M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Classicaloid - Episode 04

Classicaloid - Episode 04



چه لذت خوبی داره که در حال شنیدن Ave Maria باشی
و بیای سراغ نوشتن صحبتی اپیزودیک از این انیمه.


چیزی که من از این انیمه دوست دارم، بهش رسیدم و فکر می کنم یکی از نقاط قوت کاره اینه که هر کارکتری که وارد انیمه میشه، هر رفتاری که بروز میده یک قاعده و داستانی پشتش داره (گیوزا هنوز مبهمه .. اون بماند.) و اینجا با وجود و ورود فرانتس شوبرت به انیمه میشه باز هم این نکته رو به زیبایی دید؛ اینکه شوبرت بتهوون رو تحسین می کنه، میپرسته و از اون طرف، از موتسارت انزجار داره و حتی با وجود نشناختن کارکترش ولی احساس چندشی ناگهانی بهش قالب میشه همه ریشه هایی در تاریخچه زندگی این موزیسین ها داره و جالبه که با هم نگاهی به برگه ای از گفته ها و شنیده ها در خصوص این کارکترهای تاریخی و اتفاقاتی که بینشون افتاده بندازیم.

اول مرید بودن شوبرت و ابراز علاقه بالایی که از بتهوون از خودش نشون داد .. شوبرت در انیمه بتهوون رو استاد موسیقی و هدف پایانی خودش می دونه ... روح سرگردانیه که باید به مقصود خودش که بتهوون هست برسه .. اما چرا؟! ریشه این دلدادگی به سال 1822 برمی گرده؛ زمانی که گفته میشه انتهای دوران زندگی بتهوون بوده، این دو همدیگه رو ملاقات کردند و بتهوون کار شوبرت رو تحسین برانگیز خونده. و با اینکه آنچنان سابقه ای از اینکه واقعاً چه در بین اونا گذشته وجود نداره ولی به وضوح میشه الهام گیری شوبرت از بتهوون رو در درون آثارش شنید و احساس کرد. پس طبیعتاً داشتن رفتاری پر از عشق از طرف شوبرت نسبت به بتهوون با داشتن چنین تاریخچه ای اصلاً بعید و دور از انتظار نبوده و نگاه انیمه و عوامل ساخت کار نگاه بسیار دقیق و با حوصله ای به نظر میرسه .. چون فرصت گذاشتن و به تحقیق در اینباره و اینکه چه خصوصیاتی به شوبرت بدن مشغول شدن .. این منو به عنوان مخاطب بیشتر مجذوب اثر می کنه.

و در مورد موتسارت کوتاه تر گفته میشه که بعضی از کارهای اولیه شوبرت به حس و حال کارهای موتسارت نزدیک بوده و اینکه یک فلش بکی در انیمه از استاد سالیری، استاد موسیقی شوبرت دیدیم هم اشاره ای به همین موضوع داشت؛ اینکه اونُ مقلدی خوند و اینکه شوبرت با نگاهی کج به کارکتر موتسارت نگاه می کنه دلیلش می تونه خوار شمرده شدن آثارش و مقایسه شدن کارش با موتسارت بوده باشه. قاعدتاً و از لحاظ منطق (و در حقیقت) دو موزیسین در این سطح به هیچ وجه از هم متنفر نمیشند و خب اینجاست که پای کلمه "اغراق" به میون میاد؛ کاری که کارگردان انیمه، یوئیچی و باقی عوامل در به رخ کشیدن اون استاد هستند. و وقتی جایی عشقی رو کاشتید می تونید در کنارش برای بامزه تر شدن فضا تنفر رو هم بکارید .. با وجود چنین موتسارت منحرفی اصلاً هم کار سختی نیست.





[روبرو شدن شوبرت با موسیقی موتسارت!]


حس عجیبی که در مورد کارکترهای انیمه وجود داره برام عزیزه ...

احساسی دلگیر ولی پر جذبه وجود داره؛ من این رو لمس می کنم .. با وجود اینکه انیمه سعی می کنه طنز باشه و گاهی لبخند رو هم به روی لب من مینشونه ولی باز هم وقتی به این فکر می کنم که شوپن، شوبرت و حتی موتسارت ... همه عمری کوتاه داشتند و چه زود بار سفر رو از این دنیا بستند آه حسرتی از نهادم بلند میشه و با خودم میگم اگه این موزیسین ها عمری طولانی تر می داشتند چه قطعات بزرگ دیگه ای خلق می کردند و چه حیــف که اونا به این سرنوشت روبرو شدند. ولی خب جذبه از جایی برمی خیزه که می بینیم با وجود رسیدن اونا تنها به دوره 30 سالگی باز هم آثارشون بی نهایت ماندگار باقی موندن و چه انسان های بزرگی که با شنیدن قطعات اونا الهام گرفتند و در زندگی به موفقیت های بزرگی دست یافتند. درود به این دسته موزیسین فراموش نشدنی!

