ClassicaLoid 2nd Season - Ep 06
توصیف بهتری واسه این اپیزود نداریم. واگنر و بتهوون، دیوار رنگ زدن، شستن راه ورودی و بعد هم که خرید گوشت و سبزیجات.
تو این اپیزود از ارادت واگنر به بتهوون حرفایی زده شد .. که واسم جالب
بود. دوست دارم بیشتر از اینها از حقایق و اعتقادات این موزیسین ها بشنوم
که هنوز جای کار داریم و میشه بهشون پرداخت. چیزی که هست اینه که گاهی کمدی
جور واجور حاکم بر انیمه، فضا رو برای ایجاد یک فضای آموزشی و تاریخچه ای
از بین میبره. که حالا طبیعیه و این انیمه کلاً یک انیمه کمدیه. اما مثلاً
من دوست دارم در حین اجرا شدن سمفونی های بتهوون اطلاعات خیلی بیشتری
درباره اون سمفونی بخصوص پیدا کنم.
در هر صورت قسمت جالب و خوبی بود. و نکته ای که متوجه شدم این بود که این قسمت از شوبرت خبری نبود.
و خوشحالم که همون OP فصل اول رو داریم .. خیلی با ترک خوب کنار میام.
خونه همون خونه قدیمیه .. انگار نه انگار که اونو ترک کردیم.
همچنان بتهوون و موتسارت سر به سر هم میذارن، شوپن منزویه، شوبرت به دنبال
بتهوون روانه ست، لیست هم از عشق حرف میزنه. همه چیز سر جای خودشه و حالا
ریشارد واگنر به عنوان شخصیتی جدید به انیمه وارد شد و ظاهراً با کلک به
بقیه گفت که داداشِ کانائه ست .. باید ببینیم چه نقشه ای در سر داره. تا
الان که حسابی رو مخ بقیه کارکترها راه رفت.
اما بهمراه واگنر، یک شخصیت موزیسین دیگه هم داشتیم که من باهاش آشنا
نبودم. ولی حالا کنجکاوم. اسم شخصیت آنتونین دورژاک هست که ظاهراً موزیسین
معروفی از چک ـه. تو انیمه اونو در شکل و شمایل یک اسب آبی می بینیم ..
بیچاره این موزیسین. اینجوری تنش تو گور میلرزه.
ولی بهرحال شاید هم یاد کردن از کارش و میراثی که به جا گذاشته جالب انگیز
باشه .. مثل کاری که تو اپیزود اول کردیم و اسب آبی رو با موزیکش به ابهتی
جالب رسوندیم.
روی هم رفته .. شروع همونطور مثل فصل اول دیوانه وار و عجیب و غریب بود. باید ببینیم تو ادامه چه خبرایی تو این انیمه میشه.
و من دلم می خواد باخ رو بیشتر ببینم.
- بتهوون و واگنر :
- آنتونین دورژاک در قالب اسب آبی :
Classicaloid - Episode 05 & 06
از گوته هم در اپیزود صحبت هایی شد؛ اینکه شوبرت چطور از شعرهای اون استفاده می کرده و خصوصاً شعری که در موردش صحبت هایی شد و تکیه کلام شوبرت، سخن گفتن از اون شعر و مثال دونستن انسان های دنیای انیمه با نوکر و نوچه های شاه اِرل بود، شعر Der Erlkönig که من سراغ سرچ رفتم و به محتوای شعر هم پی بردم ... برام جالب بود و وقتی شعر رو بخونید با توطئه ای که در ذهن شوبرت می گذشت و صحبت از شاه اِرلی که می کرد بهتر آشنا میشید :
لیست و شوپن، اجاره نشین های جدید کانائه!
فضا داره موزیکال تر میشه.
اول اینکه از این انیمه متشکرم که باعث شد تحقیقات کلاسیکی روی انیمه داشته باشم؛ قطعه های موزیک این موزیسین ها رو بیشتر سرچ کنم و اطلاعات خودم رو بالا ببرم؛ خصوصاً در مورد اپیزود سوم و حضور لیست که آنچنان شناختی ازش نداشتم و فقط در این تعجب بودم که چطور در انیمه لیست که مرد بوده به زن تبدیل شده که خوشبختانه درباره ش یکی دو دیالوگ داشتیم و ظاهراً وقتی به حالت کلاسیکالوید برگشته، حالت زن رو به خودش گرفته و موتسارت هم حسودیش میشد. (احتمالاً در آینده بیشتر شفاف سازی میشه.) اما اینکه تونستم شباهت هایی بین لیست و شوپن پیدا کنم باعث شد که زوج بودن اونا برام منطقی تر بشه. اینکه برهه زمانی زندگیشون بهم نزدیک بود و جالب اینه که بدونید شوپن فقط یک سال از لیست بزرگتره. و علاوه بر این جریان برهه زمانی، بارها گفته شده که این دو با هم دوست بودن و از اینکه عوامل انیمه به دوستی این دو بها دادن و اونا رو با هم زوج کردن خوشم میاد .. بها دادن به اطلاعات واقعی موزیسین ها می تونه این انیمه رو پربار تر کنه.
