M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Space Brothers - Episode 61

Space Brothers - Episode 61

--
-













--
-

Movies i've recently seen

Bedtime Story
1964



قبلا به صورت اتفاقی Remake فیلم رو دیده بودم و حالا بازم به صورت اتفاقی ورژن اصلی فیلم رو دیدم که تجربه جالبی بود. اینبار به جای استیو مارتین به عنوان کلاهبردار ساده، مارلون براندو ایفای نقش میکرد که واقعا خوب بازی کرده بود. نکته جالبی که بعد از دیدن فیلم بهش پی بردم اینه که، هر دو ورژن فیلم رو واقعا دوست دارم و حتی بازی‌ها رو نزدیک بهم میدونم. البته براندو مسلما بهتر از مارتین بود و جلوه دیگه‌ای به کارکتر فردی داده بود ولی بجز این یک مورد، کار بقیه بازیگرها جالب‌توجه بود. ضمن اینکه فضای ورژن اصلی حالت کلاسیک خیلی خوبی هم داشت که به لذت بردن بیشتر از فیلم کمک میکرد. براندو به عنوان یک کلاهبردار و اداهایی که واسه جلب توجه قربانی‌هاش از خودش در میاورد جز بهترین قسمت‌های فیلم بود. برخلاف Dirty Rotten Scoundrels که بیننده حس میکنه تقسیم نقش بین استیو مارتین و مایکل کین مساوی ــه، اینجا کاملا مشخصه که نقش براندو نقش پررنگ‌تری ــه. دیوید نایوین هم در نقش یه جنتلمن انگلیسی و کلاهبردار بزرگ تقابل جالبی با براندو داشت. روی هم رفته فیلم سرگرم‌کننده و خیلی خوبی بود.

7.5/10


--


Airplane
1980



کمدی خیلی خوبی بود. کاملا حس نزدیکی به سری فیلم های Nak|ed gun داشت؛ به نظر من، جنس کمدی‌شون بهم شباهت زیادی داشت. چون اون سری فیلم‌ها رو دوست داشتم، اینم واسم جالب بود و البته، مسلما بودن Leslie Nielsen تو فیلم هم تاثیر زیادی روی این شبیه شدن داشت و خیلی بازی خوبی داشت. صحنه‌های کمدی عجیب زیادی داشت و واقعا بعضیاش واسم سوپرایز کننده بودن .. داستان فیلم هم هرچی جلوتر میرفت بهتر میشد؛ یه سفر هواپیمایی پر از خنده و درهم برهم!

7.5/10


--


The Great Gatsby
2013



تجربه خیلی جالبی رو با این فیلم پشت سر گذاشتم؛ شروع فیلم و 20 دقیقه اول فیلم به حدی برام کش‌دار بود که تصمیم داشتم از دیدن‌ش منصرف بشم. صحنه‌های خیلی کش‌دار بودن و راوی‌گری مگوایر اصلا کمکی به بهتر شدن قضیه و روون کردن فضای فیلم نکرده بود. اما همه چیز با وارد شدن کارکتر گتسبی، مردی که مرکز توجه این فیلم بود، از این رو به اون رو شد. دی‌کاپریو بار دیگه ثابت کرد که یه بازیگر عالی ــه و ارزش‌های بالایی به عنوان یک بازیگر داره. لحظه‌ای که کارکتر گتسبی، کارکتر محوری این فیلم با بازی لئو وارد صحنه شد، تمام بیننده‌هایی که تا اینجای کار به عمق کسالت وارد شده بودن رو از جای خودشون نیم خیز کرد. واقعا از اون صحنه به بعد نظر من کاملا نسبت به فیلم برگشت و ذهنیتم لحظه به لحظه و با روند پیشروی داستان نسبت به فیلم بهتر و بهتر شد.

موسیقی کار خیلی خوب بیننده رو وارد فضای عاشقانه، درام و حتی به نظر من، گاهی مرموز فیلم میکرد. Chemistry بین لئو و کری واقعا خوب بود؛ (خیلی برام عجیب بود که بعضیا این موضوع و نبودنش رو مُشکل اصلی فیلم میدونستن!) رمنس بین اون دو کارکتر واقعا باورپذیر شده بود و با اینکه همیشه نظر رو به منفی نسبت به مگوایر داشتم و زیاد طرفدار بازیگری‌ش نیستم، ولی نمیتونم خوب بودن اونو به عنوان یه مرد میانی تو این فیلم انکار کنم. نیمه دوم فیلم از نظر داستانی واقعا عالی بود و به راحتی نیمه اول رو جبران کرد؛ اتفاقات زیادی رخ داد و خیلی از جلوه‌های تصویری فیلم و نحو به تصویر کشیدن اون اتفاقات رو واقعا دوست داشتم. یه نکته که معمولا در حین دیدن فیلم‌ها کم توجه منو به خودش جلب میکنه، تیتراژ پایانی و آخرین تراکی ـه که بعد از تموم شدن فیلم ما رو وارد تیتراژ کار میکنه. وقتی پایان بندی فیلم که عالی بود رو دیدم و بعد از صحنه آخر، با تیتراژ و اون موسیقی همراه شدم واقعا لذت پایان‌بندی فیلم رو چندبرابر کرد. روی هم رفته انتظاراتم از دیدن این فیلم برآورده شد؛ داستان جذاب بود، موسیقی درخور فیلم بود، پایان بندی بهتر از این نمیشد، دی‌کاپریو عالی بود و با این بازی خوبش، دوباره به سمتی میره که حقش خورده بشه، مولیگان خیلی خوب بود و یک دیزی دلربا رو به تصویر کشیده بود، مگوایر میتونه در آینده شانسی در ذهن من داشته باشه و .. شاید منم تو ذهن خودم بقیه رو Old sport صدا بزنم! 3:

