M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Non Non Biyori Repeat - Ep 02

Non Non Biyori Repeat - Ep 02


[میشه تو دل جنگل و تاریکی سر قوطی گمشده رو پیدا کرد. چرا که نه؟!]




بعد از پخش اپیزود اول انیمه، ترس عجیبی به دل هوادارای انیمه افتاده بود؛ ترسی که شاید آنچنان مهم به نظر نرسه ولی نکته ای قابل تامله. اینکه آیا انیمه داره برهه زمانی عقب تر رو به تصویر می کشه؟ آیا دوباره داریم درون لحظات فصل اول انیمه می چرخیم؟! آیا این Repeat واقعاً قراره تکرار زمان رو به ما نشون بده؟ با پخش اپیزود دوم و دیدن اینکه باز هم در برهه زمانی شروع ورود هوتارو به مدرسه قرار داریم، دیگه می تونیم با اطمینان بگیم که بله، همینطوره. انگار قراره این فصل گذری به گذشته و لا به لای خاطرات کارکترهای انیمه داشته باشیم و چیزایی رو ببینیم که تو فصل اول ندیده بودیم. هنوز نمی دونم این سناریو در ادامه چطور پیش برده میشه ولی حقیقش رو بخوام بگم، کمی از این موضوع دلخور هستم. دلم می خواست زمان به جلو برده بشه و درجا نزنیم. همم .. شاید درجا زدن عبارت مناسبی نباشه ولی بهرحال اتفاقیه که افتاده و باید ببینیم تو ادامه چه اتفاقاتی رو از میون دفترچه خاطرات فصل اول ورق خواهیم زد.

اما از طرف دیگه، حس خوبی که از این بابت دارم اینه که شاید داریم این فصل رو به دیدن جلوه ای متفاوت از فصل اول میریم تا واسه دیدن یک فصل سوم جدید آماده بشیم. یعنی با این اوصاف احتمال وجود فصل سوم بالاتر از حالت معمولی میره. شاید استودیو و کارگردان با برنامه متفاوتی شروع به ساخت این فصل دوم کردند و می خوان یه جورایی ما رو آماده دیدن فصل سومی کنند. بهرحال خوش بین هستم .. درسته که برهه زمانی تکراریه ولی حس خوب انیمه همچنان سر جای خودش باقیه و اتفاقات جدیدی که به چشم می بینیم، لحظات دلچسبی رو برای من فراهم کرده. هر کدوم از کارکترها شیرینی خودشونُ حفظ کردند و بودن در یک چرخه زمانی و گذروندن لحظاتی که قبلاً سپری کردیم نمی تونه اونقدرها هم بد باشه.

این اپیزود مثل اکثر اوقات ، باز هم دو بخشی بود؛ بخش اول به مسابقه هیجان انگیز خط کش زنی اختصاص یافته بود. یه بازی من در آوردی و خنده دار که معلومه این بچه های دهاتی از سر بیکاری به سرشون زده و نوستالژی ناگهان به سمت من حمله ور شد؛ این ابداع بازی های کودکانه منو به یاد لحظات تاری از دوران کودکی خودم می ندازه .. نمی تونم درست اونا رو به خاطر بیارم .. لحظاتی که با هر چیزی که دور و برم میدیدم، بازی می کردم و خوشی رو با تمام وجودم لمس می کردم. شاید بهترین حسی که از این اپیزود نصیبم شد، همین حس برگشت ذهنم به دوران کودکیم بوده باشه .. دلم نمی خواد ازش دست بکشم و فراموشش کنم ولی می دونم که تا لحظاتی دیگه از ذهنم میره ... با اینحال، چقدر خوب بود که برای لحظات کوتاهی هم که شده، Non Non تونست تلنگری به ذهن من بزنه و خاطراتی فراموش شده و حبس شده در دور دست های ذهنمُ به یادم بیاره.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


