M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Kyoukai no Kanata - Episode 03 // Anime

Kyoukai no Kanata - Episode 03 // Anime
از این متنفرم که تو دو اپیزود متوالی شروع نظرم رو با حالت منفی شروع کنم ولی خوب .. نیمه اول این اپیزود هم دوباره به حالت Slice of life ــی وارد شد، با کمدی جلو رفتیم و یه مقدار زیاد از حد وارد بحث‌های حاشیه‌ای شد. به نظر من کمی بیننده رو از فضای اصلی انیمه خارج میکنه و بهرحال تنها فایده‌ای که این مسائل حاشیه‌ای داشتن این بود که فهمیدیم دوست آکیهیتو، یه Siscon منحرف تشریف داره و خواهرش هم ازش متنفره. بعد از اون به مقدمات مبارزه و هیجان نیمه دوم وارد شدیم که روند اُفت اولیه رو جبران کرد. صحنه‌های اکشن انیمه با این سبک انیمیشن هیچ‌وقت ناامید کننده نمیشه و حدس میزنم خیلی‌ها بخاطر انیمیشن کار، داستان انیمه رو دنبال میکنن. پیش‌نمایش یه اپیزود درگیر کننده رو نشون میداد و به نظر میاد اپیزود بعد حسابی هیجان‌انگیز بشه. امیدوارم همینطور بشه و از الان منتظر از راه رسیدن‌ش هستم.


صحنه هایی از اپیزود :

- یوموی شروع اپیزود :



- پولی که از یومو به دست اومده بود و کورویاما که برخلاف میلش (!) پولو برداشت :



- فلش بکی از کورویاما :



- صحنه مبارزه آخر اپیزود :



- از راه رسیدن آکیهیتو :

Noucome Episode 02 // Anime

Noucome Episode 02 // Anime

با شکلات داستان رو ادامه دادیم. اپیزود خوبی بود و کمی بیشتر با فضای داستان آشنا شدیم؛ رفتار سگ‌مانند شکلات خیلی عجیب بود و بعد از اون داستان عجیب‌تر هم شد. اینکه آماکوسا برای از بین بردن نفرین‌ها باید چیکار کنه، مشخص شد. نحوه مشخص شدن موضوع خیلی WTF بود ... کامی ساما بهش زنگ زد و موارد آموزشی لازم رو بهش گفت. برای از بین بردن نفرین باید ماموریت‌هایی که بهش داده میشه رو انجام بده. ماموریت اولش خندوندن یوکیهیرا بود که نیمه دوم اپیزود کاملا به این موضوع پرداخته شد. آماکوسا اصلا از عهده خندوندن یوکیهیرا برنیومد و برعکس .. آخر اپیزود یوکیهیرا رو در حال گریه کردن دیدیم. باید دید ماموریت اول آماکوسا تو اپیزود بعد به سرانجام میرسه یا نه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- تشبیه کردن شکلات به سگ :



- وقتی آماکوسا تبدیل به دختر شد :



- کامی ساما گوشی به دست :



- درگیری با سنسی :



- تلاش برای خندوندن یوکیهیرا :



- گریه‌های یوکیهیرا :

Coppelion Episode 03 // Anime

Coppelion Episode 03 // Anime


اپیزود خوبی بود. آشنایی با اون آدمای کامیون سوار و ملحق شدن بهشون صحنه های خوبی بود. تغییر محیط بازم واسم جالب بود؛ نیمه اول اپیزود تغییر فضای خوبی رو شاهد بودیم و مثل اپیزودهای قبل خیلی از محیط‌هایی که کارکترهای انیمه واردش میشدن، برام دیدنی بودن. روی هم رفته صحنه‌هایی که تو کامیون گذروندن رو دوست داشتم. خصوصا صحنه سیب خوردن و بی مزه بودنش که در نوع خودش جالب بود. بعد از اون نوبت به مادربزرگ و نجاتش رسیده بود. نمیتونم با هیجان زیاد از صحنه اکشن درگیری ایبارا و کسایی که مادربزرگ رو دزدیده بودن، حرف بزنم چون زیاد از اون صحنه و نحوه راحت جاخالی دادن ایبارا خوشم نیومد، دوست داشتم این صحنه اکشن به طرز دیگه‌ای نمایش داده میشد. ولی چون به روند داستان کمک کرد و البته پرش آخر ایبارا رو دوست داشتم، نسبت به بهش نظر مثبتی دارم. (ممکنه بقیه با اون صحنه مشکلی نداشته باشن ولی من کلا پرداخت اکشن صحنه رو دوست نداشتم.) دیدن بمب افکن B2 ـی که تو آسمون میچرخه و بعد از اون مادربزرگی که داره به زور به درون B2 کشیده میشد، از اون تجربه های عجیب انیمه ای بود! (ضمنا مادربزرگ ـه خیلی سرحال به نظر میرسید!) وقتی به عقب و اپیزود دوم نگاه کردم، حس میکنم، اون اپیزود برای من مقداری حالت اپیزودیک داشت و به نظر من با تموم شدن داستان فرعی که تو اپیزود بود، وارد پایان‌ش شده بودیم اما اینجا و اپیزود سوم یه پایان جذاب رو داشت و نوید بهتر شدن انیمه تو اپیزودهای بعد رو داد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- در حال چک کردن اون کامیون :



