M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Golden Time Episode 10 // Anime

Golden Time Episode 10 // Anime


اپیزود خوبی بود. مریضی بانری بهونه خوبی واسه جمع شدن کل کارکترها کنار هم شد و پیشرفت داستان تو این اپیزود خوب بود. اینبار واقعا ابهامات و سوالات با دیدن برگشتن علاقه بانری به لیندا زیادتر میشه؛ اینکه چطور ممکنه علاقه "با لیندا بودن" ـه بانری برگرده ولی حافطه‌ش همچنان فراموش باقی بمونه، کمی اذیت کننده ست و من که امیدوار بودم حافطه‌ش برگشته باشه. بهرحال دیدن حسودی‌های کودکانه کوکو و از طرف دیگه مراقبت صادقانه لیندا از بانری، بازم بیننده رو به سمت علاقه بیشتر به سمت لیندا هُل داد و به نظر من این صحنه‌ها واقعا دارن کارکتر کوکو رو کمی متفاوت میکنن. من که هرچقدر نانا رو ببینم، خسته نمیشم، یه چیز جالب خیلی خاص به انیمه اضافه میکنه که فوق العاده واسم لذت بخشه .. اون حالت سرد برخوردش با بقیه و در همون حال، مراقبتی که از بانری کرد و اونو به بیمارستان برد، جالب‌توجه بود. نانا این اپیزود نقش نسبتا پررنگی داشت و بهرحال به عنوان یه کارکتر فرعی، خیلی خوب بوده. روی هم رفته اپیزود خوبی بود و بازم صحنه‌های احساسی جالبی داشت.

انتهای اپیزود، حرف از ساحل و ساحل رفتن دسته جمعی شد ... اپیزود بعدی، اپیزود ساحلی ـه؟ باید جالب باشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- کمک نانا به بانری :



- مراقبت لیندا از بانری :



- از راه رسیدن کوکو و بقیه برای عیادت :



- خواسته کوکو از بانری :

Samurai Flamenco Ep9 // Anime

Samurai Flamenco Ep9 // Anime


خوب نمیتونم اینکه قسمت نهم کمی بهتر بود رو انکار کنم. نسبت به اپیزود گذشته، فضای جدید بیشتر جا افتاد و اینبار از اون هیولاهای اضافی خبری نبود و مستقیم با King Torture و حرف‌ها و اعمالش روبرو شدیم. صحنه جدا شدن گوتو از ماسایوشی واقعا جالب بود و بلاخره گوتو از اون جدا شد .. اتفاقی که اپیزودهای قبلتر به نظر میرسید که می افته و حالا بلارخه افتاد. ماری توسط King Torture گرفته شد و حالا ماسایوشی داره برای نجاتش میره. سطح عصبانیت ماری تو این اپیزود بامزه بود، چه رفتار عجیبی داشت. King Torture چندتا دیالوگ جالب در مورد "شکنجه دادن" داشت و کلا کارکترش داره کمی قابل قبول میشه. نکته جالب حاشیه‌ای در مورد King Torture و هیولاها اینه که مردم به وجودشون عادت کردن و مثلا وقتی شروع اپیزود صحنه پخش اخبار رو نگاه کنید، میبینید که گوینده‌های خبر با راحتی کامل و خونسردی در حالی که یه موسیقی ملایم در حال پخشه، خبرهای مربوط به King Torture رو به گوش مردم میرسونن و خداحافظی میکنن. این حالت بیخیال واقعا عجیبه و نمیفهمم چطور شده که وجود چنین سازمان شیطانی اینقدر بین اونا حالت عادی و معمولی پیدا کرده.

بهرحال خوشحالم که انیمه کمی به مسیر خوبش برگشت و امیدوارم اپیزود بعد پرداخت خوبی داشته باشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ویدیوی مصاحبه با ماری :



- عصبانیت گوتو از دست ماسایوشی :



- King Torture در حال صحبت و انتخاب دادن به اون مرد برای هیولا شدن :

