M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Amanchu - Episode 09

Amanchu - Episode 09



هی، اینجا رو، رنگ و بوی آریا به مشام میرسه.
آکاری چان، آیکا چان مهمون اپیزودن ... !



واو، به این میگن یه اپیزود پر از حرف! اپیزود قبلی رو به خوبی جبران کردیم .. بازی با خاطره هایی زیبا از تکو، دیالوگ های بی نهایت زیبایی که از دوستی، خاطرات و نوستالژی به زبون می آورد و دوران مدرسه ای سابقش با حضور دو گوینده موردعلاقه من از سری Aria ، حقیقتاً انتظارشُ نداشتم .. اولین بار وقتی که صدای آکاری (آریا) رو متوجه شدم وقتی بود که تکیه کلام معروفش "هــــــــه" رو به زبون آورد .. غرق خوشحالی شدم. نوستالژی به سمتم هجوم آورد .. بعد از اون جالب تر این بود که یهو دیدم آیکا هم در کنار آکاری هستش و وای که ساتو جونیچی چه انتخاب خوبی واسه این جریان داشته. فقط کاش که نقش آیکا بیشتر بود و بیشتر از این بهش دیالوگ داده میشد .. سخت میشد از نبود نقش کافی آیکا هق هق نکرد. بهرحال نقش آکاری به اندازی کافی پررنگ بود و پشت تلفن و رودرو با تکو لحظات قشنگی رو ازش داشتیم. محرک خوبی واسه احساسات تکو بود و جریان کادو تولد قشنگی رو هم در کنارش داشتیم. و حالا نمی دونم باز در آینده این دو کارکتر رو می بینیم یا نه ولی این اپیزود پر از نوستالژی و احساس بود .. بهتر از این نمیشد.

در مورد داستان اپیزود درسته از غواصی کمی دور شدیم ولی دیدن سناریوی ساده ای مثل پر شدن حافظه گوشی خیلی جالب لطافت دنیای آمانچو رو به رخ کشید؛ اینکه تکو چه احساساتی در مقابل رها کردن خاطرات گذشته خودش داشت و اینکه چطور بقیه برای نگه داشتن اون خاطرات به تکو کمک کردند و همین باز دوباره رابطه بین دو سمت رو صمیمی تر می کنه! یه گروه غواصی بی نهایت صمیمی ... و این چیزیه که بعدها در زیر آب لذت دیدن صحنه های دریای رو دو چندان می کنه! اینکه می تونیم لبخندی که در زیر آب میزنن رو با تمام وجود لمس کنیم و دنیای صمیمی اونا رو بپذیریم. معجزه پرداخت خوب به کارکترها اینجا نشات می گیره!

روی هم رفته یکی از بهترین اپیزودهای سری از نظر من این اپیزود بود؛ همه چیز داشتیم ولی گمونم چیزی که این اپیزود رو برام خاطرانگیز می کنه حضور کارکترهای انیمه آریا به عنوان گوینده مهمان باشه ... حس خیلی خیلی خوبی واسم داشت.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- دوستای تکو، (آکاری، آیکا از انیمه آریا) :



- اداهای آی چان و پیکاری در حین دادن کادو به تکو خیلی بامزه بود :


- حتی مشاور چا هم از کادو دادنشون سرخ شده بود :



- یه بغل صمیمانه :



+

- تکو و گوشی موبایلش :



- از لحظه های احساسی خوب اپیزود :



- و از صحنه های زیبای اپیزود :



Amanchu - Episode 08

Amanchu - Episode 08





نامه ای عاشقانه برای آی چان! صورتی که از سرخی دیده نمیشد.
و بعد امتحان ورزشی با تکو و پیکاری!


این قسمت راوی گری داستان بین سه کارکتر چرخید؛ اول ماکوتو و صحبت از نگاهی که به خواهرش داره و اینکه دوست داره ازش مراقبت کنه. لحظاتی هر چند کوتاه که آی چانِ لطیف رو با هم دیدیم (هه هه) و بعد کتک اسلوموشن وار آی چان. هم با کمدی و هم با ظرافت .. ولی خب در عین راوی گری داداش کوچولو تمرینات غواصی ادامه پیدا کرد و کمی داستان یادگیری غواصی تکو به جلو پیش رفت. و مسئله جالب این قسمت نامه عاشقانه ای بود که به آی چان رسید. واکنش آی چان در مقابل نامه یکی از نازنین ترین لحظات انیمه بود ... سرخ شدنش .. سرخ شدنش .. چه چهره فوق العاده خوبی بهش داده بود. نشون داد که با وجود خلق و خویِ بزنی که داره چه معصوم و ناز می تونه رفتار کنه.

بخش دوم که خیلی کوتاه بود رو آی چان راوی گری کرد و دقیقاً همون حس و حال نگران نسبت به ماکوتو رو داشت. و خب معلوم شد که نامه مربوط به یکی از دوستای آی چانه که قفسه ش پایین تر از قفسه اونه. حرف های آی چان در مورد احساس پسری که نامه رو نوشته واسم جالب بود. چیز آنچنان خاصی تو این بخش آی چان ندیدیم و ازش گذشتیم.