مسابقه و بازی خط کش زنی قاعده و قانون های پیچیده ای نداشت. فقط کافی بود خط کش طرف مقابلت رو از روی میز بندازی و تنها نکته پیچیده ش همون جریان چنگ نهایی بود که دارنده خط کش می تونست با خودکار خط کش خودشو نجات بده. این کار رو نی چان به خوبی انجام میداد و یه حرفه ای تمام عیار در بازی خط کش زنی به نظر میرسید. چنان حرفه ای بازی می کرد که ناتسومی مجبور به شکل دادن اتحادی برای شکست دادن اون شد. اتحادی که در انتها نتیجه خوبی گرفت و نی چان شکست رو به چشم خودش دید. تو این بین و این صحنه، لحظات بامزه و خیلی قشنگ زیادی داشتیم ... میمیک های چهره ، حرف های مقتدرانه ی رن چون، استراتژی های ناتسومی، کوماریِ بازنده و بیرون رفته از بازی که با چشمای گشاد شده بازی رو تماشا می کرد و یک عالمه جزییات خوب و دلچسب دیگه که تو همین فضای ساده جا داده شده بودند.

تو همین حین و بعد از تموم شدن بازی، بحث رفتن و دیدن ستاره ها پیش کشیده شد. تو نگاه اول حس کردم که دسته جمعی رفتن بیشتر به دل مینشست ولی بعد یاد همراه شدن های کوماری با هوتارون افتادم و ناخودآگاه لبخندی روی لبم نشست و فهمیدم که نه، ایده ی خوبیه .. بذاریم همین دو نفر با هم همراه بشن و پا به دل شب بذارن. اما قبل از اون با پچی آشنا شدیم ... سگ هوتارون که تو فصل اول اونو ندیده بودیم و این تبدیل به ابهام بزرگی برای من شد. اینکه هوتارون چنین حیوون خونگی ای داشته و ما تو فصل اول هیچی از اون ندیدیم! به نظر میرسه کارکتر خوبی واسه اضافه شدن به داستان باشه. حداقل این اپیزود خوب حساب نی چان رو رسید .. هه هه! امیدوارم بیشتر از اینها اونو ببینیم.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


قدم زدن با پچی تو دل جنگل بشدت دلپذیر بود .. مثل همیشه خودم رو در کنار هوتارون حس می کردم .. مناظر سرسبز و زیبای جنگلی روستا احساس آرامش بخش بسیار زیبایی رو بهم میداد. حتی ظاهر هوتارون از نظر من حس آرامش خوبی داشت .. نمی دونم چرا ولی یه جورایی حس می کردم لباسی که پوشیده، رنگ و روی آرامش میده و به دلم نشسته بود. هر چند سردرگمی گم شدن از راه رسید و صحنه کمی تند شد ولی بازم سردرگرمیِ کودکانه و بامزه ای بود و زیبایی صحنه به هیچ وجه از بین نرفت. و خدا رو شکر که هوتارون بیچاره تونست راه خونه رو پیدا کنه. گم شدن تو یه روستا استعداد عجیبیه که هر کسی اونو نداره ولی ظاهراً هوتارون اون استعداد رو داره!


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


نیمه دوم پا به دل جنگل و شب گذاشتیم .. به سمت تپه ای رفتیم که قولش داده شده بود .. قرار بود یک منظره فوق العاده زیبا از ستاره های آسمونُ اونجا ببینیم و با اینکه کش و قوس های زیادی در بین راه داشتیم ولی واقعاً اون منظره بی نهایت دلچسب رو دیدیم. مهم نیست که هوتارون و کوماری هیچ کدوم چیزی از صورت های فلکی نمی دونن ، مهم اینه که اونا لذت بودن تو چنین فضایی رو بردند. منم غرق در خوشی بودم و دلم می خواست این لحظه رو تا مدت زیادی درون ذهن خودم جاسازی کنم.