8/10


--


The Heat
2013



اگه فقط به حالت یه کمدی سرگرم‌کننده و گذرا بهش نگاه کنم، فیلم خوبی بود و زیاد بد از آب در نیومده بود ولی خوب به صورت کُلی از لحاظ بازیگری و موسیقی و داستان چیز خاصی نداشت. کمدی که مک‌کارتی به فیلم وارد کرده بود، بهترین نکته فیلم بود، ظاهر و رفتاری که ازش دیدیم، کشش دیدن فیلم رو تا آخرش به وجود میاره. بولاک هم زوج نسبتا مناسبی واسه تکمیل کردن شوخی‌های مک‌کارتی بود. به نظر من از اون کمدی‌هایی نیست که بشه برای بار دوم رفت سراغش ولی چند صحنه کمدی خوب داره که دیدن‌شون واسه بار اول میتونه جالب باشه.

6/10
- حدس میزنم به مرور زمان به نمره 5.9 ~ 5.8 و ... تغییر پیدا کنه.

--

Pacific Rim
2013



باورم نمیشه که کاردگردان فیلم، همون کارگردان فیلم Pan's Labyrinth باشه! فکر اینکه این کارگردان چطور به چینن مسیری وارد شده، یه مقدار اذیت‌‎کننده ست. اما خوب، بیشتر میشه این فیلم رو نزدیک به سری Hellboy دل تورو دونست (بخاطر اکشن بودن فیلم) تا اون کار رویایی ــه Pan's Labyrinth . بهرحال واسه من فیلم ناامیدکننده ای بود؛ چرا؟ چون به نظر من این فیلم فقط و فقط به جلوه‌های ویژه و ربات‌های خودش تکیه کرده بود. جلوه‌های ویژه عالی بود، واقعا نمیشه اونو انکار کرد ولی بجز این مورد .. نه صحنه فوق‌العاده‌ای داشت، نه دیالوگ منحصر به فردی و نه طراحی کارکتر خوبی. محیط این فیلم، جایی ــه که هیچ نیازی به بازیگری خوب احساس نمیشه، فقط بجنگیم، نابود کنیم، به سمت جلو حرکت کنیم، درام پیش پا افتاده داستان اصلا ارزش اشاره کردن رو نداره. حتی نتونست حس وحشتناک در خطر بودن انسانیت رو به من منتقل کنه و کُل قضیه در خطر بودن انسان‌ها درون فیلم بیشتر شبیه به یک شوخی میموند. درسته، داستان وجود داشت، روند پیشروی وجود داشت ولی بقیه عوامل رو اصلا جالب ندیدم. مبارزه‌های کند رباتی طولانی و کسل‌کننده که برای من هیچ جذابیتی نداشتن، بازیگری واقعا بد بود، شاید تنها کسی که تو فیلم برام قابل تحمل بود، Charlie Day بود! اونم بخاطر ذهنیت خیلی خوب قبل از دیدن فیلم بودش و دیدن اینکه به جای یه سریال کمدی در حال کمک به انسانیت و نجات بقیه‌ست، در نوع خودش جالب بود. موسیقی خاصی نداشت (موسیقی معمولی اینجور فیلم‌ها بود) ، استریوتایپ فیلم وحشتناک بود ... واو ولی خوب اینجور چیزای حاشیه‌ای انگار جواب میده، پس کی اهمیت میده؟ مهم نیست. کلیشه‌ای، قابل‌پیش‌بینی و وقت تلف کن؛ همش همین!

5/10

--

The Frisco Kid
1979



فیلم رو وقتی دنبال آرشیو فورد بودم دانلود کردم ولی نشد که ببینمش. داستان یه رَبی که میخواد به محل اعزام‌شده خودش بره (سان فرانسیسکو) و برای رسیدن به این راه، باید از دل غرب وحشی آمریکا بگذره. اتفاقات زیادی برای این رَبی می‌افته و راهش خیلی مشکل میشه.

فیلم خیلی خوبی بود. با انتظار دیدن یه هریسون فورد خوب رفتم جلو و با دیدن یک جین وایلدر عالی روبرو شدم؛ چقدر در نقش رَبی ساده داستان طبیعی بازی میکرد. کمتر صحنه‌ای فیلم بود که رَبی تو صفحه حضور نداشته باشه و وقتی که اون کارکتر به دست وایلدر عالی از آب در اومده باشه و تو تمام صحنه‌ها حضور داره، مگه میشه از فیلم چشم برداشت؟ این نکته مربوط به نقش اول که به کنار، خوشبختانه انتظاراتم در مورد هریسون فورد هم برآورده شد. دیدن فورد با لباس وسترن و حالت یه دزد که همش در حال فحش و ناسزا گفتنه، با اون سبک دیالوگ‌گویی همیشگی‌ش خیلی بهم چسبید. بهرحال، ترکیب فورد و وایلدر؛ دزد و رَبی در دل وحشی غرب حسابی دیدنی شده بود. داستان هم با اینکه ساده بود، کشش خاصی داشت و روی هم رفته پایان بندی یه مقدار قابل پیش‌بینی ولی درخور فیلم بود.