- سیب‌های بیمزه :



- در حال چک کردن نقشه :



- این دیالوگ اپیزود رو دوست داشتم :



- کشیدن مادربزرگ به درون B2 :



- صحنه پرش ایبارا در حین مبارزه با دزدانِ مادربزرگ!



+



- نجات مادربزرگ :



- آخرین شات اپیزود :

Non Non Biyori Episode 02 // Anime

Non Non Biyori Episode 02 // Anime




وقت رفتن به شیرینی فروشی ــه. اپیزود خیلی خوبی بود و اصلا نسبت به اپیزود قبلش اُفتی نداشت. شاید تنها نکته‌ای که یه خورده ذهنمُ مشغول کرد و با اپیزود قبل کمی متفاوت بود، نقش کمتر رون چان بود؛ رون چان کارکتر خیلی دوست‌داشتنی ــه و مطمئنا در آینده یا پیزود مختص خودش رو داره. اما در عوض این اپیزود کُلی به کوما چان و هوتارو و بهتر کردن رابطه دوستانه‌شون متمرکز بود. انیمه یه موسیقی تم اصلی داره که با چند ساز مختلف تو قسمت‌های مختلف هر اپیزود پخش میشه؛ ویولون، فلوت، سازدهنی، پیانو و ... خود واقعا خیلی دلنشینی ــه و به فضای آروم انیمه واقعا میخوره. تو این یک‌هفته ای که گذشت، ED انیمه رو بارها و بارها دیدم و بهش گوش دادم، خیلی بهش علاقه پیدا کردم. از حالت کودکانه‌ای که درون ED کاره، واقعا خوشم میاد. OP هم خوبه و به نظر من بهترین قسمت OP جایی ــه که از روی پُل تو آب میپرن. پس میشه گفت روی هم رفته از کار موسیقی انیمه راضی‌ام.

داستان اپیزود از تنبلی ناتسومی تو درس خوندن و معلم همیشه خواب کلاس شروع شد؛ بعدش کوما چان یه شیرینی تو کیفش پیدا کرد که همه رو به سمت خودش حمله ور کرد ... نقشه‌های ناتسومی و رنگه جواب نداد و در نهایت شیرینی از طرف سنپای به هوتارو هدیه داده شد. هوتارو داشت از خوشحالی بال در می‌آورد. حقه انداختن تخته پاک‌کن روی سر معلم هم عملی نشد! با توجه به اینکه معلم‌شون، خواهر رنگه‌ست، من موندم که چرا چنین کاری رو میخواستن انجام بدن. (رنگه خودشم تو این نقشه دست داشت!) معلم هنوز آنچنان دیالوگ درست و حسابی نداشته. شاید بعدها یه اپیزود اردو مانندی داشته باشیم که باعث بشه چیزای بیشتری ازش ببینیم. نیمه دوم اپیزود به شیرینی فروشی رفتن هوتار و کوما چان پرداخت. هوتارو اینقدر با ظاهرا متفاوتی سر قرار ظاهر شد که کوما چان فکر کرد با یه نفر دیگه روبرو شده. با اجبار با اون غریبه همراه شد و به سمت شیرینی فروشی رفتن. مناظر مسیرشون واقعا جالب بود؛ تونل سرراهی شیرینی فروشی حس خیلی خوبی داشت. در نهایت شیرینی فروشی رسیدن و بعد از خرید، برگشتن به خونه. آخرین صحنه، صحنه باحالی بود ... صحنه‌ای که کوما چان از هوتارو معذرت خواهی میکرد. جالب این بود که کُل طول مسیر هیچ کدومشون متوجه سوتفاهم نشده بود!

