M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Outbreak Company Episode 09 // Anime

Outbreak Company Episode 09 // Anime



از راه رسید؛ اپیزود ساحلی Outbreak Company با ارجاعات انیمه‌ای و مانگاییِ خودش. قسمت خیلی جالبی بود واقعا حس سرگم‌کنندگی خوبی داشت. فن‌سرویس زیادی در مورد مینوری وجود داشت و اینبار شینچی رو به سمت مینوری هُل دادن و چندین بار تو طول اپیزود صحنه‌های منحرفانه‌ای از شینچی دیدیم. میسرو و البیا هم تو ساحل بهمراه شینچی بودن و هر کدوم صحنه‌های خاص خودشونُ داشتن. نیمه اول واقعا فان بود و بهتر از این نمیشد. از طرف دیگه بزرگان کشور برای انتخاب لباس شنای ملکه جلسه گرفته بودن و فضای کاملا خنده‌داری رو به وجود آورده بودن. این وسط یکی از اون آدما اصرار عجیبی به لباس شنای مدرسه‌ای داشت که آخرشم هم به خواست‌ش رسید. حالتی که شینچی تو حرف‌هاش در مورد اپیزود ساحلی داشت، واقعا حس اپیزودی ساحل رو بالاتر برده بود .. اینکه در مورد اپیزود ساحلی تو مانگاها و انیمه‌ها حرف میزد و اونا رو با چیزی که الان جلوی روشون بود مقایسه میکرد. اما خوب وقتی بهش فکر کنیم، خیلی از اتفاقات اپیزودهای ساحلی واسه شینچی هم اتفاق افتاد. مثل درخواست مینوری واسه کمکِ شینچی، آب بازی با میسرو و .. حتی آخرش هم با اتفاق ناگواری واسه میسرو در مقابل شینچی روبرو شدیم که چرخه انتظارات شینچی رو کامل کرد.

وارد شدن دو کارکتر، دو دانش آموز کلاس تو نیمه دوم سوژه داستانی جالبی رو بهمراه داشت و تونستیم به دنبال ماجراجویی حلِ موضوع بیهوشی رومیلدا بریم. جایی که کسایی که برای محافظت از شینچی و بقیه اومده بودن، با برق رومیلدا رو بیهوش کرده بودن و از طرف دیگه با دوربین عکاسی‌شون عکسای زیادی از حرکات مینوری، البیا و میسرو گرفته بودن که مینوری حسابی باهاشون برخورد کرد. این اپیزود از لحاظ دیالوگی واقعا خوب بود و واقعا دیالوگ‌های خارج از فضایی و مرتبط با انیمه‌ای جالبی داشت. تا اینجا مطمئنا جز اپیزودهای تاپ انیمه بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- جلسه بزرگان برای انتخاب لباس شنای ملکه :



- بیهوشی رومیلدا :



- رسیدن به محل نجات میسرو :



- ملکه و پوشیدن لباس شنای انتخاب شده :

Outbreak Company Episode 08 // Anime

Outbreak Company Episode 08 // Anime

اپیزود معمولی رو به خوبی بود و در مقایسه با دو اپیزود قبلی کمی ضعیف بود. اینبار متمرکز به ملکه و اینکه از کار زیادی خسته شده .. بخاطر همین خودشُ تو اتاق‌ش حبس کرد و حالت منزوی و کم معاشرتی رو به خودش گرفت. همه به دنبال راهی برای برگردوندن ملکه بودن و چه راهی بهتر از فرستادن یه پسر که خودش منزوی بوده و چنین حالتی رو تجربه کرده. شینچی توسط دوست دوران کودکی‌ش رد شده بوده و بخاطر همین منزوی شده بوده. شینچی با ملکه همراه شد و بدون فشار آوردن به اون با گذر زمان ملکه کم کم متوجه اهمیت حضورش در کنار بقیه شد و به سمت‌ش برگشت. از لحاظ کمدی چیز خاصی نداشتیم، شاید اون تیکه دیوونگی میسرو و غذا درست نکردن‌ش رو بشه یکی از صحنه‌های خوب طنز این اپیزود دونست. بهرحال ملکه خیلی بچه‌ست و هنوز اونقدرها با محیطی و شرایطی که درش قرارگرفته، آشنا نیست و از طرف دیگه کمی در مورد گذشته ملکه چیزایی برملا شد و این موضوع که گالیوس هم از نزدیکان پتراکائه بهمون نشون داده شد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- میز غذای خنده‌دارشون :



