[میشه تو دل جنگل و تاریکی سر قوطی گمشده رو پیدا کرد. چرا که نه؟!]







... وای، آخه چطور ممکنه بین این همه جا و مکانی که هوتارون و کوماری بدون
چراغ قوه می تونستن پا بذارن، دقیقاً به سراغ جایی برن که سر قوطی آب
پرتقال افتاده بود؟! و بعدش هم جوری رفتار کردن که انگار نه انگار اتفاق
بزرگی افتاده!! حداقل یه ذره غافلگیر بشید ... شاید اونا زیادی نگران گم
شدنشون بودند که دیدن همین سر قوطی باعث خوشحالیشون شد و دیگه اهمیتی به
جزییات مسئله ندادن. بهرحال صحنه، از اون صحنه های خاص و باحال این فصل
بود. بلاخره راه رو پیدا کردند و به خونه برگشتن. برخلاف حرف های کوماری،
مادرش تو این اپیزود ، تو حداقل نمایشی که داشت مهربون رفتار کرده بود و
فکر نمی کنم اونقدرها از دستشون عصبانی شده باشه.










:
درود به این کاپیتان با ابهت!
واقعاً میوکی داره سنگ تمام میذاره و کل تیم رو یک تنه به دوش میکشه؛ هم از
لحاظ احساسی و هم از لحاظ فنی .. همه جوره داره تیم رو در مقابل اوگوموری و
اومیمیا به جلو هل میده. با شارژ شدن میوکی، زونو هم به دنبالش خوب حرکت
می کنه و زونو بخاطر عصبانیتی که از دست میوکی داشته، انرژی مظاعفی واسه
چوب زدن توپ ها پیدا کرده و واقعاً داره خوب بازی می کنه. اونم زونویی که
تا چند وقت پیش اصلاً جز کارکترهای اصلی نبود و یهو بهش بها دادیم. اینجوری
نشون دادیم که می تونیم حتی از کارکترهای فرعی هم کارکتر خوب بسازیم و به
این میگن رشد کارکتری قابل قبول و باور پذیر.
اما خب، اقتدار تیم سیدو فعلاً در دستان پرتوان میوکیه. میوکی داره به
زیبایی هر چه تمام تر تیم رو به جلو حرکت میده و نه تنها اختلاف عقب مونده
رو جبران کردن، بلکه سیدو تونست چند امتیاز هم از اوگوموری جلو بیافته.
حرکاتی غافلگیر کننده، هوم ران هایی که کسی انتظارشو نداره. همه چیز داره
به نفع سیدو حرکت می کنه و به نظر میرسه با اپیزود بعدی پرونده بازی سیدو،
اوگوموری رو ببندیم و به سراغ بازی بعدی بریم. تو این بین چیزی که مشخصه و
بهش اشاره هم شد، وضعیت فورویاست که در عین عالی بازی کردن، شمارش پرتاب
توپش بالا رفته و باید کم کم به فکر تعویضش باشیم. احتمالاً اپیزود بعد این
اتفاق بیافته و ساوامورا وارد بازی بشه. ساوامورا حضوری هرچند کوتاه ولی
موثر در پایان دادن به این بازی خواهد داشت.
صحنههایی از اپیزود :
- چوب زنی های عالی میوکی و زونو :


- جو دادن ساوامورا از روی نیمکت زیاد به دل بقیه خوش نیومده
:

- از اون افکت های زیبای مسابقه ای انیمه ، اینبار میوکی :

- یکی از هوم ران های اپیزود :

- و البته اومیمیا و بقیه هنوز هم در حالت مبارز بودن قرار دارند و کم نیاوردن .. روحیه شون عالیه :

