M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Non Non Biyori Repeat - Ep 02

Non Non Biyori Repeat - Ep 02


[میشه تو دل جنگل و تاریکی سر قوطی گمشده رو پیدا کرد. چرا که نه؟!]




بعد از پخش اپیزود اول انیمه، ترس عجیبی به دل هوادارای انیمه افتاده بود؛ ترسی که شاید آنچنان مهم به نظر نرسه ولی نکته ای قابل تامله. اینکه آیا انیمه داره برهه زمانی عقب تر رو به تصویر می کشه؟ آیا دوباره داریم درون لحظات فصل اول انیمه می چرخیم؟! آیا این Repeat واقعاً قراره تکرار زمان رو به ما نشون بده؟ با پخش اپیزود دوم و دیدن اینکه باز هم در برهه زمانی شروع ورود هوتارو به مدرسه قرار داریم، دیگه می تونیم با اطمینان بگیم که بله، همینطوره. انگار قراره این فصل گذری به گذشته و لا به لای خاطرات کارکترهای انیمه داشته باشیم و چیزایی رو ببینیم که تو فصل اول ندیده بودیم. هنوز نمی دونم این سناریو در ادامه چطور پیش برده میشه ولی حقیقش رو بخوام بگم، کمی از این موضوع دلخور هستم. دلم می خواست زمان به جلو برده بشه و درجا نزنیم. همم .. شاید درجا زدن عبارت مناسبی نباشه ولی بهرحال اتفاقیه که افتاده و باید ببینیم تو ادامه چه اتفاقاتی رو از میون دفترچه خاطرات فصل اول ورق خواهیم زد.

اما از طرف دیگه، حس خوبی که از این بابت دارم اینه که شاید داریم این فصل رو به دیدن جلوه ای متفاوت از فصل اول میریم تا واسه دیدن یک فصل سوم جدید آماده بشیم. یعنی با این اوصاف احتمال وجود فصل سوم بالاتر از حالت معمولی میره. شاید استودیو و کارگردان با برنامه متفاوتی شروع به ساخت این فصل دوم کردند و می خوان یه جورایی ما رو آماده دیدن فصل سومی کنند. بهرحال خوش بین هستم .. درسته که برهه زمانی تکراریه ولی حس خوب انیمه همچنان سر جای خودش باقیه و اتفاقات جدیدی که به چشم می بینیم، لحظات دلچسبی رو برای من فراهم کرده. هر کدوم از کارکترها شیرینی خودشونُ حفظ کردند و بودن در یک چرخه زمانی و گذروندن لحظاتی که قبلاً سپری کردیم نمی تونه اونقدرها هم بد باشه.

این اپیزود مثل اکثر اوقات ، باز هم دو بخشی بود؛ بخش اول به مسابقه هیجان انگیز خط کش زنی اختصاص یافته بود. یه بازی من در آوردی و خنده دار که معلومه این بچه های دهاتی از سر بیکاری به سرشون زده و نوستالژی ناگهان به سمت من حمله ور شد؛ این ابداع بازی های کودکانه منو به یاد لحظات تاری از دوران کودکی خودم می ندازه .. نمی تونم درست اونا رو به خاطر بیارم .. لحظاتی که با هر چیزی که دور و برم میدیدم، بازی می کردم و خوشی رو با تمام وجودم لمس می کردم. شاید بهترین حسی که از این اپیزود نصیبم شد، همین حس برگشت ذهنم به دوران کودکیم بوده باشه .. دلم نمی خواد ازش دست بکشم و فراموشش کنم ولی می دونم که تا لحظاتی دیگه از ذهنم میره ... با اینحال، چقدر خوب بود که برای لحظات کوتاهی هم که شده، Non Non تونست تلنگری به ذهن من بزنه و خاطراتی فراموش شده و حبس شده در دور دست های ذهنمُ به یادم بیاره.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


مسابقه و بازی خط کش زنی قاعده و قانون های پیچیده ای نداشت. فقط کافی بود خط کش طرف مقابلت رو از روی میز بندازی و تنها نکته پیچیده ش همون جریان چنگ نهایی بود که دارنده خط کش می تونست با خودکار خط کش خودشو نجات بده. این کار رو نی چان به خوبی انجام میداد و یه حرفه ای تمام عیار در بازی خط کش زنی به نظر میرسید. چنان حرفه ای بازی می کرد که ناتسومی مجبور به شکل دادن اتحادی برای شکست دادن اون شد. اتحادی که در انتها نتیجه خوبی گرفت و نی چان شکست رو به چشم خودش دید. تو این بین و این صحنه، لحظات بامزه و خیلی قشنگ زیادی داشتیم ... میمیک های چهره ، حرف های مقتدرانه ی رن چون، استراتژی های ناتسومی، کوماریِ بازنده و بیرون رفته از بازی که با چشمای گشاد شده بازی رو تماشا می کرد و یک عالمه جزییات خوب و دلچسب دیگه که تو همین فضای ساده جا داده شده بودند.

