کسلی از دست بارون ... بیکاری، بی حوصلگی، دیدن ادریس های شکوفه زده!
و بعد بازی کودکانه ای زیر گرما ... !
آرامش .. جای جای اپیزود، چه در دیدن ادریس های شکوفه زده برای یک لحظه
بوده باشه، چه بازی کردن مشاور چا با چتر و چرخیدن تو دل چتر باز، چه بازی
با چکمه های پیکاری و قدم قدم زدن تا رسیدن به قطار و چه های دیگه ای که
میشه از هر ثانیه این اپیزود مثال زد و گفت که چه احساس التیام بخشی درون
اون گنجونده شده. آرامش همیشگی انیمه یه کنج خلوت و دنج برای ما در طول
هفته ست. اینکه می دونیم با رفتن به سراغ این انیمه لحظاتی آرامش بخش و
عمیق وجودمونُ فرا می گیره، ندای خیلی خوبی برای سپردن دل به دنیای این
انیمه ست .. لحظه شماری برای رسیدن هر جمعه شب برای من کار خیلی ساده ایه.
همونطور که الان، تو روز جمعه نشستم و با نوشتن این جملات عطش فکر کردن به
اپیزود امشب وجودمُ فرا گرفته ... می دونم که امشب یک 20 دقیقه سراسر آرامش
بخش در انتظارمه و از الان دارم خودمُ آماده می کنم. ولی قبل از اون، نوبت
به این اپیزود و حرف از اونه ...
این اپیزود یه جورایی از دیدن سنسی روایت شد. از راوی گری کاتوری سنسی
گرفته تا دنبال کردن سنسی پشت پیکاری به قطار و اتفاقاتی که با ادریس ها و
زیر بارون رفتن ها افتاد، همه چیز دوست داشت سنسی رو بیشتر از قبل پررنگ
نشون بده و این اتفاق هم افتاده بود. سنسی یه کارکتر ارشد خیلی خوب واسه
انیمه ست. همون وظیفه ایه که کارکترهایی مثل آلیسیا سان، آکیرا سان و آتنا
سان تو انیمه Aria داشتن، اینجا به عهده کاتوری سنسی ـه. و خب کار خودشُ به
خوبی انجام میده. در عین بامزگیِ تمام میمیک های کارکترش، مهربونی خاصی
داره و گه گاه می تونه خشونت هم بخرج بده.
+
- ادامه تمرین تکو :
- سنسی خشن بود، رحم نکرد :
بارون سنگین میباره ...
روبان خوشبختی ببندیم و شنا یاد بگیریم!
به دل بارون فرو رفتیم .. بارونی ظاهراً دپرس و دلگیر کننده ولی خوبی
تمرینات غواصی اینه که میشه با وجود بارون سنگین باز هم به استخر رفت و
اونجا تمرینات رو ادامه داد. تکو تکنیک پاکسازی ماسک رو یاد گرفت و به خوبی
از پس بر اومد. ولی نکته خنده دار و جالب اپیزود جایی شروع شد که فهمیدیم
تکو شنا بلد نیست! صحنه خیلی بامزه بود .. از میمیک تکو گرفته تا سنسی و
اونایی که دزدکی داشتن تکو رو دید میزدن و بعد هم یه نیمچه سکانس های خاصی
که از مشاور چا می دیدیم که همه با هم ترکیب میشدن و جو نازنینی به صحنه می
دادن. نتیجه گرفتیم که تکو باید شنا یاد بگیره .. شنا یاد گرفتن هم که یک
روزه ممکن نیست! اونم واسه تکویی که یه مقدار ترس تو وجودش داره .. اما خب،
انگیزه شُ داره. انگیزه شنا کردن با پیکاری و باقی اعضای باشگاه غواصی!
برای رسیدن به آب های آزاد و غواص شدن و در نهایت خوش گذروندن ... !
گردش با سنسی خیلی لذت بخش بود .. سوار ماشین شدن و زدن به دل جاده ...
دیدن مناظر دریایی شهر ایزو. از اینکه مشاور چا رو هم با خودشون بردن خوشم
اومد .. حضور چا همیشه فضا رو معصومانه تر به پیش میبره و یه حس خیلی
آمانچویی به کار میده. و بعد یکی از بهترین لحظات اپیزود از راه رسید ..
جایی که تکو و پیکاری روی پله ها نشستن و همصحبت شدن؛ یه لحظه صمیمانه بین
دو دوست .. صحبت از غواصی و انگیزه هایی که میشه داشت .. تسلیم نشدن و
اینکه چطور میشه به آینده ای که قراره با هم غواصی کنند حرف زدن ... !
"تصمیم گرفتم یک روز باهات غواصی کنم" و لحظات فلش بکی که زده شد .. موسیقی
دلنواز ... و بعد چهره بشاش تکو؛ تکویی که بخاطر پیکاری پا به دنیای شادی
گذاشته و داره پر از ذوق و شوق میشه!
