M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

ReWatching - Yuru Yuri - 02

ReWatching - Yuru Yuri - 02

وقت ورود سوندره ترین کارکتر انیمه ست؛ آیانو .. آیانو بهمراه چیتوسه به باشگاه چایی هجوم میارن و وقت ناز گروه رو بهم میریزن. این اپیزود رو به دلایلی زیادی دوست دارم .. اولین قسمتی ـه که درست و حسابی با ساکوراکو و هیماواری آشنا میشیم، اولین قسمتی ـه که آیانو رو درست میبینیم، اولین قسمتی ـه که خون دماغ های چیتوسه رو میبینیم، اولین قسمتی ـه که همه یه تمرکز باحال به نبودن آکاری بین بقیه داره. همه چیز عالیه و یه اپیزود یوری یوری بینظیره. قسمت اول اپیزود داستان اومدن آیانو به باشگاه سرگرمی رو نشون میده .. جایی که باشگاه سرگرمی رو بخاطر اشغال اتاق چایی تهدید میکنه و ازشون میخواد که بدون اجازه از اونجا استفاده نکن. اتفاقات زیادی می افته و این وسط چیتوسه کُلی خون از دست میده .. هر دفعه با برداشتن عینک شروع به خیالبافی میکنه و ما رو هم با خودش همراه میکنه. صحنه های خیالی عاشقانه بین آیانو و توشینو کیوکو .. هه هه .. منحرفانه ولی بامزه و کمدی و دیدنی!

قسمت دوم نوبت به هیماواری و ساکوراکو رسید .. چیتوسه و آیانو از دفتر شورا بیرون میرن و ترتیب دادن و مرتب کردن اوضاع کاغذهای دفترو به هیماواری و ساکوراکو میسپارن .. دو نفری که شدیدا به فکر معاون شورا شدن هستن و هر کدوم یه خاصیت بامزه دارن .. هیماواری کمی سوندره ست و سیــــنه های بزرگی داره، ساکوراکو پُررو ـه و به سیـــنه های هیماواری حسودی میکنه .. لول .. صحنه های گیر دادن به سیــــنه های هیماواری خیلی بامزه ست و مثلا تو این قسمت صحنه بسکتبال بازی کردنشون حرف نداره .. بوینگ بوینگی که ساکوراکو با سیـــنه های هیماواری راه میندازه، یه صحنه WTF و عجیبه. تو این بین دیدن عکس العمل آکاری هم در نوع خودش دیدنی ـه. مرتب کردن کاغذها رو با کمک توشینو، یویی و آکاری و چیناتسو انجام میدن .. یه صحنه اواخر این تیکه هست که ساکوراکو در حال افتادن به زمینه و هیماواری اونو از افتادن نجات میده .. یه صحنه جذاب بین این دوتا شکل میگیره که خیلی اونو دوست دارم. کیوکو پودینگ آیانو رو خورد تا آیانو رو به دپرسی فرو ببره! هه هه. کیوکو حرف نداره. صحنه هدیه دادن هیماواری به ساکوراکو به شکل لطیفی داشت جلو میرفت ولی ساکوراکو با چرت و پرت پروندن کاملا خودشو به نابودی کشوند. یه صحنه بامزه دیگه بین این دوتا.

قسمت سوم راجع به تب داشتن آیانو بود. به پیشنهاد کیوکو به دیدن آیانو رفتن. این وسط بازم خیالبافی های چیتوسه شروع شد و قضیه وقتی بحرانی شد که عینک چیتوسه زیر پای کیوکو خرد شد. نبودن عینک = خیالبافی تا ابد! لول .. منطق یوری یوری خیلی باحاله .. عصبانیت آیانو و خجالتی شدن از اینکه کیوکو پیشنهاد اومدن به اونجا رو داده هم دیدنی ـه. یه صحنه آخر اپیزود داریم که آکارین رو بدون هیچ کسی دور و برش میبینیم .. اونجاست که دوباره دل آدم به حال این کارکت اول میسوزه .. بیچاره هیچ Screen Time ـی نمیگیره .. امیدوارم فصل سومی در راه باشه و اون فصل حسابی به آکارین بها بدن .. یا ندن .. هر دو حالت خوبه ... xD