و بعد نوبت به پیکاری رسید. که از راوی گری اون به امتحان ورزش کلاس رسیدیم. ریتم و حس و حال صحنه جوری بود که بیشتر از قبل وابستگی تکو به پیکاری نشون داده شد؛ امتحان های ورزشی ای که تکو دوست داشت با پیکاری بده ولی وقتی پیکاری نبود حتی یه پا روی سکو گذاشتنم به زحمت و سختی انجام میداد. و خب صمیمانه ترین لحظه اونا جایی بود که تکو به پیکاری رسید و مثل یک هاپو (!) نشون داده شد. مسابقه دو هم که در نوع خودش دلگرم کننده و شاد بود .. تلنگر دوباره ای به احساسات دلسرد تکو بود؛ اینکه چطور میتونه دلگرم بشه و به مسیر پیش روی خودش پا بذاره.

روی هم رفته اپیزود کمی تا قسمتی نسبت به اپیزودهای قبلی ضعیف بود ولی باز هم حس و حالی همیشگی آمانچو رو داشت.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- صورت سرخ شده آی چان از دیدن نامه عاشقانه :





- امتحان ورزش پیکاری و تکو :



Love Live! Sunshine - Ep 07 & 08

Love Live! Sunshine  - Ep 07 & 08




به توکیـــو رفتیم، رقصیدیــم، آواز خوندیــم!
اما ندرخشیدیم ...
آکوا هنوز راه درازی تا موفق شدن پیش رو داره.


بخاطر دمو و ویدیوهای گروه رتبه گروه آکوا به طرزی باور نکردنی بالا رفت و چیز جالب تر اینکه یه دعوتنامه از طرف توکیو واسه حضور و اجرای گروه آکوا به دست بچه ها رسید. بهونه خوبی بود .. هم یه سفر باحال به شهر شلوغ توکیو از راه رسید و هم یه اجرای پر از حرف و حدیث که اصلاً به اون نتیجه ای که دوست داشتیم نرسیدیم. آکوا نتونست رای خاصی بدست بیاره و از بین 30 گروه اجرا کننده 30 ام شد که یکم شوکه کننده ست .. فکر می کردم حداقل به اواسط رده بندی برسن ولی خب انگار بعد از میوز سطح سختی مسابقات و رقابت های گروه های آیدولی سنگین تر شده. بهرحال این می تونه نقطه شروع خوبی برای اوج گرفتن گروه باشه. سفر بهونه خوبی شد که روابط کارکترها نزدیک تر بشه و صمیمیت گروه بالا بره. هر چند آکوا رو ضعیف دیدیم ولی دوستی بین کارکترها قوی تر شد.

اما جدا از بحث ناراحت کننده آخر شدن گروه ...

اتفاقات بامزه زیادی افتاد؛ از لباسای توکیویی چیکا، هانامارو و روبی گرفته تا رفتن به دل شهر توکیو و ادا در آوردن جلوی مردم توکیو. یه جورایی منُ یاد سفر به آمریکای گروه میوز انداخت. ولی خب فکر کنم آکوا هنوز برای اون سفر آماده نیست و حالا حالاها باید سختی بکشند تا به اون تیم رویایی تبدیل بشن. یه چیز خوب که تو توکیو دیدیم ارجاعات به انیمه لاو لایو قبلی بود .. از پله های معروف محل تمرین میوز گرفته تا بعضی کارکترهای فرعی که Cameo داشتن و تلنگر خاطرانگیزی به ذهن ما زدند.

و در کنارش هم که با گروه "قدیس برفی" آشنا شدیم. گروه دو نفره ای که به نسبت آکوا ریتم حرفه ای تری دارن و انگار قراره رقیب آکوا تو سری محسوب بشن. چیزی که من متوجه ش شدم اینه که رقیب میوز هم (آ-رایز) تو سری قبلی چنین حس و حالی داشت .. آهنگ های ضرب دار می خوندن و با کلاس و با اطوارهای مختص خودشون عمل می کردند. اینجا هم تو همون صحنه شروع، یکی از دخترها پشتک خارق العاده ای زد و من مونده بودم چه نیازی به اون پرش بوده؟! بهرحال باحال بود ... گروه جالبی پیش روی آکوا قرار گرفته بود.





اپیزود هشتم به اجرای دو گروه پرداختیم.

اجرای قدیس برفی که انصافاً خیلی قشنگ بود. منُ به یاد اجرای Shocking Party از فصل دوم انداخت. یه کار شیک و خیلی گوش نواز با روتین رقص عالی! اینجا میشد به راحتی دید که قدیس برفی چقدر نسبت به آکوا سره و خب این هدف این اپیزود بود. و جالب اینه که حتی قدیس برفی هم گروه برتر مسابقات نیست و اونا به گروه برنده ها هم راه نیافتن. پس سوالی که پیش میاد اینه که چرا تیمی که ضعیف تر از باقی گروه ها بوده به عنوان رقیب آکوا معرفی شده؟! بهرحال دلیل هر چیزی که هست، من از وجود گروه قدیس برفی رضایت کامل دارم و حس می کنم رقیب باحالی واسه آکوا میشن.

