M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Nisekoi - Episode 01

Nisekoi - Episode 01

دقیقا چیزی که دوست داشتم ببینم! یه کمدی رمنس خیلی خوب و بامزه با کارکترهای جالب. با اینکه شروع داستان کمی حالت تکراری برام داشت ولی دید کُلی خیلی خوبی راجع به انیمه پیدا کردم. تصادفی که کریساکی و ایچیجو داشتن، از جمله صحنه‌های بود که به نظر من حس تکراری داشت ولی خُب .. صحنه جالبی بود و بعد از اون .. البته که دانش آموز انتقالی جدید، دقیقا همون دختری از آب در میاد که به ایچیجو خورده. از این نکات ریز و حاشیه‌ای که بگذریم، فضای ساخته شده تو اپیزود اول واقعا جذاب بود و در کنارش، انیمیشن کار هم تو سطح عالی قرار داره .. استایل آرت Shaft تو تمام صحنه‌ها موج میزنه و خودشو به رخ بیننده میکشه .. من که حسابی از دیدن‌شون ذوق کرده بودم و برام لذت بخش بود .. خیلی از صحنه‌ها ناخودآگاه به تعریف از انیمیشن تو ذهنم پرداختم. رفتار کریساکی با ایچیجو خیلی دیدنی بود، خصوصا تیکه‌هایی که ایچیجو قصد کمک داشت و با رد شدن‌ش توسط کریساکی روبرو میشد. از طرف دیگه اگه میخواید یه دختر دوم برای انیمه در نظر بگیرید و قراره اون دختر کمی خجالتی باشه، هیچ وقت فراموش نکنید که از Hanazawa استفاده کنید! :دی خارج از شوخی، کار هانازاوا هم مثل همیشه عالی بود و خیلی به کارکتر میخوره. وسط این درگیری‌های ایچیجو برای پیدا کردن قفل عزیزش، دیدن حرکات گانگسترها و آشوبی که به پا کرده بودن هم خیلی باحال بود .. به نظر میرسه تو ادامه کار بتونن کمدی خیلی خوبی رو به واسطه این گانگسترها تو انیمه شکل بدن .. من که امیدوارم.

یکی از نقاط اوج اپیزود اول از نظر من جایی بود که کریساکی وابستگی ایچیجو رو به اون قفل به تمسخر گرفت و بعد از اون بارون شروع به باریدن کرد؛ واقعا اون صحنه زیبایی خاصی داشت و میشد از بارون برای تصور کردن اشک روی چهره ایچیجو کمک گرفت! ممکنه کمی تخیلی به نظر برسه ولی خُب، یه جورایی علاقه ایچیجو رو به اون قفل با بارونی که داشت میبارید، میدیدیم و در کنارش قیافه متعجب اونودرا ... بلاخره تونستن قفل رو پیدا کنن و شر قضیه کنده شد. تو این بین، پدر ایچیجو برای مصلحت گنگستری خودش تصمیم گرفت که ایچیجو رو به سمت ازدواج با دختر اون یکی گروه گنگستری هُل بده ... حدس بزنید که دختر اون گروه گنگستری کی بود؟ ... دیدن اینکه قیافه ایچیجو بعد از دیدن کریساکی چطور در هم رفت و آب شد و به زمین فرو رفت، فوق العاده بود. "قراره سه سال دوست‌پسر، دوست‌دختر باشید" اجباری به کریساکی و ایچیجو و .. شروع داستان تنفر از با هم بودن در عین اجبار به با هم بودن! فکر کنم همه ما میدونیم که گاهی این تنفرها به علاقه تبدیل میشن؛ آیا قراره اینجا هم به همین شکل جلو بریم؟ ایچیجو توانایی تحمل کریساکی سوندره رو داره؟ جریان دوست دوران کودکی ایچیجو خیلی کنجکاو کننده ست و دوست دارم بدونم اون دختر چطور به داستان‌مون ربط پیدا میکنه. تو این قسمت اونودرا چیزایی احتمالی درباره اینکه "ممکنه اون دختر باشه" از خودش نشون داد! منتظر اپیزودهای بعد میمونم و سعی میکنم بیشتر به فضای انیمه وارد بشم .. خیلی برام سرگرم کننده بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- اونودرا در حال چسب زدن روی صورت ایچیجو :



- کریساکی در کنار ایچیجو :



- فکر کنم این لوکیشن بعدها جای خاطرانگیزی واسه این کارکترها بشه؛ تیکه گشتن به دنبال قفل :



- یه شات جالب از ایچیجو



- امیدوارم از این حرکات کریساکی بیشتر ببینم! خیلی بامزه بود :



- ایچیجو در کنار قفل نازنین‌ش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد