M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Log Horizon - Episode 03 // Anime

Log Horizon - Episode 03 // Anime


مثل این میمونه که داریم یه مرحله از بازی کامپیوتری رو جلو میریم؛ البته این حس بخاطر بازی شکل بودن انیمه طبیعی ــه که بهمون دست بده و یه جورای سرگرم‌کننده‌ست که اپیزود رو به حالت یه مرحله بازی کامپیوتری برای خودتون تصور کنید. وارد مرحله میشیم، موش‌های دور و برمون رو میبینیم، از صخره می‌افتیم، اعضای پارتی‌مون ما رو نجات میدن و بعدش با رئیس خطرناک مرحله روبرو میشیم و اونو با جادو و فن‌های مختلف و همکاری تیمی شکست میدیم. حالا دیگه میتونیم به مرحله بعد راه پیدا کنیم. حس فوق‌العاده یه بازی RPG که با سادگی منتقل میشه. با خیالت راحت بعد از شکست دادن رئیس مرحله، به دیدن فیلم‌های بازی مشغول میشیم. یک هفته استراحت و بعد از اون دوباره به محیط بازی برمیگیردیم!

اپیزود خیلی خوبی بود و روند داستان خوب به جلو حرکت کرد؛ ظاهرا 3 روز از زمانی که گروه حرکت کردن، میگذشت و حالا به راه غارهای زیرزمینی رسیدن. بازم مثل اپیزودهای قبلی کمدی خوبی تو طول اپیزود برقرار بود؛ گیر دادن ناتسوگو به کلمه‌های منحرفانه همچنان اعصاب آکاتسوکی رو بهم میریزه و این قسمت به بچه بودن آکاتسوکی گیر داد که براش نتیجه خوشایندی نداشت. صحنه خیلی خوبی رو از سرارا و نیانتا دیدیم .. نیاتا به نظر کارکتر جالبی میاد .. خیلی منتظر ورود بیشترش به صحنه هستم. قسمت بزرگی از اپیزود به معرفی بیشتر شیرو پرداخته بود؛ اینکه تو دنیای بیرون چجور آدمی بوده و وقتی که با رفتار بازیکن‌های درون این بازی و احترامی که بهش میذارن، روبرو شده، چقدر محیط متفاوتی براش به وجود اومده. تصویری هم از گروه قدیمی‌شون دیدیم، جایی که ناتسوگو هم حضور داشت و حدس میزنم جلوتر بازم ازشون چیزایی ببینیم چون بهرحال گروه جالبی بودن و پتانسیل وارد شدن به داستان رو دارن. آخر اپیزود بازم به اپیزود بعد متصل شد؛ کارکتری رو دیدیم که شدیدا به دنبال سرارا بود و ظاهر خیلی خشنی هم داشت! باید ببینیم کدوم گروه زودتر به سرارا میرسه.

صحنه‌ای که شیرو به درون آب افتاد، واقعا جالب بود. نگران این موضوع بود که با مردنش دوباره تو منطقه Akihabara ظاهر بشه و این همه مدت سفرشون به هدر بره. وقتی به این فکر میکنم که معمولا کارکترهای انیمه‌های دیگه تو چنین موقعیتی به فکر نمردن "واقعی" ـشون هستن، کُلیت موضوع واقعا برام سرگرم‌کننده میشه. اینجا شیرو تنها به فکر دور نشدن راهشه و اینکه بتونه در کنار ناتسوگو و آکاتسوکی باقی بمونه و مُردن، آخرین چیزی که نگرانی براش به همراه داره.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- بی‌رنگ شدن‌شون بخاطر بی‌مزگی غذا :



- صحنه بین نیاتا و سرارا :



- فلش‌بک شیرو :



- هیولایی که باهاش جنگیدن :



- این شات از اون شات‌های منظره‌ای خیلی خوب بود :



- آخرین کارکتری که دیدیم :