یکم رفتم به حاشیه ... برگردیم به جاده اصلی!

اپیزود خوبی بود .. شاید یکی از بهترین اپیزودهای انیمه .. چون به خوبی تونستیم یک ترکیب از حضور تمام "موزیک" دارهایی که تا به حال معرفی شدند رو ببینیم. فلش بکی از فرار بتو و موتس هم دیدیم که در نوع خودش جالب بود .. نمی دونم فقط منم یا کلاً محض ترول اون وسط چیزی بود، ولی موندم اون نفر سومی که با موتسارت و بتهوون فرار کرده کیه و آیا قراره اونُ ببینیم یا نه. از طرف دیگه فکر می کنم کم کم وقتشه که باخ رو هم بیشتر ببینیم .. جای ورودش محیاست .. کافیه قدم برداره.

از گوته هم در اپیزود صحبت هایی شد؛ اینکه شوبرت چطور از شعرهای اون استفاده می کرده و خصوصاً شعری که در موردش صحبت هایی شد و تکیه کلام شوبرت، سخن گفتن از اون شعر و مثال دونستن انسان های دنیای انیمه با نوکر و نوچه های شاه اِرل بود، شعر Der Erlkönig که من سراغ سرچ رفتم و به محتوای شعر هم پی بردم ... برام جالب بود و وقتی شعر رو بخونید با توطئه ای که در ذهن شوبرت می گذشت و صحبت از شاه اِرلی که می کرد بهتر آشنا میشید :


کیست که در شباهنگام به گاه باد و طوفان در دل شب میتازد؟
پدری با فرزندش.پسرک را در آغوش میفشارد و
نوید اطمینانش میدهد و گرمش نگاه میدارد.
»پسرکم چرا بدینگونه هراسان چهره ات را میپوشانی؟«»آه پدر مگر شاه ارل را نمی بینی؟
»با تاج و دمش است شاه ارل
»پسرم . تنها اندکی مه است آنجا

»فرزند دوست داشتنی با من بیابا تو بازیهای دل انگیز خواهم کردبر ساحل دسته گلهای زیبا خواهند بودو مادرم لباسهای طلائی فراوان خواهد داشت

»پدر پدر نمیشنوی که شاه ارل
مرا چه قول ها میدهد آهسته در گوشم به نجوا؟
»پسرم آرام باش و آرام بمان
باد است که در برگ های پژمرده غوغا میکند«
»پسرک زیبا تو را سر آن نیست که با من بیایی؟
دخترانم بی تابانه در انتظار تو اندو بر کناره نظاره گر رقص شبانه تو خواهند بودو تو را در گهواره تاب خواهند داد با آوازهای شبانه تا خوابت برباید

»پدر پدر نمیبینی دختران شاه ارل را آنجا
در آن مکان مه آلود؟«
»فرزندم فرزندم بدرستی که میبینمشبیدهای کهنسالند که چنین تیره به نگر می آیند«

»دوستت دارم زیبایی پیکرت چنین مرا می فریبداگر که به اختیار با من نیایی ترا به زور خواهم برد««پدر پدر اکنون شاه ارل مرا گرفته است
آه که بر من آسیب میزند«

پدر هراسان و ترسان اسب را می تازد
فرزند نالان را در اغوش میفشاردسخت و جانکاه به منزل میرسد
در آغوشش فرزند جان داده است


اما بادبادک ها شوبرت رو از ملاقات با بتهوون باز داشتند و به شرق آفریقا فرستادن!

حالا باید دید دوباره کی شوبرت رو خواهیم دید و تو این بین چه اتفاقی در انیمه می افته. موندم که آیا موزیسین جدیدی در راهه یا اینکه حالا به دل اتفاقات و کارکترهای معرفی شده فعلی میریم؟ بهرحال دیدن این جریان جالب انگیز می مونه. حرف های خوبی میشه در مورد اپیزود 4 ام زد و ورود شوبرت به انیمه اتفاق خوبی واسه کار بود .. به خوبی کارکترها رو با هم درگیر کرد و نشون داد که وقتی تعداد کارکترهای انیمه بالاتر بره آنچنان آسیبی به فضا وارد نمیشه .. درسته که شوپن کمتر نشون داده شد ولی خب کارکتری که منزویه با یک حضور کوتاه می تونه خوش بدرخشه.

بگذریم .. منتظر هفته بعدم.

