My Movie Challenge - 28 - Dirty Rotten Scoundrels - 1988
تاریخ تماشا : 1403/04/04
ساعت تماشا : 07:00 الی 11:00
بماند که اواسط فیلم به خاطر آوردم این فیلم رو قبلاً دیدم، در هر صورت، دیدن دوباره مایکل کین و استیو مارتین برای من لذت بخش بود. استیو مارتین همیشه من رو یاد یکی از فیلم های موردعلاقهام، Pennies from Heaven (محصول 1981) مینداره؛ موزیکالی که تمی نسبتاً دارک داشت ولی در عین حال بعضی نامبرهای موزیکالش حسابی به دل من خوش میاد و هنوز هم گاهی اون رو ریواچ میکنم تا یادش برام زنده بمونه. پس ناگفته پیداست که استیو مارتین رو دوست داریم. چه توی این فیلم و فیلمهای دیگه و چه آیتمهایی که ازش توی SNL دیدم و کلاً از نظر من مجموعاً شخصیت باحالیه. میگم مجموعاً، چون معتقدم بعضی جاها هم بازیگریش به طرز نافرمی درمیاد و خاصیت این رو نداره که در هر نقشی خوب باشه. توی جای مناسب میتونه بدرخشه.
علاوه بر مارتین، مایکل کین هم که نهایت خواسته من رو از این فیلم برآورده کرد؛ دلم میخواست یه مایکل کین توی اوج رو در یک داستان باحال و جذاب ببینم و همینطور هم شد. ابنجا صلابت و شوخ طبعی بخصوصی داشت، باورپذیر و ملموس بود؛ قدرت بازیگری خودش رو به رخ کشید، قدرت بیان و ادای کلماتی که به سبک بخصوص خودش بیان میکنه و حضورش یه شان و کلاس لذتبخش به فیلم و صحنههای اون میده. و حالت تقابل شخصیت نسبتاً کلاس پایینی که مارتین بازی میکرد رو کنار چنین شخصیت خوش کلاسی بذاریم، واقعاً تضاد بامزهای بوجود میاد و داستان و فضای فیلم به همین خاطر دلنشین و دیدنی بود.
درباره این فیلم هم میتونم لغت «شیرین» رو بکار ببرم؛ چون واقعاً همینطور بود. فیلم دنبال ساخت لحظات دراماتیک اجباری نیست و دنبال این نیست که شما و احساساتتون رو به شکلی که انتظار ندارید برانگیخته کنه و یا تویستهای عجیب غریب ارائه بده. به سبک و سیاقی روون و خوشمزه پیش میره و شما هم دلتون میخواد شخصیتها و کلاهبرداریها و بده بستونهاشون رو دنبال کنید و ببینید آخر ماجرا چی میشه. و خب، پایان بندی نه اینکه شوکهکننده باشه ولی در نوع خودش جالب و درخور این فیلم بود. (7.5/10)
My Movie Challenge - 27 - Secondhand Lions - 2003
تاریخ تماشا : 1403/04/03
ساعت تماشا : 07:00 الی 10:00
چه شیرینی خاصی با دیدن این فیلم وارد تنم شد و چقدر از دیدنش لذت بردم. یه جاهایی از فیلم از فرط حال خوبی که داشت بهم می داد و لبخندی که روی لبم بود، فک درد گرفته بودم. هه! ولی نه، خارج از شوخی، فیلم بسیار دوست داشتنی و عزیزی بود. آدم حس می کرد داره یه رمان با حس و حال رو به صورت یک فیلم می بینه و از خوندن توصیفات و ذوقی که نویسنده سرتاسر داستان به خرج میده، نهایت سرخوشی رو پیدا می کنه. این چنین احساسی کمتر توی فیلم های دیگه رخ میده و البته که هر فیلمی حس خودش رو داره و من خوشحالم که یکی از دلایلی که سینما رو دنبال می کنم و بی توجه به سال تولید یک فیلم، سراغ اون فیلم میرم، اینه که با احساسات متفاوتی روبرو بشم که شاید جای دیگه ای بهشون دست پیدا نمی کنم.
اما دلیل اصلی من برای دیدن این فیلم مایکل کین بود. مدتی بود که فیلموگرافیش رو تا جایی که می تونستم گرفته بودم و دلم می خواست به صورت راندوم یه فیلم هایی ازش ببینم. و این فیلم ارزش دیدن رو داشت و گرچه که مایکل کین حضور جالب توجه ای داشت ولی به همون اندازه حضور رابرت دووال و بازیگر کودک فیلم، هالی جوئل آزمنت که جای تحسین بسیار داشت، پررنگ و خوب بود. و یکی دو جای دیگه هم که بازیگری آزمنت رو که قبلاً دیده بودم، تحت تاثیر قرار گرفته بودم و فکر می کنم یکی از بهترین بازیگراییه که قبلاً توی این رده سنی داشتیم. احتمالاً بخاطر لذتی که امروز از دیدن بازی اون بردم، باز سراغ دانلود چند فیلم از این بازیگر هم برم.
