M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Movies i've recently seen

Achilles and the Tortoise
2008



داستان در مورد مردیه که از همون دوران بچگی علاقه عجیبی به نقاشی داره و به هیچ وجه حاضر نیست دست از علاقه خودش بکشه و به دنبال شناخته شدن از راه نقاشیه. راهی که همسرش هم اونو همراهی میکنه و از اون حمایت میکنه.

تو نگاه کُلی فیلم واقعا خوبی بود و احتمالا اونو جز فیلم‌های خیلی خوب کیتانو قرار میدم. پرداخت کارکتر ماکیسو از همون دوران کودکی و بازیگرایی که برای کودکی، جوونی و خصوصا بزرگسالایش با بازی خودِ کیتانو در نظر گرفته شده بود، واقعا عالی بود. اما اگه بخوایم جزیی به کارکترها نگاه کنیم، ماکیسو شخصیت عجیبی داشت و میشد هم از اون متنفر شد و هم به کارکترش علاقه پیدا کرد؛ تنفر بخاطر اینکه، کارکتر بی‌نهایت کله‌شق و بی‌ملاحظه‌ای بود، کوچکترین اهمیتی به اطرافیانش نمیداد و فقط و فقط به کار نقاشی خودش و پیشرفتش اهمیت قائل بود. کار در این زمینه حتی به جاهای باریک و باور نکردنی هم رسید، اونجا و تو نیمه دوم بود که دیگه واقعا حس انتقال تنفر رو میتونستید در ظاهر کارکتر ماکیسو ببینید و به راحتی منتقل میشد. (هر چند بازی سرد و بی‌نظیر تاکشی کیتانو هم تو به ثمر رسیدن این موضوع، فوق‌العاده تاثیرگذار بود) اما جدا از تنفر، عاشق نقاشی بودن ماکیسو میتونه نقطه مثبتی هم در نظر گرفته بشه و اینکه چقدر به کار و حرفه‌ای که دوست داشت، بها داد و چقدر راه‌های مختلفی رو برای موفقیت امتحان کرد. محیط فیلم مثل بقیه فیلم‌های کیتانو حس خلاقانه خیلی خوبی داره و تنوع زیادی درش دیده میشه. موسیقی کم استفاده شده ولی وقتی هم که موسیقی ظاهر میشد، خیلی دلچسب بود و به هضم سکانس‌ها بهتر کمک میکرد. سکانس‌های خوب هم زیاد داشت، تیکه‌هایی که ماکیسو به همراه بقیه دانشجوهای هنر تست‌های مختلف رو انجام میدادن، جز های‌لایت‌های فیلم بود و واقعا دیدنی بودن. در نهایت اینکه پایان‌بندی هم در نوع خودش کیتانویی بود و کاملا با اونچه که در فیلم مشاهده میشه، متفاوته و شاید کلمه "غیرمنتظره" کلمه خوبی برای توصیفش باشه.

7.5/10


--


Blood and Bones
2004



سرگذشت تلخ خانواده‌ای ژاپنی که از بودن مرد غیرقابل تحملی به عنوان "پدر" رنج میبرن و گذر سال‌ها و جهنمی که اون پدر برای خانواده‌ش میسازه. فوق‌العاده بود؛ از اونجایی که کار، کارگردانی شده توسط کیتانو نبود، انتظار داشتم که چیزای متفاوتی ببینم و همین اتفاق هم افتاد. مشخص بود که کارگردان از قواعد خاصی برای ساخت فیلم و پیش بردن داستان استفاده کرده در صورتی که تو فیلم‌های کیتانو قاعده و روند قابل‌پیش‌بینی جلوی روی بیننده قرار نداره و به قولی از قواعد "کیتانویی" استفاده میکنه. البته هم استفاده از قاعده و هم استفاده نکردن از اون میتونه نقطه مثبت تلقی بشه. تفاوت عمده‌ای که این کار یویچی سای، کارگردان فیلم با فیلم‌های کیتانو داشت، استفاده از موسیقی زیاد تو فیلم بود. موسیقی که تماما حالت درام و غم‌انگیزی داشت و به فضای ناراحت‌کننده فیلم، حس و عمق بیشتری رو منتقل میکرد. خشونت نشون داده شده علیه زن‌ها تو فیلم یه مقدار سطحش بالاست و روی هم رفته میتونم سطح خشونت کُل فیلم رو بالا بدونم اما اون صحنه‌های خشن باعث لکه‌دار کردن صحنه‌های احساسی و تاثیرگذار فیلم نشده و با خوب به تصویر کشیده شده‌نشون، صحنه‌های موردنظر رو حتی بهتر هم کرده.

کار بازیگری فیلم شاید جز بی‌نقص‌ترین‌ها باشه؛ من همیشه از بازی کیتانو تعریف میکنم و گاهی حس میکنم که دیگه دارم زیادی ازش تعریف میکنم. بهرحال تو این فیلم هم خیلی خیلی عالی بود، حتی به نظر من جز تاپ 3 ــه بازیگری کیتانو بود. تسلط بالایی به نقشش داشت و کارکتر پدر و خشونتی که داشت، بی‌تفاوتی که نسبت به اطرافیان‌ش داشت، به نحو عالی توسط کیتانو به نمایش کشیده شده بود. شاید نقصی که بشه به کیتانو گرفت این باشه که، مقداری نقشش به بعضی از نقش‌های دیگه‌ش نزدیکه اما نمیشه از تکامل و حق زیاد اون در بهتر کردن فیلم گذشت. بجز کیتانو، بقیه بازیگرا هم خیلی خوب بود. میشه گفت فیلم 2 راوی داشت. یکی پسر کیم، ماسائو که کلا روایت داستان رو به عهده داشت و هرازچندگاهی دیالوگ‌های راوی‌گریش رو میشنیدیم و یکی، پدر خانواده که با اعمال و رفتارش در مقابل اعضای خانواده‌ش داستان رو به جلو هُل میداد و با کارهای خودش فیلم رو روایت میکرد. روی هم رفته، پیشروی داستان کاملا تو طول فیلم کشش خودشو حفظ کرد و پایان‌بندی هم خیلی خوب بود و ارزش دیدن رو واقعا داشت.

8/10


--


The Triplets of Belleville
2003



انیمیشن متفاوت، عجیب و جالبی بود. همیشه فکر خوبی ــه که وقتی قراره انیمیشن و فیلم کم‌دیالوگی ساخته بشه، از موسیقی متن جذاب درش استفاده بشه؛ اینجا هم به نحو عالی این نکته در نظر گرفته شده و به راحتی میشه گفت که موسیقی متن انیمیشن جز نقاط مثبت‌ش بود. درکنار موسیقی، سبک انیمیشن و حالتِ عجیب‌ش کشش خوبی داشت و داستان هم خوب و قابل دنبال کردن بود. حس میکنم از اون انیمیشن‌هاییه که هر کسی رو جذب خودش نمیکنه و ممکنه خیلی‌ها نتونن باهاش کنار بیان ... ولی بهرحال من که ازش خوشم اومد.

