M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

B-Project: Kodou*Ambitious

B-Project: Kodou*Ambitious






توضیحات و نظر شخصی : قبل از این Love Live Sunshine رو معرفی کردیم؛ یکی از انیمه های آیدولی امیدوار کننده فصل و انیمه ای که می تونه قشر موزیکال پسند رو به سمت خودش جذب کنه. و حالا نوبت به یک انیمه آیدولی، اینبار با تیم و شکل و شمایلی کاملاً متفاوت میرسه. تفاوتی که میشه بین اونا حتی با نگاه به کاور هم بهش پی برد تفاوت ساده ایه .. حضور کارکترهای پسر به جای کارکترهای دختر ناخودآگاه انیمه رو دختر پسند می کنه و با گذشت چندین و چند سال از حضور این شکل انیمه ها در صنعت انیمه و فروش بالایی که بعضی از اونا تونستند به دست بیارن، اصلاً دور از انتظار نبوده که بار دیگه پا به دنیای آیدولی پسرانه بذاریم. این ژانر هم رفته رفته محبوبیت و جایگاه خودش رو در میان اوتاکوها و انیمه بین ها بدست آورده و حتی اگه شما از بینندگان این سبک انیمه ها نیستید، توصیه من اینه که به حضور اونا در میان انیمه های فصلی احترام بگذارید چون افرادی هستند که از دیدن این ژانر لذت فراوان میبرند ... بذاریم قشرهای مختلف از دنیای مورد علاقه خودشون لذت ببرند (حالا هر دنیایی که می خواد باشه!) و من خودم به شخصه با اینکه آنچنان تمایلی به دیدن این سبک انیمه ها ندارم ولی از اینکه گاهی نظرات مختلف و مثبت رو درباره اینگونه انیمه ها می خونم لبخند رضایت میزنم؛ می بینم که طرفداران ژانر چه لذتی میبرند و همیشه کنجکاوم نکات مثبتی که در صفحات اپیزودیک انیمه ای این شکل انیمه ها به زبون آورده میشه رو بخونم. چرا؟ برای بالاتر بردن فهم و اطلاعات خودم از این سبک انیمه ها و برای بهتر نزدیک شدن به جوامع انیمه ای با سلیقه های مختلف!

داستان : با هم به درون بخشی به نام "A&R" از یک کمپانی آهنگسازی بزرگ به نام "گاندالا" میریم؛ جایی که "سوباکی" ، دختر داستان به محض ورود به این کمپانی برای نظارت و مدیریت مجموعه ای آیدولی به نام "B-PROJECT" استخدام میشه؛ مجموعه ای که شامل سه گروه آیدولی میشه : "کیتاکوره" ، "ترایو" و "موونز". سوباکی باید به حضور در کنار این گروه ها عادت کنه و شرایط و امکانات لازم برای بهبود پیدا کردن و پیشرفت این گروه ها رو بوجود بیاره. مشکل و سختی کار از جایی شروع میشه که ما متوجه میشیم این اولین شغل سوباکیه و به همین دلیل بار سنگینی رو روی دوش خودش احساس می کنه و با مشکلات متعددی برخورد می کنه. تعامل داشتن و سر و کله زدن سوباکی با پسرهای جوانی که در این گروه ها وجود دارند چالش اصلی کار اونه و این نقطه شروع داستان ما خواهد بود.

مدیر برنامه هایی که یک دختره و یک عالمه پسر؟! اگه از تجربه شخصی بخوام بگم و شما هم انیمه هایی که تا بحال دیدیم رو از نظر بگذرونید، می تونیم تئوری بدیم و بگیم که انیمه کمی متمایل به Reverse Harem به نظر میرسه. سبکی که در اون یک دختر به میون چندین و چند پسر میره و اتفاقاتی که هر اپیزود با تک تک این پسرها میافته فضای انیمه ای اون دنیا رو تشکیل میده. Reverse Harem ها محبوبیت خیلی خاصی رو تا به اینجا کسب کردند و تو این فصل های اخیر کمتر فصلی رو دیدیم که چنین فضایی در قالب حداقل یک انیمه جدید به تصویر کشیده نشده باشه. ولی خب بذارید جنبه آیدولی کار رو هم از نظر بگذرونیم و تصور کنیم که ممکنه این انیمه Reverse Harem نباشه. بلکه یک گروه آیدولی با مدیری دختر و متمرکز بر روی موسیقی باشه. اونم می تونه در نوع خودش جالب باشه و هر چند من فکر می کنم باز هم تلنگرهایی به جنبه عاشقانه و جرقه هایی که بین دختر داستان و پسرها وجود داره زده میشه ولی بهرحال دیدن رقابت این انیمه آیدولی با انیمه آیدولی دیگه‌ی فصل می تونه جالب باشه. باید ببینیم پسرهای داستان چه اجراهایی رو به نمایش می کشند، چه احساساتی رو در قبل و بعد از اجرای خودشون به رخ می کشند و جزییات ریز بسیاری که میشه در صحنه صحنه انیمه های آیدولی به چشم دید و به کلکسیون لحظات خوب انیمه اضافه کرد.

استودیوی سازنده انیمه، استودیوی خوشنام A-1 Pictures هست. استودیویی که در چند فصل اخیر چنین حال و هوایی رو تجربه نکرده و تولید چنین کاری یه نفس تازه براشون محسوب میشه و باید ببینیم این هوای تازه اونا رو به سرفه میندازه یا که، مثل کارهای قبلی این سبکی اونا می تونن به درجه موفقیت خوبی دست پیدا کنند. از آخرین کارهای این استودیو میشه به Gakusen Toshi Asterisk ، Hai to Gensou no Grimgar ، Boku dake ga Inai Machi و ... که همه کارهایی خوب و تحسین شده بودند؛ قشر هواداران خوبی بدست آوردن و در بازار فروش اثر هم به حد و اندازه های رضایت استودیو خوب عمل کردند. اگه بخوایم دو کار با شباهت در کارنامه این استودیو به این اثر نام ببریم می تونیم به Uta no Prince-sama و یا The Idolmaster: Cinderella Girls (بخاطر آیدولی بودن) اشاره کنیم که نشان از سابقه این استودیو در این ژانر و در سال های قبلی میده. کارگردانی کار به عهده Suganuma Eiji هست؛ کارگردانی که قبلاً کارهایی مانند Karneval ، Sasameki Koto ، Code-E و ... رو کارگردانی کرده. وقتی به لیست کاری این کارگردان نگاه می کنید، کمی فاصله سالی بین کارهاش می بینید و نکته جالبیه .. شاید گزینه کار می کنه و این می تونه یکی از نکات مثبت بخش کارگردانی باشه ... میشه امیدوار بود که کارگردان پتانسیلی رو در این اثر دیده که به سراغش اومده و باید دید چه جادو و سحری از دست این کارگردان برمیاد. آهنگسازی که بخش مهمی از یک انیمه آیدولی هست به عهده Nakayama Masato سپرده شده. از جمله کارهای سابق این آهنگساز میشه به Tonari no Kaibutsu-kun و دو فصل Kimi to Boku اشاره کرد. کارهایی که میشه موسیقی اونا رو در حال و هوایی ملایم دونست و حالا باید دید در جریان انیمه جدیدی که به دست ایشون سپرده شده چطور می تونه بخش های تند اثر رو با موسیقی خودش به حالت دلنشینی دربیاره.

بخش دوبلورها خیلی طولانی و پر از کارکتره و فکر کنم با همون اطلاع یافتن از اینکه این انیمه یک انیمه آیدولی هست، میشد به این انتظار رسید. کارکترهای اصلی زیادی داریم که بعضی به دوبلورهای پسر محبوب و مطرحی سپرده شدند و من فقط کوتاه به بعضی از اونا اشاره می کنم ولی قبل از اون ... تک دختر داستان : Kanemoto Hisako ، یکی از دوبلورهای محبوب شخص بنده هست و من صدای اونُ بسیار زیبا می دونم .. از جمله کارهای سابق این دوبلور می تونم به Durarara ، Ansatsu Kyoushitsu ، Suisei no Gargantia ، Shinryaku!? Ika Musume و ... اشاره کنم. صدایی خاص داره و فکر می کنم انتخاب مناسبی برای تک گوینده دختر انیمه بوده. در کنار Kanemoto ، از نام های معروفی که در بین لیست گویندگان مرد انیمه به چشم می خورند میتونم به Ono Daisuke ، Namikawa Daisuke ، Hanae Natsuki و ... اشاره کنم. تیم دوبلوری تیم جالب توجه ای هست و اگه بخوایم نکاتی مثبتی برای این انیمه لیست کنیم، قطعاً تیم دوبلوری جز اون نکات تلقی میشند. حالا باید نشست و دید که خود انیمه به چه سبک و سیاقی ساخته شده و چقدر می تونه موفق عمل کنه.



« دوبلورها و کاراکترهای اصلی انیمه»








Battery

Battery



توضیحات و نظر شخصی : هی، هی، حواست کجاست؟! کجا رو نگاه می کنی؟! با خودتم .. توپ و دستکشت رو بردار، منم چوب رو میارم. می خوایم دوباره بریم تو زمین بیسبال؛ کَچ (پرتاب توپ) تمرین کنیم، تو دست کشُ دست بگیری و من اول آروم و بعد با سرعت بیشتر توپو سمتت حواله کنم. بعدش تمرینُ جدی تر می کنیم؛ تو پاهاتو روی چمن ها قرص و محکم می کنی، اینبار چوب رو هم تو دستات مشت می کنی و به من خیره میشی؛ منی که دارم با تمام توان دستامُ بالا میارم، یه موج به بدنم میدم و توپو به سمتت رها می کنم.حالا توپ داره به سمتت حرکت می کنه، سرعتش بالاست، شاید به 140 کیلومتر هم برسه، حالا ببینم، فکر می کنی بتونی توپ منو بگیری؟ دیگه بعد از اینهمه تمرین باید به اونجا رسیده باشیم که حداقل یکی دو تا از توپ های من رو چوب بزنی. من ازت هوم ران نمی خوام ولی حداقل یه چوب ساده رو بزن! می خوای بهت انگیزه بدم؟! باشه .. تصور کن که وسط بازی فینال هستیم، یه دونده روی بیس داریم، فقط یک امتیاز نیاز داریم و تو می خوای با چوب زدنت حداقل دونده ای که روی بیس اوله رو به بیس بعدی، به بیس دوم برسونی ... یعنی می تونی اونقدر قدرت و باور داشته باشی که این کار رو برای دونده هم تیمی خودت انجام بدی؟ می دونی که اون منتظرته ... چشماش به دستای تو خیره شده و خیز نسبتاً بلندی برای دویدن برداشته. حالا تماشاچی ها هم دارن اسمتُ جار میزنن، دیگه مربی داره به اون لحظه ای که غرور تمام وجودشُ فرا می گیره فکر می کنه ولی از طرفی یه ترس ناخوشایند به دلش افتاده. فقط چوب رو بزن تا به مربی ثابت کنیم، تا بهش بفهمونیم که باوری که به تو داشته اشتباه نبوده. و بعد همه بریزیم درون زمین و خوشحالی کنیم! [چوبی زده میشه، توپ به اوج آسمون میره و از نظرها غیب میشه!] آفرین، آفرین ... گل کاشتی! دیگه بهتر از این نمیشد تمرکز کرد، بهتر از این نمیشد تیمُ به برد رسوند. سایونارا هوم ران (هوم ران نهایی) فوق العاده ای شلیک کردی ... حتی از اون چیزی که فکر می کردیم هم بهتر بود. ببین .. ببین، هنوز بعضی از تماشاگرا دارن آسمونُ نگاه می کنن، فراموش کردن که بازی تموم شده، فقط می خوان ببینن توپ کی به روی زمین فرود میاد.

این لحظه ای که من براتون توصیف کردم، لحظه ای کوتاه از یک انیمه بیسبالیه ... از دنیای زیبایی که در قالب انیمیشن های ژاپنی توسط کارگردانان و عوامل خلاق و فعال در دنیای انیمه خلق میشه. لحظه رو با هیجان تمام بوجود میارن .. شاید در قالب کلی نگاهی آشنا در جملات اشتیاق دهنده، نتیجه چوب زدن و یا خوشحالی و غمگینی پس از برد یا باخت وجود داشته باشه ولی همه اینها چیزهایی هستند که یک انیمه ورزشی رو باحال می کنند. سال های اخیر با رو آوردن به سراغ انیمه های بیسبال من تونستم جنبه متفاوتی رو از جذابیت انیمه های ورزشی تجربه کنم و این یه اتفاق خوشایند در لیست دیدنی ها و سرگرمی های من بوده؛ اینکه حالا می تونم هر دفعه که مانگایی بیسبالی تایید میشه خوشحال بشم و آرزو کنم که اون انیمه هم به اندازه انیمه ای مثل Diamond no Ace برای من لذت بخش باشه، به اندازه Major دراماتیک و تاثیرگذار باشه و یا به اندازه One Outs هوشمندانه و پر از استراتژی باشه. بیسبال برای من تبدیل به یک ورزش دیدنی شده. و حدس میزنم و تا حدودی می دونم که خیلی از شماها هم عاشق دیدن انیمه های بیسبالی شدید .. میانگین نسبتاً بالای دانلود زیرنویس فارسی انیمه های بیسبالی و بازخورد خوبی که این انیمه بطور کلی داشت اینُ به اثبات رسوند که بیسبال تونسته رفته رفته مخاطبش خودش رو در جمع ما بدست بیاره؛ هر چقدر هم که در ابتدای کار به عنوان یک مترجم نسبت به برداشتن یک کار ترجمه ای بیسبال دو دل بودم ولی اعتماد به استودیو و عوامل باعث شد که تردیدمُ کنار بذارم و بعدها دیدم افراد دیگه ای هم با ذهنیت من، فرصتی به دیدن این انیمه دادن و ناامید از کنار اثر نگذشتن. خوبی ها و نکات جالب توجه ای درون یک کار ورزشی نهفته ست که در قالب معرفی انیمه های ورزشی سابق حرف های زیادی درباره اون ها زدیم و بهتره ازشون بگذریم. بجاش میریم به سراغ Battery و از دنیای بیسبالی جدیدمون حرف میزنیم!





[تاکومی، پیچر ماهر داستان]



در مورد Battery و خلاصه ای از داستان، میشه گفت مثل هم نوعان خودش، این انیمه هم شروعی ساده رو داره و آنچنان در نگاه اول بیننده خودش رو دچار سردرگمی نمی کنه. خوبی یه کار ورزشی اینه که از صفر شروع می کنیم .. از جایی که بازیکن شروع به بازی می کنه و بعد وارد تیمی میشه و بعد تلاش برای رسیدن به قله های بعدی و هدف های بزرگتر! و حالا اینجا دیگه تو یه نقطه دور افتاده هم قرار داریم و سطح مسابقات بیسبالی پایین تر از حد انتظاره ولی با اینحال با اعجوبه هایی آشنا میشیم. کسانی که قراره از یک محیط ساده و روستایی پا به دنیای مسابقات کشوری بذارن و چشم ها رو به خودشون خیره کنند.

