M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Samurai Flamenco Ep7 // Anime

Samurai Flamenco Ep7 // Anime

نیمه اول خیلی معمولی و حالت تکراری داشت ولی نیمه دوم تمام این موضوع رو جبران کرد و با یه نیمه دوم خیلی خوب و هیجانی روبرو شدیم. تو شروع کمی از حالت سوپرهیرویی فاصله گرفتیم و به ماجرای مربوط به پدر و مادر ماسایوشی و به قتل رسیدنشون پرداختیم. افکارش و حرف‌هاش با گوتو صحنه های خوبی بودن ولی بجز اون صحنه‌های دخترای فلامنکو واقعا خسته کننده و ساده بود. اما وقتی که به صحنه مردی که تبدیل به گوریل شد، رسیدیم همه چیز جبران شد. انیمه وارد فضای سوپرنترال شد و از حالت واقعی خودش خارج شد، تغییر خیلی مهمی بود و تو این 6 اپیزود گذشته اصلا به نظر نمیرسید که قراره به سمت تخیلی شدن و غیره بریم. بهرحال این اتفاق افتاد و بعد از اون گوریل و پرت شدنش به پایین، یه 5 دقیقه پایانی خیلی متفاوت از سامورایی فلامنکو؛ باید ببینیم تو اپیزود بعد چه توضیحاتی داده میشه و آیا واقعا به سمت اون حالت غیرواقعی حرکت کردیم؟ امیدوارم داستان در همین سطح جذاب باقی بمونه، به نظر میرسه با وارد شدن این تغییر میتونیم چیزای جالبی ببینیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه مکالمه گوتو و ماسایوشی در کنار باجع تلفن :



- گوریل عجیب و غریب اپیزود :



- شلیک‌های بیفایده نیروهای پلیس :



- کارکتری که تو آخرین ثانیه‌ها دیدیم و با فلامنکو حرف زد :

Nazo No K - Ep1

Nazo No K - Ep1


--

-







--

-

Magi Season 2 Episode 08 // Anime

Magi Season 2 Episode 08 // Anime

یه اپیزود "علائدین" ـی از ماگی! این اپیزود کاملا به علائدین پرداخته شده بود و ورودش به کلاس‌های جادو و تمرینات سخت، آشنایی با هم‌اتاقی و مربی و بقیه شاگردها و .. کُلی اتفاقات ریز دیگه رو دیدیم. کمدی جالبی تو طول اپیزود و تو صحنه‌هاش بود و روند اپیزود خیلی باحال جلو برده شد. تمرینات سخت کودور ششم، بدنسازی که تا آخر فقط 5 شاگرد باقی موندن، مربی‌شون در عین سختگیر بودن، حالت کمدی و ایـچی جالبی داشت و به بهتر شدن فضای اپیزود کمی کمک کرده بود. بیشتر از مربی، هم‌اتاقی علائدین، سوفینتوس به چشم می اومد؛ کسی که تو کودور چهارم بود و تو شروع بخاطر اینکه علائدین تو کودور ششم بود، زیاد علاقه‌ای به حرف زدن باهاش نداشت ولی رفته رفته به سمت علائدین رو آورد و اصرار عجیبی به تعریف کردن داستان‌ش داشت. داستانی که بلاخره نشنیدیم و نفهمیدیم که میخواست چه چیزی رو تعریف کنم. خیلی کنجکاو بودم که اون داستانُ بشنوم ولی امان از دست این علائدین و خواب رفتن‌ش!

بهرحال بعد از تمرینات فیزیکی، متوجه شدن که حالا میتونن جادو رو بهتر اجرا کنن و نوبت به کلاسای جادو رسید که خیلی گذرا چیزایی دیدیم و برعکس نیمه اول اپیزود، خیلی سریع جلو برده شد. صحنه ارتقا علائدین از کودور شش به کودور یک خیلی خوب بود و همه رو مبهوت پیشرفت خودش کرد، حتی هم‌اتاقیِ کمی مغرورش. استادش هم که کُلی بهش افتخار میکرد و یه جایزه ویژه بهش داد. روی هم رفته اپیزود خوبی بود ولی کمی بخاطر نبودن مورجیانا و علی بابا از حس واقعی سری کم شده بود که مشکلی نیست و در آینده این حس برمیگرده. بعد از تیتراژ هم علی بابا رو دیدیم که به امپراطوری ریم رسیده بود و حالا قراره تو اپیزود بعد به سراغ علی بابا بریم؛ احتمالا اپیزود خیلی خوبی بشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- تمرینات بدنسازی علائدین در کنار بقیه :



- علائدین و هم‌اتاقی‌ش :



- صحنه ارتقا علائدین :



- رسیدن علی بابا به امپراطوری ریم :

