M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Samurai Flamenco Ep8 // Anime

Samurai Flamenco Ep8 // Anime

چه تغییرات ناگهانی زیاد .. و بدی! واقعا انتظار اینهمه تفاوت بین اپیزود 6 تا 8 رو نداشتم. اینبار سه هفته به جلو رفتیم، جایی که همه چیز تغییر کرده و دنیای تو شرایط عجیبی ـه. مرز بین تخیل و واقعیت این انیمه تو دو اپیزود به راحتی خرد شد و شکل کاملا ماورطبیعه به خودش گرفت. به نظر من این ماوراطبیعه شدن انیمه بعد از اونهمه اپیزودی که به حالت واقعی سپری شد، ماسایوشی رو با سختی‌ها و مبارزاتش برای رسیدن به هدفش نشون داد، نقطه ضعفه و دوست داشتم تو همون فضا داستان دیگه‌ای رو دنبال کنیم. مثلا یه حالت درام و اینکه حالت اجتماعی تری رو دنبال کنیم ولی ظاهرا قرار نیست چنین اتفاقی بیافته. حالا باید همش مبارزه‌های هیولایی رو با سوپرهیروهامون ببینیم؟ صحنه‌های اکشن پی در پی و خسته‌کننده؟ این چیزی نبود که من براش اسم نویسی کردم. حداقل تو این اپیزود اونقدرا جذب صحنه‌های اکشن نشدم ولی به خاطر علاقه‌ای که اپیزودهای اول در من به وجود آورده، تا آخر میبینمش و امیدوارم چیز متفاوتی رو ازش ببینم. درکنار این ماوراطبیعه شدن، نقطه ضعف دیگه‌ای هم وجود داره و اونم چیزی نیست جز، دخترای فلامنکو که هفته به هفته کارکترهای ضعیف‌تری میشن و اصلا دلیل وجودشون رو درک نمیکنم.

پ ن : فقط من نیستم که چنین نظری رو دارم و اکثر کسایی که این دو اپیزود اخیر رو دیدن، نظر مثبتی راجع به تغییر فضایی انیمه نداشتن! ++

صحنه‌هایی از اپیزود :

- کارکترها تو یکی از صحنه‌های اپیزود :



- King Torture :



- یکی از هیولاها :

Golden Time Episode 09 // Anime

Golden Time Episode 09 // Anime

واو، "Golden Time ، خواهشا دست از رو کردن اینهمه کلیف‌هنگر عالی بردار" چی میشه گفت؟ باید با خود انیمه حرف زد! ^^ واقعا عالی بود. برگ دیگه‌ای از خاطرات بانری بالیندا رو دیدیم؛ ایندفعه طولانی‌تر و جالب‌تر از قبل. از شروع اپیزود میشد حس کرد که نقش روح بانری کمی پررنگ‌تر شده و از طرف دیگه ایندفعه فلش‌بک لیندا و بانری به نظر مهم‌تر می اومد و همه چیز تو آخرین ثانیه‌ها به بهترین شکل تبدیل شد. جملات زیبایی که بانری به لیندا گفته بود رو در مقابل جملاتی که به کوکو تو اون صحنه احساسی گفت، بذارید؛ من واقعا قسمت مربوط به حمایت بانری از لیندا رو دوست داشتم، حس واقعی خیلی خوبی داشت و موسیقی هم تو اون صحنه عالی بود. بانری با این احساسات سنگین و قوی میخواد چیکار کنه .. اونم در زمانی که روح گذشته بانری برگشته و تو این شرایط عجیب قرار گرفته. تا اینجا روند داستانی و فضایی کار جوری پیش رفته که من حتی با اینکه طرفدار لیندا هستم، نمیتونم از شکسته شدن ارتباط بین بانری و کوکو حمایت کنم .. اونا رو هم به شکل دیگه‌ای دوست دارم و بهرحال خاصیتِ زوجی خودشونُ دارن.