Nagi no Asukara Episode 10 // Anime

Nagi no Asukara Episode 10 // Anime



این اپیزود از نظر من یکی از کم‌اتفاق‌ترین اپیزودهای انیمه بود و اصلا آنچنان که دوست داشتم پیشروی تو داستان شکل نگرفت. در عوض با نگرانی‌های زیاد مردم و کارکترهای انیمه با موضوع و حادثه‌ای که پیش روی اونا قرار گرفته، روبرو شدیم. صحنه‌هایی از تک تک کارکترها و دلهره‌ای که از بابت اون اتفاق دارن، حتی به سمت کارکترهایی که تا بحال ندیدیم هم رفتیم و صحنه‌های اتفاقی از یه سری مردم‌های زیر آب دیدیم. روی هم رفته شاید بجز اینکه موضوع مشخص شدن موضوع برف و اینکه مردم خُشکی در چنین خطر بزرگی قراره دارن و البته اتفاق آخر اپیزود آنچنان تحولی تو داستان ندیدیم. بهرحال اشاره‎ زیادی به اتفاقی که بین ماناکا و هیکاری افتاد، نشد و به چندتا میمیک نشون دادن از اونا رضایت دادیم. به نظر نمیرسه که خبر دادن بچه‌های دریا به مردم خُشکی آنچنان تاثیرگذار باشه و باور کردن حرف‌های اونا واقعا کار سختی ـه. حداقل هیکاری تونست میونا رو بترسونه! من حس میکنم حتی آکاری هم خیلی سخت حرف هیکاری رو باور کرد و زیادی آروم رفتار میکرد. باید ببینیم تو اپیزود بعد چقدر این موضوع با خبر کردن بقیه به جلو هُل داده میشه و آیا راه نجاتی برای مردم خُشکی پیدا میکنن یا نه.


از طرف دیگه آخر اپیزود یه اتفاق خیلی جالب افتاد و بلاخره چهار کارکتر اصلی‌مون با اون اتفاق بهم اتصال عاطفی خاصی پیدا کردن. کانامه خیلی راحت و بدون هیچ استرسی عشق خودشُ به چیساکی اعتراف کرد. واقعا صحنه جالبی بود .. هرچند با شنیدن اولین دیالوگ کانامه، تا آخر هدف مکالمه‌ش رو حدس زدم ولی بازم واسم جالب بود. حالا بلاخره همه چیز کامله ... یا نه باید منتظر علاقه سوموگو به یکی از دخترها هم باشیم؟ بهرحال فعلا چهارنفر ابتدایی انیمه رشته جالبی بهم پیدا کردن. هیکاری به سمت ماناکا، ماناکا مردد در مورد هیکاری، چیساکی به سمت هیکاری و کانامه به سمت چیساکی. تو این آشوب عشقی که بین کارکترها در میونه، به وقوع پیوستن این یخبندان عجیب چه مشکلاتی رو در سر راهشون قرار میده؟ پیش‌نمایش چیز خاصی نداشت .. ممکنه همه چیزو به حالت سوپرایز گذاشته باشن ... من که دوست دارم اینجوری فکر کنم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- هیکاری درحال صحبت با چیساکی و کانامه :



- چهره ماناکا در حال شنیدن حرف‌های اون مرد مست بامزه شده بود :



- و صحنه‌ای که ماناکا احساساتی شد :



+

Magi Season 2 Episode 09 // Anime

Magi Season 2 Episode 09 // Anime

خوب به سمت علی بابا حرکت کردیم. اپیزود خیلی خوبی بود و واقعا ما رو در جریان اتفاقات و حوادثی که داره به سر علی بابا میاد، گذاشت. برخلاف اپیزود علائدین که تک اپیزود بود، اپیزود بعد هم به علی بابا اختصاص داره و قراره بازم اونو ببینیم. جایی که تو وضع بدی قرار گرفته بود، اموالش به غارت رفته بود و کف کوچه‌ها خوابیده بود، بچه‌ها با چوب به اون سیخونک میزدن و حتی گربه‌ها هم بهش رحم نمیکردن. ولی اوضاع اینجور نموند و علی بابا با چندتا دوست قدیمی روبرو شد و شرح حالش از این رو به اون رو شد. بعد از اون مبارزه جذاب و طولانی بین اون و توتو رو دیدیم .. مبارزه‌ای که ورود اونو به جمع گلادیاتورها تضمین میکرد. واقعا صحنه‌های خوبی داشت و مبارزه حسابی هیجان انگیز بود. علی بابا توتو رو شکست داد و تونست وارد زمین گلادیاتورها بشه. زمین مبارزه گلادیاتورها و روبرو شدن با اون موجود باید حسابی جالب باشه؛ منتظر اپیزود بعدم و میدونم که اپیزود خوبی میشه. از طرف دیگه توجه شهرزاد ساما به علی بابا متمرکز شده و باید ببینیم این دختر چه ارتباطی با علی بابا پیدا میکنه. اپیزود هم از لحاظ کمدی و هم از لحاظ هیجان و روند داستان عالی بود و به نظر من بی‌نقص جلو برده شد.

