M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

I Stand Alone - 1998 // Gaspar Noe

I Stand Alone - 1998



= خطر اسپویلر =

داستان مردی که تنهاست! تنها در مقابل تمام انسان ها؛ اونقدر در تنهایی فرو رفته که نسبت به همه چیز بدبین شده و تنفر، عصبانیت و خشونت از تمام وجودش میباره! دوست داره انتقام بگیره ... در مقابل یک جامعه با افکاری بهم ریخته و پریشان! دختری لال که شاید تنها دلخوشی قصابه. دید تاریکی که یک قصاب به انسان های اطراف خودش داره ،..

فیلم عالی بود. خیلی خیلی درگیر کننده بود! بیننده رو شدیدا به درون خودش میکشه؛ صحنه خارج شدن قصاب از بار و افکاری که برای از بین بردن صاحب بار و پسرش و کسی که اون رو الکلی صدا زده، در سر میپرورانه! مونولوگ هایی که یکی پس از دیگری با خشم سرازیر میشند؛ نوشته هایی که به روی صفحه پدیدا میشند، صدای شلیک گلوله هایی که در حین راه رفتن در خیابون و خوابیدن قصاب در هتل میشنویم! صدای شلیک گلوله ها خیلی خلاقانه و زیبا به کار برده شده بود و انصافا کمی از اون فضای تاریک عالی فیلم به صدای این گلوله ها برمیگشت و نحوه استفاده از اونها! بهترین استفاده از اون صدای گلوله ها به نظر من، وقتی بود که قصاب روی تخت خواب هتل دراز کشیده بود و ما سقف اتاق رو میبینیم و اونوقت صدای گلوله به گوش میرسه :


هیجان انگیز ترین نقطه فیلم، اواخر اون و سکانس های هستش که قصاب با دخترش ملاقات میکنه و اون رو به هتل برمیگردونه. گلوله ای که به گردن دخترش شلیک میکنه و دختر لالش نیمه جان بر روی زمین می افته و شروع به دست و پا زدن میکنه! قصاب رو میبینیم که درگیر افکار متفاوتی میشه! سعی اون برای تصمیم گرفتن برای اینکه کار دخترش رو تمام کنه و اون رو از این درد زیاد خلاص کنه. بلاخره بعد از انتظاری طولانی، شلیک رو انجام میده و دخترش رو میکشه! حالا وقت سومین گلوله رسیده و ... خودکشی! خودکشی که دیگه به نظر آسون نمیرسه؛ سعی میکنه با پیش آوردن افکاری خاص به خواسته خودش یعنی خودکشی نزدیک تر بشه و بلاخره بعد از انتظاری طولانی تر از گلوله دوم، گلوله سوم رو به خودش میزنه و ... بوووم! ما از خیالات خارج میشیم و متوجه میشیم که تمام این صحنه ها، ساخته ذهن قصاب بوده! یکی از کلیدی ترین، عالی ترین و درگیر کننده ترین صحنه های فیلم بود. و بعد از اون به صحنه مورد علاقه من میرسیم؛ صحنه ای که قصاب درون آغوش دخترش جا میگیره و خالصانه شروع به گریه کردن و تخلیه شدن میکنه. صحنه در آغوش کشیدن خیلی طولانی که به نظر من بهترین صحنه فیلم بود. شدیدا تحت تاثیر صحنه قرار گرفتم.


بعد از دیدن این فیلم میشه به راحتی از واژه disturbing برای فیلم استفاده کرد! میشه سکانس هایی با شباهت به سکانس های فیلم عالی اسکورسیزی، راننده تاکسی درون این فیلم پیدا کرد. صحبت های قصاب با خودش، تصمیم هایی که درون ذهنش میگیره، افکار تنفر آمیزی که درون ذهنش حمله ور میشند، حرکاتی که در بار انجام میده و ... سکانس هایی که به نظر من قبلا با یک ریتم دیگه از کارکتر تراویس بیکل دیدیم. اما Gaspar Noe با یک فکر و دید متفاوت به این تنفر و دید سیاه روی میاره و ما رو به نحو متفاوتی درگیر سوژه و موضوع فیلم میکنه. از نظر من، فیلم سطح خیلی بالاتری نسبت به فیلم Irreversible داره و خیلی خیلی بهتر از اون فیلم هستش. روی هم رفته باید بگم که جدا تحت تاثیر این فیلم قرار گرفتم و فکر کنم یکی از بهترین فیلم هایی بود که اخیرا دیدم.

8/10

- احتمال بالا رفتن نمره م به فیلم در آینده خیلی زیاده.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد