وای .. چه فیلم خوبی ... ! اینجور وقت هاست که باید از واژه "شاهکار" استفاده کنید.
اول از همه باید به این اشاره کنم که من آشنایی خاصی با نمایشنامه "شاه
لیر" اثر شکسپیر نداشتم، اسمشُ بارها شنیده بودم ولی خب ... ! و صرفاً
بخاطر این فیلم و کنجکاویای که قبل از دیدن اثر بهم دست داد به سراغ خوندن
خلاصه ای از نمایشنامه رفتم تا کمی آماده باشم و وقتی که دیدن فیلم Ran
رو تمام کردم، به ابهت این اثر هنری پی بردم .. مسلماً من نمی تونم از درک
کردن قطعی اثر شکسپیر صحبت کنم (دوست دارم بعدها این درک رو تجربه کنم،
بیشتر با این فضا آشنا بشم) ولی فعلاً دوست دارم از کوروساوا و نگاه
هنرمندانه ای که در فیلم Ran داشته تعریف کنم؛ بگم که چقدر فیلم رو پسندیدم
.. اینکه حتی در همون ابتدای فیلم هم با دیدن لحظات گفتگوی پادشاه با
فرزندانش و اینکه در چه محیط زیبایی، پر از سبزه و دل انگیزی به سر می
بردند مدهوش وار به صفحه پیش روی خودم خیره موندم و فهمیدم که قراره با یک
اثر درجه یک روبرو بشم. خوشحالم که این احساس به خوبی به ثمر نشست و از
اینکه چنین روایت داستان و پایان بندی فوق العاده خوبی رو به چشم دیدم
رضایت کامل دارم.
پریدن از فیلم های دهه 50 کوروساوا به دهه 80 کمی تا قسمتی واسم عجیب بود
.. انتظار تفاوتی به این عظیمی رو نداشتم؛ اینکه دو فیلم قبلی به اعماق
جامعه ژاپن پرداخته بودند در نوع خودشون بسیار عالی بودند و حالا به یک
داستان حماسی و بی نهایت زیبا پرداختیم .. و چقدر این داستان به دل من نشست
.. فوق العاده بود.
سوالی که بعد از دیدن فیلم سخت منو مشغول خودش کرده بود این بود که اول از
چه چیز فیلم حرف بزنم و بعد دیدم نمیشه درست دست روی بخش خاصی گذاشت و فقط
باید با موج احساساتی که منو احاطه کرده حرکت کنم و هر چیزی به ذهنم
میرسه بگم .. پس آماده باشید .. چون متنم قراره کمی درهم برهم به نظر
میرسه ...
همه خوبی های این فیلم از بخش داستان و شخصیت پردازی شکل می گیره .. شکوه
داستانی و عمق شخصیت پردازی پادشاه و اطرافیانش رفته رفته در طول فیلم
بیشتر به ذهن بیننده قالب میشه .. باورپذیری فضا و همراه شدن و یا تنفر
پیدا کردن از شخصیت ها به سادگی شکل می گیره و حتی دلقک داستان هم نقش بی
نهایت جالبی رو در تخریب چهره ای که تا بحال خندان و بشاش تصور می کردیم
داره. شاید انصاف نباشه که "حتی" رو در کنار اسم دلقک داستان بیارم ... چون
تاثیرگذاری حضور این کارکتر بر روی صحنه ها پررنگ تر از اون چیزیه که بشه
اونو یه کارکتر خیلی فرعی لقب داد اما بهرحال صحبت من از شخصیت های پخته
داستانه که بهتر از این نمیشد اونا رو به نسخه ای ژاپنی تبدیل کرد. وجود
هر کدوم از کارکترهای فیلم و هر قدمی که اونا برمی داشتن حس تراژدی فیلم
رو دردناک تر و بهتر از قبل می کرد.
هر چند صحنه های نبرد جنگی زیاد نبودن (حداقل من اینطور احساس کردم) ولی
احساس تاریخی مخوف و باحالی درونشون نهفته بود. دیدن سپاهیان ژاپنی و ارتش
های مخالف با هم در این اندازه و عظمت و در اون دشت های وسیع در نوع خودش
بسیار باحال و دلچسب بود. اینکه چطور از استراتژی رفتن درون جنگل استفاده
میشد و اینکه چطور فرمان ها داده میشد، سیستم های نظامی پیاده میشد و شکل
دهی پیاده و سواره صورت می گرفت .. همه جز نکات جالب انگیز فیلم بودند.
من عاشق زبان ژاپنی ام .. از دیدن انیمه که یکی از علائق اصلیمه گرفته تا
فیلم های ژاپنی و هر چیزی که به این زبان مربوط بشه ... همه رو دوست دارم و
فکر می کنم زبان ژاپنی خصوصاً در قالب یک کار تاریخی بسیار جذبه کار رو
بالا میبره .. رفتن به عمق یک فضای تاریخی و ژاپنی وقتی زیباتر میشه که
دیالوگ هایی خوب برای اثر نوشته بشه و این کار در Ran به خوبی انجام گرفته
بود. دیالوگ هایی مثل "انسان گریه می کنه و به دنیا میاد و وقتی که به
اندازه کافی گریه کرد، می میره!" ... و یا "در یک دنیای دیوانه، این فقط
دیوانگان هستند که عاقلند" و یا اصلاً تکه های صحبت پادشاه در هر نقطه ای
از فیلم .. حرف از بهشت زدن و ... ! دیالوگ های خیلی خوبی رو در جای جای
فیلم داشتیم که میشه بهشون اشاره کرد.
[کمی با اسپویلر] اما بهترین قسمت فیلم
لحظات پایانی اونه .. تو نیمه دوم هر چه جلوتر رفتیم، حس داستان و مسیری
که طی می کردیم بهتر از قبل شد و فایده ای نداشت .. باید با روالی که
قراره اتفاق بیافته روبرو بشید : با اینکه اون احساس شک و دودلیِ ترسناک
مربوط به سناریوی تلخ پیش روی شماست، با تک تک سلول های بدنتون عطشی رو
برای دیدن لحظات آخر دارید .. دوست دارید این تراژدی رو به انتها برسونید و
.. میرسونید .. و بعد یک ایول جانانه به کوروساوا میگید .. از اینکه چه
اقتباس زیبایی انجام داده به وجد میاید و این فیلم رو به لیست فیلم های
مورد علاقه خودتون از کوروساوا اضافه می کنید ... این روالیه که شما طی می
کنید .. خیلی سخت میشه با رفتن به سراغ Ran از طی کردن چنین روالی دوری
کرد!
و پیاده سازی صدای اون فلوت عذاب آور (از نوع خوب!!) چقدر محکم بر روی صحنه
ها و سکانس های فیلم سنگینی می کرد .. بخش های فلوت موسیقی متن فیلم خیلی
عالی بودن .. بار زیبایی داستان بخاطر این استفاده به جا و سنجیده از
فلوت بالاتر از حالت معمول رفته بود و اینم یکی دیگه از نکات مثبت اقتباس
کوروساوا و برگردوندن این نمایشنامه به فضای ژاپنی بوده؛ جایی که میشه از
موسیقی سنتی ژاپن هم برای بهتر به رخ کشیدن این تراژدی استفاده کرد.
9/10
صحنههایی از فیلم :