M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Non Non Biyori Repeat - Ep 06

Non Non Biyori Repeat - Ep 06






اوه ، ناتسومی .. ناتسومی .. فقط تو میتونی اینجوری با دل آدم بازی کنی. فقط تو می تونی هم بدجنسی کنی و هم تو دل برو باشی. واقعاً رفته رفته قالب کارکتری خودش رو بدست آورد و حالا دیگه میشه گفت ، هر وقت اونو روی صفحه پیش رومون می بینیم، میدونیم که چجور شخصیتی رو داریم می بینیم. فضول، تنبل ، پر سرو صدا ولی در عین حال مهربون. می خواد با هوتارون بیشتر از این ها رابطه داشته باشه، حرف بزنه ولی خب چیزی به ذهنم نمیرسه ... و اینجاست که پای یه انیمه وسط کشیده میشه و تا چندین و چند دقیقه این بحث به درازا کشیده میشه. غافل از اینکه ناتسومی فقط اسم انیمه رو شنیده و حالا مجبوره تظاهر به فهمیدن و شناختن انیمه بکنه ... و وقتی جریان خنده دار میشه که ناتسومی از این خوش شانسی و خوب جلو اومدنش سو استفاده می کنه می خواد ادای چیز فهم ها رو در بیاره ... و تلپ، زمین می خوره و خرد میشه. اینجاست که دیگه باید اعتراف کنه ، نه، من اون انیمه رو ندیدم. و بیچاره هوتارون، وقتی که فکر کرد یکی مثل خودش عشق انیمه ی خواهران چشمک زن پیدا کردن، در همون حال به تنهایی برخورد کرد و دوباره مجبوره این عطش و هیجان انیمه ای خودش رو فروکش کنه.

اداهای هوتارون رو خیلی دوست داشتم .. مدتها بودن آنچنان تمرکز جالبی روی هوتارون نداشتیم .. فصل اول تمرکز بهتری روی شخصیتش داشتیم ولی به نظر میرسه فصل دوم بیشتر روی رن چون تمرکز داره تا کارکتر دیگه ای. و البته با توجه به محبوبیتی که رن چون تا به الان تونسته به دست بیاره و نازنینی کارکترش، چیز بدی نیست. شاید کارگردان و عوامل با رجوع به محتوای مانگا قسمت هایی که رن چون بیشتر پررنگ هست رو علامت زدن و اونا رو تبدیل به انیمه کردند ولی بهرحال من همچنان راضی ام و دارم از تک تک لحظات انیمه لذت می برم. مگه میشه از ترو-ترو بوزوی زنده و دختر کوچولویی که می خواد با قلاب پیاز بگیره چیزی به دل داشت؟ فقط .. باید نشست و .. از دیدن این دنیای کاوایی بی نهایت لذت برد.

بحث آموزشی این قسمت خیلی جذاب بود .. مامورلک ها، بزمجه ها و سمندرها ... درباره هر کدومشون بحث کردیم و حتی پای انواع ملخ ها هم وسط کشیده شد. واقعاً رفتن در دل طبیعت و گشتن دنبال یه ملخ حس و حال خاصی داره .. گفتنی ها رو خیلی دوست داشتم و جالب بود که اطلاعات و معلومات ناتسومی در این حد بالا بود. نشون داد که فقط یه دختر معمولی دهاتی نیست .. بلکه با بودن در چنین محیطی تونسته به فهم و شعور خوبی درباره محیط زندگی خودش پی ببره و به قول رن چون، دید ما هم نسبت به ناتسومی عوض شد. ناتسومی حتی بعضی جاها سعی می کرد اطلاعات اضافی مسخره ای هم اضافه کنه و بی خودی پز بده. بهرحال جریان ملخ گیری فقط کوما چان رو کم داشت و کاش اونم باهاشون می رفت .. یه جورایی جاش خالی بود.

و اما در نهایت، جریان و سناریوی آتیش بازی و ترقه بازی معرکه بود ... هر وقت که میمیک های گریه هوتارون رو به چشم می بینم، کلمه عالی ناخودآگاه روی زبونم جاری میشه .. خیلی بامزه و قشنگ گریه می کنه ... البته نه اینکه گریه کردنشُ دوست داشته باشم ولی انصافاً از لحاظ میمیکی به طرز عجیبی دوست داشتنی میشه. و بین این همه ترقه ای که پدر مادر هوتارون می تونستن بیارن ، دقیقاً چیزی رو آوردن که هیچ نوری رو از خودش بیرون نمی داد و حتی برعکس، محتواش یه عروسک عقب مونده و خنده دار بود .. واقعاً ظاهر چتر نجات دار اون عروسکه و پایین اومدنش مثل یه صحنه شاهکار از آب در اومده بود. و بعدشم که تظاهر دخترها به لذت بردن بهتر از این نمیشد. رن چون دیگه توان ایستادن رو از دست داد و روی زمین افتاد و خم شد .. بیچاره، کاملاً درکش می کنم.

اما هنوز تموم نشده بود؛ زیباترین لحظات انیمه و اپیزود وقتی بود که به سراغ کرم های شب تاب رفتیم ؛ باهاشون انس گرفتیم، بهشون آب دادیم و اونا رو به نظاره نشستیم .. لحظاتی بس زیبا در عالمی رویایی و دلپذیر ... بار دیگه اون ترک موسیقی جدید فصل دوم رو شنیدیم که من فکر می کنم حس فوق العاده مثبتی رو به بیننده منتقل می کنه .. اینجا هم همینطور بود و لحظه نشستن کرم های شب تاب بر روی برگ ها رو به طرز عجیبی زیبا کرده بود. رویایی و دلپسند .. ! دیگه چی می تونم از اون صحنه بگم؟! هر کی اپیزود رو دیده باشه از زیبایی صحنه باخبره و می دونه که چقدر میشه از چنین صحنه خاطرانگیزی احساس آرامش بدست آورد.


