M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Golden Time Episode 08 // Anime

Golden Time Episode 08 // Anime


تو شروع این اپیزود یه فلش‌بک خیلی خوب دیگه داشتیم. ظاهرا قراره زیاد از اینجور فلش‌بک‌ها ببینیم و اینجوری میتونیم با بانری قدیمی بیشتر آشنا بشیم. اینبار فلش‌بکمون به عشق بین لیندا و بانری اشاره بیشتری داشت. قبلا به این اشاره کردم ولی دوست دارم بازم بگم که رابطه بین بانری و لیندا حس واقعی‌تر و بهتری برام داره و از الان اون دو نفر رو تشویق میکنم .. هرچند همه چیزبه کوکو متمرکزه ولی خوب .. نمیشه ناامید شد. تو ادامه برگشتیم سراغ رابطه بین میتسو و اوکا چان، اوکاچان هنوزم کُلی عجیبه .. درامای بین اون کارکترُ دیدیم .. پارتی خوشحال و سرحال کردن میتسو و بعد از اون یه صحنه عالیِ دیگه بین بانری و لیندا؛ جایی که از جواب لیندا روی پُل شنیدیم، اینکه جوابش "نه" بوده، زیاد باورپذیر نیست و شاید بخاطر شرایط فعلی چنین چیزیُ میگه. بهرحال امیدوارم بیشتر از اینها درباره‌ش بشنویم و البته خیلی زود حافظه بانری برگرده چون اونوقت میتونیم کُلی اتفاقات تازه ببینیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- فلش‌بک بانری و لیندا :



- بانری در کنار میتسو، نحوه ورودش به خونه میتسو خیلی خنده‌دار بود :



- این حرکت کوکو هم خیلی عجیب بود :



- چهره شوکه لیندا از سوالی که بانری در مورد جواب روی پُل پرسید :

Kill La Kill Episode 08 // Anime

Kill La Kill Episode 08 // Anime


یه اپیزود خیلی جالب از انیمه و پیش‌پرده‌ای واسه یه اپیزود عالی. اسمشُ بذاریم "اپیزودِ فلش‎‌بک‌های خوب" ؟ چطوره؟ دو فلش بک خیلی جالب تو این اپیزود داشتیم که صحنه‌های خوبی درشون نهفته بود. یکی، چیزی که شاید خیلی از ماها منتظر دیدن‌ش بودیم، به نمایش کشید؛ دارم از به تصویر کشدن پدر ریوکو و صحنه آتش‌سوزی حرف میزنم. واقعا فلش‌بک جالبی بود، انتظار نداشتم پدرش این شکلی باشه و سوپرایز خوبی بود. میتونست طولانی‌تر باشه ولی سبک تقسیم صحنه و عوض شدن صحنه‌های انیمه جوری ـه که همین مقدار هم ممکنه اندازه مناسبی محسوب بشه. بهرحال ریوکو بخاطر تعقیب قاتل پدرش، حرفهای مهم اونُ از دست داد! قسمت موتورسواری ماکو و ریوکو نتایج خیلی خوبی داشت و من که حسابی ازش راضی بودم. فلش‌بک دوم فلش‌بک مربوط به گاماگوری بود که بازم چیزای خیلی جالبی داشت، مثل روبرو شدن با ساتسوکی جوان که ظاهر نسبتا متفاوتی داشت و ابهت‌ش واقعا دیدنی بود.

اما آخر اپیزود ... چهارستون شورا در مقابل ماتوئی؟! واو .. میریم که یه اپیزود فوق‌‎العاده رو ببینیم!

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ریوکو در کنار پدرش :



- ماشین سواری جالبی بود :



- فلش‌بک دوم :



- شاتی که از ریوکو در کنار چهار ستون دیدیم :

