M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Non Non Biyori Repeat - Ep 09 & 10 & 11 & 12

Episode 09 & 10 & 11& 12



متاسفانه وقت نکردم کامل هر اپیزود رو نقد کنم ولی مهم نیست .. لذت دیدنش رو بردم .. خیلی خیلی زیاد از دیدن تمام اپیزودها راضی بودم و حالا در انتهای فصل دوست دارم بصورت کوتاه چند اپیزودی که ازشون حرف نزدم رو یادآوری کنم و خاطره خوبی رو ازشون در این تاپیک به جا بذارم :

09 : قسمت نهم به ناتسومی متمرکز شد .. حوض آب و ماهی گرفتن .. و البته خانم کردن ناتسومی با لباسای قشنگ .. فکرشم نمی کردم که روزی ناتسومی رو با لباس دخترونه ببینم و فکر می کنم واقعاً ناز شده بود. کاش بیشتر لباس دخترونه می پوشید .. با این وضعی که اخم کرد و لباسا رو بیرون آورد، فکر نکنم این اتفاق بیافته و دیگه ناتسومی دوباره به همون تیپ همیشگی خودش برمی گرده. شیطنت هایی که تو این اپیزود داشت، ذوقی که سر پول گرفتن از مامانش داشت، کمکی که از بقیه گرفت و ... همه چیز ناتسومی تو این اپیزود بامزگی خاصی داشت. [ماهی هی به صورت نی چان می خورد، خیلی سرش خندیدم!] [لاکپشت شدن هیکانه و ناتسومی بی نهایت بامزه بود .. عاشق اون صحنه شدم!] ور در نهایت بعد از خوردن اون کوفته ها ، مجبور شدن سرو غذا رو تو مراسم ماه بینی به عهده بگیرن! یه اپیزود خیلی عالی و خنده دار با شرکت فضول اصلی انیمه، ناتسومی!

10 : قسمت دهم و سه چرخه بازی رن چون ... از اون اپیزود های بی نهایت زیبای انیمه بود .. اپیزودهایی که تو این فصل کم نداشتیم. این اپیزود پر بود از لحظات کودکانه و بازیگوشیهای رن چون .. از تصور حرف زدن دستکش کونومی گرفته تا گول خوردنش از قطع شدن انگشت و این کونومی چه دختر بدجنسیه ... تازه داریم اونو می شناسیم. من فکر می کنم یه دختر پاک و نازنین باشه ولی ببینید چه بازیهایی با رن چون کرد و چه لذتی از این کار خودش برد. تو این اپیزود فهمیدیم که استعداد ریاضی رن چون بطرز عجیبی عالیه .. مثل استعداد نقاشیش .. و این دختر چه چیزی کم داره؟ عالیه! یه تصمیم ساده واسه گردش باعث شد رن چون بخواد چرخ های کمکی سه چرخه خودش رو بیرون بیاره و شروع به تمرین با دو چرخه خودش کرد .. لحظات سختی رو گذروند ولی اصلاً تسلیم نشد. و نوبت به کائده، زوج همیشه عالی رن چون رسید .. واقعاً هر وقت این دو بهم میرسند، انیمه جذابیت خاصی پیدا می کنه .. معصومیت خاصی پیدا می کنه. مریض شدن رن چون کائده رو به خونه اونا کشوند و دوباره ناتسومی و اذیت هاش شروع شد! و بلاخره رن چون به کمک کائده یاد گرفت که چطور دوچرخه برونه .. حس کودکانه و لذت بخش این اپیزود بی نهایت دلچسب بود.