7.2/10

--

The Opposite of Se||x
1998



فیلم خوبی بود .. بیشتر از همه چیز نحوه روایت داستان واسم جالب بود. راوی‌گری ریچی واقعا تاثیر زیادی روی فیلم داشت و گاهی بخاطر دیالوگ‌های عجیب‌ش به عنوان راوی و اینکه معمولا یه راوی چنین حرف‌هایی نمیزنه، جلب توجه میکرد. داستان‌ش اونقدرا عجیب‌غریب نبود ولی به نظر من، پرداخت کارکتر فیلم و دیالوگ‌ها خوب بودن. بازیگری ریچی رو به نسبت بقیه بازیگرا بیشتر دوست داشتم ولی Lisa Kudrow بهرحال یکی از بازیگرایی بود که نسبت به دیدن‌ش تو این فیلم کنجکاو بودم و اینجا هم خوب بازی کرده بود.

6.5/10

--

As Cool as I Am
2013



داستان یه دختر نوجوان (لوسی) که نسبت به بقیه نوجوان‌های دور و برش تو مسائل اجتماعی و رابطه‌ای باهوش‌تر عمل میکنه و از طرف دیگه خانواده اون تو شرایط خاصی به سر میبرن.

از اون فیلم‌های زیاد از حد معمولی بود که مطمئنم بعد از گذشت چند روز کاملا فراموشش میکنم. شاید تنها دلیل خوبی که میشه بخاطرش سراغ این فیلم رفت، دیدن Claire Danes خارج از سریال Homeland باشه که البته بعد از دیدن فیلم، به نظر من اونقدرا تفاوت وحشتناکی در بازی‌ش وجود نداشت و شاید این دلیل هم از بین بره! بازی Sarah Bolger بدک نبود و کارکتر لوسی رو باورپذیر کرده بود ولی متاسفانه داستان اون کشش لازم رو نداشت و بزرگترین مشکل فیلم بود .. خصوصا پایان‌بندی فیلم که خیلی بد بود. از اون فیلم‎‌هایی بود که نیمه اول نسبتا قوی ظاهر میشن و بعد کاملا مسیر خودشون رو گم میکنن و همینطور روند نزولی رو تا آخر ادامه میدن.

5.5/10
--

Despicable Me 2 | Monsters University
2013



خوب اول MU رو دیدم. خوب بود ولی به نظر من، یه جورایی حس شماره اولش رو از دست داده بود، شاید بیشترین مشکلم با انتخاب داستان و فلش‌بک وار بودن‌ش بود، ضمن اینکه کمدی‌ش اونقدرا قوی نبود ... روی هم رفته انیمیشن خوبی بود، فضای جالبی داشت و تجدیدخاطره نسبتا باحالی بود ولی سطح انتظاراتم بالاتر بود.

6.5/10

DM واقعا خوب بود. هم داستان کار جذاب بود و هم کمدی خیلی جالب کار شده. مینیون‌ها خلاقیت خاصی داشتن و بیشتر حرکات‌شون خوشم اومد. صحنه‌های اکشن خوبی داشت، تغییر لوکیشن‌ش جالب بود و حتی موسیقی هم به نظرم خوب بود. داستان هم با وجود اون مینیون‌های بنفش و ال ماچو کشش خوبی داشت. وقتی شنیدم شماره دوم ساخته می‌شه، با توجه به اینکه پایان‌بندی شماره اول و اتفاقی که تو کارکتر گورو به وجود اومده بود، نسبت به شماره جدید مشکوک بودم ولی خوشبختانه با وارد کردن یه کارکتر خیلی خوب مثل ال ماچو، ضعف نبود یه مرد شرور تو داستان رو برطرف کرده بودن.

7.5/10

--

Grown Ups 2



راستش شماره اول فیلم اونقدر برام معمولی بود که وقتی میخواستم این شماره دوم رو Play کنم، هی با خودم میگفتم "چرا؟ ، واقعا چرا میخوام ببینمش؟" .. بهرحال دیدمش و بازم به همون نتیجه رسیدم! کمی نسبت به شماره اول بهتر بود ولی بازم چیزای تکراری و ساده زیادی داشت. آدام سندلر همیشگی بدون هیچ کوچکترین تفاوت خاصی، کارکترهای بچه اعصاب‌خورد‌کن، کمدی خیلی پیش‌پاافتاده و .. چیز خاصی نداشت. اما اگه بخوام به سری نکات کوچولویی که واسم جالب بود، اشاره کنم ... دیدن Shaq تو اون نقش عجیب و غریب! ، Steve Buscemi خنده‌دار بود ولی نقش خیلی کمی داشت، Steve Austin ، کارکتری که Milo Ventimiglia بازی کرده بود و ...

5.8/10

--

Spaceballs
1987



خنده‌دار ترین چیز در مورد این فیلم عنوان کاورشه "Screamingly funny" که باید به "Screamingly Lame and stupid" تغییر پیدا کنه. یه Spoof خیلی بد از سری فیلم‌های جنگ ستارگان. به عنوان یکی از معروف‌ترین Spoof های جنگ ستارگان انتظاراتم خیلی خیلی بالاتر بود و اصلا جنس کمدی فیلم رو دوست نداشتم. دریغ از کوچکترین لبخند! pizza the hutt ،اBarf به عنوان اسم کارکتر و شوخی با اسمش ، اسم فامیل As||sholes اعضای کابین و صدا زدن تک تک شون با این اسم، اصلا دوست ندارم به کارکتر Darth Vader ـش اشاره‌ای کنم چون بدترین نکته فیلم بود ... ولی واقعا همین؟ اینا قرار بود کمدی فیلم باشن؟ چقدر سطح پایین و خالی از محتوا و ... ترجیح میدم برگردم و دوباره برای چندم پارودی‌های جنگ ستارگانِ Family Guy رو که فوق‌العاده بهتر از این فیلم بودن رو ببینم.

