M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Outbreak Company Episode 04 // Anime

Outbreak Company Episode 04 // Anime


این اپیزود واقعا خوب و خنده‌دار بود و خوشبختانه اون حالتِ دراماتیک مربوط به زخمی شدن میسرو خیلی خوب تموم شد و میسرو رو صحیح و سالم و در کنار شینچی دیدیم که زیاد از حد وقتی رو تلف نکرد و بیخودی درامی اضافه نشد، بهرحال نقطه مثبتی بود. البته شروع اپیزود یه صحنه کاملا ترول (Troll) داشتیم که کُلی جالب بود؛ ملکه کنار تخت میسرو ناراحت نشسته بود و این فکر به ذهن بیننده میرسید که نکنه واقعا میسرو مُرد؟ ولی بعدش متوجه شدیم که داره برای ماهی‌ش گریه میکنه و ما رو سرکار گذاشتن! اپیزود کاملا فضای خودشُ نسبت به اپیزود قبل عوض کرد و از کمدی زیادی بهره گرفته بود. اولین کلاس شینچی برگزار شد و موقعیتِ اینکه بتونه افکار منحرفانه خودشُ به بقیه درس بده، فراهم شد! البته مینوری هم به عنوان همکار در کنارش بود و اونم افکار BL منحرفانه خودشُ خیلی خوب به بقیه منتقل کرد. روی هم رفته ترکیب تدریسی خیلی عالی رو با هم تشکیل داده بودن و دانش‌آموزای کلاس هم کارکترهای جالبی بودن، خصوصا اون مرد گنده‌ای که دوربین خیلی به 10 ساله بودنش تاکید داشت و دست از سرش برنمیداشت.

بعد از اون ماجرای درس دادن و معلمی شینچی، یه کارکتر جالب دیگه به انیمه اضافه شد؛ شینچی با دختری به نام البیا آشنا شد. کمدی کار به جاسوس بودن‌ش گیر داده بود، در عین اینکه کاملا جاسوس به نظر میرسید، ولی حالت معصومانه خیلی خاصی هم داشت که اونو از افکار بد بقیه دور میکرد. صحنه ملاقات بین شینچی و البیا با ملکه و درخواست بخشش‌شون واقعا خوب و خنده‌دار بود. حسودی‌های ملکه، دفاعیه‌های شینچی، حتی گالیوس، مشاور ملکه هم وارد شوخی‌هاشون شد، از خجالت سرخ شد و صحنه واسش ناجور شد و ... کلا صحنه ملاقات شینچی بهمراه البیا با ملکه بهترین قسمت اپیزود واسه من بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- شاگردای کلاس :



- شات ویژه دانش‌آموز 10 ساله کلاس :



- البیا، کارکتر جدید :



- صحنه رفتن پیش ملکه :

Outbreak Company Episode 03 // Anime

Outbreak Company Episode 03 // Anime


وارد اپیزود شدم، فکر کردم دوباره مثل هر روز این انیمه، بعد از خوندن مانگای Shingeki no Kyojin ـ و دیدن حسودی‌های ملکه در مقابل میسرو و دیدن یه سری اتفاقات جزیی دیگه اپیزود به پایان میرسه و قرار نیست چیز فوق‌العاده‌ای رو تو اپیزود ببینم ولی .. این اپیزود واقعا همه چیزو عوض کرد و نقطه عطفی بین چند اپیزود قبلی بود؛ شاید بتونم بگم که بهترین اپیزود انیمه تا اینجا کار بود. نیمه اول دقیقا همونجور که فکر میکردم اتفاق افتاد. دیدن اینکه شینچی میخواست Shingeki رو با حس و حال ارن بخونه، خیلی باحال بود ( ) و خصوصا با توجه به اینکه انیمه Shingeki به تازگی تموم شده، یه جور یادآوری دوست‌داشتنی برای اون انیمه بود. بعد از اون صحنه‌های همیشگی حسودی ملکه نسبت به میسرو که ایندفعه شدت بیشتری داشت و شینچی هم که هیچ اطلاعی از موضوع پیدا نکرد. (کارکتر پسر همیشگی انیمه‌ها؛ معلومه که متوجه نمیشه! Typical anime boy character) اما بهرحال نیمه دوم همه چیزو از این رو به اون رو کرد و واقعا جذاب شد.

[خطر اسپویلر] ... گیر افتادن به دست اون دسته کارکترهای خلافکار و دست و پا بسته گوشه اتاق افتادن‌شون سوپرایز خوبی بود. فکر میکردم با حمله کمک‌های ملکه جریان خاتمه پیدا کنه و قرار نباشه اتفاق وحشتناکی رو ببینیم ولی خوب اینجور نشد. بعد از اون روش خنده‌دار و منحرفانه درآوردن چاقو از لباس مینوری و درگیر شدن‌شون و ... البته کپسول آتش‌نشانی که کُل نقش اون دسته رو بهم ریخت؛ نوبت به آخرین توان رئیس و حمله آخرش اون رسید و چاقوی خودشو به سمت ملکه پرت کرد که میسرو با یه کار فداکارنه جالب ملکه رو از زخمی شدن نجات داد. ظاهرا قضیه خیلی بد به نظر میرسید، میسروی غرق در خون ... و به نظر نمی اومد که میسرو شانسی برای زنده موندن داشته باشه. حتی لحظه تموم شدن اپیزود هم کاملا به حالت یه کلیف‌هنگر خیلی خوب تموم شد که این تئوری مرگ میسرو، خدمتکار دوست‌داشتنی انیمه رو حمایت کنه ولی .. چه پیش‌نمایش پُراسپویلری داشتیم! اصلا فکرشو نمیکردم که این اسپویلر بزرگ رو تو پیش‌نمایش ببینم. میسرو ظاهرا سالم سالم ـه و قراره اپیزود بعد برگرده. هرچند منم مخالف از دست دادن این کارکتر بودم ولی سوپرایز از دست دادن میسرو کلا مسیر حرکت انیمه رو عوض میکرد. خیلی دوست داشتم این انیمه رو تو اون شرایط ببینم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- Shingeki خوندن شینچی :



