M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Haikyuu - Episode 17

Haikyuu - Episode 17

هیجان .. هیجان .. و باز هم هیجان! این اپیزود یک نقطه خاص برای انیمه محسوب میشد. به نظر من واقعاً به نسبت مسابقه‌های تمرینی و غیرتمرینی قبلی هیجان بیشتری داشت .. آخه در مقابل دیوار آهنین قراره گرفته بودیم؛ تیمی که مدت ها قبل به اون شکل باخت فجیعی رو به تیم کاراسونو وارد کرده بود و به راحتی آساهی رو خرد کرده بودن. دوباره با اُبهت تمام پا به زمین گذاشتن ولی اینبار آساهی با تفکر دیگه ای پا به زمین گذاشته بود، پادشاه میدان درون زمین بود، هیناتای فرز و چابک به چشم میخورد، نیشینویا همچنان توپ ها رو نجات میداد و ... این مسابقه همون مسابقه قبلی دو تیم نبود .. تفاوت های زیادی بین کاراسونو قدیمی و جدید وجود داشت و کاراسونو برای اثبات همین موضوع پا به زمین گذاشت و حدس بزنید چی شد؟! این اتفاق افتاد و کاراسونو تیم حریف رو بهت زده کرد. هیناتا خوش درخشید و توجه همه رو به خودش جلب کرد. حرف مربی رو دوباره به صورت فلش بک شنیدیم "هرچقدر توجه به هیناتا بیشتر بشه، دفاع حریف کور تر میشه" این نکته کلیدی این بازی بود. با تمرکز کردن روی هیناتا، تمرکز از روی ایس تیم، آساهی و بقیه برداشته شد و فرصت طلایی برای اونا به وجود اومد.

فرصت طلایی برای دیدن دوباره اون منظره زیبا ؛ منظره باز پشت دفاع .. طعمه کار خودشو انجام داد و حالا نوبت به آساهی رسیده که دیوار آهنین رو خرد کنه و .. خرد شد! بعد از مدت ها گوشه گیری آساهی، با از راه رسیدن دو بازیکن جدید، به تیم برگشت، با اونا تمرین کرد، مسابقه رسمی خودشونُ بردن و حالا دوباره با تیم داتکو روبرو شد .. و اینبار انتقام خودشو گرفت .. یا شاید بهتر بگم "داره میگیره!" هنوز پایان مسابقه از راه نرسیده و باید منتظر تموم شدن بازی باشیم ولی چیزی که واضحه اینه که کاراسونو خوش میدرخشه و تیم حریف حالا بعد از ضربه آساهی نسبت به اینکه کدوم یار رو هدف قراره بده، به ابهام میرسه. باید ببینیم اپیزود بعد چه تاکتیکی پیاده میشه و حالا که تمام سلاح های تیم کاراسونو برملا شده، مربی تیم داتکو چه حرکتی انجام میده.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- آساهی در مقابل دیوار آهنین :



- صحنه زیبای پرواز آساهی :



+



- کاگیاما باز هم لبخند ترسناکی به لب داشت :

Barakamon - Ep 04

Barakamon - Ep 04

پیشی‌های دوست داشتنی از راه رسیدن! کمی کمبود حیوانات محلی احساس میشد و به نظر من میتونیم بیشتر از اینها اونا رو ببینیم چون واقعاً به زیباتر شدن محیط انیمه کمک میکنند. هرچند گربه‌ها ولگرد بودن و آنچنان اهل نزدیکی با انسان ها نبودن ولی بهرحال صحنه‌های خیلی بامزه ای با حضور این گربه‌ها دیدیم؛ اینکه سنسی چطور از دیدن منظره حرکت گربه‌ها ذوق زده شد، واقعاً دیدنی بود. جریانات بعد از اون، اینکه چطور در مورد بغل کردن گربه ها حرف زدن و سنسی اون گربه وحشی رو بغل کرد هم خنده دار بود. هم دلم به حال گربه سوخت و هم به حال سنسی .. ! و در طول این صحنه‌ها چقدر دلم میخواست که نارو هم اونجا حضور داشت. واقعاً دیدنی تر میشد .. اینکه نارو، دختر فضول داستان ـمون رو در کنار این گربه‌های بامزه ولی خشن ببینیم! روی هم رفته دوست دارم بیشتر از اینها به محیط محلی انیمه بها داده بشه و قدرت استفاده از انواع و اقسام لوکیشن ها و کارکترها و چیزهای فرعی رو دارند.