اما برای اینکه صحنه‌های بین لیندا و بانری و صحنه مربوط به روح گذشته بانری حس قوی‌تری پیدا کنه، یه صحنه خیلی جالب تو این اپیزود وجود داشت .. اونم صحنه بوسه بین بانری و کوکو بود؛ به نظر من بودن این اتفاق تو این اپیزود کمک خیلی زیادی به فضاسازی برای بیننده و درک ارتباطات عاطفی بین کارکترها توسط بیننده میکنه. حسودی کوکو و اینقدر نگران شدنش کمی قابل درکه ولی خوب از طرف دیگه لیندا خیلی بالغانه با موضوع رابطه کوکو و بانری رفتار میکنه. شاید بعدها این رفتارهای کوچولو تاثیری تو تصمیم بانری داشته باشه. بهرحال چیزی که واسه من مشخصه اینه که، Golden Time واقعا یه انیمه پر از سوپرایزه و باید منتظر اتفاقات خیلی جالب‌تر هم باشیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه احساسی بین کوکو و بانری :



- "ولی من اینجام."



- نحوه‌ای که لیندا حرف‌هاش رو به حرف‌های قدیمی خود بانری ربط داد، واقعا عالی بود :

Aria The Animation // Review

 Aria The Animation // Review


اگه شما دیکشنری از کلمات دنیا رو به دست من بدید و ازم بخواید که به جای کلمه "آرامش" کلمه‌ای رو براتون انتخاب کنم، کلمه مورد انتخاب من، کلمه "آریا" خواهد بود. شاید فکر کنید کمی اغراق میکنم ولی این انیمه برای من معنای واقعی آرامش انیمه‌ای بود؛ احساس فوق العاده رها و لذت‌بخشی که بعد از دیدن هر اپیزود بهم منتقل شد رو به هیچ وجه فراموش نمیکنم و حالا واقعا درک میکنم چرا همیشه وقتی حرفی از انیمه‌های آرامش بخش زده میشه، این اسم سری آریاست که بین بقیه اسم عنوان‌ها خودنمایی میکنه، پیشنهاد داده میشه، با بقیه مقایسه میشه و ... برای من بین قسمت‌های ژانر Slice of life ، سبک ریلکس کننده بیشترین محبوبیت رو داره و اینجا، آریا مثل رویای به حقیقت تبدیل شده میموند و معنای واقعی کلمه "ریلکس" رو به برام تداعی کرد. مناظر و تصاویری که تو هر اپیزود بود، محوکننده بودن و با موسیقی دلگرم کننده اون هر اپیزود رو به پایان میبردم. بعد از کامل دیدن سری اول به راحتی میتونم بگم که یکی از بهترین انیمه‌های آرامش بخشی هست که تا بحال دیدم.

انیمه از لحاظ لوکیشن بی‌نظیره ... شهری در میان آب‌ها، جایی که با قایق‌های خودمون از میون کوچه‌های ونیز جدید عبور میکنیم و هرلحظه با یکی از کارکترهای دوست داشتنی انیمه همراه میشیم، مسافرایی که سوار میکردن و رفتن از جایی به جای دیگه بوسیله اون قایق‌ها. داستان انیمه خطی نیست و حالت اپیزودیک داره. معمولا اپیزودیک بودن کار باعث دلسرد شدن خیلی از بیننده‌ها میشه ولی مسلما سری‌های خیلی خوبی هم وجود داشتن که با وجود اپیزودیک بودن، به موفقیت‌های زیادی رسیدن و محبوبیت خوبی داشتن؛ فقط برای مثال به دو عنوان Gintama و سری انیمه Natsume Yuujinchou اشاره میکنم که عنوان دوم، Natsume Yuujinchou حالت نزدیک تری به سری Aria داره. شوخی‌های انیمه و کمدی اون قهه قهه آور نیست؛ وقتی این انیمه رو میبینید، به دنبال از خنده روده‌بر شدن نباشید، ولی مطمئن باشین یکی از شیرین‌ترین کمدی‌های انیمه‌های ژانر خودشه. روابط کارکترها، گربه‌های دوست‌داشتنی، میمیک‌های خنده‌دار دخترای انیمه و ... به راحتی لبخند محو نشدنیُ به لب شما مینشونه. موسیقی انیمه حالت تداوم طولانی در طول اپیزودها رو داره؛ به ندرت میبینیم که موسیقی قطع بشه و البته مسلما با توجه به فضایی که انیمه داره، اکثر تراک‌های OST انیمه از حالت آرامش‌بخشی برخورددارن و خیلی به فضاسازی صحنه‌های انیمه کمک میکنن. OP و ED انیمه رو خیلی دوست داشتم و به نظر من کاملا درخور محیط انیمه بودن. کارکترها پرداخت خوبی دارن و بیننده به مرور زمان نزدیکی خاصی با اون پیدا میکنه.

