M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

My Movie Challenge - 03 - Serenity

My Movie Challenge - 03 - Serenity  - 2005

تاریخ تماشا : 1403/02/24

ساعت تماشا :  16:00 الی 20:00




همیشه تمایل بخصوصی به سریال Firefly داشتم و متاسفانه چون دیده بودم کنسل شده، اصلاً میلی به دیدنش نداشتم. این کار رو هم به این خاطر انتخاب کردم که کمی از حسی که اون سری داره رو بتونم برداشت کنم. و البته که یکی از علت های اصلی من برای انتخاب این فیلم Nathan Fillion بوده که همیشه هر کجا می بینمش، بخاطر فیزیک و صدا و کلاً جذبه خاصی که به یک سری میده، دیدنیه. چه سریال The rookie باشه که این اواخر داشتم می دیدم و اونجا در نقش یک افسر پلیس پا به سن گذاشته (ولی تازه وارد به آکادمی) موفق می درخشه و هنوز در دست تماشای بیشتر دارم و چه هر کجای دیگه. حضورش می تونه عنصر بودن یک ستاره جذاب برای مخاطب رو تضمین کنه.

فیلم Serenity سرگرم کننده بود؛ کمی کند و کمی پراکنده ولی خب با توجه به علاقه ای که من نسبت به کارهای فضایی و این شکلی دارم، می تونستم عنصرهایی توی فیلم برای لذت بردن از سکانس ها پیدا کنم. چه سفینه های فضایی، صحنه های سی جی و طراحی لباس خدمه و عوامل موثر دیگه و چه از لحاظ داستانی که نسبتاً مناسب بود. خیلی کارهای دیگه میشه با این خدمه انجام داد ولی گمونم دیگه دوره اش سر اومده. طبیعتاً به پای خدمه آثاری مثل استارترک که جز کارهای محبوب من هست، نمی رسه ولی در نوع خودش تیم خوبی رو توی فیلم داشتیم.

روی هم رفته، شاید ارزش یک بار چک کردن رو داشته باشه ولی فیلم خاطر انگیزی نیست. (6/10)


My Movie Challenge - 02 - Rio Bravo

My Movie Challenge - 02 - Rio Bravo - 1959

تاریخ تماشا : 1403/02/24

ساعت تماشا :  07:00 الی 10:00



دین مارتین و جان وین توی یک فیلم وسترن! به به. چه ترکیبی؛ تصورم اینه که اون زمان دیدن این دو نفر توی یک فیلم مثل دیدن مارلون براندو و جک نیکلسون توی Missouri Breaks بوده. حالا نه لزوما در یک حد مساوی چون باز هم حس می کنم نیکلسون و براندو توی یک سطح بالاتر قرار دارن ولی خب، باز هم دیدن دو ستاره محبوب اون دوران توی یک فیلم وسترن که طبیعتاً وسترن هم توی اون دوره محبوبیت بخصوصی داشته، حسابی سالن های سینما رو پر می کرده. وصف کوچه و خیابون می شده که «جان وین و دین مارتین توی دنیای غرب، هفت تیر و هفت تیر کشی و بکش بکش، بزن بریم تماشا، چه کیفی کنیم»


جدا از این حاشیه بخصوص، خود فیلم هم سینه خوبی توی سرگرم کننده بودن سپر می کنه و عوامل و روند پیشروی داستان دلچسبه. حتی کارکترهای فرعی مثل اون نگهبان پیر  زندان (استامپی!) که نحوه دیالوگ گوییش رو فقط توی فیلم های کلاسیک می تونید پیدا کنید و نه جای دیگه، شیرینی خاص خودش رو داشت.

دین مارتین رو من عادت داشتم پشت صحنه و توی مراسمات ببینم؛ اینکه یه شخصیت شسته رفته و شیک و پیک همیشه پای بلندگو واسه خودش هنرنمایی می کرد و هیچوقت تصور دیدنش توی نقش یه آدم مست و هفت تیر کش و کثیف و صورت زخمی و زمخت رو نداشتم. شاید هم چون فیلم زیادی ازش ندیدم ولی بهرحال هرچی که بود، تونستم اینجا تصویر متفاوتی از دین ببینم و از حضورش راضی بودم.

و جان وین هم که معرف حضور هست و حضورش توی هرصحنه جذبه بخشه و ابهت جسمانی خوبی روی لحظات فیلم داره. وقتی مقابل هتل دار مکزیکی و یا یک خانم قرار می گرفت تازه می فهمیدید که چقدر جان جثه خوبی داره و چقدر گنده بکه. بهرحال این فیلم من رو راضی کرد که فیلم های بیشتری از وین ببینم. گرچه باید با فاصله ببینم که حوصله ام زیاد سر نره ولی بهرحال ارزش دنبال کردن رو داره.

یه چیزی که برای من خیلی واضح بود این فیلم نباید با نگاه نچسب امروزی دیده بشه. مثلا نحوه نمایش شخصیت زن داستان که صرفا اونجاست تا عشوه بیاد و ناز کنه و آلتی باشه واسه اینکه فضا برای لحظه ای لطیف تر بشه و مثلا با شخصیت اول، جان وین لاسی بزنه؛ چون طبیعتا مرد کلانتر داستان ما خیلی سر سنگین و مغروره و در شأن اون نیست که با یک زن دمخور بشه. فقط وقتی زن خوابه اون رو بغل می‌کنه و میاره روی تختش می خوابونه و مثال یک جنتلمنه. ولی زن داستان به نظر متمایل به یک زن هرزه میاد و خیلی نمیشه ازش داستان فمنیست پسندی رو برداشت کرد. که برای من چیز خوبی بود و دوست داشتم. چون حقیقتا از دیدن این جور پیام های زورکی توی فیلم های هالیوودی امروزی خسته و کوفته هستم. دیگه از یه جایی مثل پاتریک استیوارت دست میزنی به سرت (facepalm) و میگی «وای تو رو خدا بسه دیگه. یه فیلم بسازین فقط سرگرم بشیم و اینقدر زورکی پیام فمنیستی توش نچپونید»

بهرحال این جنبه هم رضایت بخش بود.