چه زود 14 هفته گذشت ..
این هفته وارد مسابقه سیدو با اوگوموری شدیم. سیدو با تفرقه و کشمکشی که
هفته قبل بین بازیکنانش به وجود اومده بود جو سنگینی رو درون تیم خودش داشت
و به نظر میرسید اتحاد به این سادگیا به وجود نمیاد ولی تو همون شروع
میوکی کار خوبی کرد و از همه خواست که فعلاً به فکر برد تیم حریف باشن و
اختلافات رو فراموش کنن. حتی زونو هم این موضوع رو درک کرد و می دونست که
باید کار خودشو درست انجام بده. هدف اونا بزرگتر از اونه که بخاطر مسئله ای
به این سادگی از خوب بازی کردن دست بکشن. بهرحال، تو شروع فورویا پیچر اول
بود ولی وقتی به اومیمیا و چوب زنیِ اون رسیدیم، فورویا با به خاطر آوردن
جملات تحریک کننده اومیمیا ، دچار اشتباه شد و نتونست دستورات تاکتیکی
میوکی رو اجرا کنه. همین باعث شد میوکی به طرز عجیبی عصبانی بشه و با
فورویا محکم برخورد کنه.
به عنوان کاپیتان چنین حرکتی قابل قبوله و فورویا باید هم به فکر تیم می
بود. نباید اینطور بی فکر بازی میکرد و فقط بخاطر رودرویی با اومیمیا
دستورات رو ندیده بگیره. بهرحال ترکیب پیچر و کَچر ، ترکیبیه که باید با هم
تعامل صحیحی داشته باشند و وقتی تاکتیک توسط یکی از اونا نادیده گرفته
بشه، کل سیستم بازی بهم میریزه. اما همین اشتباه فورویا باعث شد اومیمیا یه
هوم ران خیلی باحال بگیره و باعث امتیاز گیری تیمش بشه .. اونم نه یک
امتیاز، بلکه سه امتیاز کامل رو برای تیم اوگوموری بدست آورد.
اما لحظه آخر اپیزود، باز هم مثل اکثر اوقات یک کلیف هنگر عالی داشتیم ..
جایی که میوکی به عنوان کاپیتان بَتر بود و اومیمیا پرتاب لغزنده ای رو که
تا بحال کسی ندیده بود، پرت کرد. سلاح مخفی خودش رو رو کرد .. و حالا میوکی
میخواد ثابت کنه که تیمشون هنوز می تونه از پس اومیمیا بر بیاد و اومیمیا
می خواد برد تیمشُ به اثبات برسونه. نبرد بین این دوتا مطمئناً نتیجه بازی
رو مشخص خواهد کرد. کافیه میوکی چوب رو بزنه تا امید و انگیزه به تیم سیدو
برگرده و یه حسی به من میگه که میوکی از پس زدن چوب برمیاد .. باید
ببینیم.
صحنههایی از اپیزود :
- ژس های باحال اومیمیا :


- هوم رانی که اومیمیا گرفت :

- برخورد جدی میوکی با فورویا :





و چقدر بدجنسی کرد که داداش بیچاره رو با اینهمه خستگی بیدار کرد .. واقعاً شیطنت هم حدی داره.
بذار بیچاره بخوابه. من به مرور زمان دارم بیچارگی این داداشه رو بیشتر حس
می کنم و باهاش احساس همدردی می کنم .. ابینا در نوع خودش معصومه و در اون
شکی نیست ولی داداشه هم یه جور دیگه گناه داره. زحمت کشیدن صبح تا شب و
بعد رسیدن به خونه و وقت گذروندن .. یا بهتر بگم عذاب کشیدن از دست چنین خواهری خیلی سخته. 

که بازم خیال داداشش رو راحت می کنه. باید منتظر دیدن اپیزود بعد بمونیم.