3/10

- اگه خواستید عمق فاجعه رو درک کنید، میتونید صحنه مربوط به Pizza the Hut رو ببینید ...

Pizza the Hut - UTube

--

The Way Way Back
2013



فیلم جالبی بود و با توجه به سطح انتظاراتی که ازش داشتم، راضی کننده بود. استیول کارل تو یه نقش متفاوت، بازیگرای نوجوون خوب و فضای داستانی و اجتماعی جالب فیلم جز نقاط مثبت فیلم بودن ولی بهترین نکته فیلم واسه من دیدن بازی سم راک ول بود که اینجا عالی کار کرده بود و صحنه‌های دلگرم کننده خیلی خوبی بین اون و کارکتر دانکن تو فیلم وجود داشت. بجز این موارد، صحنه‌های پارک آبی هم جالب کار شده بود و رابطه بین کارکن‌ها، بازدیدکننده‌های پارک و دانکن پرداخت خوبی داشت.

7/10

--

Turbo
2013



سوژه کار و فضای انیمیشن‌ش رو دوست داشتم ولی حس میکنم تو بعضی از نقاطش بیننده رو کاملا ازمرحله پرت میکرد و زیاد از حد وارد حالت سوپرتخیلی میشد. آره، میدونم که خود داستان راجع به یه حلزونه که عاشق سرعته و از همون ابتداش تخیلی ـه ولی به نظر من بعضی از جاها زیاده روی شده بود و حس جالب انیمیشن‌ش از بین رفته بود. اما بهرحال، کار ساموئل ال جکسون رو دوست داشتم، صداش واقعا به کارکترش میخورد و صحنه‌هایی که دیالوگ‌هاش حالت تهدید یا خشنی پیدا میکرد، میشد به راحتی قدرت بیان عالی‌ش رو شنید. صحنه‌های مسابقه هم جالب بودن و روی هم رفته انیمیشن معمولی رو به خوبی بود.

6.3/10

--

Star Trek II: The Wrath of Khan



واقعا بهتر از شماره اول بود؛ حسی که در مورد حالت مقدمه بودن شماره اولش داشتم، درست بود و به نظر من حالا اینجا پرداخت فیلم کاملا جذاب شده بود. بعد از دیدن فیلم، میتونم درک کنم چرا کارکتر Khan فیلم Wrath of Khan نسبت به همین کارکتر در فیلم Into Darkness محبوب‌تره. اینجا واقعا حس تاریک بهتری داشت ولی در Into Darkness فضا کاملا پر از جلوه‌های ویژه‌ست، چیزی که به نظر من باعث شده کمی از تاریکی فضای فیلم کم کنه. تنفر و انتقام در دل فضا؛ نیمه دوم فیلم عالی بود و خیلی فیلم رو بهتر کرده بود.

7.3/10

--

Young Frankenstein
1974



در عین اینکه کمدی خیلی خوبی داشت، حس ترس و تاریکی که داستان از قبل داشت هم به محیط فیلم اضافه شده بود و نمیشد اونو ندیده گرفت .. کارکترها پرداخت واقعا خوبی داشتن، فرانکنشتاین، ایگور و هیولا هر کدوم در نوع خودشون دیدنی بودن. سیاه و سفید بودن فیلم خیلی به بهتر شدن فضای اون کمک کرده بود و به نظر من نقطه خیلی مثبتی بود. صحنه‌هایی تو این فیلم فرانکنشتاین وجود داره که تو هیچ ورژنی از اون نمیتونید ببینید؛ مثل روبرویی هیولا با اون مرد کور یا مثلا صحنه‌ای که من اصلا انتظارشو نداشتم، صحنه موزیکالی که تو فیلم بود، دیدن اینکه دکتر و هیولا در حال تپ دنس جلوی حضار هستن؟ ( ) خیلی منو سوپرایز کرد. روی هم رفته فیلم واقعا خوبی بود اما در نهایت دو تا سوال "چطور ممکنه ...؟" واسه من پیش میاد؛ یکی اینکه، چطور ممکنه کارگردانی که این فیلم عالی رو ساخته، فیلمی مثل Spaceballs رو در کارنامه داشته باشه؟ (البته این فیلم Spaceballs هم طرفدارای خاص خودشُ داره ولی خوب اینجا "فقط از نظر من" تفاوت بین دو کار زمین تا آسمونه! به عنوان یه طرفدار سری فیلم‌های جنگ ستارگان و متمایل به دیدن فیلم‌های گرفته شده از اون سری، اصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم.) یکی دیگه اینکه، چطور ممکنه جین وایلدر از The Frisco Kid و نقش یه رَبای ساده و باخدا به سمت نقش دکتر فرانکنشتاین با چنین فضای کمدی تاریکی بیاد و بازم عالی باشه؟ واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم.