11 : قسمت یازدهم با جریان موبایل و خنگ بازی های کوماری شروع شد. گشتن به دنبال سیگنال، کوتاه بودن قد کوما چان برای سیگنال گرفتن و یه عالمه صحنه ریز و بامزه دیگه. جالبه که از چنین سناریوی ساده و رستایی ای میشه چه لحظات نابی رو پدید آورد. بعد از نوبت به کارت تبریک نوشتن رن چون برای سال نو رسید .. نوبت به سوسون و سوسونسر ها رسید .. کلمات ابداعی جدید رن چون .. مغز این بچه چطور به چنین کلماتی میرسه، از ذهن من خارجه ولی هر جوری که هست، من عاشق این معصومیتشم .. هیکا نه رو سوسون بارون کرد و هیکا نه هر کاری کرد نتونست کارت رو ببینه تا اینکه بلاخره نه نه اومد و با هم کارت رو دیدن. کارت تبریکی که از هر طرف شبیه یه چیزی بود .. یک طرف بز و یک طرف میمون .. و دیگه باید اعتراف کردن که نقاشی رن چون بی نظیره! استعداد بزرگی داره!! بخش مورد علاقه من از این اپیزود بچه بازی های هوتارون بود که جلوی مامانش یه رفتار کاملاً بچگانه رو داشت و روی زمین وُول می خورد ... واقعاً عاشق اون لحظات بودم .. یه جورایی منو یاد تمرکز فصل اول روی هوتارون انداخت .. اون زمان بیشتر بهم می پرداختیم.

12 : و قسمت شاهکار نهایی، جایی که چندین و چند صحنه فوق العاده رو داشتیم ولی مهم ترین صحنه و صحنه ای که دوست دارم بهش اشاره کنم، صحنه تئاتری و کش داری بود که از دقیقه 13:25 شروع شد. همه توی حیاط نشستند و شروع به صحبت کردند، بازی نون بیار کباب ببر بازی کردند و بعد یکی یکی غیبشون زد و دوباره سر صحنه برگشتند .. همه در یک سکانس کش دار بشکلی فوق العاده عالی ... ! این صحنه از جمله صحنه هاییه که این انیمه رو با هر انیمه دیگه ای متفاوت می کنه .. سکوت، کش دار بودن، منتظر بودن و بی نقص بود .. واقعاً یکی از بهترین صحنه های فصل دوم برای من همین صحنه بود. (این صحنه منظورم هست.)

قسمت 12 هم به زمان پایان فصل اول برگشت و حالا دیگه می تونستیم درک بهتری از محیط داشته باشیم .. با کارکترها بیشتر آشنا شدیم .. نکاتی ریز مثل جریان پچی و یا دوچرخه سواری رن چون و مدرسه اومدنش ... اینها رو با جزییات بیشتری دیدیم و باهاشون آشنا شدیم که عالی بود. قسمت آخر به سراغ بامبو ها رفتیم و بهمراه کل کارکترها ساقه چیدیم .. لحظات بازیگوشی های رن چون با پرنسس کاگویا خیلی ناز بودند .. و در نهایت درخت ساکورایی که همیشه به چشم میدیدیم به نظر میرسید بهترین نقطه برای پایان دادن به انیمه باشه. همینطور هم شد و در یک ظهر دل انگیز در کنار درخت ساکورایی که برگ های اون در حال ریختن بود، انیمه رو به پایان بردیم .. بی نهایت خاطر انگیز و روح نواز .. همه چیز خوب و عالی بود.

امیدوارم برای فصل سوم می تونه وجود داشته باشه .. محبوبیت سری بالاست و حتی فروش بلوری ها هم که از الان شروع شده در سطح خوبی قرار داشته .. از لحاظ داستانی و مانگایی اینطور که من شنیدم داستان اونقدرها جلو نیست و مشکل اصلی همینجاست. پس باید یکی دو سالی رو منتظر بمونیم تا محتوا به جلو حرکت کنه و به جای دلخواه خودمون برسیم .. اونوقت می تونیم انتظار دیدن یک فصل دیگه از این انیمه رو داشته باشیم. یاد این انیمه بخیر باشه .. همیشه در ذهن من به عنوان یکی از بهترین ها باقی می مونه .. امیدوارم در آینده فرصتی پیش بیاد و دوباره این انیمه رو ببینم ...


صحنه هایی از اپیزودهای آخر :

- لوس بازی ناتسومی بخاطر پول

:

- ماهیگیری برای حوض :



- آخی، بیچاره ترین داداش انیمه رو ، چقدر ماهی تو صورتش خورد :



- ولی عجب ماهی ای گرفتن!



