M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Non Non Biyori Episode 06 // Anime

Non Non Biyori Episode 06 // Anime


دیگه به آخرای تعطیلات تابستونی رسیدیم؛ بازم یه اپیزود چند قسمتی دوست‌داشتنی دیگه ... اینبار با خبردار شدن مادر ناتسومی از نمره‌های پایین ناتسومی شروع کردیم .. عصبانیت مادرش ما رو وارد صحنه خیلی خنده داری کرد. جایی که کوماری از کنار در با ایما و اشاره با ناتسومی حرف میزد و این وسط ناتسومی در حین اشاره کردن ناخودآگاه علامت خرگوشی رو بالای سر خودشُ به نمایش کشید؛ عکس‌العمل مادرش در برابر این حرکت فوق‌العاده بود. ولی مگه ناتسومی آدم میشه و میره سراغ تکلیف‌های تابستونی‌ش؟ نه به هیچ وجه! این صحنه کمدی رو واقعا دوست داشتم .. حس کودکانه عمیقی درش نهفته بود. چیزی که تو طول این 6 اپیزود گذشته خیلی زیاد دیدم و بازم دوست دارم اینجور صحنه‌ها رو ببینم.

یه فلش‌بک کوچولو از دوران بچگی ناتسومی داشتیم، جایی که مثل همیشه خرابکاری میکرد و برای خرابکاری‌هاش چیزای دیگه رو مقصر میدونست؛ "مگه ناتسومی کار اشتباهی کرده؟" این ویژگی بچگونه ناتسومی اونُ در مقابل بقیه کارکترها که چنین چیزی ندارن، منحصر به فرد میکنه. حتی رن چون هم چنین خاصیتی نداره، برعکس رن چون همیشه تو یک حالت آروم و مبهم قرار داره و معلوم نیست چی تو سرش میگذره. وقتی هوتارون رو بین اون همه عروسک مخملی ـه کوماری دیدیم، وسواس عجیبی که هوتارون از همون اپیزود اول با سنپای خودش، کوماری داشت، به مرحله جدیدی وارد شد، حتی میشد حالت دیوونگی بامزه‌ای رو بهش لقب داد. ولی خوشبختانه بعدش معلوم شد که بخاطر پروژه درسی تابستونی شونه. تلاش هوتارون برای قایم کردن مخملی‌ها و استرس خنده‌داری که داشت، صحنه خیلی خوبی بود و بعد از اون نوبت به رن چون رسید که اونُ استرسی‌تر کنه.

نوبت به بازی تگ خنده‌دار و ادای شیطون‌درآوردن‌شون رسید که هوتارون از خجالت داشت غش میکرد. بلاخره راز مخملی‌ها برملا شد و همه از هوتارون خواستن که بهشون نحوه درست کردن عروسک‌ها رو یاد بده. مخملی‌های جالبی درست کردن. دوباره وارد یه تیکه داستان دیگه شدیم، جایی که ایده مسابقه/تست شجاعت به ذهن ناتسومی رسید. یه نفر رو هم برای ترسوندن بقیه عضو کردن و کی بهتر از کوماری برای این کار؟! صحنه‌های بودن کوماری تو معبد و ور رفتن‌ش با ملافه روح مانند و ترسیدن‌هاش عالی بود. صحنه‌‎ای که حتی متوجه اومدن داداشش و گذاشتن سکه 5 ینی نشد حسابی اونُ بهم ریخت و با یه گربه سیاه دست به یقه شد .. اونو مقصر می‌دونست و فکر میکرد که گربه سکه 5 ینی رو انجا گذاشته! قیافه‌ و میمیک‌های کوماری تو اون صحنه واقعا بامزه بود.

OST کار رو خیلی دوست دارم و از اون کارای انیمه‌ایه که منتظر از راه رسیدن لینک‌های دانلودش هستم ولی خوب فعلا با شنیدن OP Single ها و ED Single ـه انیمه سر میکنم و در آینده حتما بقیه OST رو دانلود میکنم. واقعا آرامش خوبی داره. همین کار رو در مورد Tamayura هم انجام دادم و حالا با گوش دادن به ترک‌های آرامش بخش کار، میتونم فضای آرومش رو به خاطر بیارم و روی هم رفته تجربه لذت بخشی ـه.