7.9/10

--

The World's End
2013



فیلم آخر Wright/Pegg/Frost رو دیدم. کلا این گروه هیچ وقت ناامید نمیکنه ... از لحاظ خلاقیت به کاربرده شده تو صحنه‌های مختلف، داستان، فیلمبرداری، شوخی‌های ساده، پایان‌بندی و ... همه جزییات فیلم‌ها و سریال‌شون یه جور خلاقیت دوست داشتنی خاص داره و اینبار هم همینطور بود .. حتی با دیدن تریلر کار هم میدونستم که دارم به سراغ دیدن چه فیلمی میرم. اینکه ظاهر بازیگرایی مثل Pegg یا Frost نسبت به گذشته حالت پا به سن گذاشته‌تری داشت و از اون حالت کاملا جوون خارج شده بودن، به نظرم جالب بود و جز اولین چیزایی بود که توجهم رو به خودش جلب کرد. بقیه بازیگرایی هم که جز تیم اصلی بازیگری بودن، خیلی خوب بازی کردن بودن. نکته جالبی که در مورد جزییاتی که گفتم وجود داره، پرداخت بعضی از کارکترهای فرعی این سری فیلم‌هاست که گاهی کارکترهای فرعی خیلی خنده‌دار و جالبی تو فیلماشون پیدا میشه.

خیلی خوب شروع شد؛ داستان کار و معرفی کارکترها، روند پیشروی داستان و به سمت "عجیب شدن" رفتن‌ش پرداخت خیلی خوبی داشت. تکیه کلام‌های کارکترها واسم جا افتاد و هدفی که با برگشتن به شهرشون در سر داشتن، تو همون صحنه‌های اول واسه منم جالب شد و کنجکاو بودم که ماجراجویی احمقانه اونا رو دنبال کنم. این ماجراجویی احمقانه وقتی خنده‌دار شد که وارد نیمه دوم شدن و همه چیز حالت جدی به خودش گرفت. ترکیب یه هدف خنده‌دار و اصرار گری به ادامه دادن راه با به خطر افتادن جون‌شون و بازی مرگ و زندگی شدن مسیرشون، خیلی باحال بود. صحنه‌های کمدی جزیی خیلی جالب زیاد داشت ولی زیاد علاقه‌ای به اسپویل کردن‌شون ندارم، پس ازشون میگذرم! روی هم رفته مثل بقیه سری این فیلم‌ها سطح سرگرم‌‎کنندگی‌ش عالی بود و مسلما ارزش دوباره دیدن رو هم داره.

8/10

ترتیب فعلی علاقه‌م به کارای Wright/Pegg/Frost :

Spaced - سریال

Shaun of the Dead
The World's End
Hot Fuzz

--

Prisoners
2013



عالی بود. چه حس مرموز خیلی خوبی تو طول فیلم حاکم بود و به بهترین نحو ممکن بیننده رو به دنبال خودش میکشید. اگه فکر میکنید که میتونید پایان یه فیلم رو پیش بینی کنید، دیدن این فیلم رو بهتون پیشنهاد میکنم، خیلی خوب این داستان ساده رو پیچیده کرده بودن و واقعا کشش داستان تو سطح بالایی قرار داشت. بازیگری کار عالی بود؛ هیو جکمن از Les Misérables و یه فضای موزیکال دیدنی به سمت The Wolverine با یه فضای اکشن میره و بعد از اون با چنین نقش درام قوی به سمتِ ما برمیگرده. تفاوت خیلی خوبی تو نقش‌های این بازیگر تو این چندکار اخیر دیدیم و اینجا واقعا اوج بازیگری اون بود. قدرت بازیگری جمن در نقش کلر مسلما یکی از بهترین نکته های فیلم بود و به نظر من گرفتن اسکار با Les Misérables در مقابل دی لوئیس و خواکین فینیکس و اون نقش‌های بی نقص واقعا سخت بود ولی .. میتونم اسکار گرفتن جکمن رو با این نقش و این فیلم ببینم، کاملا درخور گرفتن اون جایزه بود. دور از ذهن نیست و امیدوارم چنین اتفاقی بیافته.

در کنار جکمن، جیلنهال هم خیلی خوب اونُ همراهی کرده بود؛ جزییات فرعی کارکترش رو دوست داشتم، اون تیکِ عصبی چشماش فوق العاده بود، جایی دیدم که اون تیک عصبی رو نکته بدی دونسته بودن (بخاطر پرت کردن بیننده از فضای فیلم؟!!) ولی به نظر من اون نقطه مثبتی واسه کارکترش بود و حداقل واسه من کارکترش رو باورپذیرتر کرده بود. روی هم رفته کُل فیلم حس باورپذیری عالی داشت و اتفاقاتی که یکی پس از دیگری می افتادن، همه تو قالب داستان به خوبی جا میگرفتن و بیننده رو بیشتر کنجکاو میکردن. مرموز بودن فضای داستان با موسیقی جذاب‌ش واقعا بهتر شده بود و شاید بعد از داستان و بازیگری، این موسیقی ـه که باید تعریف ها رو به خودش نشونه بگیره. در نهایت اینکه وقتی تریلر کار رو میدیدم، فهمیدم که جکمن بازی خوبی از خودش ارائه داده ولی راجع به داستان فیلم نامطمئن بود اما دیدن فیلم بهم ثابت کرد که داستان هم جذابیت بالایی داشت و مسلما ارزش دیدن رو داره.

8.5/10

--

Clear History
2013



خیلی وقت بود که Curb رو تموم کرده بودم و حالا وقت‌ش بود که دوباره لری دیوید رو ببینم. راستش خیلی کنجکاو بودم ببینم چه تفاوت‌هایی با سریال Curb داره؛ اینکه کارکتری که لری بازی میکنه، به چه شکله یا مثلا داستان و کمدی اون چه تفاوت‌هایی با Curb داره. چیزی که تو همون دقایق اول متوجه شدم این بود که از لحاظ کارکتری لری، دقیقا همون کارکتری رو بازی کرده که تو سریال بازی کرده، همون لری دیوید سریاله و همون حالت گیر دادن به جزییات رفتاری دیگران و مسائل کوچولویی که باهاشون برخورد میکنه رو داره. بعد از این مورد متوجه شدم که کمدی کار و نویسندگی و نحوه شکل دهی به سکانس‌های طنز هم کاملا به Curb نزدیکه. ولی خوب هم بازیگری لری دیوید و هم این جنس کمدی رو واقعا دوست دارم و اصلا اونُ نکته منفی نمیدونم. ضمن اینکه ظاهر لری دیوید تو قسمت‌هایی از فیلم خیلی عجیب و غریب بود و حداقل از لحاظ ظاهری متفاوت بود.

یکی از چیزای دیگه‌ای که خیلی واسم جالب بود، دیدن سکانس‌های بین لری و J.B. Smoove بود که تو سریال همیشه عالی بودن و اینجا هم بخاطر رابطه عجیبی که با هم پیدا کردن، طنز جالبی بین‌شون برقرار بود. بودن Keaton ، Hamm ، Hudson جز بازیگرای فیلم هم تفاوت خوبی از لحاظ بازیگری به کار داده بود. روی هم رفته جدا از نکته بازیگری، روند داستان هم واسم جالب بود و تونست انتظاراتی که ازش داشتمُ برآورده کنه.

7/10

--

While You Were Sleeping
1995



بسیــــــــار رمنس خوبی بود. این موضوع که کمدی فیلم کمتر به فضای فیلم لطمه زده بود رو در موردش دوست داشتم. کمدی وجود داشت ولی حالت کُلی فیلم، حالت رمنس و جدی خیلی خوبی داشت. داستان برای یه فیلم رمنس واقعا خوب بود و حالت "همه چیز دست به دست هم دادن" خاصی داشت، از اون اتفاقاتی که فقط تو یه فیلم رمنس میشه دید و یه جورایی هم فانتزی وار بود. Sandra Bullock بازی خیلی جالبی داشت ولی زیاد طرفدار بازیگر مقابل‌ش، Bill Pullman نبودم؛ حس میکنم میشد انتخاب بهتری کرد ولی بهرحال محیط کلی فیلم رو دوست داشتم، چیز خاصی نداشت که منُ اذیت کنه و تا آخر با لذت دیدمش. دیدن این بازی خوب از بولاک پیش‌زمینه خوبی برای رفتن به سراغ Gravity بود، ذهنیت بهتری نسبت به بازی‌ش پیدا کردم و حالا باید منتظر دیدن اون فیلم باشم.

7/10

--

The China Syndrome | IMDb
1979



داستان گروه خبرنگاری که به صورت اتفاقی حادثه‌ای رو تو نیروگاه اتمی میبینن و با پوشیده شدن این موضوع از دید مردم و افکار عمومی روبرو میشن. تلاش اونا برای فاش کردن این اتفاق و ...

همونطور که انتظار داشتم، نقطه قوت فیلم بازی جک لمون بود که دلیل اصلی من برای رفتن سراغ این فیلم هم بود. خیلی مسلط و خوب در نقش یه کارمند نیروگاه اتمی باملاحظه و به فکر مردم ظاهر شده بود و در کنارش بودن مایکل داگلاس و جین فوندا هم خیلی به بهتر شدن فضای فیلم کمک کرده بود. داستان کشش خوبی داشت و پایان‌بندی رو هم دوست داشتم. یه سری دیالوگ‌های خیلی خوب هم بعضی جاهای فیلم به چشم میخورد و روی هم رفته فیلم خیلی خوبی بود.

7/10

--

The Family
2013



زیاد از حد معمولی بود، کمدی فیلم تو اوائل کمی جواب داده بود ولی بعد از اون و تو بعضی از قسمت‌های فیلم حتی به عنوان یک فیلم سرگرم‌کننده هم خسته کننده شده بود و بیننده رو کاملا از محیط فیلم خارج میکرد. بازیگری خیلی ساده بود، اصلا چیز خاصی و خیلی خوب متفاوتی تو بازی بازیگرای فیلم نبود. دنیرو واقعا معمولی بود و شاید فقط یکی دوتا از دیالوگ هاش، بیان نسبتا خوبی داشت و بجز اون تمام مدت یه حالت یک شکل کل فیلم رو دنبال کرد .. انتظارات بالاتری از دنیرو و بقیه بازیگرا داشتم. در مورد خانواده‌شون، فضا و حس گانگستری بین‌شون اصلا به خوبی بهم منتقل نشد و نقطه ضعف بزرگی واسه من بود.