Strike the Blood Episode 03 // Anime

Strike the Blood Episode 03 // Anime

[میخوام تو شروع به یه چیز حاشیه‌ای اشاره کنم و اونم اینه که، اپیزود سوم اکثر کارهای این فصل برام عالی بود و در بین اونایی که عالی بودن Strike the Blood واقعا خیلی خوب ظاهر شد. یه اپیزود کاملا شوکه کننده و خوب.] اما اپیزود خیلی معمولی شروع شد، بیشتر شوک داستان به نیمه دوم برمیگشت؛ بعد از وارد حالتِ مدرسه‌ای شدن و خوش و بش با همکلاسی‌ها، همکلاسی‌هایی که نسبت به هیمراگی کنجکاو بودن و آشنا شدن با چندتا کارکتر فرعی دیگه .. به وضوع تو یکی از مکالمات بین هیمراگی و کوجو به این اشاره شد که "کوجو فنا ناپذیره و نمی‌میره" پس با اینکه قسمت آخر اپیزود شوکه کننده بود ولی میشه حدس زد که اپیزود بعد اونو صحیح و سالم خواهیم دید. بهرحال این نکته مهم نیست و خودِ صحنه اتفاق افتادن اون موضوع واقعا پرداخت جالبی داشت؛ خونی که نیمه صورت هیمراگی رو گرفته بود و فریادهای کوجو در بین اون همونکلوس‌ها، صحنه‌های تکون‌دهنده بعد از اون اتفاق ... واقعا صحنه‌های جذابی بودن.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- آساگی در کنار کوجو و سوتفاهمی که بعدا در مورد هیمراگی پیش اومد، اتفاق جالبی بود :



- عصبانیتِ کوجو از دیدن همونکلوس‌ها :


- صحنه دفاغ کوجو از هیمراگی :



 - صحنه شوکه کننده در آغوش گرفتن سر کوجو در حالی که بدنش روی زمین بود :


Galilei Donna Ep 02 // Anime

Galilei Donna Ep 02 // Anime

همونطور که بهش اشاره شد، واقعا اپیزودی بود که ابهامات رو مقداری برطرف کرد و مسیر داستان تا حدود زیادی مشخص شد. چیزی که به نظر من درمورد این اپیزود تم اصلی بود، عملیات نجات هوزوکی بود که با موفقیت انجام گرفت. صحنه‌های اکشن و نجات خانواده اونقدرا شلوغ نبود که نکته مثبتی ـه. آشنایی با آنا کمک خیلی بزرگی برای هوزوکی بود و معلوم نیست اگه با آنا آشنا نشده بود، دقیقا چه کاری میتونست انجام بده. تا اینجا کار دو کارکتر مرد جالب غیر از پدر دخترها بهمون نشون داده شده، یکی کارکتری که تو اپیزود قبل دیدیم و دزد هوایی بود (؟) و یکی هم که تو این اپیزود در حال تلاش برای گرفتن اطلاعات از پدر دخترها بود. من اون کارکتر اپیزود قبلی رو بیشتر دوست داشتم؛ به نظر میاد از اون کارکترهایی باشه که ممکنه نقش مثبتی داشته باشه و روی هم رفته با توجه به ظاهر و رفتارش به نظر کارکتر منفی نمی اومد. یه نکته جالب دیگه در مورد اپیزود، دیدن یه چیز جالب از کازوکی بود؛ تنها خواهری بود که تا اینجای کار خیلی خنثی باقی مونده بود و زیاد ازش چیزی ندیده بودیم. ظاهرا از لحاظ مبارزه‌ای و رزمی مهارت خوبی داره و ممکنه جاهای مختلف به کنارشون بیاد.

متوجه نشدم دقیقا چه بلایی سر مادرشون اومد ولی آخر اپیزود یه جورایی با صحنه روی زمین بودن مادرشون و خونی که اطرافش بود، کلیف‌هنگر سنگینی رو بهمون وارد کردن. یعنی ممکنه واقعا مُرده باشه؟ دلیل کشته شدنش چی بوده و خیلی سوال‌های دیگه با دیدن اون صحنه آخر به ذهن بیننده میرسه. نکته دیگه اینکه چه بلایی سر پدرشون اومد؟ با آرپی جی که بهش اصابت کرد، تونست مقابله کنه و زنده بمونه یا نه ... قراره هر دو نفر والدین‌شون رو تو یک اپیزود از دست بدن؟ بعید میدونم چنین اتفاقی بیافته ولی اگه اینکارو بکنن، شوک خیلی بزرگی به داستان وارد میکنن. باید منتظر اپیزود بعد موند.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- خواهرها به همراه مادرشون تو زندان :



- آنا در کنار اون پلیس‌ها :



- مرد مرموز اپیزود :



- صحنه نجات پدر توسط هوزوکی :