7/10


--


Memories of Matsuko
2006



تراژدی موزیکالی از زندگی دختری به نام ماتسوکو که رویای داشتن یه دنیای فانتزی و زیبا رو داره ولی در عوض دنیای حقیقی کوچکترین رحمی به اون نداره و تلخی خودش رو به طرز وحشتناکی به چهره ماتسوکو میپاشه. عالی بود فیلم؛ انتظار نداشتم با چنین چیزی روبرو بشم، موزیکال‌ترین فیلم ژاپنی بود که تا بحال دیدم و واقعا از لحاظ موزیکال سطح خیلی خوبی داشت. سکانس‌های موزیکال با تاریکی داستان قاطی شده بود و تلفیق فانتزی‌ها، تخیلات ماتسوکو و تلخی داستان به طرز عجیبی دیدنی شده بود. وقتی به سکانس‌های موزیکال میرسیدیم، از افکت‌های ساده‌ای مثل پرواز پرنده‌های انیمیشنی یا گُل و محیط شاد در کنار کارکترهای فیلم تو بدترین شرایطشون استفاده شده بود و تصویر عجیبی روی جلوی چشم بیننده قرار میداد. فضای فیلم تازگی و تفاوت جذابی داشت و اصلا خسته کننده نبود، موسیقی، بازیگری و حتی گاهی نحوه تغییر سکانس به سکانس‌های بعدی توجهم رو به خودش جلب میکرد و جالب بودن. روی هم رفته واقعا فیلم خوبی بود و اگه به سینمای ژاپن علاقه دارید، به نظر من این فیلم، یه Must see محسوب میشه.

8/10


--


Carnal Knowledge
1971



داستان دو دوست و روابط مختلفی که با زن‌های متفاوت دارن. داستان ساده بود و چیزفوق‌العاده عجیبی نداشت اما پرداخت بعضی از صحنه‌های فیلم و بازیِ بازیگرای اون صحنه‌ها خیلی خوب به چشم می اومد. جک نیکلسون مثل همیشه خوب کار کرده بود ولی چیزی که در کنار جک نیکسلون تو این فیلم توجه منو به خودش جلب کرد، بازی خیلی خوب و تسلط بالای آن مارگارت بود. سکانس‌هایی که با نیکلسون داشت رو واقعا میشه بهترین قسمت‌های این فیلم دونست و دیالوگ‌ها و فضای صحنه‌های بین‌شون جذابیت بالایی داشت. جالب اینکه یکی از صحنه‌های بین نیکلسون و مارگارت یک‌هفته فیلمبرداری‌ش طول کشیده اما خوب وقتی به صحنه نگاه کنید، واقعا درک میکنید که چقدر خوب از آب در اومده و نتیجه‌ای که ازش انتظار داشتن، به دست اومده.

7.5/10


--


We’re The Millers
2013



داستان یه عده آدم که بخاطر معامله و انتقال موادمخدر از مکزیک به آمریکا به قالبِ یه خانواده قلابی فرو میرن و سفر عجیبی رو شروع میکنن.

کمدی جالبی بود، بهتر از اونی بود که انتظارشو داشتم و صرفا به عنوان یه فیلم سرگرم‌کننده واقعا خوب از آب در اومده. مسیر سفر و توجاده بودن کارکترها و اتفاقای مختلفی که در حین اون سفر براشون می‌افته، مهمترین نکات فیلم بودن. به نظر من آنیستون تو این فیلم نسبت بقیه کارای کمدی این چندسالش بهتر کار کرده و درکنارش بقیه بازیگرا هم بخاطر موقعیت‌های جالب و خنده‌داری که توش قرار میگرفتن، توجه بیننده رو به خودشون جلب میکنن. روی هم رفته قبل از دیدن فیلم، با دیدن لیست بازیگرا و خلاصه داستان، انتظار یه کمدی معمولی و تا حدود زیادی خسته‌کننده رو داشتم ولی خوشبختانه این اتفاق نیافتاد و به نظرم کمدی خیلی خوبی بود.

7/10


--



Antwone Fisher
2002



از اون فیلم‌هایی که بعد از دیدن 5 دقیقه اولش کُل فیلم رو یادم اومد و متوجه شدم که قبلا دیدمش. ولی خوب دوباره دیدمش و واسم جالب بود. داستانش خیلی خوب بود و پرداخت به صحنه‌های روانشناسی و کارکتر آنتون واقعا واسم جالب بود. نیمه دوم فیلم هم که نقطه اوج اونه و از لحاظ احساسی سطح بالایی داره.

7.2/10

--

Cadillac Man
1990



یه فیلم کمدی خیلی ساده که رابین ویلیامز قرار بوده به یک کمدی جالب تبدیلش کنه ولی چنین اتفاقی نیافتاده و همون "ساده" باقی مونده. بازیگری فیلم چیز خاصی نداشت و بجز چندسکانس که اونم بخاطر ویلیامز جالب شده بود، نکته قابل توجهی نداشت و به نظر من حتی نقش رابینز رو هم هر بازیگری میتونست بازی کنه و ... یکی از بدترین نقاط ضعف فیلم، کمدی اونه که حتی در سطح لبخندآور هم نیست و فقط داستان فیلمه که رو به جلو حرکت میکنه و پایان بندی هم کاملا قابل پیش بینی بود.

5/10

--

Now You See Me
2013



خوب بود. از لحاظ داستان، ریتم خوبش و کششِ خودش رو تو طول فیلم خوب حفظ کرده بود و به نظر من با توجه به مدت زمان نسبتا طولانی که داشت، اصلا خسته‌کننده نشد. کلا بخاطر فضای شعبده‌بازی که داشت و حقه‌های جذاب‌شون دنبال کردن فیلم خیلی راحت بود. یه مقدار با بازی و بازیگرای فیلم مشکل داشتم ولی ... با اینکه جز کسایی هستم که از بازی Jesse Eisenberg خوشم نمیاد، اعتراف میکنم که اینجا خیلی کارش جالب بود. روی هم رفته از لحاظ سرگرم‌کننده‌گی سطح خیلی خوبی داشت و خصوصا وقتی برای بار اول فیلم رو ببینید، حسابی جذبِ فیلم میشید ولی ممکنه دیدن بار دوم یا سوم، زیاد ماندگاری خوبی رو برای فیلم ایجاد نکنه.

7/10

--

Ookami Kodomo no Ame to Yuki
2012



نتیجه دیدن کارهای این کارگردان (Mamoru Hosoda) واسه من فعلا به 2 - 1 تبدیل شد! Summer Wars رو زیاد خوشم نیومد ولی The Girl Who Leapt through Time و این فیلم (Wolf Children) رو واقعا دوست داشتم. احتمالا یکی از بهترین فیلم‌هایی بود که راجع به احساسات یک مادر تا بحال دیدم. درام قوی داستان و کارکترهای بینهایت دوست داشتنی و محیط دلچسب انیمه به همراه منظره‌های جذابش ترکیب فوق العاده‌ای رو به وجود آورده بود. از لحاظ دوست داشتنی بودن کارکترهای انیمه، گاهی منو به یاد Totoro مینداخت، در عین اینکه زحمات مادرشون، از خستگی خواب رفتن‌هاش رو میدیدم، نمیشد از ظاهر و رفتار نیمه گرگ بچه هاش و شیطنت‌های کودکانه‌شون گذشت؛ واقعا صحنه‌های دلچسبی بین این تعامل سختگی‌ها و لبخندهای اون بچه‌ها به وجود اومده بود. داستان ساده‌ای از مادری که از عشق گرگینه خودش دو بچه داره و حالا در نبود اون گرگینه، باید اون بچه‌ها رو بزرگ کنه اما هیچ چیزی راجع به بزرگ کردن این بچه‌های نیمه گرگ نمیدونه و از طرفی نگران وارد کردن اون بچه ها به اجتماع و لو رفتن راز بزرگ خانواده‌شونه.

8.5/10

--

This is the End
2013



داستان رفتن Jay Baruchel و Seth Rogen به پارتی James Franco که به خوبی و خوشی تموم نمیشه و به جای خوش گذروندن تو پارتی با آخرزمان و بهم ریختن دنیا روبرو میشن ...

