M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Hajime no Ippo: Rising Episode 05 // Anime

Hajime no Ippo: Rising Episode 05 // Anime

فکر میکردم اگه بخوام تمام بوکسورهای خیالی و واقعی دنیا رو لیست کنم، آئوکی، آخرین بوکسوری ـه که میتونه با یه نقش استادانه به رینگ وارد بشه ولی این اپیزود، آئوکی به من ثابت کرد که اشتباه میکنم و جناب دلقک خیلی باهوش‌تر از اون چیزی ـه که به نظر میاد. هرچند باهوشی اون به سبک خاصِ خودش بود و ممکنه حتی خیلی‌ها اونو باهوش ندونن و از کلمه‌ای مثل "دلقک بازی" براش استفاده کنن ولی بهرحال استراتژی که آئوکی تو این اپیزود به کار برد شاهکار بود و نتیجه‌ای که ازش گرفت، کاملا راضی کننده بود؛ چیزی بود که برای بدست آوردنش، این استراتژی رو ریخته بود. نیمه اول خیلی ساده بود و آنچنان اتفاق خاصی نیافتاد. کمی از میمیک‌های مختص آئوکی دیدیم، کش اومدن گردن‌ها، تمسخر ایمائه و موسیقی خیلی معمولی ولی خوب میدونستیم که داریم به یه سمت جذاب حرکت میکنیم. میشد اینو از حرف‌های تاکامورا و بقیه حدس زد؛ اینکه آئوکی یه حرکت جذاب آماده کرده و حتی اونا هم نمیدونن چیه.

حساس کردن موضوع حرکت آئوکی و رسیدن به نقطه اوج داستان فوق العاده پیش برده شد، جو دهی به عمل "ضربه نهایی آئوکی" به بهترین نحو ممکن در طول اپیزود انجام شد. البته من تو تمام طول اپیزود میدونستم حرکتی که قراره شکل بگیره، یه حرکت طنزه و واسه رسیدنش لحظه شماری میکردم. میدونستم یه چیز عالی رو خواهم دید و نتیجه کار هم کاملا برام غیرمنتظره بود. از خنده روده‌بر شدم! خسته کردن ایمائه توسط آئوکی و حقه تظاهر به "ضعیف بودن خودش" به نحو عالی جلو برده شد .. وقتی هنوز از نقشه با خبر نبودم، با دیدن اینکه آئوکی برای بار دوم داون شد، حسابی تعجب کردم و با خودم گفتم "مگه چنین چیزی ممکنه؟" ولی کم کم از فکری که تو سر آئوکی میگذره با خبر شدیم و فهمیدیم که همه اینها یه نقشه بوده. ایمائه به سمت عصبانیت رو آورد یا بهتر بگم، آئوکی اونو به اون سمت هُل داد و کنترل خودشُ از دست داد و در کنارش کم کم به این پی برد که آئوکی اون کارکتر مسخره و خنده‌داری که حتی حاضر نشد باهاش دست بده، نیست و راجع به اون بد قضاوت کرده. آئوکی در واقعا کارکتری ـه که به شیوه خودش بوکس رو انجام میده و حالا با یه استراتژی کامل به سراغ قهرمان اومده.

صحنه‌ی رو کردن حرکت نهایی آئوکی فوق العاده عالی بود. چون ایمائه خسته شده بود و نای حرکت هم نداشت، همه آماده بودیم که مُشت قورباغه‌ای رو به صورت یک ضرب و درجا از طرف آئوکی ببینیم ولی درعوض با یه حرکت سوپر خنده‌دار روبرو شدیم؛ آئوکی میونه راه مُشت خودشُ متوقف کرد و با تعجب زیاد و حالت خیلی عجیبی به سمت راستش خیره شد .. ایمائه هم محض کنجکاوی سرشُ به اون سمت چرخوند و اون لحظه همه چیز به بی‌نقص بودن صحنه تبدیل شد؛ حتی تماشاگرای سالن هم سر خودشونُ به سمتی که آئوکی نگاه میکرد چرخوندن و میخواستن بدونن اون چیه که وسط مبارزه قهرمانی، رینگ بوکسی به این مهمی توجه آئوکی رو به خودش جلب کرده. آئوکی با کوچکترین مُشت ساده‌ای میتونه قهرمان رو داون کنه و شانس قهرمانی رو داره ولی در عوض به سمت راست خودش خیره شده؟ وقتی همه درگیر چک کردن اینکه واقعا چه خبره بودن، اتفاق ناگهانی شکل گرفت! بوووووم! مُشت آئوکی به صورت ایمائه فرود اومد. واقعا عالی بود. نکته جالب این بود که، بار دوم، حتی ایمائه حرکت رو متوجه شده بود و هرچقدر سعی کرد نتونست جلوی حرکت ناخودآگاه چرخیدن سرِ خودش رو بگیره. اینجا برتری استفاده شد که کاملا به کارکتر آئوکی میخورد و به هیچ وجه خارج از فضای کارکترش نبود .. همین نکته، کُل موضوع رو جذاب میکنه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