داستان : "هارادا تاکومی" ، هنوز پا نذاشته به دوره راهنمایی تبدیل به بهترین پیچر (پرتاب کننده) منطقه و استان شده ولی چیزی که تاکومی از دستش خسته شده، نداشتن یک کَچر (توپ گیرنده) خوبه، کسی که بتونه باهاش ترکیب خوبی رو تشکیل بده و موجبات پیشرفت اون رو بیشتر از حال حاضر بوجود بیاره. و بعد از راه میرسه ... پسری به نام "ناگاکورا گو" ، کسی که تبدیل به فرد رویایی برای همبازی بودن با تاکومی و و تکمیل کننده اون ترکیب رویایی میشه. باید دید که این دو چطور با هم ملاقات می کنند، همبازی میشن و رفاقت خواهند داشت!

توضیحی که باید درباره اسم انیمه (Battery) بدم و بدونید اینه که در زبان بیسبال Battery ، به ترکیب دو نفر گفته میشه ... "پیچر" و "کَچر" که وظیفه دفاع از تیم رو به عهده دارند. پیچر توپ رو میندازه و کَچر توپ رو می گیره اما در این بین انواع و اقسام هماهنگی ها باید بین این دو شکل بگیره؛ از علامت تعیین کردن برای تنوع پرتاب توپ ها (فست بال انداختن، فورکبال انداختن و ...) تا صحبت هایی که می تونن درباره باقی استراتژی های تیمی داشته باشند. یکی از پایه های اصلی یک تیم بیسبال بدون شک تعاملی هست که بین این دو فرد برقرار میشه و برقرار نشدن تعامل بین این "ترکیب" مساوی میشه با محکم به زمین خوردن تیم! هر چقدر هم که در خط هجومی و چوب زنی تیم عالی عمل کنه ولی باز هم یک تیم برای امتیاز ندادن به دفاعی عالی نیازمنده. حتی اگه شما بهترین بَتر (چوب زننده) رو در تیمتون داشته باشید، باز هم با وجود یک پیچر و یا کَچر ضعیف به سرانجامی نمیرسید. و اینه که وجود و داشتن یک "ترکیب" رو برای یک تیم حیاتی می کنه.






[گو، کَچر از راه رسیده.]



کاری که تاکومی و گو قراره در این انیمه انجام بدن همین کاره؛ اینکه برای رسیدن به دوره راهنمایی و بعد از اون دبیرستان با داشتن فردی تکمیل کننده در کنار خودشون، به موفقیت هایی که دلشون می خواد دست پیدا کنند. وجود گو در کنار تاکومی مثل وجود "کاگیاما" در کنار "شویو" در انیمه Haikyuu می مونه و این یه مثال ساده از نوع ارتباطی هست که این دو باید داشته باشن؛ اینکه شویو بدون کاگیاما یک چیزی کم داره و برعکس، کاگیاما هم همینطور! هر چقدر هم که کاگیاما پاسور خوبی باشه، وقتی یک اسپک زن فوق العاده رو در کنار خودش نداشته باشه، پاس های طلاییِ خودش رو به هدر داده. قطعاً هستن کسایی مثل "آزومانه" که می تونن به کاگیاما کمک کنن ولی درجه اوج گیری و نوع نتیجه گیری با شویو بسیار متفاوته. حالا در انیمه Battery هم همین جریان رو داریم؛ فکر می کنم کَچرهای خوبی با تاکومی هم تیمی شدن ولی اون جرقه رویایی بین اونا زده نشده. وقتی یک پرتاب کننده با علامت دهی نامناسبی از طرف کَچر مواجه بشه و یا کَچر خودش رو ترسو ببینه، ناخودآگاه دچار ضعف میشه .. حتی اگه اون پیچر بهترین پیچر استان و منطقه باشه باز هم با داشتن یک کَچر نه چندان خوب افت می کنه و به نتیجه ایده آل خودش نمیرسه! نمونه این حرف من رو می تونید در انیمه های بیسبالی دیگه مشاهده کنید. بعضی از نقاط داستانی Diamond no Ace به خوبی روی این قضیه مانور داده بود و مانگاکای Ace نشون داده بود که نداشتن یک کَچر خوب برای پیچر چه دردناک تموم میشه و چه تلفاتی رو برای تیم بهمراه خواهد داشت.

با دیدن تریلر میشه به خیلی چیزها دست یافت و فهمید که این انیمه بیسبالی با کارهای ورزشی اخیر تفاوت های بسیاری داره. از جمله این تفاوت ها میشه به داشتن یک پیچر نه چندان مغرور اشاره کرد که فضای فوق العاده ملایم انیمه خبر از این شخصیت پردازی خاص میده. پیچرها در انیمه های بیسبالی همیشه یک غرور خاص رو تو وجود خودشون دارند و جدا از این غرور اشتیاقشون برای رسیدن به موفقیت بیشتر از هر بازیکن دیگه ای از تیمه و تجربه ثابت کرده که اون غرور هم رفته رفته تبدیل به یک عامل برای بهتر تیمی کار کردن با اطرافیان میشه اما در اینجا ما یک پیچر نه چندان عاجز و عصبانی رو خواهیم داشت که باید با خصوصیات اخلاقی اون بیشتر آشنا بشیم. از جمله نکات مثبتی که ناخودآگاه چشم من رو در حین دیدن تریلر گرفت، داشتن یک فضای غیربیسبالی نسبتاً وسیع (امیدوارم!) هست؛ اینکه قرار نیست بطور کامل غرق در بیسبال بشیم و به نظر میرسه درام و جریانات خارج از زمین ورزشی رو هم شاهد باشیم که این به نسبت انیمه های اخیر بیسبالی یه چیز جالب و متنوعه. تو انیمه Diamond no Ace تمرکزی که روی میدون بیسبال داشتیم خیلی خیلی زیاد بود؛ خوابگاه مدرسه، تمرین، مسابقه .. خوابگاه مدرسه، تمرین، مسابقه و ... چرخه داستانی به این شکل پیش میرفت که درام داستان و هر چیز دیگه ای که قالب داستانُ تشکیل میداد در فضایی ورزشی حبس میشد. نه اینکه اون حالت بد از آب در اومده باشه ... نه! Ace یک انیمه ورزشی فوق العاده ست ولی دیدن اینکه یک انیمه جدید بیسبالی چطور می تونه فضای غیر ورزشی رو هم به تصویر بکشه می تونه یه حس با طراوت رو به کار بده و یکی از دلایل اشتیاق زیاد من برای دیدن این انیمه این احساس تازگی در زمینه فضاسازیه. Battery تو همین دو تریلری که داشت یه حس و حال روستایی باحال رو به ذهن من وارد کرد و دوست دارم ببینم این فضای محلی و دور افتاده کارکترهای ما رو به چه جایگاهی در آینده میرسونه و آیا پله هایی که صعود این کارکترها رو به سمت موفقیت هل میده جریانی دراز خواهند داشت یا که نه.







اگه بخوایم سراغ استودیو و عوامل بریم، اولین چیزی که کمی آدمُ به ترس میندازه Zero-G ، استودیوی سازنده کار هست. استودیویی که تا بحال یک انیمه رو بطور کامل تولید نکرده ولی در ساخت کارهای معروفی از فصل های اخیر دست کوچکی داشته. ترس از گامی که استودیو با ساخت انیمه Battery برمی داره ترس به جایی برای هواداران انیمه های ورزشیه ولی بذارید امیدوار باشیم این شروع دورانی خوب برای یک استودیوی تازه کار باشه و بتونیم بعد از این هر فصل یک انیمه از این استودیو رو در لیست کارهای آینده مون ببینیم. کارگردانی کار به فرد خاصی به نام آقای Mochizuki Tomomi سپرده شده؛ می پرسید چرا خاص؟ چون ایشون از دهه 80 در صنعت انیمه بودند و کارهای متفاوت و زیادی رو کارگردانی کردند و علاوه بر کارگردانی پست هایی مانند تنظیم داستان رو هم به عهده داشتند. از جمله کارهای کارگردانی شده توسط این کارگردان میشه به Ranma 1/2 که یک اثر کلاسیک هست اشاره کرد و یا Yokohama Kaidashi Kikou: Quiet Country Cafe که یک اثر آرامش بخشه. ولی وقتی به سال های اخیر نظری میندازیم می بینیم که کارگردان با دو کار آخرش (Pupa و Ame-iro Cocoa) آنچنان درخششی نداشته و اینجاست که کمی باید مراقب نگاه جدید کارگردان به دنیای ورزشی Battery بود. آهنگسازی اثر به عهده Senju Akira سپرده شده که از کارهای خوبش میشه به Fullmetal Alchemist: Brotherhood اشاره کرد که همه با این اثر بزرگ خاطرات فراوان داریم. و بجز این کار محبوب Red Garden ، Kakumeiki Valvrave ، B'T X و ... هم تو کارنامه این آهنگساز به چشم می خوره. روی هم رفته میشه بهش نگاه مثبتی داشت و چشم به اینکه چه چیزی بهمون تحویل میده دوخت!

تیم اصلی گویندگی رو میشه یه نقطه قوت دیگه برای اثر دونست و به نظر میرسه حتی نقش های فرعی هم با حضور افرادی مثل Ishikawa Kaito و Ono Yuuki به یک بخش قدرتمند تبدیل شده باشه. اما نقش های فرعی به کنار، گویندگی نقش اول کار، "هارادا تاکومی" به دستان Uchiyama Kouki سپرده شده که اگه کمی به عقب برگردیم اونُ با نقش ورزشی دیگه ای مثل "سوکیشیما" در Haikyuu به خاطر میاریم؛ کارکتری که اکثر مواقع غرور در نوع دیالوگ گوییش احساس میشد و به نظر میرسه اگه قراره کارکتر اصلیمون حتی ذره ای مغرور باشه، Kouki گزینه مناسبی برای این نقش باشه. این گوینده بجز نقش "سوکیشیما" در انیمه های دیگه ای مثل Kokoro ga Sakebitagatterunda ، Charlotte ، Nisekoi و ... نقش های اصلی رو ایفا کرده. کارکتر "ناگاکورا گو" ، کَچر تیم هم به دست Hatanaka Tasuku داده شده که با وجود تازه کار بودن و شروع کردن کار گویندگی خودش از سال 2011 ولی نقش های خاص و خوبی رو تونسته ایفا کنه ... نقش هایی مثل "اوشیو" در انیمه Ushio to Tora و یا "ایکوما" در Koutetsujou no Kabaneri که هر دو در سطح خوب و موفقی اونُ به مخاطبین شناسوندن. حالا باید ببینیم در یک دنیای ورزشی چه عملکردی رو خواهد داشت و آیا می تونه همچنان جاده پیشرفت خودش رو طی کنه یا نه.



« دوبلورها و کاراکترهای اصلی انیمه»



!!Cheer Danshi

!!Cheer Danshi





توضیحات و نظر شخصی : می تونیم بگیم چیرلیدرها برای ما ناشناخته هستند؟! شاید اگه فقط بخوایم ظاهر کلمه رو به تنهایی در نظر بگیریم و یا چیرلیدر از نوع خارجیشُ تصور کنیم بشه گفت آره ولی اگه به درون مفهموم این کلمه بریم، متوجه میشیم که اونقدرها هم با این دسته از افراد غریبه نیستیم و شاید حتی خودمون جزئی از اونا باشیم. چیرلیدر یعنی کسی که به تشویق تیم موردعلاقه خودش میپردازه؛ حالا نه به صورت یک بیننده عادی بلکه به عنوان کسی که در صحنه وقوع بازی و به عبارتی میدان مسابقه حضور داره و فریادهایی که میزنه و تشویقی که می کنه به گوش بازیکنان تیم میرسه. شاید این عمل تو ایران بیشتر با اصطلاح "لیدر تماشاچی ها بودن" شناخته میشه و به سبک دیگه ای به ما معرفی شده باشه ولی هر بازی فوتبال، والیبال و هر مسابقه ورزشی دیگه ای معمولاً این دسته از افراد هماهنگ کننده رو در وجود خودشون دارند. شعارهایی که از قبل اختراع شدن و حالا درون زمین برای روحیه دادن به اعضای تیم سر داده میشن تا تیم قوت بگیره و خستگی تنی که با گذشت یک ست، یک نیمه، یک کوارتر و ... بوجود اومده از بین بره. جادوی تشویق و هل هله هواداران تیم، یک جادوی مقوی و تاثیرگذار در عالم مسابقات ورزشیه و زیبایی های یک مسابقه با حضور یک دسته واحد و هماهنگ بیشتر از پیش میشه.

اما آیا شما تا بحال به خارج از ایران و نقشی که چیرلیدرها در انرژی گرفتن یک تیم ورزشی دارند فکر کردید؟ اونا رو دیدید؟ گمون می کنم با دیدن تعداد کمی فیلم سینمایی با حداقل یک یا دو دسته چیرلیدر روبرو شده باشید. دسته هایی که جزئی از تیم مدرسه یا هر سیستم ورزشی دیگه به حساب میان و در کنار تمرین تیم اونا هم به تمرین روتین های خودشون می پردازند. اینکه در هر لحظه از مسابقه چه جور تشویقی رو انجام بدن، بین نیمه و بعد از اتمام مسابقه و ... معمولاً تنوع زیادی در حرکات چیرلیدرها وجود داره که این موضوع طراوت خاصی رو هم به فضای روحیه بخش اونا میده. ژاپن هم از این قاعده مستثنا نیست و داشتن دسته های چیرلیدر جزئی از وجود مدارس و انتخاب های دانش آموزان اونا محسوب میشه. وقتی یکی وارد مدرسه ای میشه، ممکنه به جای اینکه بخواد وارد باشگاه فوتبال بشه، وارد دسته تشویق کننده های اون تیم فوتبال بشه. یعنی این علاقه تا حدی به وجود اومده و پیشرفت کرده که تبدیل به علاقه اصلی یک دسته از افراد شده؛ خاطراتشونُ با چیرلیدر بودن داشتن و از این کار لذت میبرند.

دارم به عقب و سال های قبل فکر می کنم و ناخودآگاه یاد سریالی به نام Heroes افتادم؛ تصور می کنم بعضی از شماها هم با این سریال آشنا باشید؛ یک سریال هیجان انگیز متمرکز بر افرادی که قدرت های ماوراطبیعه داشتند و از راه رسیدن فصل اول سریال مساوی شد با محبوبیت زیادی که این سریال در انجمن های ایرانی بدست آورد و چه بحث ها و تئوری هایی که در سرتاسر اینترنت درباره سری داشتیم. اما از محبوبیت اثر که بگذریم، تگ لاین و یا شعار قشنگی در کنار این سریال وجود داشت : "چیرلیدر رو نجات بده و دنیا رو نجات میدی!" این جمله ای ساده ولی بسیار با معنی در طول سریال بود و حالا میشه از اون سریال به عنوان یک مثال خوب برای آشنا شدن با چیرلیدرها حرف زد. یا اگه بخوام مثالی سینمایی بزنم American Beauty گزینه فوق العاده مناسبیه. لحظه ای که لستر برنهام با اون صحنه فانتزی رقصیدن دختر و دوستِ دخترش روبرو میشه و درون خیالبافی خودش غرق میشه یک صحنه استثنایی در قالب این فیلم به یاد موندنیه ... اونجا هم میشه یک رقص چیرلیدری جالب توجه رو به چشم دید. اما بگذریم .. اینجا با دسته ای متفاوت از چیرلیدرها روبرو هستیم ... چیرلیدرهای پسر!