[قسمت ویژه - ED Single]



Cover کار

ترک اصلی ED به صورت کامل (ورژن Tv خیلی کوتاه‌تره) و یه ترک دیگه که بدون کلام ED ـه :

ED - Full Song
ED - Off Vocal

Hidamari Egao این ترک دیگه‌ای مثل Non Non Hiyori ـ ED انیمه‌ست که کارکترهای انیمه اونُ با هم میخونن!

[ترک‌های مربوط به OP Single رو میتونید به صورت تورنت از اینجا بگیرید]

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ادای خرگوش درآوردن ناتسومی جلوی مادرش :



- بازی کردن با رن چون :



- برملا شدن راز مخملی‌های هوتارون :



- آتیش بازی دوست‌داشتنی‌شون :

Galilei Donna Ep 05 // Anime

Galilei Donna Ep 05 // Anime

عالی بود .. عالی! درام اپیزود رو خیلی دوست داشتم، نیمه اول خوب بود ولی نیمه دوم عالی شد، چقدر غمگین کننده و شوکه کننده. واقعا دلم به حال تئو و کارن سوخت و منم واقعا امیدوارم که بازم چیزی ازشون ببینیم ... هرچند ... شدت بمباران و تعداد بمب‌ها و شکل اتفاق افتادن اون حادثه وحشتناک در حدی بد بود که به نظر من دریچه امیدمون خیلی خیلی باریکه و نمیشه زیاد امید بالایی به زنده بودن‌شون داشت ولی خوب .. قبلا چنین اتفاقاتی رو در مورد پدر یا مادر خواهران گالیله هم دیدیم، چیزی که بعدا برخلاف تصوراتمون اتفاق افتاد. صحنه آخر بین تئو و کارن رو خیلی دوست داشتم؛ لحظه‌ای که تو اوج بمباران با ترس و لرز همدیگه رو در آغوش گرفتن و تئو حرفی رو به کارن میزنه که باعث لبخند زدن و خوشحال شدن هر دوی اونا میشه! تو اون صحنه داشتم به این فکر میکردم که "یعنی تئو به کارن چی گفت که اینجوری باعث خوشحالی‌ش شد؟" کنجکاوی من به آسمون میرسه ولی دوست دارم فکر کنم تئو هم به کارن ابراز علاقه کرده. از این جور صحنه‌های سینمایی که همیشه تو آخرین لحظات دیالوگی در سکوت بین کارکترها گفته میشه و بیننده از شنیدن اون کلمات باز میمونه، گاهی دیده میشه؛ کسایی که Lost in Translation رو دیدن، با چنین حالت و صحنه‌ای آشنایی دارن. به نظر من اینجا و تو این انیمه هم، این صحنه "سکوت بهمراه دیالوگ" به زیبایی به تصویر کشیده شد و علاوه بر کنجکاو کردن بیننده، حس درام اون حادثه رو به نحوه بی‌نقص و عالی منتقل کرد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- تئو :



- صحنه ورودشون به گالیله؛ کلا باند بین هوزوکی و تئو خیلی جالب بود :



- صحنه آخر و عوض شدن جو بین دو کارکتر :



+

Golden Time Episode 06 // Anime

Golden Time Episode 06 // Anime


عالی بود، واقعا حس میکردم که قراره وارد یه سری اپیزودهای کش دار بشیم ولی دوباره مثل اپیزود 4 ما رو با اتفاقات زیاد سوپرایز کردن. این نحوه پیشروی رو فوق‌العاده دوست دارم. برام مهم نیست که زوج اصلی انیمه قابل پیش بینی ـه، همین شکل پرداختی که داستان داره، همه چیزو جبران میکنه و بهش جذابیت خاصی میده. بانری بار دیگه نشون داد که از اون کارکترهای ساده نیست و میتونه به راحتی فکری که داره رو عملی کنه و زیاد از حد با خودش کلنجار نمیره. یه کارکتر خیلی خوب مرد. رفته رفته نسبت بهش ذهنیت بهتری پیدا کردم و اینکه افکارش رو به راحتی به زبون میاره، واسم جالبه.

