Amaama to Inazuma - Ep 01
انیمه رو دیدم و به جوابی که می خواستم رسیدم!
آره، خیــــــلی خوشمزه بــود.
به این میگن یه شروع شیریــن!
چه
خوب، چه زیبا و چه دوست داشتنی بود .. سوموگی نازنین ترین موجود فصل خواهد
بود. میگم "موجود" چون درجه کاوایی بودن کارکتر فوق العاده بالا بود و
آدمُ مثل لحظه ای که خودش به صفحه تلویزیون چسبیده بود و به غذاها زل زده
بود، به صفحه مونیتور می چسبونه .. دلت می خواد به داخل مونیتور شیرجه بزنی
و اونُ بغل کنی!
اینکه چطور "بابایی" رو صدا میزد، اینکه چقدر سادگی یه بچه رو به رخ می
کشید، موقع مسواک زدن، لباس پوشیدن، ماشین سواری، غذا خوردن و ... لذیذ و
معصومانه بودن سوموگی حسابی دلچسبه و نکته جالب پدر داستانه که در اوج
سادگی باورپذیر به چشم میاد و میشه اونُ به چشم یک پدر مهربون پذیرفت و
باهاش تو غم غدای خوب نرسیدن به سوموگی همراه شد. پدر دلسوزی که من موندم
چطور اینهمه مدت تونسته غذای آماده به چنین دختر نازنینی بده و اینهمه فرصت
مناسبُ برای بردن سوموگی به یک رستوران از دست داده! اما بهرحال بالاخره
یه رستوران خوب پیدا کردیم و سوموگی رو با خودمون به ملاقات و به سمت چشیدن
غذاهای خوشمزه بردیم!
و اون چهره ای که سوموگی در حین غذا خوردن به خودش گرفت ثابت کرده، آره، ارزشش رو داشت!!
از سوموگی که بگذریم (هرچند سخته!
)
، در مورد کوتوری هم کمی باید حرف بزنیم .. دختر جالب و البته عجیبی بود؛
اون لحظه جمع شدن اشک تو چشماش واسه من تابلو و لو رفته بود و می دونستم که
از سر غذا خوردن اشکش در اومده ولی بازم چهره پف کرده ش و لپُ های پر از
غذاش و اشکایی که روی چشاش می دیدیم صحنه خنده داری بود .. نمیشد بهش لبخند
نزد! آدم با خودش فکر می کنه اگه این کوتوری یه دست از غذای "یوکیهیرا
سوما" رو بخوره به چه حال و روزی می افته؟! گمونم هیچ وقت نفهمیم ... !
اما بهرحال یه کارکتر مکمل خوب پیدا کردیم؛ کوتوری دختر خاصی به نظر میرسه
و باید دید تبحرش تو هنر آشپزی در چه حده ... فعلاً که از پس پخت برنج بر
اومد و با اطلاعاتی که از جریان ساکه به ما داد معلوم شد که یه چیزایی
حالیشه و میشه به دستپختش اعتماد کرد. فقط باید دعا کرد که غذای بدی رو به
خورد سوموگی نده ... که فکر کنم سوموگی با دل کودکانه ای که داره، هر غذای
خونگی ای که بهش برسه همچنان از خوردنش لذت میبره و به هیچ وجه سختگیر و
مشکل پسند نیست!
پس روی هم رفته کارکتر کوتوری رو برای پیش بردن داستان مناسب می بینم.
و اینکه، نمی دونم به چنبه دراماتیک کار و خاطرات مادر سوموگی چقدر تلنگر
زده خواهد شد ولی برای شروع همین یکی دو صحنه فلش بکی که از مادر سوموگی
دیدیم و اشکی که گوشه چشم پدر مینشست، ناخودآگاه منُ احساساتی کرد و اون
برای انیمه یه چیز درخور توجه می بینم، نکته مثبتیه. امیدوارم باز هم جای
برگشتن به عقب و یاد کردن از خاطره مادر سوموگی داشته باشیم. سخت می بینم
انیمه به یک روند یکنواخت رو بیاره و وجود یه کارکتر کوچولو مثل سوموگی این
یکنواختی رو می تونه از بین ببره .. باید منتظر موند و شیرین کاری های
اونُ به چشم دید.
صحنههایی از اپیزود :
- سری که از لباس بیرون نمی اومد
:
- کوتوری و چشمای پر از اشک
:
- بیچاره سوموگی، قیافه ش وقتی فهمید غذا ایـــنقدر خوشمزه بوده و کوتوری همه رو تنها خورده دیدنی بود
:
- خوک سواری سوموگی تو OP خیلی بامزه بود :
- مسواک زدن :
- آخ آخ ، چهره غمگینشُ :
- چسبیدن به تلویزیون :