Nagi no Asukara Episode 07 // Anime

Nagi no Asukara Episode 07 // Anime


درسته، وقتش رسیده .. بیاین با هم به طرف شهر بریم؛ یه سفر چند نفره دوستانه برای پیدا کردن هدیه‌ای برای آکاری. داستان این اپیزود خیلی ساده ولی پر احساس بود. مثل همیشه اتفاقات فرعی زیادی برای هُل دادن داستان به سمت جلو وجود داشت و با اینکه حالت اپیزودیکی در جریان بود، نمیشد اتفاقات، دیالوگ‌ها و شکل‌گیری مسیر جدید انیمه رو ندیده گرفت. دیدن میز صبحونه متشکل از هیکاری، آکاری، میونا و پدرش شکل جدیدی به تصویر انیمه داد. بودن هیکاری و آکاری تو ساحل آرک جدیدی رو برای انیمه شروع کرده و این آرک با داستان قشنگ کودکانه‌ای از طرف میونا شروع شد. گردنبندی که با علاقه و عشق اون به آکاری داده شده؛ شاید این موضوع که اون گردنبند گرونقیمت برای خرید موجود نبود، این هدیه رو کُلی بهتر و باارزش‌تر کرد و اینکه همین عشق و احساس میونا تو این گردنبند نفهته بود، برای آکاری کافی بود که احساساتی بشه و در کنار بقیه صحنه خیلی دوست داشتنی احساسی رو به وجود بیارن.

یکی از قسمت‌های خیلی مهم اپیزود جایی بود، که چیساکی وارد آســــــــانسور شد و به دلیل سنگینی آســــــــــانسور مجبور شد بیرون بیاد و هیکاری بهمراه اون خارج شد؛ حرف‌هایی که بین‌شون رد و بدل شد واقعا جالب بود. بلاخره تونستیم دریچه‌ای از افکار هیکاری درمورد اینکه چرا رفتارش اینقدر عوض شده ببینیم. حمایت کردن از ماناکا، اهمیت دادن به احساسات ماناکا حرف‌های بالغانه‌ای که از هیکاری شنیدیم. از طرف دیگه، میشه گفت که چیساکی با شنیدن حرف‌های هیکاری شانس جدیدی رو پیش روی خودش میبینه و با توجه به تغییراتی که هیکاری به مرور زمان داشته، به هیچ وجه دور از انتظار نیست که هیکاری و چیساکی تبدیل به یک زوج بشن! چیزی که مشخصه اینه که، روند درام و داستانی انیمه همچنان به قوت خودش باقیه و به عنوان یه انیمه 26 قسمتی اگه همین روند رو در طول این تعداد اپیزود نگه داره، به راحتی یکی از بهترین انیمه‌های پاییز میشه.

یه سری جزییات که در مورد اپیزود دوست داشتم .. قسمت آب‌بازی گروه و اهمیتی که میونا به خیس کردن هیکاری میداد. اصرار پدر میونا به رابطه برقرار کردن با هیکاری و رفتار خجالت‌زده‌ش. ظاهر رنگارنگ و متفاوت لباسی ماناکا و چیساکی تو این اپیزود، پخش شدن و گشتن به دنبال گردنبندی که میونا میخواست، صحنه مکالمه ماناکا و کانامه و البته برفی که تو انتهای اپیزود بارید و کلیف‌هنگر جالبی بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه خارج شدن هیکاری بهمراه چیساکی از آســــــانسور :



- ماناکا در کنار کانامه :



- رسیدن گروه به خونه و روبرو شدن میونا با آکاری :



- لحظه دادن هدیه عالی بود :

Samurai Flamenco Ep6 // Anime

Samurai Flamenco Ep6 // Anime


خوب همونطور که حدسش زده میشد، دخترای فلامنکو یه جایگاه خاص فرعی تو انیمه پیدا کردن. خوبی که داستان پیدا کرده، جدایی ماسایوشی از اونا بود؛ بهرحال تغییر خوبی بود. کمی از فعالیت های اون دخترا دیدیم که چیز فوق العاده ای نبود و زیادی معمولی بود. اما قسمت جالب اپیزود فرار ماسایوشی از دست مردم و کسایی که به دنبال اون پول زیاد بودن، بود. ماسایوشی حتی در حین فرار کردن هم به فکر کمک به دیگران بود و به کسایی که اونُ تعقیب میکردن کمک میکرد که نکته خنده دار و جالبی بود. چیز دیگه ای که به چشم میرسید، امکانات جدیدی بود که ماسایوشی به لباس و ترکیب ظاهری فعلی خودش اضافه کرده بود؛ مثلا اون شیوه بالا رفتن از دیوار یا فرار کردن از دست دیگران. امکانات خوبی برای خودش فراهم کرده. حالا کم کم میشه اونُ در ظاهر و ابهت یه سوپرهیروی تصور کرد. تو ادامه کار، گیر دادن‌های ماری به گوتو هم در نوع خودش بامزه بود ولی بازم به نظر من جای اینکه نقش گوتو پررنگ تر بشه، وجود داره و دوست دارم اونُ ببینم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- گروه دخترای فلامنکو :