اجرای آکوا رو ندیدیم ولی خب، از سبک لباس پوشیدنشون مشخص بود همون اجرای ساحل رو تکرار کردن. و آخر شدن چیزی نبود که اذیت می کرد، آکوا گروهیه که تازه شروع به کار کرده ولی چیزی که اذیت کننده و به قولی "دردناک" به نظر میرسید این بود که آکوا نتونست رای بدست بیاره و همین چیکا و بقیه رو آزرد. احساسشون قابل درک بود .. اینکه می خواستن حداقل توجهی رو به خودشون جلب کنن. و حالا این خودش تلنگری میشه واسه بهتر عمل کردن و آماده شدن درست و حسابی واسه لاو لایو. تو این بین کلی فلش بک هم از سال سومی ها دیدیم و سه عضوی که هنوز به گروه ملحق نشدن مانور خوبی دریافت کردن. جریانات اجرا نکردنشونُ دیدیم و علاوه بر اون، به رابطه خیلی صمیمی دایا، کانان و ماری پی بردیم ... حتماً اپیزود بعد بازم تمرکز جالبی رو پرداخت کارکتری این سه نفر خواهیم داشت. خوشبختانه وقت مناسبی رو صرف کارکترپردازی کردیم و از این لحاظ لاو لایو عجله ای عمل نکرده.

روی هم رفته فکر می کنم این دو اپیزود خیلی خوب تونستن ادامه رو قسمت های خوب قبلی باشند و پیشرفت های داستانی جالبی داشتیم. حالا با وجود داشتن 3-4 اپیزود تا پایان سری باید دید چه اتفاقاتی می افته. من فکر می کنم مسابقه اصلی لاو لایو به یه وقت دیگه و فصل بعدی موکول میشه .. چون فرصت مقدمه سازی برای اونُ ندارم. حتماً استودیوی سانرایز برنامه مرتبی برای این جریان چیده. باید نشست و دید که چه اتفاقاتی می افته و فصل جدید انیمه کی تایید میشه.



صحنه‌هایی از اپیزود هفتم :

- لباسای توکیوی کارکترها خیلی بامزه بودن :









- عکس العمل من در برابر لباس ها ترکیبی از این دو میمیک بود :



- گروه قدیس برفی خیلی تیز و جالب به نظر میرسن :



+

- پرش عضو قدیس برفی هم جو جالبی به یکی از صحنه ها زد .. آدم می مونه دلیل اینکارش چی بوده .. عرض اندام عجیبی بود :









- پرش چیکا از روی پله های محل تمرین میوز :





صحنه‌هایی از اپیزود هشتم :

- اجرای قدیس برفی حرف نداشت .. خیلی قشنگ و باحال :



- این تیکه از روتینشون و در آوردن ادای تپش قلب بامزه بود :



- یوهانه خوب داره اذیت میشه .. باید وقتشُ بیشتر کنن :



- آخی، روبی چه ناز روی پای دایا لم داد :



- کاش رابطه ماری و کانان باز به این حالت برگرده :





- بهم ریختن چیکا بخاطر باختشون :



Amanchu - Episode 07

Amanchu - Episode 07






کسلی از دست بارون ... بیکاری، بی حوصلگی، دیدن ادریس های شکوفه زده!
و بعد بازی کودکانه ای زیر گرما ... !



آرامش .. جای جای اپیزود، چه در دیدن ادریس های شکوفه زده برای یک لحظه بوده باشه، چه بازی کردن مشاور چا با چتر و چرخیدن تو دل چتر باز، چه بازی با چکمه های پیکاری و قدم قدم زدن تا رسیدن به قطار و چه های دیگه ای که میشه از هر ثانیه این اپیزود مثال زد و گفت که چه احساس التیام بخشی درون اون گنجونده شده. آرامش همیشگی انیمه یه کنج خلوت و دنج برای ما در طول هفته ست. اینکه می دونیم با رفتن به سراغ این انیمه لحظاتی آرامش بخش و عمیق وجودمونُ فرا می گیره، ندای خیلی خوبی برای سپردن دل به دنیای این انیمه ست .. لحظه شماری برای رسیدن هر جمعه شب برای من کار خیلی ساده ایه. همونطور که الان، تو روز جمعه نشستم و با نوشتن این جملات عطش فکر کردن به اپیزود امشب وجودمُ فرا گرفته ... می دونم که امشب یک 20 دقیقه سراسر آرامش بخش در انتظارمه و از الان دارم خودمُ آماده می کنم. ولی قبل از اون، نوبت به این اپیزود و حرف از اونه ...