شات‌‎هایی از اپیزود :









































Mikakunin de Shinkoukei - Episode 02

Mikakunin de Shinkoukei - Episode 02

اپیزود جالبی بود و اتفاقات این اپیزود هم مثل اپیزود اول بامزه و خوب بود. بیشتر تمرکز اپیزود به ماشیرو، خواهرشوهر جدید کوبینی بود و اینکه چطور از فضایی‌ها میترسید یا اینکه چطور خونه ساختن هاکویا هر دفعه خراب میکرد و البته ترسی که از بنیو داره و همیشه با دیدن بنیو از جا میپره و به خودش میلرزه. من دوست دارم تمرکز انیمه روی کوبینی باشه چون اون کارکتر موردعلاقه منه ولی خُب، میشه گاهی به گوشه‌ها سرک کشید و مثلا به ماشیرو پرداخت. تو پرانتز اگه بخوام مقایسه‌ای با یکی از کارکترهای بچه فصل قبل انجام بدم، همیشه ماشیرو رو با رن چون از انیمه Non Non Biyori مقایسه میکنم که اونجا واقعا رن چون کارکتر بهتری بود ولی فعلا بازم به ماشیرو فرصت میدم و انتظار دارم از این بهتر بشه .. در حال حاضر دوبلورش معمولی رو به خوب بود و خود کارکتر هم بامزگی مناسبی داره. تو این اپیزود ماشیرو به دلیل اینکه زیاد با تلویزیون و اینجور وسائل مخابره‌ای آشنایی نداشت، با دیدن تصاویر مربوط به فضایی‌ها ترسید و فکر میکرد که فضایی‌ها واقعی هستن و جالب تر وقتی بود که از کوبینی توضیح میخواست و کوبینی به اون سبک براش راجع به فضایی‌ها حرف میزد. بقیه اپیزود بازم به سازگاری ماشیرو با بقیه پرداخت .. اینکه چه جور غذاهایی دوست داره و تو این بین بحث "یک خاطره" میون کشیده شد که بین کوبینی و هاکویا اتفاق افتاده بوده و بخاطر اون اتفاق، هاکویا زخمی شده بوده .. اتفاقی که در اون ظاهرا هاکویا، کوبینی رو نجات میده ولی اینجا هاکویا نمیذاشت ماشیرو این موضوع رو برای کوبینی تعریف کنه. فراموشی کوبینی هم باید دلیل خاصی داشته باشه که احتمالا در آینده میبینیم.

روی هم رفته اپیزود خوبی بود و اینبار ED اپیزود قبلی رو به عنوان OP دیدیم و یه ED جالب به ته اپیزود اضافه شد. نقش هاکویا نسبت به اپیزود اول تفاوتی نکرد و با همون شکل کم حضور بودن ادامه پیدا کرد که نکته مثبتی ـه. احتمالا تو ادامه با برملا شدن اون خاطره و اتفاقات دیگه‌ای که بین اون و کوبینی می افته، میشه انتظار داشت که بیشتر از اینها وارد داستان بشه و نقش مهم‌تری داشته باشه. راستی .. آخر اپیزود راز همخونه بودن ماشیرو و هاکویا با کوبینی برملا شد و کُل کلاس از این موضوع با خبر شدن که همش به خاطر بلند حرف زدن ماشیرو بود .. بهرحال دیر یا زود این اتفاق می افتاد. چرا که نه ... آنچنان تاثیری بزرگی روی داستان نداره و بهتره که از سر راه برش داریم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- ترس ماشیرو از فضایی‌ها :



- فرار ماشیرو از دست بنیو به آغوش کوبینی :



- پرستش بنیو توسط بقیه دانش آموزا و تعجب ماشیرو :



- عکس العمل کوبینی بعد از لو رفتن هم خونه بودن‌شون با ماشیرو و هاکویا :