اما بذارید کمی به عقب برگردیم، خریدن آبمیوه از ماشین خرید و بعد از اون افتادن سر قوطی کوماری از اون جریانات انیمه ای باورنکردنی بود .. البته حتماً می دونید که افتادن سر قوطی رو نمیگم؛ بلکه پیدا شدن سر قوطی تو راه برگشت رو میگم .. ... وای، آخه چطور ممکنه بین این همه جا و مکانی که هوتارون و کوماری بدون چراغ قوه می تونستن پا بذارن، دقیقاً به سراغ جایی برن که سر قوطی آب پرتقال افتاده بود؟! و بعدش هم جوری رفتار کردن که انگار نه انگار اتفاق بزرگی افتاده!! حداقل یه ذره غافلگیر بشید ... شاید اونا زیادی نگران گم شدنشون بودند که دیدن همین سر قوطی باعث خوشحالیشون شد و دیگه اهمیتی به جزییات مسئله ندادن. بهرحال صحنه، از اون صحنه های خاص و باحال این فصل بود. بلاخره راه رو پیدا کردند و به خونه برگشتن. برخلاف حرف های کوماری، مادرش تو این اپیزود ، تو حداقل نمایشی که داشت مهربون رفتار کرده بود و فکر نمی کنم اونقدرها از دستشون عصبانی شده باشه.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>







>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


در نهایت، اپیزود بسیار دل انگیزی بود؛ تایم لاین تکراری انیمه منو اذیت نمی کنه. حس می کنم می تونم زود بهش عادت کنم و حتی همون دلخوری کوچولویی که داشتم هم از بین میره. می دونم لحظات خوش و جدیدی انتظارمُ می کشه. باز باید خدا رو شکر کرد که شدت تکرار لحظات از فصل اول در حد بالایی نیست و بجز یکی دو صحنه تا به الان همه چیز جدید بوده. بجز تایم لاین هم نقطه ضعف دیگه ای در فضای انیمه به چشم نمی خوره و همین دل خوشی خوبی به من میده و پیش بینی می کنم در آینده بیشتر از اینها هم از انیمه لذت خواهم برد .. پس روی هم رفته حس خوبی درباره ادامه انیمه دارم ... با تمام وجود آماده دیدن ادامه راه و داستانم.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- اولین نیانپاسوی فصل رو تو حالتی تکراری شنیدیم .. ولی بدجور مزه داد.



- ذوق کوماری از شنیدن کلمه سنپای :



- هیجان غیرقابل وصف بازی خط کش زنی :



- لحظه شکست نی چان ، بسیار درگیر کننده و با یک استراتژی فوق العاده خوب پیش برده شد :



- اینا عجب جایی ماشین خرید دارن ... معلومه که هر چی حشره ست دورش جمع میشه!



- کوماری انتظار داشت قورباغه ببینه!



- بهم ریختن های کوماری حرف نداره .. عالـــــــــیه :



- و اینگونه یاندره بازی هوتارون آغاز گردید :

Diamond no Ace S2 - Ep 15

Diamond no Ace S2 - Ep 15



درود به این کاپیتان با ابهت!

واقعاً میوکی داره سنگ تمام میذاره و کل تیم رو یک تنه به دوش میکشه؛ هم از لحاظ احساسی و هم از لحاظ فنی .. همه جوره داره تیم رو در مقابل اوگوموری و اومیمیا به جلو هل میده. با شارژ شدن میوکی، زونو هم به دنبالش خوب حرکت می کنه و زونو بخاطر عصبانیتی که از دست میوکی داشته، انرژی مظاعفی واسه چوب زدن توپ ها پیدا کرده و واقعاً داره خوب بازی می کنه. اونم زونویی که تا چند وقت پیش اصلاً جز کارکترهای اصلی نبود و یهو بهش بها دادیم. اینجوری نشون دادیم که می تونیم حتی از کارکترهای فرعی هم کارکتر خوب بسازیم و به این میگن رشد کارکتری قابل قبول و باور پذیر.