این اپیزود یه جورایی از دیدن سنسی روایت شد. از راوی گری کاتوری سنسی گرفته تا دنبال کردن سنسی پشت پیکاری به قطار و اتفاقاتی که با ادریس ها و زیر بارون رفتن ها افتاد، همه چیز دوست داشت سنسی رو بیشتر از قبل پررنگ نشون بده و این اتفاق هم افتاده بود. سنسی یه کارکتر ارشد خیلی خوب واسه انیمه ست. همون وظیفه ایه که کارکترهایی مثل آلیسیا سان، آکیرا سان و آتنا سان تو انیمه Aria داشتن، اینجا به عهده کاتوری سنسی ـه. و خب کار خودشُ به خوبی انجام میده. در عین بامزگیِ تمام میمیک های کارکترش، مهربونی خاصی داره و گه گاه می تونه خشونت هم بخرج بده.



[لحظه دیدن ادریس ها]







نیمه دوم هم عالی پیش رفت .. بهتر از این نمیشد.

زیر آفتاب نشستن کارکترها و لمس کردن نور آفتاب توسط پیکاری در عین بچگانه بودن حس فوق العاده نوستالژیکی به آدم می داد. من که به خوبی یادمه چطور مثل پیکاری سعی می کردم اینجوری دستامُ بیرون بیارم و گرما رو حس کنم .. بعد از مدتی بودن تو سرما، چشیدن یک قطره از گرمای تیز احساسی فوق العاده دل انگیز رو بهم میداد. اینجا هم همون حس و حال رو داشت. همراه شدن باشگاه غواصی تو لمس چنین لحظه ای به تنهایی صورت نگرفت؛ بلکه یکی مثل من و شاید شما هم در کنار گروه زیر آفتاب نشستیم و باهاشون لحظه رو تجربه کردیم. و از اون قشنگ تر جایی بود که درباره ادریس ها حرف زدن و پیکاری به حالتی فوق العاده فوق العاده نازنین از تموم شدن وقت دیدن ادریس ها حرف زد؛ "وامپ، وامپ، وامپ، وامپ" مثل آهنگ Game Over یه بازی، پیکاری صداهای بامزه ای در آورد و من یه جورایی یکه خوردم .. انتظار چنین بامزه بازی ای رو از پیکاری نداشتم .. خیلی لحظه شیرینی بود.

بازی چراغ سبز-قرمز (یا همون داروما سان به ژاپنی؟!) تفریح خیلی باحالی زیر آفتاب داغ به نظر میرسید. و بودن یه کارکتر مثل آی چان خوب تونست جو رقابتی رو وارد حس و حال بازی کنه؛ اینکه چطور واسه گرفتن تکو دست و پا میزد خیلی بامزه بود و بامزه تر لحظه ای بود که ماکوتو بجای گرفتن تکو به سمت آی قدم برداشت و اونُ اوت کرد. بهرحال روی هم رفته بخش بازی هم خیلی سرگرم کننده بود و به دل من یکی که نشست. باز هم تو انتها با دادن جوی ملایم و به همراه داشتن موسیقی متن دلنشینمون اپیزود رو به پایان بردیم.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- بازی دوربین با چکمه های پیکاری خیلی بامزه بود :



- این زاویه دوربین از میمیک سنسی معرکه بود :



- بازی مشاور چا با چتر تو قطار یکی از لحظه های موردعلاقه من از اپیزود بود :





- و بازی نیمه دوم :



+


- ادامه تمرین تکو :



- سنسی خشن بود، رحم نکرد :

Amanchu - Episode 06

Amanchu - Episode 06






بارون سنگین میباره ...
روبان خوشبختی ببندیم و شنا یاد بگیریم!



به دل بارون فرو رفتیم .. بارونی ظاهراً دپرس و دلگیر کننده ولی خوبی تمرینات غواصی اینه که میشه با وجود بارون سنگین باز هم به استخر رفت و اونجا تمرینات رو ادامه داد. تکو تکنیک پاکسازی ماسک رو یاد گرفت و به خوبی از پس بر اومد. ولی نکته خنده دار و جالب اپیزود جایی شروع شد که فهمیدیم تکو شنا بلد نیست! صحنه خیلی بامزه بود .. از میمیک تکو گرفته تا سنسی و اونایی که دزدکی داشتن تکو رو دید میزدن و بعد هم یه نیمچه سکانس های خاصی که از مشاور چا می دیدیم که همه با هم ترکیب میشدن و جو نازنینی به صحنه می دادن. نتیجه گرفتیم که تکو باید شنا یاد بگیره .. شنا یاد گرفتن هم که یک روزه ممکن نیست! اونم واسه تکویی که یه مقدار ترس تو وجودش داره .. اما خب، انگیزه شُ داره. انگیزه شنا کردن با پیکاری و باقی اعضای باشگاه غواصی! برای رسیدن به آب های آزاد و غواص شدن و در نهایت خوش گذروندن ... !