در کنار حس Troll ــی که فیلم بخاطر استفاده از اسم و شخصیت واقعی بازیگرها تو فیلم و نقش‌های کوتاه خیلی از بازیگرای مختلف تو فیلم داشت، حسابی سرگرم‌کننده بود. بعضی از شوخی‌های فیلم هم حسابی منو خندوند و از لحاظ طنز هم حس تازگی خوبی داشت. اصلا انتظارشو نداشتم که با چنین فیلمی روبرو بشم؛ منظورم بودن Rogen و Jonah Hill کنار هم و سرگرم کننده از آب در اومدن اون فیلمه. بودن این دونفر تو یه فیلم واسه من کافی بود که از دیدنش صرفنظر کنم، زیاد میونه‌ خوبی با بازیگری این دونفر نداشتم و ندارم و حتی اینجا هم بخاطر سوژه عجیب فیلم و استفاده از کارکترهای واقعی‌شون قابل تحمل شده بودن. اما داستان فیلم اونقدر سرگرم‌کننده بود و بقیه بازیگرای فیلم در حدی جالب بودن که سراغ فیلم رفتم و به راحتی تا آخر فیلم رو دیدم. روی هم رفته اگه بخوام بعد از دیدن فیلم یه توصیه کنم اینو میگم که، اصلا به لیست تیم بازیگری توجهی نکنید و فیلم رو بخاطر سوژه جذابش و فان بودنش ببینید.

7.4/10

--

Marty
1955



درک نکردم چه چیز این فیلم خاص و عالی بوده که باعث شده چنین نمره‌هایی بگیره یا بتونه جایزه اسکار رو به دست بیاره. داستان ساده، بازی‌های ساده، پایان‌بندی قابل‌پیش‌بینی و ... کلا یه فیلم کاملا معمولی بود. Ernest Borgnine به عنوان نقش اول اونقدرا جالب‌توجه نبود و کارکتر مادر مارتی هم که کاملا اضافی بود و خیلی روی اعصاب میرفت. شاید فقط این منم که این نظر رو دارم ولی فکر میکنم که فیلم خوب عمر نکرده و با گذر زمان کیفیت‌ش رو از دست داده. بهرحال برای یک بار دیدن اونقدرا بد نبود و روی هم رفته دنبال کردن مارتی و اتفاقاتی که براش می‌افته اونقدرها هم خسته‌کننده نبود.

5.5/10

--

Star Trek Into Darkness
2013



خیلی خوب بود. به نظر من حتی میشه گفت از فیلم اول هم بهتر بود. بهتره یه مقدار وقتِ بیشتری بهش بدم و بعدا تصمیم بگیرم ولی واسه اولین بار دیدن، جدا فیلم خوبی بود. بعد از دیدن فیلم وقتی IMDb رفتم و با کُلی نظرات منفی راجع به فیلم روبرو شدم، اصلا برام باورکردنی نبود! به کوچکترین مسائل جزیی فیلم هم گیر دادن، به کوچکترین جزییات فیلم ایراد گرفته بودن که تجربه دیدن این فیلم رو واسه خودشون بد کنن! البته میدونم اگه از طرفدارای پر و پاقرص شماره‌های قبل باشید، شاید به دلایلی زیاد فضای جدید رو دوست نداشته باشید و یا کُلی ایراد دیگه بتونید به فیلم بگیرید ولی خوب من که سری‌های قبل رو ندیدم پس ... بهرحال واسه من، تجربه عالی بود و هم داستان فیلم و هم افکت‌ها و جلوه‌هاش جذاب و دیدنی شده بود. تنها ایرادی که میخوام بگیرم اینه که به نظر من رابطه بین اسپاک و اوهارا کاملا مصنوعی و غیرقابل باور به نظر میرسید. من با شماره‌های قبلی استارترک آشنایی ندارم و فقط همین دو شماره اخیر رو دیدم؛ نمیدونم اسپاک تو اون شماره‌ها چطور بوده ... کلا حتی این ایراد رو هم جزیی میدونم و چیزی نیست که بخواد جلوی دیدن دوباره فیلم رو بگیره. Quinto و Pine جدا کرک و اسپاک رو به یک زوج عالی تبدیل کرده بودن و مکالمه‌ها و صحنه‌های بین دو کارکترشون دیدنی بود .. از اون طرف کارکتر Kahn هم خیلی کارکتر جالبی بود. پایان‌بندی هم پرداخت خوبی داشت و جالب تموم شد.

8/10

--

Jack Reacher
2012



از اون فیلم هایی بود که با ورود کارکتر اصلیش میشد به یه مسئله ساده پی برد؛ اینکه عنصر اصلی فیلم همون کارکتر اصلی ــه و بودن بازیگری مثل تام کروز این مسئله رو خیلی پررنگ کرده بود. کروز بود که مسئولیت هیجان فیلم و کششی که تو فیلم قراره ببینیم رو به عهده داشت و به نحو خیلی خوبی هم از پس اینکار براومده بود. گاهی بعضی از سکانس ها حالت دراماتیک غیرضروری داشتن که بهرحال بخاطر سوژه ای که درش آدمای بیگناه کشته شدن، دور از انتظار نبود و با اینکار قصد داشتن بیننده رو عمیق تر وارد فضای داستان کنن. بهرحال واسه من که چنین اتفاقی نیافتاد ... اما از فیلم روی هم رفته خوشم اومد و نقاط مثبت دیگه ای داشت که توجهم رو به خودش جلب کرد.

7/10

--

The Hangover Part III
2013



نه تنفر خاصی روی سری Hangover ها دارم و نه تعصب عجیبی! روی هم رفته سری‌ش رو به عنوان یه سری کمدی خوب میبینم و گاهی سطح شوخی‌هاش واسم جالبه، صحنه‌های کمدی عجیبی توش پیدا میشه. شماره سوم هم خوب بود، بازی Zach Galifianakis بهترین نکته فیلم واسه من بود؛ جدا خنده‌دار بازی میکرد و کارکترش، فیلم رو از این رو به اون رو کرده بود. نقطه مثبت دیگه‌ای که تو فیلم بود استفاده از روش دیگه‌ای واسه پیش بردن داستان بود، اینکه دوباره همون سناریوی "یک‌جا از خواب بلند شدن و اصلا از اتفاقاتی که بهشون گذشته خبر نداشتن" رو استفاده نکرده بودن، خیلی به بهتر شدن فیلم کمک کرده بود. استفاده از موسیقی‌ش هم خیلی خوب بود و بعضی صحنه‌ها که همیشه تو فیلم‌های دیگه با یه موسیقی ساده از کنارش میگذرن و حتی ممکنه اصلا بیننده موسیقی رو متوجه نشه، اینجا با یه موسیقی تُند و جنایی صحنه‌ها رو بخاطر عجیب بودن ترکیب موسیقی و اون صحنه، خنده‌دار کرده بود. کلا فیلم کمدی خیلی خوبی بود و به عنوان شماره سوم، کار جالبی بود.