- اعتراف ملکه به اینکه واقعا بودن با شینچی براش لذت بخشه :



- میسرو تو این مدت کوتاه واقعا خوب ژاپنی رو یاد گرفت :



- حسودی ملکه و حمله کردن به شینچی :



- گیر افتادن دست اون گروه :

Outbreak Company Episode 02 // Anime

Outbreak Company Episode 02 // Anime


انتقال فرهنگ اوتاکو و موئه همچنان ادامه پیدا میکنه! البته فعلا تعداد کسایی که دارن با این فرهنگ آشنا میشن به دو نفر میرسه. ملکه و میسرو و ... شاید هم بشه بلوک، موجود عجیبی که فعلا باهاشون همراهه رو حساب کرد .. صحنه‌ای که بلوک داشت کارتریج بازی رو فوت میداد، واقعا خنده‌دار بود. حسودی‌های ملکه، قابل پیش‌بینی بود؛ تمام حسودی خودش رو با عصبانیت سر میسرو خالی کرد که با پا پیش گذاشتن شینچی همراه شد و جلوی بیشتر ناراحت کردن میسرو رو گرفت. بهرحال میسرو هم خیلی بی‌گناهه و همیشه خودش رو در حال اطاعت کردن از دیگران میبینه و از اون طرف هم بلوک آماده کتک خوردنه و حتی چوب رو خودش به شینچی داد! جلسات مانگا خونی هم در نوع خودش باحال بود؛ Shingeki no Kyojin خوندن ملکه ارجاع جالبی بود و انتظارش رو نداشتم .. بیشتر فکر میکردم اونا سراغ یه مانگای عاشقانه یا زندگی روزمره برن تا اینکه "حمله غول‌ها" رو بخونن! واقعا شینچی چه کلکسیونی رو سفارش داد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- مانگا خوندن برای میسرو و ملکه :



- حسودی ملکه بخاطر اهمیت بیشتر شینچی به میسرو :



- رفتن به محیط باز و دیدن اون دو بچه که اصلا سرگرمی نداشتن و همیشه در حال کار کردن بودن :



- صحنه‌ای که شینچی جلوی حمله ملکه رو گرفت :

Outbreak Company Episode 01 // Anime

Outbreak Company Episode 01 // Anime


یکی دیگه از انیمه های خوب فصل رو دیدم. نسبت به خوب آب در اومدنش مشکوک بودم ولی بعد از دیدن اپیزود اول حس میکنم یه انیمه خوب طرف هستم. اول اینو بگم که حدسم درست بود و پوسته کُلی کار با شباهت به حس Sword art online ــه. دوم اینکه داستان به راحتی شروع به حرکت کرد و اصلا وقتی رو تلف نکردن! هنوز 20 ثانیه نگذشته بود که کارکتر اولمون، کانو وارد دنیای فانتزی شد. با خدمتکارش، میسرو آشنا شد؛ خدمتکاری که نیمه انسان و نیمه الف بود. فکر میکردم رابطه بین خدمتکار و کانو زیاد از حد کلیشه ای و غیرقابل تحمل باشه ولی خوشبختانه شروع خوبی داشت و نه کانو زیاد از حد منحرف بود و نه میسرو کارکتر بدی بود. از طرف دیگه خوشحالم که ژانر ایچی در داستان پیدا نمیشه و به نظر میاد بیشتر به روابط بین کارکترها و داستان متمرکز میشیم تا اینکه بخوایم فلان قسمت بدن میسرو رو با زوم زیاد ببینیم! البته ناگفته نماند که دو سه دیالوگ اپیزود حالت منحرفانه داشت ولی اصلا در سطحی نبود که لطمه ای به فضای انیمه بزنه؛ آخه هرچی که نباشه، کارکتر اولمون یه اوتاکوئه و به موقعیت ها و کارکترهای خاصی تو انیمه ها و غیره علاقه داره و وقتی که با اون تیپ کارکترها تو دنیا فانتزی روبرو میشه، طبیعی ــه که از خودش عکس العمل نشون بده. روی هم رفته، اپیزود کلا به وارد شدن کانو به دنیای فانتزی و آشناییش با خدمتکارش پرداخت و بعد از اون با صحنه روبرویی با پتراسا، ملکه سرزمین و عصبانی شدنش از دست کانو به پایان رسید.

صحنه هایی از اپیزود :

- انگشتری که توسط اون زبان همدیگه رو میفهمیدن :



- میسرو و کانو :



- گوش های الفی ــه میسرو :



- خوشحالی کانو از اینکه خدمتکارش "نه تنها خدمتکاره، بلکه نیمه الف و نیمه انسانه هم هست!"



- موجود عجیبی که با میسرو به دیدن کانو اومد :



- ملکه :



- کانو اونو دختر کوچولو صدا زد و باعث عصبانی شدن کتک خوردنش شد :