عکس العمل پیکاری دربرابر حرفای تکو خیلی شیرین بود .. خجالتی شدن .. دست
به صورت گرفتن .. اوا اوا گفتن ها و ... از راه رسیدن سنسی! همه چیز باعث
شد یه موقعیت طلایی داشته باشیم. و حتی تو این بین، اگه تو میدون دقت بخرج
بدید، می بینید ارجاعاتی از انیمه Aria به چشم می خوره ... از آریا تایچو،
هیمه تایچو و ... این یه چیز رویایی واسه من بود.
اپیزود یه حس آریایی خیلی قشنگ به خودش گرفته بود و من چقدر از این حالت
استقبال می کنم. استفاده از کوچکترین ارجاعات انیمه Aria می تونه ارزش این
کار رو واسه من بیشتر کنه. اینکه تلنگری به محبوب ترین انیمه تمام دورانم
زده بشه سرمُ پر از لذت می کنه.
+
- چهره سنسی وقتی فهمید تکو شنا بلد نیست :
- تیپ مخفی اینا رو :
- زیر آب رفتنشون هم بامزه بود :
سناریوی سری قبلی پیش کشیده شد.
و در مورد خوب یا بد بودنش هنوز میشه منتظر موند و دید!
ترس من و یه عده دیگه از طرفداران سری جدید به حقیقت پیوست؛ اینکه دوباره
جریان "بسته شدن مدرسه" پیش کشیده بشه .. با گذشت 5 اپیزود من فکر می کردم
قرار نیست این موضوع رو ببینیم و خدا رو شکر می کردم پا به جاده تکراری
نذاشتیم ولی خب، انگار قسمت ششم خبر از بسته شدن مدرسه اورانوهوشی داد. و
همه چیز به بیشتر شدن تعداد ورودی های مدرسه بستگی داره. اگه سری قبل رو
دیده باشید روتین رو می دونید : "باشگاه آیدولی تشکیل میشه، مدرسه به مشکل
می خوره، باشگاه محبوب میشه، دانش آموزای جدید به اورانوهوشی میان و مدرسه
نجات پیدا می کنه!" و خب این کمی ناخوشاینده. کاش و ای کاش این جریان عوض
میشد و این تنبلی رو از سوی نویسنده های کار نمی دیدیم.
سوتفاهم نشه! من هنوز سری رو بسیار دوست دارم؛ کارکترها هر کدوم تو دل
برویی خودشونُ دارن ولی خب بهتر بود علاوه بر تازگی کارکترها، تازگی متن و
سناریوی داستانی رو هم داشته باشیم. بهرحال اتفاقیه که افتاده و باید از
کنارش عبور کرد. موضوع پیش کشیده شد و همه حالا دنبال راه چاره ای برای
کشوندن دانش آموزای جدید به مدرسه اورانوهوشی هستند. نکته خوب این قضیه هم
عکس العمل چیکا در مقابل بسته شدن مدرسه بود. اینکه با اون شکل و حال شروع
به خوشحالی کرد و همه رو متعجب کرد. چون بسته شدن مدرسه به جریان میوز
شبیهه چیکا هم به این تصور افتاد که اونا هم می تونن موفق باشن! چیکا با چه
چیزهای عجیبی انگیزه می گیره!!
دایا همچنان مخالف جریان آیدولی مدرسه ست. و هر چیزی که هست به کانان برمی
گرده. به نظر میرسه کانان تو اجرای قبلی اونا، زمانی که بهمراه ماری روی
صحنه رفتن دچار مشکلی شده و یه نیمچه فلش بک هم در مورد این موضوع داشتیم
که زیاد موضوع رو نشکافت ولی میشد فهمید که کانان دچار مشکلی شده و نتونسته
اجرا کنه. این باعث شده که گروه آیدولی سابق مدرسه منحل بشه و به سرانجام
نرستن. در هر حال، دیدن اون فلش بک دوران کودکی و بعد بزرگسالی ماری، کانان
و دایا در نوع خودش خیلی ناز و جالب بود. مطمئنم در آینده بیشتر ازش حرف
زده میشه.
یوهانه ساما، فرشته نزول کرده افتخار داد و به جمع ما ملحق شد.
چه افتخاری از این بالاتر؟!
یوهانه، یا بهتر بگم یوشیکو یه شخصیت کاملاً درگیره!
با خودش، افکارش، تخیلاتش و البته با اطرافیانش همه جوره درگیره و حقیقتاً
به داشتن دوستایی مثل گروه آکوا واسه ثبات اخلاقی و تحصیلی پیدا کردن نیاز
داشت.
این اپیزود خیلی خوب تونستیم کارکترش رو بشناسیم و یه عالمه باهاش وقت
گذروندیم .. چیزی که تو اپیزودهای قبلی خیلی کم داشتیم و انتظارشُ می
کشیدیم. خوبی یه کار آیدولی اینه که شخصیت پردازی رو میشه به خوبی انجام
داد و اینجا هم همین کار داره انجام می گیره. با اینکه 5 اپیزود گذروندیم و
ممکنه بعضی ها فکر کنن که مقدمه داره طولانی میشه ولی برنامه ای که
استودیوی Sunrise برای سری چیده مشخصاً به فصل های بعد کشیده میشه و این
تازه ابتدای راه گروه آیدولی آکواست. پس باید منتظر موند و دید این مقدمه
چقدر ادامه پیدا می کنه. حالا به نظر میرسه فقط 3 نفر دیگه از اعضای گروه
باقی موندن ... کانان، دایا و ماری که اونا هم از همین انتهای اپیزود پنجم
نیمچه تمرکزی داشتن و مشخصه که بعد از این به سراغ اونا میریم و فکر می کنم
اونا رو بتونیم تو یک اپیزود یا شاید دو اپیزود به گروه محلق کنیم.
