Nagi no Asukara Episode 12 // Anime
به یک اپیزود طوفانی وارد میشیم! اپیزودی که قراره روابط و احساسات به شکل
عجیب و غریبی برملا بشن و همه با چیزی که درون قلب دور و بریهاشون میگذره،
روبرو بشن. یه اپیزود عالی از احساسات و اشکها و لبخندها ... چیزی که تو
این انیمه به زیبایی هر چه تمامتر به نمایش کشیده میشه و بارها و بارها به
ما نشون داده شده. پرچم احساسات زیبای کارکترهای انیمه تو این اپیزود بالا
برده شد! بلاخره داریم به یه نقطه برای برملایی تمام اسرار میرسیم. با
توجه به رسیدن به نیمه انیمه و باقی موندن کُلی اپیزود دیگه، کمتر انتظار
میرفت که اینقدر سریع روابط به سمت جلو هُل داده بشن ولی تا اینجا واقعا
اعترافات و اتفاقات پیش اومده به جذاب و پرکشش بودن انیمه کمک کرده .. خیلی
خیلی خوب بوده.
شروع اپیزود چه درگیری بامزهای بین میونا، سایو و پدر هیکاری (تومورو)
دیدیم .. پدر بیچاره؛ شبیه یه منحرف بودن هم دردسری ـه! شوکه شدن پدر
هیکاری از شنیدن کلمه "پدربزرگ" در نوع خودش جالب بود و میشه کم کم
تغییراتی تو کارکتر یکدندهش دید. بعد از اون به شهر رفتیم. صحنههای چک
کردن کیمونو و درخشنده بودنش و روی هم رفته خرید سوموگو، چیساکی و ماناکا
واقعا جالب بود. یه صحنه کوتاه از ملاقات سوموگو و مادرش دیدیم .. مادری که
چیز زیادی در موردش نمیدونیم و شاید این مقدمهای برای شروع اون مسیر از
داستان و وارد کردنش به داستان باشه. صحنه احساسی ملاقات بین پدر و آکاری و
مرور کردن خاطرات مادرش خیلی خوب بود .. یه فلشبک از صحنه خاطرانگیز
اولین سوپی که تومورو بعد از مرگ مادرشون براشون درست کرده بود و تشکری که
آکاری از پدرش کرد. تو ادامه وقتی دوباره وارد فضای دریایی شدیم، یکی دیگه
از اون صحنههای اکو دار زیر آبی رو دیدیم که واقعا جالب بود.
اینجا بود که کم کم اپیزود اوج گرفت و هیجان به سطح بالایی رسید؛ چیساکی
چقدر به اعتراف نزدیک بود ولی کانامه از راه رسید! (با خودم گفتم"اَه، بازم
چیساکی نتونست احساساتش رو به زبون بیاره" ولی نمیدونستم که ...) قیافه
کانامه بعد از رسیدن بین اون دوتا واقعا جالب بود .. میشه گفت برای اولین
بار یه حالت خیلی خاص تو قیافه کانامه دیدیم؛ از اون چهره شاد و بشاش خبری
نبود و بخاطر خلوت چیساکی و هیکاری کمی ناراحت شده بود. "ممکنه دیگه هیچ
وقت همدیگه رو نبینیم" شرایطی که باید باهاش روبرو شده بودن .. بار دیگه به
سمتشون حمله ور شد، مجبور شدن با احساساتِ خودشون در مورد دوستاشون روبرو
بشن، دوستایی که میخواستن رابطهشون با اونا به "بیشتر از یک دوست صمیمی"
پیشرفت کنه و با سوال کانامه در مورد احساسات هیکاری در برابر ماناکا روبرو
شدیم! اعتراف هیکاری به شکل زیبایی به تصویر کشیده شد. بهم ریختگی کانامه
بعد از اون صحنه فوق العاده بود، کارکتری که تمام این مدت به سادهترین شکل
ممکن دیده بودیم و مثل یه دوست صلاح خواه میموند، حالا از ناتوانی خودش در
رسیدن به عشقش آزرده خاطر شده بود و شرایط سختی رو میگذروند. درک نکردن
ماناکا قابل پیشبینی و قابل درک بود اما چیزی که این اپیزود رو جالب کرد
این بود که، این اعتراف تنها اعتراف اپیزودمون نبود و حالا نوبت به چیساکی
رسید که به اون شیوه و در حال تعقیب هیکاری و افتادن روی زمین، عشق خودشو
به هیکاری اعتراف کنه. اما با چنین جملهای حرفهای خودشو ادامه داد :
"فهمیدم، عاشق اون هیکاری هستم که اینقدر ماناکا رو دوست داره" اینم یه
انکار دیگه از طرف چیساکی بود؟ بهرحال صحنه بعد از اعتراف اصلا "ناجور" نشد
و برعکس هیکاری کاملا چیساکی رو درک کرد که بازم یه رشد کارکتری دیگه از
طرف هیکاری بود .. اینو قبلا راجع بهش بحث کردیم و شکل گیری کارکتر هیکاری
هر اپیزود بهتر و بهتر میشه.
ولی همه چیز به کنار .. صحنه پایانی اپیزود شاهکار بود. خیلی خیلی اونو
دوست داشتم. وقتی موسیقی به اون شکل زیبا به گوش میرسید و ماناکا با
چشمهاش اشکبار دوباره گیر تور سوموگو افتاد؛ حالت چهره سوموگو و ماناکا
بعد از روبرو شدن باهم روی آب دیدنی بود! چیزی که کمتر تو قیافه سوموگو به
چشم میخوره، تغییر حالت چهرهایه؛ همیشه به یک حالت خونسرد کار خودشو ادامه
میده اما آیا سوموگو هم مثل کانامه بلاخره از این بی حالت بودن خسته میشه و
به سمت بروز احساساتش حمله ور میشه؟ حداقل تا الان چیزی ازش ندیدیم و من
هنوز منتظر نشونهای از سوموگو برای علاقمند بودن به یکی از دخترهای انیمه
هستم. البته اینقدر قضیه رابطهای بین اون چهار نفر پیچیده شده که وارد شدن
نفر 5 ام فقط باعث صدمه دیدنِ بیشتر اون کارکترها میشه ... واقعا چطور
میخوان این روابط و پایانبندی بینشون رو جمع و جور کنن؟ خیلی کنجکاوم که
بدونم.
صحنههایی از اپیزود :
- خواب رفتن ماناکا رو شونههای چیساکی :
- هیکاری پرچم به دست :
- ناراحتی کانامه و بهم ریختنش :
- صحنه بین هیکاری و چیساکی :