اما خب، اقتدار تیم سیدو فعلاً در دستان پرتوان میوکیه. میوکی داره به زیبایی هر چه تمام تر تیم رو به جلو حرکت میده و نه تنها اختلاف عقب مونده رو جبران کردن، بلکه سیدو تونست چند امتیاز هم از اوگوموری جلو بیافته. حرکاتی غافلگیر کننده، هوم ران هایی که کسی انتظارشو نداره. همه چیز داره به نفع سیدو حرکت می کنه و به نظر میرسه با اپیزود بعدی پرونده بازی سیدو، اوگوموری رو ببندیم و به سراغ بازی بعدی بریم. تو این بین چیزی که مشخصه و بهش اشاره هم شد، وضعیت فورویاست که در عین عالی بازی کردن، شمارش پرتاب توپش بالا رفته و باید کم کم به فکر تعویضش باشیم. احتمالاً اپیزود بعد این اتفاق بیافته و ساوامورا وارد بازی بشه. ساوامورا حضوری هرچند کوتاه ولی موثر در پایان دادن به این بازی خواهد داشت.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- چوب زنی های عالی میوکی و زونو :





- جو دادن ساوامورا از روی نیمکت زیاد به دل بقیه خوش نیومده :



- از اون افکت های زیبای مسابقه ای انیمه ، اینبار میوکی :



- یکی از هوم ران های اپیزود :



- و البته اومیمیا و بقیه هنوز هم در حالت مبارز بودن قرار دارند و کم نیاوردن .. روحیه شون عالیه :

Diamond no Ace S2 - Ep 14

Diamond no Ace S2 - Ep 14



چه زود 14 هفته گذشت ..

این هفته وارد مسابقه سیدو با اوگوموری شدیم. سیدو با تفرقه و کشمکشی که هفته قبل بین بازیکنانش به وجود اومده بود جو سنگینی رو درون تیم خودش داشت و به نظر میرسید اتحاد به این سادگیا به وجود نمیاد ولی تو همون شروع میوکی کار خوبی کرد و از همه خواست که فعلاً به فکر برد تیم حریف باشن و اختلافات رو فراموش کنن. حتی زونو هم این موضوع رو درک کرد و می دونست که باید کار خودشو درست انجام بده. هدف اونا بزرگتر از اونه که بخاطر مسئله ای به این سادگی از خوب بازی کردن دست بکشن. بهرحال، تو شروع فورویا پیچر اول بود ولی وقتی به اومیمیا و چوب زنیِ اون رسیدیم، فورویا با به خاطر آوردن جملات تحریک کننده اومیمیا ، دچار اشتباه شد و نتونست دستورات تاکتیکی میوکی رو اجرا کنه. همین باعث شد میوکی به طرز عجیبی عصبانی بشه و با فورویا محکم برخورد کنه.

به عنوان کاپیتان چنین حرکتی قابل قبوله و فورویا باید هم به فکر تیم می بود. نباید اینطور بی فکر بازی میکرد و فقط بخاطر رودرویی با اومیمیا دستورات رو ندیده بگیره. بهرحال ترکیب پیچر و کَچر ، ترکیبیه که باید با هم تعامل صحیحی داشته باشند و وقتی تاکتیک توسط یکی از اونا نادیده گرفته بشه، کل سیستم بازی بهم میریزه. اما همین اشتباه فورویا باعث شد اومیمیا یه هوم ران خیلی باحال بگیره و باعث امتیاز گیری تیمش بشه .. اونم نه یک امتیاز، بلکه سه امتیاز کامل رو برای تیم اوگوموری بدست آورد.

