محدوده ناشناخته ای واسه من بوده و می خواستم باهاش آشنا بشم. حداقل توی فضای درام و اینکه ببینم از لحاظ بازیگری چقدر قویه. و خوشبختانه هر دو نفر برای من جالب توجه عمل کردن و این فیلم رو دوست داشتم.


از دراما و اتفاقات ناراحت کننده دقایق اول فیلم گرفته که توسط کاترین زتا جونز و بازیگر بچه فیلم به نحو قشنگی به تصویر کشیده شدن گرفته تا بعد از اون و ورود شخصیت اکهارت که سیما و جذبه خاصی به فیلم داد و تقابلش با زتاجونز حسابی بامزه شده بود. و از اینجا به بعد دیگه فیلم تبدیل به یکی از فیلم های حال خوب کن شد و این چه خصلت خوبی بود. هر فیلمی قدرت این رو نداره که بخوبی این خصلت رو پیاده کنه ولی این فصل به خوبی از پس این حس و حال بر اومده بود. تقابل کارکترها، موزیک فیلم و حتی نقش زویی توی ادامه داستان فیلم و نشون دادن اینکه میشه از یک تراژدی عبور کرد و باز هم خوشحال بود.


از اینکه فیلم برام مأیوس‌کننده نبود، خوشحالم و بخاطر حال خوبی در طول دیدنش بهم داد بهش نمره خوبی می دم. و به نظرم رسید که فیلم خوبی برای دیدن با یک نفر دیگه باشه و لزوما فیلمی نیست که فقط بشه تنهایی نگاه کرد. روی هم رفته راضی بودم و انتخاب خوبی برای دیدن بود. (7/10)

My Movie Challenge - 06 - Slow West

My Movie Challenge - 06 - Slow West   - 2015

تاریخ تماشا : 1403/02/26

ساعت تماشا :  07:00 الی 10:00



از جمله خواسته‌های سینمایی من که سال‌هاست دلم می‌خواست به سرانجام برسونمش، دیدن تمام آثار و کارنامه مایکل فسبندر بوده و هست و دلیل انتخاب این فیلم هم همین بوده؛ اصلا نمی تونستم قراره با چی روبرو بشم و صرفا مثل یک فن بوی هجوم بردم به سمت دانلود این فیلم و برای دیدن مایکل ذوق داشتم. سیما و نحوه بیان و کلا استایل بازیگری فسبندر برای من خیلی جذابه و اونو جز بازیگرای محبوب معاصر خودم می دونم. پس انتخاب این فیلم ناگفته برای من محرز بود. هنوز فیلم های بعدی هم در لیست تماشا دارم ولی فعلا این فیلم غافلگیری قشنگی بود و واقعا از دیدنش لذت بردم.


وسترنی ملو و آرام با نوازش همیشگی موسیقی خیلی خوب و دیالوگ هایی پسندیده و در خور فضا. ابتدای راه یکم نسبت به اینکه این وسترن می تونه حس و حال غرب رو القا کنه یا نه، مردد بودم ولی بعد متوجه شدم اینجا نوع دیگه ای از غرب قراره به نمایش کشیده بشه. انتخاب دو بازیگر اصلی فیلم به نحو احسن انجام گرفته و جی به خوبی یک شخصیت معصوم و ساده به نظر می رسه و سایلاس هم شخصیت بی رحم و با جذبه ای به نظر میرسه. شخصیتی که به نمایش کشیدنش از فسبندر کار سختی نیست و این اواخر با دیدن فیلم The killer هم به این موضوع پی برده بودم. 


شخصیت های فرعی که در طول فیلم گاها اضافه میشن و بعد محو میشن، خیلی خاطرانگیز نیستن و شاید نیازی هم نیست که خاطرانگیز باشند. صرفا همینکه هدف خودشون رو به به سرانجام برسونن کافیه؛ اینکه مهره ای باشند برای پیشروی داستان دو شخصیت اصلی و بعد ناپدید بشند. 