صحنه هایی از اپیزود :

- اداهای انیمه ای ناتسومی و هوتارون حرف نداشتن :





- لحظه لو رفتن ناتسومی :



- آخ آخ ، کوما چان، تو اصلاً نمی ترسی :



- ذوق کردن رن چون واسه پیاز گرفتن :


- خیره شدن به سوراخ ملخ ها :



- بهت زده شدن رن چون از ظاهر ملخی که دید :



- چه راحت ملخ و مارمولک رو تو دستاشون می گرفتن :



- گریه های هوتارون سر جریان آتیش بازی :





- قیافه بقیه هم ناب و دیدنی بود :



- و از همه جالب تر ، ترقه چتر نجاتی بود :





- و در نهایت، رفتن به دل شب تاب ها :





Non Non Biyori Repeat - Ep 05

Non Non Biyori Repeat - Ep 05





یه اپیزود استخری (!) بسیار دلچسب و پر از طراوت ؛ Non Non Biyori مثل همیشه ترکیبی از کمدی و فضای آرامش بخش خودش رو ، اینبار در قالب یک اپیزود با محوریت های ساده ای مثل تمیز کردن استخر، فال گیری و البته غذا درست کردن و غذا خوردن ارائه میده و به خوبیِ هر چه تمام تر روح و روان ما رو به آسایش می رسونه .. واقعاً حس چند سال پیشم رو دارم .. هنوزم وقتی بهش فکر می کنم، روزهایی که اپیزودهای فصل اول انیمه پخش میشد و اول صبح بعد از بیدار شدن از خواب، به سراغ دیدن تک تک اپیزودها می رفتم و چه لذت وصف ناپذیری از دیدن این انیمه می بردم. فصل دوم تونسته اون احساس رو برام زنده کنه. هر چند کمی از تکرار برهه زمانی ترس داشتم ولی بعد از دو اپیزود بعد کلاً دیدم عوض شد و الان هم اونقدر خوب داریم پیش میریم که دیگه نیازی به ترس و دلواپسی نداریم .. میشه گفت تقریباً داریم به نیمه راه میرسیم و نیمه اول به زیبایی پیش برده شده. نقطه عطف نیمه اول رو میشه همون اپیزود ترو-ترو بوزوی رن چون دونست و در کنارش با سناریوهای ساده ای ، لحظات دلپذیر زیادی رو در دنیای روستامون بوجود آوردیم و به چشم دیدیم. پیش به سوی یک نیمه دوم فوق العاده روح نواز دیگه.

این اپیزود به کارکتر محبوب من اختصاص یافت. کوما چان ، در طول فصل سناریوهایی رو واسه خودش داشت و خصوصاً جریان رفتن و دیدن ستاره ها به خوبی کوما چان رو به تصویر می کشوند و تمرکز خوبی روی کارکترش بود ولی این اپیزود و خصوصاً نیمه اولش رو میشه به نام کوما چان زد .. جریان طالع، فال و ترس و وحشتی که به جون کوماری افتاد و بلاهایی که سرش اومده، خیلی ملوسانه و کودکانه بود. تصورش سخته که باور کنیم کوماری از ناتسومی بزرگتره .. همیشه سعی میکنه خودش رو بالغ تر نشون بده ولی فکر نکنم تا بحال موفق به انجام اینکار شده باشه. حداقل من که باورم نشده. از اون طرف، فضولی های ناتسومی تمومی ندارن و این اپیزود حتی خاطرش نبود که این اسباب بازی ای که خریده، یه اسباب بازیِ سرکاریه و بخاطر همین، کوما چان رو یه عالمه اذیت کرد.

از رن چون چه بگیم؟ همیشه ناخودآگاه خودش رو جز های لایت های اپیزود می کنه و لحظه ای نیست که درون صحنه نمایش داده بشه و بیننده از حضورش لذت نبره و حتی وقتی که در پشت زمینه و حالت فرعی درون صحنه حضور داره هم تاثیر خودش رو میذاره. اینجا و تو این اپیزود هم واقعاً شیطنتی که تو نیمه اول انجام داد و آب پاشیدنش روی کوماری معرکه از آب در اومده بود؛ بازی کودکانه ش با شیر آب و زمزمه های معصومانه ش ، افکاری که در سرش داشت و بلاخره گرفتن جلوی راه آب و کوماری ای که اینجوری باز هم از ترس پس افتاد. هرچند من فکر می کنم، بدبیاری آب ، اونم تو دل استخر و روزی که داری استخر تمیز میکنی آنچنان بزرگ نیست و شاید حتی با دیدن صحنه آخر جریان استخر (شنا کردن درون استخر) ، بگم که این بدبیاری نبود و برعکس یه اتفاق خوب واسه کوماری بود. تونستن با همدیگه درون استخر شنا کنن و یه خاطر فوق العاده دوست داشتنی بسازن.