Outbreak Company Episode 03 // Anime

Outbreak Company Episode 03 // Anime


وارد اپیزود شدم، فکر کردم دوباره مثل هر روز این انیمه، بعد از خوندن مانگای Shingeki no Kyojin ـ و دیدن حسودی‌های ملکه در مقابل میسرو و دیدن یه سری اتفاقات جزیی دیگه اپیزود به پایان میرسه و قرار نیست چیز فوق‌العاده‌ای رو تو اپیزود ببینم ولی .. این اپیزود واقعا همه چیزو عوض کرد و نقطه عطفی بین چند اپیزود قبلی بود؛ شاید بتونم بگم که بهترین اپیزود انیمه تا اینجا کار بود. نیمه اول دقیقا همونجور که فکر میکردم اتفاق افتاد. دیدن اینکه شینچی میخواست Shingeki رو با حس و حال ارن بخونه، خیلی باحال بود ( ) و خصوصا با توجه به اینکه انیمه Shingeki به تازگی تموم شده، یه جور یادآوری دوست‌داشتنی برای اون انیمه بود. بعد از اون صحنه‌های همیشگی حسودی ملکه نسبت به میسرو که ایندفعه شدت بیشتری داشت و شینچی هم که هیچ اطلاعی از موضوع پیدا نکرد. (کارکتر پسر همیشگی انیمه‌ها؛ معلومه که متوجه نمیشه! Typical anime boy character) اما بهرحال نیمه دوم همه چیزو از این رو به اون رو کرد و واقعا جذاب شد.

[خطر اسپویلر] ... گیر افتادن به دست اون دسته کارکترهای خلافکار و دست و پا بسته گوشه اتاق افتادن‌شون سوپرایز خوبی بود. فکر میکردم با حمله کمک‌های ملکه جریان خاتمه پیدا کنه و قرار نباشه اتفاق وحشتناکی رو ببینیم ولی خوب اینجور نشد. بعد از اون روش خنده‌دار و منحرفانه درآوردن چاقو از لباس مینوری و درگیر شدن‌شون و ... البته کپسول آتش‌نشانی که کُل نقش اون دسته رو بهم ریخت؛ نوبت به آخرین توان رئیس و حمله آخرش اون رسید و چاقوی خودشو به سمت ملکه پرت کرد که میسرو با یه کار فداکارنه جالب ملکه رو از زخمی شدن نجات داد. ظاهرا قضیه خیلی بد به نظر میرسید، میسروی غرق در خون ... و به نظر نمی اومد که میسرو شانسی برای زنده موندن داشته باشه. حتی لحظه تموم شدن اپیزود هم کاملا به حالت یه کلیف‌هنگر خیلی خوب تموم شد که این تئوری مرگ میسرو، خدمتکار دوست‌داشتنی انیمه رو حمایت کنه ولی .. چه پیش‌نمایش پُراسپویلری داشتیم! اصلا فکرشو نمیکردم که این اسپویلر بزرگ رو تو پیش‌نمایش ببینم. میسرو ظاهرا سالم سالم ـه و قراره اپیزود بعد برگرده. هرچند منم مخالف از دست دادن این کارکتر بودم ولی سوپرایز از دست دادن میسرو کلا مسیر حرکت انیمه رو عوض میکرد. خیلی دوست داشتم این انیمه رو تو اون شرایط ببینم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- Shingeki خوندن شینچی :



- اعتراف ملکه به اینکه واقعا بودن با شینچی براش لذت بخشه :



- میسرو تو این مدت کوتاه واقعا خوب ژاپنی رو یاد گرفت :



- حسودی ملکه و حمله کردن به شینچی :



- گیر افتادن دست اون گروه :

Golden Time Episode 03 // Anime

Golden Time Episode 03 // Anime


اپیزود خوبی برای تشکیل و بهتر شدن رابطه بین بانری و کوکو بود .. نیمه اول اپیزود آنچنان چیز خاصی نداشت و بیشتر حالت آماده‌ساری برای وارد شدن به جنگل و فرار بانری کوکو از لوکیشن و آدما بود. بانری با تعریف کردن داستان راجع به از دست دادن حافظه‌ش، بقیه رو فراری داد و بعدشم بهمراه کوکو به راحتی فرار کردن و به دل جنگل پناه بردن. صحنه خیلی خوبی رو در کنار هم گذروندن، از اون صحنه‌هایی بود که واقعا به انیمه رمنس این شکلی میخوره و مدتِ زیادی رو به حرف زدن راجع به علائق‌شون و اتفاقاتی که براشون افتاده پرداختن. کوکو از علاقه خودش به میتسو و اینکه بدون میتسو هیچ چیزی نیست، گفت و بانری داستان از دست دادن حافظه خودشو برای کوکو تعریف کرد. پیدا شدن لیندا تو دل جنگل و دیدن کوکو و بانری سوپرایز خوبی بود و جالب اینکه بانری اونو "باربارا" صدا زد! البته لیندا از اون سبک دخترایی به نظر نمیاد که به خاطر اشتباه گفتن اسمش عصبانی بشه ولی بهرحال مسئله مهمی هم نبود و باید ببینیم اپیزود بعد بین این سه نفر چه اتفاقی می‌افته.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- یه شات از کوکو :