کمتر پیش میاد موقع حرف زدن راجع به یک انیمه زمان خاصی رو برای دیدنش پیشنهاد بدیم ولی بذارید طبق تجربه شخصی خودم بهتون توصیه زمانی کنم؛ پیشنهاد من اینه که انیمه رو شب و تو سکوت کامل با آرامش فکر و خیال راحت ببینید .. اونجوری خیلی بهتر میتونید وارد فضای انیمه بشید، سکوت اونُ لمس کنید و با محیطش یکی بشید. بهرحال نکته خیلی ریزی ـه ولی به نظر من میتونه این تجربه رو لذت بخش‌تر کنه. ضمن اینکه وقتی میخواید به سراغ این انیمه برید، با چیزی که قراره روبرو بشید، آشنا بشید، به نظر من اونُ با هم سبک های خودش مقایسه کنید و به سمت انیمه‌های اکشن یا ایچی یا هر ژانر دیگه‌ای هُلش ندید و فضای متفاوتی رو در ذهن خودتون براش قائل بشید. در نهایت به نظر من، این انیمه مثل قرص قوی آرامش‌بخشی میمونه که یک دکتر برای بیماری تجویز میکنه و باور کنید که این نسخه ... واقعا یه نسخه بی‌نقص و عیب بوده و به راحتی اون بیمار رو درمان میکنه.

Yama no Susume // Review

Yama no Susume // Review



این انیمه جز اولین انیمه‌های کوتاهی بود که علاقه من به کارهای کوتاه‌تر زیاد کرد و به نظر من با توجه هدفی که در پیش رو داشت و زمانی که هر اپیزود بیننده رو به فضای خودش وارد میکرد، به سادگی و زیبایی به مسیری که دوست داشت وارد شد و نتیجه لازم رو گرفت.

نکته‌ای که در مورد انیمه‌های کوتاه 2 ، 3 دقیقه‌ای وجود داره، کم بودن وقت و نداشتن فرصت معرفی کردن کارکترها به صورت اساسی و کُلی ـه. نمایش محیط انیمه و به تصویر کشیدن رابطه‌ها .. خیلی سخت میشه تو چنین فاصله زمانی کمی به نمایش کشیده بشه ولی اینجا Yama no Susume با توجه به فضای کودکانه دوست‌داشتنی که داشت، تونست خیلی ساده بیننده رو وارد فضای دوستی بین آئویی و هیناتا کرد. نیازی به معرفی طولانی کارکترها نبود؛ صرفا با دوتا دوست صمیمی روبرو بودیم که یکی از اون‌ها علاقه زیادی به کوهنوردی و دیدن مناطق مختلف از ارتفاع بالا داره و از طرف دیگه دوست دیگه، ترسی از این موضوع داره. بلاخره بعد از اصرار زیاد هیناتا، آئویی راضی میشه که با اون به کوهنوردی بره و از اینجا داستان ما شروع میشه.

انیمیشن کار واقعا خوبه. طراحی ظاهری کارکترها خیلی خوبه و ترکیب طراحی و انیمیشن انیمه لذت‌بخشه. واقعا نمیشه از مسئله انتخاب دوبلور انیمه گذشت؛ استفاده از کسایی مثل  Asumi, Kana و  Iguchi, Yuka برای دو کارکتر اصلی انیمه یعنی هیناتا و آئویی واقعا عالی بوده. دو دوبلوری که تجربه زیادی تو ژانر Slice of life دارن. Asumi با دوبلوری تو کارایی مثل Hidamari Sketch ، Tamayura ، Working!! ، Hayate no Gotoku و Iguchi با کارایی مثل Ano Natsu de Matteru ، Boku wa Tomodachi ga Sukunai و حتی دوباره Tamayura تجربیات زیادی تو کار دوبلوری دارن.