تو ادامه داستان، با آکی آشنا شدیم؛ واقعاً به نسبت تاما عاقل تر به نظر میرسه و از اون رفتارهای سوپر عجیب تاما نداره! (البته تامای بیچاره تقصیری نداره .. تو بچگی شوکه شده ... Lol ) بعد از اون وقتی به جریان استفاده از تلفن قدیمی رسیدیم، با خودم فکر میکردم "چطور ممکنه سنسی چنین تلفنی رو ندیده باشه؟" یا به عنوان یک خطاط و کسی که با یک هنر قدیمی برای شغلش سر و کار داره، حس میکردم اطلاعات عمومی ـش در مورد تلفن ها باید در حدی باشه که با چنین چیزی آشنا باشه ولی از طرف دیگه، فقط این مسئله رو جنبه طنز داستان میدونم و اصلاً منو اذیت نمیکنه. بهرحال، هر چیزی که بود، باعث شد خنده نارو، خنده هینا، سرخ شدن آکی و خجالت زدگی سنسی رو به وجود بیاره و چه چیزی بهتر از این لحظات زیبا و دوست داشتنی! یه نکته ریز که خیلی دوست داشتم، نحوه ساکت شدن نارو و هینا حین تلفن صحبت کردن سنسی بود؛ اینکه به اون شکل خنده دار دستاشونُ جلوی دهن ـشون میگرفتن و حرف نمیزدن .. خیلی بامزه بود.

میوا خودش که عالیه .. پدرش هم خیلی باحال بود. حداقل در کنار سنسی زوج کمدی خیلی خوبی رو تشکیل میداد و روی هم رفته، نیمه دوم در کنار اون بچه‌های دهکده شاد و سرزنده شده بود. خطاطی کردن روی قایق واقعاً کار مشکلی به نظر میرسه .. خصوصاً برای سنسی که با مشکلات ذهنی خاصی دست و پنجه نرم میکنه و در نهایت من حس میکنم این جای دست بچه‌ها و بازیگوشی اونا بود که به اون انگیزه و قدرت خطاطی روی قایق رو داد .. دیدن اینکه اونا چقدر راحت دست‌های سیاه شده خودشونُ به قایق میزنن و با نشاطی کودکانه از کنار خرابکاری که انجام دادن، میگذرن.

از اپیزود راضی بودم و حس میکنم همچنان مثل اپیزودهای قبل پر از لحظات دوست داشتنی و دلگرم کننده بود. دوست داشتم چپترهای مربوط به این اپیزود از مانگا رو مرور کنم و مثل
پست های مربوط اپیزودهای قبلی که نوشتم، ازشون عکسی بذارم ولی ظاهراً داستان این اپیزود جز چپترهای ترجمه نشده ست و بهرحال، هنوز از قسمت های ترجمه شده، داستان های زیادی باقی مونده که انیمه میتونه پوشش بده. امیدوارم همچنان لحظات زیبایی از مانگا رو درون انیمه ببینیم .. تا اینجا که عالی بوده.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ذوق سنسی از زاویه دیگه ای :



- دوست دارم این صحنه رو ارجاعی به Lion King تصور کنم :



++




- نحوه ساکت شدن نارو و هینا :



- لحظات بامزه بچه های دهکده :

Diamond no Ace - Episode 41

Diamond no Ace - Episode 41

ذره ای از فضای مسابقه دور شدم؛ نه به اندازه ای که از فضای تورنمنت دور بشیم بلکه در حدی که بتونیم به آنالیز مسابقه بعدی بپردازیم و ببینیم با چه تیم و بازیکن هایی حریفیم! مقدمه بدی نبود .. هر چند مربی حریف جدید "سنسن" به اندازه تودوروکی باحال به نظر نمیرسه ولی چهره خاصی از خودش به نمایش گذاشت. مربی کاتائوکا رو دست کم گرفت و فکر میکنه که نقطه ضعف اونو میدونه. تو این با ماکی هم آشنا شدیم، پیچر غول پیکر تیم سنسن و کسی که شگرد خاصی واسه پرتاب توپای قوس دار داره. محل و نقطه پرتاب توپش نسبت به بقیه پیچرهای معمولی، بالاتره و همین مسئله باعث تفاوت بزرگ پرتابش با بقیه میشه. تمرینات سیدو برای مقابله با این حالت ضربه خیلی شکل جالب داشت؛ زمین تمرین رو بالا بردن و تمرینات خودشونُ شروع کردن. همیشه وقتی کاتائوکا دست به توپ میشه، هیجان خاصی به انیمه تزریق میشه و اینجا هم همینطور بود .. هر چند این اتفاق کم میافته ولی بهرحال خیلی جالبه.