و کی فکرشو می کرد که دستپخت کائده واقعاً خوب باشه؟

منتظر بودم که همه از دستش بنالن و از اینکه نتونستن یه غذای درست و حسابی بخورن، شکایت کنن ولی نه، انگار کائده می دونه داره چیکار می کنه و برخلاف ظاهر و تظاهرش به دوست نداشتن کارای دخترونه و لباسای چین دار، یک آشپز خیلی خوبه. خوبه که یه روی دیگه ای از کائده هم به چشم دیدیم و تجربه نشون داده که کائده وقتی پای یه بچه در میون باشه، احساساتی میشه و به خوبی بهشو نمیرسه .. اینجا هم همینطور بود و با تلاش زیاد یه غذای خیلی لذیذ رو برای اونا آماده کرد .. با هم اوکونومیاکی خوردند و لذت دور هم بودنُ چشیدن ... یه روز باروی خوش و دل انگیز در دل روستایی سرسبز ... بهتر از این نمیشه. ^^


صحنه هایی از اپیزود :

- یکه خوردن کوما چان از جریان طالع بدش :



- وای عجب استخری بود :



- منم دلم می خواد اینجوری استخر رو تمیز کنم :





- این شکل راه رفتن کوماری موقع عصبانیتش خیلی واسم بامزه بود :



- رن چون، میمیک صورت ، آب بازی : Perfection ؛


- از جمله بد بیاری های کوما چان :





- عذرخواهی رن چون خیلی بامزه بود :



- افتادن تو استخر و شنا کردن :



- پرش رن چون و هوتارون منو یاد اون صحنه معروف پرش OP فصل اول انداخت :





- این شات هم به راحتی یکی از دلچسب ترین شات های این فصل انیمه واسه من بود :



- لم دادن های ناتسومی و با تنلبی حرف زدنش خیلی بامزه ست :



- گردش جنگلی خوش آب و هوامون :





- پناه گرفتن تو شیرینی فروشی کنار کائده :



- هه هه، کوماری چه لباس قشنگی پوشیده بود :



+ یاد لباسای بچه های Yuru Yuri افتادم.



- ماسک ترو-ترو بوزو، ورژن دوم :



- رن چون در حالت آماده باش :



- لحظه کمدی دیالوگ آخر کوما چان سوپر عالی بود .. بهتر از این نمیشد :

Baby Steps 2nd Season - Ep 16 & 17

Baby Steps 2nd Season - Ep 16 & 17



بله، غرق در مسابقه شدیم و لحظه به لحظه هیجان انگیز تر از قبل به پیش میریم. جو حاکم بر جایگاه تماشگران تاثیر بسیار بسزایی در فضای بازی داشته و ماروئو به سختی تونسته به مسابقه مسلط باشه. هرچند شروع بسیار خوبی داشت و تونست راهنمایی نابائه کون در مورد برتری سریع گرفتن به ایده کون رو عملی کنه و حتی یک ست ببره ولی جوری که مسابقه پیش رفت، نشون داد که ایده کم کم سکان هدایت بازی رو به دست گرفت و یک ست باخته رو جبران کرد و حالا با ورود اون پسر بچه زخمی شده، جو سنگین تری به مسابقه داده شد .. واقعاً من حس می کنم وضعیت بدجور به نفع ایده چرخیده و ماروئو فقط با مسلط شدن به افکار و خونسرد بودنش و رو کردن مهارت بالاتر تنیسه که می تونه مبارز برتر این میدان باشه. وگرنه، ایده هم تماشاگران رو در کنار خودش داره و هم قابلیت بهره بردن و بهتر بازی کردن در یک مسابقه دراماتیک رو داره. ایده ذاتی دراماتیک داره و از این ذات دراماتیک کمال استفاده رو می بره؛ حالا چه از به تور زمین خوردن باشه و چه از نجات بچه ای که بهش قول برد داده و حالا برای تشویق اون پا به جایگاه تماشاگران گذاشته. و همه می دونیم که حتی اگه بدون این بچه ایده انگیزه ای فوق العاده ای نداشته (که اینطور نبوده) ، حالا با توجه به انگیزه ای که این بچه به اون میده، کار ماروئو رو بی نهایت سخت خواهد کرد.

اما خب جالبی قضیه اینه که ماروئو با وجود این لحظات دراماتیک و اتفاقات پی در پی ای که به نفع ایده کون پیش میره، دید خودش رو به بازی عوض کرده و می خواد از این اتفاقات استفاده کنه. می دونه یک مسابقه حرفه ای قراره چنین جو جمعیتی رو داشته باشه و ذهنیتش به شکلی پیش میره که بتونه تا انتهای مسابقه این فضا عادت کنه. شاید تو اون مسابقات حرفه ای و دوران حرفه ای شدن ، اتفاقاتی مثل نجات پسر بچه ای توسط حریف وجود نداشته باشه ولی احتمالاً فشار بالای تماشاگران به همین شکل خواهد بود. بهرحال ماروئو با استفاده از قابلیت تغییر شتاب و فضای بازی خودش خوب تونسته تاکتیک رو کنه و بجز ست دوم که باب میلش پیش نرفت، به نظر میرسه که بتونه به بازی برگرده .. فقط باید بتونه به احساسات خودش غلبه کنه و خونسرد باشه.

من فکر می کنم اپیزود بعدی هیجان چند برابری نسبت به این دو اپیزود اخیر داشته باشه و شدیداً مشتاق دیدن اون دو اپیزود هستم.

به همین زودی به اپیزود 18 رسیدیم. خیلی کنجکاوم ببینم تا 25 قسمت به چه نقطه ای از مسابقات میرسیم. اینجور که بوش میاد، قرار نیست به مسابقات سراسری برسیم .. و وای اگر فصل سومی در کار نباشه و اون مسابقات رو نبینیم!! چه ضدحالی میشه.