فیلم خوبی و به نسبت چیزی که انتظار داشتم بهتر بود؛ باز هم بهم یادآوری شد که دیدن وسترن سبک تر به نسبت وسترن های دارک و غلیظ سرجیو لئونه هم در جایگاه خودش می تونه لذت بخش باشه.

یه تیکه از فیلم هم که دین مارتین و ریکی نلسون آهنگ My rifle, my pony and me رو خوندن کیف کردم و تیکه موزیکال قشنگی بود. من با ریکی نلسون آشنایی نداشتم ولی چهره موزیکال و سینمایی خوبی داشته و حیف که با سانحه هوایی زود از دنیا رفته. می تونست بازیگر موفق تری بشه.

روی هم رفته از دیدن فیلم راضی بودم. (7/10)

My Movie Challenge - 01 - Into the Wild

My Movie Challenge - 01 - Into the Wild - 2007

تاریخ تماشا : 1403/02/23

ساعت تماشا : دور و بر 18:00 الی 10:00





تا خاطرم هست، همیشه اسم این فیلم رو توی لیست فیلم های موردعلاقه افراد مختلفی دیده بودم وهیچوقت میلی به دیدنش نداشتم. حتی سال های دور که دوز فیلم دیدنم زیاد بود و شاید روزانه 4  فیلم سینمایی هم می دیدم. و می تونم ببینم چرا طیف کسانی که این فیلم رو دوست دارن، زیاد و متنوع هستن. حس رهایی و آزادی فیلم حس قشنگیه و خیلی سعی می کنه با خصوصیت هیپستر مانند شخصیت اول فیلم، مخاطب جذب کنه و البته که موفق میشه؛ می تونه مریدان زیادی واسه خودش داشته باشه.


من به شخصه؟ نه خیلی. نه که از دیدن فیلم لذت نبرده باشم ولی اینطور نبود که سر و دست بشکونم که وای سریع این فیلم رو وارد فیلم های محبوب خودم بکنم و یا حتی اون رو جز فیلم هایی بذارم که کلمه «خاطرانگیز» کنارشون آورده میشه. از نظر من بیشتر یه فیلم معمولی بود و نه چیز دیگه. بازی ها نرمال بود ولی لوکیشن های جذاب و جالبی توی فیلم گنجونده شده بود. موسیقی چیز خاصی برای گفتن نداشت، شگفت انگیز و یا شنیدنی نبود.


چیز جذاب و قشنگی ندارم که درباره فیلم بگم. بیشتر دلم می خواست زودتر تمام بشه. و طبق معمول، روتین من به این شکله که باید حتماً فیلمی به دلم بشینه که حسابی به به و چه چه کنم و مدح و ستایشش کنم. پس از خیر نوشتن مطالب و کلمات زورکی می گذرم و صرفاً به اینکه فیلم سرگرم کننده و وقت گذرونی بود، اکتفا می کنم. شاید اگه کل عمر جوری پیش می رفتم که این فیلم رو نمی دیدم، باز هم چیزی رو از دست نمی دادم. (5/10)




چالش فیلم دیدن

سلام


در راستای ترمیم روش زندگیم و تغییرات جدیدی که دارم به روحیاتم می دم و شروع باشگاه و جدی تر گرفتن کلاس ساز و بهتر عمل کردن توی محیط کار، تصمیم گرفتم به سان سابق و سال های قدیم، شروع کنم بیشتر فیلم ببینم. گرچه خیلی به حس و حال آدم بستگی داره و فکر نکنم خیلی بتونم بهش تداوم بدم ولی بهرحال یه تلاشی براش می کنم. می خوام اگه بشه روزانه یک فیلم ببینم. لیست فیلم ها رو هنوز مشخص نکردم ولی یه سری فیلم از جان وین و در حال حاضر هوس فیلم های وسترن کردم که باید ببینم از سرجیو لئونه چیا رو ندیدم و بعد هم شاید کارای وس اندرسون رو ماراتون بزنم. چون بجز Rushmore و Life Aquatic فکر کنم چیزی ازش ندیدم. (باید بررسی کنم) و تم فیلم هاش خیلی به مذاقم خوش نمیاد ولی می خوام دوباره امتحان کنم، شاید نظرم عوض شد.


این چالش رو به این خاطر انجام میدم که من خیلی دیر به دیر این سال ها فیلم می دیدم ولی هر دفعه می دیدم، واقعاً از فرو رفتن توی یه دنیای خیالی لذت می بردم و همش آخر فیلم ها به خودم می گفتم «چرا من بیشتر فیلم نمی بینم؟ خلاصه اینکه بنا رو به مجبور کردن خودم می ذارم و گرچه اجبار خیلی چیز خوبی واسه فیلم دیدن نیست ولی بذار ببینم روتین رو می تونم پیاده کنم یا نه.

قدم اول، امروز فیلم Into the Wild 2007 ، از فیلم های خیلی معروفی که هیچ وقت سراغش نرفتم و فرصت نشده ببینم.
فردا هم احتمالاً Rio Bravo رو سر کار ببینم. اگه سرم خلوت بشه و گرچه خیلی طرفدار دیدن فیلم با موبایل نیستم ولی با این روتین چاره ای ندارم.


So, here we go