اما لحظه آخر اپیزود، باز هم مثل اکثر اوقات یک کلیف هنگر عالی داشتیم .. جایی که میوکی به عنوان کاپیتان بَتر بود و اومیمیا پرتاب لغزنده ای رو که تا بحال کسی ندیده بود، پرت کرد. سلاح مخفی خودش رو رو کرد .. و حالا میوکی میخواد ثابت کنه که تیمشون هنوز می تونه از پس اومیمیا بر بیاد و اومیمیا می خواد برد تیمشُ به اثبات برسونه. نبرد بین این دوتا مطمئناً نتیجه بازی رو مشخص خواهد کرد. کافیه میوکی چوب رو بزنه تا امید و انگیزه به تیم سیدو برگرده و یه حسی به من میگه که میوکی از پس زدن چوب برمیاد .. باید ببینیم. 



صحنه‌هایی از اپیزود :

- ژس های باحال اومیمیا :





- هوم رانی که اومیمیا گرفت :



- برخورد جدی میوکی با فورویا :

Himouto! Umaru-chan - Ep 02

Himouto! Umaru-chan - Ep 02





وقتی هنوز انیمه شروع به پخش نکرده بود، انواع و اقسام تبلیغات فروش اکشن فیگور و بالشت های مربوط به این انیمه رو میدیدم و همیشه درباره اون بالشت گربه ای که تو این اپیزود دیدیم، کنجکاو بودم. شاید ایده به فروش گذاشتن اون بالشت قبل از پخش شدن انیمه آنچان ایده جالبی نبوده باشه ولی از همین اپیزود دوم ، مانوری روی اون بالشت داشتیم و دیدیم که کارکترهای انیمه چقدر دوست داشتن اون بالشت رو به دست بیارن و حالا مطمئنم سیل عظیمی از اوتاکوهای ژاپنی هم دست به جیب میبرن و اون بالشت گنده رو میخرن! و چه جمعیتی هم واسه بدست آوردن اون بالشت به مسابقه اومده بودند. بهرحال، کنجکاوی من درباره نکولومبوس (!!) برطرف شد و دیگه واسم سوال برانگیز نیست.


اما در مورد اپیزود، اینبار نوبت به داستان ابینا و اومارو چان رسید .. از همون شروع انیمه دوست داشتم بیشتر از اینا با ابینا آشنا بشم و خوشحالم که یک اپیزود کامل بهش اختصاص داده شد. حالا می تونیم بریم سراغ کارکترهای بعدی .. اما در مورد ابینا، شاید بهتره از لحظات آخر اپیزود شروع کنم و از فلش بکی که درباره ش دیدیم، صحبت کنم. اونجا به راحتی با خودم گفتم، پس بگو چرا ابینا اینقدر تو دل برو و نازه! معصومیتی روستایی در دل خودش داره و اون حس و حال پاک و صادقانه ای که درون کارکترش داره، حالا واسم معنای زیباتری پیدا می کنه و بیشتر از قبل می تونم اونو درک کنم. برخلاف اومارو که دختری لوس و شهریه و غرق در دنیای مجازی و فیلم و انیمه ست، ابینا نگاهش به آدمای دور و بر خودشه؛ اونی چان رو با چشم خودش می بینه و از اینکه اون اینقدر باهاش خوب برخورد می کنه، سپاسگذاره و دوست داره بیشتر از اینها احترام خودش رو تقدیم به اونی چان بکنه. خصوصاً با اتفاقاتی که تو این اپیزود افتاد، حس نزدیکی بیشتری به اون کارکتر خواهد داشت. و لهجه آکیتایی هم خیلی به دل می نشست .. امیدوارم بازم بتونیم این لهجه رو بشنویم.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>