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>



[صحنه مربوط به چیرلیدرهای فیلم سینمایی محبوب American Beauty]

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>


نمی دونم برای یک تیم چقدر عجیبه که دسته چیرلیدر پسر داشته باشه و چقدر این موضوع در جوامع خارجی پذیرفته شده ست ولی من یکی که چشمام به دیدن چیرلیدرهای دختر عادت کرده و فکر نمی کردم روزی انیمه ای با مضمون چیرلیدرهای پسر ببینم ولی گمونم این نشون میده که وقتی پا به صنعت انیمه میذارید، حتی دور از انتظار ترین ایده های شما هم می تونن به انیمه تبدیل بشن. جدا از این موضوع، با یک نگاه اولیه هم میشه طیف مخاطب این اثر رو حدس زد ... دختران. من که اینطور فکر می کنم و با وجود اینکه شخصاً حسابی به انیمه های ورزشی علاقه دارم ولی تصور نمی کنم این انیمه بتونه اونقدری که باید منُ به عنوان یک پسر مجذوب خودش کنه. ولی در عوض، مخاطبین دختر می تونن به راحتی با این محتوا و دسته تشویق کننده همراه بشن و شاید حتی این انیمه به یکی از انیمه های محبوب اونا در فصل تابستان تبدیل بشه. پس روی هم رفته ساخت و تولید چنین انیمه ای اصلاً به نظر اشتباه نمیرسه ... ! وقتی بازاری برای انیمه ای وجود داره، چرا نباید دست به ساخت اون انیمه زد؟!

داستان : دانشگاه پسرانه ای یک گروه چیرلیدر (تشویق کننده) داره؛ گروهی نسبتاً عجیب و بامزه! بچه هایی که قصد دارند با شکل دادن یک تیم هماهنگ برای تشویق تیم های ورزشی خودشون پا به میادین ورزشی بذارند. باید دید که این تیم و گروه چطور شکل می گیره و روتین های رقص و آواز خونی اونا چقدر می تونه به پیشرفت تیم های ورزشی دانشگاه کمک کنه.

بذارید از یه دید دیگه به سراغ جریان این انیمه بریم؛ تا حالا هر انیمه ورزشی ای که ما می دیدیم، روی میدون مسابقه تمرکز داشته و لحظات ناب و باحال درون زمینُ به تصویر می کشونده .. امتیازهایی که گرفته میشه، مصدومیت ها، بگو مگوها و ... ولی سوالی که الان برای من مطرحه اینه که چطور قراره انیمه متمرکز به افراد چیرلیدر که کنار نیمکت یا جایگاه تماشاچی ها حضور دارند بشه؟! اصلاً ما فضای مسابقه رو می بینیم؟ یا فقط قراره همینجور روتین های گروه تشویق کننده بهمون نشون داده بشه. شاید ترکیبی از این دو بهتر باشه ... اینکه لحظاتی رو به دیدن تشویق چیرلیدرها بگذرونیم و بعد برگردیم و یه لحظه موفقیت آمیز برای تیمُ نظاره کنیم. بهرحال این سوال جالبی می تونه باشه که جوابش تو دیدن انیمه نهفته ست. حداقل تو تریلر کار اثری از به نمایش کشیدن فضای مسابقه ای نبود و حالا باید منتظر موند و دید که چطور با این قضیه برخورد میشه.



>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


استودیوی سازنده Brain`s Base هست که تو فصل های اخیر کارهایی مثل Kyoukai no Rinne ، Endride ، Dance with Devils ، Aoharu x Kikanjuu و ... تولید کرده. نمیشه اونا رو کارهای تاپی دونست و هر کدوم بالا و پایین های خودشونُ داشتند و باید دید چه برنامه ای برای تولید این انیمه در نظر داشتند و چقدر هزینه کردند. کارگردان انیمه خانم Yoshimura Ai هست؛ کسی که قبلاً کارگردانی کارهایی مثل Dance with Devils ، Ao Haru Ride ، Yahari Ore no Seishun LoveCome wa Machigatte Iru و ... رو بعهده داشته. هر کدوم از اینها کارهایی بودند که در نوع خودشون موفق ظاهر شدند و باید دید روند موفقیت این کارگردان ادامه پیدا می کنه یا نه. تنظیم داستان رو Yoshida Reiko انجام میده. High School Fleet ، Haruchika ، Ao no Kanata no Four Rhythm ، Non Non Biyori Repeat و ... از جمله کارهای اخیر این تنظیم کننده بودن و میشه اونُ از جمله نکات مثبت این انیمه به حساب آورد.

در مورد تیم گویندگان، با همون ایده اولیه "داشتن دسته تشویق کننده" به نظر میرسه که قراره دوبلورهای اصلی زیادی داشته باشیم، فعلاً سه دوبلور به نام گوینده اصلی ثبت شدند ولی من گذرا به چند نام از تیم گویندگی اشاره می کنم. Yonai Yuuki گوینده کارکتر "هاروکی" خواهد بود؛ کسی که قبلاً در انیمه هایی مثل Kyoukai no Rinne ، Shigatsu wa Kimi no Us و ... نقش های خیلی فرعی ای داشته و به عنوان یک گوینده اصلی کمی آدمُ به تردید میندازه. Okamoto Nobuhiko یکی از دوبلورهای خوب تیم و با سابقه بهتره .. از جمله کارهاش میشه به Akagami no Shirayuki-hime ، Boku no Hero Academia ، Starmyu و ... اشاره کرد. Ono Yuuki رو همه میشناسیم ... در حال حاضر داره نقش جوجو رد انیمه JoJo no Kimyou na Bouken: Diamond wa Kudakenai ایفا می کنه که حسابی هم کارش خوبه. از نکات جالب تیم گویندگی میشه به حضور Sugita Tomokazu اشاره کرد که باید دید "گینتوکی سان" چه جور نقشی رو در این انیمه خواهد داشت و فرصت درخشیدن رو چقدر در اختیار داره. روی هم رفته تیم گویندگی بگیر و نگیرهایی داره و به نظر میرسه میشه رضایت نسبی رو ازش داشت. باید نشست و منتظر خود انیمه موند و با دنیایی که قراره به ما شناسونده بشه آشنا شد. امیدوارم انیمه خوبی در انتظارمون باشه.



« دوبلورها و کاراکترهای اصلی انیمه»






Days

Days



هیچ وقت نمیشه از دیدن یک انیمه ورزشی دست کشید.



توضیحات و نظر شخصی : حالا دیگه سال های ساله که به استقبال انیمه های ورزشی میریم؛ کافیه یک نگاه به عقب بندازیم و متوجه بشیم که چه انیمه های هیجان انگیز و خوبی رو پشت سر گذاشتیم. خوبی ورزش اینه که تنوع همیشه وجود داره؛ یک فصل تنیس از راه میرسه، یک فصل والیبال، یک فصل بسکتبال و ... و حالا فصلی جدید و انیمه ای فوتبالی! جالبی قضیه اینه که تنوعی که ما می طلبیم نه تنها در نوع ورزش نهفته، بلکه درون هر ورزش و هر انیمه جدید هم میشه تنوع رو در دل تاکتیک ها و اتفاقات مسابقات به چشم دید و از حضور در میدان مسابقه ای ورزشی لذتی بالا برد. این ورزشه که همیشه و هر لحظه ش می تونه یه اتفاق خاص و متفاوت داشته باشه. و حقیقت اینه که، آره، خیلی ها هدفی که در انیمه های ورزشی به تصویر کشیده میشه و دنبال میشه رو کمی ضایع می بینند، ایراد بزرگ انیمه های ورزشی رو این می دونن و احساس می کنن اینکه ما همیشه با همون هدف تکراری پا به یک میدان ورزشی میذاریم فضای اثر رو کسل کننده و حوصله سربر می کنه. هدفِ تلاش کردن، رسیدن به قدرت لازم، بدست آوردن ارتباط مثبت با هم تیمی ها و در نهایت موفقیت پیدا کردن بهمراه تیم! اما آیا واقعاً این هدفی کسل کننده ست؟ نه، به عنوان کسی که مدتهاست انیمه های ورزشی رو با ذوق و شوق بسیار دنبال می کنم و دستی در ترجمه تعدادی کارهای ورزشی داشتم تونستم منطق ذهنی خوبی رو برای رد کردن این حس و این انتقاد افرادی که از دست انیمه های ورزشی زده شدن پیدا کنم.

مسلماً همیشه سلیقه در این موضوع دخیل هست (چرا روراست نباشیم؟ سلیقه در هر چیزی دخیل هست!) و نمیشه اون رو کنار زد اما زیبایی یک کار انیمیشن ورزشی اینه که می تونه در حدی خوب باشه که افراد دور از فضای ورزش رو هم به درون جو بکشونه .. کسایی که قبلاً ورزش مورد نظر رو دوست داشتن ولی حالا از اون دور افتادن و یا حتی با ورزش به تصویر کشیده شده ذره ای آشنا نداشته باشند؛ این می تونه حرف آشنایی برای من و شما باشه. یه مثال کوچولو می تونه تجربه شخصی خود من باشه و اینکه تا قبل از دیدن کارهایی ورزشی مثل Major و یا Diamond no Ace کوچکترین شناختی از بیسبال نداشتم. تو قالب فیلم های سینمایی بارها موضوع بیسبال رو پیش کشیده شده دیده بودم ولی اینکه از قوانین سر دربیارم و یا بدونم دونده های بیسبال باید به سمت چپ بدون یا به سمت راست، البته که نه! خنده داره ولی خب از طرفی یک حقیقته! تا وقتی شما یک ورزش رو نشناختید نمی تونید به اوج سادگی اون لحظه ای که براتون مبهم بوده پی ببرید؛ اینکه یک آفساید در فوتبال چطور گرفته میشه می تونه برای یک غیرفوتبالی علامت سوال بزرگ و پیچیده ای باشه ولی وقتی خط دفاعی و تصویر آهسته تلویزیونی حرکت آفساید اعلام شده جلوی روی اون پخش بشه، به راحتی جریانُ متوجه میشه. این جادوی تصویره ... شما یک انیمه بیسبالی رو شروع به دیدن می کنید، تمرینات چوب زنی، تمرینات پرتاب توپ رو دنبال می کنید و بعد وارد زمین میشید؛ اونجاست که هر حرکتی که به چشم ببینید به یادگیری بهتر اون فضای ورزشی به شما کمک می کنه و اینه .. درست همینجاست که انیمه های ورزشی ارزش دیدنُ پیدا می کنند. اون جنبه آموزشی و فراگیری یک دنیای ورزشی جدیده که به یک انیمه ورزشی رنگ و روی اولیه می بخشه و اونُ دیدنی می کنه! و تازه شما می تونید به این ملاک ساده چیزهایی مثل هیجان انگیز بودن لحظات بزرگ اثر، داشتن یک داستان گیرا و درگیر کننده و انواع و اقسام درامی که یک انیمه ورزشی می تونه به شما معرفی کنه رو هم در نظر داشته باشید.






داستان : خلاصه کوتاهی از محتوای مانگا و انیمه منتشر شده. داستان به دو کارکتر پسر به نام های "سوکوشی" و "جین" می پردازه که یکی (سوکوشی) پسری بدون استعداد ولی با دلی پر از شور و اشتیاق برای یادگیریه و یکی (جین) نابغه ای در عالم فوتبال ولی گوشه گیره. در شبی طوفانی سوکوشی با جین ملاقات می کنه و پای اونا به دنیای فوتبال کشیده میشه. باید دید با وجود خصوصیات اخلاقی متفاوت، اونا چطور می تونن پیمان دوستی ببندن و در راه به موفقیت رسوندن تیم فوتبال مدرسه چه مسیری رو طی می کنند.

از جملات کلیشه ای "ما همه فوتبال رو میشناسیم!" ، "چطوره یادی از سوباسا کنیم؟" ، "یاد توپ های پلاستیکی بخیر" و ... اینجور صحبت ها میگذرم، چون می دونم ناگفته این جملات در ذهن شما جا خوش کرده و به دلیل نوستالژی و شناخت زیادی که ما در کشور خودمون از فوتبال داریم ناخودآگاه یک عطش پنهان در وجودمون برای دیدن Days خواهیم داشت. خیلی از ماها به مرور زمان از دنیای فوتبال و دیدن لحظات هیجان انگیز فوتبال تو تلویزیون هامون دور شدیم ولی بذارید فرصتی دوباره به نوستالژی بدیم؛ به خاطر بیاریم که یک زمانی سعی می کردیم با یک توپ ساده انواع تکنیک های فوتبالی رو انجام بدیم، رفیقمونُ دریبل بزنیم، روپایی بریم و با اینکه هیچ تماشاگری دور و برمون نبود ولی از نوع قوسی که به توپمون داده بودیم به وجد بیایم ... یک سری لحظات ریز ولی شیرین در دوران کودکی ما و لحظاتی که هنوز با یادآوریشون لبخند میزنیم. احساس کردن اون لحظه، حتی به اندازه قطره ای ناچیز می تونه واسه ما خوشایند باشه و من که ازش استقبال می کنم.

اما چیزی که بیشتر دوست دارم درباره اون صحبت کنم بحث "واقع گرایانه بودن یا نبودن انیمه" ست؛ اینکه ما قراره با چجور فوتبالی روبرو بشیم خیلی مهمه. شما چجور فوتبالی رو می پسندید؟! حقیقتش من هنوز تصمیم خودم رو نگرفتم ... ظاهر Days و تریلری که ازش منتشر شده بیشتر به سمت "واقع گرایانه بودن انیمه" میل داره و به نظر نمیرسه با یک انیمه تخیلی (حداقل از نوع ابرتخیلی) روبرو باشیم ولی شاید در ادامه راه انیمه صحنه هایی دیدیم که با خودمون گفتیم "این دیگه از اون صحنه ها بود!" و به قدم گذاشتن انیمه به فضای تخیلی اقرار کنیم. از اینها گذشته .. اگه بخوایم بصورت کلی حرف بزنیم، من از یک طرف دلم می خواد یک انیمه سوپر تخیلی فوتبالی ببینم؛ جایی که انواع و اقسام شوت های باورنکردنی توسط کارکترهای انیمه زده میشه .. یه شوت به شکل عقاب به سمت دروازه میره، یه شوت با موج و قوس های وحشتناک دروازه رو سر جای خودش میخکوب می کنه و ... این حس و حال در دوران کودکی خیلی به دلم خوش می اومد ولی الان؟! همم .. تجربیات اخیرم با کارهای ورزشی تخیلی آنچنان اون احساس فوق العاده رو بهم برنگردونده و ترس من از اینه که روبرو شدن با یک انیمه فوتبالی تخیلی هم دوباره همون احساس نه چندان خوب رو برام تداعی کنه. از طرف دیگه، اگه بخوام به چهره انیمه های ورزشی واقع گرایانه چند سال اخیری که دیدم نگاه کنم، می بینم واقعاً رنگ و روی خوشی از اونا در ذهنم باقی مونده و شاید این همون نقطه تعیین کننده برای من باشه.







حالا از این بحث که بگذریم، یک سوال به ذهن من میرسه : شما هم مثل من هر فصل بعد از تایید شدن انیمه ای ورزشی لحظه ای رو داشتید که با خودتون بگید "ما چرا یک انیمه فوتبالی جدید نمی بینیم؟" این سوال همیشه در ذهن من جا خوش کرده بود و در تعجب بودم که فوتبال با این درجه محبوبیت چرا کمتر انیمه ای داره. قطعاً بها دادن به ورزش های کمتر شناخته شده هم ارزش های خودش رو داره؛ فرضاً پاییز قراره یک انیمه راگبی به نام All Out داشته باشیم و اون هیجان به جایی برای خودش داره ... آشنا شدن با راگبی، خصوصاً برای ما ایرانی ها و کسایی که حتی با وجود ورزشی بودن شناخت کمتری نسبت به ورزش های دیگه ازش داریم می تونه هیجان انگیز باشه ولی وقتی صحبت از ورزش میشه و وسعت محبوبیت یک ورزش مورد سنج قرار می گیره فوتبال در صدر لیست قرار می گیره.