- تنها در جنگل بعد از فرار :



- از راه رسیدن لیندا :


Samurai Flamenco Ep2 // Anime

Samurai Flamenco Ep2 // Anime


شما دوست دارید چه سوپرهیرویی باشید؟ مطمئنم با شنیدن این سوال چیزایی برای خودتون متصور میشید اما چیزی که به فکرتون نمیرسه و علاقه‌ای به انجامش ندارید، رفتار کردن شبیه به ماسایوشی، هیروی داستان ماست؛ سوپرهیرویی که گوشه کوچه‌ها قایم میشه و به مردم واسه زباله ریختن‌شون گیر میده. مسائل جزیی که یه سوپرهیروی بدون قدرت باهاشون درگیر میشه. گزارش‌هایی که هر روزه به پلیس رسونده میشه. گوتو مثل همیشه حاضر در صحنه‌ست و سعی میکنه ماسایوشی رو سرعقل بیاره ولی مگه فایده داره؟ اپیزود خوبی بود و به نظر من نسبت به اپیزود قبلی تم شادتری داشت، خصوصا با حضور اون دختری که توی صحنه فیلمبرداری بود و البته مدیر برنامه‌های ماسایوشی. کارکترهای فرعی خوبی بودن و مسلما تو ادامه داستان نقش بیشتری رو ایفا میکنن. بین این دو کارکتر واضحه که اون دختری که تو صحنه فیلمبرداری بود نقش پررنگ‌تری رو خواهد داشت؛ کاملا مشکوک به نظر میرسید و حتی بعد از ED هم با عکس‌العمل جالبش بعد از دیدن ماسایوشی تو تلویزیون روبرو شدیم.

غیب شدن چتر گوتو و شروع شدن اون ماجرای تعقیب بهترین قسمت اپیزود بود ... اصراری که ماسایوشی به اجرای قانون داشت، رد نکردن چراغ قرمز و دنبال کردن مردی که چتر رو برده بود، صحنه‌های خوبی بود. موسیقی هم در حین صحنه تعقیب واقعا خوب بود و به بهتر شدن صحنه کمک کرده بود. عنوان اپیزود بعدی Samurai Flamenco و Fake Samurai Flamenco بود؛ احتمالا یه Flamenco ــه قلابی رو خواهیم دید که بخاطر محبوبیت ماسایوشی خودشو به بقیه نشون میده و باید ببینیم عکس‌العمل ماسایوشی در مقابل اون فرد قلابی چه خواهد بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- واسه انجام دادن چنین کاری به لباس مخصوص نیازی نیست!



- صحنه که اون دختر ماسایوشی رو شنید و جلوی رفتنشو گرفت :



- تعقیب چتر :



- چتر رو پس بده :