صحنه‌هایی از اپیزود :

- معلم کلاس؛ خواهر رنگه :



- هوتارو و فکر کردن به خوشگلی کوما چان به خاطر کوچولو بودنش :



- قضیه تخته پاک کن :



- عصبانی شدن کوما چان :



- خوشحالی هوتارو از بابت گرفتن اولین شیرینی سنپای :



- نگاه شیطانی ناتسومی واسه پس گرفتن شیرینی :



- اجرای نقشه با همدستی رنگه :



- ظاهر کاملا متفاوت هوتارو که باعث گیجی کوما چان شد :



- بیچاره فکر میکردم خودش ظاهر بالغی داره :



- رسیدن به شیرینی فروشی :



- و ...


Magi Season 2 Episode 02 // Anime

Magi Season 2 Episode 02 // Anime


ظاهرا علائدین به این زودی قصد سفر نداره. فکر میکردم این اپیزود به سفر علائدین میپردازیم ولی خوب عوضش به چیزای خوب دیگه‌ای پرداخته شد و فعلا سفر علائدین رو به اپیزود بعد موکول کردیم. مبارزه بین سندباد و شاهزاده صحنه جالبی بود .. افکت‌ها و جادوهای جالب و دیدنی بعلاوه علی بابایی که از پایین نظاره‌گر صحنه بود .. فُرم متفاوت سندباد تو اون حالت چیبی در نوع خودش خیلی جالب بود و البته اون فریاد گوش‌خراشی که همه رو از به خواب وارد کرد. صحنه مرگ شاهزاده ناراحت‌کننده بود؛ جز معدود صحنه‌هایی که علائدین واقعا ناراحت شد و اشک ریخت. راستشو بخواید دیدن اشک‌های علائدین زیاد منظره دوست داشتنی نیست و به نظر من از اون کارکترهایی ــه که بیننده کاملا حس نزدیکی بهش داره و ناراحت شدن علائدین مساوی ـه با ناراحت شدن بیننده! ولی خوب ... صحنه خاکسپاری هم به غمگینی اپیزود چیزایی اضافه کرد و خیلی خوب بود.

تو این دو اپیزود اخیر صحنه‌های خوبی بین علی بابا و شاهزاده دیدیم .. کم کم همه چیز دست به دست هم داد تا آشنایی بیشتری با هم داشته باشن، هم از لحاظ کمدی و هم حالت جدی و حالا تو این اپیزود بلاخره پیمان دوستی بستن؛ بازم یکی از صحنه‌های خیلی خوب این اپیزود بود .. خجالت کشیدن شاهزاده با اون انیمیشن و طراحی خنده‌داری که از کارکترش به نمایش گذاشته میشه، بامزه بودن فضا رو خیلی بیشتر میکنه. شاید فقط من باشم ولی حس میکنم این رابطه بیشتر از یه دوستی ساده خواهد بود و حتی ممکنه به سمت "عشق" هم حرکت کنه. صحنه آخر و لحظه‌ای که علائدین اون گُل رو به درون آب رها کرد، دوباره بیننده رو به ذهن ناراحت علائدین وارد کرد. امیدوارم بتونه با این موضوع کنار بیاد و خیلی زود دوباره اون علائدین همیشگی رو ببینیم!

صحنه‌هایی از اپیزود :

- مبارزه هوایی سندباد و شاهزاده :



- یکی از معدود صحنه‌های جالبی که شاهزاده خجالتی نیست و با غرور به جلو نگاه میکنه :



- برمیگردیم به همون حالت همیشگی‌ش :



- صحنه مربوط به شاهزاده دیگه و آخرین جمله‌ش به علائدین:



- اشک‌های علائدین :



- مراسم خاکسپاری :



- شروع پایان اپیزود رو دوست داشتم؛ یه باد تُند همه چیزو به هوا بلند کرد :



- پیمان دوستی بین علی بابا و شاهزاده :