گردش با سنسی خیلی لذت بخش بود .. سوار ماشین شدن و زدن به دل جاده ... دیدن مناظر دریایی شهر ایزو. از اینکه مشاور چا رو هم با خودشون بردن خوشم اومد .. حضور چا همیشه فضا رو معصومانه تر به پیش میبره و یه حس خیلی آمانچویی به کار میده. و بعد یکی از بهترین لحظات اپیزود از راه رسید .. جایی که تکو و پیکاری روی پله ها نشستن و همصحبت شدن؛ یه لحظه صمیمانه بین دو دوست .. صحبت از غواصی و انگیزه هایی که میشه داشت .. تسلیم نشدن و اینکه چطور میشه به آینده ای که قراره با هم غواصی کنند حرف زدن ... ! "تصمیم گرفتم یک روز باهات غواصی کنم" و لحظات فلش بکی که زده شد .. موسیقی دلنواز ... و بعد چهره بشاش تکو؛ تکویی که بخاطر پیکاری پا به دنیای شادی گذاشته و داره پر از ذوق و شوق میشه!

عکس العمل پیکاری دربرابر حرفای تکو خیلی شیرین بود .. خجالتی شدن .. دست به صورت گرفتن .. اوا اوا گفتن ها و ... از راه رسیدن سنسی! همه چیز باعث شد یه موقعیت طلایی داشته باشیم. و حتی تو این بین، اگه تو میدون دقت بخرج بدید، می بینید ارجاعاتی از انیمه Aria به چشم می خوره ... از آریا تایچو، هیمه تایچو و ... این یه چیز رویایی واسه من بود. اپیزود یه حس آریایی خیلی قشنگ به خودش گرفته بود و من چقدر از این حالت استقبال می کنم. استفاده از کوچکترین ارجاعات انیمه Aria می تونه ارزش این کار رو واسه من بیشتر کنه. اینکه تلنگری به محبوب ترین انیمه تمام دورانم زده بشه سرمُ پر از لذت می کنه.

تو این صحنه می تونید ارجاع آریا تایچو و هیمه تایچو، گربه های انیمه Aria رو ببینید :






- از Aria :







در نهایت به بخش سناریوی روبان رسیدیم .. روبان خوشبختی ...

دعا کردن برای برآورده شدن خواسته های تکو و پیکاری .. که تو این مورد پیکاری هم برای برآورده شدن خواسته تکو رو دعا کرد. این از اون لحظه های خاصیه که رابطه صمیمی تکو و پیکاری رو بیشتر از قبل به رخ می کشه؛ اینکه این دو چقدر دارن بهم وابسته میشن و چقدر می تونن مهربونانه در کنار هم باشند. حسی که از رابطه دوستی تکو و پیکاری به من منتقل میشه رو واقعاً دوست دارم .. لطافت خیلی تو دل برویی تو روح دوستی اونا نهفته که اونُ تحسین می کنم. امیدوارم همینطور بیشتر به روح نواز بودن رابطه این دو متمرکز باشیم و فکر نمی کنم در این مورد ناامید بشم.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- مشاور چا چه علاقه ای به نشستن روی سر بقیه داره :



- این صحنه عالی بود ، همه چیزش .. دیالوگ ها، میمیک ها، احساسش :







- در کنار روبان ها :


+



- چهره سنسی وقتی فهمید تکو شنا بلد نیست :



- تیپ مخفی اینا رو :



- زیر آب رفتنشون هم بامزه بود :

Love Live! Sunshine - Ep 06

Love Live! Sunshine  - Ep 06






سناریوی سری قبلی پیش کشیده شد.
و در مورد خوب یا بد بودنش هنوز میشه منتظر موند و دید!



ترس من و یه عده دیگه از طرفداران سری جدید به حقیقت پیوست؛ اینکه دوباره جریان "بسته شدن مدرسه" پیش کشیده بشه .. با گذشت 5 اپیزود من فکر می کردم قرار نیست این موضوع رو ببینیم و خدا رو شکر می کردم پا به جاده تکراری نذاشتیم ولی خب، انگار قسمت ششم خبر از بسته شدن مدرسه اورانوهوشی داد. و همه چیز به بیشتر شدن تعداد ورودی های مدرسه بستگی داره. اگه سری قبل رو دیده باشید روتین رو می دونید : "باشگاه آیدولی تشکیل میشه، مدرسه به مشکل می خوره، باشگاه محبوب میشه، دانش آموزای جدید به اورانوهوشی میان و مدرسه نجات پیدا می کنه!" و خب این کمی ناخوشاینده. کاش و ای کاش این جریان عوض میشد و این تنبلی رو از سوی نویسنده های کار نمی دیدیم.