صحنه‌هایی از دو اپیزود :

- صحنه ای که ایده تعادل خودشو از دست داد و به تور خورد به جو مسابقه جلوه متفاوتی داد :





- حواس پرت بودن این دوتا ، هر کدوم در نوع خودش باحال بود :



- از راه رسیدن و تشویق پسر بچه ای که تصادف کرده بود :



- بیچاره ساساکی ، چقدر دلش می خواست با ماروئو باشه ، هه هه :



- حضور نابائه کون سرنوشت ساز شد، مشخصه که ذهنیت ماروئو رو عوض کرد :

Diamond no Ace S2 - Ep 16 & 17

Diamond no Ace S2 - Ep 16 & 17



مسابقه با اوگوموری همچنان ادامه داره. سیدو با اینکه اختلاف زیادی بدست آورد و تونست برتری خوبی بگیره ولی تو انتهای مسابقه در حال کم آوردن و امتیاز دادنه. چندین و چند امتیاز رو به اومیمیا و تیم اوگوموری دادند و همین باعث انگیزه گرفتن اونا شد. تیم اوگوموری روحیه شدیداً خوبی داره .. نائو کون خیلی تاثیر فوق العاده خوبی روی روحیه بازیکناناشون داره. فورویا خوب پرت می کرد و کلاً نمایش خیلی خوبی داشت. به قول مربی فیلدرها هم گاهی بد بازی کردند و همش تقصیر فورویا نبود ولی خب تا به اینجا و بعد از این همه دور بازی کردن، میشه گفت که دیگه تلاش خودش رو کرده و نیازی نیست دور نهم رو بازی کنه. همون هشت دور واسش کافی بود و حالا نوبت ورود ساوامورا ست.

حقیقتش اینه که فقط یک دور اختصاص دادن به شخصیت اول انیمه کمی ظالمانه ست ولی خب برای رشد کارکتری اون چنین چیزی نیازه. فعلاً ایس تیم فورویاست و مسلماً هشت دور اختصاص داده شدن به ایس تیم، قابل قبوله ولی کم کم میشه جرقه هایی رو از طرف ساوامورا دید و متوجه شد که داره به فورویا نزدیک میشه. ممکنه هنوز تا ایس شدن فاصله داشته باشه ولی روحیه تیمی خوبی به دست آورده. تو این دو اپیزود اخیر به خوبی فورویا رو تشویق کرد و من حس می کنم یه مقدار از عملکرد خوب فورویا به خاطر ساوامورا و حرف های اون بوده باشه. بهرحال، نوبت ورود ساوامورا رسیده و باید ببینیم یک دور آخر رو چطور به سرانجام میرسونه.

فلش بک های زیادی رو دیدیم، فلش بک های خوبی بودند و تونستن به خوبی انگیزه و دلیل اینهمه سرحال بودن تیم اوگوموری رو به ما نشون بدن. من فکر می کنم به اندازه کافی فلش بک دیدیم و نیازی نیست دو دور نهم هم فلش بکی ببینیم. باید کاملاً به جریان بازی متمرکز بشیم و نهایت هیجان رو تجربه کنیم. مسلماً یه مسابقه باحال رو دیدیم و حالا وقتشه یه پایان بندی درخور رو واسش رقم بزنیم. نکته جالب اینه که تماشاگرها هم به نفع تیم اوگوموری چرخیدن و دوست دارن یه اتفاق غافلگیر کننده مثل برد اوگوموری رو به چشم ببینند و این اتفاق هم دور از دسترس نیست. باید ببینیم تو دور نهم چه اتفاقاتی می افته.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- نائو کون روی تخت بیمارستان، فیزیوتراپی ها و دردی که می کشید، جز لحظات دراماتیک خوب بودند :





- فورویا در حال پرتاب :



- و بلاخره ساوامورا داره وارد بازی میشه :

Non Non Biyori Repeat - Ep 04

Non Non Biyori Repeat - Ep 04





شاید به راحتی یکی از بهترین اپیزودهای Non Non در طول دو فصل واسه من بود. یه حس خیلی زیبا و دوست داشتنی سرتاسر اپیزود به چشم می خورد؛ حس بارونی پوشیدن و قدم زدن زیر بارون، سرگرم شدن با بیلچه و سطل و ذوق زده بودن تو عالم کودکی در عین فرصت نداشتن برای روندن دوچرخه ای که تازه گیرت اومده. همون نیمه اول به تنهایی تونست موج موج احساساتی نوستالژیک رو به من منتقل کنه .. بارها و بارها به زبون آوردمش ولی بازم میگم .. رن چون چه موجود نازنینیه .. معصومیتش رو خیــــلی دوست دارم، این که دلش واسه وزغ ها می سوزه، اینکه می خواد واسه یه دوچرخه بازیِ ساده ترو-ترو بوزو بشه و آقا خورشیده رو بیرون بکشه. فکر کنم بتونیم با هم توافق کنیم که این اپیزود رو باید به نام رن چون زد؛ همه تمرکز به اون بود و به خوبی هم این تمرکز پیش برده شد. بهتر از این نمیشد .. یه اپیزود بی نهایت آروم و لذت بخش و روح نواز.

من که میگم رن چون ترو-ترو بوزوی خیلی خوبی شده بود. شاید واسه کوماری ترسناک بوده باشه ولی مطمئناً تونست دل خورشید رو به دست بیاره و این رن چون بود که هوا رو آفتابی کرد. بیچاره کوماری ، صحنه روبرویی ش با رن چون و لحظاتی که رن چون با اون لباس ها و بیلچه به دست دنبالش می دوید، یکی از با ارزش ترین صحنه های انیمه ای این فصل واسه من بود و در کنار اون، تو نیمه دوم، احساسی که رن چون نسبت به بچه وزغ ها داشت، کاملاً واسه من قابل لمس بود .. اینقدر این احساس رو تجربه کردم که می دونم رن چون چرا اینقدر از دیدن مردن وزغ ها غمگین شده بود. شاید این روزها و این سال ها از اون احساس دور شده باشم ولی همین تلنگر کوچولوی احساسی رن چون کافی بود که ناخودآگاه دلم واسه دنیای کودکی خودم تنگ بشه .. بازم به اون نقطه ای رسیدیم که دلم نمیاد یک حس رو فراموش کنم اما بهرحال ... لحظاتی پر از سکوت و غمناک برای رن چون و بعد از اون کسی که ازش انتظار نمیرفت بتونه این شرایط رو عوض کنه، ناتسومی .. پا به صحنه گذاشت و حال رن چون رو از این رو به اون رو کرد. هم لحظات غمگین بودن رن چون هم لحظاتی که با دیدن بچه وزغ های جدید ذوق زده شد، هر دو واسه من یه جور بسیار زیبایی دوست داشتنی بودند. می تونستم خودم رو کنار رن چون ببینم.