Hajime no Ippo: Rising Episode 02 // Anime

Hajime no Ippo: Rising Episode 02 // Anime


اگه میخواید مبارزه بین این دو مرد دریا رو زیر آب به تماشا بشینید، بهتره شما هم به زیر آب برید ولی فراموش نکنید که قبل از رفتن به زیر آب، یه نفس عمیق بکشید چون این مبارزه از اون مبارزه های نفس گیر و هیجانی ــه. واقعا عالی بود .. یه اپیزود کامل اختصاص داده شده به رینگ بوکس صحنه مبارزه بین دو مرد دریا؛ شیمابوکورویی که ایپو رو تا مرز شکست جلو برد. تبادل مشت های زیادی انجام گرفت و هر لحظه فکر میکردم که ایپو در حال داون شدنه ولی مگه شکست دادن ایپو به این سادگی هاست؟! شکستی که کنار رینگ خورد و گیرافتاده بود، یه مقدار نتیجه مسابقه رو مشکوک کرد ولی بعد از اون تو راند بعد تبادل مشت وحشتناکشون باعث از کار افتادن هردونفر باهم شد که صحنه خیلی جالبی رو رقم زد. اونقدر سرجای خودشون خُشک باقی موندن که بلاخره زنگ پایان راند به صدا در اومد. همه چیز جذاب دنبال شد و بلاخره بعد از کُلی سختی و تو راند هفتم این ایپو بود که با قدرت زیاد مرد دریای پرانگیزه رو شکست داد. واقعا نفس گیر و عالی تموم شد.

بازی با کلمات و دیالوگ های اپیزود فوق العاده بود. شیمابوکورو واقعا بیننده رو به دریا برد؛ با گفتن جملاتی مثل : "به عمق دریا خوش اومدی" ، "تو راند بعدی مثل کشتی شکسته غرقش میکنم" ، "تو رو به تاریکترین و عمیق ترین نقطه اقیانوس میبرم" و کُلی جملات جذاب دریایی دیگه حسابی حس یه مبارزه دریایی رو منتقل کرد. اما حرف آخر و دیالوگ محشر اپیزود رو این تاکامورا بود که به زبون آورد "خیلی بد شد. تو عمق اقیانوس قطعا تو سرتر بودی؛ ولی اینجا اقیانوس نیست، اینجا رینگ مبارزه‌س" کاملا با شنیدن این دیالوگ از این رو به اون رو شدم. عالی بود و حتی شیمابوکورو هم متوجه اشتباه خودش شد و بهش اقرار کرد "اون ماهیگیر نیست. این هیچوقت مبارزه ای بین دو مرد دریا نبود، اون یه بوکسور ناب و خالصه" و وقتی به لحظه شمارش رینگ رسیدیم و اون صحنه شمارش تا 10 صحنه خیلی خوبی رو نقش بست. شیمابوکورو که در حالت نشسته فُرم بوکس خودش رو گرفته بود و تو توهم آماده مبارزه بودن به سر میبرد. روی هم رفته مبارزه عالی بود ولی یه نقطه منفی که از همون ابتدای مبارزه باهاش مشکل داشتم این بود که، شیمابوکورو بدون معرفی وارد رینگ مسابقه شد و بخاطر همین کاملا پیش‌بینی میکردم که ایپو برنده میدان باشه. بهرحال شکست از حریفی که درست و حسابی به بیننده معرفی نشده، زیاد منطقی به نظر نمی اومد. فکر کنم فعلا وارد یه اپیزود بدون مبارزه بشیم و اپیزود بعد، کمی آرامش قبل از طوفان رو با هم ببینیم که اون سبک اپیزودها هم از جمله نقاط مثبت سری هاجیمه ست.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- کمبود اکسیژن ایپو :



- نگاه پُر از ترس ایپو در مقابل حریفش :



- دپسی رول زدن هیچ وقت زیباییش رو از دست نمیده :



- صحنه ای که هر دو نفر فریز شدن :



- داون شدن شیمابوکورو :



- شمارش تا 10 و سعی شیمابوکورو برای بلند شدن که ناموفق بود :

Diamond no Ace Episode 02 // Anime

Diamond no Ace Episode 02 // Anime


اپیزود دوم باز هم ترکیبی از درام، ورزش و کمدی بود. مبارزه یک به یک ایجون و آزوما نتیجه خوبی داشت و حداقل آزوما رو از مغرور بودن زیادی‌ش به زمین نشوندن! میشه به راحتی گفت که دلیل برتری ایجون به آزوما، میوکی و راهنمایی‌ها و انگیزه‌ای بود که به ایجون داد. خیلی تاثیر خوبی روی ساوامورا داشت و اونو حسابی برای بُردن انگیزه‌دار کرد. جالب این بود که میوکی برای ترغیب ایجون، از کلمات و جملاتِ خود اون استفاده کرد. "پس تو میخوای تنهایی بیسبال بازی کنی؟" و همین کافی بود که ایجون به خودش بیاد و به میوکی اعتماد کنه. اما با اینکه مسابقه خوب پیش رفت، واقعا جدایی از هم‌تیمی‌های قدیمی قسمت بزرگی از داستان اپیزود بود؛ ایجون برای جدا شدن و رها کردن همبازی‌های خودش خیلی با خودش کلنجار رفت و بلاخره این همبازی‌هاش بودن که بهش قوت قلب لازم رو برای جدایی دادن. البته حرف‌های پدرش و قدرت مُشت‌های پدربزرگش هم تو این انتخاب بی‌تاثیر نبود و بلاخره لحظه جدایی از هم‌تیمی‌ها فرا رسید.