سوتفاهم نشه! من هنوز سری رو بسیار دوست دارم؛ کارکترها هر کدوم تو دل برویی خودشونُ دارن ولی خب بهتر بود علاوه بر تازگی کارکترها، تازگی متن و سناریوی داستانی رو هم داشته باشیم. بهرحال اتفاقیه که افتاده و باید از کنارش عبور کرد. موضوع پیش کشیده شد و همه حالا دنبال راه چاره ای برای کشوندن دانش آموزای جدید به مدرسه اورانوهوشی هستند. نکته خوب این قضیه هم عکس العمل چیکا در مقابل بسته شدن مدرسه بود. اینکه با اون شکل و حال شروع به خوشحالی کرد و همه رو متعجب کرد. چون بسته شدن مدرسه به جریان میوز شبیهه چیکا هم به این تصور افتاد که اونا هم می تونن موفق باشن! چیکا با چه چیزهای عجیبی انگیزه می گیره!!

دایا همچنان مخالف جریان آیدولی مدرسه ست. و هر چیزی که هست به کانان برمی گرده. به نظر میرسه کانان تو اجرای قبلی اونا، زمانی که بهمراه ماری روی صحنه رفتن دچار مشکلی شده و یه نیمچه فلش بک هم در مورد این موضوع داشتیم که زیاد موضوع رو نشکافت ولی میشد فهمید که کانان دچار مشکلی شده و نتونسته اجرا کنه. این باعث شده که گروه آیدولی سابق مدرسه منحل بشه و به سرانجام نرستن. در هر حال، دیدن اون فلش بک دوران کودکی و بعد بزرگسالی ماری، کانان و دایا در نوع خودش خیلی ناز و جالب بود. مطمئنم در آینده بیشتر ازش حرف زده میشه.




روی هم رفته اپیزود دلچسبی بود ولی برخلاف اپیزودهای قبلی کمی ضعف رو هم دیدیم. از نکات خوب اپیزود بامزه بازی های روبی و یوهانه تو حین ساختن دمو رو میشه اسم برد. تیکه ای که یوهانه فکر کرد روبی تو درخت رفته خیلی خنده دار بود و تیکه هایی که هانامارو ذوق زده میشه مثل همیشه حسابی بامزه ست. یه سگ جدید هم این اپیزود به جمع کارکترهای حیوون انیمه اضافه شد تا ریکو بیشتر زجر بکشه ... خیلی بامزه بود، امیدوارم بازم ببینیمش. و شاید حضور همین سگه باعث بشه که ریکو بالاخره بتونه با سگ ها کنار بیاد.

و اینکه، اجرای ترانه ای رو هم تو نیمه دوم داشتیم. یه اجرای دمو وار و زیبا با حضور اعضای فعلی باشگاه که خیلی به فضا می خورد و پر از احساس شده بود. تو اجرا از لحظات CG زیادی استفاده شده بود که مثل سری قبلی می مونه و من که انتظارشُ داشتم. آنچنان اذیت کننده نیست و یه جواریی حس بامزه ای به رقص کارکترها میده. بهرحال اجرای لب ساحلی دل انگیزی بود و احساس روحیه بخش جالبی رو برای باشگاه آیدولی بهمراه داشت.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- ذوق زده شدن هانامارو تو دوران بچگی و بزرگسالی :





- روبرو شدن ریکو با سگ جدید انیمه :





- صحنه هایی از اجرای نیمه دوم :









Amanchu - Episode 05

Amanchu - Episode 05






آی چان دست بزن داره! الفرار!
رنگی کردن تخته سیاه خیلی می چسبه .. خیلی کیف داره!



شاید این دو جمله ای که بکار بردم دو جمله ای خوب برای تعریف خلاصه این اپیزود باشه. اینکه اتفاقات مهم و خاصی بجز این دو نداشتیم یه جورایی قابل درکه و خب می خواستیم دو کارکتر سنپای باشگاه رو معرفی کنیم. آی چان معرفی شد، برادرش ماکوتو هم همینطور و بعد با خلق و خوی تند آی هم کمی آشنا شدیم. می دونم بعضی ها از تریپ بزن بزن آی خوششون نمیاد ولی این اعتقاد رو دارم که حتی این جنبه رفتاری هم با ملایمت خاصی نشون داده شد و تو انتهای اپیزود نمیشه به شیرینی کارکتر آی فکر نکرد. نگاه مهربونانه و صمیمی اونُ هم میشه تو جای جای اپیزود دید ... اما از حق نگذریم خوب به پر و پای تکو و پیکاری پیچید و تا حد ممکن اونا رو اذیت کرد.

اپیزود کمی بیشتر متکی به کمدی شده بود و تا قسمتی از جو ملایم دور شد که به نظر من یه مقدار روتین همیشگی رو عوض کرد و کتک خوردن های ماکوتو و تعقیب و گریزهای آی در مقابل پیکاری و تکو صحنه های بامزه ای رو خلق کرد. خوبی جریان این بود که در کنار معرفی کارکتر آی، ورزش تکو و پیکاری رو هم دیدیم و حداقل نیازی نیست آرکی رو به دوره تمرین کارکترها واسه غواصی اختصاص بدیم. دیگه تکو باید تو اپیزود بعد آماده به نظر برسه و بتونه تمرینات درست غواصی خودشُ شروع کنه. و بعد همین باعث میشه که صحنه های غواصی بیشتری ببینیم و فکر می کنم نیمه دوم و اپیزدهای پایانی شاید حتی از اپیزودهای اولیه هم بهتر بشن.