داستان همونطور که گفتم حس شیرینی داشت؛ حتی اگه اتفاق دراماتیکی هم در طول فیلم رخ می داد، بیننده با حس خوبی می تونست اون رو بپذیره و باهاش کنار بیاد. قرار دادن دو تا پیرمرد کنار یه بچه ی کوچولو خیلی به نظر جایگذاری مناسبی به نظر نمی رسه و ریسکیه ولی توی این فیلم به بهترین نحو پاسخ گرفته شده و دیدنی شده. و روی هم رفته اگه از من بپرسید این فیلم رو دوست داری در آینده بازم ریواچ کنی، میگم که با کمال میل، آره. (7.6/10)
My Movie Challenge - 26 - The Fall Guy - 2024
تاریخ تماشا : 1403/04/02
ساعت تماشا : 07:00 الی 09:00
جدا از اینکه یه مقدار برای سلیقه من زیادی پر جنب و جوش، پر از اکشن، داد و بیداد و شلوغ بازی زیاد از حد بود، به دلایلی خیلی مجذوب زوج بندی رایان گاسلینگ و امیلی بلانت شدم؛ حالا شاید چون هر دو بازیگرای جذابی هستن ولی یه جور حس شوخ طبعی و یا راحت پذیرفته شدن هم توی شخصیتشون دارن که به مذاق من خوش اومد. و یه جورایی دلم می خواست به جای این فیلم اکشن، یه فیلم عاشقانه ازشون میدیدم. فکر کنم از اون سبک فیلم با حضور این دو بازیگر چندبرابر لذت ببرم.
در هر صورت، طرح و ایده پشت این فیلم هم درک میکنم و میفهمم چرا میتونه فیلم جذابی واسه خیلیها باشه. خصوصا برای قشر بدلکار، فیلم خیلی نزدیک به دلی میتونه باشه. دیدن اینکه یک فیلم تمام و کمال از اونا به عنوان قهرمان یاد میکنه و یه جورایی از دیگران میخواد که بیشتر اونا رو به رسمیت بشناسند، همین به خودی خود می تونه با ارزش باشه.
بخش تدارکات این فیلم، نوع تولید، فراهم کردن ابزار و آماده سازی لوکیشن و وسایل به نظر خیلی پر دنگ و فنگ می رسید؛ هر صحنه رو که نگاه میکردم با خودم میگفتم کدوم بیچارهای دنبال تهیه این بساط بوده و همش میگفتم چه کاریه و چرا اینقدر دنبال شلوغ تر کردن صحنه بودن. انگار یه بودجه بهشون دادن و حالا هر جور شده میخواستن این بودجه رو صفر کنن.
بازیگری چیز بخصوصی نداشت؛ رایان همون رایان همیشگی، یه نیمچه شوخ طبعیهایی که معمولا داره، امیلی بلانت هم ای، بگی نگی خوب بود. بقیه هم که کلا به چشم نمی اومدن. روی هم رفته صحبتی تو این زمینه ندارم و چیز تاثیربرانگیزی ندیدم.
و همین. فیلم سرگرم کننده ای بود و بس. (6/10)
My Movie Challenge - 25 - Airplane - 1980
تاریخ تماشا : 1403/03/30
ساعت تماشا : 13:00 الی 15:00
با ریواچ این فیلم تو یکی دو روز گذشته یکی از سوالات همیشگی من دوباره توی ذهنم کلید خورد که چرا این سبک کمدی پارودی و بخصوص هیچوقت فراگیر نشد و همیشه نشستن پای چنین فیلم های ترول و متفاوتی برام سرگرم کننده بوده؛ گرچه خودم حدس هایی میزنم. یکی از حدس هام اینه که این جور فیلم ها وقتی خوب و لذت بخش هستن که کم باشن و تعداد این سبک فیلم ها زیاد نباشه. همینکه چند سالی یک بار یکی از این عناوین رو ببینیم، کافیه. ولی از طرفی اگه بازیگری مثل لزلی نلسون توی فیلم باشه، یه جورایی حس می کنم که مخاطب خودش رو جذب می کنه. حالا چه از سری Nak ed Gun باشه و یا Police Squad و یا فیلم های چارلی شین. در هر صورت یکی از (نگم آرزو) خواسته های سینمایی من این بوده که بیشتر چنین فیلم هایی ساخته بشه و فکر نکنم تو هالیوود امروز خیلی به این موضوع تمرکزی باشه و احتمالاً به دست فراموشی سپرده شده. شاید جامعه سینمابین امروزی دیگه میلی به چنین سبک کمدی ای نداره. هر چه که هست، من گاهی با ریواچ چنین آثاری سعی می کنم مغزم رو خاموش کنم و فقط بخندم و لذت ببرم.