میشد انتظار دیدن یه صحنه احساسی خوب رو داشت و همینجور هم شد. بعد از 6 ماه که تصمیم گرفته شده بود و حالا دقیقا لحظه‌ای که ایجون پای خودشو وارد قطار کرد، متوجه شد که هم‌تیمی‌هاش هنوز هم به بازی کردن با اون علاقه داشتن و فقط بخاطر اینکه این تصمیم به صلاحِ ایجون بوده، با رفتنش موافقت کردن. ولی در قطار دیگه بسته شده بود و راه برگشتی وجود نداشت. صحنه خوبی بود ... دوستای قدیمی ایجون که با گریه به دنبال قطار میدویدن و براش آرزوی موفقیت میکردن. فکر نکنم ایجون به این سادگی‌ها تسلیم بشه و باید منتظر دیدن سعی و تلاشش تو تیم سیدو باشیم. صحنه گریه آخر اپیزودش واقعا خوب از آب در اومده بود. پیش‌نمایش هم چیزای جالبی داشت. سرمربی، هم‌تیمی‌های جدید و ...

صحنه‌هایی از اپیزود :

- یکی از میمیک‌ها خنده‌دار ایجون در مقابل آزوما :



- صحنه حرف زدن میوکی با ایجون :



- فُرم پرتاب ایجون :



- سر و کله پیکان‌ها تو این انیمه هم پیدا شد! درس نخوندن ایجون دلیل دیگه‌ای واسه رفتن‌ش به سیدوئه :



- پدربزرگِ عصبانی و میمیک ترسناک‌ش!



- میز خانوادگی که حرف‌های خیلی خوبی زده شد و حتی پدر ایجون از توکیو رفتن خودش حرف زد :



- عکس‌العمل ایجون بعد از شنیدن حرف‌های پدرش :



- صحنه بدرقه ایجون توسط دوستاش :



- دویدن به دنبال قطار :



+



- بهم ریختن ایجون و تصمیم مصمم اون براش شکست نخوردن :


Outbreak Company Episode 02 // Anime

Outbreak Company Episode 02 // Anime


انتقال فرهنگ اوتاکو و موئه همچنان ادامه پیدا میکنه! البته فعلا تعداد کسایی که دارن با این فرهنگ آشنا میشن به دو نفر میرسه. ملکه و میسرو و ... شاید هم بشه بلوک، موجود عجیبی که فعلا باهاشون همراهه رو حساب کرد .. صحنه‌ای که بلوک داشت کارتریج بازی رو فوت میداد، واقعا خنده‌دار بود. حسودی‌های ملکه، قابل پیش‌بینی بود؛ تمام حسودی خودش رو با عصبانیت سر میسرو خالی کرد که با پا پیش گذاشتن شینچی همراه شد و جلوی بیشتر ناراحت کردن میسرو رو گرفت. بهرحال میسرو هم خیلی بی‌گناهه و همیشه خودش رو در حال اطاعت کردن از دیگران میبینه و از اون طرف هم بلوک آماده کتک خوردنه و حتی چوب رو خودش به شینچی داد! جلسات مانگا خونی هم در نوع خودش باحال بود؛ Shingeki no Kyojin خوندن ملکه ارجاع جالبی بود و انتظارش رو نداشتم .. بیشتر فکر میکردم اونا سراغ یه مانگای عاشقانه یا زندگی روزمره برن تا اینکه "حمله غول‌ها" رو بخونن! واقعا شینچی چه کلکسیونی رو سفارش داد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- مانگا خوندن برای میسرو و ملکه :



- حسودی ملکه بخاطر اهمیت بیشتر شینچی به میسرو :



- رفتن به محیط باز و دیدن اون دو بچه که اصلا سرگرمی نداشتن و همیشه در حال کار کردن بودن :



- صحنه‌ای که شینچی جلوی حمله ملکه رو گرفت :