Golden Time - Episode 18
یه اپیزود خیلی خوب با تمرکز به روی لیندا و بانری .. البته کوکو رو هم با
چند صحنه بامزه و رودرویی با نانا دیدیم. از شروع اپیزود که حس کمدی خوبی
داشت که بگذریم، قسمت ورود بانری و لیندا به بین دوستهای همکلاسی قدیمی
شون عالی بود. روبرو شدن با کسایی که بانری اونا رو فراموش کرده؛ دوستایی
که هر کدوم خاطره خاصی از وجود بانری در کنار خودشون دارن و سعی میکردن
حسابی بانری رو سرحال بیارن. رابطه بانری و لیندا تو این اپیزود اونقدرا
چرخش رمنسی نداشت و بیشتر با حالت دوستانه به جلو حرکت کردن .. اما خُب،
صحنههای صحبت خیلی خوبی داشتن و یکی از نکات مثبت اپیزود بود. صحنههای
آخر اپیزود و رفتن بانری روی پُلی که باعث از دست دادن حافظهش شده، نقطه
اوج اپیزود بود که حالا شک جدیدی رو وارد ذهن بیننده و بانری کرد. آیا
واقعا حافظه بانری در حال برگشتن ـه؟ من که خیلی منتظر این لحظه بودم و
امیدوارم واقعا این اتفاق رخ بده. روی هم رفته فضای زادگاه بانری حس ریلکس
کننده خیلی خوبی داشت و خوشحالم که فضا به حالت درام منتقل نشد و یه
اپیزود کاملا آروم رو با هم دیدیم. پیش نمایش یه حلقه رو نشون داد؛ نکنه
داره خبری از ازدواج میشه؟ اونم دقیقا زمانی که بانری ممکنه حافظه شو به
دست بیاره؟ با برگشتن حافظه، احساساتش نسبت به لیندا شدت میگیره و این وسط
نامزدی با کوکو میتونه حسابی قضیه رو پیچیده کنه.
صحنههایی از اپیزود :
- خجالت زده بودن کوکو در کنار نانا :
- توپ خوردن لیندا، قیافه توپ خوردهش خیلی جالب بود :
- بانری و عکسی که با سنسی و دوستاش گرفت :
- صحنه آخری که با رفتن بانری رو پُل تموم شد :
+ اینم یه جور شکار لحظهها یا میمیکها؛ لیندا و کوکو به یک حالت در اومدن :
(البته لیندا بخاطر توپ خوردن این شکلی شده!)