- ناتسومی با لباسای دخترونه :





- رن چون حتی اونو نشناخت!!



- لاکپشت های قسمت نهم :



- ترسیدن رن چون از دست کونومی :



- بازم ترسیدن رن چون ، ایندفعه از قطع شدن انگشت کونومی :



- رن چون مریض ... :



- وای، این صحنه های کائده و رن چون هیچ وقت تکراری نمیشن :



- تمرین دوچرخه سواری شون :



- کوما چان و ذوق از داشتن موبایل کونومی ، قلب ها رو :



- نحوه سیگنال گرفتن برای موبایل :



- هیکه نه رو .. فکر می کرد خیلی زرنگه :



- بجاش سوسونسر خورد :



- هوتارون و بچه بازی هاش :





- یاد خرگوش ها بخیر .. چه روزگار باهاشون داشتیم :



- اولین ملاقات پچی و رن چون :



- رفتن به سراغ بامبو ها ، یه صحنه زیبای قدم زنی :



- رن چون به سبک داورای بیسبال "امــــــــن" رو صدا زد :



- نشستن روی پل خاطرانگیز :



- صحنه شاهکاری که ازش حرف زدم .. کش داره ولی بی نهایت دیدنی :



- دو منظره زیبا از انیمه :






- و چقدر دلم می خواست تو چنین جایی باشم و غرق در فضا بشم :

Non Non Biyori Repeat - Ep 08

Non Non Biyori Repeat - Ep 08






هیچ وقت نمیشه از دست حس دلگرمی این انیمه خسته شد .. این دیگه یه نکته به اثبات رسیده ست .. مثل یک حقیقت نوشته شده، حک شده بر روی سینه های ما می مونه .. بارها و بارها با دختران این انیمه همراه شدیم و هر بار در انتهای اپیزود وقتی که داریم صدای آواز زیبای ED رو با هم می شنویم، چنان اشتیاق داریم و پر از لذتی آرامش بخشیم که ذره ای شک در ذهن ما باقی نمی مونه. Non Non مسلماً یک انیمه استثناست .. عنصرهای آرامش بخش انیمه ساده ترین چیزهای ممکن هستند .. ساده ترین چیزهایی که ما انسان ها به وجودشون عادت کردیم و شاید مدت هاست که با پشت پرده گذاشتن اونا به زندگی خودمون ادامه میدیم. قدم زدنی کوتاه در میان جنگلی .. عبور از یک رود خوش صدا، روبرویی با حیواناتی اهلی، صدای خنده و بازیگوشی بچه گانه ای که از دور به گوش و چشم میرسه. همه چیز در این انیمه زیباست .. حس دلپذیری داره و اینبار هم همینطور بود.

وقت فلش بکی دوباره به گذشته شد .. یاد دوران اپیزود فلش بک های فصل اول بخیر .. وقتی اولین با رابطه فوق العاده دوست داشتنی رن چون و کائده آشنا شدیم و فهمیدیم رن چون تو دوران بچگی چقدر نازنین بوده .. لحظه لحظه اون اپیزود واسم مثل یک رویای شیرین بود .. هیچ وقت صحنه های اون اپیزود رو از خاطر نمیبرم. حالا هم دوباره پا به اون دوران گذاشتیم .. و اینبار وسیع تر عمل کردیم؛ کارکترهای دیگه رو هم دیدیم، هیکاگه، کونومی و ... اینبار در فضای مدرسه و جایی که رن چون برای اولین بار پا به مدرسه گذاشت و بازیگوشی های فضول اول مدرسه یعنی ناتسومی رو به آب و آتیش کشید. ناتسومی زجر زیادی کشیده .. دیدن اینکه یک فضول جدید پا به دنیای روستایی و کوچولوی گذاشته و داره نقش اونو ازش می گیره باید دردناک باشه!

