ImoCho - Episode 02
قسمت دوم هم خوب بود. هیوری برای اینکه میتسوکی رو مجبور به همکاری با
خودش کنه، به سمت دروازه بهشت برد و بهش نشون داد که چطور پله های رسیدن
به دروازه ساخته میشن. کارهای منحرفانه ای که هیوری در قالب بدن میتسوکی
باید انجام بده تا اون ظرف پر بشه و هر بار که ظرف پر میشه، یه پله درست
میشه. (و اگه کاری در مقابل یویا انجام ندن، ظرف کم کم خالی میشه و اگه از
یه مقداری خاصی کمتر بشه، باعث مرگ میتسوکی میشه!) نکته جالب یا عجیب این
موضوع اینه که اون میخواد با انجام کارهای منحرفانه به "بهشت" برسه!
منحرفانه = بهشت ... سازگاری نداره ولی فقط محظ ادامه دادن داستان میشه بهش
گیر نداد! واقعا نمیشه از اتفاقی که تو اتاق پرستار افتاد، حرفی زد! زیادی
WTF بود و بازم یکی از اون صحنههایی بود که میتسوکی بعد از کُلی تحمل
بالا و انتظار به اون شکل در اومد .. یه موقعیت خیلی خجالت آور و ناجور در
مقابل یویا. البته طولی نکشید که برعکس همین موقعیت واسه یویا اتفاق افتاد و
اینبار اون روبروی میتسوکی خجالت زده قرار گرفت (هرچند اینبار هم این
میتسوکی بود که خجالت زده به نظر میرسید!) در نهایت هم اون صحنه حموم آخر
اپیزود که کاملا هر دو نفر بخاطر هیوری و حرکت ناگهانیش یه شرایط ناجور
گیر کردن. فکر نکنم این اتفاق تو قسمت بعد ادامه پیدا کنه ولی خُب، پایان
بندی خوبی واسه اینهمه حرکات منحرفانه بود!
صحنههایی از اپیزود :
- میتسوکی و هیوری در حال چک کردن پلهها و دروازه :
- میتوسکی به امید "خواب بودن اتفاقات" بیدار شد ولی ظاهرا اینجور نبود :
- رفتن به اتاق پرستار با یویا :
- اشک میتسوکی بعد از قرار گرفتن تو اون موقعیت خجالت آور :