Kill La Kill Episode 03 // Anime

Kill La Kill Episode 03 // Anime

یه اپیزود عالی از Kill La Kill ؛ نبرد طولانی و تمام‌نشدنی بین ریوکو و ساتسکی ... مبارزه‌ پر از جزییات جذاب بود ... موج‌ حملات‌شون یکی از پررنگ‌ترین چیزایی بود که در حین مبارزه توجه من رو به خودش جلب کرد. ضربه‌هایی که به اسلحه همدیگه وارد میکردن و با صدای بوووم، دیوار پُشت سر خودشون رو خراب شده میدیدن! فوق‌العاده بود. آماده سازی مبارزه خیلی سریع و بدون وقت تلف کردن انجام گرفت .. اینو یه نکته خیلی مثبت تو این اپیزود میدونم و اینجاست که میشه روند تُند انیمه رو یه عامل خیلی خوب دونست. اما ... وقتی این اپیزود و صحنه‌ها اکشن اونو کنار بذاریم، چیزی که بیشتر از بقیه به چشم میرسه چیه؟ به نظر من، فن سرویسی بود که حضورش تو این اپیزود، خیلی فراتر از اپیزودهای دیگه بود؛ به راحتی رکورد اپیزودهای قبلی رو از لحاظ وجود فن سرویس شکست .. ولی دوست دارم به نکته‌ای که در داستان انیمه بهش پرداخته شد و ارتباطی که با فن سرویس نشون داده شده، داشت، اشاره کنم .. لباس‌ها و قدرتی که لباس‌ها دارن، با یکی شدن صاحب لباس و خودِ لباس رنگ حقیقی خودشون رو نمایش میدادن یعنی اینکه برای دیدن قدرتِ واقعی لباس ریوکو، حتما میبایست یکی شدن اونو با لباسش میدیدیم و خوب نمیشه صحنه تبدیل رو بدون نمایش دادن فن‌سرویسی که دیدیم، به تصویر کشید. درسته، یه مقدار زیاده‌روی وجود داشت ولی ... فراموش نکنید که داریم چه انیمه‌ای رو میبینیم، Kill La Kill انیمه‌ایه که تمام صحنه‌های اون حالت زیاده روی رو داره اما اینکه اون زیاده روی رو به دید مثبت بگیریم یا به دید منفی، به خود ما برمیگرده.

فن‌سرویس‌ها رو که کنار بذاریم، نمیشه Epic بودن صحنه مبارزه رو انکار کرد؛ واقعا از دیدن‌ش لذت بردم. انفجارها، افکت‌های مبارزه، آدمایی که با هرضربه به سمت آسمون پرت میشدن، موج حملات سنگین هردو و عقب جلو شدن حضار، یکی شدن ساتسوکی و سبکِ تغییرلباسش، از راه رسیدن ماکو چان وسط مبارزه‌ای به این سنگینی، وارد کردن اون سبکِ کمدی عجیب‌ش و راهنمایی کردن ریوکو و در نهایت ریوکویی که به آگاهی در مورد لباس خودش دست یافت. ضمنا، به نظر میرسه که حتی با اینکه ریوکو راه یکی شدن با لباسش رو یاد گرفته، قادر نباشه ساتسوکی رو به این راحتی شکست بده و حس میکنم اپیزود بعد یا با فرار اون مواجه میشیم یا با شکست‌ش که عواقب بدی رو بهمراه خواهد داشت. قبل از مبارزه هرلحظه منتظر بودم که به نحوی جلوی مبارزه گرفته بشه، "آخه اپیزود 3 و به همین زودی قراره مبارزه‌ای بین ساتسوکی و ریوکو ببینیم؟" به نظر میرسه داستان به همین سادگی که ریوکو بقیه رو شکست میده و به رئیس آخر (ساتسوکی) میرسه و اونو هم شکست میده، نیست و قراره حالتِ پیچیده‌تری داشته باشه. خوبه، خیلی خوبه ... چرا که نه؟! کاملا آماده‌ایم، اپیزود بعدی رو نشون بدید!

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ساتسوکی کوچولو :



- صحنه عجیب دیگه‌ای بین معلم و ریوکو :



- صحنه شبی که ریوکو تو خونه ماکو گذروند، واقعا خنده‌دار بود :



- تشویق حضار و تحت تاثیر قرار گرفتن‌شون بعد از دیدن لباسِ ساتسوکی :



- ورود ماکو چان وسط یه مبارزه آتشین :



- آدمایی که تو پشت صحنه به راحتی به سمت آسمون پرت میشدن :



- صحنه مبارزه شات‌های جذاب زیاد داشت ولی یکی فقط برای اشاره به صحنه میذارم :