یکی از لحظات مورد علاقه من از اپیزود جایی بود که بالاخره آی به پیکاری و تکو رسید. جایی که شلوار تکو به اون حالت معصومانه در اومده بود، مشاور چا روی سر پیکاری جا خوش کرده بود و پیکاری با تمام شجاعت ممکن یهو به زمین افتاد و به آی چان التماس کرد که اونا رو ببخشه! صحنه باحالی بود .. و بیچاره تکو، با اون شلوار در اومده از پا چطور قدم قدم زنان جلو اومد و به زانو افتاد. خیلی صحنه دلسوزانه ای بود و حتی دل سنگ هم آب می کرد. من که خیلی دلم واسه تکو سوخت. پیکاری رو نمیدونم .. یه جورایی حقش بود ولی تکو ... گناه داشت.






نیمه دوم به سمت تخته سیاه رفتیم.

دیگه عضویت تکو و پیکاری تو باشگاه غواصی تکمیل شده و فرصت خوبی بود که یه رابطه و صمیمیت خوب رو بین کارکترها ایجاد کرد. و چه بهتر از چیزی که تو نیمه دوم اپیزود دیدیم؟! من که خیلی از رنگ و روی نقش بسته روی تخته لذت بردم؛ نگاهی که به غواصی و دنیایی که پیش روی کارکترهامونه داشتیم یه عالمه رویاپردازانه و پر از خیالبافی های خوبه. و موسیقی چقدر لحظات خوش گذروندن پای تخته رو زیباتر کرد. از اون گذشته، همه چه خوب نقاشی می کشیدند. بین کارکترها فکر کنم آی نقاشی بهتری داشت .. نقاشی پیکاری کمی ضعیف بود ولی خب پیکاریه دیگه ... با عشق نقاشی می کشه!

و بعد لحظه گچ دست گرفتن تکو فرا رسید. جایی که مثل انیمه Aria یکهو موسیقی رنگ عجیبی به صحنه داد، رنگ ها به تخته پاشیده شدن، حباب های آب در فضای کلاس به هوا رفتن و تخته سیاه رو رنگی شده دیدیم. یه صحنه خیلی رویایی و خاطرانگیز واسه باشگاه غواصی و یه لحظه دیگه که باز هم میشه به مجموعه لحظات به یادموندنی انیمه اضافه کرد. حتی پاک کردن تخته هم حس و حال دل انگیز خودش رو داشت .. نور کم سوی آفتاب از پنجره به چشم می خورد .. غروب از راه رسیده بود و وقت رفتن به خونه و وداع با تخته دریایی مون فرا رسیده بود. لحظه ای که باید به سمت آینده قدم برداشت و به دوران غواصی نزدیک تر شد.





اپیزود خیلی خوب بود ولی دوست داشتم کمی درجه کمدی و یا خشونت آی پایین تر میبود .. اما بهرحال لذت بردم. پیشنمایش هم که از غواصی تو استخر خبر داد و گمونم قراره دوباره یه اپیزود غواصی جالب ببینیم. کنجکاوم ببینم آی تو حین غواصی چه اداهایی در میاره و از الان روی دیدن کلی میمیک بامزه از کارکترش حساب باز کردم.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- وای ، حالت چشمای پیکاری رو :



- یه میمیک ناز از آی :



- معذرت خواهی از آی :



- تخته سیاه، نقاشی هایی که روش کشیده شد و عکسی که از اون گرفتن :



+



+

- لیس زدن های مشاور چا هم دیدن داشت.



Love Live! Sunshine - Ep 05

Love Live! Sunshine  - Ep 05






یوهانه ساما، فرشته نزول کرده افتخار داد و به جمع ما ملحق شد.
چه افتخاری از این بالاتر؟!



یوهانه، یا بهتر بگم یوشیکو یه شخصیت کاملاً درگیره! با خودش، افکارش، تخیلاتش و البته با اطرافیانش همه جوره درگیره و حقیقتاً به داشتن دوستایی مثل گروه آکوا واسه ثبات اخلاقی و تحصیلی پیدا کردن نیاز داشت. این اپیزود خیلی خوب تونستیم کارکترش رو بشناسیم و یه عالمه باهاش وقت گذروندیم .. چیزی که تو اپیزودهای قبلی خیلی کم داشتیم و انتظارشُ می کشیدیم. خوبی یه کار آیدولی اینه که شخصیت پردازی رو میشه به خوبی انجام داد و اینجا هم همین کار داره انجام می گیره. با اینکه 5 اپیزود گذروندیم و ممکنه بعضی ها فکر کنن که مقدمه داره طولانی میشه ولی برنامه ای که استودیوی Sunrise برای سری چیده مشخصاً به فصل های بعد کشیده میشه و این تازه ابتدای راه گروه آیدولی آکواست. پس باید منتظر موند و دید این مقدمه چقدر ادامه پیدا می کنه. حالا به نظر میرسه فقط 3 نفر دیگه از اعضای گروه باقی موندن ... کانان، دایا و ماری که اونا هم از همین انتهای اپیزود پنجم نیمچه تمرکزی داشتن و مشخصه که بعد از این به سراغ اونا میریم و فکر می کنم اونا رو بتونیم تو یک اپیزود یا شاید دو اپیزود به گروه محلق کنیم.