و خب، وقتی هم نیمه اول و هم نیمه دوم یک اپیزود اینقدر خوب باشند، باید اقرار کرد که یکی از بهترین اپیزودهای این فصل بوده. Non Non باز هم جو روستایی و دلنشین خودش رو با طراوت خاصی به نمایش می کشه. اینبار بارون ، لحظات سکوت ما کمی با لحظات سکوت اپیزودهای قبلمون فرق داشت؛ اینبار صدای شر شر بارون از بیرون به گوشمون می رسید و هر چند بارون یک ریز می بارید و بند نمی اومد ولی مگه شنیدن صدای بارون می تونه ناراحت کننده باشه؟! مسلمه که ... حتی لذت سکوتی که داریم تجربه می کنیم رو بالا تر میبره و خصوصاً برای من که این روزا دلم برای بارون لک زده، یه اپیزود بی نهایت دلنشین بود. تا میشد، ازش لذت بردم و حتی همین لحظه که دارم این متن رو می نویسم، دوباره دارم اپیزود رو مرور می کنم .. چون اینجوری حس نزدیک تری با نوشته هام پیدا می کنم و احساس می کنم بهتر از قبل می تونم احساسم رو در مورد این اپیزود بنویسم. احساسی فوق العاده خوش و به یادماندنی. اینجور لحظات خاص و به یادماندنی هستند که سطح ماندگاری این انیمه رو بالا می برند. همینه که باعث میشه بعد از گذشت دو سال، هنوز هم گاهی دلم هوس حال و هوای روستایی Non Non رو بکنه.

خوب بود .. خیلی خیلی خوب ..


صحنه هایی از اپیزود :

- رن چون در کنار ترو-ترو بوزوی اولش :



- لحظه شوکه برانگیز ترو-ترو بوزو شدن رن چون :



- واااااای ... بازی تو حیاط، با بیلچه و چاله کندن ... خیلی این صحنه رو دوست داشتم ^^ :



- کوماری و ترسش از هیولای پدیدار شده :



- رن چون در حال تعقیب کوماری، واقعاً هم اگه ندونی چی پشت ماسکه، یه جورایی ترسناکه ..


++



- خیره شدن رن چون به وزغ ها ، یه لحظه عالی دیگه :



- دوچرخه سواری دسته جمعی :



- لحظه غمناک اپیزود، دل آدم رو به درد می آورد :



- نمی دونم چرا ولی این لحظه و این شات خیلی دلم رو هوایی کرد، واقعاً این چند ثانیه رو دوست داشتم :



- Oh c'mon ...



- ذوق رن چون از دیدن وزغ های جدید :



- یک منظره راندوم از جمله منظره های زیبای انیمه :

Non Non Biyori Repeat - Ep 03

Non Non Biyori Repeat - Ep 03



داشتم طبق معمول بین نظرات بچه های MAL می چرخیدم و به نظراتی برخورد کردم که از تمرکز بیشتر این فصل به کمدی نسبت به فصل قبل صحبت کرده بودند. از این گفته بودند که فصل اول بیشتر از اینها روی جنبه آرامش بخش و التیام بخش تمرکز داشته و حالا داریم زیادی وارد کمدی میشیم. نشستم و به این موضوع فکر کردم؛ هنوز دقیقاً به جواب درستی دست پیدا نکردم ولی می دونم که به چه سمتی متمایلم .. نظرم اینه که اونقدرها تفاوت بزرگی بین فصل اول و دوم نمی بینم .. شاید کمی کمدی بیشتر شده باشه ولی همچنان لحظات آرامش بخش زیادی رو داریم در لحظه لحظه انیمه می بینیم. صحنه های طبیعت، قدم زدن کارکترها، دیدن محیط سرسبز روستایی و ... از این نمونه صحنه های ساکت همچنان زیاد داریم و فکر می کنم نظرات اون کاربرای MAL کمی سختگیرانه بوده. بهرحال به نظر میرسه نکته ای باشه که بشه در ادامه آنالیز بهتری روی اون انجام داد و به تفکر بهتری رسید.

این اپیزود به یه دوره تعطیلات طلایی برگشت زدیم؛ یه دوره تعطیلات پشت سر هم، یه چیزی مثل این چند روز عیدی که اخیراً خود ما ایرانی ها داشتیم .. اینبار صحنه مشترکی با فصل اول نداشتیم ولی مشخص بود که همچنان در حال سپری کردن برهه زمانی قبلی هستیم. جایی که اثری دوباره از گو ، سگ راکون رن چون دیدیم و لحظات زیادی رو با کوزوهو ، نه نه گذروندیم. اما قبل از اون دیدن شیطنت ها و رفتار بچگانه ی ناتسومی در برابر امتحانات بی نهایت لذت بخش بود. حماقت هاش در برابر سوالات کوماری واقعاً خنده دار بودند .. جواب هاش به سوالات کاملاً بی خودی و مسخره بود و همین لحظات قشنگ کودکانه بود که نیمه اول انیمه رو ساخت و بعدشم که لذت نمره خوب گرفتن ناتسومی رو به چشم دیدیم. فکر نمی کردم تو امتحان دوم بتونه موفق بشه ولی انگار دسته جمعی درس خوندن به یه دردی خورد و حداقل این ناتسومی رو به درس خوندن وادار کرد.