- بامزه بازیِ شوبرت با بچه کوچولوها :



- برخورد جالب هم با سوسکه داشت :

Sora No Woto

Sora No Woto




داستان : دختری به نام کوناتا به دنبال شیپورچی شدن به یک جوخه کوچک نظامی در شهری دور افتاده ملحق میشه و قصد تعلیم دیدن در اونجا رو داره.

اولین نکته ای که خود به خود توجه من رو به خودش جلب کرد نوع طراحی کارکتر انیمه بود که بطرز جالبی به انیمه K-On شباهت داشت؛ این وقتی جالب تر میشه که متوجه میشید این انیمه زیاد با K-On شباهتی نداره .. خب، شاید یه مقدار از لحاظ برش بودن و گاهی! ولی بجز اون و هر چه انیمه جلوتر میره تفاوت ها بیشتر محرز میشن. و همین باعث میشه که دیدن گرافیکی این چنینی برای بار دوم، اینبار در یک فضای متفاوت به دل مخاطب بنشینه. پس از لحاظ طراحی کارکتر یه نکته خوب برای چک کردن خواهید داشت و اگه از طرفداران K-On هستید میشه این رو عاملی مجذوب کننده برای کار در نظر گرفت.

داستان بیشتر اپیزودیک دنبال میشه ولی فضای ساکت و مخوفی داره؛ با اینکه در حین انیمه برش زندگی وار و ملایم پیش میریم ولی همش احساس میشه قراره اتفاق بدی بیافته و قراره این سکوت ناگهان با صدای یک بنگ شکسته بشه و جریان جالب و دراماتیک بشه. و بعد تو میونه راه با خودت میگی "نه، چنین اتفاقی نمی افته و بهش نمی خوره" و جالب اینه که خلاف این موضوع رخ میده و گاه پیش میاد که فضا دراماتیک بشه و از این لحاظ انیمه به خوبی غیرمنتظره عمل می کنه. بار درام خوبی به انیمه حاکم میشه و خصوصاً تو نیمه دوم بهتر این موضوع به رخ کشیده میشه که به شخصه با دیدن اپیزودهای اول کمتر فکرشُ می کردم که به چنین سرانجامی برسیم.

موسیقی یکی از بهترین نکات انیمه (اگه بهترین نبوده باشه) بود؛ به حدی خوب بود که من وقتی به اپیزود 7-8 رسیدم OST انیمه رو دانلود شده کنار خودم داشتم و منتظر تمام شدن انیمه و گوش سپردن بهش بودم. حالا چه در دل انیمه و ترامپت زدن کارکترها (Amazing Grace ای که به زیبایی هر چه تمام تر به داستان ربط داده شده بود و نواخته میشد.) و چه خودِ موسیقی متن انیمه که به تلخ و شیرین بودن دنیای انیمه کمک زیادی می کرد. عنصرهای وجودی انیمه به بهتر به دل نشستن انیمه کمک بسیاری می کرد .. همون سکوتی که ازش حرف زدم .. همون دور افتاده بودن شهر، همون تو دل کوه ترامپت به دست بودن و البته حس جنگی که انسان های این انیمه رو در بر گرفته. اینها باعث میشد علاوه بر لطافتی که در انیمه به چشم می خوره نوای موسیقی کار تاثیرگذار تر بشه و سطح کیفی انیمه بیشتر از یک انیمه معمولی به نظر برسه.

کارکترها زیاد نبودن و با همه شون میشد ارتباط برقرار کرد .. یکی از نکاتی که من دوست دارم تو انیمه ها ببینم، داشتن تعداد کارکترهای پایین و تمرکز خوب داشتن به همون کارکترهاست که این انیمه از این لحاظ عالی بود؛ کارکترهای اصلی در حد 10-11 اپیزود تمرکز بزرگی داشتند و روی هر کدوم به خوبی مانور داده شد و از هر کدوم حرف زده شد. کاری که در بعضی انیمه های امروزی رعایت نمیشه و همین جابجا شدن بین کارکترهای فرعیِ زیاد باعث آسیب دیدن انیمه مورد نظر میشه ولی در اینجا انسجام خوبی از این لحاظ داشتیم. و البته نوع طراحی چهره اونا هم یه نکته خوب دیگه بود که بهش اشاره کردم و اون برای من حکم خوبی در دلنشین تر شدن خصوصیات اخلاقی و رفتاری کارکترهای انیمه داشت.

روی هم رفته ... از دیدن کار راضی بودم.

دلم می خواست کمی بیشتر باهاش انس بگیرم و فکر می کنم شاید این اتفاق به مرور زمان بیافته و عمر انیمه رو خوب می بینم؛ اینکه در طول سال های بعد وقتی به گذشته و این انیمه نگاه کنم چهره مثبت و خوبی رو به خاطر میارم که اگه این نکته از همین زمان دیدن انیمه به ذهن شما برسه قطعاً چیز خاصی رو در دنیای انیمه احساس کردید که به دل شما نزدیک بوده. Sora No Woto برای من اون چیز خاص رو داشت و احتمالاً بتونه جز لیست کارهای پیشنهادی من به دیگران بره و بتونم بخوبی ازش به عنوان "یک انیمه کمتر دیده شده" (Hidden Gem) حرف بزنم .. و بگم که می تونید بهش فرصتی برای دیده شدن بدید.



Flip Flappers - Episode 03

Flip Flappers - Episode 03






مرزهای تخیلی که با این انیمه پشت سر گذاشته میشه ... !
بی خود نیست که اسم فضا رو Pure Illusion گذاشتن.



عالی! دارم می شمرم که در طول این فصل چقدر این کلمه رو برای این انیمه بکار میبرم و تا حالا بارها و بارها پیش اومده که در بین اپیزودها انیمه رو عالی بدونم .. این انیمه با گروه خونی من سازگاره .. بطرز عجیبی حسش می کنم و دوسش دارم. نوع گردش و پیاده سازی محیط و پیش روی داستان به طرز دل انگیزی روون و راحته. اصلاً احساس کسلی رو بین اپیزودها احساس نمی کنم .. دلم می خواد بجای 20 دقیقه، 40 دقیقه رو با کوکونا و پاپیکا غرق در این فضای فانتزی بشم. این اپیزود هم همینطور بود و حتی بهتر از اپیزودهای قبل!

با ورود یک بدمن یا بهتر بگم دو بدمن در یک اپیزود به زیبایی هر چه تمام تر هیجان کار بالا برده شد و البته پرده از راز جدیدی برداشته شد؛ اینکه یایاکا درگیر چه کارهایی بوده و داره به چه کسی خدمت می کنه. من قضیه رو خیلی ساده تر می دیدم ولی جالبه که یایاکای خجالتی تو قسمت قبلی اینجا اینطور با این اقتدار به مبارزه مشغول بود و خب این خصوصیت تنها به یایاکا برنمی گرده؛ کوکونا هم شخصیت تو دار و نسبتاً منزوی ای به نظر میرسید و حالا اینجا می بینیم که به مثال دخترهای جادویی به زیبایی تمام تغییر شکل میده و یه صحنه خلاقانه رو به رخ می کشه.

از موجوداتی که پاپیکا بهشون برخورد حرف بزنیم؛ موجوداتی که در دهکده ای (؟) فانتزی و کم آب زندگی می کردند و حتی با وجود کم آبی مهربونی خودشونُ نشون دادن و به پاپیکای زندانی آب و غذا دادن. و تقریبا .. باز هم به من احساس جیبلی واری به فضای انیمه قالب شد و این نکته رو دوست دارم؛ اینکه علاوه بر خلاقیت تند انیمه، خلاقیت لطیفی درون اثر هم به چشم می خوره .. نمیشه ترس این موجودات از پاپیکا رو دید، نوع فراری که از دست و پای به قل و زنجیر کشیده‌ی پاپیکا دارن رو دید و حس و حالی نوستالژیک پیدا نکرد. اما بعد تو همون دهکده یه دار و دسته آشنای دیگه به چشم خوردن .. دار و دسته ای صحرایی و لات مثل گنگ های انیمه Hokuto no Ken (یا بگیم Mad Max، چطوره؟! ) و یکم فضا زمخت تر شد. دیدن اون سنگدل ها در کنار این موجودات کاوایی دل رو به دلسوزی وادار می کرد؛ عجب ترکیب جالب و غیرمنتظره ای ... و خوشی این جریان اینه که شما با وجود دیدن سنگدلی این دار و دسته لات همچنان دارید از فضای پیش روتون لذت میبرید .. چشماتون بازم این صحنه های خلاقانه رو طلب می کنند و چه می دونید ... انگار اپیزود حرف های بیشتری برای گفت داره.








تو ادامه، کوکونای حالا ماسک زده و خطرناک رو با فلش بکی جالب از اون حرمــسرا/حمام عجیب و غریب شناختیم و فهمیدیم چطور به اون ماسک رسیده؛ فکرشُ بکنید .. یکی مثل پاپیکا تو این دنیا به جایی مثل دهکده مهربون اون موجودات میرسه که بهش آب و غذا میدن و از اون طرف کوکونا به یه جای وحشتناک که اونُ با یک ماسک به موجودی شرور تبدیل می کنند پا میذاره. قدرت و مرز تخیل این انیمه قابل تحسینه.

بهرحال هر جوری بود، کوکونا از دست ماسک نجات یافت. و حالا نوبت اتحاد برای شکست دشمن جدید، کسی که ماسک رو به کوکونا داده بود رسید.