اما حالا اون علامت سوال کنار گذاشته شده و ما یک انیمه فوتبالی داریم! محبوبیت رو داریم، هیجان رو داریم، باید گفت "پیش به سوی تابستون و یک انیمه فوتبالی!" .. چه خوبه که قراره هفتگی یک دنیای فوتبالی داغ و دلچسبُ دنبال کنیم! خصوصاً تو روزهایی که لیگ های فوتبالی دنیا به پایان رسیدند، جام باشگاه های اروپا به خونه برده شده، جام جهانی ای در کار نیست و قراره مدتی بی فوتبال باشیم. Days می تونه واسه فوتبالی های سرسخت یه زنگ تفریح عالی و پر از هیجان باشه. من به عنوان کسی که کمتر فوتبال می بینم احساس خیلی خوبی نسبت به این انیمه دارم و وقتی خودمُ به جای یک طرفدار دوآتیشه فوتبال میذارم، می بینم واقعاً هیجان زده شدن سر این انیمه کار ساده ایه .. کافیه انیمه رو پلی کنید و خیره بشید ... هیجان به سراغتون میاد. و البته قرار نیست تو همون یکی دو اپیزود اول غرق در لذت بشید و از گوشه گوشه‌ی انیمه و چیزهایی که دارید می بینید تعریف کنید. این خصوصیت رو اهالی ورزشی بین به خوبی درک می کنند؛ اینکه یک انیمه ورزشی آروم شروع میشه، پایه ها رو می سنجه، کارکترها رو معرفی می کنه، جنبه های تکنیکی مثبت و منفی اونا رو به ما میشناسونه، از مسابقاتی که در پیشه حرف میزنه و بعد ... وقتی وارد زمین فوتبال Days میشیم و مسابقه رو شروع می کنیم، اون لحظه ست که ما هم بهمراه تماشاچی های دور زمین برای موفقیت بازیکن های تیم اصلی انیمه هورا می کشیم و "ایول، ایول" سر میدیم. پس ما در نهایت به نقطه خوب می رسیم .. کافیه شما مقداری صبور باشید و تو لحظات غیر مسابقه ای انیمه چیزهای سرگرم کننده دیگه ای رو پیدا کنید. که اون هم برای یک انیمه فوتبالی آنچنان سخت نخواهد بود ... همینکه کارکتر اصلی رو درحال تمرین شوت زنیِ خودش ببینیم، دروازه بان تیمُ در حال تمرین توپ گیری ببینیم، با مربی تیم آشنا بشیم، به زمین حریف بریم و ببینیم اونا چجور تمریناتی رو انجام میدن و چجور تعاملی با تیم اصلی انیمه دارند و ... اینقدر نکته های ریز در صحنه های غیر مسابقه ای فوتبال وجود داره که میشه به راحتی به این انیمه دل بست.

یه کوچولو در مورد مانگای اثر : این مانگای ورزشی توسط مانگاکایی به نام Tsuyoshi Yasuda خلق شده و از سال 2013 در حال انتشاره که تا بحال 14 جلد از اون منتشر شده . همچنین لازم به اشاره هست که این مانگا تو 39 امین دوره اهدای جوایز مانگای Kodansha ، در بخش بهترین مانگای شونن کاندید بوده که نشان از خوب بودن بخش شونن اثر میده. چیزی که خیلی ها به دنبالش هستند یک شونن عالی و دلچسبه که ظاهراً این مانگا در حدی خوب بوده که تونسته به کاندید شدن در این زمینه دست پیدا کنه. پس بذارید اینُ به فال نیک بگیریم.







اما برسیم به عوامل ...

اولین مورد قابل اشاره استودیوئه که همین نام استودیو به تنهایی حس دلگرم کننده ای به آدم میده؛ MAPPA استودیوی بسیار خوبیه و واقعاً خوب بلده چه در عالم وارد کردن طعم کارهای کلاسیک باساخت کاری مثل Ushio to Tora و چه در ساخت کارهای مدرنی مثل Zankyou no Terror موفق عمل کنه. خوشبختانه استودیو یه کار شاهکار ورزشی به نام Hajime no Ippo: The Fighting! - Rising رو در کارنامه خودش داره که زبانزد خاص و عامه و همین باعث میشه بیش از پیش بتونیم نسبت به نتیجه کاری و اهمیتی که این استودیو به Days میده واقف بشیم. کارگردان کار، آقای Uda Kounosuke ست که 50 سالشه و نکته جالب در مورد کارنامه ش اینه که قبلاً هم یک انیمه فوتبالی نسبتاً مطرح رو کارگردانی کرده. انیمه ای به نام Ginga e Kickoff که در قالب 39 اپیزود و در سال 2012 پخش شده و فکر می کنم افرادی که انیمه های ورزشی رو دنبال می کنند حداقل با اسم این سری آشنا باشند. با این وجود به نظر میرسه در دست داشتن Days یک برهه سنگین تر برای این کارگردان باشه و بذارید امیدوار باشیم که بتونه نکات مثبتی که در انیمه فوتبالی قبلی خودش داشته رو به این انیمه هم تزریق کنه و البته نکات منفی اثر قبلی رو از بین ببره. از جمله کارهای کارگردانی شده دیگه این کارگردان میشه به اثر شوجوی Lovely Complex و یا دو فیلم از One Piece اشاره کرد که به نظر آثار درخور توجه ای برای لیست شدن در کارنامه این کارگردان میان. آهنگسازی انیمه به عهده آقای Ike Yoshihiro هست که قبلاً موسیقی متن انیمه هایی مثل Tiger & Bunny ، Shingeki no Bahamut: Genesis ، Kuroko no Basket 2nd Season ، Cobra The Animation و ... رو ساخته. به نظر میرسه اونقدر در جو کارهای نیازمند هیجان بوده که بتونه قالب کلی ریتم انیمه های ورزشی رو به شکل مناسبی بوجود بیاره و می تونیم بهش نگاه مثبتی داشته باشیم.

نکته جالب در مورد لیست گویندگان انیمه، حضور یک نوجوان در نقش "سوکوشی" هست؛ Yoshinaga Takuto که قراره گویندگی یکی از دو نقش اول انیمه رو به عهده داشته باشه متولد 1999 هست و سن کمی داره .. که این خودش دیدن داره و باید ببینیم چقدر می تونه در کار خودش موفق عمل کنه. صداپیشه بعدی و عهده دار ایفا کردن کارکتر "جین" Matsuoka Yoshitsugu ی پرتجربه خواهد بود. همون "یوکیهیرا سوما" از Shokugeki no Souma و "سورا" از No Game No Life و ... گمونم با اشاره به همین دو نقش تونستید صداشُ به خاطر بیارید و خب، فرد بسیار مناسبی برای حضور در کنار یک نوجوان کم تجربه در عالم گویندگیه؛ باید دید حضور اون در کنار گوینده اول داستان چه تاثیری روی کلیت اثر خواهد داشت ... امیدوارم مثبت باشه. در کنار این دو اسم، اسامی نام آشنای دیگه ای هم به چشم می خوره ... افرادی که قبلاً در انیمه های ورزشی حضور داشتند، فرضاً Ono Daisuke و یا Miyano Mamoru و یا Namikawa Daisuke که هر سه هم در انیمه های ورزشی حضور داشتند و هم گویندگان مطرح و محبوبی هستند. به این ترتیب میشه گفت که تیم گویندگی در سطح خیلی خوبیه و میشه از الان آماده شنیدن صداهایی خوب در لحظات باحال فوتبالیمون بود. امیدوارم انتظاراتی که از این عوامل و از این فضای ورزشی خوب داریم برآورده بشه و به یک انیمه ایده آل و سرگرم کننده برسیم.

« دوبلورها و کاراکترهای اصلی انیمه»








Amanchu

Amanchu




توضیحات و نظر شخصی : پس بالاخره وقتش شد؛ وقت صحبت درباره یکی از آرزوهای انیمه ای و حالا دیگه به حقیقت پیوسته‌ی من! این لحظه، لحظه ای که دارم شروع به نوشتن درباره Amanchu می کنم برای من بسیار عزیزه و هر چقدر که بخوام سعی کنم در قالب این متن احساساتی نشم ولی باز هم به شما قولی نمیدم و ممکنه در حین نوشتن این معرفی درگیرانه تر از حالت معمول برخورد کنم و در ادامه برای شما توضیح میدم که چرا این اتفاق می افته و چرا من به این انیمه علاقه زیادی دارم و اونُ یکی از بهترین های تابستون می دونم. پس با من همراه باشید و با یکی از با پتانسیل ترین کارهای فصل تابستان آشنا بشید.

اول از همه باید اینُ بدونید که این مانگا درجه اهمیت و ارزش بالایی برای من داشته، داره و می تونم به راحتی لحظاتی رو به خاطر بیارم که در حال صفحه به صفحه خوندن مانگای این اثر بودم و کنجکاو بودم .. که روزی پا به دنیای انیمیشن شده‌ی این اثر بذارم، این کار رو به شکل دیگه ای تجربه کنم و باهاش همراه بشم. این احساس چیز غریبی برای اهالی مانگا خون نیست و من با اینکه خودم رو یک مانگا خون حرفه ای نمی دونم ولی با تجربه کردن چند اثر خاص و موردعلاقه مانگایی خودم تونستم به احساس نزدیکیِ زیبا و انسی که میشه با یک اثر مانگایی پیدا کرد و گرفت پی ببرم؛ اینکه چه حس و حالی داره که با لحظه خبر انیمه شدن مانگای مورد علاقه خودتون روبرو بشید و اینکه ذهن شما چقدر در خیالبافی درباره به تصویر کشیده شدن صحنه های موردعلاقه تون غرق میشه. رها شدن قوه تخیل و تئوری سازی های پیش از فرا رسیدن لحظه پخش انیمه، ثانیه ها، دقایق عزیز و مقدسی واسه یک هوادار پر و پا قرص محسوب میشن .. و من حالا تو این دقایق چنین احساساتی رو در سر دارم. دلم می خواست اون لحظات منحصر به Amanchu رو در قالب انیمیشن به نظاره بنشینم؛ دلم می خواست بتونیم در فضای انیمیشنی پا به دنیای کمتر اکتشاف شده اثر بذاریم و می دونستم، احساسی قوی بهم می گفت که اگه این اتفاق بیافته، عده زیادی از انیمه بین ها غافلگیر خواهند شد و به راحتی زبان به تمجید زیبایی های نهفته در این مانگا باز می کنند و در کنارش من و طرفداران این مانگا لبخندی به لب میاریم، یکی از آرزوهای انیمه ای خودمونُ تحقق یافته می بینیم و از دیدن انیمه و پرداخت قابل تحسین اون حظ کامل می بریم.

اما حتماً می پرسید کدوم دنیای کمتر اکتشاف شده؟ خب، بذارید شفاف تر توضیح بدم؛ حرف من از دنیای زیر آبه، زیر دریاها و اقیانوسها ... رفتن به درون دریاها و غواصی کردن چیزی نیست که به کرات درون انیمه ها دیده باشیم؛ همه باید به این موضوع اعتراف کنیم که سوژه ای به مانند سوژه غواصی کمتر در دنیای انیمه ها به میون کشیده شده و جذبه این اثر رو میشه حتی از همین تک واژه "غواصی" هم درک کرد. انیمه می تونه جنبه آموزشی بالایی داشته باشه و من تا اونجایی که مانگا رو خوندم، می دونم که حداقل درباره کپسولهای اکسیژن و ابزار و لوازم غواصی اطلاعات بسیار جالب توجه ای به بیننده داده میشه و بیننده رو به این تصور می ندازه که ماناگاکا برای بهتر توصیف کردن این فضا دست به چه تحقیقاتی زده. مسلماً یک مانگاکای خوب مثل آمانو کوزوئه به دنبال ارائه کاری بی نقصه و داشتن اطلاعاتی همه جور مناسب درباره غواصی چیز کاملاً منطقی ای به حساب میاد. اما اینجا لازمه قبل از بیشتر صحبت کردن از غواصی اشاره ای به داستان انیمه کنم و بعد بیشتر از این شما رو با محیط کاری و اینکه چه فکر می کنم آشنا می کنم.




[نمونه ای از صحنه های غواصی مانگا]



داستان : هیکاریِ 15 ساله، دختر شاد و بشاشیه که کنار دریا زندگی می کنه و به همین دلیل تونسته با غواصی و رفتن به زیر آب آشنا بشه و وقت زیادی رو به غواصی می گذرونه. اما حالا هیکاری بزرگ شده و بالاخره زمان رفتنش به دبیرستان فرا رسیده؛ وارد دبیرستان میشه، معلمی رو علاقمند به غواصی میبینه، کسی که حاضره بیشتر از اینها اونُ با علاقه غواصی آشنا کنه و بهش درس بده. در همین حین هیکاری با یک دوست جدید به نام "فوتابا اوکی" که به غواصی علاقمنده هم آشنا میشه و اینجوری پا به دنیای فانتزی این انیمه میذاریم. جایی که روزانه به یاد گرفتن غواصی، آشنا شدن با لوازم اون و رفتن به زیر آب دریاهای اطراف می گذره و بعد از اون رفته رفته رابطه ای صمیمی (ولی دوستانه) بین هیکاری و اوکی شکل می گیره و ... !

غواصی و روی هم رفته "دریا" یک نکته کاملاً جذاب درون انیمه هاست؛ کمی با خودتون فکر کنید .. چند اپیزود موردعلاقه ساحلی رو به خاطر میارید؟ چرا اکثر انیمه ها همیشه یک اپیزود ساحلی رو درون خودشون دارند؟ شاید بعضیاتون به "فن سرویس" اشاره کنید و اینکه صرفاً به سراغ ساحل رفتن بهونه ایه برای بازی با روابط کارکترهای دختر و پسر انیمه ولی باور کنید علاوه بر این چیزی به نام "محیط خارق العاده" هم وجود داره که ما رو به سمت اینگونه اپیزودها و اینگونه لوکیشن ها جذب می کنه. و تصورش رو بکنید انیمه ای که بتونه تمام مدت ما رو در کنار دریا نگه داره چه حس و حال لذت بخشی داره. تنها انیمه ای که می تونم به یاد بیارم که لوکیشن های اصلی خودشُ به دریا اختصاص داده بوده سری بسیار دوست داشتنی Shinryaku! Ika Musume و یاد و خاطره کارکتر به یادموندنی "ایکا موسومه" ست؛ جایی که موجودی مرکب از دل دریاها بیرون اومد و در کنار ساحل انواع و اقسام سناریوها رو به چشم می دیدیم، می خواست هر جور شده زمینُ به تسخیر خودش در بیاره و بیشتر در حال کمدی سیر می کرد. در مورد آمانچو هم میشه لوکیشن ها رو دریایی دونست .. شاید گاهی به مدرسه بریم ولی حتی اونجا هم به محیط استخر خواهیم پرداخت و اینکار نه از سر فن سرویس انجام می گیره، نه! بذارید بهتون اطمینان بدم .. من با شناختی که از Amanchu دارم تضمین می کنم که حتی با وجود اینکه استودیوی سازنده J.C Staff هست و بعضی کارهای اخیرش از بهترین ایچی های ساخته شده تا به امروز هستند ولی این اثر چیزی فرای یک انیمه ایچیه. اصلاً فکر می کنم نام این انیمه نباید با کلمه "ایچی" در یک جمله آورده بشه. معصومیت بسیار دلپسندی در سرتاسر فضای اثر جا گرفته و می دونید چرا؟ چون مانگاکای این اثر "آمانو کوزوئه" ست.