به سیم آخر زدن بانری و قطع کردن رابطه‌ش با کوکو به نظرم عالی بود؛ با خودم فکر میکردم کوکو تا کی میخواد چنین بازی رو با بانری انجام بده؟ اونم بعد از روبرو شدن با اعتراف بانری و تظاهر به اینکه هیچ اتفاقی نیافتاده! بهرحال همه چیز با اتفاق آخر اپیزود و اعتراف کوکو به دوست داشتن بانری عوض شد! به نظرمن یه چیزی مبهمه، اینکه آیا کوکو واقعا بانری رو دوست داره یا فقط بخاطر اینکه باهاش بمونه، این حرف رو زد؟ مطمئنا وابستگی خاصی به بانری داره و نمیشه اونو انکار کرد ولی آیا این وابستگی در حد عشق میرسه؟ اگه به علاقه کوکو و گیر سه پیچی که به میتسو داشت نگاه کنید و حالا تو اپیزودهای بعد اون فضای ذهنی کوکو رو با رابطه‌ش با بانری مقایسه کنیم، احتمالا به جواب‌هایی خواهیم رسید. بهرحال دیدن ادامه داستان حسابی جذاب به نظر میاد.

برگشتن به گذشته و نشون دادن رابطه بانری و لیندا فوق العاده بود. اینجا، جایی بود که نسبت به دختر برتر بودن لیندا از نظر خودم، اطمینان پیدا کردم. واقعا کارکتر دوست داشتنی داره .. بعلاوه اینکه قدرت دوبلورش واقعا چشم میرسید و تحت تاثیر قرار گرفته بودم! بانری یه صحنه رودروریی دیگه رو هم به رخ کشید؛ بلاخره چیزایی که از گذشته فهمیده رو به لیندا گفت ... با عصبانیت تمام و ناراحتی زیاد. لیندا کاملا بهم ریخت و به دنبال بانری برای توضیح دادن رفت که روی هم رفته کُل صحنه عالی شده بود. بازی این اپیزود با کلمه YES و NO ، یه بازی کلامی خیلی باحال بود، اون تابلوی کوکو که در حین عصبانیت بانری به YES و NO تغییر میکرد ... یا وقتی که بانری از دست کوکو فرار میکرد و با فریاد زدن YES و NO بهش جواب میداد .. همه واسم جالب بودن و در نهایت اون صحنه برخورد دوچرخه کوکو به بانری و ابراز علاقه کوکو به بانری! همونطور که گفتم، باید منتظر بمونیم و ببینیم این علاقه چقدر عمیقه؛ امیدوارم انیمه به همین قدرت ادامه بده.

راستی ... باشگاه چایی همیشه کمدی تاپی وارد اپیزود میکنه! کُلی به کاراشون و صحنه‌های پارتی خندیدم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- عکس العمل میتسو به رد شدنش توسط چینامی :



- پرت کردن میتسو و کوکو به چنگال باشگاه چایی :



- صحنه عصبانیت بانری و شکل جواب دادن کوکو با YES , NO :



- صحنه برخورد و ... :

Samurai Flamenco Ep5 // Anime

Samurai Flamenco Ep5 // Anime


رابطه ماری و مسایوشی مشکل پیدا کرد و اختلافی که با هم داشتن، باعث شد که آخر اپیزود بلاخره از هم جدا بشن و شاید تغییر خوبی باشه چون به نظر من رفته رفته بودن ماری به عنوان دختر فلامنکو کسل کننده میشد و بهتره ماسایوشی رو تو ادامه دادن هدف‌های خودش تنها ببینیم. البته مشخصه که حتی با اینکه از هم جدا شدن، ماری رو باز هم خواهیم دید، حتی با چیزی که بعد از ED دیدیم (دخترای فلامنکوی دیگه!) ، میشه گفت که این اتفاق قطعی ـه ولی حداقل از تمرکز اصلی خارج شدن و بیشتر به ماسایوشی و روند پیشرفت کارکترش متمرکز میشیم. رسیدن بسته پدربزرگ ماسایوشی و داستان سامورایی خیلی صحنه جالبی بود. راجع به روند ادامه کار، خیلی دوست دارم دوباره به رابطه بین ماسایوشی و گوتو بپردازن و اتفاقاتی بین همین دو نفر ببینم. امیدوارم انیمه تو ادامه بهتر از اینها بشه، یه مقدار انتظارات بیشتری دارم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- لبخند یاندره ماری بخاطر تنهایی بیرون رفتن :



- پرش و لگد دونفره فلامنکویی :



- شات آخر که حالت کامیک وار داشت هم باحال بود :