نیمه دوم نه نه و تنبلی هاشُ دیدیم .. و البته انگیزه دادن رن چون؛ هر چند در نهایت به هدفی که دوست داشت نرسید ولی شنیدن افکاری که در برابر مسئله ای مثل انگیزه دادن به بقیه داشت، ناخودآگاه لبخند رو روی لبم می نشوند. چه خوبه که کارکتری به این سادگی می تونه با چنین حرفایی دل ما رو خوش کنه. و البته منم باهاش موافقم؛ دوست دارم بجای مبارزه با میوه ها، اونا رو بخورم. در مورد ظاهر و قابل اتکا بودن یک معلم حرف های گرانبهایی رو از زبون رن چون شنیدیم؛ حرف هایی که کوزو نه باید آویزه گوش خودش می کرد ولی افسوس ... !

در نهایت، جا داره اصلاً به صحنه ماسک گذاشتن نه نه گیر ندیم. اون گول زدن نه نه اونقدر حس شیرینی داشت که دلم نمیاد هیچ ایرادی بهش بگیرم. رفت تو حیاط و از حیاط هم زد بیرون و باز هم نفهمید که اتاق خواب و تشکی در کار نیست. ناتسومی باید هم با دیدن این صحنه تصمیم به بیشتر درس خوندن بگیره! الگو و انگیزه گرفتن از معلم واقعاً تو این صحنه موج میزد و میشد دید که دانش آموزای این معلم چطور تونستن انگیزه بگیرن. مطمئناً اگه چند صحنه دیگه از حماقت های کوزو نه رو به این حالت ببینن، آینده شون تضمین میشه و به جاهای خیلی خوبی میرسند. 


صحنه هایی از اپیزود :

- بازم اون صحنه سوت بی صدای رن چون واسه کشوندن گو رو دیدیم :



- یکی از بهترین لحظه های اپیزود ، میمیک رو داشته باشید :



- هوتارون چقدر تو این صحنه ناز شده بود :



- درجه افسردگی و دپرس شدن بابت کیک نداشتن خیلی سنگین به نظر میرسید :



- این ماسکه واقعاً به کوزو نه می اومد. خیلی بامزه ش کرده بود :

Himouto! Umaru-chan - Ep 03

Himouto! Umaru-chan - Ep 03



وقت ورود کیریه به انیمه فرا رسیده؛ دختری کاملاً عجیب و غریب که حتی با وجود گذروندن یک اپیزود باهاش، من هنوز نفهمیدم فازش چیه! تیپ کارکتری و اینکه جز دسته کدوم کارکترهای دختر قرار می گیره، هنوزم در هاله ای از ابهام قرار داره. کمی حس و حال یاندره داشت، کمی سوندره و ... بهرحال ، هرچیزی که هست، مشخصه که به اومارو علاقه زیادی داره و دوست داره بهش نزدیک بشه. حالا فعلاً تونست با کومارو، آبجی خیالیِ اومارو دوست بشه .. این یه قدم اول و خوب واسه کیریه بود. باید ببینیم خلق کردن چنین شخصیت جدیدی توسط اومارو ، در آینده چه اتفاقات غیرمنتظره ای رو برای اون به وجود میاره. مسلماً حالا خیلی راحت تر از قبل می تونه از دوستاش پذیرایی کنه و بیشتر خودش باشه ولی فعلاً این دایره به کیریه محدود میشه و فکر نکنم ابینا قرار باشه با کومارو آشنا بشه. حرف از ابینا شد، چیزی که واضح بود، حسودی کیریه نسبت به ابینا و ندیده گرفتن اون توسطش بود؛ کیریه دوست داره با اومارو ولی دوست نداره یه همراه اضافی رو کنار خودشون داشته باشه. امیدوارم این عطش و علاقه زیاد بودنش با اومارو کار دستش نده!

اومارو حالا دیگه یه همراه واسه بازی های ویدیویی خودش پیدا کرده؛ کسی که استاد صداش میزنه و داداش بیچاره می تونه یه نفس راحت بکشه. میمیک های کیریه خیلی واسم بامزه بود .. چه لحظاتی که تیپ عصبی داشت و چه لحظاتی که تو حالت خجالتی و توهم فرو میرفت. همه جوره ازش خوشم اومد و در کنار ابینا، کارکتر خیلی خوبی واسه معرفی شدن و آوردن به انیمه بود. حالا فقط تاچیبانا باقی می مونه که ظاهراً قراره تو اپیزود بعد اون و داستانش رو ببینیم. من از الان می دونم که قراره از تاچیبانا خوشم بیاد. چون همین الانش هم با دیدن لحظات کوتاهی از حضورش، بهش علاقمند شدم و فکر می کنم دیدن تصاویر بیشتری از اون، منو به سمتش بیشتر جذب می کنه. بهرحال باید منتظر اپیزود بعد باشیم و ببینیم چه اتفاقاتی بین تاچیبانا و اومارو می افته.