آمانو کوزوئه یک خانم مانگاکای ژاپنیه .. ولی اشتباه نکنید، کوزوئه یک مانگاکای معمولی نیست؛ ایشون کسیه که کاری رویایی به مانند سری Aria رو خلق کرده؛ کاری ستایش شده و زبانزد اهالی عاشق ژانر برش زندگی. الگوی و پایه اصلی بسیاری از کارهای برش زندگی بوده و کاریه که از نظر من هنوز که هنوزه کارگردانان انیمه ای سبک برش قادر به خلق اثری با حسی نزدیک به اون نشدن و این سختی راه شاید بخاطر ضعف ریشه اصلی انیمه های ساخته شده و ضعف بعضی مانگاکاها بوده باشه؛ اینکه مانگاکایی با ظرافت به مانند کوزوئه رو در اختیار ندارند، اینکه لطافتی که کوزوئه در صفحه صفحه مانگای خودش قرار داده بوده، دنیایی که با چند کارکتر دختر و لوکیشن هایی زیبا بوجود آورده در اثرهای برش زندگی دیگه در سطح پایین تری قرار داره. آریا یک اثر استثنا بوده و ... اگه اثری مثل Ginga Eiyuu Densetsu رو The Godfather دنیای انیمه بدونیم، Kill la Kill رو Pulp Fiction بدونیم، Death Note رو Rope (هیچکاک) بدونیم، Monster رو The Silence of the Lambs بدونیم، Rainbow رو Papillon بدونیم، Steins;Gate رو Inception بدونیم، میدونید Aria چی لقب می گیره؟ Singin in the Rain ؛ برای من در این شکی نیست ... Singin in the Rain فیلم و اثری فوق العاده زیبا و موزیکاله، محبوب ترین فیلم تمام دوران منه و کاریه که به راحتی با احساسات آدم بازی می کنه و هنوز که هنوزه با گذشت بیشتر از 50 ، 60 سال از زمان ساخت و اکران فیلم، ماندگاری خودشُ حفظ کرده. عمر بی نهایت خوبی داشته و من به شخصه هر وقت به سراغ دیدن Singin' in the Rain میرم بیشتر از قبل بهش احساس نزدیکی می کنم و دوباره برای دیدنش برنامه ریزی می کنم. احساس زیبایی که در این دو اثر وجود داره بهم شباهت هایی داره و می تونید با دیدنشون دلگرمی و دلخوشی لازمُ بدست بیارین. و من حالا دارم سعی می کنم Amanchu رو برای خودم یک اثر سینمایی بدونم. برای من Amanchu حسی ترکیبی از It's a Wonderful Life و American Beauty رو داره. اون حس کنجکاوی و اکتشافی که در وجود "لستربرنهام" در فیلم American Beauty نهفته، پلاستیکی که درون هوا معلقه و مونولوگی که با زیبایی، تحرک یک پلاستیک معمولی رو مملو از توصیفات زیبای زندگی می کنه و یا اون لذتی که پایین کشیدن "ماه" برای جورج بیلی (جیمی استیوارت) در It's a Wonderful Life داره و اینکه می خواد ماه رو با طنابی پایین بکشه و به مری تقدیم کنه. زیبایی های متفاوتی رو میشه از فیلم های مختلف مثال زد ولی گمونم وقتی انیمه رو پخش شده ببینیم بهتر میتونیم در مورد اثر قضاوت کنیم. جدای از اون، من دوست دارم باز به آریا برگردم و از حس و حال نزدیک آریا به آمانچو چیزهایی بگم.




[فن آرتی از انیمه Aria ، انیمه ای واقع شده در شهر نئو-ونیزیا، شهری خیالی در میان آب و سیاره آکوا!]



با وجود محبوب بودن آریا در جوامع ژاپنی و غربی انیمه بین، متاسفانه این اثر هنوز نتونسته در جوامع فارسی زبان انیمه ای به جایگاهی که مستحقشه دست پیدا کنه. من بارها درباره این اثر صحبت کردم، به شخصه سعی کردم در این زمینه فرهنگ سازی کنم، به هر شکلی که می تونم! با زیرنویس کردن انیمه، با حرف زدن، پست زدن از انیمه و ... سعی کردم اون رو به دوستانم توصیه کنم و پیشنهاد دیدنشُ به خیلی ها دادم. چون احساس کردم داشتن آرامش چیزی هست که ما باید به دنبالش باشیم؛ احساس کردم فصل جدیدی رو باید برای انیمه بین ها به وجود بیاریم؛ فصلی که بجای عطش داشتن برای دیدن کارهای شونن و اکشن جدید، برای دیدن کارهای برش زندگی جدید هم امیدوار بمونیم و لحظه شماری کنیم. این ایده، این نظریه تا حدودی بین دوستانم جا افتاده، نمیگم از طرف من بلکه میگم جامعه انیمه ای ما به مرور زمان تونست ژانرهای دیگه ای رو هم در کنار ژانرهای قالب شده در انیمه های بلند بپذیره و حالا تو نقطه عطف خاصی در این زمینه قرار داریم. جایی که عده زیادی از ما کارگردان های محبوبی در ژانر برش زندگی داریم، آهنگسازها رو میشناسیم، شناخت عوامل باعث شده ما حرفه ای تر فکر کنیم و حرفه ای تر دنیای سرگرمی خودمونُ انتخاب کنیم. این قدم بزرگی برای ما بوده و هنوز هم قدم هایی رو برای برداشتن پیش رو داریم که باید بزودی نفس عمیقی بکشیم و پای راست خودمونُ دوباره از جا بلند کنیم.

من فکر می کنم لطافت کاری همچنان در Amanchu باقی هست. لطافتی که در وجود انیمه آریا دیده بودیم؛ شاید از لحاظ احساسی و روی هم رفته کلیت اثر آمانچو ضعیف تر از آریا باشه ولی اینکه آمانو کوزوئه و ساتو جونیچی بر سر کار حضور دارن برای من کافیه تا به این باور برسم که حداقل ثمره این چشم انتظاری یک انیمه دلچسب خواهد بود. برای اینکه از شناخت خودم درباره لطافت کار صحبت کنم، باید به عقب برگردم و بگم که من مدت هاست در حال خوندن مانگای این اثر هستم. از اونجایی که یه جورایی امیدم به انیمه شدن Amanchu کم بود و دلم حسابی برای دنیایی خلق شده توسط آمانو تنگ شده بود، روزی از روزها دلمُ به دریا زدم و شروع به غواصی در مانگای آمانچو کردم! حدود 30 چپتر یا مقداری بیشتر از اثر رو خونده بودم که ناگهان خبر انیمه شدن اثر اومد و اسباب خوشحالی من فراهم شد. خوشحال بودم که بار دیگه ای جوامع انیمه ای و طرفداران سری آریا می تونن از وجود دنیایی خلق شده توسط آمانو بهره ببرن و به شما این نوید رو میدم که اگه اهل دل و به دنبال آرامش هستید این انیمه برای شماست .. آمانو کوزوئه یکی از بهترین لوکیشن ها و فضاهای مانگایی و انیمه ای رو در Amanchu به وجود آورده ... آخه مگه میشه به زیر آب رفت و به آرامش نرسید؟!

از کوزوئه حرف زدم ولی بذارید کمی از ساتو جونیچی، این مرد پر احساس و کارگردان خوش دست هم سخن بگم. آقای ساتو جونیچی، کارگردانیه که از دهه 80 میلادی در عرصه ساخت انیمه دست داشته و صنعت انیمه سازی رو عین کف دستش میشناسه. نکته جالب توجه ای که با مرور کارنامه ساتو جونیچی می تونید بهش پی ببرید اینه که اون از ابتدا بیشتر به سمت کارهای ملایم علاقمند بوده و بعد از گذشت چند دهه من به عنوان کسی که کارهای ایشونُ دنبال کردم این علاقمندی رو به خوبی درک می کنم و اونُ به جا می دونم. از جمله کارهای معروف این کارگردان میشه به Aria که صحبت هایی ازش کردم سخن بگم؛ کاری که بدون لمس جونیچی ممکن بود از بودن و تبدیل شدن به یک شاهکار باز بمونه. ساتو جونیچی با اضافه کردن نکات ریز عمده ای به این اثر روح بخشید؛ از بازی با زاویه های دوربین گرفته تا اضافه کردن موسیقی متن سنتی و آوردن بعضی از بهترین خوانندگان آهنگ های ملایم به دنیای انیمه آریا. علاوه بر Aria از جمله کارهای خوب این کارگردان میشه به سری Tamayura اشاره کرد که بعد از گذشت 2 فصل و 4 فیلم سینمایی بالاخره داره به پایان خودش میرسه .. اون هم مثل آریا از لطافت بالایی بهره گرفته بود و پر از احساس بود. من به سری Tamayura هم علاقه خاصی دارم و اونُ یک انیمه التیام بخش خیلی خوب می دونم. M3: Sono Kuroki Hagane رو شاید بشه کاری متفاوت در کارنامه این کارگردان دونست یا فرضاً Phi Brain: Kami no Puzzle که از نقطه مطمئن جونیچی به دور بودن ولی همچنان تونستن به اندازه کافی مخاطبی برای خودشون دست و پا کنند.




[نمایی از انیمه Tamayura ، داستان دختری که بعد از مرگ پدرش، به یاد پدر عزیزش به عکاسی رو میاره.]



اما وقتی بحث به سر کارگردانی کارهای برش زندگی میرسه من بارها اظهار نظر کردم که دو کارگردان رو می تونید "بهترین" بدونید؛ یکی ساتو جونیچی (Aria ، Tamayura) و یکی ماساهیکو اوتا (Yuru Yuri ، Himouto) ، این دو کارگردان از نظر من بهترین های این ژانر هستند و هر کدوم به سبک خودشون تونستن باعث پیشرفت ژانری این فضا بشن و با حرکت به سمت جلو تونستن فضای کاری رو برای حضور افراد با استعدادی مثل کاواتسورا شینیا (Tanaka-kun wa Itsumo Kedaruge ، Non Non Biyori) مهیا کنند و باید بخاطر این موضوع از اونا متشکر باشیم. و اگه بحث سر این خواهد بود که اوتا و جونیچی چه شباهت هایی بهم دارند؟ جواب اینه که آنچنان بهم شبیه نیستند؛ اوتا روی جنبه کمدی کارهای برش عملکرد بهتری داره و جونیچی روی روح دادن و التیام بخش بودن اثر تمرکز می کنه. این به اون معنا نیست که کارهای اوتا بی روح هستند، نه! فقط میشه گفت اوتا به صورت زیرپوستی روح خودش رو به اثر می بخشه ولی تمرکز جونیچی با قدرت تمام روی دلگرم کننده از آب در اومدن انیمه ست. اینها هر دو به نوبه خودشون عالی عمل می کنند و ایراد آنچنان خاصی نمیشه به سبک کاری این دو کارگردان بزرگ گرفت.

و حالا نکته حاشیه ای اینه که جونیچی به عنوان کارگردان اصلی Amanchu رو نمیسازه؛ بلکه به عنوان ناظر کارگردانی بر سر کار حضور داره. این هم پُست بدی نیست ... هر چند به عنوان طرفدار تمایل داشتم تمام و کمال اختیار ساخت انیمه به دستان جونیچی سپرده بشه ولی نمی دونم در پشت پرده ساخت انیمه چه اتفاقاتی افتاده و یه جورایی این عمل رو "سپردن مشعل به نفر بعدی" در نظر می گیرم و تصور می کنم جونیچی می خواد با این نظارت هنر خودش رو به افراد دیگری منتقل کنه؛ بخاطر رابطه خوبی که با آمانو کوزوئه داشته تصمیم داره Amanchu رو هم به اثری به یادماندنی تبدیل کنه و به همین دلیل در کنار کارگردان اصلی حضور داره. خوشبختانه نفری که به عنوان کارگردان اصلی Amanchu نام گرفته، اصلاً فرد بدی نیست و اون کسی نیست جز کارگردان اثر معروف Bakuman ، آقای کاسای کنیچی، مرد 46 ساله ای که تونسته چندین بار خودشُ به اثبات برسونه. چه از کار خوش ذوق و محبوبی مثل Bakuman بوده باشه و یا چه کارهایی مثل Hachimitsu to Clover ، Aoi Hana ، Nodame Cantabile و حتی کاری ورزشی به مانند Major ؛ در هر صورت این کارگردان تونسته انیمه های زیادی رو به خوبی کارگردانی کنه و ضعف آنچنان خاصی نمیشه به کارش گرفت. و وقتی دو کارگردان قدرتمند و با سابقه خوب رو بر سر کار بذارید چه چیزی تحویل می گیرید؟ یک انیمه مطمئن و عالی! این عقیده منه و فکر می کنم حتی اگه بخوایم تمام عوامل دیگه رو کنار بذاریم می تونیم نسبت به این دو کارگردان تضمین شده فکر کنیم و اونا در خور توجه بدونیم.




[اثر پر از خاطره Bakuman ، فراموش نشدنی و همچنان بزرگ!]



در کنار این دو کارگردان خوب، یک تنظیم کننده جوان و زن به نام Mieno Hitomi هم داریم که باز هم نکته مثبتی به شمار میره؛ اینکه با نگاه به سابقه هیتومی بتونیم به داشتن یک خوش سلیقگی زنانه و لطیف باور و امید داشته باشیم کار راحتیه. از جمله کارهایی که ایشون کار تنظیم داستانشونُ انجام داده میشه به Akagami no Shirayuki-hime ، Arakawa Under the Bridge ، Etotama ، Flying Witch و ... همه کارهایی هستند که حس ملایم خوبی رو در درون خودشون داشتند و خصوصاً این اواخر این خانم تنظیم کننده با اثری مثل Flying Witch نشون داد که چقدر در فضای ملایم محض عالی عمل می کنه. این برای من جای امیدواری رو به وجود میاره و همین باعث میشه که به هیتومی شانس حضور و درخشش بدم. امیدوارم که منُ ناامید نکنه و سربلند از پس این امتحان بربیاد. خوشبختانه در این راه دو کارگردان مطمئن رو در کنار خودش داره که حتی اگه جایی به ضعفی بخوره بتونه از تجربه اونا کمک بگیره و دوباره به درون مسیر اصلی برگرده.

یکی از عنصرهای فوق العاده پررنگ در انیمه Aria موسیقی متن اثر بود. بذارید راحت بگم : برای من بهترین موسیقی متن انیمه ای متعلق به این انیمه ست .. احساسی که از شنیدن موسیقی متن انیمه آریا به سمت من هجوم میاره و منُ در خودش غرق می کنه رو با هیچ موسیقی متن دیگه ای تجربه نکردم و بخش بزرگی از با احساس از آب در اومدن انیمه آریا و عظمتی که در ذهنم من به دست آورده به این موسیقی متن برمی گرده؛ کاری که به دست گروهی سنتی به نام Choro Club با همراهی آقای Senoo Takeshi سپرده شده بود. Choro Club با استفاده از سازهایی سنتی، غیرعادی و کمتر استفاده شده در هر اثر دیگه ای تونست یک موسیقی متن کاملاً متفاوت رو به وجود بیاره. من عاشق سازهای سنتی هستم و آریا هم نمونه ای عالی برای به رخ کشیدن زیبایی صدای سازهای سنتیه. ساتو جونیچی رو بخاطر به جون خریدن این ریسک و آوردن یک گروه متفاوت تحسین می کنم و باید قبول کنیم که این تفاوتی بسیار مثبت در یک دنیایی انیمه ای بوده.