- ماسایوشی در حال فرار از دست مردم :



- دوشات متفرقه دیگه :



+

Hajime no Ippo: Rising Episode 07 // Anime

Hajime no Ippo: Rising Episode 07 // Anime

عالی بود .. این اپیزود یه نکته خیلی خاص و اضافی جذاب داشت که از شروع فصل منتظر دیدن‌ش بودم و اونم ورود ساوامورا ریوهی بود. کارکتری که حتی با دیدن OP هم میتونستم حدس بزنم یه دیوونه‌ست و همینجور هم بود .. شاید حتی کمی از انتظاراتم بالاتر رفت. وقتی اون صحنه دعوای خیابونی و اینکه چطور تو فیلم با آرنج خودش بی‌ملاحظه حریفش رو زد رو دیدم کاملا به این دیوونگی اون ایمان آوردم. نکته جالب این بود که اون با سندو تمرین میکرده و یه مقدار ظاهر و رفتار این دو کارکتر بهم نمیخوره. موسیقی تو این اپیزود عالی بود؛ انتخاب موسیقی برای کارکتر ساوامورا خیلی خوب بود و هرلحظه سردی و ترس خوبی رو به بیننده منتقل میکردن. میشه کاملا انتظار یه مبارزه عالی رو داشت چون حتی مربی ایپو هم از انتخاب ایپو شوکه شد و انتظار نداشت که اون ساوامورا رو انتخاب کنه. احتمالا بخاطر همین بی‌بند و باری و وحشتناک بودن ساوامورا بود که چنین حالتی رو در چهره‌شون دیدیم. بهرحال باید منتظر نزدیک شدن به مسابقه ایپو و ساوامورا باشیم و ببینیم چقدر میتونیم از گذشته ساوامورا اطلاعات بیشتری کسب کنیم. قراره بازم مبارزات خیابونی‌ش رو ببینیم یا نه ... چیزای جالب تری هم رو میشه.

اپیزود چندتا نکته دیگه هم داشت که نمیشه بهشون اشاره نکرد. یکی وارد شدن دو شاگرد آئوکی از لحاظ گرافیکی مثل کار نیمه تموم میموندن و هرکدوم از یه خاصیت کش اومده و ظاهر تصویری نیمه تمومی رنج میبردن! بودن این دو کارکتر قراره چه چیزی به انیمه اضافه کنه؟ کمدی؟ بهرحال تو این اپیزود اونقدرا نقش مهمی نداشتن ولی صحنه ورودشون نسبتا جالب و خنده دار بود. یه نکته دیگه، مبارزه تاکامورا و استفاده از فن آئوکی در مقابل حریفش بود که اون صحنه بهترین تیکه طنز اپیزود بود. بعد از ناموفق بودن فن، حریف رو با یه حرکت نقش برزمین کرد و ابهت خودشُ به راحتی نشون داد. فعلا که قراره به ساوامورا و ایپو بپردازیم ولی بعد از اون باید منتظر اون حریف بلوند تاکامورا باشیم؛ اونم به نظر کارکتر باحالی میاد. روی هم رفته اپیزود خیلی خوبی بود و ورود کارکتر ساوامورا عالی شکل گرفت ... خیلی واسه دیدن ادامه داستان هیجان دارم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه روبرویی ساوامورا، ایپو و سندو بعد از مبارزه سندو :



- مبارزه تاکامورا و بردش :



- شوکه شدن ایپو بعد از دیدن نوار مسابقات ساوامورا :



- ساوامورا سوار برموتورش ... به سایه روی دیوارش توجه کنید :