موسیقی با اینکه معمولی بود ولی حس خوبی برای من داشت و درخور فضا بود. لوکیشن ها طبق معمولا صحرا و جنگل و این قبیل لوکیشن های خوب بودند. چیزی که از یک وسترن انتظار می‌ره و نوع فیلمبرداری هم دلپذیر بود. 


داستان می تونست عمق بیشتری داشته باشه ولی در نهایت، پایان بندی در نوع خودش جالب بود و کمی خلاف انتظارم پیش رفت و همین برای من نکته خوبی بود. گندم‌زار خونین دلچسبی رو شاهد بودیم. (7/10)

My Movie Challenge - 05 - Terminator 3

My Movie Challenge - 05 - Terminator 3   - 2003

تاریخ تماشا : 1403/02/25

ساعت تماشا :  11:00 الی 14:00



از جمله فرنچایزهایی که بدون دلیل بخصوصی، هیچوقت فرصت رفتن سراغش رو پیدا نکرده بودم و یکی دوماه قبل بالاخره تونستم شماره یک و دو رو ببینم که واقعا دو فیلم اکشن تماشایی و بی نظیری بودن. حتی با وجود گذر چند دهه باز هم میشه کیفیت فیلم ها رو بالا دونست و بقولی عمر سری خوب بوده. و خب، آرنولد هم برای من اینجا به عنوان بازیگر و در این نقش خیلی باورپذیر به نظر می رسید و معمایی که همیشه توی ذهنم داشتم که چرا آرنولد اینقدر فیلم بازی می کرده و با این بیان ضعیفش چطور انتخاب می‌شده، حل شد. متوجه جذبه و ابهت اون توی فیلم ها شدم. حالا می دونم که چرا دیدن آرنولد توی یک فیلم برای تماشاچی جذاب بوده. حتی میشه گفت عامل اصلی دیدن این سری فیلم ها آرنولد بوده. 


دنبال کردن ردپای شماره یک و دوی قدرتمند این فرنچایز کار راحتی به نظر نمی رسه و کمتر در باور من می گنجید که شماره سوم هم بتونه به قدرت دو شماره قبلی ظاهر بشه. فیلم سوم گرچه اکشن خوبیه و عنصرهای درگیرکننده خوبی درون خودش داره ولی سطح کیفی پایین تری به نسبت فیلم های قبل داره. که خیلی مهم نیست و لزومی نداره که همه فیلم ها در یک سطح هیجان انگیز باشند. اگه ما بتونیم تمایزی درون ذهنمون قائل بشیم تا بتونیم از هر فیلم به شکل خودش لذت ببریم، سالم تر تونستیم از این فرنچایز بهره ببریم.


با پیشرفت تکنولوژی در عرصه سینما، میشه توی این فیلم دید که استفاده خوبی از تکنولوژی های روز شده و سی جی فیلم یا صحنه های فرار و گریز و انفجارها رنگ و لعاب جالب تری پیدا کرده بودند. و مثل دو فیلم قبل لحظات دلهره آور مناسبی توی فیلم گنجونده شده بود که دنبال کردن فیلم رو باحال تر می کرد.

روی هم رفته اگه دو فیلم اول رو دوست داشتید، دیدن این فیلم هم برای یک باز می ارزه و خوبی های خودش رو داره. هنوز مثل سری های دیگه ای که به سرنوشت تلخی دچار میشن، سیر افولش غیرقابل تحمل نشده و نمی دونم از چه شماره ای این سیر شروع میشه ولی شماره سوم ترمیناتور قطعا اون مرحله نیست. یه اکشن جذاب و دیدنیه و شخصیت های آشنا و باحالی داره. گرچه بدمن و شخصیت منفی داستان می تونست قوی تر به نمایش کشیده بشه. آرنولد هم چندتا لاین و دیالوگ آیکونیک و خاطرانگیز داره. مثلا I'm back و یا You are terminated  و ... روی هم رفته این فیلم ارزش دیدن رو داره. (7/10)