[Choro Club در کنار تاکشی سنو (در سمت چپ) ]



وقتی به انیمه Amanchu رسیدیم، ابتدا دلم می خواست کسی مثل Mizutani Hiromi (کسی که کار آهنگسازی کارهایی مثل Tanaka-kun wa Itsumo Kedaruge ، Non Non Biyori رو به عهده داشته) رو بر سرکار ببینم ... نمی دونستم رابطه جونیچی با میزوتانی سنسی چطوره ولی برای من میزوتانی یکی آهنگساز فوق العاده مناسب برای کاری آرامشبخش به نظر میرسید و بدم نمی اومد که به سراغش بریم. ولی بعد ناگهان عوامل انیمه Amanchu اعلام شدند و با اسمی ناآشنا به نام Gontiti برخورد کردم. ترس وجودمُ گرفت .. سریعاً اسم رو سرچ کردم، متوجه شدم با یک گروه موسیقی دو نفره روبرو هستیم ... نمی دونستم چی فکر کنم ولی بعد چهره اونا رو دیدم .. به موسیقی ساخته شده توسط اونا کمی گوش سپردم و حالا با خیال راحت دارم به موسیقی متن خوبی که قراره توسط اونا بشنویم فکر می کنم. Gontiti یک گروه موسیقی دو نفره آکوستیکه که تا بحال بیشتر از 30 آلبوم از اونا منتشر شده ... رقم خیره کننده! همچنین لازم به ذکره که این گروه تا بحال برای فیلم های زیادی آهنگسازی کردند و حتی در زمینه فیلم های سینمایی هم سابقه دار هستند. این گروه آنچنان سابقه ای در دنیای انیمه نداره و شاید شاخص ترین کاری که بشه بهش اشاره ای کرد، آهنگسازی برای OVA های Yokohama Kaidashi Kikou بوده باشه که از قضا من مانگای Yokohama Kaidashi Kikou رو خوندم و می دونم چه اثر دلپذیریه. هر چند هنوز وقت نکردم به سراغ OVA های این اثر برم ولی تصور می کنم با رفتن به سراغش می تونم کمی با فضای کاری Gontiti آشنایی پیدا کنم. و در هر صورت به نظر میرسه Gontiti انتخاب کاملاً به جایی برای این فضای کمتر اکتشاف شده خواهد بود ... آمانو کوزوئه، ساتو جونیچی، غواصی، ملایم و شناور بر روی آب و Gontiti ، یک موسیقی متن سنتی و کاملاً مناسب برای اثر!




[Gontiti ، گروهی که آهنگسازی آمانچو رو برعهده داره]



بریم به سراغ دوبلورها؛ با اینکه سالهای زیادی از زمان پخش آریا گذشته ولی من کمی امیدوار بودم و دلم می خواست که ساتو جونیچی از یکی دو دوبلور انیمه آریا جهت زنده کردن نوستالژی طرفداران استفاده کنه و بهره بگیره ولی به نظر میرسه که لیست گویندگان انیمه کاملاً جدید هستن و به نوعی می خوان حس جدیدی رو به ما بشناسونن که اصلاً چیز بدی نیست و من به شخصه به عنوان یکی از طرفداران جونیچی از این عمل استقبال می کنم. حالا شاید در ادامه یکی از دوبلورهای آریا رو به عنوان دوبلور مهمان داشتیم و اونم در نوع خودش نوستالژی خوبی میشه ولی در حال حاضر لیست یک لیست کاملاً نو خواهد بود. (با یک استثنا!) نقش "هیکاری" ، کارکتر اصلی رو Suzuki Eri گویندگی خواهد کرد؛ کسی که اخیراً با انیمه هایی مثل Flying Witch و نقش "چیناتسو، Heavy Object و نقش "میلیندا" ، Dimension W و نقش "الیزابت" در کنار ما حضور داشته و اگه به عقب تر برگردیم شاید پررنگ ترین نقشی که تا بحال ایفا کرده رو بتونیم نقش "سانائه" در انیمه Rokujouma no Shinryakusha بدونیم. پس با این وجود میشه این دوبلور رو با پتانسیل و نو دونست. حضور پیدا کردن در نقش اصلی یک کار خوب از استودیویی معروف مثل J.C Staff می تونه نقطه پرتاب و اوج گیری خوبی برای این دوبلور باشه. اما در کنار این دوبلور نه چندان معروف، یک دوبلور با تجربه قراره نقش "اوکی" رو به عهده داشته باشه؛ Kayano Ai که بارها و بارها صداشُ شنیدیم و یکی از بهترین دوبلورهای زن انیمه ای امروزیه. از آخرین نقش هاش میشه به "دارکنس" در Kono Subarashii Sekai ni Shukufuku wo ، نقش "ساکورا مگومی" در Gakkougurashi ، نقش "ساکاکی" در Shokugeki no Souma ، نقش "موکا" در Gochuumon wa Usagi Desuka و ... اشاره کرد و از نقش های قدیم این دوبلور هم می تونم به کارهای معروفی مثل No Game No Life و نقش "شیرو" ، Nagi no Asukara و نقش "چیساکی" ، Golden Time و نقش "هایاشیدا" اشاره کرد. و خب نکته جالب و همون "استثنا" یی که بهش اشاره کردم و درباره این دوبلور میشه به زبون آورد اینه که ایشون در OVA های اخیر انیمه Aria نقش کوچیکی داشته که میشه تصور کرد چرا ساتو جونیچی از اون برای این کار دعوت به عمل آورده. حداقل ارتباط دوبلورهای آریا با آمانچو حضور Kayano Ai خواهد بود. نقش معلم داستان، کسی که قراره به بچه ها آموزش غواصی بده رو Itou Shizuka به عهده داره. دوبلور بسیار با تجربه ای که از جمله کارهای معروف اون میشه به Prison School و نقش "میکو"، Suisei no Gargantia و نقش "بلو"، Working و نقش "کوزوئه" و ... اشاره کرد. سابقه بلند بالایی داره و از دهه 2000 فعالیت گویندگی خودش رو آغاز کرده ولی هنوزم نمیشه اونُ با تجربه ترین فرد گروه به حساب آورد چون نام کسی مثل Inoue Kikuko در لیست به چشم می خوره؛ کسی که از دهه 80 در صنعت گویندگی فعالیت می کرده و هنوزم مشغول به کاره. هرچند نقشی که به عهده داره، پیرزن داستان "کینو" نقش آنچنان پررنگی نیست ولی بهرحال لقب با تجربه تیم گویندگی ناخودآگاه به این شخص تعلق می گیره و می تونید با چک کردن لیست کارهای این گوینده به انیمه های خیلی خاصی مثل Ranma 1/2 ، Golden Boy ، Inuyasha ، Shaman King، Onegai Teacher و ... برخورد کنید که به شخصه خودم با Onegai Teacher خاطره بیشتری دارم و جا داره اشاره کنم که در سال های اخیر هم فعالیت خوبی داشته و از جمله کارهای اخیرش میشه به حضور در Durarara ، Musaigen no Phantom World ، Ore Monogatari ، Valkyrie Drive: Mermaid و ... اشاره کرد.




[تمرین غواصی!]



آمانچو هم مثل آریا کارکتر (های) پسری داره که هرچند فرعی هستند ولی می تونیم در طول سری باهاشون آشنا بشیم. اما در مورد "ماکوتو" ، کارکتر پسر اول آمانچو کافیه بدونید که اونقدرا پرحرف نیست و حقیقتش کمتر یادم میاد تو فضای مانگا پرحرفی کرده باشه و بیشتر به سکوت می گذرونه. شاید در حد کم حرفی کارکتر Suguru در انیمه Non Non Biyori که اصلاً و به هیچ وجه حرف نمیزنه نباشه ولی بهرحال کم حرفه! در عوض خواهرش، "آی" خوب بلده حرف بزنه، دوست خوبی واسه شخصیت های اصلی داستانمونه و می تونه رفته رفته به یکی از محورهای کارکتری تبدیل بشه. در مورد دوبلورهای این دو نفر باید بگم که نقش "ماکوتو" به Umehara Yuuichirou سپرده شده؛ کسی که کارهایی مثل Akagami no Shirayuki-hime ، Haruchika ، Owari no Seraph و ... رو در کارنامه خودش داره. و "آی" رو هم Oonishi Saori گویندگی می کنه و از جمله انیمه های سابقش میشه به Saenai Heroine no Sodatekata ، Heavy Object ، Mikagura Gakuen Kumikyoku ، Shokugeki no Souma و ... اشاره کرد.

در انتها جا داره به استودیوی سازنده انیمه یعنی J.C Staff هم اشاره کنم. دیگه این روزها کمتر کسی هست که با این استودیو نا آشنا باشه و حقیقتشُ بخواید وقتی شنیدم این استودیو قراره آمانچو رو بسازه تعجب کردم! از این لحاظ که واقعاً انتظار دیدن چنین انیمه ای رو از این استودیوی اون روزها "ایچی ساز" نداشتم ولی خب دیده بودیم که حتی در این انیمه های ایچی هم کیفیت کاری اونا و سطح عملکردشون در ساخت انیمیشن و حمایت عوامل بالاست. پس این رو به فال نیک گرفتم و به این استودیو واقعاً علاقه دارم و استودیو با ساخت Flying Witch در فصل بهار هم اینُ ثابت کرد که از پس ساخت یک انیمه آرامش بخش برمیاد و اینکاره هستن. حالا محض یادآوری بعضی کارهای این استودیو رو هم براتون اسم میبرم : Prison School ، Shimoneta to Iu Gainen ga Sonzai Shinai Taikutsu na Sekai ، Shokugeki no Souma ، Dungeon ni Deai o Motomeru no wa Machigatte Iru Darouka: Familia Myth ، Joshiraku ، Golden Time و ... یک عالمه کار خوب دیگه که همه حرف هایی برای گفتن داشتند و به خوبی نام این استودیو رو به درخشش در آوردن. امید به اینکه اونا بتونن بار دیگه درخشش و اعتبار بیشتری رو با ساخت انیمه Amanchu کسب کنند ... من که امیدوارم!



« دوبلورها و کاراکترهای اصلی انیمه»







Love Live! Sunshine

Love Live! Sunshine






توضیحات و نظر شخصی : اگه قرار بود از هر انیمه آیدولی دیگه ای صحبت کنم، ممکن بود کارم به سختی کشیده بشه و درصد زمان بالایی رو ازم بگیره ولی وقتی جریان به Love Live ، برترین انیمه آیدولی تمام دوران میرسه، انیمه آیدولی ای که گاه حتی توسط متنفران ژانر آیدولی هم ستایش شده میرسه، راحتی کلام به نهایت حد ممکن خودش برای من میرسه. کافیه برید و نقدهای مختلف سایت های انیمه ای رو چک کنید و با دیدگاهی که در مقابل این انیمه وجود داره روبرو بشید، جملاتی رو می بینید که به سادگی توجه رو شما رو به خودشون جلب می کنند : "من از انیمه های آیدولی متنفر بودم، تا اینکه این انیمه رو دیدم!" ، "پسر، کی فکرشُ می کرد انیمه آیدولی هم بتونه خوب باشه؟" ، "گمونم وقت به وجود اومدن یک انقلاب در دنیای آیدول ها رسیده" ، "از این به بعد نگاه من به انیمه های آیدولی عوض میشه!" و این جملات ادامه دارند و همین به سادگی می تونه نکته ای برای کشش داشتن انیمه و حداقل امتحان اون برای شما باشه. این نشون میده که چه افراد زیادی با بی میلی تمام این انیمه آیدولی هایپ شده و جو داده شده رو شروع به دیدن کردند و در انتها در شگفتی این اثر زیبا انگشت به دهان موندن و هایپ و جو داده شده رو به جا دیدن و صحیح. این خصوصیت Love Live ـه. فکر می کنید با یک انیمه ساده طرفید، یه انیمه آیدولی دیگه ... مثل ده ها عنوانی که در طول سال منتشر میشه ولی نه ... اصلاً و ابداً اینطور نیست؛ Love Live ممکنه سناریویی ساده مثل تمام انیمه های آیدولی دیگه داشته باشه، سناریویی ساده مثل یه گروه موسیقی که به دنبال رسیدن به اوجه ولی اونقدر ریزه کاری های خاص و منحصر به فرد درون خودش داره که به راحتی میشه اونو چندین سطح بالاتر از ابرها به نسبت باقی انیمه های آیدولی دونست.

گمونم کارکترها گزینه مناسبی برای شروع باشند؛ من و شما دور یک میزگرد نشستیم و قراره یک انیمه آیدولی بسازیم .. پس بیاید با هم فکر کنیم ... چطور میشه 9 عضو و کارکتر اصلی داشت و به همه اونا یک شخصیت متفاوت داد؟! فکر نمی کنید تو لحظه ای از این جلسه حداقل چند نفر از ما تسلیم بشیم و تصور کنیم که ساختن یک انیمه با 9 کارکتر اصلی کار غیرممکنی باشه؟! واضحاً این چالشی بزرگ و خطرناک پیش روی عوامل انیمه Love Live بوده .. چالشی که غیر قابل فتح به نظر میرسیده. چه انیمه های بسیاری دیده شدن که حتی با وجود داشتن 3 ، 4 کارکتر اصلی و دارا بودن به نسبت کارکترهای کمتر در مقابل LL ، باز هم در شخصیت پردازی و دادن خصوصیات منحصر به فرد ضعیف عمل کردند و به قعر پرتگاه ناامیدی و یاس طرفداران رها شدند ولی در Love Live اصلاً چنین چیزی رو نخواهید دید. شاید چند نکته ریز کلامی و شخصیتی بعضی دخترهای انیمه رو بتونید با باقی کارکترهای انیمه ای مشابه بدونید ولی بطور گروهی هیچ گروه آیدولی و یا انیمه ای دیگه ای با شباهت با گروه "میوز" (نام گروه لاو لایو) نمیرسه. شنیدید وقتی یکی به یکی دیگه میرسه، شخصیت جالب می بینه، با کنجکاوی تمام رو به اون می کنه و بهش میگه "یه چیزی در مورد تو متفاوته" ، این از همون موقعیت هاست؛ شما با Love Live روبرو میشید و هرچه جلوتر میرید انس بیشتری با محیط و کارکترهای انیمه می گیرید و اونوقت هست که با خودتون فکر می کنید "واقعاً چه چیز این انیمه داره همچنان منُ به دنبال خودش می کشونه؟!" ، "هر چیزی که هست یه چیز سحرآمیزه." و بعد رفته رفته متوجه میشید که عنصرهای ریز و پرداخت فوق العاده خوب به فضای آیدولی انیمه و تلفیق اون با دنیای برش زندگی چیزیه که داره انیمه رو برای شما دیدنی می کنه.





برای داشتن یک انیمه آیدولی متفاوت و البته خوب چه چیزی باید داشت؟!