- صحنه بین گالیوس و شینچی :



- ظاهر اتاقی که شینچی برای پتراکا درست کرد



- ناراحتی پتراکا از شرایط که توش قرار گرفته بود :

Hajime no Ippo: Rising Episode 09 // Anime

Hajime no Ippo: Rising Episode 09 // Anime

واو، این اپیزود اونقدر واسه من عالی بود که به راحتی لقب "بهترین اپیزود فصل ایپو" رو بهش میدم. حالا دلیل اینکه اینقدر وجود ورگ رو دوست داشتم و میخواستم تو این فصل ظاهر بشه رو بیشتر به چشم دیدم؛ ورگ واقعا این اپیزود رو به یه اپیزود طلایی تبدیل کرد. هدیه‌ی خداحافظی اون به ایپو چیزی فراتر از یه هدیه ساده بود. اینقدر تیکه‌های جزئی جذاب مختلفی تو این اپیزود وجود داشت که نمیدونم اول از کدوم شروع کنم! تم همراه کردن مادر ورگ با سوژه داستان و پیشروی اپیزود چیز خیلی ساده‌ای بود ولی اثرگذاری خیلی زیادی رو نحوه نمایش کارکتر ورگ داره و نمیشه اونو از کارکترش جدا کرد. ورگ بلاخره با اصرار بقیه راضی شد که حریف تمرینی ایپو بشه ولی خوب به کُلی آماده سازی نیاز داشت و تمریناتِ سختی رو شروع کرد. از طرف دیگه بقیه اونو سرکار گذاشتن و صحنه‌های طنز اپیزود هم باحال بودن. دیدن اینکه ایپو در کنار ورگ به کیسه بوکس‌ها ضربه میزنه، واقعا جذاب بود و تفکرا ورگ در مورد اینکه ایپو چقدر از لحاظ استقامت از اون سرتره، جالب توجه بود.

اما استراتژی کانتر علیه دمپسی رول خیلی استراتژی جالبی بود؛ یه پیش مقدمه جالب از طرف ایتاگاکی و اون صحنه پشت بوم عالی که با طنز شروع شد و بعد با احترام جالب ایتاگاکی به ورگ و دادن کانتر به اون به پایان رسید. تلاش ورگ برای آماده شدن به عنوان یک دوست و جلوگیری از هدر رفتن دمپسی رول ایپو با رو کردن ضعف این تکنیک در برابر اون به شکل زیبا و فوق هیجانی تو رینگ تمرینی بوکس به نمایش کشیده شد. بهترین سکانس اپیزود و یکی از جذاب‌ترین‌های این فصل واسه من بود. جایی که ورگ و ایپو با بی‌رحمی و بدون هیچ ملاحظه‌ای به سمت همدیگه یورش بردن و انواع فن‌های بوکس رو به سر همدیگه خالی کردن. موسیقی هیجان کار رو دوبرابر کرده بود و واقعا صحنه فوق‌العاده شده بود. حتی اگه بخوایم به عقب‌تر برگردیم، صحنه پس گرفتن دستکش‌های ورگ با موسیقی دراماتیک دلچسبی همراه بود و شدیدا روی ذهن بیننده راه میرفت! اما صحنه مبارزه ... وقتی به اوج خودش رسید که ایپو تکنیک پر از ابهت خودش یعنی دمپسی رول رو به نمایش گذاشت؛ مهم نیست که من چندبار این تکنیک رو میبینم باز هم بعد از اینهمه مدت، حس باحالی و سوپرجذاب بودن این تکنیک ازبین نمیره. لحظه به لحظه حرکات ایپو سریع‌تر شد و بعد از اون با ضربه‌های کورکورانه‌ش به ورگ مواجه شدیم ... ورگ با یه حرکت جالب به عقب برگشت و کانتر رو به صورت ایپو منفجر کرد! لحظه برخورد نهایت هیجان ممکن بود و واقعا بهتر از این نمیشد.

