My Movie Challenge - 40 - Radio - 2003
تاریخ تماشا : 1403/05/01
بعضی وقتا پی میبرید که لغت Cheesy در دایره لغت سینما چرا به بعضی فیلمها اختصاص داده میشه و این فیلم شاید یکی از اون فیلم هایی باشه که حسابی برازنده این لغت هستش. گرچه عواملی داره که روی کاغذ حسابی جذاب به نظر میرسند و خصوصا توی دهه ۲۰۰۰ میتونسته حسابی مخاطب پسند تلقی بشه و شاید هم عمر فیلم خوب نبوده ولی هرچه که هست، آدم احساس می کنه با یک داستان سراپا کلیشهای روبروئه و فرای قابل پیشبینی بودن داستان، اون حس رویای آمریکایی، اینکه باید به همنوع خودمون کمک کنیم و ما دلرحمیم و ما دلسوزیم و مربی سفید پوست رو نگاه کن که داره به پسرک کند ذهن سیاهپوست کمک میکنه تا رشد کنه و شکوفایی پیدا کنه و فرای حد توان هاش دیده بشه و ... همه چیز احساس کلیشه رو داره و خب گرچه که داستان بر پایه واقعیته و شاید ماجرای واقعی حسابی شیرین به نظر برسه ولی به قول بیل بر، ما چقدر از این فیلمها دیگه نیاز داریم؟ چقدر یه معلم باید بره محل سیاه پوست نشین و همه رو متحول کنه؟
حالا تو اون برهه شاید این نوع فیلمها بازخورد خوبی داشته و طبیعی بوده که بیشتر و بیشتر چنین فیلمهایی ساخته بشن. ولی من میلی به دنبال کردن چنین فضایی ندارم و دیدن این فیلم هم از سر دنبال کردن کارنامه کاری اد هریس بود و بس. وگرنه شخصیتی که گودینگ جونیور بازی میکرد، غیر قابل تحمل بود. نه بخاطر کند ذهن بودنش، فقط نوع بازیش حس نچسبی داشت. راحت بگم، یه کند ذهن دوست داشتنی رو نساخته بود. من دلم میخواست مثل شان پن توی I am sam حس همدردی من رو قلقلک بده ولی در عوض فقط میخواستم توی صحنه نباشه و از شرش خلاص بشیم و این نکته خوبی واسه این شخصیت نیست.
روی هم رفته نه که فیلم افتضاحی باشه ولی ندیده بودم هم چیزی از دست نمیدادم و بجاش میتونستم یک ساعت به دیوار خیره بمونم و بافت گچ و اینکه چطور میشه یکی دو ساعت رو به یک سفیدی مطلق زل زد و تمرکز حواس و ذهن داشت رو بسنجم. حالا نه در این حد شدید ولی خب، فکر کنم منظورم داره رسونده میشه و نیازی نیست بیشتر از این قضیه رو باز کنم. در باب اد هریس، دیدنش در نقش یک مربی و یه شخصی که در حال انگیزه دادن به دیگرانه ای، بدک نبود و دوست داشتم. بجز اون کمتر چیزی بود که از این فیلم چشمم رو بگیره. (4/10)