جنگی صحرایی در گرفت؛ جنگی پر از خلاقیت تصویری و جلوه های چشم نواز .. چه از به پا خواستن خاک گرفته، چه به هوا پرت شدن کارکترها و به دل آسمونا رفتنشون، چه صحنه تبدیل دختر جادویی وار دو کارکتر و چه صحنه های میمیک نزدیک دختر بد داستان که اونُ ترسناک به چشم می آورد ... همه چیزِ این لحظات به زیبایی اپیزود کمک می کرد. آدم با دیدن این مبارزه یاد انیمه Kill la Kill می افته ... من افتادم؛ چه خوب تونستن حس نزدیکی نسبت به خلاقیت مبارزه ای اون انیمه رو در اینجا بوجود بیارن و من چقدر از این موضوع استقبال می کنم که حد و مرز رو رعایت نکنیم ... اینجا و در Flip Flappers شما می تونید هر کاری بکنید .. این چیزیه که درباره این انیمه دوست دارم.

ذوق ساخت لحظات اغراق آمیز و ارجاع وار انیمه بی نظیره.







بعد از اینهمه مبارزه پاپیکا و کوکونا با اون دختر بدجنس، این یایاکا و دو دختر دیگه بودن که از راه رسیدن و کار اونُ تموم کردن و به نظر میرسید زیادی راحت اینکارو کردن. و آیا این یعنی قدرت یایاکا و دسته اون بیشتر از پاپیکا و کوکوناست؟! بعید می دونم. پاپیکا و کوکونا تازه با هم زوج شدن و اینطور که به نظر میرسه یه زوج فوق العاده با پتانسیل هستند .. پس حالا حالاها واسه قضاوت زوده و شاید حتی یایاکا یه نوچه ساده واسه اون ابر قدرتی که تو انتهای اپیزود دیدیم و به نظر میرسه بدمنِ اصلی داستان هست باشه. دار و دسته ای که تو اون محیط انتهای اپیزود دیدیم بسیار شیطانی به نظر میرسیدند .. درست بعد از شکست دادن یک شخصیت بد پا به دنیای یک شخصیت بد و اینبار بزرگتر گذاشتیم تا مسیری رو برای اپیزودهای آینده باز کرده باشیم.

اما هنوز جای شفاف سازی در داستان باقیه .. شاید به توضیحات خیلی بیشتری نیاز داشته باشیم. ولی فعلاً باید از غرق شدن در فضای خلاقانه کار لذت برد و دید که چقدر انیمه در به رخ کشیدن بیشتر جذبه های بازی با قوه تخیل خوب عمل می کنه و روند صعودی کار ادامه پیدا می کنه یا نه. امیدوارم صعودی بودن مسیر حرکتمون همچنان سرجای خودش باقی باشه. بهرحال هر چی که باشه، این انیمه جز محبوب های این فصل منه .. دارم بیشتر و بیشتر بهش علاقمند میشم. ^_^


صحنه‌هایی از اپیزود :

- دختر و دشمن اصلی این اپیزود :



- یایاکا و دو همراهش :



- لحظه های اولیه اپیزود هم خیلی خوب بود ... دوست داشتم :



Classicaloid - Episode 03

Classicaloid - Episode 03






لیست و شوپن، اجاره نشین های جدید کانائه!
فضا داره موزیکال تر میشه.



اول اینکه از این انیمه متشکرم که باعث شد تحقیقات کلاسیکی روی انیمه داشته باشم؛ قطعه های موزیک این موزیسین ها رو بیشتر سرچ کنم و اطلاعات خودم رو بالا ببرم؛ خصوصاً در مورد اپیزود سوم و حضور لیست که آنچنان شناختی ازش نداشتم و فقط در این تعجب بودم که چطور در انیمه لیست که مرد بوده به زن تبدیل شده که خوشبختانه درباره ش یکی دو دیالوگ داشتیم و ظاهراً وقتی به حالت کلاسیکالوید برگشته، حالت زن رو به خودش گرفته و موتسارت هم حسودیش میشد. (احتمالاً در آینده بیشتر شفاف سازی میشه.) اما اینکه تونستم شباهت هایی بین لیست و شوپن پیدا کنم باعث شد که زوج بودن اونا برام منطقی تر بشه. اینکه برهه زمانی زندگیشون بهم نزدیک بود و جالب اینه که بدونید شوپن فقط یک سال از لیست بزرگتره. و علاوه بر این جریان برهه زمانی، بارها گفته شده که این دو با هم دوست بودن و از اینکه عوامل انیمه به دوستی این دو بها دادن و اونا رو با هم زوج کردن خوشم میاد .. بها دادن به اطلاعات واقعی موزیسین ها می تونه این انیمه رو پربار تر کنه.


