به سمت معجزه، به سمت درخشیدن ...
به سمت لاو لایــــو!!
و محبوب ترین انیمه فصل من از راه رسیـــد.
چقدر لحظه شماری کردم و چه شمارش معکوسی که در ذهن خودم به راه انداختم. و
همه چیز اونطوری بود که دوست داشتم. دوباره روبرو شدن با چیزی که به مرور
زمان واسم عزیزتر شده واسم دوست داشتنیه و تصور اینکه این فصل رو کاملاً با
لاو لایو خواهم بود واسم رویاییه. پیش به سوی یه فصل معرکه پر از لحظات
موزیکال و دیدنی!
اما در مورد داستان ...
درست بعد از ماجرای فصل اول داستانُ ادامه دادیم و به مدرسه برگشتیم. جایی
که انگیزه واسه شرکت تو لاو لایو بعدی تو وجود تک تک دخترای آکوا به چشم می
خورد. ولی بعد اتفاقی افتاد. اتفاق این بود که پدر ماری جشن پذیرش دانش
آموزای جدید رو لغو کرد. یعنی قرار بر این شد که مدرسه سال بعد با مدرسه
دیگه ای ادغام بشه و حتی به گروه آکوا فرصت درخشیدن و رسوندن محبوبیت مدرسه
به حد مناسبی داده نشد. و همین گروه رو دپرس کرد. که در نهایت .. تصمیم
گرفتن بازم تلاش کنن و تسلیم نشن.
کمی دراماتیک شروع کردیم ولی عیب نداره.
در هر حال، حتی در عین این دراماتیک بودن بازم لحظات نازنین هر کارکتر گروه
رو دوباره تجربه کردیم. از روبی، یوشیکو و مارو گرفته تا چیکا، یو، ریکو و
ماری، دایا و کانان! همه و همه لحظات کوچولوی خودشونُ داشتن. من که عاشق
مارو هستم .. تو فصل قبل و نقدهایی که نوشتم بارها به این موضوع اشاره
کردم. اینجا هم از حضورش حسابی راضی بودم. می تونه بازم بیشتر فضا رو به
خودش اختصاص بده ولی برای شروع کافی بود.
در مورد شخصیت اصلی این اپیزود .. فکر می کنم بهتره این عنوان رو به چیکا
بدیم. با لحظات رهبر واری که داشت تونست نفر اول اپیزود باشه.
لحظاتی از قسمت اول :
- اتاق یوشیکو رو :
- خمیازه، خمیازه میاره :
- این لحظه خیلی جالب بود ^_^ :
- OP انیمه عالیه :
- و همچنین ED :
خونه همون خونه قدیمیه .. انگار نه انگار که اونو ترک کردیم.
همچنان بتهوون و موتسارت سر به سر هم میذارن، شوپن منزویه، شوبرت به دنبال
بتهوون روانه ست، لیست هم از عشق حرف میزنه. همه چیز سر جای خودشه و حالا
ریشارد واگنر به عنوان شخصیتی جدید به انیمه وارد شد و ظاهراً با کلک به
بقیه گفت که داداشِ کانائه ست .. باید ببینیم چه نقشه ای در سر داره. تا
الان که حسابی رو مخ بقیه کارکترها راه رفت.
اما بهمراه واگنر، یک شخصیت موزیسین دیگه هم داشتیم که من باهاش آشنا
نبودم. ولی حالا کنجکاوم. اسم شخصیت آنتونین دورژاک هست که ظاهراً موزیسین
معروفی از چک ـه. تو انیمه اونو در شکل و شمایل یک اسب آبی می بینیم ..
بیچاره این موزیسین. اینجوری تنش تو گور میلرزه.
ولی بهرحال شاید هم یاد کردن از کارش و میراثی که به جا گذاشته جالب انگیز
باشه .. مثل کاری که تو اپیزود اول کردیم و اسب آبی رو با موزیکش به ابهتی
جالب رسوندیم.
روی هم رفته .. شروع همونطور مثل فصل اول دیوانه وار و عجیب و غریب بود. باید ببینیم تو ادامه چه خبرایی تو این انیمه میشه.