حالا ایپو و اطرافیان‌ش با چیزی که ازش میترسیدن روبرو شدن، یه کانتر بی‌نقص برای دمپسی رول .. ولی خوب فراموش نکنیم که همونطور که مربی کاموگاوا گفت، این ورگ بود و بهش رحم کرد ولی ساوامورا یه وحشی تمام عیاره و به هیچ وجه از رحم درون وجودش خبری نیست .. پس ایپو با این شرایط شانسی در مقابلش نداره ... مگه اینکه راه جدیدی برای شکست اون پیدا نکه. صحنه خداحافظی ورگ با مادر ایپو احساسی و جذاب و دلچسب بود .. استفاده از کلمات روسی برای خداحافظی بین اون دو حس جالب و خاصی داشت. بازم برمیگردم سراغ موسیقی چون اینجا هم عالی بود و صحنه خداحافظی ورگ به شکل زیبایی به نمایش کشیده شد. به امید اینکه دوباره ایپو رو ببینه، از ژاپن رفت و خوب ... همه میدونیم که اون حتما ایپو رو میبینه، تنها چیزی که مطرحه، مسئله زمان و اینه کی همدیگه رو خواهند دید. احتمالا به این زودی‌ها نیست. بهرحال بعد از اون، با تمرینات بیشتر ایپو روبرو شدیم، روحیه‌ای که خرد نمیشه و از بین نمیره، لحظه به لحظه هیجانم واسه رسیدن به اون رینگ بوکس هیجان‌انگیز در مقابل ساوامورا بیشتر میشه. این اپیزود عالی بود، انتظاراتم رو به راحتی برآورده کرد و حتی با وجود ورگ حس جذاب فصل اول این انیمه رو بهم منتقل کرد؛ امیدوارم به همین قدرت ادامه بده.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه دادن کانتر توسط ایتاگاکی به ورگ :



- ورود ایپو به حالت دمپسی رول :



- شکست دمپسی رول :



- چهره درهم ایپو بعد از شکست و درحال تمرین :

Galilei Donna Ep 08 // Anime

Galilei Donna Ep 08 // Anime

دیدن ذوق زده شدن هوزوکی از محیطی که درش قرار گرفته بود فوق‌العاده بود، حس کودکانه‌ای که با دیدن اون صحنه‌ها و دیدن رفتار هوزوکی بهم منتقل شد رو واقعا دوست داشتم. موسیقی انیمه تو این اپیزود عالی بود؛ دلیل خاصی برای پشتیبانی از ذهنیتم ندارم ولی به نظر من موسیقی این انیمه نسبت به موسیقی بقیه انیمه‌های فصل حالت غربی‌تری داره و کمی متفاوته. میشد حدس زد که بامبینا (!) با رئیس دزدای دریایی رابطه‌ای پیدا میکنه؟ مسلما از همون شروع انیمه برخوردش با هازوکی کمی با بقیه خواهرها متفاوت بود و تو این اپیزود این تفاوت به اوج خودش رسید و چیزای جالبی بین این دوکارکتر دیدیم. حالا نظریه کمک رئیس به خواهران قوت میگیره و میتونیم بهش به عنوان یه کارکتر مثبت فکر کنیم. صحنه چک کردن اون آلبوم عکس یکی از بهترین صحنه‌هایی بود که تا بحال بین سه خواهر دیدیم و به نظر من حس نزدیکی که بین این سه نفر وجود داره رو به خوبی به نمایش کشید.