تو ادامه دوست دارم محیط بیرون از انیمه رو بیشتر ببینم. می دونم که اومارو مقر خودش رو خونه شون قرار داده ولی بهرحال دیدن محیط نمایشگاه ها و جاهای دیدنی دیگه ای مثل دریا یا کوهستان می تونه حسابی جو انیمه رو دلچسب تر کنه. احتمالاً چنین سناریوهایی در پیش داشته باشیم و فقط باید از این برهه زمانی معرفی کارکترها عبور کنیم.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- از اداهای بامزه تاچیبانا :



- نگاه های خشن کیریه :



- من که از دیدن لبخند های زیبای اومارو خسته نمیشم :





- و البته دیدن این صحنه های گیم بازی کردنش هم جای خود داره :



- بیچاره چه میمیک خواب قشنگی داشت :



++




- خود خواب هم معرکه بود :





- از میمیک های کیریه :





- برخورد کیریه با داداشی هم دیدن داشت :





- تصورات کیریه ، بقیه رو میوه فرض می کنه :



- وای، اینجا خیلی بامزه کیفشُ دست گرفته بود :

Non Non Biyori Repeat - Ep 02

Non Non Biyori Repeat - Ep 02


[میشه تو دل جنگل و تاریکی سر قوطی گمشده رو پیدا کرد. چرا که نه؟!]




بعد از پخش اپیزود اول انیمه، ترس عجیبی به دل هوادارای انیمه افتاده بود؛ ترسی که شاید آنچنان مهم به نظر نرسه ولی نکته ای قابل تامله. اینکه آیا انیمه داره برهه زمانی عقب تر رو به تصویر می کشه؟ آیا دوباره داریم درون لحظات فصل اول انیمه می چرخیم؟! آیا این Repeat واقعاً قراره تکرار زمان رو به ما نشون بده؟ با پخش اپیزود دوم و دیدن اینکه باز هم در برهه زمانی شروع ورود هوتارو به مدرسه قرار داریم، دیگه می تونیم با اطمینان بگیم که بله، همینطوره. انگار قراره این فصل گذری به گذشته و لا به لای خاطرات کارکترهای انیمه داشته باشیم و چیزایی رو ببینیم که تو فصل اول ندیده بودیم. هنوز نمی دونم این سناریو در ادامه چطور پیش برده میشه ولی حقیقش رو بخوام بگم، کمی از این موضوع دلخور هستم. دلم می خواست زمان به جلو برده بشه و درجا نزنیم. همم .. شاید درجا زدن عبارت مناسبی نباشه ولی بهرحال اتفاقیه که افتاده و باید ببینیم تو ادامه چه اتفاقاتی رو از میون دفترچه خاطرات فصل اول ورق خواهیم زد.

اما از طرف دیگه، حس خوبی که از این بابت دارم اینه که شاید داریم این فصل رو به دیدن جلوه ای متفاوت از فصل اول میریم تا واسه دیدن یک فصل سوم جدید آماده بشیم. یعنی با این اوصاف احتمال وجود فصل سوم بالاتر از حالت معمولی میره. شاید استودیو و کارگردان با برنامه متفاوتی شروع به ساخت این فصل دوم کردند و می خوان یه جورایی ما رو آماده دیدن فصل سومی کنند. بهرحال خوش بین هستم .. درسته که برهه زمانی تکراریه ولی حس خوب انیمه همچنان سر جای خودش باقیه و اتفاقات جدیدی که به چشم می بینیم، لحظات دلچسبی رو برای من فراهم کرده. هر کدوم از کارکترها شیرینی خودشونُ حفظ کردند و بودن در یک چرخه زمانی و گذروندن لحظاتی که قبلاً سپری کردیم نمی تونه اونقدرها هم بد باشه.

این اپیزود مثل اکثر اوقات ، باز هم دو بخشی بود؛ بخش اول به مسابقه هیجان انگیز خط کش زنی اختصاص یافته بود. یه بازی من در آوردی و خنده دار که معلومه این بچه های دهاتی از سر بیکاری به سرشون زده و نوستالژی ناگهان به سمت من حمله ور شد؛ این ابداع بازی های کودکانه منو به یاد لحظات تاری از دوران کودکی خودم می ندازه .. نمی تونم درست اونا رو به خاطر بیارم .. لحظاتی که با هر چیزی که دور و برم میدیدم، بازی می کردم و خوشی رو با تمام وجودم لمس می کردم. شاید بهترین حسی که از این اپیزود نصیبم شد، همین حس برگشت ذهنم به دوران کودکیم بوده باشه .. دلم نمی خواد ازش دست بکشم و فراموشش کنم ولی می دونم که تا لحظاتی دیگه از ذهنم میره ... با اینحال، چقدر خوب بود که برای لحظات کوتاهی هم که شده، Non Non تونست تلنگری به ذهن من بزنه و خاطراتی فراموش شده و حبس شده در دور دست های ذهنمُ به یادم بیاره.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


مسابقه و بازی خط کش زنی قاعده و قانون های پیچیده ای نداشت. فقط کافی بود خط کش طرف مقابلت رو از روی میز بندازی و تنها نکته پیچیده ش همون جریان چنگ نهایی بود که دارنده خط کش می تونست با خودکار خط کش خودشو نجات بده. این کار رو نی چان به خوبی انجام میداد و یه حرفه ای تمام عیار در بازی خط کش زنی به نظر میرسید. چنان حرفه ای بازی می کرد که ناتسومی مجبور به شکل دادن اتحادی برای شکست دادن اون شد. اتحادی که در انتها نتیجه خوبی گرفت و نی چان شکست رو به چشم خودش دید. تو این بین و این صحنه، لحظات بامزه و خیلی قشنگ زیادی داشتیم ... میمیک های چهره ، حرف های مقتدرانه ی رن چون، استراتژی های ناتسومی، کوماریِ بازنده و بیرون رفته از بازی که با چشمای گشاد شده بازی رو تماشا می کرد و یک عالمه جزییات خوب و دلچسب دیگه که تو همین فضای ساده جا داده شده بودند.