بازی با رن چون کوچولو در قالب این فضای مدرسه ای بی نهایت کاوایی بود .. اصلاً حتی اگه رن چون رو هم کنار بذاریم، کارکترهای دیگه هم بشدت کاوایی بودند .. از کوماری و ناتسومی با اداهای بچگانه شون گرفته تا کائده که دیگه حتی با وجود پر سن تر بودن به نسبت اونا باز هم تو دل برویی عجیبی داشت. بهرحال خرابکاری رن چون سر کاری ها دیدنی بود و دیدنی تر میمیک های شوکه شده ی ملتی که انتظار خوردن اون غذاها رو داشتند. اشک هایی که ریخته شده و صحنه هایی که سعی شد فراموش بشه .. ولی انگار .. ناتسومی و کوماری هیچ وقت نتونستند این بلای بزرگ رو فراموش کنند و همه اینها فلش بکی بود به اون دوران!

سناریوی آخر هم که یک بازی کودکانه بین دو خواهر ، ناتسومی و کوماری بود .. شوکیچی سان و توپی که ناتسومی داشت .. شوکیچی سانی که باید دوباره تعمیر و دوخت میشد. و وقتی که خبر از رفتن به خونه هوتارون به گوشمون میرسه باید بدونیم که قراره دوباره پای مخملی ها به میون آورده بشه. نکته جالب اینه که کوما چان اصلاً از این بابت تعجبی نداره و چنان معصومانه و ساده رفتار می کنه که آدم باورش نمیشه این از بقیه بزرگ تره. بهرحال .. شوکیچی سان هم با تمام خاطراتش دوباره لبخند به روی لب کوماری آورد .. و اون لحظه، لحظه ای بسیار دوست داشتنی برای همه ما طرفداران کوماری بود.


صحنه هایی از اپیزود :

- من عاشق این بیخیالی های خانواده هیکاگه، کووزونه و رن چونم .. حتی تو چهره شون هم داد میزنه :



- رن چون کوچولو ، بی نهایت کاوایی :



- کائده ای که دوباره رن چونُ بغل کرد، معذب بودنش خیلی نازش می کنه :



- آخــــــــــــــی :



- برج بلوکی ناتسومی و افتخار رکورد زدن جدید :


- و پرش زیبای رن چون (لبخند روی لب ناتسومی باقی مونده!! ) :



- کوما چان چقدر زود بالغی خودش رو از دست داد .. سر یه عروسک :



- خرابکاری رن چون سر قضیه کاری ها :



- اوه .. خدای .. بزرگ .. لحظه ای که در ذهن ها باقی می مونه :



- آلبوم عکس کوما چان :



- یادی کنیم از مخملی های هوتارون یاندره :



- مخملی های جدید رو هم که دیدیم :



- و یکی از دوست داشتنی ترین صحنه های کوماری :

Non Non Biyori Repeat - Ep 07

Non Non Biyori Repeat - Ep 07






وای، نمی دونید من چقدر سوژه شیرجه زنی تو آب رودخونه رو دوست دارم .. یا آب دریا یا هر چیزی که به چنین سناریویی مربوط بشه .. هیچ وقت صحنه هایی مثل پریدن نارو از انیمه Barakamon به درون آب رو فراموش نمی کنم. بحث سر اپیزود ساحلی نیست .. درسته که اپیزودهای ساحلی رو هم دوست دارم ولی پریدن درون آب یه جور شجاعت کودکانه و لذت بخش واسم داره که می تونم هر لحظه خودم رو به جای اون کارکتر بذارم و دلم بخواد باهاش بپرم. زیبایی این اپیزود و جریان شیرجه وقتی بالا میره که هوتارون اینطور به اطرافش نگاه می کنه و به چیزهایی که دست پیدا کرده خیره میشه .. چه دوستای خوبی پیدا کرده، ینکه در چه محیط لذت بخشیه و هر چیز دیگه ای از جلوی چشم هوتارون تو اون لحظه عبور کردند و ما از اون بی خبریم .. از جمله لحظه های خاص و بهتر انیمه های فصله که هر جایی نمیشه باهاش روبرو شد .. سکوت، خیره شدن به آب و بعد شیرجه ای به داخل رودخونه .. با شجاعت تمام!