احساس گناه آنا داره بیشتر میشه و باید منتظر رسیدن به نقطه جوش کارکترش باشیم. اینکه کی اعتراف میکنه و حقیقت در موردش خودش رو به خواهران گالیله میگه. این اپیزود و صحنه حموم بین کارکترها فشار زیادی بهش وارد کرد، به گریه افتاد و صحنه خیلی خوبی در ارتباط با راز آنا و مخفی نگه داشتن‌ش از چشم خواهران بود. به نظر من راه زیادی تا افشا شدن رازش باقی نمونده و البته امیدوارم این قضیه پرداخت خوبی داشته باشه چون تاثیر زیادی به شکل‌گیری ادامه داستان خواهد داشت.

صحنه‌هایی از اپیزود :

ماهی بامزه‌مون تو لباس کیمونو :



- شوق و ذوق هوزوکی از دیدن فضای ژاپن :



- لحظه جدایی رئیس هم جالب بود :

Diamond no Ace Episode 09 // Anime

Diamond no Ace Episode 09 // Anime

اپیزود جالبی بود و بازم تو یه فضای تمرینی و برای کشف مسیر ایجون و فورویا به سمت جلو حرکت کردیم. ایجون بعد از متوجه شدن حقیقت در مورد کریس، حالا به دنبال این بود که هرجور شده توجه اونو به خودش جلب کنه و از کوچکترین حرف‌های کریس نکته‌برداری میکرد و میخواست نقطه‌ضعف خودش رو برطرف کنه. زیاد موفق نبود و برعکس نتیجه بدی براش بهمراه داشت. صحنه‌های مربوط به مسابقه تمرینی و پرتابای آروم ایجون خیلی اونو ضعیف نشون داد و به قول تاکاشیما "ایجون خودشُ گم کرد" و البته حرف کریس "بخاطر تمرکز زیاد روی کنترل توپ، قدرت پرتابات رو از دست دادی" ، پیشرفتی که ایجون انتظارشُ داره به این سادگی‌ها شکل نمیگیره. همونطورکه تو اوائل راجع بهش حرف زدیم، قوس دار بودن پرتابای ایجون نیاز به کنترل دارن و حالا ایجون داره کم کم برای رفع کردن این مشکل دست به کارایی میزنه. از طرف دیگه فورویا بهمراه تیم خوب عمل میکرد و حتی دیدزن‌هایی از تیمهای دیگه واسه جاسوسی حرکات اون به زمین تمرین سیدو اومده بودن. زخمی شدن فورویا از ناحیه انگشت اتفاق عجیبی بود و نمیدونستم پیچر میتونی اینقدر با پرتاب صدمه ببینه. فشاری که بخاطر استفاده از نوک انگشت به توپ وارد کرد، شرایط رو براش سخت کرد.

مربی رحمی به خرج نداد و دوهفته فورویا رو از تمرین دسته اول و پرتاب محروم کرد. احتمالا اپیزود بعد ایجون و فورویا در کنار هم تمرین میکنن. اتفاقی که تو این اپیزود هم افتاد و تو اون هوای ابری شب، با تایر درکنار همدیگه دویدن. خوشحالم که فورویا از اون کارکترهای تمام خودخواه نیست و وقتی صحنه تمرین‌ش با ایجون رو دیدم، میتونم حتی دوستی که در آینده این دوتا تشکیل میدن رو ببینم. به نظر من کارکتر خیلی خوبی ـه و میتونه در آینده جالب‌تر از این هم بشه. بهرحال کریس برخلاف توصیه مربی‌ش به دور شدن از فضای بیسبال دبیرستانی‌ش، در کنار ایجون باقی مونده و برنامه‌هایی براش داره. بیرون کشیدن پتانسیل احمقی مثل ایجون خیلی کار سختی ـه ولی خوب اگه بیرون کشیده شه، واقعا اونو به یه پیچر عالی تبدیل میکنه.