تا بحال انیمه های آیدولی بسیاری ساخته و تولید شده ولی با جرات میشه گفت که هیچ کدوم آنچنان choreography یا رقص آرایی/تنظیم رقص مناسبی نداشتند. همیشه این خوانندگی و آواز خوانی کار بوده که بیشتر مورد توجه قرار گرفته بوده و کاری که Love Live انجام داد تغییر این رویه بود؛ بوجود آوردن یک فضای موزیکال نو و با طراوت با رو کردن انواع و اقسام روتین های رقص دیدنی و چشم نواز. به مرور زمان و با پیش رفتن انیمه دخترهای گروه حتی تونستن اداهای رقص منحصر به فرد خودشونُ ابداع کنند و با توجه به نوع شخصیت و کارکتری که داشتند می تونستید در روتین اجرای اونا حرکاتشونُ تشخیص بدید و بیشتر با ترکیب بندی رقص اونا همراه بشید. اما خب یک انیمه آیدولی که در عالم آواز می گذره مسلماً به خوانندگی خوب هم نیاز داره و اینجاست که ترکیب طلایی انیمه LL شکل می گیره؛ جایی که تلفیق بسیار صحیحی از روتین رقص و خوانندگی شکل می گیره و در نهایت اون صحنه هایی رویایی موزیکال رو به وجود میاره؛ صحنه هایی که برای هواداران انیمه به یادموندنی هستند و سطح درجه کیفی کار رو چندین برابر بالاتر میبرند. جایی که شما در انیمه های آیدولیِ دیگه حتی می تونید چشماتونُ از مونیتور بگیرید و فقط به خوانندگی گوش بدید، جای خودش رو به لحظه ای داده که شما حتی در جایی که فقط موزیک نواخته میشه هم چشم به حرکات منظم کارکترها دارید و این از اون لحظاتی هست که ژانر موزیکال غربی رو یک ژانر محبوب در عالم سینما (در سال های کلاسیک سینما) تبدیل کرده بود.







صحبت از موزیکال غربی و سینمای موزیکال کردم، لازمه از این حرف بزنم که کار در پرداخت صحنه های موزیکال و رقص انیمه Love Live به حدی در سری و بعدها در فیلم سینمایی اثر خوب بود که من در حین دیدن سری ، وقتی به صحنه ای که دخترهای انیمه در فرودگاه یکهو شروع به آواز خوندن و رقص کردند ذهنم به عقب فلش بک زد؛ به دورانی که از فرد آستر و جین کلی موزیکال میدیدم و خاطره خوب اونا برام زنده میشد و چقدر خوبه که یک انیمیشن قدرت به چالش کشیدن احساسات یک بیننده رو در این سطح داشته باشه. رقص در ملاعام و در حالی که داستان داره به پیش میره خیلی به یک فضای موزیکال کمک می کنه؛ به لطافت جنس اثر و اینکه چقدر بهتر میشه خود رو غرق شده در ترانه های انیمه یافت. بیشتر کارهای موزیکال دیگه در دنیای انیمه های ژاپنی به همین اکتفا می کنند که مقدمه سازی کنند، تلاش کنند تا گروه آماده بشه و بعد روی یک صحنه بزرگ در مقابل چشم های مردم اجرایی رو به انتها برسونن و تمام. ولی در Love Live همه جور جزییاتی به چشم می خوره. از اپیزودهای کوهستانی، اردو و کمپ و انواع و اقسام سناریوهای محبوب تر کردن گروه گرفته تا صحنه های احساسی و دراماتیک بین اعضای گروه. کار به جایی میرسه که ما با خانواده اعضای گروه هم آشنا میشیم و جزییات حاشیه ای کار از این لحاظ عالیه. این یعنی پرداخت کارکتری عالی .. یعنی آشنا شدن به نحوه صحیح با تک تک اعضای گروه و در نتیجه بیشتر فرو رفتن در قالب داستانی اثر!

وقتی یک انیمه با تم اصلی موسیقی قراره ساخته بشه، حضور یک آهنگساز بسیار حائز اهمیته؛ اینکه یک نفر بتونه با فضای کاری به خوبی ارتباط برقرار کنه و تماسی و ارتباطی که کارگردان و دیگر عوامل بهش امیدوار هستند رو با بینندگان اثر بوجود بیاره. Fujisawa Yoshiaki ، کسی که این مسئولیت رو در انیمه Love Live به عهده داره، آهنگساز خوبیه ولی گاهی در کارنامه خودش لنگ زده و من به شخصه وقتی از سری Love Live به انیمه Yuru Yuri San Hai اومدم و کاری که این آهنگساز برای یکی از محبوب ترین انیمه های تمام دورانم ایفا کرده بود رو دیدم بسیار مایوس شدم. ایشون فصل سوم Yuru Yuri رو به شکل فاجعه باری از لحاظ موسیقی ضعیف کرد و روزی نبود که من با دیدن سری سوم Yuru Yuri بخاطر موسیقی ضعیف کار حرص نخورم! اما این نکته به کنار، Fujisawa Yoshiaki در قالب سری Love Live به خوبی عمل کرده و محبوبیت سطح کشوری گروه میوز نشان از این حقیقت محض داره. اینجاست که سعی می کنم به عنوان کسی که از کار قبلی Fujisawa Yoshiaki خوشش نیومده دیدگاهم رو دوباره به سمت مثبت بچرخونم و جنبه کاری LL رو در نظر بگیرم. شاید در عوامل سری LL کس یا کسانی باشند که برای بهتر به ثمر نشوندن موسیقی اثر به این فرد کمک می کنند و در حال حاضر نگاهی مثبت به بخش آهنگسازی انیمه دارم.







گروه قبلی (دو فصل و یک فیلم سینمایی) انیمه Love Live با نام "میوز" شناخته میشد. ولی گروه جدید قراره با نام "آکوا" شناخته بشه که اسم زیبایی از نظر منه. خصوصاً بخاطر خاطره شخصی ای که از اسم آکوا با انیمه Aria دارم (یکی از لوکیشن های انیمه آریا) ؛ بهرحال اخیراً سینگل (تک آهنگ) هایی هم از این گروه موسیقی منتشر شده که طرفداران چنان به سمت خرید اون سینگل ها هجوم بردند که در لیست پرفروش ترین سینگل های یکی دو هفته ژاپن این گروه در رده اول پرفروش ترین ها قرار گرفته بود و همین نشون از اون داره که طرفداران سری Love Live چقدر آماده دیدن انیم هستند. من هم به عنوان طرفداری از این سری انیمه ای جهت هیجان بیشتر پیدا کردن برای دیدن سری جدید به سراغ دانلود سینگل ها رفتم و یکی تو ترک از اونا رو جالب توجه دیدم .. صداها رو دوست داشتم و حالا منتظر آشنا شدن با کارکترهای انیمه هستم. و خب، اگه بخوایم صادقانه حرف بزنیم باید بگیم که LL برای تولید کنندگانش فقط یک انیمه نیست؛ اونقدر وسعت تجاری بالایی در این اثر وجود داره که حالا حالاها می تونید چشم انتظار دیدن انواع محصولات مربوط به این اثر باشید؛ از فیگورها گرفته تا مانگا، سینگل های بعدی، فن آرت های جور واجور و ... اونقدر درباره سری اول فن آرت داشتیم که من حسابش از دستم در رفته! واقعاً به طرز عجیبی سرعت تولید فن آرت از این اثر بالا بود. حالا چه به صورت اشاره های رابطه ای بین کارکترها و یا چه صرفاً به نمایش کشیدن گروه توسط طرفداران اثر. سایت های جستجوی عکس و فن آرت انیمه ای غرق در انواع و اقسام تصاویر این سری انیمه ای هستند ... باور کردنش راحته، کافیه همین الان به یک سایت انیمه ای سر بزنید و اسم این انیمه رو جستجو کنید.

در مورد رابطه حرف زدم، بذارید کمی از روابط و جوی که بین کارکترهای اثر وجود داره (یا بهتره بگم، در سری اول وجود داشت) سخن بگم. صمیمی، شاد، سرحال و بدون روابط عاشقانه! کارکترها تماماً دختر هستند و هر چند همیشه اشاره هایی زیرپوستی به روابط بعضی کارکترها با هم میشه و بعضی ها مثل خودم ذره بین به دست دنبال پیدا کردن سکانس های ریز علاقمندی دو کارکتر به هم میریم ولی در متن انیمه به روابط اشاره ای مستقیم نمیشه و صرفاً دوستی صمیمی بین اعضای گروه حاکم هست. اما این نکته اصلاً نتونسته جلوی هواداران عاشق خیالبافی رو بگیره و سرتاسر اینترنت پر از فن آرت های علاقمندی کارکترها به همدیگه ست؛ تلنگرهایی که به ذهن طرفداران زده میشه و ... فرضاً از علاقه ماکی به نیکو میشه هزاران هزار فن آرت پیدا کرد، از رابطه اری با نوزومی، از رابطه هانایو و رین هم همینطور و الا آخر. هر چند در انیمه های مطرح دیگه هم همین موضوع به مقدار فراوان قابل مشاهده ست ولی تصور می کنم Love Live به نسبت فن آرت های بیشتری رو نصیب خودش کرده و اون بخاطر پتانسیل رابطه ای بین کارکترها ست. احساس نزدیکی کارکترها بخاطر رفتن روی صحنه و اجرای رقص و آواز بیشتر از حالت معمول قابل لمس و دوست داشتنه و این یک نکته خوب در دنیای Love Live به حساب میاد.





[ماکی و نیکو، یکی از زوج های مطرح و محبوب بین طرفداران سری!]


و اما سری جدید، انیمه ای که قراره با پسوند Sunshine پخش بشه ...


داستان : "چیکا تاکامی" یکی از طرفداران پر و پا قرص گروه "میوز" ـه، دختری که با الهام گرفتن از نجات مدرسه "اوتونوکیزاکا" توسط یک گروه آیدولی (میوز) ، تصمیم می گیره همین عمل رو در مدرسه خودشون هم به انجام برسونه. آکادمی "دختران اورانوشی" در خطر بسته شدن قرار داره و تاکامی با تشکیل دادن یک گروه آیدولی به دنبال کسب محبوبیت برای مدرسه و محل تحصیل موردعلاقه خودشه. اما تشکیل دادن یک گروه آیدولی به این راحتی ها هم نیست و باید تلاش تاکامی رو در راه رسیدن به هدفی که در پیش داره دنبال کنیم. آشنا شدن با اعضای گروه و رفتن به سوی اجراهای زیبای موزیکال!

سری جدید هم مثل سری قبلی 9 عضو در گروه خواهد داشت، گروه به نام "آکوا" شناخته میشه و همونطور که تو خلاصه داستان اشاره کردم، دخترای انیمه در یک آکادمی به نام "دختران اورانوشی" مستقل هستند. در مورد تعداد اعضا و اینکه چرا بیشتر یا کمتر نشدن کنجکاوی خاصی ندارم .. در عوض در مورد شخصیت های انیمه حسابی کنجکاوم؛ دوست دارم بدونم هر کدومشون چه جور خصوصیات اخلاقی ای دارند. آیا می تونن به حد و اندازه منحصر به فرد بودن تک تک اعضای گروه میوز موفق عمل کنند یا اینکه ایندفعه کارکترهایی رو تو گروه خواهیم داشت که من از وجودشون ناراضی باشم. میوز برای من یک گروه آیدولی ایده آل بود؛ تونستم با تمام اعضای گروه ارتباط برقرار کنم و هر کدوم رو به نحوی دوست داشتم. امیدوارم گروه آکوا هم بتونه منُ راضی از پای دیدن انیمه بلند کنه.






استودیوی سازنده انیمه، استودیوی محبوب Sunrise هست؛ همون استودیویی که فصل های قبلی سری Love Live رو تولید کرده بوده و حمایتی که این استودیو از سری خواهد داشت حمایتی کاملاً تضمین شده خواهد بود .. من اینُ به شما قول میدم که اونا در ساخت این انیمه کوتاهی نخواهند کرد. فکر نمیکنم جایی افتی در کیفیت تولیدی اثر شاهد باشیم و این به اون دلیله که سری Love Live چندین برابر بودجه اولیه برای Sunrise درآمد بهمراه داره. سری اول از جایگاه صفر شروع کرد و به فروش بیلیونی رسید. ولی حالا این انیمه جدید جایگاه اولیه‌ی محکمی رو دل هواداران سری Love Live داره و به همین دلیل اصلاً دور از انتظار نیست که Sunrise بهای بیشتری رو برای دریافت بازخورد بهتر از خریداران دی وی دی ها و بلوری ها به اثر بده. کارگردانی به دست فرد جدیدی سپرده شده ... کمی تا قسمتی دلم می خواست همچنان کارگردان سابق Love Live رو بر سر کار ببینم ولی گمونم داشتن یک نگاه جدید هم بد نباشه. آقای Sakai Kazuo قراره کارگردانی سری جدیدُ به عهده داشته باشه؛ کسی که قبلاً کارهای نه چندان مطرحی مثل Kidou Senshi Gundam AGE ، Mushiuta ، Uta Kata و ... رو کارگردانی کرده. جدای از کارگردانی به صورت کلی نقش های مختلفی در انیمه های دیگه داشته ... از داستان پردازی گرفته تا کارگردانی اپیزودیک و این متنوع کار کردن کارگردان باریکه امید خیلی خوبیه و میشه بهش دل بست ... از جمله کارهای فرعی این کارگردان میشه به حضور در انیمه هایی مثل Bleach ، سری های Aria ، انیمه Code Geass ، Tamayura و ... اشاره کرد.

از آهنگساز سری Katou Tatsuya چیزهایی گفتم ولی یک اشاره کوتاه دیگه می تونه این باشه که ایشون قبلاً کار ساخت موسیقی متن انیمه هایی مثل Shokugeki no Souma ، Mirai Nikki ، Gingitsune ، Comet Lucifer و ... رو به عهده داشته. از آهنگسازی که بگذریم، می تونم به نکته مثبت دیگه ای در لیست عوامل اشاره کنم و اون حضور Hanada Jukki در نقش تنظیم کننده داستان انیمه هست. ایشون سابقه خوبی در بین عوامل این اثر داره و می تونه فرد مناسبی واسه راهنمایی و رسوندن کارگردان به نقطه ایده آل باشه. از جمله کارهایی که Hanada Jukki در تنظیم داستان اونا نقش داشته میشه به Nanatsu no Taizai ، No Game No Life ، huunibyou demo Koi ga Shitai و ... اشاره کرد. علاوه بر این تعداد کارهای درخشان دیگه ای هم در کارنامه داره که می تونید برای بیشتر آشنا با اون به سایت های مرجع انیمه ای سر بزنید.



و اما بخش گویندگان انیمه ... جایی که فکر می کنیم حداقل صداها رو خواهیم شناخت.