6.5 ~ 7
از 10

--

Before Midnight
2013



خیلی خوب بود؛ وارد شدن دوباره به رابطه بین جسی و سلین بعد از مدتها دوباره منو به یاد حسی که با دیدن دو فیلم اول داشتم، انداخت. اون حس، حس خیلی عالی بود و همون چیزی بود که باعث شد دو شماره اول رو واقعا دوست داشته باشم. صحنه‌های طولانی و دلچسب حرف‌زدن‌ها، قدم‌زدن‌ها و تبادل‌نظرهایی که در تقابل با هم داشتن و تکرار اون لحظه‌های متفاوتی که تو کمتر فیلم رمنس دیگه‌ای به نمایش کشیده میشه. (لحظه‌هایی که کوچکترین نگاه یا دیالوگ ساده یه صحنه عالی رو به وجود میاره.) غرق شدن تو این فیلم و به معنای واقعی حس کردنش خیلی راحته؛ ما شروع رابط جسی و سلین رو تو شماره‌های قبل دیدیم و مسیر راه رو مقداری باهاشون طی کردیم، اینکه چطور از هم جدا شدن و اینکه چه اتفاقاتی بین‌شون افتاد رو هم دیدیم و حالا به برهه از زمان وارد میشیم که اونا بهم پیوند خوردن و با فضای عجیبی دست و پنجه نرم میکنن! مشکلاتی که باعث به وجود آوردن دعواهای ساده میشه و ناراحتی‌ها ... راستش انتظار اینو داشتم که یه زندگی کاملا بی‌نقص و بدون بالا و پایین بین این دو کارکتر ببینم ولی فکر کنم زندگی برای جسی و سلین اونجور که من فکر میکردم "به خوبی و خوشی" پیش نرفته و همین موضوع باعث به وجود اومدن سکانس‌هایی بین این دوکارکتر شده بود که یه مقدار سنگین به نظر میرسید. به نظر من کارکتر سلین تو این فیلم یه جورایی شکل خودش رو از دست داد و با توجه به خصوصیات اخلاقی که خصوصا تو نیمه دوم ازش دیدیم، ذهنیتِ قدیمی که نسبت بهش تو دو فیلم گذشته داشتم، مقداری لکه‌دار شد. بیننده بیشتر از اینکه با سلین احساس همدردی کنه، با جسی همراه میشه و این نکته، یه امتیاز منفی واسه سلین ـه. اما کی اهمیت میده؟ بهرحال آخر فیلم همون حس همیشگی "این واقعا یه فیلم فوق‌العاده بود" رو داره و فیلم تو ادامه این سری فیلم‌ها و شماره سوم واقعا عالی بود و همه چیزش حس جذاب و دوست‌داشتنی فیلم‌های قبلی رو داشت.

8/10

--


World War Z
2013



Zzzzzzzzz ... این حالت من در حین دیدن فیلم بود. فیلم زامبی که در حال دیدنش حس کردم زامبی تو فیلم وجود نداره. خسته کننده بدون هیچ کششی و داستان نه چندان جذاب (برای من) .. پرداخت ضعیف کارکترها و ... بخاطر پیت هم که شده، دوست داشتم از فیلم خوشم بیاد ولی چنین اتفاقی نیافتاد. چیزی که جز معدود نقاط مثبت فیلمه و خیلی به چشم میاد، جلوه‌های ویژه اونه که خیلی خوب بودن و بعضی از صحنه‌ها رو واقعا جالب کرده بود. بجز اون نکته قابل توجهی نداشت و واسم یه فیلم خسته‌کننده بود.

5/10

--

Star Trek: The Motion Picture
1979



دقیقا همونطور که حس میکردم بود، حس یه جور مقدمه برای فیلم‌های بعد رو داشت. البته اینکه یک "مقدمه" بود، اصلا به معنای بد بودن فیلم نیست .. خود فیلم خوب بود و با اینکه 2 ساعته بود ولی اصلا واسم کسل‌کننده نشد. میشه گفت بعضی سکانس‌هاش خیلی طولانی شده بود و فرضا صحنه‌هایی از فضا داشت که کش پیدا کرده بودن اما اون صحنه‌ها هم به وارد شدن بیشتر بیننده به فضای فیلم کمک میکرد. موسیقی فیلم بد نبود و فکر کنم تو شماره‌های بعد بهتر بشه. داستان رو یه مقدار ضعیف دیدم و امیدوارم تو شماره‌های بعد کشش بیشتری داشته باشه. قبلا شنیده بودم که نحوه صدا زدن اسپاک توسط جیم رو مسخره کنند ولی هیچ‌وقت دلیلش رو نمیدونستم؛ اینجا فهمیدم اون دلیل چی بوده، جیم واقعا خنده‌دار اسپاک رو صدا میزد. (اونم تو یه شرایط مرگ و زندگی و درحالی که همه چیز در حال نابود شدنه!) صحنه‌های فضایی فیلم هم میتونن خوب باشن و هم میتونن بد باشن ... بستگی داره چطور بهشون نگاه کنیم، آنچنان تحت تاثیر اون صحنه‌ها قرار نگرفتم ولی وقتی سال ساختش رو نگاه میکنم، واسم منطقی میشه و زیاد بهش ایرادی وارد نیست. داستان هم همونطور که گفتم حس یه مقدمه رو داشت و به نظر اینجا بیشتر هدف آشنایی با کارکترهای فیلم بود که خیلی خوب انجام شد. در نهایت اونقدر خوب بود که نسبت به شماره‌های بعد کنجکاو بشم، حتما بقیه رو میبینم.

6.5/10

Movies i've recently seen

Epic
2013



وقتی نمره IMDb و لیست دوبلورهای انیمیشن رو دیدم، ناخودآگاه سطح انتظاراتم پایین اومد و حس میکنم یکی از دلایلی که باعث شد از انیمیشن لذت ببرم، همین موضوع بود. به دلیل معرفی خوبِ کارکترها که تو نیمه اول انجام گرفت، وارد شدن به فضای انیمیشن کار راحتی بود و مثل خیلی از انیمیشن‌های دیگه نیمه اولشو رو دوست داشتم و جالب کار کرده بودن. تمرکز اصلی من و چیزی که چشم به راه دیدنش بودم، دیدن نیمه دوم فیلم و تعادلی بود که با نیمه اول قرار بود برقرار کنه. خوشبختانه اُفت چندانی نسبت به نیمه اول نداشت و روند خوبش رو حفظ کرد. کار دوبلورها فوق‌العاده نبود ولی تونسته بودن کارکترها رو باورپذیر کنند و روی هم رفته نظر مثبتی نسبت به صداپیشه‌هاش دارم. تو این بین، بودن Pitbull هم واسم عجیب بود ولی خوب مسلما جالب‌ترین مسئله دوبلوری واسه من، حضور والتز بین دوبلورها بود که کارشم خیلی جالب بود. در مورد کارکترها، خوب بود که یه کارکتر دختر رو به عنوان کارکتر اصلی تو انیمیشن داشتیم و نقطه قوت خوبی برای داستان محسوب میشد بعلاوه اینکه، کارکترهای محبوبم از انیمیشن اون دو حلزون بودن که کمدی خوبی رو وارد کار کرده بودن و تعامل جالبی با ام‌کی و ناد داشتن.

کارِ انیمیشن سطح خیلی خوبی داشت و به ندرت ضعفی در صحنه‌ها به چشم می‌اومد، طراحی چهره‌ها و موجودات جالب بود و در کنار موسیقی نسبتا خوب انیمیشن تحرک‌های خوبی جریان داشت. فضای انیمیشن یه کوچولو منو به یاد How to Train Your Dragon می‌انداخت، حس میکنم شباهت‌هایی بین‌شون وجود داره ولی خوب محیط کُلی بین دو انیمیشن کاملا متفاوته. روی هم رفته از اون انیمیشن‌هاییه که هرکسی رو راضی نمیکنه و ممکنه نقاط مثبتی که من بهشون اشاره کردم، برای یه نفر دیگه نقطه منفی باشه؛ Epic برای هرکسی Epic نیست. برای منم Epic نبود ولی به نظر من حسابی سرگرم‌کننده بود. احتمالا رده سنی پایین‌تر به راحتی لقب Epic رو به این انیمیشن بدن و از دیدنش حسابی لذت ببرن.

6.5/10


--


Blood and Wine
1996



فیلمی جنایی با بازی جک نیکلسون و جنیفر لوپز (!) همبازی کردن تو بازیگر کاملا متفاوت و دور از ذهن تو چنین فیلم جنایی اونقدرا بد از آب درنیومده. البته اینجا لوپز خیلی جوونه و از ظاهر خیلی خوبی برخورداره و بخاطر همراه بودن با بقیه بازیگرای حرفه‌ای فیلم، تونسته از پس نقش خیلی خوب بربیاد. جک نیکلسون مثل همیشه خوب بود و بازم یه دیالوگ‌هایی داشت که من فکر میکنم عالی به نمایش در آوردنشون فقط از عهده نیکلسون برمی اومده. اما در کنار نیکلسون مایکل کین هم خیلی خوب ظاهر شده بود. نکته جالب در مورد مایکل کین تو این فیلم اینه که، اون بعد از بازی در Bullet to Beijing محصول 1996 تصمیم به خداحافظی از دنیای بازیگری گرفته بوده ولی با اصرار نیکلسون راضی میشه به دنیای بازیگری برگرده. خود فیلم و داستان معمولی بود و چیزی که واسم عجیب بود، استفاده از موسیقی بود؛ گاهی تو صحنه‌های خیلی معمولی، یه موسیقی تُند و مرموز جنایی پخش میشد که کاملا بیننده رو از فضا دور میکرد. حس میکنم هدف کار جنایی‌تر کردن فضای فیلم بود ولی بهرحال هدف به سرانجام نرسیده بود و حداقل برای من نتیجه برعکس داشت.

6.3/10


--


The Muppet Movie
1979



از اونجایی که The Muppets ــه 2011 واسم جالب بود، گفتم این فیلم رو هم یه امتحانی کنم. فیلم خوب و سرگرم‌کننده‌ای بود ولی گاهی حس نصفه‌نیمه موندن بهم دست میداد؛ بعضی از قطعات یا صحنه‌ها رو دوست داشتم ادامه بدن یا مثلا حس میکردم میتونستن بیشتر از نقطه پایان فیلم جلو برن. بهرحال کارکتر کرمیت اینجا هم عالی بود و دلیلی اصلی جذابیت فیلم بود، مسیر سفرش، آشنایی‌ش با بقیه کارکترها حس خوبی داشت و فیلم رو دیدنی کرده بود.

6.5/10


--


Call Me Madam
1953



موزیکالی معمولی با بازی دونالد اوکانر. چیز فوق‌العاده خاصی نداشت و صرفا برای ادامه دادن کارنامه اوکانر به نظر فیلم خوبی برای دیدن میاد. اوکانر اینجا هم از چهره کمدی و استایل کمدی رقص خودش استفاده کرده بود و شاید بشه بهترین سکانس‌ش رو رقص کنار بادکنک‌ها دونست. بجز اوکانر، بقیه بازیگرا رو زیاد خوب ندیدم و داستان هم اونقدرا سرگرم‌کننده نبود. روی هم رفته اگه بخوام فقط قطعات موزیکالش رو درنظر بگیرم، نمره 7 رو بهش میدم ولی بصورت کُلی نمره‌ش پایین میاد.

6/10


--


The Girl Who Leapt Through Time
2006



عالی بود، یه انیمه سینمایی خیلی سرگرم‌کننده. موضوع خیلی جذاب سفرها و جهش‌های زمانی با استفاده از روند داستانی جالب و کارکترهای خیلی خوب. شاید خیلی‌ها با دیدن انیمیشن کار به اون ایراد بگیرن و از ضعف انیمیشن‌ش بگن ولی به نظر من تنها چیزی که انیمیشن داشت، متفاوت بودنش بود و اصلا کم‌کاری یا ضعفی درش دیده نمیشد. نسبت به انیمه‌های امروزی کمی متفاوت بود ولی حس نزدیکی خوبی رو بین بیننده و فضای انیمیشن ایجاد میکرد. شخصیت‌پردازی قوی ماکوتو و همراهی طولانی که بیننده در طول انیمه باهاش داشت، خیلی خوب بود. همراه شدن با اون تو ماجراجویی‌های جهش‌های زمانی‌ش و روابطی که با دو دوستش داشت، دبیرستان‌شون و اتفاقات کلیدی داستان، همه چیز به نحو عالی به تصویر کشده شده بود. صحنه خوب خیلی زیاد داشت و خیلی از صحنه‌هاش تو ذهنم باقی مونده، صحنه‌هایی که حرکت جهش زمانی‌ش رو انجام میداد، جمع شدنشون تو اون زمین بیسبال و تمرین کردن‌هاشون، فضای تخیلی بین جهش‌ها، تخته سیاهی که جمله "زمان منتظر هیچ‌کس نمی‌ماند" و ... دوبلورها هم جز نکات مثبت انیمه بودن و درنهایت اینکه پایان‌بندی‌ش هم واقعا خوب بود و حسابی راضی‌کننده بود.

8.3/10


--


The Big Wedding
2013



با اینکه میدونستم قراره با چه فیلمِ ضعیفی روبرو بشم و خودم براش آمده کرده بودم ولی بازم از اونچیزی که فکر میکردم، بدتر بود. کاملا خسته کننده و خالی از کمدی خوب. حرف زدن راجع به کمدی خوب اونم تو چنین فیلمی، حالا این بحث خودش میتونه کُلی خنده دار باشه! تنها نکته مثبت فیلم، همون دیدنِ رابین ویلیامز تو 2 3 سکانس بود و دیگه هیچ چیز قابل توجهی نداشت. روی هم رفته، حتی با پُرستاره بودنش هم ارزش دیدن رو نداره و از اون فیلم‌هایی ــه که زیاد میشه به در و دیوار کوبیدش و ازش بد گفت.

4/10


--


The Panic in Needle Park
1971



داستان اعتیاد به هروئینِ ترکیب شده با عشق دونفر؛ فیلم خوبی بود، یه بازی عالی از آل پاچینو و کیتی وین که نقش بابی و هلن و درگیری این دوکارکتر رو دیدنی کرده بودن. صحنه‌های تزریق زیادی تو فیلم بود و با اینکه به محیط فیلم فضای واقعی‌تری داده بود، ولی چون بعضیاشون طولانی بودن، یه مقدار فیلم رو به سمت کسل‌کننده شدن هُل داده بود. ولی بهرحال فیلم خوبی بود و داستان هم خیلی جالب جلو رفت و به پایان رسید. شباهت‌هایی هم به Requeim For A Dream داشت و اگه طرفدار اون فیلم هستید، دیدنش رو پیشنهاد میکنم.

7/10


--


Madadayo
1993



آخرین فیلمِ کوروساوا به عنوان کارگردان. خیلی خوب بود، رابطه دوست داشتنی و زیبای بین یک معلم و دانش آموزاش، احترامی که دانش آموزها با گذر سال‌های زیاد همچنان به معلمشون دارن، جشن‌‌های تولدی که براش میگیرن، خیلی خوب به نمایش کشیده شده بود. نیمه اول فیلم، نیمه بی نقص و لذت بخشی بود ولی نیمه دوم یه مقدار با جهتی که داستان به خودش گرفت، مشکل داشتم و به نظر من ضعف فیلم تو نیمه دوم اونه. البته پایان بندی خیلی خوب بود ولی تا رسیدن به پایان بندی بالا و پایین زیادی رو توی فیلم میبینیم. در مورد کارکترها این نکته برام جالب بود که بجای اینکه کارکتر سنسی، دانش آموزا رو شکل بده، این دانش آموزا بودن که کارکتر سنسی رو به چشم بیننده وارد میکردن و اهمیتش رو رخ میکشیدن! البته این رو نمیگم که Matsumura در نقش سنسی خوب ظاهر نشده بلکه صرفا به نقشِ مهمی که بقیه کارکترها داشتن، اشاره میکنم. روی هم رفته فیلم، حس خیلی خوبی داشت و مسلما ارزش دیدن رو داره.

