M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

My Movie Challenge - 12 - A fistful of Dynamite

My Movie Challenge - 12 - A fistful of Dynamite  - 1971

تاریخ تماشا : 1403/03/01

ساعت تماشا : 07:00 الی 11:00





ترکیب سرجیو لئونه و انیو موریکونه؟! دیگه چی واسه اینکه یک فیلم خوب بشه و ارزش دیدن پیدا کنه، نیاز داریم؟ جوگیرانه بخوام بگم میگم رسماً هیچی ولی خب قطعا منطقیش اینه که این دو عنصر باید در کنار بقیه عنصرهای خوب جا داده بشن و همه چیز مناسب باشه. که بود و خدا رو شکر فیلم حسابی سرگرم کننده ای بود. و حتی با مدت زمان ۲ ساعت و ۳۶ دقیقه ای، باز هم از کسل کنندگی به دور بود و این نکته خیلی جالبی واسه من بود. خیلی روون و دلنشین پیش می رفت و حتی بعضی جاهاش من با خودم فکر کردم که «چه وسترن حال خوب کنیه» نه اینکه کشت و کشتار درون فیلم حال من رو خوب کرده باشه ولی تم و حس حاکم بر فیلم ناخودآگاه احساس جالبی بهم می داد و این برام درخور توجه بود.


جیمز کوبورن و راد استایگر در عین متفاوت بودن، زوج خیلی جالبی شده بودن و فیلم رو به خوبی روی دوش خودشون حمل می کردن. خوان از همون ابتدا در عین هرزگی و داغون بودنش از لحاظ سطح فکری خودش رو یه جورایی تو دل بیننده جا می کنه و در مقابل جان هم از همون لحظه ورودش و انفجارهایی که به راه انداخت، سطح باحال بودن شخصیتش رو به رخ کشید و بعد تصور این دو شخصیت در کنار هم دیدنی می شد.


لمس و تاثیر موریکونه روی فضای حاکم بر فیلم حقیقتا مثل همیشه خاطرانگیزه. انگار که موریکونه یک جادوگری باشه که پای ساخت معجونه و در انتهای ساخت معجونش همیشه یک قطره از عصاره خاص خودش که فیلم رو خاطرانگیز می کنه رو توی معجون می ریزه. عصاره ای که هیچ موزیسینی مثل اون بهمراه نداره و واقعا قدرت خاطرانگیز کردن یک فیلم صرفا با تکیه بر موسیقی هنر بزرگیه که موریکونه از پسش برمیاد و من حقیقتا این استاد بزرگ رو ستایش می کنم.


سرجیو لئونه در نقش فیلمنامه نویس و کارگردان کار سنگ تمام گذاشته بود و در کنار نحوه چینش سکانس ها و فیلمبرداری و دیالوگ ها و هر گونه موضوعی که مرتبط به کارگردان می شد، می شد خاص بودن این وسترن رو مثل دیگر وسترن های سرجیو متوجه شد. واقعا وقتی لئونه وسترن می سازه، می دونید که یک کاربلد و حرفه ای این کار رو کرده و از همون لحظات اول این فیلم و زوم شات هایی که روی صورت اون افراد مرفه توی کاروان داشتیم تا هر گونه بازی که در ادامه با شخصیت ها و داستان فیلم داشتیم همه و همه دلچسب بودن. براوو سرجیو و احسنت بر تو که حقیقت استاد بی بدیلی در عالم سینما بودی. 


من در هر صورت فیلم رو دوست داشتم و گرچه داستان فوق العاده ساده بود ولی نیازی نیست در این مورد سخت بگیرم و با خیال راحت خودم رو غرق در دیدن این فیلم کردم و حسابی از دیدنش لذت بردم. (7/10)

My Movie Challenge - 11 - Run Lola Run

My Movie Challenge - 11 - Run Lola Run   - 1998

تاریخ تماشا : 1403/02/31

ساعت تماشا : 12:00 الی 15:00




هرچند سبک و استایل فیلم رو درک می‌کنم و می دونم چرا می تونه جذاب باشه و هیجان انگیز. و البته که مخاطبین پر و پا قرصی رو می تونه جذب کنه ولی به شخصه، خیلی نمی تونم با چنین فضای تند و سریعی انس بگیرم و یکم از مدار سبک مورد علاقه ام من به دور بود. 


به نظرم واسه سال ساخت فیلم، فیلم نوآوری های بخصوصی داشته و سبک فیلمبرداری، چینش سکانس ها، نوع پیشروی داستان و سبک و سیاقی که موسیقی رو با فضای حاکم بر فیلم مچ کرده بودن، همه در نوع خودش منحصر به فرد بود. 


روی هم رفته سرگرم کننده بود. و اگه قرار باشه یه جایی فیلم متفاوتی رو پیشنهاد بدم، پیشنهاد بدی نیست. ضمن اینکه زمان فیلم خیلی کوتاهه و اصلا حوصله سر بر و کسل کننده نمیشه. (6/10)

My Movie Challenge - 10 - The Thin Red Line

My Movie Challenge - 10 - The Thin Red Line   - 1998

تاریخ تماشا : 1403/02/30

ساعت تماشا : 11:00 الی 14:00




فیلم خوبی در وصف سختی‌، بدی، یاس، بیهودگی، آوارگی، سردرگمی ‌و آشفتگی جنگ بود؛ صحنه های میدان جنگ فیلم واقعا پرداخت خوبی داشتند و آدم رو یاد سکانس اول فیلم Saving private Ryan می نداختند. پر از لحظات مملو از عجز و آه از نهاد درآر که چینش خوبی داشت و بیننده می تونه باهاشون حسابی وارد فضای فیلم بشه و نسبت به ادامه لحظات کنجکاو بمونه.