اپیزود از لحاظ طنز خیلی خوب بود. صحنه‌های مربوط به درگیری ایجون با هم‌اتاقی‌هاش رو دوست داشتم؛ گیر دادن به پودینگ و حماقت‌های ایجون و البته ایمیل واکانا چان که جریانی درست کرده. تعجب هم‌اتاقی‌هاش بابت دیدن‌ش روی میز و در حال مطالعه خیلی خنده‌دار بود، جوری رفتار کردن که ایجون نفهم‌ترین آدم روی کره زمینه. جدیتی که کارکترهای دور و بر ایجون، هارویچی و تاکاشیما بعد از خراب کردن ایجون تو زمین نشون دادن، نشون میده که چقدر به موفقیتی که ایجون باید بدست بیاره، جدی هستن و این جدیت میتونه تلنگر خیلی خوبی برای بهتر هُل دادن ایجون باشه. پیش‌نمایش قسمت بعد از رودرویی ایجون و مربی هم صحنه‌هایی داشت و به نظر میاد کم کم داریم به شکوفا شدن استعداد ایجون نزدیک‌تر میشیم!

صحنه‌هایی از اپیزود :

- تعجب یویچی از دیدن ایجون در حال مطالعه :



- صحنه مکالمه کریس با میوکی :



- صحنه خونریزی نوک انگشت فورویا و دستور میوکی به اون برای رفتن به نیمکت :



- ملاقات فورویا و ایجون تو زمین تمرین :

Nagi no Asukara Episode 08 // Anime

Nagi no Asukara Episode 08 // Anime

درسته، وقتش رسیده .. بیاین با هم به طرف شهر بریم؛ یه سفر چند نفره دوستانه برای پیدا کردن هدیه‌ای برای آکاری. داستان این اپیزود خیلی ساده ولی پر احساس بود. مثل همیشه اتفاقات فرعی زیادی برای هُل دادن داستان به سمت جلو وجود داشت و با اینکه حالت اپیزودیکی در جریان بود، نمیشد اتفاقات، دیالوگ‌ها و شکل‌گیری مسیر جدید انیمه رو ندیده گرفت. دیدن میز صبحونه متشکل از هیکاری، آکاری، میونا و پدرش شکل جدیدی به تصویر انیمه داد. بودن هیکاری و آکاری تو ساحل آرک جدیدی رو برای انیمه شروع کرده و این آرک با داستان قشنگ کودکانه‌ای از طرف میونا شروع شد. گردنبندی که با علاقه و عشق اون به آکاری داده شده؛ شاید این موضوع که اون گردنبند گرونقیمت برای خرید موجود نبود، این هدیه رو کُلی بهتر و باارزش‌تر کرد و اینکه همین عشق و احساس میونا تو این گردنبند نفهته بود، برای آکاری کافی بود که احساساتی بشه و در کنار بقیه صحنه خیلی دوست داشتنی احساسی رو به وجود بیارن.

یکی از قسمت‌های خیلی مهم اپیزود جایی بود، که چیساکی وارد آســــــــانسور شد و به دلیل سنگینی آســــــــــانسور مجبور شد بیرون بیاد و هیکاری بهمراه اون خارج شد؛ حرف‌هایی که بین‌شون رد و بدل شد واقعا جالب بود. بلاخره تونستیم دریچه‌ای از افکار هیکاری درمورد اینکه چرا رفتارش اینقدر عوض شده ببینیم. حمایت کردن از ماناکا، اهمیت دادن به احساسات ماناکا حرف‌های بالغانه‌ای که از هیکاری شنیدیم. از طرف دیگه، میشه گفت که چیساکی با شنیدن حرف‌های هیکاری شانس جدیدی رو پیش روی خودش میبینه و با توجه به تغییراتی که هیکاری به مرور زمان داشته، به هیچ وجه دور از انتظار نیست که هیکاری و چیساکی تبدیل به یک زوج بشن! چیزی که مشخصه اینه که، روند درام و داستانی انیمه همچنان به قوت خودش باقیه و به عنوان یه انیمه 26 قسمتی اگه همین روند رو در طول این تعداد اپیزود نگه داره، به راحتی یکی از بهترین انیمه‌های پاییز میشه.