لیست تو انیمه یه زنه و اهل لاس زنی! حتی با کانائه هم لاس میزنه ... و
اینطور که گفته میشه در حقیقت هم مرد عشوه گر و محبوبی بین زن ها بوده. پس
اینم یه نکته خوب دیگه ست .. اینکه به خصوصیات اخلاقی و شهره این کارکتر
توجه شده ولی بحث خصوصیت که پیش کشیده میشه یه سوال پیش میاد که چرا شوپن
باید منزوی و گوشه گیر باشه؟ گفته میشه که شوپن اجرا در سالن های کوچک رو
بیشتر ترجیح میداده ولی ممکنه القای خصوصیت منزوی بودن شوپن از مرگ
تراژدیکش در سن 39 سالگی نشات گرفته باشه که من ازش اطلاعی نداشتم و فکر می
کردم این جنبه خجالتی و در سکوت فرو رفته ی شوپن صرفاً یه تز بوده که توسط
سازندگان انیمه داده شده که خوشحالم اینطور نبوده و حتی در این مورد هم
استرس به خرج داده شده و کارکتر رو گرفتن الهاماتی از واقعیت شخصیت پردازی
کردند.
روی هم رفته ...
فکر می کنم اپیزود بدی نبود و حس می کنم کمدی کار داره رشد می کنه و همچنان
صحنه های برتر انیمه صحنه های اجرای "موزیک" هستند. این قسمت بخش لیست
بسیار زیبا و دلچسب بود و حسابی دل من رو برد.
قسمت بعد هم که قرار شوبرت وارد داستان بشه ... "بتهوون سنپای" گفتنش منُ خندوند.
بسپریدش به یوئیچی (کارگردان انیمه) تا بتونه با یه سوژه موزیکال هم شما رو
مجذوب خودش کنه! تجربیات خوبی که با این کارگردان سپری کردیم به من ثابت
کرده که فرد مطمئنی برای دنبال کردنه و می تونه یک فرد ایده آل برای خلق
کارهای اغراق آمیز باشه. چه در گینتاما و چه در اوسوماتسو سان .. همه جا به
خوبی تونسته این نبوغ رو به رخ بکشه و اینجا هم دست کارگردان هنرمندانه
روی اثر و روی این سمفونی کشیده شده. من که از دیدن اپیزود اول لذت تمامی
بردم و همین لحظه که شروع به نوشتن نقد کردم برای بار 4 ام یا 5 ام انیمه
رو دوباره مرور کردم و باز هم صحنه های موزیکال اثر منُ گرفت! و این چه چیز
خوبیه ... اینکه با وجود تغییراتی که در سمفونی ها داده شده میشه باز هم
از ریتم موسیقی اثر لذت برد و در کنارش داستانی کمدی وار رو با حضور این
عوامل تجربه کرد.
با حضور سوگیتا در نقش بتهوون که خوش درخشید؛ چه فریادهایی و چه خصوصیات
اخلاقی جالبی رو به کارکتر بخشیده بود؛ اما خب، این سوگیتاست .. از اون
همیشه انتظار خوب بودن میره. چیزی که من قبل از اومدن به سراغ انیمه باهاش
مشکل داشتم نقش یوکی کاجی در قالب موتسارت بود که نمی دونستم چه نتیجه ای
در پی داره. حقیقتش بدم نیومد ... فوق العاده نبود ولی از طرفی موتسارت
زیاد تو این اپیزود نقشی نداشت و به نسبت بتهوون سوگیتا کمرنگ تر به نظر
میرسید. (شاید داد و بیداد زیادی بتهوون منُ به این فکر انداخته!) قضاوت
درباره یوکی کاجی و صدای اون در قالب شخصیت موردعلاقم رو به بعدها میسپرم!
یکی از نکات خیلی خوب انیمه رنگامیزی اون بود ... وووووه ... واقعاً از این
لحاظ محشر بود؛ صحنه های موزیکال با رنگامیزی متنوع و پر از حس و حال به
زیبایی هر چه تمام تر رسیده بودند. و من یکی خدا خدا می کنم که تو
اپیزودهای بعد هم سر صحنه های موزیکال تلاش خوبی به کار برده بشه و
رنگامیزی اثر حفظ بشه ... برخلاف رنگامیزی دیگه ای که تو این فصل دیدیم و
خوشم نیومد (Nanbaka) ، کلاسیکالوید پاشیدن رنگ خودش رو به نحوی احسن انجام
داده و غرق شدن در موزیک کلاسیک با رنگامیزی عالیِ انیمه تجربه ای لذت بخش
بود.