[حرکات کششی آئوکی در حین این مبارزه!]
+

- صحنه حرکت نهایی آئوکی، نگاه کردنش به سمت راست :



- گول خوردن تماشاگرا و ایمائه :



- تعجب تاکامورا و بقیه از نتیجه کار!



- داون شدن قهرمان توسط مُشت قورباغه‌ای :

Galilei Donna Ep 04 // Anime

Galilei Donna Ep 04 // Anime

قسمت خیلی خوبی بود. پیشرفت کارکتری که در مورد کازوکی داشتیم رو واقعا دوست داشتم و اینکه فرمان گالیله رو به دست گرفت و به کمک بقیه اومد، واقعا جالب بود. یه مقدار از حالت خودخواهانه و کمی سوندره خودش خارج شد و به فکر بقیه خصوصا هوزوکی افتاد. اینکه واقعا آنا کیه و از چه کسایی دستور میگیره خیلی گذرا بهش پرداخته شد و فقط قصد وارد کردن یه موضوع کناری رو به داستان داشتن؛ موضوعی که میتونه بعدها حالت جدی تری به خودش بگیره. با رفتار و کارایی که از آنا دیدیم، من که فکر نمیکنم آنا کارکتر منفی باشه و یا با سازمان منفی در ارتباط باشه. شاید حتی با سازمانی در ارتباط باشه که هدف شون کمک کردن به خواهران گالیله ست .. بهرحال این موضوع بعدها بیشتر شکافته میشه. صحنه کوتاه اومدن رئیس دزدای دریایی هم در نوع خودش جالب بود؛ اینکه این ویژگی ترحم رو ازش دیدیم، بازم درصد اینکه اون در آینده به کمک خواهران گالیله میاد رو بالا میبره و نشون میده که ارزش های دیگه ای هم براش مهمه و فقط به دنبال رسیدن به اون هدفش نیست. در نهایت اینکه خیلی خوشحالم که "میکرو دکتر" و هانس سانی وجود داشت که با وجودشون بلایی سر هوزوکی نیاد و خیلی ساده درمان بشه! مگه میشه چنین کارکتر دوست داشتنی رو از دست داد؟! ^^


صحنه‌هایی از اپیزود :

- به نظر من، تغییر قیافه هوزوکی و هازوکی بجای اینکه مخفی شون کنه، اونا رو بیشتر به چشم می آورد!



- صحنه افتادن هوزوکی :



- صحنه خواهش کردن کاکی/کازوکی/کانی از هانس برای نجات هوزوکی :



- به دست گرفتن فرمان گالیله :

Log Horizon - Episode 05 // Anime

Log Horizon - Episode 05 // Anime

دقایق اول اپیزود اونقدر راجع به غذا حرف زدن و صحنه‌های غذایی دیدیم که یه لحظه به صورت ناخودآگاه فضای Toriko وارد ذهنم شد! خود اپیزود، اپیزود خوبی بود؛ شروع آرومی داشت و میشه گفت کُل اپیزود این حالت رو داشت .. در مورد غذا اطلاعاتی بهمون داده شد؛ ظاهرا کسایی که زیرگروه آشپزی دارن، میتونن غذاها رو طعم دار کنن و نیانتا یکی از اون کسایی ـه که این قابلیت رو داره .. بخاطر همین و با تشکر از نیانتا تونستن دلی از عذا دربیارن! نیمچه صحنه‌های کمدی هم در این بین گنجونده شده بود، مثل دوباره گیر دادن به ناتسوگو بخاطر منحرف بودنش یا اینکه چرا غذا بیمزه ست و یا علاقه سرارا به نیانتا.