اما در مورد یوهانه، یه نکته که خیلی درباره کارکترش دوست دارم اینه که
وقتی تو قالب فرشته نزول کرده میره صدای با ابهت و با جذبه ای داره ولی
وقتی به قالب یوشیکو برمی گرده یه دختر کوچولوی خیلی قاطی ولی ناز میشه ..
کار دوبلورش تو این دو نوع صحنه عالیه و تازه، خوانندگی کارکترش هم که
حسابی جالبه .. فکر کنم صدای یوشیکو بین کارکترها یکی از بهترها باشه و چه
خوبه که روی صداش هم مانوری داشتیم و تونستیم تو ED صداشُ بشنویم. رابطه
یوشیکو با زورامارو (!) خیلی بامزه ست .. ماروی بیچاره سادگی خودشُ تو این
اپیزود با آشنا نبودن با کامپیوتر و اینترنت به خوبی به رخ کشید، معصومیتش
بیشتر به چشم اومد و همین نشون میده که خصوصیات اخلاقیشُ میشه بیشتر از این
وسعت داد. یه جورایی میشه هانامارو رو علاوه بر اینکه زوج روبی ـه، زوج
یوشیکو هم دونست. شاید مقابل روبی عاطفی تر عمل کنه ولی به نظر میرسه کمی
در مقابل یوشیکو هم احساس مسئولیت می کنه. حالا باید دید تو ادامه هانامارو
رو بیشتر به سمت کدوم کارکتر هل میدیم.
- مارو و آشنا نبودنش با تکنولوژی :
- فالگیری یوشیکو بین بچه های کلاس :
- لباسا فرم نازنین این هفته :
- فلش بک مارو و یوشیکو :
++
تیک تیک، داریم غواصی رو یاد می گیریم!
و بعد به سمت آب میریم.
باز هم اپیزود بسیار خوبی بود. چه از لحاظ احساسی و چه از لحاظ آموزشی که
نیمه دوم رو خیلی خوب روی جنبه آموزشی متمرکز کردیم. اما تو نیمه اول همراه
شدن با دلسردی های تکو و پیکاری ای که اونُ سرحال آورد یه گردش و تفریح دل
انگیز بود. میمیک ها و صحنه های ساده ولی زیبایی رو به چشم دیدیم. نکته ای
که در این بین و خصوصاً تو نیمه اول خوب به چشم میاد استفاده زیاد از برگ
های درخت ساکوراست که از افتادنشون روی زین موتور فوتابا گرفته تا لحظه
رودرو شدن با تونلی از ساکوراها، همه و همه لحظاتی هستند که با وجود برگ
هایی ساده رنگی لذت بخش به انیمه می بخشند و از طرفی دلسردی و ناراحتی
فوتابا رو از بین میبرند. خلق لحظات التیام بخش این چنینی یکی از چیزهایی
بود که من از ابتدا در این انیمه به دنبالش بودم و چقدر خوشحالم که این
خواسته من به راحتی و از همون اپیزود اول به حقیقت پیوسته.
این بار ششم بود که این اپیزود رو میدیدم. دو سه بار رو حین ترجمه دیدم و بعد دوباره دیدم و دیدم!
هنوزم واسم تازگی داره. هنوزم تو لحظات اول با سکوت و قدم زدن های پیکاری و
تکو همراه هستم؛ دلم برای دیدن هر چه بیشتر مشاور چا پر می کشه و بعد صدای
موسیقی گونتیتی بلند میشه و کل انیمه رو غرق در فضایی رویایی می کنه! هر
چه جلوتر میریم موسیقی متن انیمه رو بیشتر می پسندم و احساس می کنم کاشت
موسیقی در جای جای لحظات انیمه به نحو عالی انجام گرفته. نمونه خوبش لحظه
دیدن تونل ساکوراها و یا لحظات آخر اپیزود بود؛ ملایم و شنیدنی و لمس کردنی
... یه موسیقی خودمونی و تو دل برو! ساسوگا ... گروهی که تجربه داشتن 30
آلبوم آکوستیک رو داشته باید در این سطح عالی عمل کنه. ایول دارن .. بی
صبرانه منتظر دانلود کل موسیقی متن و گوش دادن بهش هستم.
++
- تونل ساکوراها :
- بازی پیکاری با مشاور چا :
- کتک خوردن پیکاری از معلم :
- نگاه ناجور معلم به مشاور چا :
- وای، این لحظه چه خوب در اومده بود ... پیکاری سوت به دهان :