لیست تو انیمه یه زنه و اهل لاس زنی! حتی با کانائه هم لاس میزنه ... و اینطور که گفته میشه در حقیقت هم مرد عشوه گر و محبوبی بین زن ها بوده. پس اینم یه نکته خوب دیگه ست .. اینکه به خصوصیات اخلاقی و شهره این کارکتر توجه شده ولی بحث خصوصیت که پیش کشیده میشه یه سوال پیش میاد که چرا شوپن باید منزوی و گوشه گیر باشه؟ گفته میشه که شوپن اجرا در سالن های کوچک رو بیشتر ترجیح میداده ولی ممکنه القای خصوصیت منزوی بودن شوپن از مرگ تراژدیکش در سن 39 سالگی نشات گرفته باشه که من ازش اطلاعی نداشتم و فکر می کردم این جنبه خجالتی و در سکوت فرو رفته ی شوپن صرفاً یه تز بوده که توسط سازندگان انیمه داده شده که خوشحالم اینطور نبوده و حتی در این مورد هم استرس به خرج داده شده و کارکتر رو گرفتن الهاماتی از واقعیت شخصیت پردازی کردند.

روی هم رفته ...
فکر می کنم اپیزود بدی نبود و حس می کنم کمدی کار داره رشد می کنه و همچنان صحنه های برتر انیمه صحنه های اجرای "موزیک" هستند. این قسمت بخش لیست بسیار زیبا و دلچسب بود و حسابی دل من رو برد.



قسمت بعد هم که قرار شوبرت وارد داستان بشه ... "بتهوون سنپای" گفتنش منُ خندوند.


Flip Flappers - Episode 02

Flip Flappers - Episode 02





صدای ملچ ملوچ و لیسیدن انگشتای من بعد از دیدن این اپیزود اتاقُ برداشته.
عالی بود .. عالـــی!




خدا رو شکر که انیمه داره مطابق میلم جلو میره و هنوز حس ضعفی واسم نداره. ماجراجویانه و لطیف و پر از لحظات خوبِ خوبِ خوووووووب! هر اپیزود با کوکونا و پاپیکا یه ماجراجویی ابرعجیب و توهم آمیزه. جایی دیدم که کسی از احساس جیبلی وار بودن و تریگر وار بودن انیمه (اسم دو استودیو) حرف زده بود و حالا که بهش فکر می کنم می بینم واقعاً هم چنین حسی رو داره؛ هم فانتزی لطیف جیبلی رو میشه درونش حس کرد و هم میشه عجیب و غریب بازی ها و تندرفتن های استودیوی تریگر رو در انیمه لمس کرد. و این چه خصوصیت خوبی واسه این استودیوی تازه کاره. و تازه، من خودم احساس می کنم این انیمه به Jinrui wa Suitai Shimashita شباهت عجیبی داره ... Jinrui wa Suitai Shimashita یکی از برترین انیمه های تمام دوران منه و تو 10 انیمه برترم جا داره. یه حس شباهت عجیب بین Jinrui wa Suitai Shimashita و Flip Flappers احساس می کنم که واسه من رویاییه! حتی ED انیمه هم شباهت زیادی به اون سری داره و چه بهتر از این؟! من یکی که خریدارم!

و اینکه، فقط کافیه خودتونُ تو دل انیمه رها کنید ...

دیگه بقیه کار رو کوکونا و پاپیکا انجام میدن؛ شما رو به عمق ماجراجویی، بُعد و مکان هایی میبرند که انتظارشُ ندارید و این عطش دیدن هرچه بیشتر دنیاهای متفاوت چیزیه که این انیمه رو واسه مخاطب میسازه؛ فقط کافیه به این اپیزود نگاه کنید ... نه! فقط نیمه دوم رو ببینید .. چقدر دنیای جدیدی که بهش پا گذاشتیم خاص بود. دریایی از خصوصیات جزئی و جالب محیطی و کارکتری رو شاهد بودیم. شاید بعضی ها فقط گوش های خرگوشی رو ببینن و خب سرعت انیمه کمی بالاست ولی این یه خصوصیت دوم خوب به انیمه اضافه می کنم و اون خصوصیت دارا بودن قابلیت تماشای مجدد انیمه ست. من فکر می کنم این خصوصیت در این کار وجود داره ... خودم اپیزود اول رو دوبار تماشا کردم و همچنان از دیدنش لذت بردم. حالا مطمئناً در طول هفته باز به سراغ اپیزود دوم میام و چک می کنم که چه چیزایی واسم تازگی دارن.

روی هم رفته ادامه باحالی رو داشتیم .. من نمره خودم به انیمه رو از 7 به 8 ارتقا دادم. تا ببینیم ادامه کار چی میشه.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- این صحنه منُ خندوند .. خیلی بامزه بود .. شکل زمین خوردن کوکونا با اون اخلاقش :





- اینکه دانش آموز انتقالی نبود .. شاهزاده بود :



- یایاکا هم بیخودی منُ ذره بین به دست می کنه :



- از صحنه های خیلی خوب و ترکیبی کوکونا و پاپیکا :



- وای، ED هم از الان کاندید بهترین ED فصله!!

Girlish Number - Episode 01

Girlish Number - Episode 01




یکی از بهترین شروع های پاییز!



از همون شروع انیمه نگاهتون به اینکه آیا واتارو می تونه اینجا هم نویسندگی خوبی ارائه بده یا نه و جالب اینه که اینجا می بینید چرا که نه؟! تونسته و کار نویسندگی اپیزود اول به طرز جالبی به دل میشینه. محتوایی جالب و یه کار حاشیه ای در مورد فضای گویندگی و صنعت انیمه که به خوبی می تونه لذت و کیف گوینده بودن و در عین حال گاهاً کثیف بودن بعضی چیزها رو به رخ بکشه. ناگفته نماند که من در ابتدا نسبت به انیمه Shirobako هم چنین حسی داشتم ولی احساس می کنم اینجا با وجود کمتر بودن کارکترهای اصلی میشه چیز متفاوت تری رو به چشم دید و حضور تک دختر داستان تو محور داستان خیلی جریان رو بهتر از حالت معمولی می کنه. اون لباس تخم مرغیش رو عشق بود .. هر دفعه چیتوسه تو صحنه ظاهر میشد نگاه من روی اون لباس خیره می موند.

اصلاً به ظاهر کار نگاه نکنید؛ این یه کار مثل Sore ga Seiyuu نیست که صزفاً ساده و کاوایی باشه. با همین تک اپیزود خوب به رخ کشید که می تونه چه پتانسیلی داشته باشه و چقدر ما رو به جریان متفاوت تری فرو ببره. یه فضای طعنه آمیز و گاهاً نیشخند وار نسبت به صنعت انیمه رو به رخ کشید و نشون داد که قرار نیست کلیشه ای پیش بره؛ جبهه طعنه آمیز چیتوسه در مقابل اتفاقاتی که در اطرافش می افتاد آدم رو یکم به یاد "هاچیمان" از انیمه Yahari میندازه که فکر می کنم همین می تونه خیلی ها رو به سمت انیمه بکشه. پس بحث نویسندگی حسی بدون فیلتر داره و روونی اون می تونه طعم باحالی به فضای کاری ببخشه. امیدوارم این جریان فقط مختص به اپیزود اول نبوده باشه و اپیزودهای بعد هم جریاناتی طعنه آمیز و پر از کنایه در باب صنعت انیمه شاهد باشیم.

حرف آخرم اینه که انیمه Girlish Number منُ غافلگیر کرد و می تونه جز گزینه های اصلی من برای بهترین غافلگیری فصل باشه.



- چیتوسه، کارکتر اول داستان هم میمیک های خاصی داره
از الان جز کاندیدهای من برای بهترین دختر فصل قرار گرفت :





- البته عکس العمل باقی کارکترها در مقابل چیتوسه هم تکمیل کننده خوبیه :

Classicaloid - Episode 01

Classicaloid - Episode 01






دیوانگی با موتسارت و بتهوون!
و آندانتــــه ای با حضور باخ!




بسپریدش به یوئیچی (کارگردان انیمه) تا بتونه با یه سوژه موزیکال هم شما رو مجذوب خودش کنه! تجربیات خوبی که با این کارگردان سپری کردیم به من ثابت کرده که فرد مطمئنی برای دنبال کردنه و می تونه یک فرد ایده آل برای خلق کارهای اغراق آمیز باشه. چه در گینتاما و چه در اوسوماتسو سان .. همه جا به خوبی تونسته این نبوغ رو به رخ بکشه و اینجا هم دست کارگردان هنرمندانه روی اثر و روی این سمفونی کشیده شده. من که از دیدن اپیزود اول لذت تمامی بردم و همین لحظه که شروع به نوشتن نقد کردم برای بار 4 ام یا 5 ام انیمه رو دوباره مرور کردم و باز هم صحنه های موزیکال اثر منُ گرفت! و این چه چیز خوبیه ... اینکه با وجود تغییراتی که در سمفونی ها داده شده میشه باز هم از ریتم موسیقی اثر لذت برد و در کنارش داستانی کمدی وار رو با حضور این عوامل تجربه کرد.