My Movie Challenge - 04 - Arthur the King

My Movie Challenge - 04 - Arthur the King   - 2024

تاریخ تماشا : 1403/02/25

ساعت تماشا :  07:00 الی 10:00



تو نگاه اول چیزی که روی ذهن کمی بازی کرد، انتخاب مارک والبرگ به عنوان نقش اول این فیلم بود؛ احساس کردم برای یک شخصیت شرکت کننده و فعال توی مسابقات چند جانبه یکم پیر شده باشه ولی بعد که داستان به سمت سه سال بعد و اینکه این شخص تا بحال برنده نشده پیش رفت، کمی معقول تر شد. که هدف این بوده که این شخصیت کمی مسن تر به نظر برسه و در واقع کم کم وقتشه کفشهای خودش رو آویزون کنه و حالا وقتشه بالاخره یک برد بدست بیاره. و نه، من خیلی طرفدار والبرگ نیستم. بجز فیلم Departed به خاطر نمیارم که جایی اون و حضورش رو پسندیده باشم. احساس می کنم می تونسته انتخاب های بهتری تو زمینه بازیگری داشته باشه و کمتر دنبال فیلم گیشه باشه. ولی از طرفی کمی که با شخصیت مارک آشنا بشید، متوجه میشید مارک همینه و درونش اینجوری تغذیه میشه. پس ایرادی بهش وارد نیست.

شاید تا نیمی از فیلم فلسفه حضور سگ داستان رو نمی فهمیدم و هی می گفتم «چرا مدام به این سگ کات می کنیم؟» گرچه من طرفدار سگ ها هستم و از اول هم دیدن این سگ روی پوستر و خلاصه داستان باعث شد که بخوام این فیلم رو ببینم ولی دوست داشتم سگ داستان زودتر وارد بشه تا قصه شیرین تر بشه؛ در هر صورت اومدن سگ داستان ماجرا رو قشنگ تر کرد و از حالت یک فیلم معمولی «ما باید این مسابقه رو برنده بشیم» خارج شد. چیزی که موضوع رو جالب تر می کنه، اینه که قصه بر اساس یک اتفاق واقعیه و درسته که طبق معمولا برای دراماتیک و سینمایی تر شدن یه سری جزییات عوض میشه ولی باز هم شگفتی داستان سر جای خودش باقیه که یک سگ عادی و ولگرد چطور تونسته اینقدر این گروه رو همراهی کنه.

اعضای تیم مسابقه دهنده همچین خاص و منحصر به فرد نبودن و هرچی جلوتر می رفت، حس می کردم این گروه طوری انتخاب شدن که مارک والبرگ بیشتر به چشم بیاد یا خاصیت حضور والبرگ بین این بازیگرها بیشتر خودنمایی می کنه. کاش شخصیت پردازی ها کمی قوی تر بود. حسی که شخصیت پردازی سگ داستان به من می داد خیلی قوی از هر سه نفر فرعی تیم با هم بود. این یعنی افتضاح در شخصیت پردازی. ولی باز هم اگه می خواستن زمان بیشتری رو صرف شخصیت پردازی توی ابتدای فیلم کنن، داستان خیلی کندتر میشد و به صرفه نبود. کلا اینجا هنر فیلمنامه نویسی و کارگردانی مطرح میشه که افراد خبره تری باید پشت کار قرار می گرفتن تا یک جور ظرافت بخصوص به شخصیت های فرعی می بخشیدن که اینجا رعایت نشده بود.

فیلم از لحاظ لوکیشن زیبایی های خوبی داشت و تنوع لوکیشن توی سکانس های مختلف دیدنی بود. انتخاب موسیقی هم بدک نبود و با فضای معمولی فیلم همخونی داشت. به قول یارو گفتنی Nothing spectacular و همین و بس.

روی هم رفته فیلم بیشتر دلنشینه اگه طرفدار سگ ها باشید و شخصیتتون جوری باشه که یک فیلم رو زیاد جدی نگیرید. من به شخصه، بگی نگی سرگرم شدم و لذت بردم. سعی کردم خیلی عمیق دنبال مشکلات و چیزای مورد دار فیلم نکردم و از داستان شیرینش لذت ببرم. (6/10)