Nagi no Asukara Episode 03 // Anime

Nagi no Asukara Episode 03 // Anime


اپیزود واقعا خوبی بود و علاوه بر شفاف‌سازی بعضی از قسمت‌های داستان، کارکترها رو خیلی به جلو حرکت داد. فکرشو نمیکردم که به همین زودی چنین تقابل‌هایی بین چی چان و ماناکا و یا هیکاری و سوموگو ببینم. پیشرفت روابطی خیلی خوبی بود. تم درام اپیزود به خاطر موضوع آکاری حالتِ سنگینی داشت؛ اینکه چطور در آغوش هیکاری خنده‌هاش به گریه تبدیل میشد واقعا ناراحت‌کننده بود. بهرحال مجبور شد رابطه‌ای که با اون پسر داشت رو تموم کنه. یکی از چیزایی که تو این اپیزود مشخص شد این بود که، وقتی کسی از خُشکی با دریایی‌ها ازدواج کنه، حاصل ازدواج و بچه‌شون توانایی نفس کشیدن زیر آب رو نخواهد داشت و به خاطر همین به بیرون از آب تبعید میشن. درامِ مربوط به آکاری به ذهن هیکاری و دوستاش هم وارد شده بود و در پی این بودن که بیشتر از این قضیه سر در بیارن. اما در کنارش چی چان خیلی رُک از ماناکا درباره سوموگو و اینکه آیا اونو دوست داره یا نه پرسید که هیکاری تو بدترین لحظه ممکن حرفاشون رو شنید. با کارکتر زودجوشی که قبلا از هیکاری دیده بودیم، فکر میکردم الانه که همه چیزو نابود کنه ولی خیلی خونسردتر از اونی که فکر میکردم با موضوع برخورد کرد.

روبرو شدن با اون مرد و تعقیب کردنش و اتفاقی به خونه سوموگو رسیدن جالب بود. بلاخره رابطه اون کوتوله‌ها با جریان انیمه رو متوجه شدیم؛ مردی که آکاری باهاش قرار میذاشته، پدر یکی از اون کوتوله‌ها بود و حالا برای جدا کردن آکاری از اون .. از هیکاری درخواست کمک کردن. نکته دیگه‌ای که به وضوح تو اپیزود دیدیم، دریایی بودنِ پدربزرگ سوموگو بود که یه جورایی سوموگو رو هم به دریا متصل میکنه. بعید میدونم اون قدرت نفس کشیدن زیر آب رو داشته باشه چون تا الان پوست‌ش درخشان نشون داده نشده ولی خوب شاید هم چنین سوپرایزی در راه باشه و اونو ببینیم. دیدن اینکه هیکاری اینقدر با سوموگو گرم گرفته و دوستانه رفتار میکنه، تعجب‌برانگیز بود؛ همونطور که قبلا گفتم ظاهری که تا الان از کارکتر هیکاری به ما نشون داده شده بود، اصلا به این حالت فعلی‌ش شباهتی نداشت و خوشحالم که زیاد کارکتر کلیشه‌ای نیست. انتظار نداشتم به این زودی‌ها چنین رابطه دوستانه‌ای بین سوموگو و هیکاری ببینم. سوموگو واقعا پسر خوش‌قلبی به نظر میرسه و با این روندی که تو این اپیزود دیدم، حدس میزنم مانکا به سوموگو بیشتر از هیکاری علاقمند بشه و البته با رفتاری که از هیکاری تو این اپیزود دیدم، حدس میزنم هیکاری خیلی راحت میتونه با موضوع رابطه بین ماناکا و سوموگو کنار بیاد، حتی شاید بلاخره بتونه متوجه عشق چی چان به خودش بشه. این تئوری‌ها و حدسیات همیشه وجود دارن و امیدوارم هر اتفاقی که قراره بیافته، مسیر خیلی خوبی رو برای رسیدن به آینده‌ انیمه جلوی روی ما قرار بده. آخر اپیزود، ماناکا بلاخره راجع به نفرین از بین رفته‌ش اعتراف کرد ... اونم به سبک خنده‌دار خاصِ خودش. روی هم رفته این اپیزود از لحاظ کمدی هم خوب بود ولی واقعا نمیشه منکر درام عالی که درش نهفته شده بود، شد و مسلما نقطه قوت اصلی این اپیزود، درامش بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- عکسی که تو مدرسه قدیمی‌شون بود :



- طعنه هیکاری به چی چان در مورد سلیقه‌ش تو پسرها که دراصل به خودش اصابت میکرد، خیلی خنده‌دار بود :



- صحنه‌ای که چی چان در مورد علاقه ماناکا به سوموگو سوال پرسید؛ چی چان کلا میمیک‌های عالی داره :



- فلش بکِ بین آکاری و هیکاری :



- تو تور گیر کردن هیکاری و پدربزرگ سوموگو :



- هیکاری و سوموگو در کنار هم بعد از بهوش اومدن هیکاری :



- صحنه‌ای که خنده‌های هیکاری به هق هق گریه تبدیل شد، عالی بود :



- صحنه اعتراف ماناکا در مورد ماهی نفرین شده :



- آب بازی هیکاری و سوموگو :


- صحنه کوتوله‌ها ... بدآموزی تلویزیون اینجاست که به چشم میاد ( ) :