اپیزود تم کمدی خیلی باحالی داشت و مسلماً بزرگترین اتفاق کمدی، صحنه تراشیدن کله ماسوکو سنپای بود. به اون حالت خنده دار خودشو کامل کچل کرد و دیدن عکس العمل بقیه در مقابل کارش خیلی جالب بود. جالب اینکه قیافه ش به طرز فجیعی خنده دار شده و حالا باید منتظر تقابل دو کله کچل تیم، تانبا و ماسوکو و شوخی های اطرافیان ـشون با اونا باشیم. دیدن این روحیه تیمی در تیم سیدو واقعاً لذت بخشه و حس یک تیم واقعی رو به بیننده منتقل میکنه. جلسه هایی با کریس، صحبت هایی با میوکی، حرف های مربی، پیام دوست شهر زادگاه به ساوامورا و ... لحظات دلگرم کننده دیگه ای که تو اپیزود وجود داشتن و به اونا قوت و نیروی بیشتری برای حرکت به جلو دادن. مبارزه بعدی از راه رسیده، فکر نمیکدن به اندازه مبارزه قبلی طولانی بشه ولی بهرحال، امیدوارم جذاب باشه و غول داستان ما رو به سمت هیجان بکشونه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ماکی یوسکه غول پیکر، ایس تیم سنسن :



- روحیه دادن میوکی به ساوامورا عالی بود :



- بالا آوردن زمین پیچر برای تمرین :



- ماسوکو با چهره ای جدید :

Non Non Biyori - OVA - Episode 13

Non Non Biyori - OVA - Episode 13

وقت پا گذاشتن دوباره به این بهشت انیمه ای رسیده؛ درسته که فقط یک اپیزود بود ولی به راحتی حس زیبای این انیمه رو دوباره لمس کردم و لحظه لحظه این اپیزود رو دوست داشتم. از تمام کارکترها لحظات خاصی داشتیم ولی فکر کنم بشه این اپیزود رو متمرکز به رن چون دونست. اینکه چطور خودش رو برای رفتن به اوکیناوا آماده کرد، تصوراتی که از شهر اوکیناوا داشت و لحظات "رن چون" ـی خاص خودش! من فکر میکردم که بعد از برنده شدن جایزه و OP ، سر از اوکیناوا در میاریم و اپیزود رو مختص به اوکیناوا ببینیم ولی اینجور نبود؛ ظاهراً، کُل اپیزود مقدمه ای برای ورود به اوکیناوا بود .. بعضی ها پیش بینی کردن که فصل دوم از اوکیناوا شروع بشه .. برای من؟! آنچنان فرقی نداره، فقط دوست دارم این انیمه دوباره برگرده و غرق در دیدنش بشم! واقعاً این اپیزود رو دوست داشتم.

صحنه خوب زیاد داشتیم ولی احتمالاً صحنه محبوب من، خداحافظی رن چون با دهکده ـشون بود؛ اینکه چطور دهکده رو دوان دوان پشت سر میگذاشت و با دهکده خداحافظی میکرد! "من دارم میرم ولی زود برمیگردم!" ، لحظات زیبای کودکانه ای که بارها در فصل اول از رن چون دیدیم و اینجا باز در حال تکرار شدن بودن. هیکا-نه، کونومی، کائده و ... همه تو این اپیزود بودن! شیطنت های ناتسومی رو کمتر دیدیم و میتونست بیشتر از اینها دست گل به آب بده ولی فکر کنم داره انرژی ـشو ذخیره میکنه که تو اوکیناوا حسابی دردسر درست کنه! صحنه ای که رن چون داشت خودشو با دمای هوا عادت میداد، فوق العاده بود .. به اون شکل بامزه از بالاتر بودن دمای هوای اوکیناوا حرف میزد و میخواست از الان خودش رو به اون فضا عادت بده! بلاخره بعد از خریدن واسه سفر و خداحافظی ها، به فرودگاه رسیدن و اپیزود با پرواز هواپیما به پایان رسید. خیلی نسبت به سفرشون کنجکاو هستم ولی شاید نتونیم ادامه سفرشونُ ببینیم و فصل دوم دوباره از دهکده شروع بشه. بهرحال منتظر میمونم! میدونم که از دیدن ادامه داستان و فضای دوست داشتنی این انیمه لذت زیادی خواهم برد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- هوتارو همیشه از این میمیک‌های بامزه داره :



- تعجب ـشون از مجانی آوردن هل هوله سفر توسط شیرینی فروش :



- خداحافظی رن چون با دهکده :



+



- هوتارون مهماندار جذاب به نظر میاد :



- رن چون همه چیز دان :



- رن چون در حال عادت دادن خودش به گرما :



- فرودگاه :