>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>


اومارو باز هم دنیای خودش رو داشت؛ شب زنده داری می کرد و بازی آنلاین میزد، دیدن فضای بازی آنلاینش در نوع خودش خنده دار بود .. اون کارکتر عجق وجقی که روی صفحه بود و اینکه هیچ کس دیگه بجز اومارو آنلاین نمونده بود. تو حالت معمولی تصور می کنم که اوتاکوهای دیگه باید وجود داشته باشند که تو اون ساعت از روز تو دنیای بازی های آنلاین الاف باشند ولی خب تو این مورد از خیر گیر دادن به این مسئله می گذرم. مهم نکته تنها موندن اومارو تو صبح بود که بهم رسونده شد. چیز دیگه ای که فهمیدیم این بود که ، نوشابه خوردن اومارو شب و روز نداره و حتی سر صبح هم نوشابه می خوره! و چقدر بدجنسی کرد که داداش بیچاره رو با اینهمه خستگی بیدار کرد .. واقعاً شیطنت هم حدی داره. بذار بیچاره بخوابه. من به مرور زمان دارم بیچارگی این داداشه رو بیشتر حس می کنم و باهاش احساس همدردی می کنم .. ابینا در نوع خودش معصومه و در اون شکی نیست ولی داداشه هم یه جور دیگه گناه داره. زحمت کشیدن صبح تا شب و بعد رسیدن به خونه و وقت گذروندن .. یا بهتر بگم عذاب کشیدن از دست چنین خواهری خیلی سخته.

بیاین کمی درباره صحنه رستوران حرف بزنیم .. چی شد، واقعاً صحنه بامزه ای بود .. ابینا اینقدر ذوق زده شد که نتونست داد و بیداد اومارو رو متوجه بشه. کمی کلیشه ای .. شاید ولی بازم صحنه جالب انگیزی بود و منو باش که فکر می کردم اومارو بتونه بیشتر از اینها جلوی خودش رو بگیره. اونم با این وضع نجابتی که در بیرون از خونه داشت .. تصور می کردم که تا بحال به یک حرفه ای تمام عیار تبدیل شده باشه. پس با این اوصاف، بعید نیست به زودی از هم پاشیدن اومارو رو جلوی دوستای خودش ببینیم .. خصوصاً با فشاری که داداشش بهش میاره. بهرحال دیدن اینکه اومارو اونطور بچه بازی در آورد و واسه خریدن یک بازی چنین الم شنگه ای راه انداخت، از جمله خوشی های این اپیزود بود که تونستیم به چشم ببینیم.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>


روی هم رفته، اپیزود حس خوبی داشت .. با داشتن مسابقه ، بدجنسی های اومارو، ابینا چان و فلش بک دوست داشتنی ش و اینکه بیشتر باهاش آشنا شدیم و ... کلاً راضی بودم و آنچنان ضعف خاصی نسبت به هفته گذشته تو این اپیزود ندیدم. و حتی شاید بیشتر مشتاق بودم که به این نقطه برسیم و با ابینا چان آشنا بشم. قبلاً گفته بودم که چقدر ازش خوشم اومده و از الان تو لیست دخترهای برتر فصلمه. و اینطور که به نظر میرسه قسمت بعد قراره دوباره تاچیبانا رو ببینیم که دلم واسه اون حالت چشماش تنگ شده و در کنارش تمرکزی هم روی موتوبای شناگر داشته باشیم. اومارو قراره شاگرد بگیره و دانش آموزی واسه خودش داشته باشه. اگه قرار باشه خصوصی تدریس کنه، خونه دوباره تر و تمیز میشه. که بازم خیال داداشش رو راحت می کنه. باید منتظر دیدن اپیزود بعد بمونیم.

راستی .. همچنان OP , ED واسم دوست داشتنی هستن .. ^_^

+


صحنه‌هایی از اپیزود :

- از میمیک های خارج از خونه ی اومارو :



- این یکی هم عالیه :



- بازم ناز کردن های اومارو ، جالبه که داداشه هنوزم گول میخوره :



- تعجب داداشی از تمیزی اتاق و خونه :



- سرخ شدن های ابینا رو خیلی دوست دارم .. عالیه :


- کارکتر اومارو تو بازی آنلاینش :



- نقشه ای اومارو ، نقشه خوبی بود ولی حیف که خودش خوابش برد :





- دادن بالشت به ابینا چان :



- و عصبانی شدن صاحبش :





- البته لذت دیدن این صحنه اونقدر بود که از اینکه بالشت به ابینا چان رسیده، ممنون باشیم :