Inari, Konkon, Koi Iroha - Ep 01

Inari, Konkon, Koi Iroha - Ep 01

شروع عالی بود .. واقعا محیط معبدی انیمه دوست داشتنی و جذابه و در کنارش موسیقی خیلی خوبی هم تو انیمه به گوش میرسه .. موسیقی که حال و هوای همون معبدها رو زنده میکنه و با داستان برآوردن شدن آرزوها تطابق داره. کارکتر ایناری خیلی خوب بود و واقعا به عنوان کارکتر اصلی میتونه به راحتی خیلی ها رو به پای این انیمه بکشونه، پرداخت کارکترش رو دوست داشتم و به نظر من واقعا بامزه بود و از طرفی وقتی با اون روباه ها همراه شد و به دیدن الهه رفت، زیباتر هم شد و میتونم بگم انتظاراتم از دیدن اپیزود اول این انیمه برآورده شد. حس آروم خوبی داشت .. صحنه های مدرسه و رابطه ایناری و دوستاش به شکل ساده ای به تصویر کشیده شد .. عشق ایناری به تاناباشی رو دیدیم و از طرف دیگه رابطه ای که تاناباشی با دختر دیگه ای به اسم سومیزومی داشت باعث شد که ایناری به خیال اینکه اونا بهم علاقه دارن، به حالت دپرسی فرو بره. بهرحال معلوم نشد که آیا اون نامه واقعا نامه عاشقانه بوده یا نه ولی ظاهر کار به نظر اینطور میرسید. تو این بین و قبل از این ماجرا، ایناری به صورت اتفاقی یه روباه رو نجات داد .. صحنه نجات روباه خیلی بامزه بود .. ایناری واسه نجات روباه اومد و خودش تو آب افتاد. همین نجات روباه و بعد گریه کردنش باعث شد که الهه اونو به سمت خودش دعوت کنه و یکی از آرزوهای اونو برآورده کنه. آرزوی ایناری کمی عجیب بود، چون رابطه سومیزومی رو با تانابشی دیده بود، آرزوی تبدیل شدن به سومیزومی رو کرد! نتیجه جالبی براش بهمراه نداشت و نهایتش مجبور شد دوباره پیش الهه برگرده و ازش بخواد که به شکل قبلی برگرده ولی چنین چیزی غیر ممکن بود و در عوض الهه بهش قدرت تغییر شکل رو داد.

یه سری علامت سوال هم در این بین مطرح شد. مثل اینکه برادر ایناری چه رابطه ای با الهه داره و آیا میتونه اونا رو ببینه یا نه؟ به نظر داداش عصبی میرسید و باید تو ادامه بیشتر ازش چیزایی ببینیم. خیلی دوست دارم ببینم رابطه بین کون و ایناری به چه شکلی جلو میره، روباهی که ایناری نجاتش داد و از طرف الهه به عنوان زیر دست ایناری بهش داده شد .. ظاهر بامزه ای داشت و کاملا به کارکتر ایناری میخورد .. زوج جالبی خواهند بود. خوشبختانه دوستای ایناری هم قابل تحمل بودن و مشکلی با اونا نداشتم. از لحاظ کمدی، کمدی شیرینی رو دیدیم و بیشتر بار کمدی انیمه روی دوش ایناری و حرکات ساده دخترانه ش بود. روی هم رفته اپیزود خیلی خوبی بود و به نظر من با وجود معبدها، روباه‌ها، اون الهه زیبا، موسیقی دلنشین انیمه و ... ، انیمه آرامش بخش و دیدنی میشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- نجات روباه :



- ایناری در کنار تاناباشی :



- الهه مهربون داستان :



- کون، روباهی که ایناری نجات داد و حالا با ایناری میمونه :

Toaru Hikuushi e no Koiuta - Ep 02

Toaru Hikuushi e no Koiuta - Ep 02

اگه بخوام کمی با خودم روراست باشم، باید بگم که صحنه‌های مربوط وینتو نینا رو اصلا دوست ندارم و حس میکنم با ورود بیشتر اون دختر به داستان، ممکنه از انیمه زده بشم و خصوصا تو این اپیزود آنچنان اشتیاقی برای دیدن اون صحنه‌های مربوط نداشتم ولی خُب، خوشبختانه قسمت‌های دیگه انیمه تا اینجا جذاب بودن؛ صحنه‌های آموزش خلبانی و پرواز و روبرویی دوباره کلیر با کارل. زوج رمنس داستان خیلی خوبه و تا اینجا بیشترین کششی که انیمه برای من داشته، رابطه بین کلیر و کارل بوده. در این بین یه سری شاگرد مغرور و از خود راضی نجیب زاده هم دیدیم که نتونستن بین رابطه اون دو بیان و کارل به جای کنار رفتن، به خواسته خودش پافشاری که ویژگی کارکتری قابل پیشبینی از کارل بود. چندتا کارکتر فرعی هم دیدیم ... مثل اون قد بلندی که بستنی رو از روی لباس نجیب زاده پاک کرد یا دو معلم کلاس‌های خلبانی .. آکسیس (؟) تو آخرین لحظات اپیزود هویت واقعی کارل رو فاش کرد. "کال - ال آلبوس، ولیعهد سابق امپراتوری بالستروس" ظاهرا آکسیس با کارل آشنایی داره و چیزای زیادی از اون میدونه و مسلما تو آینده چیزای بیشتری از این کارکتر و دخالت‌ش در سرنوشت کارل خواهیم دید. هنوز هم نسبت به انیمه خوشبین هستم و عوامل زیادی منو به سمت دیدن این انیمه میکشونه اما در این بین، منتظر رسیدن طوفان حوادث و تغییرات زیاد انیمه هم هستم .. باید ببینم اونا به چه شکل صورت میگیرن و قراره چقدر این داستان پیچیده بشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- دو معلم :



- کارل در کنار کلیر با لباس‌های خلبانی :



- نجیب زاده‌ از خود راضی :



- یک نما از آکسیس :

Tonari no Seki-kun - OAD

Tonari no Seki-kun - OAD

اپیزود OAD انیمه که 12 دقیقه ست، ریلیز شده و تو ادامه دیدن کارهای سکی و رومی بامزه و دیدنی ـه. حالت دو قسمتی داشت .. یکی جایی که سکی در حال شن بازی توی کلاس بود و بازم مثل همیشه توجه رومی رو به خودش جلب میکرد. سخت کار کردن روی تپه شنی و باریک کردن اون تپه و سفت کردن شن‌های جلوی سکی همه به شکل عالی و هنرمندانه ای انجام شد ولی این وسط یه اتفاق تازه و جالب افتاد .. اونم این بود که معلم سکی رو پای تخته برای حل مسئله خوند ولی خُب بعدش بهش گفت که اگه نمیتونی مهم نیست و رومی رو صدا زد که رومی با یه جهش تُند از جا بلند شد و تپه شنی سکی رو کاملا خراب کرد. بعدش یه صحنه باحال بین سکی و روی داشتیم که بهم چشم غره میرفتن و بامزه بود. قسمت دوم OAD خنده دار بود .. سکی کون از کیف مدرسه ش یه گربه بیرون کشید .. گربه بیچاره هم خیلی آروم و ساکت بود و از ناز کردن‌های سکی کون لذت میبرد .. تو این بین رومی از شدت کاوایی بودن گربه به مرحله انفجار رسیده بود و اونوقت متوجه شد که به جای یه گربه، دو تا گربه کنار سکی کون ـه!! روی هم رفته این نیمه دوم هم بامزه بود و حتی شاید بهتر از نیمه اول بود. OAD خوبی بود و اگه به انیمه علاقه دارید، اونو از دست ندید.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- فلش بک ساحلی رومی :



- شن بازی سکی :



- عصبانیت رومی بخاطر اینکه نمیتونست با گربه ها بازی کنه :



- یه زاویه دیگه از بازی سکی :

D-Frag - Episode 02

D-Frag - Episode 02

اپیزود خیلی خوبی بود و ادامه مناسبی واسه اپیزود اول. موسیقی همچنان به عنوان یه کار کمدی واقعا خوبه و صحنه‌های کمدی کار با موسیقی متنی که میشنویم، خیلی جالب تر شده .. کمتر پیش میاد وقتی یه کار کمدی میبینم، موسیقی زیاد منو درگیر کنه ولی این انیمه تا اینجا واقعا خوب بوده و از لحاظ موسیقی امتیاز مثبتی از من میگیره. اتفاقا جالبی رو دیدیم .. سر و کله تاکائو هم پیدا شد؛ کارکتر اصلی که تو قسمت اول نبود .. اونم در قالب گروهی که خودشون رو گروه واقعی بازی میدونستن! دیدن عذاب کنجی در مقابل اون گروه و تصور اون گروه که فکر میکردن کنجی داره گریه میکنه، خیلی جالب و خنده‌دار بود. کنجی بیچاره با همون یک گروه هم مشکل داشت و حالا باید با دوتا گروه دست و پنجه نرم میکرد! کُل صحنه بین اون گروه و کنجی واقعا دیدنی بود .. ترس تاکائو از دست به زن داشتن کنجی و اون شکلی که گروه راه کنجی رو میبست و ... تو این بین یه چیز جزئی و محاوره‌‎ای که برام جالب بود، صحنه تفکرات بقیه راجع به ساکوراگائوکا و اون موسیقی خشنی که در حال اجرا بود و از طرف دیگه صداهای تیک تیک ـی که بین تفکر هر نفر وجود داشت (یه چیزی مثل تیک تاک‌های که بین صحنه‌های سریال 24 بود.) .. کلا پرداخت صحنه عالی بود. بنا به گفته بقیه، ساکوراگائوکا یه پسر بود و جالبی قضیه وقتی بود که لباسش برداشته شد و زیر اون با لباس دخترانه‌ش مواجه شدیم! بهرحال، تا همین تعداد کمی که از این گروه دیده بودیم و باهاشون آشنا شده بودیم، هم واقعا دست کمی از اون یکی گروه بازی نداشتن، حسابی عجیب بودن و تازه، هنوز یامادا رو هم معرفی نکرده بودن! یامادا دیگه واقعا عضو عجیبی بود. تاکائوی ترسو، یه منحرف، یه پسر و یه غول ... اعضای باشگاه اصلی بازی بودن. پایان بخش این نیمه اول عالی بود .. جایی که پلیس یامادای بیچاره رو با خودش برد .. چه خیانتی به اون بیچاره شد!

نیمه دوم وقت برگشتن به سراغ اون یکی باشگاه بود. داشتن یه بازی عجیب نمایشی انجام میدادن .. نکته جالب اونایی بودن که کف زمین خوابیده بودن؛ یکی حسابی تو حالت مرده به سر میبرد و یکی از حس کف زمین لذت میبرد (!!) اومدن تاکائو به باشگاه هم دیر یا زود باید اتفاق می افتاد و چه بهتر که همین شروع کار این اتفاق رو ببینیم .. رابطه عجیبی با روکا داشت و از دستش عصبانی بود و میشد انتظار فهمیدن دلیل عصبانیتش رو داشت ولی فکر میکردم شاید کمی بیشتر از یک اپیزود طول بکشه. جریان اون یکی باشگاه و اینکه روکا چطور ازشون جدا شده رو از زبون کاراسویاما شنیدیم و اینکه چطور بهش پیشنهاد ساخت یه باشگاه جدید داده رو به صورت فلش بک دیدیم. دلیل عصبانیت تاکائو رو میشد حدس زد؛ بخاطر جدا شدن روکا از باشگاه و نموندن باهاش از دستش عصبانی بود و یه صحنه نسبتا جدی و احساسی خوب هم بین اونا دیدیم که بهتر ما رو به درون رابطه روکا و تاکائو وارد کرد. روی هم رفته این قسمت نهایی اپیزود هم شکل خوبی داشت و اونو دوست داشتم. مثل اپیزود قبل میمیک‌های زیادی ازروکا ندیدیم و در عوض با کارکترهای دیگه خصوصا تاکائو آشنا شدیم. کمی با فضای باشگاه بازی و اینکه چیکار میکنن، هم آشنا شدیم و حداقل میشه انتظار بازی‌های جالبی رو ازشون داشت.

باید ببینیم دوئل بین این دو باشگاه به چه شکل انجام میگیره! باید جالب باشه .. من که منتظرشم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه بین کنجی و باشگاه اصلی :



- این حالت کنجی رو واقعا میشه درک کرد :



- کاراسویاما میخواست به زور کاوایی بودن روکا رو به تاکائو قالب کنه!



- یه شات جالب از تاکائو :

Magi Season 2 - Episode 14

Magi Season 2 - Episode 14

مثل بقیه انیمه‌های فصلی که از پاییز ادامه پیدا کردن، OP , ED انیمه ماگی هم تغییر کرد. حس نزدیک ولی با تصاویر متفاوتی از اتفاقاتی که قراره تو نیمه دوم بیافته .. تصاویری اکثر کارکترهای جذاب انیمه ماگی در کنار هم! OP قبلی رو بیشتر دوست داشتم ولی خُب، با این هم میتونم کنار بیام. تو شروع اپیزود صحنه مکالمه بین تیتوس و علائدین راجع به ماگی بودن علائدین رو دیدیم. تو ادامه اپیزود، علائدین بهمراه سوفینتوس و تیتوس به شهر رفتن و صحنه‌های خیلی جالبی رو با هم دیدیم. اگه بخوام افکار خودم رو در مورد تیتوس لیست کنم، مسلما عشق اون به گربه و بچه کوچولوها جز لیستم قرار نمیگیره و انتظار نداشتم که با دیدن یه گربه و بچه اینقدر ذوق زده بشه. بهرحال دیدن این روی تیتوس هم در نوع خودش جالب بود. رفتن به سراغ محله 5 ام یا همون درجه 5 ام شهروندی قسمت بعدی و مهمترین نقطه تمرکز اپیزود بود .. شهروندانی گوی که حتی از پس مالیات دادن بر نمی اومدن و جای نامعلومی زندگی میکردن که تو ادامه علائدین و بقیه با تغییر قیافه سعی کردن اطلاعاتی رو از این منطقه به دست بیارن. محصور کردن جمعیت 200 هزار نفری تو چنین جای کوچیکی خیلی وحشتناک به نظر میرسید .. جایی که تغییر چهره و شبکه جادو از بین میرفت و ماگو بدن اونا کشیده میشد .. بچه‌های کوچولویی که بخاطر کمبود ماگویی در آستانه مرگ بودن و به ماگو نیاز نداشتن و البته هیچ کدوم از اهالی اون ناحیه به اون بچه‌ها اهمیت زیادی نمیدادن. بهرحال طبقه بندی کُل شهر حس کثیف و بدی داشت و نمیشد اونو به چشم مثبتی دید.

قسمتی که تیتوس از مارگا در مورد آینده و دوست داره تو دنیای بیرون چیکار کنه، سوال میپرسید .. واقعا جالب بود و شنیدن رویاهای مارگا صحنه احساسی خوبی بود. نسل دوم اون ناحیه واقعا تو شرایط بدی به سر میبردن و همونطور که اون پیرمرد گفت، واقعا جای دلسوزی داشتن. صحنه انداختن مارگا درون "ماکبارا" واقعا وحشتناک بود و دیدن چشمای اشکبار مارگا در حالی که به کف ماکبارا میرسید و آرزوی دیدن دنیای بیرون رو داشت، شوک سنگینی بود .. اما خوشبختانه علائدین و بقیه جلوی این اتفاق رو گرفتن و مانع از مرگ مارگا شدن. تو حاشیه و قبل از این ماجراها، در حالی که تیتوس با اشتیاق زیاد از گردش شهری خودش واسه شهرزاد تعریف میکرد، شهرزاد اونو به انجام ماموریتش اجبار کرد و بهش دستور ادامه ماموریت‌ش رو داد. خیلی دوست دارم صحنه‌ای که مارگا به دنیای بیرون میرسه رو ببینم؛ مسلما صحنه عالی میشه و دیدن اینکه مارگا با اشتیاق زیاد به دنیای بیرون نگاه میکنه، میتونه یکی از بهترین صحنه‌های اخیر بشه. تو پیش نمایش بازم گروه علائدین رو دیدیم که اون دور و برا پرسه میزدن .. اپیزود خیلی خوبی بود و منتظر ادامه ماجراجویی‌شون هستم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- همراهی علائدین، سوفینتوس و تیتوس :



- ذوق تیتوس بعد از دیدن پیشی!



- مردم ناحیه 5 :



- اشک‌های مارگا در حال افتادن تو ماکبارا :

Space☆Dandy - Episode 02

Space☆Dandy - Episode 02

نه نه، ظاهرا قرار نیست توضیحی برای انفجاری که تو قسمت قبل دیدیم یا انفجاری که سفینه دکتر گل داشت، داشته باشیم؛ با یک استایل خاص از صحنه انفجار برمیگردیم، اونو فراموش میکنیم و پا به داستان دیگه‌ای میذاریم .. ممکنه بعضی‌ها چنین حالتی رو نقطه ضعفی برای انیمه بدونن ولی حالا که بهش فکر میکنم میبینم نحوه پایان بندی که اپیزود قبل داشت، همون حالت کمدی بود که در سرتاسر طول هر اپیزود قرار داده شده و میشه اونم جز نکات مثبت انیمه دونست. اما تو داستان این اپیزود، به سمت ماجراجویی خیلی جالبی حرکت کردیم .. جایی که جستجو به دنبال بهترین رامن فضایی، دندی رو بین فضا، زمان و بُعدهای مختلف دنیا حرکت میده و بلاخره دندی میتونه مزه اون رامن فانتومی رو بچشه! با اسکارلت آشنا شدیم؛ زنی که به نظر میاد تو آینده جز کارکترهایی باشه که بیشتر اونو میبینیم .. به نظر من واقعا کارکتر خوبی بود و در کنار شوخ طبعی و انحرافی که دندی داره، بودن یه دختر که اینقدر قوی ـه و میتونه به دندی زور بگه و نیروهای دکتر گل رو به اون راحتی نقش بر زمین کنه، حسابی جذابه و باید ببینیم در آینده چه اتفاقاتی بین اون و دندی می افته.

بی‌مصرف بودن میو چیزی بود که اپیزود رو شروع کرد .. اینکه میو مفت خوری بیش تو سفینه نبود و بخاطر همین دندی تصمیم گرفت از شر میو خلاص بشه ولی تو این بین میو واسه نجات خودش هم که شده، یه سری اطلاعات رو در مورد "رامن فانتومی"رو کرد. رامنی که ظاهرا قراره خیلی خیلی خوشمزه باشه و حالا به دنبال پیدا کردن این رامن از یه لوکیشن به لوکیشن دیگه میرفتن. تو این بین به هر لوکیشنی که میرسیدن، میو با استفاده از سایتی مثل توییتر، هر جا که میرسن رو به صورتی آپدیت میکرد و از طرف دیگه دکتر گل با دیدن این اطلاعات آپدیت شده، تک تک لوکیشن‌هایی که اونا حرکت میکردن، رو میفهمید و به دنبالشون حرکت میکرد. مبارزه دندی و بقیه با نیروی دکتر گل تو هر لوکیشن به شکل خیلی بامزه ای در اومده بود و میو همینطور به لو دادن لوکیشن خودشون ادامه میداد. تو این بین وقتی تو یکی از رستوران‌ها بودن، متوجه شدن که دیگه پولی ندارن و این وسط چشم دندی به "اسکارلت" افتاد. زنی که تو شروع اپیزود مسئول تایید فضایی‌های ناشناخته بود و اونا رو بخاطر نداشتن یه فضایی ناشناخته بیرون انداخته بود. یکی از بهترین قسمت‌های اپیزود این روبرویی دندی با اسکارلت بود. دندی به یه شکل خنده دار و با حرکات "مایکل جکسون" ـی به سمت اسکارلت رفت و با کُلی ادا در آوردن ازش پول خواست که اصلا عکس العمل خوبی رو از طرف اسکارلت دریافت نکرد. هنوز چیزی نگذشته بود که بازم نیروهای دکتر گل از راه رسیدن و دندی و بقیه مجبور به فرار شدن. این وسط، اسکارلت حسابی حال نیروهای دکتر گل رو گرفت و اونا رو یکی یکی نابود کرد. اسکارلت حرکات رزمی بسیار خفنی داشت و صحنه‌های مبارزه‌ش خیلی دیدنی بود.