یه سری جزییات که در مورد اپیزود دوست داشتم .. قسمت آب‌بازی گروه و اهمیتی که میونا به خیس کردن هیکاری میداد. اصرار پدر میونا به رابطه برقرار کردن با هیکاری و رفتار خجالت‌زده‌ش. ظاهر رنگارنگ و متفاوت لباسی ماناکا و چیساکی تو این اپیزود، پخش شدن و گشتن به دنبال گردنبندی که میونا میخواست، صحنه مکالمه ماناکا و کانامه و البته برفی که تو انتهای اپیزود بارید و کلیف‌هنگر جالبی بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه خارج شدن هیکاری بهمراه چیساکی از آســــــانسور :



- ماناکا در کنار کانامه :



- رسیدن گروه به خونه و روبرو شدن میونا با آکاری :



- لحظه دادن هدیه عالی بود :

Nagi no Asukara Episode 09 // Anime

Nagi no Asukara Episode 09 // Anime

ظاهرا قرار نیست به این زودیا اپیزود ضعیفی ببینیم؛ این اپیزود هم مثل اپیزودهای قبلی به شکل عالی به تصویر کشده شد و صحنه‌های شوکه کننده و کلیف‌هنگر واقعا خوبی داشت. اینبار درکنار پیش رفتن رابطه‌ها و دیدن اتفاقات احساسی بین کارکترها، تفاوت‌ها و حوادث جدیدی رو تو شهر زیر آب و خُشکی هم دیدیم. وقتی اصرار آکاری به هیکاری درمورد برگشتن هیکاری به دریا رو دیدم، فکر کردم قراره این اپیزود به هیکاری و برگشتنش به دریا بپردازیم ولی اینجور نبود. نکته جالبی که بین دو کارکتر هیکاری و چساکی مشترکه، تلاش برای بالغ‌تر شدن و بزرگتر شدن اوناست؛ اینکه میخوان تصمیماتی که میگیرن و راهی که انتخاب میکنن، نسبت به قبل متفاوت باشه. یه صحنه مکالمه عالی بین سوموگو و چیساکی در مورد این موضوع داشتیم، صحنه‌ای که چیساکی از دست سوموگو ناراحت شد ولی خوب چیزی که سوموگو بهش گفت، حقیقت داشت و نمیتونست چنین افکاری رو بزرگ شدن بدونه. "بزرگ شدن به معنای این نیست که کسی رو که دوست داری، فراموش کنی" و چیساکی باید طرز تفکر خودشُ تغییر بده. از طرف دیگه هیکاری درگیری‌های ذهنی زیادی در مورد عشق خودش به ماناکا و "فقط حمایت کردن اون" داشت و همه چیز تا جایی کش دار شد که به مکالمه آخرشون رسیدیم؛ جایی که در کمال تعجب ماناکا آغوش هیکاری رو پس زد ... میتونم اونو واسش سوپرایز کننده بدونم و بگم قصدی از اینکارش نداشته ولی خوب تاثیری که این پس زدن روی هیکاری داشت، تاثیر سنگینی بود و شاید هیکاری انتظار چنین عکس‌العملی رو نداشت.

اما جدا از پیشرفت‌های رابطه‌ای داستان، مسئله مهمی که تو این اپیزود جریان داشت، رفتار عجیب مردم Shioshishio ، زیرآبی‌ها بود؛ اینکه بچه‌های دریایی رو مجبور کردن که به خُشکی نرن و جلسه مرموزی که با اورکو ساما داشتن، صحنه‌ها عجیب دریایی تو این اپیزود زیاد داشتیم، حس معما مانند خوبی به ذهن بیننده وارد میشد و وارد شدن هیکاری به این هیاهوها و روبرو شدن‌ش با اون صحنه شهر خالی از مردم واقعا صحنه خوبی بود. سکوت دریایی که کُل محیط شهرشون رو فرا گرفته بود و همه به این فکر میکردیم که واقعا چه اتفاقی بین مردم افتاده و اورکو ساما چه نقشه‌ای برای اونها کشیده که اینجور ناپدید شدن. کنجکاوی راجع به این موضوع و حس کششی که داره، واقعا بیننده رو نسبت به دیدن اپیزود بعد هیجان‌زده میکنه. حالا داریم چند جهتی حرکت میکنیم؛ روابط عاطفی بین کارکترها، ناراحتی‌ها، عشق‌ها، قلب‌هایی که قراره شکسته بشن و دست رد به سینه‌شون زده بشه و همینطور بلایی که قراره سرم مردم خُشکی بیاد، اون برف عجیب، درگیری‌های بین مردم خُشکی و دریا و اینکه این اتفاقات دریایی چه تاثیری روی روابط بین کارکترهای انیمه خواهد گذاشت. جزییات زیادی برای پیگیری وجود داره و امیدوارم انیمه به همین زیبایی ادامه پیدا کنه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ظاهرا هنوز بیخیال مجسمه اوجوشی ساما و برگزار کردن اون مراسم نشدن :



