دوباره یه اپیزود چند بخشی خوب رو دیدیم. رابطه بانری و کوکو شروع شد؛ زیاد
به نظر من حس حقیقی نداشت .. نمیدونم چرا هرچقدر اپیزود به جلو میرفت کمتر
میتونستم رابطه بین کوکو و بانری رو جدی بگیرم. شاید یکی از دلایلش زود
رسیدنمون به این رابطه بود؛ فکر میکردم بیشتر از اینها ما رو منتظر بذارن.
بهرحال امیدوارم به مرور زمان با دیدن اتفاقات دیگهی داستان نظرم عوض بشه.
با پدر کوکو هم آشنا شدیم و چندقرار از کوکو و بانری دیدیم. از طرف دیگه
بازم سر و کلمه نانا پیدا شد و اینبار به لیندا کمک کرد تا بتونه با بانری
روبرو بشه. همسایه بودن بانری و نانا سان خیلی نکته باحالی واسه من بود و
امیدوارم باز بتونیم نانا رو ببینیم. بلاخره ناراحتی بین بانری و لیندا
تموم شد و لیندا خاطراتی که بین شون اتفاق افتاده روبراش تعریف کرد. قطع
شدن حرفهای لیندا و بانری با تلفن کوکو کمی حالت مشکوکانه ای به داستان
داد. اینکه درآینده لیندا به رابطه بین بانری و کوکو حسودی میکنه یا نه رو
باید بعدها ببینیم. هنوز اپیزودهای زیادی باقی مونده .. باید ببینیم چطور
این روابط رو پیچیده میکنن و داستان از این بهتر میشه یا نه.
صحنههایی از اپیزود :
- درخشیدن کوکو در حین ابراز علاقه به کوکو :
![](http://s1.picofile.com/file/8100827942/Golden_time07_1_.jpg)
- برخورد نانا با کوکو و بانری تو آ :
![](http://s4.picofile.com/file/8100828026/Golden_time07_3_.jpg)
- خجالتی شدن اون دوتا :
![](http://s1.picofile.com/file/8100827992/Golden_time07_2_.jpg)
- صحنه بین بانری و لیندا :