موضوع جالبی که تو این اپیزود برام تازگی داشت، ورود کارکترهای غیربازیکن بازی بود (Non player characters) اتفاق خیلی جالبی بود و دیدن اینکه اون پیرمرد داره راجع به داستان زندگی خودش و اتفاقی که برای دور و بری‌هاش افتاده حرف میزنه، حس عجیبی داشت. شیرو در این مورد دیالوگ‌های جالبی داشت؛ اونا رو انسان میدونست و روی هم رفته این وجهه از کارکترهای بازی دیدنش خیلی خوب بود. شاید مهمترین اتفاق اپیزود دیدن همون اون دو بچه دوقلو در دست اون دسته ظالم بود و البته صحنه‌ای که یکی از اونا شیرو رو دید. به نظر میاد چیزی که تو اپیزودهای بعد به سراغش میریم، این موضوع باشه و اینکه شیرو و بقیه چطور اون دوقلوها و کسای دیگه‌ای که تو اون دسته بودن رو نجات میدن.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- خوردن غذای طعم دار :



- تصورات سرارا خیلی بامزه بود :



- نزدیک شدن زامبی وار اون دوتا بچه غیربازیکن به آکاتسوکی :



- صحنه آخر، جایی که شیرو اون پسر رو دید :

Diamond no Ace Episode 05 // Anime

Diamond no Ace Episode 05 // Anime


مسابقه کلاس بالایی‌ها و کلاس اولی‌ها؛ خیلی خوب بود و به نظر میرسه که هدف جالب مربی که تحریک کردن بازیکن‌ها بود، عملی شد. این اپیزود هم ایجون و هم فورویا رو برای نشون دادن استعدادهای خودشون تو زمین بیسبال دیدیم. فورویا کاملا همه رو انگشت به دهان کرد و واقعا صحنه پرتابش عالی بود اما در عوض ایجون بخاطر اینکه تو پست غیرتخصصی‌ش گذاشته شده بود، خرابکاری به بار آورد و میشه گفت مبارزه بین ایجون و فورویا تا اینجا به نفع فورویا تموم شد. (هرچند تو شرایط مساوی قرارن داشتن!) فورویا با پرتابی که انجام داد، حتی تونست وارد تیم گروه اول بشه و از این به بعد میتونه با اونا تمرین کنه. ایجون هرچقدر که روحیه بالایی داره و بقیه رو به امیدوار بودن تشویق میکنه، خودش اونقدرا موفق ظاهر نشده و حتی دلیل قوس برداشتن توپای خودشُ نمیدونه؛ نمیتونه اون پرتاب‌ها رو به درستی کنترل کنه و این شاید یه مشکل خیلی بزرگ برای اون باشه. باید منتظر تلاش اون برای کنترل کردن پرتاب‌هاش و روبرو شدن با یک راحل برای اشتباهاتش باشیم.

کمدی اپیزود هم مثل همیشه خوب بود. اون صحنه حموم بین ایجون و مربی خیلی باحال بود. البته تو پیش‌نمایش دیده بودیمش ولی خوب دیدن‌ش تو اپیزود یه چیز دیگه بود. یه صحنه خیلی خوب کمدی دیگه تو سالن نهارخوری و بین فورویا، میوکی و ایجون بود که اونم بامزه بود. علاوه بر این دوتا، جایی که ایجون به عنوان Fielder بازی میکرد و توپ به اون سادگی رو از دست داد و با شوکه شدن بقیه روبرو شد، بازم جز صحنه‌های خیلی خوب بود. [++] بهرحال مربی قصد تموم کردن بازی رو داشت ولی وقتی اشتیاق ایجون رو برای بازی دید، تصمیم گرفت یه دور دیگه رو هم ادامه بده. همه چیز دست به دست هم داد تا ایجون بتونه خودش رو به بیس بعد برسونه. روی نیمکت تیم ایجون بازیکن کاملا مشکوکی به چشم خورد و البته قبلا تو کاور انیمه و خیلی جاهای دیگه حضور داشته؛ اون کسی نیست بجز هارویچی، یه بازیکن خیلی با استعداد و بَتر و بیس‌من دوم که قراره جز کارکترهای اصلی انیمه باشه و احتمالا تو اپیزود بعد خیلی باهاش آشنا میشیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- صحنه حموم بین ایجون و مربی :