- دخترای فلامنکوی دیگه‌ای که اضافه شدن :

Outbreak Company Episode 06 // Anime

Outbreak Company Episode 06 // Anime


وقتی دعوای بین دانش‌آموزای شروع اپیزود رو دیدم، فکر کردم داریم به سمت تکراری شدن پیش میریم ولی بعدش شینچی با رو کردن ایده "فوتبال بازی کردن" کاملا نظر منُ برگردوند. این اپیزود واقعا خوب بود و بازم ثابت کرد که چرا این انیمه، انیمه خوبی ـه. بخاطر رفع کردن اختلافات بین الف ها و کوتوله‌ها شینچی و بقیه تصمیم گرفتن یه مسابقه فوتبال دوستانه بین‌شون برگزار کنن. بعد از اون هیجان زده شدن دانش‌آموزا و رو آوردنشون به مانگاها و انیمه‌های فوتبالی (Captain Tsubasa) جو باحالی به انیمه داد. حتی البیا و توپ بازی کردن‌ش هم واسه من بامزه بود و کُل اپیزود یه جو سرگرم‌کننده خیلی خوب پیدا کرد؛ چیزی که Outbreak Company همیشه در موردش خوب عمل کرده.

مسابقه فوتبال هیجانی‌ بود و نیمه اول بدون جادوی خاصی شروع شد که کوتوله‌ها 50 به 0 از الف‌ها جلو افتادن. صحنه گل زدن‌شون حرف نداشت؛ کافی بود پای اونا به توپ برسه، دروازه بان رو با تور بهم گره میزدن! خنده‌دار بود ولی به نظر میرسید که هدف دوست شدن این دو گروه با این حس شکست افتضاح به سرانجام نمیرسه. نیمه دوم اجازه استفاده از جادو داده شد که بخاطر همین الف‌ها قدرت گرفتن و نتیجه رو نزدیک کردن. بازی بشدت هیجانی شد و بعد از اون از "هیجانی بودن" به "زمین جنگ بودن" تبدیل شد. دیگه افکت‌های شوت زدن‌ها شبیه به بمب منفجر شدن شده بود و هر بازیکنی یه جایی روی زمین افتاده بود. بهرحال دیدن یه اپیزود فوتبالی تو چنین دنیای فانتزی کاملا سوپرایز کننده بود و به خاطر همین این اپیزود خیلی برام جالب بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :


- علاقه البیا به چیزای گرد ... توپ :



- صف گرفتن دو تیم قبل از شروع مسابقه. نحوه عکس گرفتن مینوری جالب بود :



- دروازه بان الف بیچاره :



- خوشحالی رومیلدا بخاطر گُل زدن :



- شروع نیمه دوم و اولین گُل الف‌ها :

Hajime no Ippo: Rising Episode 06 // Anime

Hajime no Ippo: Rising Episode 06 // Anime


میدونستم مبارزه کاملا تموم نشده ولی یه مقدار به بردن آئوکی خوشبین شده بودم. اونم با توجه به اینکه ایمائه بشدت ضعف پیدا کرده بود و قدرت خودشُ از دست داده بود ولی با ورود ساچیکو همه چیز بهم ریخت. فلش‌بک‌هایی که از ساچیکو و ایمائه دیدیم، بخش نسبتا زیادی رو به خودش اختصاص داد و اینکه، ساچیکو مهم‌ترین چیز برای ایمائه بوده و .. اینبار نوبت به ایمائه رسید که دلیلی برای بهتر شدن پیدا کنه و میخواست با بردن به سراغ ساچیکو بره. به نظر من این اپیزود صحنه‌های بوکس یه مقدار کش دار شد و نسبت به اپیزود قبل کمی ضعیف‌تر بود. شاید بخاطر این باشه که بیشتر از اینکه به بوکس تمرکز بشه، به کارکترها و دیالوگ‌های درون ذهنی اونا در آستانه پایان مبارزه متمرکز شدیم، اینکه قیافه هرکارکتر رو مدت طولانی در حالی که افکارش بیان میشد، میدیدیم و نقاط مثبتی که میتونن با برد این مسابقه به دست بیارن رو متوجه میشدیم.