7/10


--


The Croods
2013



خیلی سرگرم کننده بود، مسلما هدف سرگرم کنندگی‌ش رو به راحتی پوشش داده بود، سوژه جدید و انسانهای اولیه، محیط متفاوتش هم خوب بود. برخلاف بعضی از انیمیشن های اخیر که بیننده بعد از دیدنشون حس میکنه تمام انرژی و فکر روی نیمه اول اون انیمیشن گذاشته شده و نیمه دومشون سرهم بندی شده، نیمه دوم این انیمیشن بهتر از نیمه اولش بود و تداوم خیلی خوبی در نگه داشتن جذابیتش درطول انیمیشن داشت. واقعا انتخاب نیکولاس کیج به عنوان صداپیشه گراگ به نظر من عالی بود، صدای خاصِ کیج همیشه واسم جالب بوده و اینجا تو یه محیط انیمیشنی بازم خیلی خوب به نظر میرسه. بقیه دوبلورها زیاد به نظرم ویژه نبودن و چیز خاصی ازشون تو ذهنم باقی نمونده. از همین الان هم شماره دومش تایید شده، با توجه به پایان بندیش، میشه انتظارات خوبی از شماره دوم انیمیشنش داشت ولی خوب هنوز زمان زیادی تا 2017 باقیه و باید ببینیم این انیمیشن طی سال های آینده چطور عمر میکنه و ماندگاریش در چه حدیه.

7.2/10


--


The Cure
1997



خوب بود، یه مقدار به سلیقه من نمیخورد ولی تونستم به فیلم عادت کنم و روی هم رفته لذت خوبی ازش بردم. نکته‌ای که یه مقدار منو اذیت میکرد، بیش از حد طولانی بودن بعضی از سکانس‌های فیلم بود که حس میکنم اگه کوتاه تر میبودن، با فیلم خیلی بهتری روبرو میشدم. مثل بعضی از فیلم‌های ژاپنی دیگه‌ای که دیدم، بازم کمبود موسیقی احساس میشد و وقتی اون سکانس‌های کش دار و بی موسیقی بودنشون رو درکنار هم بذاریم، یه مقدار جنبه منفی پیدا میکنه. اما بهرحال، خودِ فیلم ترس خوبی داشت و به جای وارد کردن ترسِ واضح از طریق سکانس‌های دلهره آور، کارگردان تونسته بود با موضوع کُلی و نحوه پیشروی داستان، ترس رو کُلی به درون بیننده منتقل کنه. این شاید مثبت‌ترین نکته فیلم از نظر من بود. Kôji Yakusho هم بازی خیلی خوبی داشت و چندتا از فیلم‎هاش رو تو لیست دانلودم قرار دادم، امیدوارم فیلم‌های دیگه‌ش هم خوب باشه.

6.5/10



Movies i've recently seen

I Saw the Devil
2010



فیلم خیلی بدی بود. انتقام رو بارها تو فیلم‌های مختلف دیدیم و تجربه کردیم ولی تو این فیلم به شکل دیگه‌ای نمایش داده میشه، به شکل خونین! خشونتی که تو فیلم بود، ضعیف‌ترین نقطه فیلم و از فضا‌پرت کن‌ترین نکته کُل فیلم بود. به طرز عجیبی بیننده رو از فضایی که قراره درک کنه، دور میکنه. من میتونم خشونتی که تو Oldboy استفاده شد رو با این مقایسه کنم و بگم، اون خشونت بارها و بارها از این خشونت استفاده بهتری داشت و موقعیت‌‌سنجی برای استفاده از خشونتش عالی بود. در صورتی که تو این فیلم حالتی زننده و چندش‌آور داشت. (البته این فیلم حتی به نزدیکی‌های خوبی Oldboy هم نمیرسه ولی خواستم یه مقایسه در مورد خشونت‌شون داشته باشم) ممکنه تعدادی بگن که خشونتی که تو فیلم به کار برده شده، قرار بوده واقعی و realistic باشه ولی به نظر من اصلا این امر رو تحقق نمیبخشه و حتی برعکس، بیشتر حالتِ تصنعی پیدا کرده بود (از اونور پشت بوم افتاده بود!) و خشونتی که در فیلم وجود داره، چیز عمیق‌تری رو به ما نشون نمیده. داستان و روند فیلم هم با جلو رفتن و تموم شدن، تمام طولِ راه به طرز عجیبی برام مسخره بود و نتونستم افکار کارکتر اول و کارایی که انجام داد رو درک کنم. دیالوگ‌ها بیش از حد ساده بودن و مسلما وقتی که از محیط و داستان و روند پیشروی اون فیلم خوشم نیومده باشه، نمیتونم لذتی از موسیقی فیلم ببرم و کاملا ذهنیت بدی نسبت به اون پیدا میکنم؛ موسیقی به تنهایی نمیتونه کُل فیلم رو نجات بده. روی هم رفته، خیلی فیلم درهم و برهمی بود و باهاش به شدت به مشکل برخوردم.

4/10


--


Dreams
1990



مبهوت کننده صفت خیلی خوبی برای توصیف فضای این فیلمه. جدا تحت تاثیر محیط فیلم قرار گرفتم، "رویاها" ــی کروساوا درست مثل یک رویا میمونه. (هرچند خودِ فیلم مجموعه ای از رویاهاست ولی جمله خوبی برای اشاره به فیلمه.) تحت تاثیر قرار گرفتن فضای فیلم رو اخیرا با دیدنِ Kotonoha no Niwa خیلی عالی تجربه کردم، انیمه ای که حتی صدای شرشر آب هم روی بیننده تاثیر میگذاشت و به راحتی غرق در خودش میکرد. اینجا و در فیلم Dreams هم همینطور بود، کوروساوا به زیبایی هرچه تمامتر بیننده رو وارد لوکیشن‌های مورد نظر خودش میکرد. فیلم از لحاظ منظره ای و ظاهری یه فیلم به تمام معناست و وقتی موسیقی سنتی و محلی ژاپنی و سنت‌ و رقص‌هایی که به شکل‌های مختلف وارد صحنه‌ها میشن رو در کنار این منظره‌ها قرار میدیم، حداقل من یکی رو بی‌نهایت راضی و محو در خودش میکرد. بین رویاهایی که به نمایش کشیده شد، رویای اول و آخر بهترین‌ها از نظر من بودن. رویای اول با اون بارونی که بهمراه داشت و عجیب بودنش و رویای آخر و پیرمردی که در کنار آب روان حرف‌های دلنشینی میزد و البته بعدش اون رقص پایان فیلم که فوق‌العاده بود.

- بودن اسکورسیزی جز بازیگرای فیلم هم در نوع خودش جالب بود.

7.5/10


--


The Witches of Eastwick
1987



فیلمی فانتزی، ترسناک با حضور نیکلسونِ بزرگ و سه تا از بازیگرای زنِ خوب سینما. بیشتر از اینکه حالت ترسناکی داشته باشه، حالت فانتزی داشت و فضای فیلم کلا برام عجیب بود و گاهی حتی فضای خنده‌داری رو تو فیلم میشد دید. نیکلسون مثل همیشه خوب بازی کرده بود و دیالوگ‌های خیلی خوبی داشت، خصوصا اواخر فیلم که یه مونولوگ عالی تو کلیسا داشت. اون حالات قیافه محو کننده‌ش رو هم داشت و خصوصا با توجه به نقشی که تو این فیلم داشت و موقعیت‌هایی که کارکترش درش قرار میگرفت، این نکات بیشتر به چشم می‌اومد. درکنارش، فایفر، ساراندون، شر هم بد نبودن ولی خوب نقطه مثبت فیلم نیکلسون بود. داستان فیلم از همون شروع واسم متفاوت بود و نمیدونستم قراره با چی روبرو بشم. روی هم رفته، فیلم سرگرم کننده خوبی بود.