:


- کارکتر اومارو تو بازی آنلاینش
:

- نقشه ای اومارو ، نقشه خوبی بود ولی حیف که خودش خوابش برد
:


- دادن بالشت به ابینا چان :

- و عصبانی شدن صاحبش
:


- البته لذت دیدن این صحنه اونقدر بود که از اینکه بالشت به ابینا چان رسیده، ممنون باشیم
:

و به این میگن یک آماده سازی مهیج!
واقعاً با این اپیزود و اتفاقاتی که درش افتاد، جو رو برای دیدن یک مسابقه
فوق العاده آماده کردیم. شناخت ما از ایده اونقدرها زیاد نبود ولی گذروندن
20 دقیقه این اپیزود با این کارکتر باعث شد که به فهم بسیار خوبی از
کارکترش دست پیدا کنیم. تصادفی که رخ داد و ایده که اونجا حضور داشت و بی
توجه به اینکه زمان مسابقه ش داره فرا می رسه، بهمراه پسر بچه به بیمارستان
رفت، واقعاً یه عمل تحسین برانگیز بود. شاید اگه کس دیگه ای جای اون بود،
اینکارو نمی کرد و میذاشت بقیه به اون پسر بچه رسیدگی کنند. کس دیگه .. همم
، البته شاید اگه ماروئو هم جای اون بود، با توجه به شناختی که ازش داریم،
همون کار ایده رو تکرار می کرد ولی بهرحال ماروئو پاکی و بازی جوانمردانه ی
خودش رو جای دیگه رعایت کرد و تصمیم گرفت در عین اینکه حقشه برد رو تصاحب
کنه، منتظر ایده بمونه و یک بازی جوانمردانه رو در برابر بازیکنی که به جون
انسان دیگه ای اهمیت داده، ارائه بده.
تمرکز خیلی خاصی روی جمعیت تماشاگران زمین بازی داشتیم؛ مشخصه که جو به نفع
ایده چرخیده و حتی کسایی که اهل تنیس نیستن، با شنیدن موضوع و جریان نجات
دادن پسر بچه مشتاقانه واسه تشویق ایده به دور زمین جمع شدند. شاید اگه خبر
کوتاه اومدن ماروئو هم بینشون می پیچید، کمی هم به نفع ماروئو تشویق
میشنیدیم ولی فعلاً جو شدیداً به نفع ایده هست و خصوصاً با خصوصیات بازی ای
که داره، اینکه با تشویق شدن و مثبت بودن فضا به نفع خودش، بهتر از همیشه
بازی می کنه، فضای بازی واسه ماروئو شدیداً خطرناک به نظر میرسه. جالب اینه
که حتی کاگیاما هم نمی تونست ماروئو رو تشویق کنه و تماشاگرای دیگه چشم
غره خنده داری بهش داشتند.
لحظه شروع مسابقه هم در نوع خودش جالب انگیز بود؛ روحیه ای که ایده داشت و
دیالوگ هایی که بین اون و ماروئو رد و بدل شد، اصلاً به مسابقات قبلی
شباهتی نداشت. معمولاً اینجور مواقع دو حریف به حالت خشن و بی رحمانه در
مقابل هم فرو می رفتند ولی اینجا ایده و ماروئو با مهربونی با هم خوش و بش
کردن و شروع مسابقه رو استارت زدن. مسابقه مسلماً برای ماروئو سخت تر از
ایده خواهد بود و باید ببینیم زیر فشار تماشاگران و استعداد و سطح بازی ای
که خود ایده داره، چطور عمل می کنه. هر چند با شناختی که از ماروئو داریم،
می دونیم که می تونه به شرایط غلبه کنه و زودتر از اون چیزی که تصور میشه،
جو بازی رو کنترل کنه ولی بهرحال لحظات شروع سنگینی رو پشت سر خواهد گذاشت.
صحنههایی از اپیزود :
- ذوق ناتسو از بردی که آورده بود، خیلی بامزه بود :

- چه راحت مسئله رو به بقیه گفتن .. خیلی طبیعی پیش رفت :

- یوکیچی بدجور تو این اپیزود ماروئو رو اذیت می کرد ، قیافه ساساکی هم دیدن داشت :

- ایده در کنار پسر بچه صدمه دیده :

- تشکر دوستای ایده از ماروئو بخاطر منتظر موندنش :

- و شروع مسابقه به این حالت باحال :


