Phantom Thread - 2017
رشته خیالی زهرآلود با حضور تلخ عشق!
چه شاعرانه! شاید با وجود دنیل دی لوئیس به عنوان بازیگر درون این فیلم، توصیف شاعرانه بودن اثر خود به خود در جای جای فیلم حک شده باشه و این مُهر و تاثیر همیشگی دنیل بر روی فیلم های مختلف تلقی بشه اما در هر صورت همسفر شدن با احساس خوشایند یک تامل و یک اندیشه در باب عشق و نحوه رسیدن به اون لذت خاص خودش رو داره که اینجا به خوبی ازش حرف زده میشه و بیننده رو تحت تاثیر قرار میده. می دونستم با وجود بازیگری مثل دنیل با یک فیلم معمولی طرف نیستم و خوشحالم که نتیجه نزدیک به دلم بود و تونستم با فیلم ارتباط برقرار کنم.
فیلم در ابتدا نگاه آرامش بخشی به مقوله عشق و کلنجار با خواستن یا نخواستن اون به نظر میرسه؛ به سادگی نگاه هایی همراه با جرقه از راه می رسند، لبخندهای دل انگیزی زده میشه و بعد در طول رابطه اخم و یاس هایی مهربانانه هم دیده میشه ولی در نهایت پیام فیلم می تونه به زهر ناخوشایندی تعبیر و مبدل بشه که از پس زدن عشق سخن می گه و شما رو با وجود لبخندی که بر لب دارید به این وا داره که بپذیرید پیام فیلم تلخ تر از اونیه که تصور می کنید. یا شایدم پذیرفتن عشقی زهرآلود رو تشویق می کنه و از این دم میزنه که عشق بی عیب و نقص وجود نداره ولی هر چه که هست پیام با ملایمت هر چه تمام تر به مخاطب انتقال داده میشه و این جادویی هست که توسط چندین عامل به وجود اومده. از آرامش و متانت و جذبه بازی دنیل دی لوئیس گرفته تا موسیقی اثر که بسیار دلنشینه و از صداقت و بی ریا بودن لحظات مختلف فیلم. فیلمی که تواضع رو در عین فاخر بودن وضعیت زندگی کارکترها به رخ می کشه؛ خصوصیتی که کمتر در فیلم و جای دیگه ای دیده میشه و احساس ملموس بودن اثر رو برای مخاطب بهتر مهیا می کنه. کمی توصیف این لحظه برای من سخته و شاید از پسش برنیام ولی حقیقتاً تونستم به خوبی کارکترهای فیلم رو بفهمم و باهاشون احساسی نزدیک داشته باشم.
پ ن : به من بود اسکار چهارم رو اینجا به دنیل دی لوئیس می دادم و فکر می کنم کارش شایسته تقدیر و تمجید بود ولی جدا از بحث جوایز نوع بازی دنیل من رو به این افسوس می اندازه که چرا قرار نیست دوباره فیلمی از این بازیگر ببینیم. یا حداقل امیدوارم تصمیمش مبنی بر جدا شدن از حرفه بازیگری در آینده تغییر کنه و باز هم برگرده و غافلگیر بشیم. در هر صورت دیدن وقاری که اون در قالب یک نقش داره برای من فوق العاده دلپذیره و از دیدنش خسته نمیشم.
Silk Stockings (1957)
به اینکه فرد آستر تو این فیلم کمی پیرتر از همیشه به نظر میرسه و کلاه تاپ
خودش رو بر سر نداره توجهی نکردم و مثل همیشه لبخند و رقص زیبای اون رو در
آغوش گرفتم. احساس خوب همراهی با یک کار موزیکال دلخواه اونم با حضور فرد
آستر همیشه یه چیز ناب و دوست داشتنیه و می تونه به یک روحیه نامناسب کمک
کنه!
از خوبی های این اثر میشه اشارات کوچولوی فیلم به تنوع
موسیقیایی روسی و خصوصاً باله و امثالهم اشاره کرد که من رو یاد چایکوفسکی
انداخت و هوس کردم نمایش باله ای رو دوباره ببینم. سید شریس در نقش یک
سرباز و در عین حال رقاص وقار خوبی رو به نمایش می کشه و زوج مناسبی برای
فرد به نظر می رسه. وقتی بحث زوج بندی در قبال فرد میشه قطعاً همیشه حرف
اول رو جینجر راجرز میزنه ولی خب برای تنوع هم که شده شریس به میدون وارد
شده بود و خوب تونست مخاطب خودش یعنی من رو مجذوب کنه.
نیمه اول
فیلم پر از تشنگیه؛ تشنگی برای قطعه ای موزیکال ولی خب نیمه دوم این فقدان
رو جبران می کنه و ما رو با لحظات فوق العاده خوبی از فرد و همبازیان خودش
روبرو می کنه؛ خصوصاً رقصی که از اون ویدیوهایی رو گذاشتم و با شخصیت
یوشنکو صورت می گیره احساس جذابی داشت و طراوت اثر رو به پوست آدمی وارد می
کنه.
روی هم رفته فیلم دلچسبی بود. فکر می کنم بعدش به سراغ یه
اثر از جین کلی برم ولی قطعاً و بدون شک دیدن آثار موزیکال رو طی روزهای
آینده ادامه میدم.