بجز آئویی و هیناتا، انیمه دو کارکتر فرعی دیگه هم داره. کائده و کوکونا .. کارکترهایی که به مرور زمان و تو راه کوهنوردی با کارکترهای اصلیمون آشنا میشن و رابطه دوستانه خیلی جالبی رو شکل میدن. از این به بعد گاهی اونا رو با هم در مسیر کوهنوردی میبینیم. خرید کردن روی قله کوه‌ها، آشنایی با کوه‌های ژاپنی، دیدن مسیر زیبای جنگلی کوه‌ها و ... خیلی چیزای ریز دیگه‌ای که در قالب یه انیمه کوتاه 3 دقیقه‌ای به خوبی نمایش داده میشه و بخاطر همینه که به نظر من، این انیمه کوتاه تحولی رو در انیمه‌های کوتاه دیگه به وجود آورده و خیلی از کارای دیگه میتونن از این کار الهام بگیرن و موفقیتی که تو بروز محتوای خودش داشته رو تو انیمه‌‎های دیگه تکرار کنند.

موسیقی انیمه چیز خاصی نداره و خیلی ساده‌ست. از درام سنگین خبری نیست، کمدی انیمه شیرین و دوست‌داشتنی ـه. موضوع انیمه یعنی کوهنوردی، مهم ترین چیزی ـه که بهش پرداخته میشه و تم اصلی انیمه‌ست. خیلی کم پیش میاد که از فضای کوهستانی دور بشیم. بهرحال روی هم رفته این انیمه به عنوان انیمه کوتاه خیلی خوبه و حالا با تایید شدن فصل دومش و زیاد شدن مدت زمان هر اپیزودش میشه انتظارات بالاتری رو از این دوبلورها، داستان و فضای کُلی انیمه داشت. بهار 2014 منتظر دیدن فصل دوم این انیمه باشید .. من که از الان آماده‌م.

--





Non Non Biyori Episode 09 // Anime

Non Non Biyori Episode 09 // Anime

کی فکرشو میکرد بین این کارکترایی که تو انیمه هست، فکر برپا کردن جشنواره فرهنگی به ذهن ناتسومی برسه؟ تنبل‌ترین کارکتر انیمه هوس کرد که تو یه جشنواره فرهنگی شرکت کنه، تدارکاتش رو به عهده بگیره و با کمک بقیه این مراسم جالب رو برگزار کنن و خوب بقیه هم تو این راه باهاش همراه شدن. اپیزود واقعا خوبی بود. یکی از نکته‌های ریزی که خیلی این اپیزودو برام جالب میکنه، بودن تمام کارکترایی ـه که تا بحال اونا رو دیدیم، به صورت یکجا تو یه اپیزود بود. هیکا-نه، شیرینی فروش، کونومی و کُل کارکترهای اصلی. شاید تنها کسی که غائب بود، دوست رن چون بود که اون بخاطر رفتن از دهکده نبود. بهرحال تدارکات مراسم خیلی صحنه‌های خوبی داشت. دعوت کردن هیکا-نه با شیوه عجیب کونومی چان و استراتژی هوشمندانه دعوت کردن شیرینی فروش توسط رن چون.