عمر فیلم همچنان بعد از چند دهه خوبه و میشه به کمدی فیلم خندید؛ گرچه همونطوری که گفتم باید مغز رو خاموش کنید و خیلی دنبال ایرادگیری نباشید و بعد، اونجوری می تونید حسابی به شوخی های لحظه ای فیلم بخندید و خوش باشید. خصوصاً دیدنش با یه شخص و اشخاص دیگه می تونه حسابی سرگرم کننده و باحال باشه. من این بار هم از دیدن فیلم لذت بردم و شرط می بندم بار بعدی هم برای ریواچش خواهم داشت.
شوخی های ریز و کلامی و دیالوگی فیلم هر لحظه رخ میده و چشم روی هم بذارید، یکیش رو از دست میدید، یه جورایی دلم می خواد فکر کنم که سعی شده عمداً توی هر صحنه کمدی ببینیم و اینطور نباشه که صحنه ای بدون کمدی پیش بره. که خوبه و آره، جالبه ولی لزوماً اجباری نیست که حتماً هر صحنه یک فیلم کمدی مملو از خنده و یا تلاش برای خندوندن مخاطب باشه. در هر صورت، بازی ها رو دوست دارم، بازی های سکانسی و نحوه پیشروی داستان و شخصیت های عجق وجقی که توی هواپیما حضور دارن و اتفاقاتی که بهت آور هستن و انتظارشون نمیره. فیلم خیلی بامزه و سرخوش کننده ایه. (7.5/10)
My Movie Challenge - 24 - Casualties of War - 1989
تاریخ تماشا : 1403/03/30
ساعت تماشا : 08:00 الی 11:00
ابتدای فیلم خیلی برام گیرا و ملموس پیش نرفت ولی تو ادامه و بعد از عبور از نیمه اول، کم کم حس و حال فیلم رو بیشتر درک کردم و به نظرم فیلم تونسته بود چهره هولناک جنگ ویتنام و جنگ به طور کلی رو به خوبی نشون بده. یعنی در واقع نگاه بخصوصی به حواشی جنگ داشت و می خواست چیز متفاوتی رو نشون بده که تو این راه موفق شده بود و به هدفش رسیده بود. احساس همذات پنداری و انسان دوستی رو به خوبی تونسته بود به مخاطب القا کنه و این چیز خوبی بود.
نکته اصلی برای من دیدن بازی شان پن بود که از ابتدا هم واسه دیدن اون سراغ این فیلم رفتم ولی از دیدن بازیش کمی مایوس شدم؛ حس کردم با گرفتن یک گویش و نوع گفتار بخصوص، حس و حالی مصنوعی پیدا کرده بود و اصلا نتونستم با شخصیتش ارتباط بگیرم. نمی دونم چرا تصور شده که این نوع بیان می تونه برای بیننده خوشایند باشه و یا شخصیت اون رو کمی بی رحم تر نشون بده ولی به نظر من می شد از نوع گفتار عادی پن استفاده کرد و شخصیت رو بهتر نشون داد. بهرحال جدا از این قضیه، بهرحال حضور پن یک وزنه خوب واسه فیلم بود و بهتر از اون، شخصیت اول فیلم، مایکل جی فاکس قبل از مبتلا شدن به اون بیماری ناخوشایندش، اینجا عالی بازی کرده بود و احساس و شفقت زیبایی از یک انسان واقعی رو به نمایش کشیده بود. با دیدن نوع بازیش کمی افسوس می خورم که دچار پارکینسون شده و نتونست اونطور که باید در عرصه سینما فعال باشه.