6.9/10


--


Olympus Has Fallen
2013



یک بار دیگه بهم ثابت شد که اکشن، یکی از نامحبوب‌ترین ژانرها واسه منه. :خمیازه: بعد از دیدن فیلم میشه گفت: Olympus Has Fallen" has fallen" یا یک جمله به همین شکل و شمایل! بازیگرای خوبی داشت، Butler که به کارای اکشن خیلی خوب میخوره، مورگان فریمن پا به سن گذاشته و Eckhart که اینجا در نقش رئیس جمهور ظاهر شده. بازیگرا تو دید اولیه به نظر خوب میرسن ولی موضوع و داستان فیلم کاملا خسته کننده و خمیازه آور بود! هرچقدر که فیلم جلوتر میرفت، به جای کنجکاو شدن در مورد پایان بندی، به فکر فست فوروارد کردن صحنه‌ها می‌افتادم. حمله تروریستی، غرور ملی، صحنه‌های اکشن و ... هیچ کدوم به خوبی نمایش داده نشده بودن. فکر کنم تا همینجا کافی باشه و اینو رسونده باشم که نظر منفی راجع به فیلم دارم و معمولا طولانی نظر ندادن راجع به فیلمی که موردپسندت واقع نشده، فکر بهتری ــه.

5/10


--


The First Time
2012



رمنس نسبتا خوبی داشت، شروع رابطه جالب بود و تو ادامه باورپذیری‌ش رو یه مقدار از دست داد. از لحاظ داستانی قابل پیش‌بینی بود و بازیگری هم تو سطح معمولی قرار داشت ولی روی هم رفته واسه کسایی که ژانر رمنس رو بیشتر از بقیه ژانرها میپسندن، فیلم خوبیه و راضی کننده ست.

6/10


--


Taboo | Gohatto
1999




من اونقدرا سامورایی بین نیستم و فیلم‌‎های سامورایی زیادی رو ندیدم. این فیلم رو هم بخاطر کیتانو دیدم. اولین فیلمی بود از ناگیسا اوشیما میدیدم. فیلم فضای آنچنان سنگینی نداشت و میشد داستان رو به راحتی دنبال کرد. موسیقی‌ش خوب بود ولی داستان اونقدرا جذب کننده نبود. داستان در مورد پیوستن کانو به شینسنگومی و رابطه ای هستش که بخاطر زیبایی ظاهریش با بقیه افسرها و شاگردها پیدا میکنه. قتل های که رخ میده و ...

دیدن یه فیلم با محیط کاملا سامورایی واسه من همیشه به نظر امیدوارکننده و خوب میاد چون وارد شدن به چنین فضایی رو دوست دارم ولی تو این فیلم، وقتی داستان این فیلم رو کنار بقیه موجودیات قرار میدیم، شاید یه مقدار زننده بشه. بازیگری فیلم قوی ترین نکته اون بود، کیتانو در قالب یک مربی و افسر شینسنگومی خیلی خوب ظاهر شده بود و دیالوگ‌های خوبی هم داشت. افسری که تلاش میکنه زیردست های خودش رو به درسنی تربیت کنه. داستان‌های حاشیه ای که وجود داره. مثل مبارزه کانو و توشیرو و اینکه هیجیکاتا (کیتانو) کانو رو قوی‌تر میدونه و به خوبی نمایش داده میشه. Matsuda در نقش کانو اونقدرا بازی چشمگیری نداشت و به نظر من بیشتر این ظاهرش بود که کارکتر و نقش کانو رو ساخته بود. در عوض Tadanobu Asano در نقش توشیرو واقعا عالی بود و حتی میمیک های صورتش تو بعضی از صحنه ها جالب توجه بود.

اما از نظر کلی که بخوام به فیلم نگاه کنم، حس میکنم فیلم بدی رو برای شروع دیدن کارهای ناگیسا اوشیما انتخاب کردم (البته کاملا اتفاقی و بخاطر کیتانو بود) شاید در آینده بتونم یکی دیگه از فیلم‌هاش رو ببینم. یه چیز حاشیه ای راجع به فیلمی که دیدم، زبان اصلی فیلم ژاپنی بود ولی دوبله وحشتناک چینی (؟) رو داشت. فکرشو بکنید، هر ثانیه که یکی از دیالوگ ها گفته میشه، در همون ثانیه زنی دیالوگها رو بلند بلند به زبون دیگه ای تکرار میکنه. از اون سبک دوبله‌های عجیب و ناخوشایند. روی هم رفته فیلم بدی نبود ولی انتظار بیشتری ازش داشتم.

6/10


--


Boiling Point
1990



فیلم خوبی بود. کیتانو بازم یه یاکوزای متفاوت رو تو این فیلم نشون میده و بیننده رو کاملا به محیط یاکوزایی وارد میکنه. شباهتی که بین این فیلم و Kids Return وجود داشت این بود که، تو هر دو فیلم به صحنه های ورزشی که وجود داره، سخت پرداخته شده و سکانس‌های زیادی صرف وارد کردن بیننده به فضای بازی ورزشی که کارکترها در حال بازی کردن هستن، میشه. کار ممکنه به جایی برسه که وقتی اون سکانس کش دار به پایان میرسه، بیننده خواهان برگشتن به همون سکانس قبلی بشه. خوبی سکانس های کش دار کیتانو اینه! با تموم شدن‌شون بازم بیننده میتونه اونا رو درخواست کنه. نسبت به فیلم‌های دیگه کیتانو، موسیقی کمتری داشت، خیلی کمتر! من دوست داشتم بیشتر از این به موسیقی تو این فیلم بها میداد. درسته، سکانس‌های بیسبال و لبِ ساحل و چندنمونه سکانس دیگه با سکوت خیلی عالی از آب در اومده ولی حس میکنم وجود موسیقی بعضی جاها به بهتر شدن فضا کمک زیادی میکرد. بهرحال استایل ساکت فیلم‌هاش حفظ شده بود و باید باهاش کنار اومد.

مثل همیشه یک جور شوخی خاص تو فیلم‌هاش وجود داره. نیمه اول هم کمدی داشت، مثل سکانس روبرویی‌شون با ماهیگیر ولی به نظر من کمدی اصلی فیلم، از نیمه دوم شروع میشه، جایی که کارکتر Uehara با بازی کیتانو وارد فیلم میشه، گیر دادنش به دوس|ت دخترش و پست گردنی‌هایی که به اون میزنه، سکانس بستنی خوردنشون و سکانس شاهکار کارئوکی و ... یک نمونه سکانس خاص که در مورد این فیلم دوست داشتم به این شکل بود که ما موتوری رو میدیدیم که به یه جوون بی گواهینامه تحویل داده میشد و لحظاتی بعد تصویر قطع میشد و همون جوون رو تو یه تصادف رانندگی میدیدیم. یا وقتی که اون دار و دسته اوباش و لات دنبال ماساکی که روی موتوره میرن و اتفاقی به پشت ماشینی میخورن. لحظاتی سکانس حرف زدن راننده ماشین با لات‌ها رو میبینیم و بعد از اون یهو با صحنه زخمی بودن راننده روبرو میشیم. این دو نمونه جز مثال‌های جالب مورد نظرم بود.

کاری که کیتانو میتونه با بیننده انجام بده اینکه که، تو یک لحظه میتونه بیننده رو عاشق یا متنفر از فیلم کنه. پایان بندی این فیلم چنین حالتی داره. تمام فیلم یک طرف و پایان بندی اون هم یک طرف. ممکنه بیننده عاشق تمام لحظه های فیلم باشه و با پایان بندی کوچکترین ارتباطی برقرار نکنه. برای من پایان بندی، حس متفاوتی داشت و اونو دوست داشتم. مثل بعضی از فیلم‌های کیتانو یه مقدار گنگ بود و باید برداشت خودتو از پایان بندی داشته باشی. ولی خوب این چیزی که کیتانو رو، کیتانو میکنه! اینکه میتونه اینجور با ذهن بیننده بازی کنه و اونقدرا نگران بهم ریختن ریتم فیلم نیست.