5.8/10


Golden Time Episode 10 // Anime

Golden Time Episode 10 // Anime


اپیزود خوبی بود. مریضی بانری بهونه خوبی واسه جمع شدن کل کارکترها کنار هم شد و پیشرفت داستان تو این اپیزود خوب بود. اینبار واقعا ابهامات و سوالات با دیدن برگشتن علاقه بانری به لیندا زیادتر میشه؛ اینکه چطور ممکنه علاقه "با لیندا بودن" ـه بانری برگرده ولی حافطه‌ش همچنان فراموش باقی بمونه، کمی اذیت کننده ست و من که امیدوار بودم حافطه‌ش برگشته باشه. بهرحال دیدن حسودی‌های کودکانه کوکو و از طرف دیگه مراقبت صادقانه لیندا از بانری، بازم بیننده رو به سمت علاقه بیشتر به سمت لیندا هُل داد و به نظر من این صحنه‌ها واقعا دارن کارکتر کوکو رو کمی متفاوت میکنن. من که هرچقدر نانا رو ببینم، خسته نمیشم، یه چیز جالب خیلی خاص به انیمه اضافه میکنه که فوق العاده واسم لذت بخشه .. اون حالت سرد برخوردش با بقیه و در همون حال، مراقبتی که از بانری کرد و اونو به بیمارستان برد، جالب‌توجه بود. نانا این اپیزود نقش نسبتا پررنگی داشت و بهرحال به عنوان یه کارکتر فرعی، خیلی خوب بوده. روی هم رفته اپیزود خوبی بود و بازم صحنه‌های احساسی جالبی داشت.

انتهای اپیزود، حرف از ساحل و ساحل رفتن دسته جمعی شد ... اپیزود بعدی، اپیزود ساحلی ـه؟ باید جالب باشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- کمک نانا به بانری :



- مراقبت لیندا از بانری :



- از راه رسیدن کوکو و بقیه برای عیادت :



- خواسته کوکو از بانری :

Samurai Flamenco Ep9 // Anime

Samurai Flamenco Ep9 // Anime


خوب نمیتونم اینکه قسمت نهم کمی بهتر بود رو انکار کنم. نسبت به اپیزود گذشته، فضای جدید بیشتر جا افتاد و اینبار از اون هیولاهای اضافی خبری نبود و مستقیم با King Torture و حرف‌ها و اعمالش روبرو شدیم. صحنه جدا شدن گوتو از ماسایوشی واقعا جالب بود و بلاخره گوتو از اون جدا شد .. اتفاقی که اپیزودهای قبلتر به نظر میرسید که می افته و حالا بلارخه افتاد. ماری توسط King Torture گرفته شد و حالا ماسایوشی داره برای نجاتش میره. سطح عصبانیت ماری تو این اپیزود بامزه بود، چه رفتار عجیبی داشت. King Torture چندتا دیالوگ جالب در مورد "شکنجه دادن" داشت و کلا کارکترش داره کمی قابل قبول میشه. نکته جالب حاشیه‌ای در مورد King Torture و هیولاها اینه که مردم به وجودشون عادت کردن و مثلا وقتی شروع اپیزود صحنه پخش اخبار رو نگاه کنید، میبینید که گوینده‌های خبر با راحتی کامل و خونسردی در حالی که یه موسیقی ملایم در حال پخشه، خبرهای مربوط به King Torture رو به گوش مردم میرسونن و خداحافظی میکنن. این حالت بیخیال واقعا عجیبه و نمیفهمم چطور شده که وجود چنین سازمان شیطانی اینقدر بین اونا حالت عادی و معمولی پیدا کرده.

بهرحال خوشحالم که انیمه کمی به مسیر خوبش برگشت و امیدوارم اپیزود بعد پرداخت خوبی داشته باشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ویدیوی مصاحبه با ماری :



- عصبانیت گوتو از دست ماسایوشی :



- King Torture در حال صحبت و انتخاب دادن به اون مرد برای هیولا شدن :

Nagi no Asukara Episode 10 // Anime

Nagi no Asukara Episode 10 // Anime



این اپیزود از نظر من یکی از کم‌اتفاق‌ترین اپیزودهای انیمه بود و اصلا آنچنان که دوست داشتم پیشروی تو داستان شکل نگرفت. در عوض با نگرانی‌های زیاد مردم و کارکترهای انیمه با موضوع و حادثه‌ای که پیش روی اونا قرار گرفته، روبرو شدیم. صحنه‌هایی از تک تک کارکترها و دلهره‌ای که از بابت اون اتفاق دارن، حتی به سمت کارکترهایی که تا بحال ندیدیم هم رفتیم و صحنه‌های اتفاقی از یه سری مردم‌های زیر آب دیدیم. روی هم رفته شاید بجز اینکه موضوع مشخص شدن موضوع برف و اینکه مردم خُشکی در چنین خطر بزرگی قراره دارن و البته اتفاق آخر اپیزود آنچنان تحولی تو داستان ندیدیم. بهرحال اشاره‎ زیادی به اتفاقی که بین ماناکا و هیکاری افتاد، نشد و به چندتا میمیک نشون دادن از اونا رضایت دادیم. به نظر نمیرسه که خبر دادن بچه‌های دریا به مردم خُشکی آنچنان تاثیرگذار باشه و باور کردن حرف‌های اونا واقعا کار سختی ـه. حداقل هیکاری تونست میونا رو بترسونه! من حس میکنم حتی آکاری هم خیلی سخت حرف هیکاری رو باور کرد و زیادی آروم رفتار میکرد. باید ببینیم تو اپیزود بعد چقدر این موضوع با خبر کردن بقیه به جلو هُل داده میشه و آیا راه نجاتی برای مردم خُشکی پیدا میکنن یا نه.