در هر صورت، فیلم می تونست خیلی بهتر باشه ولی در نوع خودش ارزش یکبار دیدن رو داشت و از اینکه اون رو توی لیست تماشای خودم داشتم ناراضی نیستم. (6/10)
My Movie Challenge - 23 - The history of violence - 2005
تاریخ تماشا : 1403/03/29
ساعت تماشا : 08:00 الی 10:00
در راستای بیشتر دیدن از اد هریس، این فیلم حقیقتا گزینه خوبی بود و انتظار نداشتم اینقدر ازش لذت ببرم. داستان فوق العاده ساده در عین حال جذاب و پر کشش، همون چیزی که دلم می خواست ببینم. ناخودآگاه من رو یاد تجربه قبلیم از اد هریس یعنی فیلم State of grace انداخت که واقعا فیلم خوبی بود. و کلا هریس زاده شده برای نقش های منفی؛ هر چقدر اون رو توی چنین نقشی ببینم ازش خسته نمیشم و جذبه خاصی توی یک نقش منفی داره. اینجا هم واقعا از دیدن بازیش لذت بردم و به نظرم کارش درخور تحسین بود. نوع حضورش، تن صداش و بطور کلی هر چیزی که توی بازیگری ارائه میده، عالیه.
بجز اد، ویگو مورتنسن هم حضور جذابی در نقش اول فیلم داشت؛ به شخصیت جویی کاملا می خورد و تونسته بود به خوبی قالب های شخصیتی که بهش واگذار شده بود رو به خوبی سویچ کنه و نشون بده که قابلیت بازی وسیعی درون خودش داره. ماریا بلو، نقش مقابلش رو یادم نمیاد جایی دیده باشم ولی اینجا مکمل خیلی خوبی واسه ویگو بود و به نظرم کلا از لحاظ انتخاب بازیگر، فیلم موفقی رو شاهد بودم و در کنارش نحوه پیشروی داستان و پایان بندی کار در نوع خودش جالب توجه بود.
روی هم رفته انتخاب خیلی خوبی واسه سرگرم شدن بود و شاید حتی میل به ریواچ هم نسبت بهش داشته باشم. چیزی که برام مشخصه اینه که نسبت به دیدن باقی فیلم های اد هریس شوق زیادی دارم و حتما بزودی اینکار رو خواهم کرد. (7.5/10)
My Movie Challenge - 22 - Mission Impossible - Dead Reckoning Part One - 2023
تاریخ تماشا : 1403/03/28
ساعت تماشا : 14:00 الی 17:00
جالبه که سال های اخیر اسم تام کروز که میاد، آدم با خیال راحت تصور می کنه که پای یه کار با تولید بزرگ و با کیفیت طرفه و سخت ممکنه مایوس بشه؛ حداقل تو سری ماموریت غیرممکن این یه چیز قاطعانه ست. دیدن این فیلم برای من خیلی به وقفه افتاد. اونم بخاطر انواع و اقسام دوره های مختلفی بود که تو زندگی شخصیم سپری کردم و میشه گفت کلاً دیدن این فیلم رو به فراموشی سپرده بودم. ولی بهرحال دوستم از راه رسید و از ماه ها پیش هم من رو تشویق می کرد به اینکه روتین همیشگیمون واسه دیدن ماموریت های غیرممکن رو ادامه بدیم و این فیلم رو ببینیم.
و دیدیم. چه کار خوبی هم کردیم که دیدیمش.
همه چیز دلچسب و جذاب بود؛ تام کروز بازم تونسته با حضور خودش توی این فیلم جذبه و کشش رو به میدان بیاره و فیلم از هر چیزی که دلتون توی یه فیلم اکشن می خواد یه چیزی داره و تازه بعلاوه اون هم چیزایی رو ارائه میده. لوکیشن های خفن، تعقیب و گریزهای دیدنی، لحظات هیجان انگیز و پر کشش و داستان لذت بخش.
اگه بخوام ایرادی به فیلم بگیرم، حضور گابریل رو مثال می زنم. البته شاید خود شخصیت نه، بازیگرش رو دوست نداشتم. به نظر من یه مقدار از لحاظ جذبه کم داشت و می تونستن بازیگر به مراتب بهتری رو برای این نقش انتخاب کنن. ولی باقی کارکترهایی که تو این شماره اضافه شدن، بدک نبودن. مثلاً اون مامورهایی که همیشه دنبال ایتان بودن و هیچوقت بهش نمی رسیدن، یکم مضحک بودن ولی بودنشون به تعقیب و گریز و پیشروی داستان کمک می کرد. حضورشون رو درک می کنم.
