Non Non Biyori Episode 08 // Anime
به دنیای پاییزی Non Non Biyori خوش اومدید؛ جایی که با هم ماهی کباب
میکنیم، برنج خراب درست میکنیم، به دل طبیعت میریم و همدیگه رو نقاشی
میکنیم، خرمالو خُشک میکنیم و اونا رو از در ورودی خونهمون آویزون میکنیم،
با هم هواپیما بازی میکنیم و ... پاییز Non Non Biyori فوقالعاده بود.
بازم یه اپیزود دلچسب؛ حس میکنم تو طول این نوشتن نظر راجع به این 8 اپیزود
گذشته خیلی خیلی زیاد کلمه "دلچسب" رو تکرار کردم ولی خوب ... واقعا
همینطوره و هر اپیزود حس آرامش دوستداشتنی خیلی خوبی داره و بارها و بارها
در طول هر اپیزود به سمت ریلکس شدن و آرامش فکر داشتن هُل داده میشیم. این
اپیزود هم پر از منظرههای طبیعت دوست داشتنی بود؛ اینبار از نوع پاییزی و
وقتی که موضوع انیمه با گذر کارکترها تو محیط باز همراه بشه، حس خیلی خوبِ
دلگرمی رو به اونا منتقل میکنه.
نیمه اول اپیزود کوما چان بازم وسواس بزرگسال بودن و بالغ بودن به سرش
برگشته بود و میخواست هرجور شده خودشُ بالغ تر از هوتارون نشون بده، ولی
خوب هوتارون نه تنها از لحاظ بدنی و ظاهری بلکه از لحاظ فکری و احساسی هم
از کوما چان بالغ تره و ظاهرا این فقط سن اوناست که این نتیجه روبرعکس
میکنه. با یه کارکتر جدید آشنا شدیم .. روستا خیلی کوچولوئه ولی اینقدر
کارکتر جدید خوب داشته که بازم از اومدن یه کارکتر مثل کونومی ما رو خوشحال
میکنه. همسایه کوماری و ناتسومی، دختری که به نظر بزرگتر از بقیه میاد و
بخاطر همین تو مدرسه اونا نیست. آشنایی جالبی با هوتارون داشت و اشتراکات
زیادی با هم داشتن، کوما چان و جا موندنش از مکالمه و فهمیدن اینکه اون
دوتا راجع به چی حرف میزنن، یکی از قسمتهای خوب طنز این قسمت بود.
میمیکهای کوماری فوق العادهان، بارها شکلکهای احمقانه و دوست داشتنی از
خودش رو میکرد. صحنه قهر کردن کوما چان روی تختخوابش و گریه کردن بخاطر
"بالغ تر بودن هوتارون" خیلی باحال بود، در عین اینکه کوما چان به دنبال
بالغ نشون دادن خودش بود ولی اینجوری به گریه افتاده بود و داشت نتیجه
برعکس میگرفت.
بعد از اون رفتیم به سراغ فضای باز و نقاشی کشیدن؛ جایی که رن چون هم بود و
بهمراه هوتارو و کوماری به سراغ نقاشی کشیدن رفتن. اول فکر کردم که بعد
دیدن نقاشی رن چون با یه نقاشی افتضاح روبرو میشم، چیزی که از ظاهر
کودکانهش به چشم میخوره و بعیده که بتونه یه کار خوب بکشه ولی با دیدن اون
نقاشی خیلی خوب رن چون واقعا سوپرایز شدم؛ ظاهرا رن چون استعداد خیلی خوبی
تو نقاشی داره. صحنههای نقاشی رو واقعا دوست داشتم، ژسگرفتنها، اشتیاق
هوتارون واسه کشیدن سنپای، بالغ رفتار کردن رن چون، خسته شدن کوماری در حال
ژس و ... بعد از اون هم که یه باند بین رن چون و کوماری داشتیم ... بازی
کردن با هواپیماهای اسباب بازی و پرت کردنشون.
قسمت آخر اپیزود به سراغ خرمالوها رفتیم؛ خشک کردن خرمالو، بستنشون و
آویزون کردنشون به در خونه خیلی ایده قشنگی بود و من که تا بحال چنین چیزی
ندیده بودم. بهرحال کونومی هم بهشون ملحق شد و تو خُشک کردن خرمالوها کمک
کرد. شکلک درست کردن روی خرمالوها بعدا سوژه خندهداری شد، جایی که هوتارون
خرمالوهای هدیه کوماری رو گرفت و با شکلک قیافه روی خرمالوها درحالیکه
حالتش از بین رفته، روبرو شد. صحنه پایانی جالبی بود. بهرحال با آویزون
کردن خرمالوهای خشک شده روی در، حس پاییزُ خیلی خوب تجربه کردن .. با دیدن
عنوان اپیزود "تو مدرسه برنج پختیم" انتظار داشتم صحنههای پخت برنج
طولانیتر باشه، بهرحال روی هم رفته این اپیزود هم واقعا خوب بود. فقط 4
اپیزود دیگه باقی مونده، باورش کمی سخته ولی خوب تجربه فوقالعاده دوست
داشتنی بود. امیدوارم اون خبری که آخر سال قراره اعلام بشه، چیز راضی کننده
و خوبی باشه.
صحنههایی از اپیزود :
- صحنه دست دادن کونومی، آشناییش با هوتارو :
- چشمای عاشق (!) هوتارو :
- هواپیما بازی رن چون و کوما چان :
- خرمالو خُشک کردن و شکلکهای روی خرمالو :
++