Ugh ، کار به جایی میرسه که حتی پایان بندی هم بحث برانگیزه.
چقدر این عوض شدن عوامل روی یک کار تاثیرگذاره. این نکته رو می تونید به
وضوح تمام در طول این فصل یورو یوری درک کنید و متوجه بشید. یعنی به قدری تغییرات ایجاد شد که حتی پایان بندی سری که معمولاً با یک "بنگ"
از فضای اون دور میشدیم و یه سکانس شاهکار از آب در می اومد، اینبار به
حالتی کاملاً آرامش بخش و ملایم به پایان برده شد. با شناختی که در طول این
فصل از کارگردان پیدا کرده بودم چنین احتمالی رو می دادم و اونو از فرضیه
حذف نکرده بودم ولی با اینحال، باز هم یه جورایی امیدوار بودم که حداقل
استایل پایان بندی فصل ها رو حفظ کنه.
اپیزود ناز و دوست داشتنیای بود؛ چه بخوایم از اجرای آکارین و ساکوراکو و
مسخره بازی های ساکوراکو حرف بزنیم و چه هدیه های بامزه شون به همدیگه، اون
کلاه های پف پفی، مقام اولی آکارین؛ مقامی که توسط یه اردک دزیده شد و بار
دیگه آکارین بیچاره تنها موند تا در معصومیت خودش بسوزه!
نوشیدن تو ظرف های ساکه تو اون هوا و منظره پر از شکوفه مسلماً لذت خاص
خودش رو داشت .. جنبه خوبی از یک حالت برش زندگی بود و آرامشی که می تونه
در یک محیط وجود داشته باشه. شکوفه هایی که توی ظرف اونا می افتاد و با
دنیایی بچگانه روبرو میشدیم؛ ساکوراکویی که درخت رو بخاطر بدست آوردن شکوفه
تکون می داد و بعد فرار یویی به اون حالت خنده دار!
اما نکته جالب اپیزود، توصیف چطور برقرار شدن باشگاه سرگرمی بود و اینکه از
کجا به کجا رسیدیم. لحظات خوش و خیلی خاطرانگیزی با این صحنه ها رقم خورد و
فکر می کنم اگه به عقب نگاه کنیم و بخوایم لحظات خوبی از این فصل پیدا
کنیم، این لحظه و به یاد آوردن اون خاطرات جز نقاط مثبت فصل باشند.
روی هم رفته، افکار متفاوتی در طول فصل داشتم .. در مورد کارگردان، در مورد
آهنگساز و روند رو به آرامش بخش رفتن سری در این فصل ولی اگه بخوام جمع
بندی کنم، تصور می کنم نظرم بیشتر به سمت مثبت تمایل داره که اون رو مدیون
خاطرات خوبم از این سری میدونم؛ اینکه چقدر با لحظات ریز این انیمه می تونم
خوش باشم و با تک تک کارکترهای اون ارتباط برقرار کنم. نمی دونم فصل بعدی
در کار خواهد بود یا نه ولی بهرحال حتی با ضعف هایی که فصل سوم داشت، نگاه
دوست داشتنی خودم به این سری رو حفظ می کنم و همیشه اون رو دوست خواهم
داشت.
صحنه هایی از اپیزود :
- اجرای کمدی ساکوراکو بهمراه آکارین :
- هه هه، چقدر از چیناتسو تو این فصل خوشم اومد :
- یه لحظه دوست داشتنی بین کیوکو و آیانو :
- اردک و جریان برباد رفتن مقام آکارین :
برف برف، بـــرف! هیچ وقت نمیشه از دست برف انیمه ای خسته شد؛ یهو وارد
زمستون شدیم .. چپتری از زمستون .. چرا که نه؟ دوست داشتم آکارین رو تو
لباس زمستونی در حال برف پارو کردن ببینم .. آکارین و زور زدن هاش سر برف
بلند کردن، برف کوبیدن هاش به یویی واسم حسابی خنده دار بود .. واقعاً هیچ
شخصیتی مثل آکاری پر از معصومیت و نازنینی نیست. این اپیزود چندین و چند
مورد شوجو آی و یوری پسند داشتیم که دوست دارم به بعضی هاش اشاره کنم.