واقعا هم نمیشه در مقابل گریه‌های رن چون مقاومت کرد و بهش "نه" گفت؛ زیاد از حد معصوم و دوست داشتنی ـه. کار دوبلورش رو واقعا دوست دارم، حس بچگانه فوق العاده ای به کارکتر رن چون داده. راستش با دیدن دوست هیکا-نه و ظاهر خوشگلش فکر میکردم قراره اونم بهمراه هیکا-نه به دهکده بیاد و امیدوار بودم این اتفاق بیافته ولی خوب اینجور نشد. بلاخره تمام دعوت‌ها رو تموم کردن و مهمون‌ها از راه رسیدن. ظاهر ناتسومی با اون پاکت خنده دار و لقب دادن خودش به "حیوون ناشناخته" خیلی عجیب و غریب بود. هوتارون با اون گوش‌های گربه‌ای معنای جدیدی به "کاوایی بودن" داده بود ( ) و البته کوما چان با اون لباس حیوونی بامزه‌ش و خجالتی شدن‌ش همه چیزو تکمیل میکرد. دلم میخواست لباس رن چون کمی حالت پیچیده تر و قشنگ تری داشته باشه ولی خوب همین که گوش زرافه به خودش متصل کرده بود هم، سادگی و حس جالبی داشت.

نمایش رن چون و کوما چان حسابی درهم برهم بود؛ اون حرکات خنده‌دارشون و کوماری ـه که با تمام وجود از خجالت خودش فرار کرد و نمایشش رو اجرا کرد و چشمای متعجب تماشاگرای نمایششون ... همه چیز جالب بود. بعد از دپرس شدن کوماری، رئیس جشنواره، ناتسومی برای جبران به سراغ حفه کشیدن سفره بدون خراب شدن محتویات روی میز رو آورد .. ولی مگه میشه برای بار اول به سراغ چنین حقه‌ای اومد و موفق شد؟ ناتسومی فقط خرابکاری به بار آورد، کاری که زیاد انجام میده. بلاخره هم سفارش‌های مهمون‌ها بهشون نرسید و جشنواره با کُلی خرابکاری و دپرسی (البته از نوع خنده‌دار) به پایان رسید.

قسمت بعدی مربوط به پاک کردن اتاق ناتسومی تنبل بود؛ جایی که از کونومی و کوما چان هم واسه اینکار کمک خواست. در حین پاک کردن به کُلی چیزای دوران بچگی‌شون برخورد کردن و خاطرات جالبی رو از گذشته به صورت عکس و فلش بک دیدیم، اما پیدا کردن اون نوار ویدیویی های‌لایت این تیکه اپیزود بود؛ ویدیویی از بچگی ناتسومی .. جایی که ناتسومی به داداشش، سوگورو قول ازدواج میده و اینجا بود که فضای ناخوشایند وارد شد. از اون فضاهایی که Non Non Biyori تو به تصویر کشیدنشون مهارت بالایی داره؛ صحنه‌های ساکت خالی از موزیک و دیالوگی که کمی کش داده میشه و فضای محیط اتفاق رو واقعا به بیننده منتقل میکنه. بعد از اون عذاب ناتسومی از بخاطر آوردن این حادثه رو دیدیم که خیلی صحنه خنده‌داری بود. روی هم رفته این اپیزود هم خیلی دوست داشتنی بود و بارها در حین اپیزود حس لذت‌بخشی که محیط انیمه داره رو تجربه کردم و ازش راضی بودم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- رسیدن مهمون‌ها به جشنواره :



- ظاهر ناتسومی :



- کونومی و نجات دادن بچه‌ها از دست مادرشون :



- عذاب ناتسومی بعد از دیدن ویدیوی ناجور :



+



++

- هیکاگه در کنار دوستِ توکیوییِ خودش
- کوما چان خجالتی در حال نمایش
- ناتسومی و گذاشتن پاکت رو سر شیرینی فروش
- معلم همیشه خواب در کنار بقیه مهمون‌ها
- کوماری و هوتارون