با حضور سوگیتا در نقش بتهوون که خوش درخشید؛ چه فریادهایی و چه خصوصیات اخلاقی جالبی رو به کارکتر بخشیده بود؛ اما خب، این سوگیتاست .. از اون همیشه انتظار خوب بودن میره. چیزی که من قبل از اومدن به سراغ انیمه باهاش مشکل داشتم نقش یوکی کاجی در قالب موتسارت بود که نمی دونستم چه نتیجه ای در پی داره. حقیقتش بدم نیومد ... فوق العاده نبود ولی از طرفی موتسارت زیاد تو این اپیزود نقشی نداشت و به نسبت بتهوون سوگیتا کمرنگ تر به نظر میرسید. (شاید داد و بیداد زیادی بتهوون منُ به این فکر انداخته!) قضاوت درباره یوکی کاجی و صدای اون در قالب شخصیت موردعلاقم رو به بعدها میسپرم!

یکی از نکات خیلی خوب انیمه رنگامیزی اون بود ... وووووه ... واقعاً از این لحاظ محشر بود؛ صحنه های موزیکال با رنگامیزی متنوع و پر از حس و حال به زیبایی هر چه تمام تر رسیده بودند. و من یکی خدا خدا می کنم که تو اپیزودهای بعد هم سر صحنه های موزیکال تلاش خوبی به کار برده بشه و رنگامیزی اثر حفظ بشه ... برخلاف رنگامیزی دیگه ای که تو این فصل دیدیم و خوشم نیومد (Nanbaka) ، کلاسیکالوید پاشیدن رنگ خودش رو به نحوی احسن انجام داده و غرق شدن در موزیک کلاسیک با رنگامیزی عالیِ انیمه تجربه ای لذت بخش بود.










در مورد داستان نمیشد چیز فوق العاده ای رو تصور کرد ...

به حد کافی خوبه و میشه از دیدنش لذت برد. سناریوی اولیه خوبی داشتیم و حالا موتسارت و بتهوون خونه خودشونُ به دست آوردند. باید دید دار و دسته باخ ساما () چه جریانی با کلاسیکالویدها دارند و چه اتفاقاتی بعدها خواهد افتاد. اتفاقاتی که پای شوپن و باقی موزیسین ها رو هم به میون می کشه و دیدن هر اپیزود با حضور یک موزیسین خاص مطمئناً لذت بخش خواهد بود.

چیزی که کمی منُ اذیت کرد درست دیده نشدن اثر توسط بعضی جوامع انیمه ای بود و اینکه انیمه برای خیلی ها سوتفاهمی بیش نبود. خیلی ها با نگاه اشتباهی به سراغ انیمه اومدن و خیلی ها هم از اینکه چنین ورژنی از موتسارت و بتهوون خلق شده ناراضی هستند. می تونم کمی بهشون حق بدم ولی از دیدگاه خودم، همراه شدن با یک ورژن انیمه ای از این کارکترهای بزرگ تاریخ می تونه نکات مثبتی داشته باشه؛ حالا چه بحث آموزشی و چه بحث سرگرمی! کافیه با دیدن این انیمه یک نوجوان به فکر به دست گرفتن سازی کلاسیک بیافته یا به سراغ شنیدن آثار کلاسیک بره ... با دریایی از موسیقی زیبا روبرو میشه!

روی هم رفته شروع جالب انگیزی داشتیم .. راضی بودم.

و البته می خوام به این اشاره کنم که تک دیالوگ باخ "آندانتــه" از نظر من بهترین دیالوگ اپیزود بود. حس بسیار باحالی به کارکترش بخشید.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- خدا به خیر بگذرونه! یک اپیزود و چنین بلایی با گیوزا پختن دیدیم :



- لحظه رها شدن قدرت "موزیک" که باید بیشتر ازش چیزی بدونیم :



- و لحظه موردعلاقه من از اپیزود، باخ ساما و ابهتش :

Flip Flappers - Episode 01

Flip Flappers - Episode 01



عجب اپیزود پر آشوب و عجق وجقی بود. (از نوع خوب!)

ولی تو فصل پاییز ضعیفی که داریم سپری می کنیم این یکی با شروعش تونست تا حدود زیادی منو راضی کنه.

برای من نکته خوب انیمه سه چیز بود :

- دو کارکتر اول که هر دو واسم دوست داشتنی بودن؛ رابطه بینشون قشنگ قابل لمسه و میشه اونُ قبول کرد.
- فضای فوق عجیب کار که با انیمیشن جالب و زیبا همراهی میشد.
- اشاره های زیرپوستی شوجو آی کار که به راحتی و بدون دست گرفتن ذره بین خودشونُ نشون می دادن.

با این سه میشه چه ماجراجویی هایی خلق کرد.


چند شات مختلف از قسمت اول :