SKET Dance - Episode 44

SKET Dance - Episode 44

--
-






--
-

Hajime no Ippo: Rising // Dempsey Roll

Hajime no Ippo: Rising // Dempsey Roll

--
-














--
-

Non Non Biyori Episode 08

Non Non Biyori Episode 08

--
-










--
-

Non Non Biyori Episode 08 // Anime

Non Non Biyori Episode 08 // Anime

به دنیای پاییزی Non Non Biyori خوش اومدید؛ جایی که با هم ماهی کباب میکنیم، برنج خراب درست میکنیم، به دل طبیعت میریم و همدیگه رو نقاشی میکنیم، خرمالو خُشک میکنیم و اونا رو از در ورودی خونه‌مون آویزون میکنیم، با هم هواپیما بازی میکنیم و ... پاییز Non Non Biyori فوق‌العاده بود. بازم یه اپیزود دلچسب؛ حس میکنم تو طول این نوشتن نظر راجع به این 8 اپیزود گذشته خیلی خیلی زیاد کلمه "دلچسب" رو تکرار کردم ولی خوب ... واقعا همینطوره و هر اپیزود حس آرامش دوست‌داشتنی خیلی خوبی داره و بارها و بارها در طول هر اپیزود به سمت ریلکس شدن و آرامش فکر داشتن هُل داده میشیم. این اپیزود هم پر از منظره‌های طبیعت دوست داشتنی بود؛ اینبار از نوع پاییزی و وقتی که موضوع انیمه با گذر کارکترها تو محیط باز همراه بشه، حس خیلی خوبِ دلگرمی رو به اونا منتقل میکنه.

نیمه اول اپیزود کوما چان بازم وسواس بزرگسال بودن و بالغ بودن به سرش برگشته بود و میخواست هرجور شده خودشُ بالغ تر از هوتارون نشون بده، ولی خوب هوتارون نه تنها از لحاظ بدنی و ظاهری بلکه از لحاظ فکری و احساسی هم از کوما چان بالغ تره و ظاهرا این فقط سن اوناست که این نتیجه روبرعکس میکنه. با یه کارکتر جدید آشنا شدیم .. روستا خیلی کوچولوئه ولی اینقدر کارکتر جدید خوب داشته که بازم از اومدن یه کارکتر مثل کونومی ما رو خوشحال میکنه. همسایه کوماری و ناتسومی، دختری که به نظر بزرگتر از بقیه میاد و بخاطر همین تو مدرسه اونا نیست. آشنایی جالبی با هوتارون داشت و اشتراکات زیادی با هم داشتن، کوما چان و جا موندن‌ش از مکالمه و فهمیدن اینکه اون دوتا راجع به چی حرف میزنن، یکی از قسمت‌های خوب طنز این قسمت بود. میمیک‌های کوماری فوق العاده‌ان، بارها شکلک‌های احمقانه و دوست داشتنی از خودش رو میکرد. صحنه قهر کردن کوما چان روی تخت‌خوابش و گریه کردن بخاطر "بالغ تر بودن هوتارون" خیلی باحال بود، در عین اینکه کوما چان به دنبال بالغ نشون دادن خودش بود ولی اینجوری به گریه افتاده بود و داشت نتیجه برعکس میگرفت.

بعد از اون رفتیم به سراغ فضای باز و نقاشی کشیدن؛ جایی که رن چون هم بود و بهمراه هوتارو و کوماری به سراغ نقاشی کشیدن رفتن. اول فکر کردم که بعد دیدن نقاشی رن چون با یه نقاشی افتضاح روبرو میشم، چیزی که از ظاهر کودکانه‌ش به چشم میخوره و بعیده که بتونه یه کار خوب بکشه ولی با دیدن اون نقاشی خیلی خوب رن چون واقعا سوپرایز شدم؛ ظاهرا رن چون استعداد خیلی خوبی تو نقاشی داره. صحنه‌های نقاشی رو واقعا دوست داشتم، ژس‌گرفتن‌ها، اشتیاق هوتارون واسه کشیدن سنپای، بالغ رفتار کردن رن چون، خسته شدن کوماری در حال ژس و ... بعد از اون هم که یه باند بین رن چون و کوماری داشتیم ... بازی کردن با هواپیماهای اسباب بازی و پرت کردن‌شون.

قسمت آخر اپیزود به سراغ خرمالوها رفتیم؛ خشک کردن خرمالو، بستن‌شون و آویزون کردن‌شون به در خونه خیلی ایده قشنگی بود و من که تا بحال چنین چیزی ندیده بودم. بهرحال کونومی هم بهشون ملحق شد و تو خُشک کردن خرمالوها کمک کرد. شکلک درست کردن روی خرمالوها بعدا سوژه خنده‌داری شد، جایی که هوتارون خرمالوهای هدیه کوماری رو گرفت و با شکلک قیافه روی خرمالوها درحالیکه حالت‌ش از بین رفته، روبرو شد. صحنه پایانی جالبی بود. بهرحال با آویزون کردن خرمالوهای خشک شده روی در، حس پاییزُ خیلی خوب تجربه کردن .. با دیدن عنوان اپیزود "تو مدرسه برنج پختیم" انتظار داشتم صحنه‌های پخت برنج طولانی‌تر باشه، بهرحال روی هم رفته این اپیزود هم واقعا خوب بود. فقط 4 اپیزود دیگه باقی مونده، باورش کمی سخته ولی خوب تجربه فوق‌العاده دوست داشتنی بود. امیدوارم اون خبری که آخر سال قراره اعلام بشه، چیز راضی کننده و خوبی باشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه دست دادن کونومی، آشنایی‌ش با هوتارو :



- چشمای عاشق (!) هوتارو :



- هواپیما بازی رن چون و کوما چان :



- خرمالو خُشک کردن و شکلک‌های روی خرمالو :



++