- ناراحتی چیساکی از دست سوموگو در حال برگشتن به دریا :



- آشپزی ماناکا و هیکاری سوندره!



- آغوش گرفتن ماناکا توسط هیکاری :

Noucome Episode 08 // Anime

Noucome Episode 08 // Anime

کُل مدرسه متنفر از آماکوسا به دنبال زدن کوچکترین موقعیتی واسه زدن آماکوسا و خالی کردن عصبانیت خودشون بودن و حالا آماکوسا به جایی رسیده بود که دزدکی به مدرسه میومد. تغییر کارکتری یوکیهیرا و حالت دو شخصیتی که داره، هر اپیزود عجیب‌تر میشه .. واقعا صحنه‌هاش خنده‌دار شدن. یه اتفاق جالب تو این اپیزود افتاد؛ وقتی آماکوسا تو موقعیت انتخاب "در آغوش گرفتن یکی از سه نفر" قرار گرفت، شکلات رو انتخاب کرد و بعد از اون متوجه شدیم که این اتفاق باعث برگشتن حافظه شکلات شده. بخاطر همین رفتار کاملا متفاوتی داشت و خیلی متین و با وقتار شده بود در صورتی که قبلا به قول خود کارکترهای انیمه رفتاری سگ‌مانند رو داشت و حسابی عجیب رفتار میکرد. بهرحال صحنه‌های متفاوتی از شکلات دیدیم. اما صحنه شام بین آماکوسا و شکلات واقعا باحال بود ... جایی که روشن کردن تلویزیون هم به خراب کردن جو کمک میکرد و شرایط حسابی ناجور شده بود، کار داشت به جاهای باریک کشیده میشد ولی همه چیز سادگی بهم ریخت و خوشبختانه با یه اتفاق ساده، شکلات دوباره حافظه‌ش رو از دست داد. بودن شکلات تو اون حالت بدون فراموشی برای مدتی هم جالب بود و هم اطلاعات جالبی راجع به کارکترش پیدا کردیم ولی خوب اگه تمام مدت تو اون حالت باقی میموند، کمدی انیمه کمی از فضای خودش خارج میشد و این فراموشی اونقدرا چیز بدی نبود.

یه نکته حاشیه‌ای که دوست دارم بهش اشاره کنم، حس Troll ـیه که دوبلور آماکوسا داره .. واقعا بعضی صحنه‌ها حسابی خنده‌دار گویندگی میکنه و بخاطر همین کارکتر آماکوسا به جای یه کارکتر کلیشه‌ای بودن، به یه کارکتر جالب تبدیل شده. دیالوگ‌های درون ذهنی شرایط‌های ناجور آماکوسا رو واقعا عالی اجرا میکنه. من که خیلی از کارش خوشم اومده و از حالا امیدوارم که بازم تو کارهای دیگه‌ای صداشُ بشنوم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- رئیس شورا هم با جملات‌ش به عذاب آماکوسا اضافه میکرد :



- عصبانیت بقیه از آغوش گرفتن شکلات توسط آماکوسا :



- یه شات از صحنه‌های بین شکلات و آماکوسا :



- و البته صحنه‌ای که شکلات به آماکوسا ابراز علاقه کرد و ازش جواب خواست :