Magi Season 2 Episode 07 // Anime

Magi Season 2 Episode 07 // Anime


لحظه جدایی سه نفر بلاخره از راه رسید ولی قبلش حسابی پارتی رفتن و خوش گذروندن .. صحنه‌های کمدی خیلی خوبی رو دیدیم. روشی که علی بابا میخواست باهاش مورجیانا رو سرحال کنه خنده داربود و بعد از اون به زور جدا کردن مورجیانا از خودشون هم صحنه خوبی بود! موجیانا چیزایی از حرف‌های هاکوریو به خاطر آورد و در کنارش رفتار منحرفانه علی بابا و علائدینُ به نظاره نشست. کلا نیمه اول خنده‌دار و خوب بود. نیمه دوم علائدین با یه کاروان همراه شد و دوباره از شانس بد علائدین به یه مشت راهزن برخورد کردن! اینبار قبل از اینکه علائدین کاری انجام بده، سر و کله یه کارکتر دیگه پیدا شد، کسی که ظاهر به راحتی اون دزدها رو شکست داد یا بهتر بگم، با حرکات بیرحمانه‌ای اون راهزن‌ها رو قتل عام کرد. اون کارکتر کسی نبود جز، شاهزاده امپراتوری کو، رن کوها ... شخصیت جالبی داشت و در عین اینکه مبارزه جذابیُ ازش دیدیم، صحنه‌های منحرفانه مختص به خودشُ هم تو کاروان داشت. بهرحال علائدین هم با اونا همراه شد و به سمت مقصدشون یعنی مگنوستات رفتن.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه قول سه نفر بهمدیگه برای اینکه دوباره همدیگه رو ببینن :



- دستبندی که علی بابا به مورجیانا داد و مورجیانا اون به گردن (!) بست :



- صحنه شات‌های منحرفانه از علادین تو این اپیزود زیاد بود ولی ترجیح میدم یه شات جالب از علائدین در حال تفکر بذارم :



- شاهزاده رن کوها :

Non Non Biyori Episode 07 // Anime

Non Non Biyori Episode 07 // Anime


نیمسال دوم شروع شد! یه اپیزود رن چون/هوتارونی خیلی خوب. از معلم خواب‌آلود شروع کردیم؛ معلمی که حتی روز اول نیمسال دوم هم دیر از راه میرسه! حتی با دیدن قیافه‌ش میشد گفت که هنوز خوابش میاد (بهرحال چشمای سنسی که هیچ وقت باز نمیشه و حالت خاصی داره!) بخاطر همین بچه‌های کلاس کُلی وقت واسه تلف کردن داشتن! نخ بازی کردن، با سفال مجسمه درست کردن، حرف‌زدن راجع به چیزای مختلف ... نخ بازی رن چون حالت عجیب و غریبی داشت. بلاخره سرو کله سنسی خواب‌آلود پیدا شد و دقیقا وقتی که وارد کلاس شد، ساعت 12 شده بود و وقت نهار. نیمه اول اپیزود خیلی دوست داشتنی بود، تیم چندنفره کلاس و وقت گذروندن تو کلاس در حالی که معلمی در کار نیست و فکر کردن به اینکه چطور وقت خودشونُ بگذرونن.

ولی دوست‌داشتنی‌ترین جای اپیزود، همراهی هوتارون و رن چون برای رفتن به قفس خرگو‌ش‌ها و مرغ‌ها بود. این صحنه‌ها واقعا عالی بودن. به محظ رسیدن به قفس متوجه شدن که یه خرگوش سوراخی درست کرده و از قفس فرار کرده. حالا مرحله دوم شروع شد؛ استراتژی چیدن برای کشوندن خرگوش به قفس. چیدن ذرت و بعد از اون هویج تو قفس به نظر نقشه خوبی می‌اومد ولی نه؛ ظاهرا رن چون حساب یه چیزی رو نکرده بود و اون چیزی نبود جز اینکه، با یه خرگوش معمولی روبرو نیست؛ یه ابرخرگوش باهوش جلوی روی اونا قرار گرفته بود. خرگوشه بعد از بو کردن ذرت‌ها و رسیدن به قفس، یه لبخند شیطانی زد و در قفس رو به روی هوتارون و رن چون قفل کرد. خیلی این صحنه رو دوست داشتم، هوتارون رن چون گیر کرده تو قفس و حالا به فکر زنده موندن ( !) تخم‌مرغ های 50 ، 50 جوجه دار، خوردن سبزی‌ها چروک شده یا داد زدن برای کمک خواستن! هیچ کدوم به نظر عملی نمیرسید. حرکات حیوون‌ها و لوکیشنی که خودشونُ تو اون صحنه میچرخوندن فوق‌العاده بود؛ مرغی که روی سر رن چون بود، جوجه‌ای که از راست به چپ میرفت خرگوش‌هایی که تو نمای نزدیک دوربین میچرخیدن و بعد از اون مرغی که بخاطر برداشتن تخم مرغش عصبانی شد ... عالی عالی. ( ) بلاخره دامی که برای گرفتن خرگوش چیده بودن، یه شکار دیگه بدست آورد اون، سنسی بود! سنسی که احمقانه و خنده دار ذرت ها رو دنبال کرد و به قفس رسید.