- اون کارکتر توتو هم باحال بود .. امیدوارم بازم چیزی ازش ببینیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- دوستای علی بابا .. کسایی که نجات‌ش دادن :



- علی بابا در کنار دونفری که شامبال رامال و توتو :



- مبارزه با توتو :



- نمایی از شهرزاد ساما :

Gingitsune Episode 09 // Anime

Gingitsune Episode 09 // Anime

یه اپیزود کمدی و کودکانه جالب با محوریت هارو .. خیلی خوب بود. این قسمت فضای ساکت بین دوتا قاصد رو دنبال کردیم، وقتی همه رفتن بیرون و معبد رو به هارو و گینتارو سپرن. گینتارو که مهم نیست چه اتفاقی بیافته، همیشه در حال چرت زدن و تنبلی ـه و این هاروئه که حداقل چشماش بازه. با یه اتفاق جالب روبرو شد؛ بچه هایی که تو معبد خرابکاری به بار آوردن و فرار کردن هارو رو به دنبال خودشون کشیدن و همه چیز دست به دست هم داد تا هارو گم بشه. لحظات تنهایی هارو و افکارش خیلی بامزه بود و از طف دیگه رسیدن گینتارو به کنارش باعث شد یه صحنه جالب دیگه شکل بگیره. بلارخره به معبد برگشتن و اونجا با صحنه پشیمونی بچه‌ها روبرو شدن که واسه عذرخواهی اومده بودن (هرچند همش بخاطر نفرین نشدن بود ولی خوب اومدن دیگه!)

تو این اپیزود یه مقدار صحنه‌های بیشتری از تاتسو، پدر ماکوتو دیدیم. کارکتر خیلی خیلی آرومی که حسابی مهربونه و با بچه‌ها و قاصدهایی که نمیبینه رفتار خیلی خوبی داره. پیش بینی بارون هارو هم که درست از آب در اومد. یه لحظه فکر کردم قراره پیش بینی خراب بشه و صنه عصبانیت هارو ببینیم ولی ظاهرا میشه به پیش بینی های هارو اعتماد کرد. یکی از نکته‌های ریزی که موقع دیدن این انیمه خیلی وارد ذهن میشه، ربط دادن صحنه‌های احساسی انیمه با اون تک تراک موسیقی متفاوته که خیلی صحنه‌های مربوط رو دلنشین میکنه. روی هم رفته اپیزود آروم و دلچسبی بود و من که خیلی بیشتر از اپیزود قبل دوستش داشتم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- عصبانیت گینتارو بخاطر پرت کردن نارنگی توسط هارو :



- آب بازی بچه‌ها :



- پرت شدن هارو از پله‌‎ها :



- صحنه عذرخواهی بچه‌ها :

Samurai Flamenco Ep8 // Anime

Samurai Flamenco Ep8 // Anime

چه تغییرات ناگهانی زیاد .. و بدی! واقعا انتظار اینهمه تفاوت بین اپیزود 6 تا 8 رو نداشتم. اینبار سه هفته به جلو رفتیم، جایی که همه چیز تغییر کرده و دنیای تو شرایط عجیبی ـه. مرز بین تخیل و واقعیت این انیمه تو دو اپیزود به راحتی خرد شد و شکل کاملا ماورطبیعه به خودش گرفت. به نظر من این ماوراطبیعه شدن انیمه بعد از اونهمه اپیزودی که به حالت واقعی سپری شد، ماسایوشی رو با سختی‌ها و مبارزاتش برای رسیدن به هدفش نشون داد، نقطه ضعفه و دوست داشتم تو همون فضا داستان دیگه‌ای رو دنبال کنیم. مثلا یه حالت درام و اینکه حالت اجتماعی تری رو دنبال کنیم ولی ظاهرا قرار نیست چنین اتفاقی بیافته. حالا باید همش مبارزه‌های هیولایی رو با سوپرهیروهامون ببینیم؟ صحنه‌های اکشن پی در پی و خسته‌کننده؟ این چیزی نبود که من براش اسم نویسی کردم. حداقل تو این اپیزود اونقدرا جذب صحنه‌های اکشن نشدم ولی به خاطر علاقه‌ای که اپیزودهای اول در من به وجود آورده، تا آخر میبینمش و امیدوارم چیز متفاوتی رو ازش ببینم. درکنار این ماوراطبیعه شدن، نقطه ضعف دیگه‌ای هم وجود داره و اونم چیزی نیست جز، دخترای فلامنکو که هفته به هفته کارکترهای ضعیف‌تری میشن و اصلا دلیل وجودشون رو درک نمیکنم.