و من دلم می خواد باخ رو بیشتر ببینم.
- بتهوون و واگنر :
- آنتونین دورژاک در قالب اسب آبی :
آخیش! چه خوب بود.
یه محیط آروم، کارکترهایی نازنین، لوکیشن هایی چشم نواز، موسیقی دل انگیز و
همه چیزهایی که واسه داشتن یه کار آرامش بخش خوب نیازه .. به اندازه کافی
در این انیمه یافت می شدند و من این نکته رو دوست داشتم. انتظاراتم از این
انیمه زیاد نبود و در عین حال، حالا هم فکر می کنم بهتره کمی با تردید
ادامه بدم. ولی برای شروع از حس و حال حاکم بر انیمه خوشم اومد و اصلاً بدم
نمیاد هفته بعد هم با اشتیاق به سراغ دیدن این انیمه بیام.
تو این بین فن سرویس هم داشتیم. چون لوکیشن اصلی انیمه یک چشمه آب گرم یا
حمامه انتظارش میرفت ولی به نظر من فن سرویس هم به باقی محتوا می خورد؛
اونو به فضای نازنین اثر نزدیک کرده بودن که کار سختیه ولی به نظر من با
طراحی دوست داشتنی شخصیت ها، صدای خوب گویندگان و همچنین بازی های بامزه با
دوربین (مثلاً در چشمه) تونسته بودن فن سرویس رو کمتر از حالت معمولی به
رخ بکشن.
فکر می کنم یکی از قوی ترین نکات این انیمه کارکترهای اون باشند. دخترهایی
که هر کدوم در طول همین اپیزود اول معرفی شدند .. یک معرفی مختصر از همشون
داشتیم که میشه گفت ساکورا (که انگار تو دنیای خودش سیر می کرد )
و ساتسوکی بیشتر از بقیه تصویر گرفتن. بهرحال در اپیزودهای بعد بیشتر به
همه می پردازیم و فرصت برای درخشیدن همشون وجود داره. خودِ شخصتی اصلی،
یوزو هم که ذوق اصلی سری رو واسه من بهمراه داره ... شاید اکثر رفتارهای
اون تکراری باشه و در انیمه های دیگه مثالش رو دیده باشم ولی بهرحال واسم
دلنشینه و دوسش دارم.
روی هم رفته .. شروع خیلی خوبی بود. بهش امیدوار شدم.
+
یوزو در کنار ساتسوکی :
ساکورا و رفتار بامزه ش :
و شش قلوها برگشتن!
مثل فصل اول انیمه شروع فصل با ارجاع به اثر قدیمی این انیمه شروع شد که
خوبی های خودشُ داره. یه جورایی ادای دین و احترامی هست به مانگاکای اصلی
اثر و کسی که این شش قلوها رو خلق کرده. جدا از این موضوع، اپیزود نسبتاً
آرومی رو سپری کردیم. هنوز از دیوونه بازی های هر کدوم از کارکترها خبری
نشده. ولی با شناختی که از انیمه اوسوماتسو-سان داریم می دونیم که بزودی و
رفته رفته وارد موج موج رفتارهای عجیب از هر کارکتر میشیم و کافیه روی دور
بیافتیم.
از صحنه های اپیزود اول، سه بُعدی شدن جیوشیماتسو رو دوست داشتم .. خیلی بهش می اومد :
- البته کاراماتسو هم مثل همیشه باحال بود :
- و یکی هم دسته جمعی ، با حضور یکی از برادرا در قالب لایو اکشن و واقعی که انتظارشُ نداشتم :
پ ن : امروز هم خبری منتشر شد که انیمه قراره 25 قسمتی باشه. که انتظارش می رفت و خیلی خبر خوبیه.
با نیکه و کوکوری، به سمت ماجراجویی های بی شمار!