بهرحال، بلاخره راندها تموم شد و صحنه اعلام نتایج با استرس خاصی از راه رسید؛ به نظر من این صحنه واقعا خوب بود و اعلام نتیجه مساوی با هیجان خیلی خوبی به تصویر کشیده شد. آئوکی از اون کارکترهایی نیست که با یه مساوی و نرسیدن به کمربند قهرمانی به دپرسی شدید فرو بره و دوباره بعد از تموم شدن مسابقه، با یه صحنه طنز به محیط فضای انیمه برگردوننده شد. اینبار هم با روبرو شدن با تومیکو این اتفاق افتاد و بعدها صحنه اومدن تاکامورا برای عذرخواهی و دیدن اینکه آئوکی زیاد از حد سرخوشه. نکته جالب در مورد رابطه ایمائه و آئوکی این بود که بعد از تموم شد مبارزه، اینبار ایمائه احترام بالایی برای آئوکی قائل بود و حتی در مقابلش تعظیم هم کرد که نشون میده همین یک مسابقه و رینگ بوکسی که درش قرار داشته، چه تاثیر زیادی روی ذهنیاتِ این کارکتر داشته و اونُ از این رو به اون رو کرد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- خستگی آئوکی از مبارزه :



- قیافه درهم قهرمان و کلینج کردن‌ش :



- خراب شدن حقه آئوکی ... اینبار بخاطر دیدن ساچیکو تو بین تماشاگرا توسط ایمائه :



+

Diamond no Ace Episode 06 // Anime

Diamond no Ace Episode 06 // Anime


اپیزود قبل تا رسیدن ایجون به بیس اول رو دیدیم، و البته نشونه‌هایی از حضور هارویچی دیده بودیم و حالا تو این اپیزود درست و حسابی وارد داستان شد. کسی که به کمک ایجون اومد و برای هوم‌ران گرفتن ایجون اونُ تشویق کرد. با کمک هم تونستن اولین امتیاز سال اولیا رو به دست بیارن که واقعا صحنه‌های خیلی خوبی رو به وجود آورد. روحیه گرفتن بقیه و رئیس بازی ایجون در مقابل شون و از اون طرف پس زدن کمدی وار ایجون توسط اعضای تیم حس جالبی داشت و نشون میده که ایجون چقدر به هم‌تیمی‌های خودش اهمیت میده. روی هم رفته استایل بازی هارویچی، قیافه و حضورش تو انیمه رو دوست دارم و به نظر من نقطه مثبتی بود. همین حس رو راجع به میوکی یا مثلا فورویا داشتم و تا اینجا کارکتری نبوده که از حضور پررنگش بدم بیاد.

نیمچه فلش‌بک‌هایی از فورویا دیدیم؛ اینکه بقیه از گرفتن توپ‌ش سرباز میزدن و اونو به حال خودش رها کردن، یه جور حس تنها شدن بهش القا شده بود و بخاطر همین دیوار دفاعی خاصی تو ویژگی‌های رفتاری‌ش به چشم میرسه. دیواری که شاید بعدها با پرانرژی بودن ایجون و رفتار جوگیرانه خاصی که داره، فرو ریخته بشه. وارد شدن ماسوکو به زمین چوب زنی قسمت جالب اپیزود بود .. جایی که ایجون باید با هم اتاقی خودش روبرو میشد ... فضای بین کارکترها باحال بود و نکته باحال‌تر این بود که، با اینکه ایجون به ماسوکو باخت، ولی بازم با لبخند و خوشحالی از اینکه تو چنین محیطی قرار داره حرف زد و بابتش خوشحال بود.

یه سری نکات ریز که دوست داشتم: خجالتی شدن هارویچی جالب بود، به ظاهر کارکترش جلوه دیگه‌ای داده بود و از حالت "فقط Cool" خارج‌ش کرده بود. گروه دسته اول که به عنوان تماشاچی به زمین تمرین اومدن، ابهت جالبی داشتن؛ احتمالا بعدها بیشتر ازشون میبینیم، بهرحال صحنه‌های خوبی بین شون بود ... تحت تاثیر قرار گرفتن مربی از حرکت آخر ایجون "پس وقتی که کاملا شکست میخوری، هیجان زده میشی؟" این دیالوگ‌ش رو دوست داشتم و ...

صحنه‌هایی از اپیزود :

- خجالتی شدن هارویچی .. جایی که ایجون اونو ضایع کرد :



- صحنه هوم‌ران ایجون :



+



- اعضای ترکیب اصلی :