پ ن : فقط من نیستم که چنین نظری رو دارم و اکثر کسایی که این دو اپیزود اخیر رو دیدن، نظر مثبتی راجع به تغییر فضایی انیمه نداشتن! ++

صحنه‌هایی از اپیزود :

- کارکترها تو یکی از صحنه‌های اپیزود :



- King Torture :



- یکی از هیولاها :

Golden Time Episode 09 // Anime

Golden Time Episode 09 // Anime

واو، "Golden Time ، خواهشا دست از رو کردن اینهمه کلیف‌هنگر عالی بردار" چی میشه گفت؟ باید با خود انیمه حرف زد! ^^ واقعا عالی بود. برگ دیگه‌ای از خاطرات بانری بالیندا رو دیدیم؛ ایندفعه طولانی‌تر و جالب‌تر از قبل. از شروع اپیزود میشد حس کرد که نقش روح بانری کمی پررنگ‌تر شده و از طرف دیگه ایندفعه فلش‌بک لیندا و بانری به نظر مهم‌تر می اومد و همه چیز تو آخرین ثانیه‌ها به بهترین شکل تبدیل شد. جملات زیبایی که بانری به لیندا گفته بود رو در مقابل جملاتی که به کوکو تو اون صحنه احساسی گفت، بذارید؛ من واقعا قسمت مربوط به حمایت بانری از لیندا رو دوست داشتم، حس واقعی خیلی خوبی داشت و موسیقی هم تو اون صحنه عالی بود. بانری با این احساسات سنگین و قوی میخواد چیکار کنه .. اونم در زمانی که روح گذشته بانری برگشته و تو این شرایط عجیب قرار گرفته. تا اینجا روند داستانی و فضایی کار جوری پیش رفته که من حتی با اینکه طرفدار لیندا هستم، نمیتونم از شکسته شدن ارتباط بین بانری و کوکو حمایت کنم .. اونا رو هم به شکل دیگه‌ای دوست دارم و بهرحال خاصیتِ زوجی خودشونُ دارن.

اما برای اینکه صحنه‌های بین لیندا و بانری و صحنه مربوط به روح گذشته بانری حس قوی‌تری پیدا کنه، یه صحنه خیلی جالب تو این اپیزود وجود داشت .. اونم صحنه بوسه بین بانری و کوکو بود؛ به نظر من بودن این اتفاق تو این اپیزود کمک خیلی زیادی به فضاسازی برای بیننده و درک ارتباطات عاطفی بین کارکترها توسط بیننده میکنه. حسودی کوکو و اینقدر نگران شدنش کمی قابل درکه ولی خوب از طرف دیگه لیندا خیلی بالغانه با موضوع رابطه کوکو و بانری رفتار میکنه. شاید بعدها این رفتارهای کوچولو تاثیری تو تصمیم بانری داشته باشه. بهرحال چیزی که واسه من مشخصه اینه که، Golden Time واقعا یه انیمه پر از سوپرایزه و باید منتظر اتفاقات خیلی جالب‌تر هم باشیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه احساسی بین کوکو و بانری :



- "ولی من اینجام."



- نحوه‌ای که لیندا حرف‌هاش رو به حرف‌های قدیمی خود بانری ربط داد، واقعا عالی بود :

Non Non Biyori Episode 09 // Anime

Non Non Biyori Episode 09 // Anime

کی فکرشو میکرد بین این کارکترایی که تو انیمه هست، فکر برپا کردن جشنواره فرهنگی به ذهن ناتسومی برسه؟ تنبل‌ترین کارکتر انیمه هوس کرد که تو یه جشنواره فرهنگی شرکت کنه، تدارکاتش رو به عهده بگیره و با کمک بقیه این مراسم جالب رو برگزار کنن و خوب بقیه هم تو این راه باهاش همراه شدن. اپیزود واقعا خوبی بود. یکی از نکته‌های ریزی که خیلی این اپیزودو برام جالب میکنه، بودن تمام کارکترایی ـه که تا بحال اونا رو دیدیم، به صورت یکجا تو یه اپیزود بود. هیکا-نه، شیرینی فروش، کونومی و کُل کارکترهای اصلی. شاید تنها کسی که غائب بود، دوست رن چون بود که اون بخاطر رفتن از دهکده نبود. بهرحال تدارکات مراسم خیلی صحنه‌های خوبی داشت. دعوت کردن هیکا-نه با شیوه عجیب کونومی چان و استراتژی هوشمندانه دعوت کردن شیرینی فروش توسط رن چون.