من همیشه در فضای بازی خودم رو از عشاق ژانر JPRG می دونستم؛ چه از زمانی
که فاینال فانتزی ها رو بازی می کردم و همچنان یکی از نوستالژیک ترین آثار
موردعلاقه من بشمار میرن و چه حالا که سری بازی های Hyperdimension
Neptunia رو دنبال می کنم و خیلی هم از بازی کردنشون لذت میبرم. حس فوق
العاده جذابی دارن و میشه ساعت ها رو صرف اونا کرد و از دستشون خسته نشد. و
وقتی شنیدم این انیمه قراره پارودی و بازی های کمدی جالبی با موضوع RPG
داشته باشه مشتاق شدم که ببینم چطور این قضیه پیش کشیده میشه و با وجود
کلاسیک بودن مانگای کار و داشتن یک سری قدیمی انیمه ای، می خواستم ببینم
انیمه جدید در مقابل مخاطبین تازه چطور عمل می کنه.
فکر کنم نمره فعلی 7.21 در سایت MAL از برخورد خوب با این انیمه خبر میده. و البته کامنت ها و نظرات خوبی هم به چشم می خوره.
من از اپیزود اول راضی بودم؛ می تونم ببینم این انیمه چطور می تونه رفته
رفته واسم محبوب بشه. کارکترها، هم کوکوری و هم نیکه و هم مردم شهر دوست
داشتنی بودن و بعد کارکترهای فرعی مثل اون پیرمردی که می رقصید هم در نوع
خودش جالب بود. حالا یه مقدار هنوز در مقابل جنبه منفی و ارتش گیری گیری کنجکاوم که مطمئنم بزودی با خیلی از هیولاهای این شاه شیطانی آشنا میشیم.
پس نگاهم مثبته .. خوشبختانه انیمه هم 24 قسمتیه و تا انتهای پاییز باهامونه.
لحظاتی از انیمه :
- ارجاعی به فضای کلاسیک RPG تو ابتدای اپیزود :
- پدر و مادر نیکه هم که رحم نداشتن :
- پادشاه هم واسه خودش کارکتری بود بس خنده دار :
- عاشق این روی معصوم کوکوری شدم :
- جناب پیرمرد رقاص :
- هیولای اولی که تو این اپیزود دیدیم :
[خطر اسپویل]
جا داره همین شروع صحبت به انتهای اپیزود بپرم؛ لحظه برملا شدن هویت آنژ و
اینکه چقدر جالب به سمت قضیه حرکت کردیم. فکرشم نمی کردم که چنین جریانی در
پشت هویت این کارکتر باشه. حالا شاید گفته بشه که هنوز 100% این قضیه فاش
نشده ولی اینطور که در طول اپیزود بهش پی بردیم آنژ در واقع شارلوته و در
واقع شاهدخت همون آنژه. جایی از اپیزود دوک نورماندی شاهدخت رو با اسم
"شارلوت" صدا زد و بعد در انتهای اپیزود شاهدخت آنژ رو با اسم "شارلوت" صدا
زد و این فرضیه قوی به وجود اومد که آنژ در واقع همون شارلوت و شاهدخت
داستانه.
حالا اینکه چه اتفاقاتی در طول این 10 سال جدایی افتاده نامعلومه و می تونیم به سمت اکتشافش بریم.
ولی چیزی که معلومه اینه که آنژ، همون کارکتر اصلی داستانه. حالا متوجه
مانور داستان روی آنژ در قسمت اول شدم؛ که چرا اونطور روی اون و خصوصیت
دروغگویی اون تمرکز داشتیم و چرا شاهدخت در سایه کمرنگی حضور داشت. اگه
واقعاً آنژ شاهدخت داستانه، چرا و چطور 10 سال پیش ناپدید شده و چطور به
دسته جاسوسان ملحق شده؟! لحظات داستانی جالب دیگه ای رو می تونیم با جواب
دادن به این سوالات بدست بیاریم.
تا الان دو اپیزود داشتیم و دو چرخش داستانی در انتهای هر اپیزود .. این چیز خوبیه.
لحظاتی از اپیزود :
- آنژ در لباس شاهدخت خوب نقش بازی می کرد :
- دوک نورماندی :
- و لحظه آخر و برملایی هویت آنژ :
فکر کنم تا وقتی به انتهای انیمه برسیم یه جورایی دلمون بخواد این در جادویی جلوی ما هم ظاهر بشه.