بجز سناریوی کلی یه بار دیگه تونستیم هیکاگه رو ببینیم .. خواهر رن چون، خواهری که در عین با شباهت بودن به کوزو نه و رن چون ، تفاوت های زیبایی باهاشون داره .. و البته جریان "بابو بابو" گفتن هاش شاهکار لحظه ای اپیزود بود. رن چون چه بامزه تونست هیکا نه رو مجبور به بابو بابو گفتن بکنه ... و من فکر نمی کردم حتی وقتی رن چون حضور نداره، هیکاگه به بابو بابو گفتن هاش ادامه بده. لحظه خنده دار که نیازی به اشاره نداره و واقعاً معرکه بود .. جایی که هوتارون با نگاهی خیره به "بابو بابو" گفتن های هیکاگه ماتش برد. یه صحنه ناب Non Non ـی رو به راحتی با هم دیدیم. هر چند من فکر می کنم نگاه هوتارون بیشتر از جهت کنجکاوی بود و اون حس عجیب و غریب بودن هیکاگه نبود که به سرش خطور کرده بود. هوتارون قبلاً ثابت کرده که شخصیتی ساده ست ولی خب، هیکاگه این حرفا سرش نمیشه و بهرحال معذب شد و از خجالت در رفت.

بازم یه عالمه صحنه طبیعت داشتیم .. واقعاً هر چی تو دل طبیعت این روستا می چرخیم، بیشتر عطش گشت و گذار رو درونش پیدا می کنیم .. هر روزش یه چیز تازه داره و حتی الانم فکر می کنم شاید ده برابر چیزهایی که تا بحال دیدیم، چیزهای جدیدی وجود داره و هنوز که هنوزه می تونیم انواع لحظات خوش رو در دل این جنگل به چشم ببینیم. این اپیزود لحظه رفتن به ایستگاه اصلی اتوبوس ها و البته دیدن اون چشمه آب خوردنی فوق العاده بود. خیلی حس بامزه ای داشت .. یه چشمه سر راهی که هیچ کس دور و برش نیست و آب همینطور به ظرف های مردم سرازیر میشه .. ظرف هایی که اونا بعداً ، بعد از یک کار سخت روزانه به دنبال برداشتنش میان و اونو برای خانواده های خودشون می برند .. یه حس قشنگ روستایی! و حس قشنگ روستایی دیگه ای که قبلاً چند بار درون این انیمه دیدیم، همون جریان خرید سر راهی شونه که میوه ها رو روی زمین میذارن و بقیه با گذاشتن پول، میوه مورد نیاز خودشونُ بر می دارن ... اینم یکی از لحظات دوست داشتنی واسه منه.

شاید لحظه دنبال کردن سنجاقک یه لحظه خیلی کوتاه بوده باشه ولی تاثیر دلپذیر خودش رو میذاره؛ کیه که نخواد با رن چون اینجوری بدو بدو به دنبال یه سنجاقک بره؟! چشم آدم رو نوازش می داد و حس آرامش بسیار خوبی درون اون صحنه بود و به دل مینشست .. میشه از محتویات دیگه ی اپیزود هم حرف زد ولی به این خلاصه می کنم که جریان دوستای هوتارون رو دوست داشتم و امیدوارم در آینده ... شاید خیلی دور، بتونیم دوستاشو تو روستا ببینیم .. عکسای قشنگی واسشون فرستادیم .. بعید نیست که اونا دلشون به سراغ این روستا پر بزنه و یه بار با همدیگه به روستا بیان .. یه اپیزود خیلی قشنگ و جالب میشه.


صحنه هایی از اپیزود :

- منظره رودخونه و تو آب بودنشون :



- پل خاطرانگیزیه .. هم بخاطر OP فصل اول و هم بخاطر این اپیزود :



- دوستای هوتارون :




- عروسک مامان چه ناز (!) بود.



- عروسک بازی شون :


- بابو بابو بکن دیگه!



- لحظه ای خجالت آوری که تا آخر عمر از ذهن هیکا نه پاک نمیشه :





- یه منظره خوش رنگ :



- نشستن روی سنگ و انار خوردن :



- لحظه فوق العاده ی رفتن کنار آب چشمه :





- دویدن دنبال سنجاقک :



- و لحظه شیرجه ی آخر :