چند روزی از تولد فرد آستر گذشته بود که تصمیم گرفتم سراغ یکی دیگه از
فیلم های فرد برم و دلی از عزا در بیارم. هنوز فیلم های خیلی خوبی ازش
دارم که ندیدم و خوب از این لحاظ، خیلی خوشحالم. این بار سراغ فیلم Blue
Skies محصول 1946 رفتم. فیلمی که فرد در اون با Bing Crosby همبازی میشه.
Crosby سه بار کاندید دریافت اسکار شده و از این سه بار کاندیدی، یک بار
بخاطر فیلم Going My Way جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد رو برده.
اما سکانس موزیکالی که موضوع این پست رو دربر میگیره، سکانسی هستش که به
اعتقاد خیلی از نقد ها و نوشته های دوست داران فیلم های موزیکال، سکانسی
هستش که کل فیلم Blue Skies رو دیدنی میکنه و حتی اگه کل فیلم ضعیف باشه
(که اینطور نیست) ، یک بیننده موزیکال فقط برای دیدن این سکانس موزیکال هم
که شده، باید این فیلم رو ببینه. اجرای Puttin' on the Ritz توسط فرد
آستر، قطعه و سکانسی موزیکالی که شاهکاری در بین سکانس های موزیکال به
حساب میاد. موسیقی و شعر این سکانس توسط Irving Berlin
، آهنگساز معروف فیلم های موزیکال نوشته و سروده شده، کسی از شعرهاش در
فیلم هایی مثل Top Hat ، Holiday Inn و ... هم استفاده شده و بخاطر همین
فیلم Holiday Inn یک اسکار هم دریافت کرده.
سکانس با اومدن فرد روی صحنه، با کلاه و یک عصا شروع میشه، تو این قطعه،
"عصا" خیلی تاثیر به سزایی داره. فرد سابقا در فیلم های مختلف یه نکته رو
به راحتی ثابت کرده بود و اونم اینه که، اون به راحتی میتونه با هر شی و
جسمی که اطرافش هست، یک قطعه عالی و یک رقص عالی رو بسازه. اینجا هم شی
اون، عصایی هستش که روی زمین می افته و دوباره توسط خود فرد بلند میشه.
این زمین افتادن ها و بلند کردن های عصا توسط فرد خیلی عجیب شکل میگیره!
عصا روی زمین می افته و فرد شروع به رقصیدن بدون عصا میکنه و بعد به سمت
عصا برمیگرده و با یک اشاره، عصا خود به خود بلند میشه و به دست فرد
میرسه. البته من یک جایی خوندم که این حرکت توسط یک اهرم اتفاق می افته! و
خوب منطقی به نظر میرسه چون بهرحال در سال 1946 فناوری CGI وجود نداشته.
روی هم رفته یکی از زیباترین سکانس های موزیکالی هستش که من تا بحال دیدم :
به مناسبت تولد فرد آستر
دوباره به روز تولد فرد رسیدیم! مرد دوست داشتنی دنیای موزیکال، کسی که در
اجرای روتین های موزیکال استاد بینظیری بود و هنوز که هنوزه وقتی که فیلم
دوست ها و موزیکال دوست ها به پای سکانس های موزیکال اون مینشینند، لذت
فوق العاده از حرکات اون میبرند. فرد حرکات و سکانس های موزیکال منحصر به
فردا زیادی داره و اینکه بخوایم تک تک اونا رو نام ببریم، وقت زیادی رو
میطلبه. من سعی میکنم توی این پست چند نکته جالب از فرد رو ذکر کنم :
- در سال 1997 توسط مجله Empire رده 73 ام رو در بین ستاره های برتر سینما به خودش اختصاص داد.
- تنها سکانسی که با جین کلی روی صحنه رقصید و سکانس موزیکال اجرا کرد، در فیلم به نام Ziegfeld Follies محصول 1946 بود.
- در سال 2000 یک آلبوم موسیقی برای احترام به آستر منتشر شد که تمام آهنگ
های اون توسط Stacey Kent خونده شده بود و نام آلبوم Let Yourself Go:
Celebrating Fred Astaire بود.
- توسط Entertainment Weekly به عنوان 19 امین ستاره برتر جهان شناخته شده بود.
- پاهای اون به قیمت یک میلیون دلار بیمه شده بودن.
- همیشه بجای کمربند، دور کمر خودش یک کراوات رو میبست. یک حرکت که از دوستی خودش با Douglas Fairbanks به دست آورده بود. ولی معمولا این حرکت رو به اشتباه به فرد نسبت میدادن.
- توسط مجله Premiere بیست و سومین ستاره برتر تمام دوران انتخاب شده.
- فرد و Ginger Rogers در 10 فیلم با هم همبازی بودن.
- پدرش اتریشی و مادرش آلمانی تبار بود.
- آدرسی که توی سایت IMDb برای فرد ساخته شده هم در نوع خودش فوق العاده جالبه. فرد شماره اول IMDb هستش (imdb.com/name/nm0000001/)
+
دو تا از سکانس های مورد علاقه و محبوب من از فرد در فیلم Royal Wedding :
- رقص روی سقف و در و دیوار :
- رقص در باشگاه بدنسازی :
ژاپنی : もしドラ
تعداد اپیزود : 10
ژانر : درام
تم انیمه : ورزشی
مدت هر اپیزود : 24 دقیقه
پخش انیمه به صورت روزانه بود.