ادامه خیلی خوب بود؛ منتظر بودم که ریتم کلی با این اپیزود دستم بیاد و
همینطور هم شد. فکر می کنم حس و حال التیام بخش سری چیز خوبیه و خصوصاً
اینجا تو نیمه دوم داستان میشد عطش رسیدن به لحظه ای آرام رو با میل کردن
غذا به رخ کشید. با مرد شرافتمندی روبرو شدیم و میگو خوردیم .. صاحب
رستوران هم که مثل همیشه با شخصیت و با وقار با مشتریان خودش برخورد می
کنه. جوری که انگار حتی اگه پولی هم نگیره واسش اهمیتی نداره.
سوالی که واسه من پیش اومده اینه که اگه یه آدم شرور و خیلی بد وارد
رستوران بشه چی؟! اینجور که کارکترها از دنیای دیگه به درون در شیرجه میزنن
گاهی به نظر میرسه که کسی نمی تونه اونا رو خونسرد کنه ولی تا به الان
سناریوی این شکلی رو ندیدیم. موندم به این مسئله هم می پردازیم یا نه. دیدن
داره ...
راستش .. با دیدن این اپیزود الان دلم شربت آب لیمو خواست .. تاثیر خوبی داشت.
مقدمه : شب بود، تازه لینک های دانلود این انیمه موجود شده بود؛ در
کمال دلسردی با خودم گفتم نگاهی به نقدهای گرفته شده توسط این انیمه بندازم
و بعد چیزی که به چشم دیدم غافلگیرم کرد؛ منتقدین ANN و بعد کاربران سایت
MAL حسابی از اثر تعریف کرده بودند. و این تعریف ها زیاد از حد نبود ..
بیشتر به این سمت و سو میل داشت که اونا انتظاراتی از این اثر نداشتند و
بخاطر همین با کار جالب توجهی روبرو شدند. و علاوه بر اون به این نکته که
انیمه تمرکز خیلی جالبی روی معصومیت و کاوایی بودن فضا داره اشاراتی شده
بود که این من رو مشتاق به دیدن انیمه کرد. با خودم گفتم می بینم و خودم
قضاوت می کنم ... !
و حالا خوشحالم که به سراغ دیدن این انیمه رفتم. می تونم اونو یکی از غافلگیری های فصل برای خودم بدونم.
نمیگم انیمه فوق العاده ست .. چیزیه که نباید دیدنشُ از دست بدید ولی کشش
ساده و لطیفی تو جای جای اپیزود اول بود که من به عنوان مخاطب به راحتی
تونستم درگیرش بشم، زنگ تفریح خوشی بود و تونستم با خواسته ای که کارکترها
داشتند و می خواستن نمایش جالبی رو برای کارکتر دختر کوچولوی داستان به پا
کنند احساس نزدیکی کردم. و بعد از اون میشه به زیادتر شدن تیم کارکترهای
انیمه فکر کرد؛ اینکه چطور با بالا رفتن تعداد اونا روی نمایش های بهتری
کار می کنند و در نهایت این کار واسشون مثل یک هدف جالب توجه میشه.
یه نکته جالب اینه که تم و حس و حال انیمه بطرز عجیبی به کارهای آیدولی
نزدیکه؛ خصوصاً اینکه اینجا کارکتری مثل "میکان" داریم که شباهت زیادی به
"کوتوری" از Love Live داره :
و روی هم رفته حس و حال حاکم انیمه هم به کارهای آیدولی نزدیک بود که با دیدنش بهتر میشه بهش پی برد.
روی هم رفته برخلاف انیمه Battle Girl High School که ظاهری مشابه به این
کار داشت و فکر می کردم بخاطر کارگردان Bakuman هم که شده کار جالب توجهی
میشه و نشد (!) این کار از خاصیت سرگرم کنندگی خوبی بهره برده بود و من رو
تو همین اپیزود اول به کار علاقمند کرد. فکر می کنم بالای 3 اپیزود از کار
رو ببینم .. فقط امیدوارم ریتم کاری مثل اپیزود اول لطیف و بامزه باقی
بمونه.
چند صحنه از انیمه :
میمیک های میکان بامزه بودن :
- اجرای نمایش جلوی بچه ها و چهره نگران خواهر کوچولوی میکان :