Hanayamata - Ep 03

Hanayamata - Ep 03

و رئیس شورای مزاحم وارد شد. انتظارش میرفت که برای راه انداختن باشگاه ـشون کمی به مشکل برخورد کنن و خصوصاً در مورد جذب اعضا زحمت زیادی بکشن ولی فعلاً باید با رئیس شورای دانش آموزی دست و پنجه نرم کنن. اگه قرار باشه جریانی که تو OP انیمه هست، به واقعیت بپیونده (رقصیدن رئیس شورا و یایا) پس روند پیشروی داستان یه جورایی مثل انیمه Love Live میشه که تو شروع رئیس شورا با کار اونا مخالف ـه و بعد نه تنها به هانا و نارو موافقت میکنه، بلکه به گروه رقص ـشون هم اضافه میشه. تو این اپیزود باند خیلی جالبی بین یایا و هانا شکل گرفتن و لحظات بامزه ای رو با هم گذروندن که همین موضوع ما رو به سمت مشکوک بودن به اینکه آیا یایا عضو باشگاه میشه یا نه، هُل میده. من که فکر میکنم این هم همون سناریوی Love Live رو پیش میگیره و واقعاً اون اتفاق میافته. بهرحال، فعلا 2 عضو برای تاسیس باشگاه لازم دارن و از طرف دیگه، رئیس شورا هر گونه فعالیتی روی پشت بوم رو برای اونا ممنوع کرد که حرکت جالبی نبود و باید نسبت به راضی کردن رئیس شورا، کاری انجام بدن. بهرحال باید ببینیم این جریان به چه شکلی جلو میره و مشکل چطور رفع میشه.

اینجور که مشخص شد، این جناب قلدر داستان اپیزود قبلی، صاحب مغازه یوساکوی ـه و اتفاقاً خیلی هم مهربون ـه و بهرحال، اصلاً کسی که نارو و هانا فکر میکردن، نبود که این موضوع مهربون بودنش و رفتارش با هانا و نارو تو مغازه صحنه‌های خنده داری به وجود آورد. اینکه به رقص یوساکوی علاقه داشت و توضیحاتی در مورد رقص به اونا داد هم جالب توجه بود. باز هم در مورد ناروکو حرف زدن و اینکه راه های دیگه ای برای صدا درآوردن ازش وجود داره. روی هم رفته صحنه مغازه یوساکی، یکی از صحنه های خوب اپیزود بود. کلاً این اپیزود هم به بامزگی اپیزودهای قبلی بود و به نظر من روند خوبی رو در طی این 3 اپیزود از این انیمه دیدیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ارجاع به جیمز باند :



- صاحب مغازه باحال ـمون :



- رئیس شورا در حال گرفتن اعلامیه های هانا و نارو :



- مشاور احتمالی باشگاه یوساکوی هم کارکتر بامزه ای بود :



- و همراهی هانا با یایا که عالی بود :

Sabagebu - Episode 03

Sabagebu - Episode 03

دیگه حس سرگرم کننده انیمه حسابی واسه من جا افتاده و واقعاً با حس خوبی به سراغش میرم. ایندفعه، وقت معرفی کارکترهای جدید رسیده بود .. دو تا کارکتر جالب به داستان اضافه شد که هر کدوم دوبلور خیلی خوبی داشتن داشتن و خود کارکترها، ساکورا سنسی و هاگورو هر کدوم سناریوی جالبی به محیط اپیزود اضافه کردن. ساکورا سنسی با جریان کندوی زنبور عسل ـش ورود عالی ای به انیمه داشت و واقعاً تیکه های بامزه ای رو ازش دیدیم. هاگورو هم با "پیرزن" صدا زدن موموکا و صحنه‌های مبارزه ـشون، خودش رو خوب نمایش داد. این اپیزود راوی باز هم تیکه های خنده داری داشت، از توضیح دادن در مورد مبارزه خیالی ـشون و اشاره کردن به اینکه "این بار سومه که توضیح میدم" گرفته تا لحظاتی که در مورد کارکترها صحبت میکرد .. همه خوب بودن. مبارزه خونین ـشون هم مثل همیشه باحال بود .. موموکا به هیچ کس رحم نمیکنه! تک تک دشمن ها رو از پا در آورد.

روی هم رفته حسابی سرگرم کننده بود. کمی بقیه اعضای باشگاه کم به چشم اومدن ولی بلاخره نوبت به اونها هم میرسه و معرفی کارکترهای جدید اصلاً چیز بدی نیست. بودن چند کارکتر فرعی و وارد کردن اونا تو بعضی از قسمت های انیمه میتونه جذابیت کار رو بالا ببره و من که مشتاق دوباره دیدن این دو کارکتر جدید هستم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- بازی با کندو عواقب خوبی نداره :



- هاگورو :



- صحنه شروع مبارزه :



- ارجاع به چاک نوریس هم جالب بود :