داستان : مینامی کاواشیما دختریه که مدیر جدید تیم بیسبال دبیرستان
هودوکوبو میشه و برای موفقیت در کارش، میره کتابی در مورد مدیریت بخره و
اشتباها کتاب مدیریت دراکر رو برمیداره و تصمیم میگیره که با همین کتاب،
باشگاه بیسبال دبیرستان رو به مسابقات کشوری ببره.
زیرنویس ها هماهنگ با فن ساب gg هستند.
خوب، بلاخره من هم فیلم رو دیدم. خیلی وقت بود که قصد دیدنش رو داشتم ولی
فرصت نشده بود که اون رو ببینم. بهرحال من فیلم رو دیدم و واقعا هم از
فیلم خوشم اومد. خیلی بهتر از اون چیزی بود که انتظار داشتم. عجیب بودن،
درگیر کننده بودن و مشغول کردن ذهن، فضای بی نظیر و جالب. Solaris رو خیلی
جاها به خسته کننده بودن متهم کردن ولی من اعتقاد دارم که سولاریس خسته
کننده نیست، آرومه، بیننده رو مشتاق میکنه. بحث کند بودن و کم دیالوگ بودن
توی این فیلم به نظر من اونقدرها مهم نیست چون سولاریس نقاط مثبت خیلی
زیادی داره که این کند بودن و کم دیالوگ بودنش رو خنثی میکنه و باعث میشه
که به چشم نیان. هرچند تو قسمت ژانر فیلم اثری از کلمه Horror نیست ولی من
احساس میکنم درون فیلم یک حس ترسناک هم نهفته هستش و سعی میکنه که یک
احساس "ترس مانند" رو به درون بیننده وارد کنه. (ناگفته نماند که من همین
حس رو هم درباره ادیسه فضایی داشتم) سولاریس در بین فیلم های دیگه، یه
تجربه خیلی متفاوت هستش. تجربه ای عمیق در دل فضا و سیاره سولاریس و همراه
شدن با مردی به نام کریس کلوین. خیلی سخت بود درک کردن بعضی از قسمت های
فیلم و واقعا فکر میکنم که از اون فیلم ها باشه که برای بهتر فهمیدن فیلم،
باید اون رو برای بار دوم هم دید. بهرحال روی هم رفته فیلم خیلی زیبایی
بود و تارکوفسکی "شاعر سینما" ، خیلی شاعرانه و زیبا فیلم رو جلو میبره و
حتی زیباتر فیلم رو به پایان میرسونه؛ یک پایان خیلی عالی. از اون پایان
هایی که با گذر زمان، توی ذهن بیننده جای خوب تری پیدا میکنه و زیباتر و
عمیق تر به نظر میرسه. اسپویلر راجع به پایان :
کریس در آخرین صحبت خودش با پدرش متوجه میشه که نمیتونه دیگه پدرش رو
ببینه و از طرفی به یاد همسر از دست داده خودشه. نمیتونه درک کنه و متوجه
بشه که زنش و پدرش دیگه از بین رفتند و باید به زندگی خودش ادامه بده و
اون باید مرگ اونها رو به فراموشی بسپاره؛ بشدت در تلاشه که به گذشته خودش
و کسایی که دوست داشته، متصل باقی بمونه. کریس غرق در لذتی میشه که درون
سولاریس به دست آورده و وقتی که مزه اون چیزهایی که روی سولاریس میتونه
بدست بیاره، رو میچشه (دیدن اون کپی های همسر از دست داده ش) ، سولاریس رو
به دنیای واقعیت و کره زمین ترجیح میده و ماندگار میشه. (حداقل این چیزیه
که من فعلا برداشت کردم از فیلم. پایین تر یک برداشت خیلی جالب رو قرار
دادم که ممکنه بعدها جایگزین نظر فعلی من بشه.)
صحنه های عالی فیلم :
+
یکی از بچه های IMDb هم نظر و برداشت جالبی راجع به پایان فیلم داشت که خوندنشو به کسایی که فیلم رو دیدن توصیه میکنم. به نظر من خیلی برداشت عالی داشته از فیلم :
Ahh, I wathced again this beautiful movie and had to come here to say something about the end.
I think it is actually very simple. Kris returns to earth to spend the
rest of his days there, to meet new people and to find new miracles and
wonders. But what we see in the end is the creation of Solaris ocean (this
is actually realistic sci-fi movie, after all). No human could live
there in that neutron based entity. Kris who we see in the island is
made by the ocean, a copy. But maybe this copy with the pieces of
Kris's life around him can now also feel love and thus, be human. He
may even find Hari there. So strangely this movie made a magic trick
and created believeable heaven. This copy of Kris can also see his dead father in there
(it is said that Kris's father is dying, when they talk about his
forthcoming burial in the beginning) And this is what makes real Kris
happy, it is the thought that somewhere in that ocean his dreams can be
fulfilled for eternity. And all his dead loved ones (mother wife and
father) are there
فکر کردن راجع به این برداشت هم در نوع خودش خیلی جالب انگیزه!
Family Guy - S3x22 - When You Wish Upon a Weinstein
--
-
--
-