از طرف دیگه آخر اپیزود یه اتفاق خیلی جالب افتاد و بلاخره چهار کارکتر اصلی‌مون با اون اتفاق بهم اتصال عاطفی خاصی پیدا کردن. کانامه خیلی راحت و بدون هیچ استرسی عشق خودشُ به چیساکی اعتراف کرد. واقعا صحنه جالبی بود .. هرچند با شنیدن اولین دیالوگ کانامه، تا آخر هدف مکالمه‌ش رو حدس زدم ولی بازم واسم جالب بود. حالا بلاخره همه چیز کامله ... یا نه باید منتظر علاقه سوموگو به یکی از دخترها هم باشیم؟ بهرحال فعلا چهارنفر ابتدایی انیمه رشته جالبی بهم پیدا کردن. هیکاری به سمت ماناکا، ماناکا مردد در مورد هیکاری، چیساکی به سمت هیکاری و کانامه به سمت چیساکی. تو این آشوب عشقی که بین کارکترها در میونه، به وقوع پیوستن این یخبندان عجیب چه مشکلاتی رو در سر راهشون قرار میده؟ پیش‌نمایش چیز خاصی نداشت .. ممکنه همه چیزو به حالت سوپرایز گذاشته باشن ... من که دوست دارم اینجوری فکر کنم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- هیکاری درحال صحبت با چیساکی و کانامه :



- چهره ماناکا در حال شنیدن حرف‌های اون مرد مست بامزه شده بود :



- و صحنه‌ای که ماناکا احساساتی شد :



+

Magi Season 2 Episode 09 // Anime

Magi Season 2 Episode 09 // Anime

خوب به سمت علی بابا حرکت کردیم. اپیزود خیلی خوبی بود و واقعا ما رو در جریان اتفاقات و حوادثی که داره به سر علی بابا میاد، گذاشت. برخلاف اپیزود علائدین که تک اپیزود بود، اپیزود بعد هم به علی بابا اختصاص داره و قراره بازم اونو ببینیم. جایی که تو وضع بدی قرار گرفته بود، اموالش به غارت رفته بود و کف کوچه‌ها خوابیده بود، بچه‌ها با چوب به اون سیخونک میزدن و حتی گربه‌ها هم بهش رحم نمیکردن. ولی اوضاع اینجور نموند و علی بابا با چندتا دوست قدیمی روبرو شد و شرح حالش از این رو به اون رو شد. بعد از اون مبارزه جذاب و طولانی بین اون و توتو رو دیدیم .. مبارزه‌ای که ورود اونو به جمع گلادیاتورها تضمین میکرد. واقعا صحنه‌های خوبی داشت و مبارزه حسابی هیجان انگیز بود. علی بابا توتو رو شکست داد و تونست وارد زمین گلادیاتورها بشه. زمین مبارزه گلادیاتورها و روبرو شدن با اون موجود باید حسابی جالب باشه؛ منتظر اپیزود بعدم و میدونم که اپیزود خوبی میشه. از طرف دیگه توجه شهرزاد ساما به علی بابا متمرکز شده و باید ببینیم این دختر چه ارتباطی با علی بابا پیدا میکنه. اپیزود هم از لحاظ کمدی و هم از لحاظ هیجان و روند داستان عالی بود و به نظر من بی‌نقص جلو برده شد.

- اون کارکتر توتو هم باحال بود .. امیدوارم بازم چیزی ازش ببینیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- دوستای علی بابا .. کسایی که نجات‌ش دادن :



- علی بابا در کنار دونفری که شامبال رامال و توتو :



- مبارزه با توتو :



- نمایی از شهرزاد ساما :

Gingitsune Episode 09 // Anime

Gingitsune Episode 09 // Anime

یه اپیزود کمدی و کودکانه جالب با محوریت هارو .. خیلی خوب بود. این قسمت فضای ساکت بین دوتا قاصد رو دنبال کردیم، وقتی همه رفتن بیرون و معبد رو به هارو و گینتارو سپرن. گینتارو که مهم نیست چه اتفاقی بیافته، همیشه در حال چرت زدن و تنبلی ـه و این هاروئه که حداقل چشماش بازه. با یه اتفاق جالب روبرو شد؛ بچه هایی که تو معبد خرابکاری به بار آوردن و فرار کردن هارو رو به دنبال خودشون کشیدن و همه چیز دست به دست هم داد تا هارو گم بشه. لحظات تنهایی هارو و افکارش خیلی بامزه بود و از طف دیگه رسیدن گینتارو به کنارش باعث شد یه صحنه جالب دیگه شکل بگیره. بلارخره به معبد برگشتن و اونجا با صحنه پشیمونی بچه‌ها روبرو شدن که واسه عذرخواهی اومده بودن (هرچند همش بخاطر نفرین نشدن بود ولی خوب اومدن دیگه!)

تو این اپیزود یه مقدار صحنه‌های بیشتری از تاتسو، پدر ماکوتو دیدیم. کارکتر خیلی خیلی آرومی که حسابی مهربونه و با بچه‌ها و قاصدهایی که نمیبینه رفتار خیلی خوبی داره. پیش بینی بارون هارو هم که درست از آب در اومد. یه لحظه فکر کردم قراره پیش بینی خراب بشه و صنه عصبانیت هارو ببینیم ولی ظاهرا میشه به پیش بینی های هارو اعتماد کرد. یکی از نکته‌های ریزی که موقع دیدن این انیمه خیلی وارد ذهن میشه، ربط دادن صحنه‌های احساسی انیمه با اون تک تراک موسیقی متفاوته که خیلی صحنه‌های مربوط رو دلنشین میکنه. روی هم رفته اپیزود آروم و دلچسبی بود و من که خیلی بیشتر از اپیزود قبل دوستش داشتم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- عصبانیت گینتارو بخاطر پرت کردن نارنگی توسط هارو :



- آب بازی بچه‌ها :



- پرت شدن هارو از پله‌‎ها :



- صحنه عذرخواهی بچه‌ها :