- درگیری ایجون و فورویا سر جای نشستن :



- اثر پرتابِ فوق‌العاده فورویا و به عقب هُل دادن مربی :



- خوشحالی ساوامورا از رسیدن نوبتش :


- هارویچی :

Outbreak Company Episode 05 // Anime

Outbreak Company Episode 05 // Anime


درس‌های کلاس ادامه پیدا کرد، میموری خیلی اصرار به درس دادن راجع به BL داشت ولی شینچی زیر بار نمیرفت! شینچی همه رو با بازی‌های موردعلاقه کامپیوتری خودش آشنا کرد. صحنه فضای بازی و محو شدن بقیه تو گیم واقعا باحال بود. این انیمه با یه سری نکات ریز مثل همین بازی کامپیوتری و یا اون مانگا خوندن‌ها واقعا حس اوتاکو بودن کارکترها رو خیلی خوب منتقل میکنه. دیدن اینکه چندتا کوتوله با الف ها راجع به بازی و ... دعوا میکردن، خیلی عجیب و خنده‌دار بود. از طرف دیگه البیا وارد فاز دیوونگیِ عجیبی شد و رفتار متفاوتی تو این اپیزود از خودش نشون داد که حتی داشت شک مربوط به جاسوس بودنش رو برمیگردوند ولی با اتفاق کمدی که آخر اپیزود افتاد، همه چیز به حالت قبلی برگشت. یه صحنه مکالمه خیلی خوب هم بین میسرو و شینچی داشتیم که رابطه بین این دوتا رو بهتر کرد؛ شینچی از میسرو خواست که درصورت برگشتن به ژاپن، میسرو هم اونو همراهی کنه و میسرو هم به راحتی موافقت کرد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- شینچی در حال درس دادن :



- فضای بازی‌ها :



- البیای قاطی کرده :



- دعوای دانش آموزای کلاس :

Samurai Flamenco Ep4 // Anime

Samurai Flamenco Ep4 // Anime

ظاهرا وقت آشنایی با Sidekick ـه سوپرهیرومون رسیده بود. ورود ماری هم کمدی نسبتا خوبی رو وارد کرد و و هم صحنه‌های کتک زدن آدم بدها رو لذت‌بخش تر کرد! البته سبک تنبیه ماری یه خورده زیاد از حد خشن بود ولی خوب فکر کنم واسه کسی که فقط بیننده‌ست، دیدن‌ش زیاد ضرری نداشته باشه. ضمنا مثل اینکه ماری حسابی تحت تاثیر خوش‌تیپی گوتو با یونیفورم‌ش قرار گرفت و از خود بی خود شد. ( ) بهرحال با اتفاقی که تو اون کوچه افتاد، ممکن بود فکر اینکه "رابطه گوتو با ماسایوشی داره بهم میریزه" به ذهن بیننده وارد بشه ولی خوشبختانه همون روز بعدش رفتن و معذرت خواهی کردن. سبک کار تا اینجا و خصوصا این اپیزود جوری نبود که بتونه این اتفاق و شکل گرفتن‌ش رو تحمل کنه. ماسایوشی از لحاظ رزمی و مبارزه پیشرفت زیادی کرد و حالا بدون هیچ مشکلی از عهده مبارزه‌های خیابونی برمیاد و حتی درکنارش بجای کارهای پیش‌افتاده سوپرهیرویی داره کم کم به سمت حرکات بزرگ هم حرکت میکنه. حالا که سوپرهیرو آماده‌ست و دستیارش رو هم بهش پیوسته، باید ببینیم داستان رو به چه جهتی میچرخونن و باید منتظر بهتر شدن داستان بشیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- کانامه، کسی که ماسایوشی رو تمرین میده :