لیست بازیگران فیلم غنی و پر بود؛ من چون قبل از دیدن فیلم لیست بازیگرانش رو ندیده بودم، بهتر هم غافلگیر شدم. از شان پن و آدرین برودی گرفته تا جان کیوزاک و جورج کلونی. و هرچند بعضیاشون نقش کمی داشتند ولی باز هم حضورشون حس بهتری به فیلم می داد. مثلا وودی هرلسون طبق معمول وقتی توی فیلمی هست، حضورش حس میشه و تاثیر خودش رو روی حس و حال فیلم می ذاره. اینجا هم همینطور بود و سکانس ها و دیالوگ های جالب رو ارائه داده بود.


موسیقی در خور بود و به فضا می خورد ولی یه مقدار بعضی سکانس های کند فیلم گاهی روی ذهنم می رفت. حس می کردم کارگردان بیشتر میل به ساخت مستند داشته تا فیلم. و اون سکانس ها رو زائد می دیدم. احساس می کردم میشد بهتر از برخی لحظات چشم پوشی کرد و نیازی نبود اینقدر کش داده بشه.


حس و حال حاکم بر فیلم یاس و درماندگی رو به خوبی توی لحظات مختلف به نمایش می کشید و کلا از لحاظ عواطف فیلم درخور توجه ای بود و نمایش احساسات خوبی رو در بر داشت. و از بخش میهن پرستی آمریکایی که بگذریم، احساسات انسان دوستانه رو درون آدم زنده می کرد. همذات پنداری و اینکه اگه ما تو اون موقعیت بودیم چیکار می کردیم.


فیلم خوبی بود ولی با زمان کوتاه تر و روایت بهتر می تونست خیلی خاطرانگیز بشه. انتهای راه حس کردم یه چیزی کم داشته و فیلمنامه جای پیشرفت داشته. (6.5/10)

My Movie Challenge - 09 - The Lion in the winter

My Movie Challenge - 09 - The lion in the winter   - 1968

تاریخ تماشا : 1403/02/29

ساعت تماشا : 12:00 الی 15:00




فیلم بسیار حالت تئاترگونه ای داشت و من به عنوان یک طرفدار تئاتر حس و حال حاکم بر نوع چینش سکانس ها و دیالوگ های طولانی رو دوست داشتم. رد و بدل شدن دیالوگ ها بین شخصیت ها برای من مثل دیدن یک اجرای زنده تئاتر می موند و گرچه تو ابتدای فیلم یکم برام ارتباط گرفتن با کار سخت بود ولی هر چه جلوتر رفتیم، فیلم برام دلچسب تر و روون تر شد و این خصلت خوبی بود.


یادم نیست تا بحال کاری از پیتر او تول دیدم یا نه. اگه دیدم که خاطرم نیست و هوشیاری لازم رو در این باره ندارم ولی بهرحال از ابتدای فیلم نگاهم به پیتر او تول بود تا هنر بازیگریش رو با چشمان باز بسنجم. در نقش پادشاه هنری، هنرنمایی خوبی رو از خودش نشون داد و از سبک حضورش، جثه، دیالوگ هاش و نحوه ارائه هر گونه چیزی که مربوط به شخصیتش می شد، خوشم اومد. 


در کنارش دیدن آنتونی هاپکینز جوون هم که نور علی نور بود و سیمای متفاوتی که در این فیلم در قالب پسر پادشاه داشت، دیدنی بود. توی ذهنم همش محاسبات سن و سال هاپکینز رو می کردم که اگه مثلا توی سال ۱۹۶۸ که این فیلم رو بازی کرده، چند ساله بوده و حالا چند سالشه و کلا برام جالب بود که تونسته در چنین دهه قدیمی ای همچنان چنین فیلم های دست اولی بازی کنه و مشخصه که ید درازی در کسب نقش های خوب داشته و این هم نشان از قدرت بازیگری اون داره. جای تحسین داره.


از بازی کاترین هپبرن کمی انزجار پیدا کردم ولی برام سوالم که آیا شخصیتش رو انزجار آمیز دیدم یا خود بازیگر رو. فکر می کنم توانایی بازیگر در نشون دادن جنون النور به سبکی بود که باعث شد بپذیرمش و این باید نکته مثبتی درون ذهن من محسوب بشه. در هر صورت زوج مناسبی واسه هنری او تول بود. 


روی هم رفته فیلم احساس طولانی و کسل کننده ای نداشت و تو موضوع موسیقی هم خیلی شگفت زده نشدم. سرگرم کننده و جالب بود و به عنوان فیلمی که سال ها دوست داشتم ببینمش، باید بگم که ارزش یکبار دیدن رو داشت. (7/10)