بهتره با شات باشه و تو انتهای پستم بهشون اشاره می کنم ولی به نظر رسید
که این اپیزود تمرکز روی زوج قرار دادن آکاری/یویی و آکارین/کیوکو قرار
داده شده بود و هر کدوم به شکلی بامزه پیش برده شد؛ صحنه برف با گرم کردن
صورت یویی و افتادن روی برف با همدیگه و در مورد کیوکو، با صحنه قایم شدن
تو کمد و اون فلش بک خیلی دوست داشتنی و البته لحظه "زمان حال" اپیزود که
از نبود کوتاتسو رنج می بردند و همدیگه رو بغل کردن!
ماری این اپیزود واقعاً ناز شده بود .. با اون کلاه خرگوشی و لباسای
زمستونی و ورجه وورجه کردن هاش روی کلبه برفی درجه کاوایی بودن انیمه رو
چند برابر کرده بود. نکته بامزه اینه که بدون حضور ماری چان هم درجه کاوایی
بودن انیمه در سطح بالاییه .. بهرحال تو این بین کیوکویی وجود داشت که از
معصومیت این کارکترها استفاده کنه و همه چیزو بهم بریزه! در این موندم که
چرا فکر می کرد می تونه پا روی کلبه برفی بذاره .. و "مردن آکاری" یا همون
خراب شدن آدم برفیش هم یه تنوع کمدی خوب بین لحظات اول اپیزود بود .. اون
حالتی که آکاری مردنش رو داد میزد شدیداً واسم دوست داشتنی بود.
کوتاتسو چه وسیله مهمی واسه ژاپنیاست .. اگه این اپیزود و لرزیدن کیوکو و
آکارین رو ببینید به این موضوع پی می برید. و ممکنه .. ممکنه یکی فکر کنه
که بعد از اینهمه سال کیوکو بلده کوتاتسو رو به کار بندازه ولی
نـــــــــــــه! انگار نه انگار که این تنبل خانوم سال هاست داره از
کوتاتسو استفاده می کنه!
همین صحبت از کوتاتسو و گرم کردن و حمایت باعث شد که فلش بکی به گذشته
بزنیم؛ بازم آکارین قابل اتکا رو ببینیم .. کیوکوی بچه ننه و یویی قلدر ..
واقعاً شخصیت های بامزه ای تو بچگی داشتن .. صدای فلوتی که تو این لحظات
فلش بک پخش شد خیلی دلچسب بود .. حس نوستالژیک زیبایی به صحنه می داد. ذره
بین یوری یاب هم که در این صحنه ها حسابی بیپ بیپ می کرد و لحظات خوبی رو
در این باب با هم دیدیم.
کیوکو در عین تنبل بودن گاهی کارهای خوبی ازش سر میزنه. کامل کردن کلبه
برفی هم یکی از اون کارهای خوب کیوکو بود. ماری چان رو فوق العاده ذوق زده
کرد .. ولی به قیمت مریض شدن و افتادن روی تخت! و بلاخره به خنده دار ترین
صحنه اپیزود رسیدیم .. جایی که کیوکو از سر عصبانیت و ناراحت بودن ملحق شدن
یویی به باشگاه دو به جای کیف، بالشت اتاق باشگاه رو با خودش برداشت و رفت
خونه!
واقعاً حرف نداشت .. هر چند یویی عضو اون باشگاه نشد ولی زمینه رو واسه
یکی از بهترین حرکات کیوکو در طول فصل سوم انیمه بوجود آورد .. آخه چطور
ممکنه یه نفر اینقدر تو هپروت بره که بجای کیف مدرسه، بالشت با خودش به
خونه ببره!!
تازه اون ادای سوپر ماریو در آوردن و سبیل داشتنش هم که بماند.
کیوکو تو دقایق آخر بهترین چیز ممکن شده بود. حتی لحظه خوشحالی کردنش و
بالشت هل دادن روی صورت یویی هم اونو حسابی دوست داشتنی کرده بود.
صحنه هایی از اپیزود :
- اداهای برفی بامزه آکاریـــن :
- افتادن روی یویی :
- گرم کردن صورت یویی با دستای گرم :
- هرجا یویی سنپای باشه، چیناتسو چان از راه میرسه!