واقعا هم نمیشه در مقابل گریه‌های رن چون مقاومت کرد و بهش "نه" گفت؛ زیاد از حد معصوم و دوست داشتنی ـه. کار دوبلورش رو واقعا دوست دارم، حس بچگانه فوق العاده ای به کارکتر رن چون داده. راستش با دیدن دوست هیکا-نه و ظاهر خوشگلش فکر میکردم قراره اونم بهمراه هیکا-نه به دهکده بیاد و امیدوار بودم این اتفاق بیافته ولی خوب اینجور نشد. بلاخره تمام دعوت‌ها رو تموم کردن و مهمون‌ها از راه رسیدن. ظاهر ناتسومی با اون پاکت خنده دار و لقب دادن خودش به "حیوون ناشناخته" خیلی عجیب و غریب بود. هوتارون با اون گوش‌های گربه‌ای معنای جدیدی به "کاوایی بودن" داده بود ( ) و البته کوما چان با اون لباس حیوونی بامزه‌ش و خجالتی شدن‌ش همه چیزو تکمیل میکرد. دلم میخواست لباس رن چون کمی حالت پیچیده تر و قشنگ تری داشته باشه ولی خوب همین که گوش زرافه به خودش متصل کرده بود هم، سادگی و حس جالبی داشت.

نمایش رن چون و کوما چان حسابی درهم برهم بود؛ اون حرکات خنده‌دارشون و کوماری ـه که با تمام وجود از خجالت خودش فرار کرد و نمایشش رو اجرا کرد و چشمای متعجب تماشاگرای نمایششون ... همه چیز جالب بود. بعد از دپرس شدن کوماری، رئیس جشنواره، ناتسومی برای جبران به سراغ حفه کشیدن سفره بدون خراب شدن محتویات روی میز رو آورد .. ولی مگه میشه برای بار اول به سراغ چنین حقه‌ای اومد و موفق شد؟ ناتسومی فقط خرابکاری به بار آورد، کاری که زیاد انجام میده. بلاخره هم سفارش‌های مهمون‌ها بهشون نرسید و جشنواره با کُلی خرابکاری و دپرسی (البته از نوع خنده‌دار) به پایان رسید.

قسمت بعدی مربوط به پاک کردن اتاق ناتسومی تنبل بود؛ جایی که از کونومی و کوما چان هم واسه اینکار کمک خواست. در حین پاک کردن به کُلی چیزای دوران بچگی‌شون برخورد کردن و خاطرات جالبی رو از گذشته به صورت عکس و فلش بک دیدیم، اما پیدا کردن اون نوار ویدیویی های‌لایت این تیکه اپیزود بود؛ ویدیویی از بچگی ناتسومی .. جایی که ناتسومی به داداشش، سوگورو قول ازدواج میده و اینجا بود که فضای ناخوشایند وارد شد. از اون فضاهایی که Non Non Biyori تو به تصویر کشیدنشون مهارت بالایی داره؛ صحنه‌های ساکت خالی از موزیک و دیالوگی که کمی کش داده میشه و فضای محیط اتفاق رو واقعا به بیننده منتقل میکنه. بعد از اون عذاب ناتسومی از بخاطر آوردن این حادثه رو دیدیم که خیلی صحنه خنده‌داری بود. روی هم رفته این اپیزود هم خیلی دوست داشتنی بود و بارها در حین اپیزود حس لذت‌بخشی که محیط انیمه داره رو تجربه کردم و ازش راضی بودم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- رسیدن مهمون‌ها به جشنواره :



- ظاهر ناتسومی :



- کونومی و نجات دادن بچه‌ها از دست مادرشون :



- عذاب ناتسومی بعد از دیدن ویدیوی ناجور :



+



++

- هیکاگه در کنار دوستِ توکیوییِ خودش
- کوما چان خجالتی در حال نمایش
- ناتسومی و گذاشتن پاکت رو سر شیرینی فروش
- معلم همیشه خواب در کنار بقیه مهمون‌ها
- کوماری و هوتارون