نوبت به برملا شدن راز اینکه "چطور هرجا دندی میره، نیروهای دکتر گل از راه میرسن؟" رسیده بود. بلاخره متوجه شدن که همه این بدبختی‌ها زیر سر میو هستش. از طرف دیگه دکتر گل که دیگه خسته شده بود، تمام نیروهاش رو با استفاده از "انحراف فضایی" به سمت لوکیشنی که دستگاه میو وجود داشت، حرکت داد که .. خوشبختانه دندی اون دستگاه رو بیرون پرت کرده بود و بخاطر همین دکتر گل بازم نتونست به دندی برسه. کنجکاوم بدونم، این تعقیب و گریز دکتر گل تا کی قراره ادامه پیدا کنه؟ و البته دندی چه نظری یا ذهنیتی در مورد دکتر گل خواهد داشت و یا تو گذشته داشته .. احتمالا رابطه جالبی بین دکتر گل، رئیسش و دندی وجود داشته باشه که ارزش دنبال کردن این تعقیب گریز رو داره. بعد از این ماجرا، میو به صورت اتفاقی تو یه رستوران با رشته‌های کهنه ‌ای روبرو میشه که اونا رو به کرمچاله و یه بُعد دیگه میکشونه .. جایی که آشپز سازنده رامن فانتومی رو پیدا میکنن. یه موجود فضایی عجیب و زشت که داستان زندگی غم انگیزشو برای دندی تعریف میکنه. داستان با اینکه حالت دراماتیکی داره ولی بیننده رو وادار به خنده میکنه! اشک‌هایی که این فضایی روی رامن خودش میریزه، عامل اصلی خوشمزگی رامن فانتومی و اینقدر قوی بودن اون رامن بوده و حالا دندی و میو میتونن اون رامن رو بچشن و ازش لذت ببرن.

کرمچاله همینجور به اونا نزدیک‌تر میشد و به گفته کیوتی اگه اونا زود برنمیگشتن، دیگه امکان برگشتنشون به سفینه وجود نداشت و برای همیشه تو اون بُعد موندگار میشدن. بهرحال دندی تونست مزه اون رامن رو بچشه ولی متاسفانه یا خوشبختانه (!) میو نتونست اونو بخوره و دیدن اینکه دندی و میو چطور رامن به دست درون کرمچاله کشیده میشدن، فوق العاده دیدنی بود. ظرف رامن فانتومی که تو دست میو بود و همینجور تو هوا معلق مونده بود. رامنی که هرگز خورده نشد و در عوض تو فضای عجیب اون بُعد شناور شد. قسمت بعد ظاهری فن‌سرویس دار داشت .. پیشنمایش جالبی بود .. امیدوارم بازم قسمت خوبی تو راه باشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- اسکارلت :



- دندی در محاصره نیروهای دکتر گل :



- رامن فروشی بُعد دیگه و روبرویی با اون فضایی آشپز :



- برگشتن به سفینه :