فصل بعد از فصل میگذشت و هنوز اون طعم خوش "برش زندگی" های مورد علاقه ـم ،
برش زندگی هایی که از جنس منن رو نمی تونستم بچشم. کارهای برش زندگی زیادی
در چند فصل اخیر اومدن و رفتن که بهشون علاقمند شدم ولی گذر زمان باعث
میشد که ماندگاری خوبی درون ذهنم نداشته باشند .. دلم می خواست بازم یه کار
فوق العاده تو ژانر برش زندگی ببینم و تعجبی نداره که حالا، باز هم
این کارگردان مورد علاقهی برش زندگی منه که این کار رو انجام داده. Oota
همونطور که فکر می کردم، با تیم کمدی و SoL خودش برگشت و باز هم رضایت منو
به دست آورد. فضا فرق می کنه .. همونطور که قبلاً گفته بودم، ولی لطافت لمس
Oota روی اثر جدید وجود داره؛ لطافتی که در خلق کردن صحنه های کمدی به خرج
میده و خلاقیت بسیار دلنشینی که در روبرو شدن با کارکترهای کاوایی به ما
نشون میده. از صفات خوب این کارگردان تو پست معرفی اولیه زیاد گفتم و
واقعاً خوشحالم که بهم ثابت کرد همینطور بوده و اشتباه نمی کردم .. اون
واقعاً می دونه داره چیکار می کنه.
شروع خیلی خیلی خوبی بود. اومارو ، کارکتری فوق العاده روی اعصاب ولی بی
نهایت دوست داشتنیه. روی اعصاب رفتنش چیزیه که اونو نازنین می کنه و مهرش
رو به دل ما میندازه. هنوز نمی دونم کدوم ورژنش رو بیشتر دوست دارم، چیبی
یا غیر چیبی و با وقار ؛ ولی بهرحال تمایلم به دیدن هر چه بیشتر اومارو سر
به آسمون می کشه و بالاست. چه دوبلور خوش صدایی داشت .. زیبایی کارکتر
اومارو رو چندین برابر کرده بود .. هم در لحظات چیبی بودن یا از خود راضی
بودنش و هم در لحظات مهربون رفتار کردن و ناز کردنش ... در همه حال صدایی
خیلی خاص و در خور شخصیت اومارو رو داشت. انصافاً از کار دوبلور اومارو
رضایت کامل رو دارم، معومیتی که دوست داشتم رو تو صدای خودش داره و
مشتاقانه منتظر شنیدن هر چه بیشتر صدای اونم.





چطور ممکنه چنین دختری که اینطور وقتشو صرف خوشگذرونی میکنه، تو تمام
امتحاناتش نمره 100 و کامل بگیره؟ یه جورایی منو به یاد توشینو کیوکو از
Yuru Yuri می ندازه که اونم چنین وضعیتی داشت و واسم قابل درکه. فرق کیوکو
با اومارو در اینه که همه عاشق اومارو هستند و وقار اونو دوست دارن ولی
کیوکو یکی از فضول ترین کارکترهای انیمه ایه و خیلی ها ازش شاکی ان. تشابه
کارکتری رو زیاد ندیدم .. شاید ابینا ذره ای ، قطره ای از معصومیت آکارین
رو داشته باشه ولی بجز اون، تفاوت رفتاری و چهره ای و خیلی تفاوت های دیگه
ای با هم دارند که بهتره اصلاً از خیر مقایسه شون بگذریم.

بهرحال بخاطر علاقه زیاد اومارو به مانگا و انیمه و گیم، انیمه می تونه
ارجاعات بیشتری هم داشته باشه، دوست دارم دقت کنم و ببینم دوباره چیز
آشنایی به چشم می بینم یا نه. در حال حاضر اونقدر غرق در لذت بردن بودم که
زیاد به حواشی و جزییات درون اتاق ها دقت نکردم. شاید چند ساعت دیگه که
دوباره به سراغ دیدن انیمه رفتم، بیشتر جزییات رو از نظر بگذرونم.



:
:
:
:

- اینو .. چه ژس هایی می گیره
:

- کاوایـــــــــــــــی
:

- بد نگذره یه وقت .. اومارو، چیز دیگه ای نمی خوای؟ 

- این تیپش هم عالی بود
:

- You Dead ... ؟ 

- چپ و راست شدن اومارو تو این صحنه خیلی خنده دار بود
:


- وای چه لبخنــــــــــدی!