ولی نه، اینطور نیست! ظاهراً گویندگان انتخاب شده واسه انیمه کاملاً جدید و نو هستند. اگه بخوایم یه اشاره کلی کنیم می تونیم بگیم که هیچ کدوم بجز Suzuki Aina تجربه گویندگی رو در آثار مختلف نداشتند و چهره هایی جدید محسوب میشن. و حتی Suzuki Aina هم که من ازش فاکتور گرفتم، صرفاً در چند نقش فرعی صداپیشگی کرده و زیاد نمیشه اونُ کهنه کار و یا وارد به فضای گویندگی دونست. پس به همین دلیل نمیشه زیاد در مورد صداها نظر داد .. فقط میشه گفت که حس تازگی خوبی در دنیای گویندگی سری Love Live! Sunshine نهفته خواهد بود و من به عنوان طرفدار سری دوست دارم هر چه سریع تر با صدای هر کدوم از کارکترهای انیمه آشنا بشم و ببینم چقدر می تونم با صدای اونا ارتباط برقرار کنم. امیدوارم رشته هایی نزدیک به لطافت صدای هانایو، زبری صدای نوزومی، نازنینی صدای هونوکا، آوازهای عالی اریو، لوس شدن های نیکو، خجالت کشیدن های ماکی و اومی و ... در این انیمه به چشم بخوره. من امید زیادی به موفقیت این اثر دارم و از الان این انیمه رو جز لذت بخش ترین آثاری که قراره در تابستون ببینم می دونم. از این حقیقت که یک انیمه آیدولی برای هر کسی نیست با خبرم ولی باز هم حرف ابتدای پست خودم رو تکرار می کنم و میگم که Love Live یک انیمه متفاوته ... باور نمی کنید؟! برید و سری اول انیمه رو امتحان کنید. ^_^



« دوبلورها و کاراکترهای اصلی انیمه»






Pan de Peace

Pan de Peace






توضیحات و نظر شخصی : باز هم کاری اقتباسی از یک مانگای 4-پنله؛ حالا دیگه به برهه ای از زمان رسیدیم که من فکر می کنم همه به حضور مانگاهای 4-پنله در بین انیمه ها عادت کرده باشیم؛ کارهای ساده ای که کافیه نگاهی به شکل و شمایل درونی مانگای اونا بندازید تا متوجه بشید که چقـــدر برگردوندن این آثار به دنیای یک انیمیشن کار سختیه و نیاز به چه خلاقیت بسیار زیادی داره؛ اینکه چطور میشه از یک صفحه داستانی فوق العاده ساده، یک سناریوی خیلی معمولی، دیالوگ هایی کوتاه چنین پرداخت انیمیشنی و متحرکی رو به وجود آورد سحر و جادوی خاصی رو می طلبه .. دستان هنرمندی رو میطلبه و من فکر می کنم حتی اگه در انتها این کار برگرفته شده از مانگای 4-پنله اونقدرها عالی از آب در نیاد، میشه تلاش کارگردان و عوامل رو برای رنگ دادن به یک اثر غیرتجملی رو تحسین کرد و بهشون آفرین گفت. رفتن به سراغ یک اثر 4-پنله شهامت بالایی میطلبه و این خودش به تنهایی ارزش بها دادن رو داره.

داستان : دختر سر به هوایی به نام "مینامی" تازه به دوران دبیرستان خودش رسیده و آماده گام برداشتن به سوی زندگی جدید خودشه. دبیرستانی که انتظارشُ می کشه و دوستان جدیدی که قراره پیدا کنه. در این بین، مینامی یک علاقه خاص و بامزه داره .. اون عاشق خوردن نون اول صبحیه (!) و در کنار این علاقه آشپزی رو هم بسیار زیاد دوست داره؛ غذاهای زیادی درست می کنه و بعد از پختن نون و غذاها، اونا رو به مدرسه میبره و به دوستای خودش تعارف می کنه ...و همه چیز در این خلاصه میشه که : مینامی لذت داشتن یک دوستی خوب در دوران دبیرستان رو از راه نون پختن و چشیدن مزه نون ها بهمراه دوستانش تجربه می کنه.

خب، لازم نیست شما بگید .. منم می تونم بجای شما جمله رو به زبون بیارم : "داستان بیش از اندازه ساده به نظر میرسه" .. حتی اگه مثل من عاشق انیمه های برش زندگی باشید و انیمه های برش با محوریت کارکترهای دختر رو دوست داشته باشید باز هم کمی از شنیدن خلاصه داستان زده میشید. و این به اون معنا نیست که این انیمه انیمه بدی میشه؛ بلکه به این معناست که حداقل چهره اولیه بد به نظر میرسه. نمیشه با هیجان تمام اپیزود اول رو دانلود کرد و با شوق و ذوق بسیار دیدن انیمه رو شروع کرد. ولی میشه با فاکتور گرفتن خلاصه داستان نه چندان خوب انیمه یک فرصت، تنها یک فرصت به این اثر داد و دید که آیا این انیمه ارزش وقت گذاشتن رو داره یا نه.

نهایتاً نظر شخصی من اینه که این انیمه به عنوان یک انیمه کوتاه بهتر عمل می کنه و شاید بهتر این باشه که برای چنین سوژه و فضای ساده ای مدت زمان زیادی در نظر گرفته نشه. هنوز مدت زمان انیمه در هیچ منبعی اعلام نشده اما با توجه به اینکه استودیوی سازنده یعنی Asahi Production کارهای کوتاه زیادی رو در طی چند فصل اخیر ساخته، میشه تصور رو به این گذاشت که این انیمه هم کوتاه خواهد بود. درسته که روی هم رفته میشه مانگاهای 4-پنله رو کوتاه و جمع و جور دونست ولی ما در گذشته مانگاهای 4-پنله زیادی داشتیم که تبدیل به انیمه های 24 دقیقه ای شدند. از جمله اونا میشه به K-On ، Gugure! Kokkuri-san ، Hidamari Sketch ، Love Lab و ... اشاره کرد که همه نزد انیمه بین ها شناخته شده هستند و کارهای موفقی از آب در اومدند.

همونطور که اشاره کردم استودیوی تولید کننده انیمه Asahi Production هست که از کارهای آخرشون میشه به Onsen Yousei Hakone-chan ، Million Doll ، Himegoto و ... اشاره کرد. کارگردان کار، آقای Tsuji Hatsuki هست که 66 سالشه و سنش برای کارگردانی چنین کاری کمی زیاد به نظر میرسه! (حالا شاید ایشون بر خلاف سنشون دلی جوان دارند که اگه اینطوره چه عالی! ) از جمله کارهای ایشون میشه به چند سری از انیمه Cardfight اشاره کرد و بجز اون هم انیمه آنچنان خاصی رو نمیشه بهش اشاره کرد. هر چند ایشون از دهه 80 میلادی در صنعت انیمه حضور داشتند ولی خب باز هم کارگردانی کردن یک انیمه برش زندگی با حال و هوای امروزی کمی می تونه براش چالش برانگیز باشه و باید ببینیم که چطور این محتوایی که بهش سپرده شده رو کنترل می کنه. تنظیم کننده داستان خانم Murakami Momoko هست که دو کار مثل Nurse Witch Komugi-chan R و Million Doll در کارنامه کاری خودش داره.

تو بخش دوبلورها هم به مانند بخش عوامل کارگردانی و تنظیم کننده نام آنچنان پررنگی رو نمیشه به چشم دید. شاید بشه نقطه مثبت این بخش رو حضور خانم Kido, Ibuki دونست؛ کسی که قبلاً در انیمه هایی مثلTokyo ESP ، Seirei Tsukai no Blade Dance ، Kanojo ga Flag wo Oraretara و ... نقش هایی اصلی رو به عهده داشته و میشه بهش اعتماد داشت. تو ادامه، خانم Yamazaki Erii رو تو لیست دوبلورها داریم که بعضی از کارهای ایشون عبارتند از : Dance with Devils ، Re-Kan ، Glasslip و ... که همه هم نقش هایی فرعی بودند. نفر بعد تو لیست دوبلوری خانم Toyota Moe هست که ایشون هم سابقه ای نه چندان طولانی در عرصه دوبلوری داره. از جمله بعضی کارهای ایشون میشه به Hibike! Euphonium ، Kyoukai no Kanata ، Kyoukai no Kanata و ... اشاره کرد. بهرحال این نفر سوم به نسبت نفر دوم تجربه کارهای بهتری رو داشته و خصوصاً در انیمه با به عهده گرفتن نقش اصلی داستان (Kawashima Sapphire) فرصت خوبی رو برای درخشش پیدا کرده بوده. باید دید این سه دوبلور در کنار هم چطور عمل خواهند کرد و آیا می تونن به نجات این انیمه کمکی کنند یا نه.



« دوبلور ها و کاراکترهای اصلی انیمه»






Bakuon

!!Bakuon






توضیحات و نظر شخصی : بذارید اول یک توافقنامه رو مرور کنیم و از سر راه برش داریم؛ توافق کردن سر اینکه تا بحال در ژانر برش زندگی همه جور سناریویی رو به چشم دیدیم، کار ساده ای باید باشه؛ چه دخترای دبیرستانیِ عشق موسیقی که گروه موسیقی رو تشکیل میدن، چه محیطی مدرسه ای که تبدیل به یک جای ترسناک میشه و قتل ها یکی بعد از دیگری رخ میدن، چه محیطی مدرسه ای که پر از فانتوم میشه، چه محیطی مدرسه ای که هیچ اتفاقی درش نداره و صرفاً به خوردن نون و بنتوی نهار خلاصه میشه و هزاران پیچ و تاب های کوچولویی که در طول هر داستان به یک انیمه داده شده و حالا .. نوبت به موتور سواری رسیده؛ داستانی خیلی ساده ولی قلقلک دهنده. شاید با دیدن تریلر و و فضای انیمه آنچنان مجذوب کار نشید ولی باز هم دوست دارید بدونید که یک انیمه موتور سواری به چه شکلی درمیاد و آیا می تونه صحنه های رانندگی جذابی داشته باشه یا نه. اگه برای هیچ چیز دیگه ای نباشه، شاید تست کردن انیمه برای دیدن این موضوع ارزش وقت گذاشتن رو داشته باشه.

داستان چیزی فراتر از یک داستان ساده ست و در یک جمله خلاصه میشه : دخترایی دبیرستانی که به موتورسواری علاقمند میشن و شروع به رانندگی می کنن!

همین و بس! دیگه هیچ توضیح خاصی لازم نیست به این خط داستان اضافه بشه و با همین جمله کلیت داستان بر روی میز ریخته میشه. حالا باید دید که در قالب انیمه چه چیزهایی می تونه ارزش کاری این انیمه رو بالا ببره و آیا اصلاً چیزی با ارزش در دنیای خلق شده توسط مانگاکای اثر، Mimana Orimoto وجود داره یا نه. مانگای اثر از سال 2011 تا به الان در حال انتشار بوده و همچنان بعد از منتشر شدن 5 جلد داستان به پایان نرسیده که این جرقه رو در ذهن آدم میزنه که یک مانگای برش زندگی با محوریت موتور سواری چه چیزی می تونه داشته باشه که کشش و توانایی ادامه پیدا کردن در این حد رو داشته. آیا این مانگاکا از اون سبک مانگاکاهایی ست که حاضر نیست به هیچ وجه کار خودش رو رها کنه یا نه. و اگه اینطور باشه، مانگاکا دست بردار نباشه، انیمه شدن اثر ایشون باعث میشه که بیش از پیش به دنیای موتورسواری خودش چنگ بزنه .. چون حالا دیگه اثر اون در قالب انیمه به مردم ژاپن شناخته شده و معروفیت مناسبی برای اثر خلق شده ی اون بوجود بوده که این موضوع فروش مانگای اون رو بالاتر می بره.

اما جدا از این صحبت حاشیه ای، بهتره کمی از تریلر صحبت کنیم؛ رنگ و روی ملایم ولی بامزه ای درون تریلر به چشم می خوره؛ صدای ویراژها و چهره های بشاش کارکترها در حین موتورسواری چیزیه که تو هر صحنه از تریلر به چشم می خوره؛ مشخصه که در طول انیمه دائم از لذت موتور سواری حرف زده خواهد شد و امیدوارم این به یک نکته تکراری و کسل کننده در انیمه مبدل نشه. کلاه کاسکت ها همه بر روی سر موتورسوارای انیمه هستند و من با یک نگاه به تریلر سریعاً به خودم گفتم "آهان، پس جنبه آموزشی مطرح هست" ، و خب، بهتره باشه .. چنین فضایی و هدف گرفته شدن طیف نوجوانان ناخودآگاه زمینه رو برای انتقال موارد آموزشی جهت موتورسواری ایجاد می کنه و میشه از این لحاظ بهره مناسبی از دنیای این انیمه گرفت. و حرف خاص دیگه ای در مورد تریلر نمیشه زد .. به نظر میرسه یه کار بامزه ولی معمولی رو با سناریوی موتورسواری شاهد باشیم؛ چیزی که می تونه یک زنگ تفریح نسبتاً خوب واسه ماها در بهار باشه .. بذارید امیدوار باشیم که این انیمه بتونه توجه ما رو به خودش جلب کنه.

استودیوی سازنده TMS Entertainment هست که همیشه پرکاره و کارهای متنوع و زیادی رو در کارنامه کارهای تولید شده خودش داشته و داره. از جمله بعضی کارهای این استودیو میشه به Jitsu wa Watashi wa
کارگردان کار Nishimura Junji ، Kamisama Hajimemashita 2 ، Yowamushi Pedal ، Gugure! Kokkuri-san و ... اشاره کرد. حضور Yowamushi Pedal در بین انیمه های تولید شده توسط این استودیو کمی سوال برانگیزه؛ سوال برانگیز از این لحاظ که آیا این موتورسواری می تونه کمی از هیجان Yowamushi Pedal رو به ما منتقل کنه یا نه؟ چون Yowamushi Pedal به خوبی جو مسابقات رو در طول فضای داستانی منتقل می کرد و اگه موتورسواری داستان ما به مرحله مسابقات برسه، می تونیم انتظار جدی تر شدن و هیجان انگیز تر شدن انیمه رو داشته باشیم. وقتی به بخش کارگردانی میرسیم، سوال بزرگی پیش روی ما ظاهر میشه : آیا می تونیم دوباره به کارگردان انیمه ای مثل Glasslip اعتماد کنیم؟! اگه در جریان نیستید، بذارید کوتاه توضیح بدم .. Glasslip انیمه ای بود که بهترین انتظارات ممکن از اون میرفت و در نهایت تبدیل به یکی از ناامیدکننده ترین انیمه ها ساخته شده تا به امروز شد. و حالا آقای Nishimura Junji دوباره برگشته ... بعد از کارگردانی کردن اثر خوبی مثل Dog Days Season 3 باز هم به سراغ یک اثر ملایم دیگه اومده که باید در انتظار دیدن نتیجه فعالیت ایشون بر سر این کار باشیم. تنظیم کننده داستان، Sunayama Kurasumi هست که از جمله کارهایی که در اونها فعالیت داشته میشه به Z/X: Ignition و پست های دیگه ای در قالب انیمه های مختلف اشاره کرد. آهنگساز انیمه هم آقای Nakanishi Ryousuke هست که قبلاً موسیقی متن انیمه هایی مانند High School DxD Born ، Love Stage ، Sakura Trick و ... رو ساخته.

انیمه دوبلورهای خوبی داره .. Ueda Reina که زمستون در قالب نقش "میرا" در انیمه Dimension W ایفای نقش کرد؛ Touyama Nao ، دوبلور "کریساکی چیتوگه" معروف و کسی که قراره در انیمه Tanaka-kun wa Itsumo Kedaruge هم به عنوان دوبلور فرعی حضور داشته باشه. Uchiyama Yumi که زمستون رو با انیمه هایی مثل Niji-iro Days و Gate سپری کرد و نفر نهایی، Yamaguchi Rikako که به نسبت بقیه کم کار تر بوده و بیشتر در قالب کارکترهای فرعی گویندگی کرده ولی از جمله کارهاش میشه به Dia no Ace ، Juuou Mujin no Fafnir ، Lance N` Masques و ... اشاره کرد. روی هم رفته میشه تیم دوبلوری رو مناسب دونست و بهشون دلخوش بود.

« دوبلور ها و کاراکترهای اصلی انیمه»