اما در مورد یوهانه، یه نکته که خیلی درباره کارکترش دوست دارم اینه که وقتی تو قالب فرشته نزول کرده میره صدای با ابهت و با جذبه ای داره ولی وقتی به قالب یوشیکو برمی گرده یه دختر کوچولوی خیلی قاطی ولی ناز میشه .. کار دوبلورش تو این دو نوع صحنه عالیه و تازه، خوانندگی کارکترش هم که حسابی جالبه .. فکر کنم صدای یوشیکو بین کارکترها یکی از بهترها باشه و چه خوبه که روی صداش هم مانوری داشتیم و تونستیم تو ED صداشُ بشنویم. رابطه یوشیکو با زورامارو (!) خیلی بامزه ست .. ماروی بیچاره سادگی خودشُ تو این اپیزود با آشنا نبودن با کامپیوتر و اینترنت به خوبی به رخ کشید، معصومیتش بیشتر به چشم اومد و همین نشون میده که خصوصیات اخلاقیشُ میشه بیشتر از این وسعت داد. یه جورایی میشه هانامارو رو علاوه بر اینکه زوج روبی ـه، زوج یوشیکو هم دونست. شاید مقابل روبی عاطفی تر عمل کنه ولی به نظر میرسه کمی در مقابل یوشیکو هم احساس مسئولیت می کنه. حالا باید دید تو ادامه هانامارو رو بیشتر به سمت کدوم کارکتر هل میدیم.






اپیزود طعم فرشته ای یا کمی چنویبویی داشت.

از بازی های کارکتری با یوهانه شروع کردیم و خب، همین باعث شد که بقیه هم برای جذب کردن یوهانه غرق در بازی های اون بشن و حتی لباس های فرم فرشته مانند و قشنگی رو تو تن کارکترها دیدیم که به جا و باحال بود. دیدن اینکه روبی چطور با اون لباس ها ژس می گیره حسابی تو دل برو بود. و تو این بین ریکو دوباره با شیتاکه درگیر شد و یه ابر پرش هم داشت که انصافاً خیلی جنبه فانی داشت. چهره مادر ریکو بعد از فرود اومدن ریکو دیدنی بود .. مونده بود دخترش داره از دست چی فرار می کنه!!









بهرحال، هر جوری که بود یوشیکو راضی شد که به گروه آیدولی ملحق بشه.

ولی اگه ذره ای به این فکر می کنید که ما دیگه یوهانه رو نخواهیم دید سخت در اشتباهید. خصوصیات اخلاقی یوشیکو و اون روی یوهانه کارکترش مطمئناً جز مهمی از کارکترش تو ادامه راه میشه و مطمئنم صحنه های طنز باحالی با این جریان خواهیم داشت. فقط باید دید چه تو ادامه چطور ازش استفاده می کنن و این جریان فالگیری ها و ضبط تصویر یوهانه چقدر بامزه تر از حال حاضر میشه. من که خیلی از یوهانه خوشم اومده و اصلاً بدم نمیاد دوباره ببینمش.

حالا نوبت به اون سه نفر باقی مونده رسیده. ظاهراً تو انتهای اپیزود یه خبر بد (!) رسیده و ماری کمی چهره ش در هم بود. گمونم این موضوع به جریان بسته شدن مدرسه برگرده .. یا شاید هم چیز دیگه ای باشه که هنوز ما ازش بی خبریم و باید تا هفته بعد منتظر موند و دید که جریان چیه. هر چیزی که هست به ملحق شدن این سه نفر به گروه کمک می کنه و این چیز خوبیه. تنها مسئله ای که تو ذهن منه اینه که اگه قرار باشه تو یک اپیزود هر سه نفرشونُ به گروه وراد کنیم فلش بک های زیادی ازشون نمی بینیم و از یه طرف فکر می کنم چون هر سه نفر با هم رابطه ای قدیمی داشتن، ممکنه فلش بک هاشون یکی باشه و هر سه رو بتونیم تو یک فلش بک بشناسیم. باید دید چه میشه ... !


صحنه‌هایی از اپیزود :

- ژس محبوب روبی که حتی تو شبکه های اجتماعی هم خیلی ازش حرف زده میشه :





- لحظه راضی کردن یوشیکو برای ملحق شدن به باشگاه :


- مارو و آشنا نبودنش با تکنولوژی :





- فالگیری یوشیکو بین بچه های کلاس :



- لباسا فرم نازنین این هفته :





- فلش بک مارو و یوشیکو :





++