تیکه آخر اپیزود به رفتن رن چون به شیرین فروشی و وقت گذروندن‌ش با کائده اختصاص داشت. تو مصاحبه تهیه کننده انیمه گفته بود که رن چون اپیزود 10 به شیرینی فروشی میره! بهرحال یا ترجمه اشتباه بوده یا تهیه کننده بد اشاره کرده. کائده هم مثل سنسی خیلی بی حال و حوصله سر رفته بود. سر و کله زدن با رن چون انرژی زیادی رو مطلبه. تخم مرغای شانسی و ساعت‌های بیپ بیپ کُن بردن همونطور که رن چون گفت، تقلبی به نظر میرسید و بجاش به سراغ دیدن Greatman رفتن! برنامه تلویزیونی عجیب و غریب سوپرهیرویی! درنهایت با موتور کائده به سمت خونه رفتن و اینجا بودن که عنوان اپیزود "بیسکوییت‌های برنجی‌م به کاری تبدیل شدن" معنا پیدا کرد. رن چون بعد از برداشتن بیسکوییت‌های کائده، به اون یه ظرف کاری داد و ازش تشکر کرد. روی هم رفته این اپیزود رو هم دوست داشتم و اینکه پای حیوونات رو به میون کشیدن، حس روستایی انیمه رو خیلی بیشتر کرده بود و چه جیوونی بهتر از حیووناتی دوست داشتنی مثل خرگوش، جوجه یا مرغ. واقعا فضا دوست داشتنی بود.

- نکته انحرافی اطلاعاتی (!) : مانگایی که تو این اپیزود میخوندن، مانگای Omae o Otaku ni Shiteyaru kara, Ore o Riajuu ni Shitekure بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- پرش عجیب رن چون و نحوه فرودش :



- نقشه ذرتیِ گرفتن خرگوش :



- گیر کردن تو قفس بهمراه هوتارون :



- بیسکوییت خوردن، دیدن Greatman بهمراه کائده، شیرینی فروش :

Outbreak Company Episode 07 // Anime

Outbreak Company Episode 07 // Anime


یه تغییر فضای خیلی جالب رو دیدیم. لوکیشن و محیط انیمه به خاطر سوژه اپیزود کاملا تغییر کرد؛ شینچی بخاطر تهیه کردن مانگا و انیمه‌های مورد نظرش به ژاپن و دنیای خودش برگشت. و البته که به همین سادگی رفتن و برگشتن پیش نرفت. میسرو هم خودشُ تو ساک شینچی قایم کرد و باهاش رفت. میشه گفت این اپیزود اپیزود کاملا اختصاص داده شده به شینچی و میسرو بود و صحنه‌های جالبی رو در کنار هم داشتن. تعجب و بهت زدگی میسرو راجع به چیزایی که تو دنیای انسان ها بود، نکته خیلی جالبی تو اپیزود بود؛ دیدن قطار، دیدن شیر آبی، رفتن به آکیباهارا و دیدن اون همه مغازه‌های مختلف انیمه‌ای و ... همه جز نقاط مثبت اپیزود بودن. نیمچه صحنه‌های منحرفانه‌ای هم در مورد شینچی در حال شکل گرفتن بود که وقتی معصومیت میسور رو دید، با یه لبخند اون افکار رو از ذهنش پاک کرد که واقعا ویژگی کارکتری جالبی بود. نکته خنده‌دار اپیزود وقتی رو شد که فهمیدیم شینچی اصلا از دنیای خودش چیزی رو نیاورده و بخاطر همراهی با میسرو کاملا هدف خودشُ فراموش کرده بود. روی هم رفته این اپیزود هم نسبت به بقیه اپیزودها تفاوت خوبی داشت و ادامه جالبی بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- قایم شدن میسرو تو کیف شینچی برای رفتن به ژاپن :



- تعجب میسرو از دیدن شیر آبی که خود به خود آب بیرون میده :



- ارجاع انیمه به YuruYuri .. دی‌وی‌دی‌های انیمه :



- صحنه آخر و فهمیدن اینکه شینچی هیچی با خودش نیاورده :