تو همین حین و بعد از تموم شدن بازی، بحث رفتن و دیدن ستاره ها پیش کشیده شد. تو نگاه اول حس کردم که دسته جمعی رفتن بیشتر به دل مینشست ولی بعد یاد همراه شدن های کوماری با هوتارون افتادم و ناخودآگاه لبخندی روی لبم نشست و فهمیدم که نه، ایده ی خوبیه .. بذاریم همین دو نفر با هم همراه بشن و پا به دل شب بذارن. اما قبل از اون با پچی آشنا شدیم ... سگ هوتارون که تو فصل اول اونو ندیده بودیم و این تبدیل به ابهام بزرگی برای من شد. اینکه هوتارون چنین حیوون خونگی ای داشته و ما تو فصل اول هیچی از اون ندیدیم! به نظر میرسه کارکتر خوبی واسه اضافه شدن به داستان باشه. حداقل این اپیزود خوب حساب نی چان رو رسید .. هه هه! امیدوارم بیشتر از اینها اونو ببینیم.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


قدم زدن با پچی تو دل جنگل بشدت دلپذیر بود .. مثل همیشه خودم رو در کنار هوتارون حس می کردم .. مناظر سرسبز و زیبای جنگلی روستا احساس آرامش بخش بسیار زیبایی رو بهم میداد. حتی ظاهر هوتارون از نظر من حس آرامش خوبی داشت .. نمی دونم چرا ولی یه جورایی حس می کردم لباسی که پوشیده، رنگ و روی آرامش میده و به دلم نشسته بود. هر چند سردرگمی گم شدن از راه رسید و صحنه کمی تند شد ولی بازم سردرگرمیِ کودکانه و بامزه ای بود و زیبایی صحنه به هیچ وجه از بین نرفت. و خدا رو شکر که هوتارون بیچاره تونست راه خونه رو پیدا کنه. گم شدن تو یه روستا استعداد عجیبیه که هر کسی اونو نداره ولی ظاهراً هوتارون اون استعداد رو داره!


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


نیمه دوم پا به دل جنگل و شب گذاشتیم .. به سمت تپه ای رفتیم که قولش داده شده بود .. قرار بود یک منظره فوق العاده زیبا از ستاره های آسمونُ اونجا ببینیم و با اینکه کش و قوس های زیادی در بین راه داشتیم ولی واقعاً اون منظره بی نهایت دلچسب رو دیدیم. مهم نیست که هوتارون و کوماری هیچ کدوم چیزی از صورت های فلکی نمی دونن ، مهم اینه که اونا لذت بودن تو چنین فضایی رو بردند. منم غرق در خوشی بودم و دلم می خواست این لحظه رو تا مدت زیادی درون ذهن خودم جاسازی کنم.

اما بذارید کمی به عقب برگردیم، خریدن آبمیوه از ماشین خرید و بعد از اون افتادن سر قوطی کوماری از اون جریانات انیمه ای باورنکردنی بود .. البته حتماً می دونید که افتادن سر قوطی رو نمیگم؛ بلکه پیدا شدن سر قوطی تو راه برگشت رو میگم .. ... وای، آخه چطور ممکنه بین این همه جا و مکانی که هوتارون و کوماری بدون چراغ قوه می تونستن پا بذارن، دقیقاً به سراغ جایی برن که سر قوطی آب پرتقال افتاده بود؟! و بعدش هم جوری رفتار کردن که انگار نه انگار اتفاق بزرگی افتاده!! حداقل یه ذره غافلگیر بشید ... شاید اونا زیادی نگران گم شدنشون بودند که دیدن همین سر قوطی باعث خوشحالیشون شد و دیگه اهمیتی به جزییات مسئله ندادن. بهرحال صحنه، از اون صحنه های خاص و باحال این فصل بود. بلاخره راه رو پیدا کردند و به خونه برگشتن. برخلاف حرف های کوماری، مادرش تو این اپیزود ، تو حداقل نمایشی که داشت مهربون رفتار کرده بود و فکر نمی کنم اونقدرها از دستشون عصبانی شده باشه.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>







>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


در نهایت، اپیزود بسیار دل انگیزی بود؛ تایم لاین تکراری انیمه منو اذیت نمی کنه. حس می کنم می تونم زود بهش عادت کنم و حتی همون دلخوری کوچولویی که داشتم هم از بین میره. می دونم لحظات خوش و جدیدی انتظارمُ می کشه. باز باید خدا رو شکر کرد که شدت تکرار لحظات از فصل اول در حد بالایی نیست و بجز یکی دو صحنه تا به الان همه چیز جدید بوده. بجز تایم لاین هم نقطه ضعف دیگه ای در فضای انیمه به چشم نمی خوره و همین دل خوشی خوبی به من میده و پیش بینی می کنم در آینده بیشتر از اینها هم از انیمه لذت خواهم برد .. پس روی هم رفته حس خوبی درباره ادامه انیمه دارم ... با تمام وجود آماده دیدن ادامه راه و داستانم.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- اولین نیانپاسوی فصل رو تو حالتی تکراری شنیدیم .. ولی بدجور مزه داد.



- ذوق کوماری از شنیدن کلمه سنپای :



- هیجان غیرقابل وصف بازی خط کش زنی :



- لحظه شکست نی چان ، بسیار درگیر کننده و با یک استراتژی فوق العاده خوب پیش برده شد :



- اینا عجب جایی ماشین خرید دارن ... معلومه که هر چی حشره ست دورش جمع میشه!



- کوماری انتظار داشت قورباغه ببینه!



- بهم ریختن های کوماری حرف نداره .. عالـــــــــیه :



- و اینگونه یاندره بازی هوتارون آغاز گردید :