- ED بی نهایت زیبای انیمه :





یکی از صحنه های مورد علاقه ـم بود. چقدر بامزه با رن چون خداحافظی کرد و
بعد از اینکه رن چون رو دلداری داد، به خیال اینکه رن چون داره از سر
تنهایی و ناراحتی اونو صدا میزنه، برگشت تا دستی واسه رن چون تکون بده ولی
بعد با حواس پرتی فجیع خودش روبرو شد. سکوت این صحنه رو خیلی دوست داشتم ..
اینکه چهره هیکاگه رو از اون حالت از خود راضی به حالتی پر از آشوب تبدیل
شده دیدیم و آشفته بودنش در حالی که قطار داشت از رن چون دور میشد، دیدنی
شده بود. اونجا بود که با خودم گفتم "تا تو باشی که دیگه اینقدر غرق در
تعریف ها و فیس کردن های خودت نشی" همش یه توکیو رفتی و اینجوری پز میدی.
هه هه!

.. شاید ندونه شهر چه شکلیه، مردم شهر چه دنیایی دارن ولی حس خوب مدرسه رو
با تمام وجود می فهمه .. اینو میشه از ادای احترامش به مدرسه شون درک کرد،
اینو میشه از علامت گذاشتن و خط خطی کردن راه مدرسه ش فهمید، اینو میشه از
نگاه های خیره و پر از معنی اون حس کرد، اینو میشه از دوی سرعتش به سمت
مدرسه فهمید. شاید ناتسومی دنبال تنبلی باشه و مثل رن چون ذوق مدرسه رو
نداشته باشه ولی حداقل از اینکه یک کوهای اضافه شده و یک سال اولی کوچکتر
از خودش تو مدرسه ست و حالا دیگه اون دانش آموز کوچیکتر از بقیه نیست،
خوشحاله. و کوماری رو دیدید؟ به فکر اینه که یکی اونو "سنپای" صدا کنه ..
^^ ... نگران نباش کوماری .. روزهای خوش "سنپای" صدا زده شدن تو نزدیکه ..
فقط باید تا اومدن هوتارون صبر می کردی!





مگه صحنه عاشقانه بهتر از این هم میشه؟!
عالی بود .. انتظاراتم در این حد کشش پیدا نمیکرد. میدونستم که با انیمه
ای متفاوت روبرو هستم و همیشه بهم ثابت شده بود که صحنه های خاصی رو در
فضای این انیمه می بینم ولی تصور می کردم اگه قراره رابطه عاشقانه ای شکل
بگیره، خیلی ساده تر از این حرفا شکل می گیره. آخه هر چی نباشه، با یک
انیمه ورزشی طرفیم! ولی Baby Steps با اینکه ورزشیه، با اینکه تو حالت
معمولی از هر 400 دیالوگش، 300 تاش تاکتیکیه ، با اینکه به نظر نمیرسه جنبه
عاشقانه ش بتونه به جنبه ورزشی ش برسه، با یک اپیزود ثابت کرد که نه،
اینجوریا هم نیست و حتی سازندگان انیمه، استودیو تو لحظه اعتراف عشقی کمی
ولخرجی کردن و روی چهره ها بهتر کار کردن .. ناتسو رو خوشگل تر کردن و
نازتر از همیشه چهره ش رو دیدیم و اونوقت کنار موج های دریا لحظه اصلی از
راه رسید.
.. خیلی صحنه رو دوست داشتم. حتی ناتسو، با اینکه معلوم بود خودش رو
آماده کرده بود، با گفتن جملات "باهام قرار بذار" از خجالت سرخ شد و فضا رو
دیدنی تر کرد .. منو میگید؟ لبخند گنده ای روی لبام بود .. نمی تونستم ازش
دست بکشم و همینجور خیره به تته پته های ماروئو مونده بودم. 