7.5/10


--


Movie 43
2013



مجموعه ای از فیلم‌ها یا داستان‌های کوتاه خیلی عجیب که تو یه فیلم گنجونده شدن.

هر کدوم از داستان‌ها WTF خاص خودشو داشت! بیش از حد عجیب بودن، یکی دوتا از داستان‌ها رو بد ندیدم ولی روی هم رفته خیلی سخت میشه با چنین فیلمی کنار اومد. داستان مربوط به جکمن و کیت وینسلت در حدی غیرقابل دیدن بود که کاملا چشمم رو از مونیتور دور کردم و سریع فیلم رو جلو بردم. بین داستان‌ها، Homeschooled که نائومی واتس درش بود و اون یکی که مربوط به سوپرهیروها بود واسم جالب بودن. نکته جالب فیلم این بود که اکثر بازیگرای اون، بازیگرای مطرح و شناخته شده بودن. شاید اگه اینقدر بازیگر خوب تو فیلم نبود و این بازیگرا نبودن که داستان‌ها روشون پیاده شده بود، صحنه هاش به این اندازه WTF دار نمیشد. بهرحال تجربه عجیبی بود.

5.5/10 - راجع به نمره ش مطمئنم نیستم. احتمال با گذشت زمان نظرم عوض بشه. باید ببینم چی میشه.

--

A Star Is Born
1954



دوست دارم از چنین جمله ای واسه وصف این فیلم استفاده کنم "فیلم، بیشتر به کنسرتی از جودی گارلند شبیه بود." ظاهر جمله بد به نظر میاد ولی من به عنوان یک جمله مثبت اونو نوشتم. آهنگ‌ها و قطعات شنیدنی که پشت سر هم چیده شده بود و یکی بعد از دیگری خونده میشدن. کیه که از دیدن کنسرت جودی گارلند بدش بیاد، من که مشکلی با چنین کنسرت جذابی ندارم. داستان فیلم ساده بود و چیز ویژه قابل ذکری نداشت. خوب، وقتی از قسمت موزیکال که مهمترین قسمت یک فیلم موزیکاله خوشتون بیاد، میشه گفت که فیلم تاثیر خوبی روی بیننده‌ش گذاشته. یکی از نکاتی که تو حین دیدن فیلم خیلی واضح به چشم می اومد، تدارکات عظیم فیلم و امکانات زیادی بود که روی سن یا تو صحنه های مختلف فیلم وجود داشت. از قطعاتی که خوشم اومد، میتونم به Swanee و Someone at Last و Lose That Long Face ـ (یکی از محدود قطعات تپ دنس دار فیلم) اشاره کنم. بعد از اجرای قطعه SaL جودی ادای چینی ها، آفریقایی ها و برزیلی‌ها و رو در می آورد که عجیب و جالب بود. روی هم رفته موزیکال خوبی بود ولی با توجه به زمان 3 ساعته‌ش و اینکه تمام بار سنگین اجرای قطعات موزیکال فیلم روی دوش یک نفر، جودی گارلند بود، فضای فیلم گاهی خسته کننده و تکراری میشه اما بهرحال نمیشه نقاط مثبت اونو ندیده گرفت.

6.5/10

--

Merry Christmas Mr. Lawrence
1983



فیلمی متشکل از بازیگرای انگلیسی مثل دیوید بویی و ژاپنی مثل تاکشی کیتانو در مورد سرباز انگلیسی به نام جک که در اردوگاه اسرای جنگی ژاپنی به سر میبره.

داستان به اندازه کافی واسم کشش نداشت و بعضی از جاهای فیلم خسته کننده بود ولی بازیگری خوب بود. خصوصا بازی Tom Conti بیشتر از بقیه جالب توجه بود، نقش افسر انگلیسی رو بازی میکرد که سعی داشت انسانیت رو جایگزین وحشیگری اردوگاه کنه. به دلیل نقش جالبش، دیالوگ ها و صحنه هاش نسبت به بقیه نقش های فیلم بیننده رو بیشتر تحت تاثیر قرار میداد. موسیقی جز نقاط قوتش بود و صحنه های مربوط به نحوه رفتار با زندانی ها هم خوب بودن. یکی دوتا از صحنه های کیتانو هم واقعا جالب بودن و دیالوگ های خوبی داشت.

6.2/10

کیتانو تو فیلم.

--

The Incredible Burt Wonderstone
2013



جیم کری و استیو کارل؛ وقتی بهترین بازیگرای کمدی دو دهه اخیر فکر میکنم، اسم این دوتا همیشه به ذهنم میرسه. ناخودآگاه سطح انتظارات بالا میره و کمدی خوبی رو دوست داریم ببینیم. به نظر من فیلم خوبی بود و هر دو نفر نقش شون رو جالب بازی کرده بودن. جیم کری هنوز جذبه خاصِ خودش رو داره و میتونه بیننده رو حسابی بخندونه. استیو کارل هم به شیوه خودش خوب بود. حقه های شعبده بازی فیلم و تقابل بین دو کارکتر برت و استیو گری و استایل متفاوت شعبده بازی که ارائه میدادن، فضای خوبی برای فیلم درست کرده بود. نظر خاصی راجع به بازی اولیویا وایلد ندارم، خیلی معمولی بود. روی هم رفته واسه من فیلم شیرینی بود و اونو کمدی خوبی میدونم.

6.8/10

--


Sonatine
1993



داستان در مورد پناه بردن یک باند یاکوزایی به خونه ساحلی و لب دریاست. زمانی که اونجا میگذرونن و اتفاقاتی که می افته.

عالی بود، تنها تاکشی کیتانو میتونه چنین صحنه های نابی رو لب ساحل خلق کنه. 20 دقیقه اول فیلم زیاد با انتظاراتم جور در نیومد ولی بعد از اون فراتر از حد انتظارم بود. با اینکه اکشن جز تگ های ژانر فیلمه، من زیاد اونو فیلم اکشنی نمیدونم و حس میکنم اگه با دید یک فیلم غیراکشن به سراغ فیلم برید، میتونید درک بهتری از فیلم داشته باشید. جلوه متفاوتی از یاکوزاها و گنگ های یاکوزایی تو فیلم نمایش داده میشه؛ اعضای دسته ی یاکوزایی که وقتی به کنار ساحل میرسن و مجبور میشن وقتشون رو اونجا بگذرونن، مثل بقیه مردم عادی، به بازی ها و سرگرمی های مختلف میپردازن، آتیش بازی، رقص و بازی عجیب سومویی که کردن... شاید با دیدن بعضی از صحنه ها بشه به این نتیجه رسید که کارکترها گاهی با خودشون فکر میکردن، چی میشد اگه ما از اول مافیایی به چشم نمیدیدیم و زندگی مون به همین سادگی بود! سکانس های جالب خیلی زیاد داشت، به نظر من سکانس بازی رولت روسی کنار ساحل یکی از ماندگار ترین صحنه های فیلم بود، خنده های کیتانو در حین بازی، خوابی که بعد از اون میبینه و تقابلی که به وجود میاد. موسیقی فیلم عالی بود، بیشتر از بقیه فیلم های کیتانو محیط فیلم رو احاطه کرده بود، مثل همیشه بی نقص و به جا استفاده شده بود. فیلم، یه مقدار منو به یاد Hanabi انداخت که با توجه به فضایی که این دو فیلم دارن، زیاد تعجب برانگیز نیست. روی هم رفته یکی از بهترین های کیتانو بود، حسابی از دیدنش لذت بردم.

8/10