- ماری در نقش دختر فلامنکو (Flamenco Girl) :



- درگیری‌شون با گوتو :



- صحنه خجالتی شدن ماری در مقابل گوتو :

Kill La Kill Episode 05 // Anime

Kill La Kill Episode 05 // Anime


این اپیزود چند کارکتر فرعی جدید وارد شدن و بیشتر از همه سوموگو (کسی که مخالف لباس‌هاست) به چشم می‌اومد. کارکتر جالبی بود و صحنه‌های اکشن بین اون و ریوکو واقعا خوب از آب در اومده بود. سوموگو روابطی هم با سنسی داشت و چند صحنه خوب با هم داشتن. حالت منحرفانه‌ای که به کارکتر سوموگو داده بودن، نکته خیلی جالبی بود و با اینکه اصلا کارکتر منحرفی نبود ولی با دیالوگ ساده‌ای مثل "لباس رو دربیار" ریوکو رو وادار به فکر کردن در مورد انحراف اون میکرد اما خوب هدف سوموگو چیز دیگه‌ای بود. وقتی به اوج داستان اپیزود، مبارزه ریوکو و سوموگو و شکست ریوکو و سنکتسو رسیدیم، مثل همیشه این ماکو بود که از راه رسید و با استدلال‌های خودش از ریوکو دفاع کرد. یه مقدار صحنه‌ش تکراری بود ولی خوب اینجا تو یه لوکیشن دیگه و تو یه فضای دیگه به دفاع ریوکو پرداخت که کمی قضیه رو متفاوت میکنه. رابطه بین سنکتسو و ریوکو با پیش اومدن این اتفاق واقعا پیشرفت کرد و میتونیم وفاداری بین این دوتا رو واقعا حس کنیم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- سوموگو :



- حمله سوموگو به ماکو و اون حالت خنده‌دار ماکو :



- دزدکی گوش دادن خانواده ماکو به حرف‌های ریوکو و سنکتسو :



- گیر کردن ریوکو گوشه اتاق به دست سوموگو :

Golden Time Episode 05 // Anime

Golden Time Episode 05 // Anime


بخاطر روند متفاوت اپیزود چهارم و اتفاقات زیادی که افتاد، یه مقدار انتظارم بالا بود. مثلا انتظار داشتم که کوکو یا بانری حداقل اشاره‌ای به موضوع اعتراف بانری کنن یا بانری به سراغ لیندا بره و اونو با موضوع فهمیدن‌ش راجع به اون عکس باخبر کنه ولی خوب این اتفاقات هیچ کدوم نیافتادن. نمیتونم بگم نقطه منفی بود چون داستان اپیزود به نقطه مثبتِ دیگه‌ای تمرکز کرده بود؛ فراموشی بانری و فلش‌بک‌هایی که در مورد این موضوع دیدیم، خیلی خوب بودن. میتسو کمی نسبت به اپیزودهای قبلی تفاوت رفتاری داشت ولی روی هم رفته حالت و جبهه کلی‌ش مشخصه و بعید میدونم از نظرش برگرده. لیندا با توجه به اینکه بانری رو میشناسه ولی هیچ به روی خودش نمیاره .. خیلی کنجکاوم دلیل اقرار نکردن‌ش به شناختن بانری رو بفهمم! بهرحال ممکنه این اقرار باعث برگشتن حافظه بانری و یا کمک کردن به برگشتن حافظه‌ش بشه و اینکه چنین کاری رو انجام نمیده، باید دلیل خیلی خوبی داشته باشه. صحنه فلش‌بک آخر اپیزود در مورد بیمارستان و نوری که بانری دنبال‌ش کرد و به لیندا رسید هم واقعا جالب بود.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- یکی از صحنه‌های خنده‌دار اپیزود، میمیک میتسو خیلی درهم‌برهم بود :



- کوکو و بانری در کنار لیندا :



- رقص رباتی ـه کوکو :



- فلش بک ملاقات بانری با لیندا :