با توجه به اینکه سن تام داره بالاتر و بالاتر میره، بعد از این فکر نکنم شماره های خیلی زیادی از این سری داشته باشیم ولی هر چی که ارائه بدن من استقبال می کنم و دفعه بعد دیدن فیلم جدید رو به تاخیر نمی ندازم. (7.3/10)
Fallout - Tvshow - Season 01
زمان تماشا : 25 الی 28 خرداد 1403
تقربباً بدون داشتن هیچگونه دانش و آگاهی نسبت به محتوا و حتی عوامل سریال به سراغ دیدنش رفتم. صرفاً از روی اینکه نمره خوبی گرفته و داره این روزها ستایش میشه و گفتم شاید بتونه عنوان سرگرم کننده ای واسه من باشه. و البته که وقتی توی صحنه اول با دیدن یکی از محبوب ترین بازیگرهای سریالی خودم، والتون گاگینز روبرو شدم، این امیدواری دو صد چندان شد. پسر، من عاشق این بازیگرم. حتی توی سریال های سطح پایین هم که بازی می کنه، حضورش و نوع بیان و فن بازیگریش به دلم می شینه و البته که همین عنصر برای من کافی بود که سریال جدید رو به شکل مشتاقانه ببینم.
و نه تنها گاگینز تو این سریال عالی بود بلکه هزاران جور عنصر جذاب دیگه هم توی فیلم داشتیم.
- ساندترک عالی از رامین جوادی
گرچه این نکته رو تا پایان سریال و چک کردن لیست عوامل نفهمیدم ولی وقتی فهمیدم با خودم گفتم «آهاااا، حالا منطقی شد» و این نکته خیلی جذابی بود.
- ساندترک انتخابی کلاسیک جذاب
یه عالمه موسیقی کلاسیک انتخابی واسه جای جای سریال انتخاب کرده بودن؛ چه از فضای خشک بیرون و چه پناه گاه ها و وضعیت مخوف گاهاً ترسناکی که در عین نرمال بودن داشتند.
- بازیگرهای تازه و جذاب
حالا شاید برای من تازگی داشتند ولی من تا حالا شناختی از بازیگر نقش لوسی (اِلا پرنل) و یا مکسیموس (ارون موتن) نداشتم و هر دو رو توی این سری دوست داشتم. علاوه بر این دو، بازیگرهای فرعی هم خیلی دلچسب بودن. مثلاً حضور کوتاه مت بری، یکی از بازیگرای موردعلاقه ام توی سریال What do we do in the shadows که هم صداپیشگی ربات رو داشت و هم نقشی کوتاه رو داشت و امیدوارم در آینده بازم چیزی ازش ببینیم. یا مایکل امرسون که گرچه نقش کوتاهی داشت ولی همیشه حس آیکونیکی به شخصیت های سریالی میده. حتی ملازم مسخره ای که بعدها به مکسیموس اضافه شد (جانی پمبرتون) هم در عین بی رنگ و رو بودن به نقش حسابی می خورد و من حضورش رو دوست داشتم.
- دنیا سازی جذاب
دنیایی که خارج از پناهگاه داشتیم، خیلی عالی طراحی شده بود؛ چه از لحاظ فضای آخرالزمانی صحرا و خرابه ها و آشوب های حاکم بر بازارهای محلی عجیب و غریب و چه از لحاظ شخصیت های فرعی و پوشش و لباس و طراحی دکور و صحنه هایی که با جزئیات خیلی خوب روشون کار شده بود. همه و همه باب میل من بودن.
- دوری از پاستوریزگی
انتظارش رو نداشتم که تو سریالی که یه جورایی Mainstream شده، خشونت خوبی رو ببینم یا صحنه هایی دور از انتظارم به وقوع بپیونده ولی نویسندگان سریال ابایی از بی رحم نشون دادن شخصیت هایی مثل غول ماجرا نداشتن و این نکته خوبی بود. یا ترسی از اینکه به معصومیت لوسی صدمه ای بزنن نداشتن و اینا همه کار رو هیجان انگیزتر می کنه.
- زمینه سازی خوب برای فصل های بعد
نمی دونم تو ادامه سری چقدر افت و خیز داشته باشیم و چقدر این سریال بتونه موفق ادامه پیدا کنه و اصلاً چقدر کش داده بشه ولی بهرحال تو فصل اول شاخ و برگ خوبی به دنیای حاکم بر سریال داده شد و میشه انتظار داشت که حداقل تا دو فصل دیگه بتونیم سطح کیفی رو بالا نگه داریم.
- تمرکز نکردن روی بخش زامبی های دنیا
این نکته گرچه کوچیک و حاشیه ایه ولی من اینو خیلی دوست داشتم که فقط توی یکی دو صحنه کوتاه اثری از زامبی ها دیدیم و خدا رو شکر کردم که سریال، یک سریال زامبی محور نشد.
روی هم رفته اوقات خوبی رو با ماراتون زدن این سریال سپری کردم و از دیدنش راضی ام. خصوصاً بخش بازیگر موردعلاقه ام والتون گاگینز که حسابی باب میلم بود و بهش بهای خوبی واسه ایفای نقش داده بودن. (7/10)