- ماری و کیوکو زوج خوبی واسه دیدن اتفاقای بامزه ان :
- کیوکو واقعاً یه هنرمنده :
- درد نبود کوتاتسو و بغل کردن آکاری :
- یکی از ناب ترین لحظه های اپیزود، صحبت در مورد سرما کشیدن خرس های قطبی :
- فلش بک به گذشه و بچگی هاشون :
- خوب شد چیناتسو از راه رسید وگرنه اینا از سرما هلاک می شدن :
- بالشتی که کیوکو با خودش به خونه برد :
- کوبیدن یویی با بالشت
:
- تصور کیوکو از باشگاه سرگرمی هم در نوع خودش جالب بود :
- خوش و بش دوستانه نهایی کیوکو و یویی :
- چیزورو و کائده .. خوبه که کائده به چیزورو روحیه داد :
- یه شات قشنگ از زاویه ای دیگه :
- قرار کیوکو و ساکوراکو واسه خریدن لباس حیوونی برای هاناکو :
حرف خاصی درباره میراکورون ندارم .. جز اینکه چقدر صدا پیشه ش رو همچنان خیلی زیاد دوست دارم و اینکه چقدر سناریوهاش احمقانه ولی نازنینه! و نکته حاشیه ای دیگه، سریالی بود که چیناتسو و یویی داشتن نگاه می کردن .. سریالی که مثل خود انیمه باز هم یوری بود و یه جورایی حس دنیای این انیمه رو واسه من لذت بخش تر می کنه ... اینکه همه چیز اونا به رابطه ها و تمایلشون یه شوجو آی و یوری مرتبطه .. یه نکته بامزه تو کار ناموری، مانگاکای انیمه ست که بخاطر این موضوع اون رو تحسین می کنم.
- بیچاره هیماواری از چه راهی تونست ژیمناستیکشُ یاد بگیره :
- حداقل ساکوراکو به یک دردی خورد :
- چه عجب! بلاخره یه صحنه خون دماغ از چیتوسه دیدیم :
- انتخاب لباس یویی معرکه بود :
- آخه چطور ممکنه این هاناکوی نازنین خواهر ساکوراکو باشه؟!
- روش جلب توجه کردن رو از کیوکو یاد بگیرید :
++
صحنه هایی از اپیزود هفتم :
- آیانو عجب چیزای خوشگلی تو اتاقش داره .. حسابی به کارکترش می خوره :
- بیچاره چقدر بامزه تپق میزنه!
- این تو سری زدن های یویی منو یاد Love Lab انداخت .. یاد شپلق زدن ها بخیر :
- اووووه، کیوکو داری چیکار می کنی؟!!!!
- چیزورو هم یک حضور کوتاه داشت :
- ذوق چیناتسو از گذروندن شب کنار یویی :
- اینجا میمیکش فوق العاده شده :
- اسب یویی :
- آکاری در قالب یویی :
- عاشق این میمیک های آکاری ام :
- قرار فوق العاده به یادموندنیِ کیوکو و آیانو
:
- این کلاهه چقدر به چیناتسو می اومد :
- میراکورون :
- فرار آکارین از دست چیناتسو .. هیچ وقت تکراری نمیشه :
- حداقل این دفعه سناریو برعکس شد و آکارین قاط زد :
- رضایت از قرار تو چهره آیانو موج میزنه :
- یویی بیچاره :
- و صحنه فوق العاده فرصت طلبی ناتمام چیناتسو .. یویی چقدر کاوایی شده :
- صحنه عاطفی بین یویی و کیوکو
- ملاقات دوباره آکارین با توموکو :
- خیالات ساکوراکو از نینجا شدن :
- متوقف کردن زمان و گیج کردن آکارین :
- مگه میشه از دیدن صحنه های بچگی آکارین خسته شد؟
- آلبوم عکس آکانه .. کاش عکس های بیشتری ازش میدیدیم :
- ذوق توموکو از بودن تو اتاق آکانه :
صحنه هایی از اپیزود :
- عاشق میمیک های آکاری ام .. خیلی بامزه ست :
- ساکوراکو در اوج تنبلی های خودش :
- تصور کیوکو از سگ خواستن آکاری :
- خاطره آکاری از تلویزیون دیدنش .. فقط ببینید چطور جلوی تلویزیون نشسته!!
- تقلید های ساکوراکو از آیانو عالی بودن :
- بیچاره آیانو داشت آب میشد :
- ساکوراکو چه سگ خوبی میشه .. حداقل ادب داره :
- آیانو چه راحت هیماواری رو بغل کرد .. از سوندره ای مثل اون بعید بود :
- از جمله میمیک هایی که کمتر از آیانو می بینیم .. ولی دیگه به اینجاش رسیده بود :
- فانتزی و توهمات چیتوسه خیلی کم شده .. کمی حیفه!
- یکی از بهترین شات های اپیزود .. کیوکوی چنگال به دهان
:
- کیوکو در حال گول زدن توموکو :
- خوشحالی توموکو از دیدن آکاری :
- ضایع شدن چیناتسو از زبون خواهرش هم خیلی بامزه بود :