Outbreak Company Episode 09 // Anime

Outbreak Company Episode 09 // Anime



از راه رسید؛ اپیزود ساحلی Outbreak Company با ارجاعات انیمه‌ای و مانگاییِ خودش. قسمت خیلی جالبی بود واقعا حس سرگم‌کنندگی خوبی داشت. فن‌سرویس زیادی در مورد مینوری وجود داشت و اینبار شینچی رو به سمت مینوری هُل دادن و چندین بار تو طول اپیزود صحنه‌های منحرفانه‌ای از شینچی دیدیم. میسرو و البیا هم تو ساحل بهمراه شینچی بودن و هر کدوم صحنه‌های خاص خودشونُ داشتن. نیمه اول واقعا فان بود و بهتر از این نمیشد. از طرف دیگه بزرگان کشور برای انتخاب لباس شنای ملکه جلسه گرفته بودن و فضای کاملا خنده‌داری رو به وجود آورده بودن. این وسط یکی از اون آدما اصرار عجیبی به لباس شنای مدرسه‌ای داشت که آخرشم هم به خواست‌ش رسید. حالتی که شینچی تو حرف‌هاش در مورد اپیزود ساحلی داشت، واقعا حس اپیزودی ساحل رو بالاتر برده بود .. اینکه در مورد اپیزود ساحلی تو مانگاها و انیمه‌ها حرف میزد و اونا رو با چیزی که الان جلوی روشون بود مقایسه میکرد. اما خوب وقتی بهش فکر کنیم، خیلی از اتفاقات اپیزودهای ساحلی واسه شینچی هم اتفاق افتاد. مثل درخواست مینوری واسه کمکِ شینچی، آب بازی با میسرو و .. حتی آخرش هم با اتفاق ناگواری واسه میسرو در مقابل شینچی روبرو شدیم که چرخه انتظارات شینچی رو کامل کرد.

وارد شدن دو کارکتر، دو دانش آموز کلاس تو نیمه دوم سوژه داستانی جالبی رو بهمراه داشت و تونستیم به دنبال ماجراجویی حلِ موضوع بیهوشی رومیلدا بریم. جایی که کسایی که برای محافظت از شینچی و بقیه اومده بودن، با برق رومیلدا رو بیهوش کرده بودن و از طرف دیگه با دوربین عکاسی‌شون عکسای زیادی از حرکات مینوری، البیا و میسرو گرفته بودن که مینوری حسابی باهاشون برخورد کرد. این اپیزود از لحاظ دیالوگی واقعا خوب بود و واقعا دیالوگ‌های خارج از فضایی و مرتبط با انیمه‌ای جالبی داشت. تا اینجا مطمئنا جز اپیزودهای تاپ انیمه بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- جلسه بزرگان برای انتخاب لباس شنای ملکه :



- بیهوشی رومیلدا :



- رسیدن به محل نجات میسرو :



- ملکه و پوشیدن لباس شنای انتخاب شده :

Outbreak Company Episode 08 // Anime

Outbreak Company Episode 08 // Anime

اپیزود معمولی رو به خوبی بود و در مقایسه با دو اپیزود قبلی کمی ضعیف بود. اینبار متمرکز به ملکه و اینکه از کار زیادی خسته شده .. بخاطر همین خودشُ تو اتاق‌ش حبس کرد و حالت منزوی و کم معاشرتی رو به خودش گرفت. همه به دنبال راهی برای برگردوندن ملکه بودن و چه راهی بهتر از فرستادن یه پسر که خودش منزوی بوده و چنین حالتی رو تجربه کرده. شینچی توسط دوست دوران کودکی‌ش رد شده بوده و بخاطر همین منزوی شده بوده. شینچی با ملکه همراه شد و بدون فشار آوردن به اون با گذر زمان ملکه کم کم متوجه اهمیت حضورش در کنار بقیه شد و به سمت‌ش برگشت. از لحاظ کمدی چیز خاصی نداشتیم، شاید اون تیکه دیوونگی میسرو و غذا درست نکردن‌ش رو بشه یکی از صحنه‌های خوب طنز این اپیزود دونست. بهرحال ملکه خیلی بچه‌ست و هنوز اونقدرها با محیطی و شرایطی که درش قرارگرفته، آشنا نیست و از طرف دیگه کمی در مورد گذشته ملکه چیزایی برملا شد و این موضوع که گالیوس هم از نزدیکان پتراکائه بهمون نشون داده شد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- میز غذای خنده‌دارشون :



- صحنه بین گالیوس و شینچی :



- ظاهر اتاقی که شینچی برای پتراکا درست کرد



- ناراحتی پتراکا از شرایط که توش قرار گرفته بود :