تو همین حین و بعد از تموم شدن بازی، بحث رفتن و دیدن ستاره ها پیش کشیده شد. تو نگاه اول حس کردم که دسته جمعی رفتن بیشتر به دل مینشست ولی بعد یاد همراه شدن های کوماری با هوتارون افتادم و ناخودآگاه لبخندی روی لبم نشست و فهمیدم که نه، ایده ی خوبیه .. بذاریم همین دو نفر با هم همراه بشن و پا به دل شب بذارن. اما قبل از اون با پچی آشنا شدیم ... سگ هوتارون که تو فصل اول اونو ندیده بودیم و این تبدیل به ابهام بزرگی برای من شد. اینکه هوتارون چنین حیوون خونگی ای داشته و ما تو فصل اول هیچی از اون ندیدیم! به نظر میرسه کارکتر خوبی واسه اضافه شدن به داستان باشه. حداقل این اپیزود خوب حساب نی چان رو رسید .. هه هه! امیدوارم بیشتر از اینها اونو ببینیم.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


قدم زدن با پچی تو دل جنگل بشدت دلپذیر بود .. مثل همیشه خودم رو در کنار هوتارون حس می کردم .. مناظر سرسبز و زیبای جنگلی روستا احساس آرامش بخش بسیار زیبایی رو بهم میداد. حتی ظاهر هوتارون از نظر من حس آرامش خوبی داشت .. نمی دونم چرا ولی یه جورایی حس می کردم لباسی که پوشیده، رنگ و روی آرامش میده و به دلم نشسته بود. هر چند سردرگمی گم شدن از راه رسید و صحنه کمی تند شد ولی بازم سردرگرمیِ کودکانه و بامزه ای بود و زیبایی صحنه به هیچ وجه از بین نرفت. و خدا رو شکر که هوتارون بیچاره تونست راه خونه رو پیدا کنه. گم شدن تو یه روستا استعداد عجیبیه که هر کسی اونو نداره ولی ظاهراً هوتارون اون استعداد رو داره!


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


نیمه دوم پا به دل جنگل و شب گذاشتیم .. به سمت تپه ای رفتیم که قولش داده شده بود .. قرار بود یک منظره فوق العاده زیبا از ستاره های آسمونُ اونجا ببینیم و با اینکه کش و قوس های زیادی در بین راه داشتیم ولی واقعاً اون منظره بی نهایت دلچسب رو دیدیم. مهم نیست که هوتارون و کوماری هیچ کدوم چیزی از صورت های فلکی نمی دونن ، مهم اینه که اونا لذت بودن تو چنین فضایی رو بردند. منم غرق در خوشی بودم و دلم می خواست این لحظه رو تا مدت زیادی درون ذهن خودم جاسازی کنم.

اما بذارید کمی به عقب برگردیم، خریدن آبمیوه از ماشین خرید و بعد از اون افتادن سر قوطی کوماری از اون جریانات انیمه ای باورنکردنی بود .. البته حتماً می دونید که افتادن سر قوطی رو نمیگم؛ بلکه پیدا شدن سر قوطی تو راه برگشت رو میگم .. ... وای، آخه چطور ممکنه بین این همه جا و مکانی که هوتارون و کوماری بدون چراغ قوه می تونستن پا بذارن، دقیقاً به سراغ جایی برن که سر قوطی آب پرتقال افتاده بود؟! و بعدش هم جوری رفتار کردن که انگار نه انگار اتفاق بزرگی افتاده!! حداقل یه ذره غافلگیر بشید ... شاید اونا زیادی نگران گم شدنشون بودند که دیدن همین سر قوطی باعث خوشحالیشون شد و دیگه اهمیتی به جزییات مسئله ندادن. بهرحال صحنه، از اون صحنه های خاص و باحال این فصل بود. بلاخره راه رو پیدا کردند و به خونه برگشتن. برخلاف حرف های کوماری، مادرش تو این اپیزود ، تو حداقل نمایشی که داشت مهربون رفتار کرده بود و فکر نمی کنم اونقدرها از دستشون عصبانی شده باشه.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>







>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


در نهایت، اپیزود بسیار دل انگیزی بود؛ تایم لاین تکراری انیمه منو اذیت نمی کنه. حس می کنم می تونم زود بهش عادت کنم و حتی همون دلخوری کوچولویی که داشتم هم از بین میره. می دونم لحظات خوش و جدیدی انتظارمُ می کشه. باز باید خدا رو شکر کرد که شدت تکرار لحظات از فصل اول در حد بالایی نیست و بجز یکی دو صحنه تا به الان همه چیز جدید بوده. بجز تایم لاین هم نقطه ضعف دیگه ای در فضای انیمه به چشم نمی خوره و همین دل خوشی خوبی به من میده و پیش بینی می کنم در آینده بیشتر از اینها هم از انیمه لذت خواهم برد .. پس روی هم رفته حس خوبی درباره ادامه انیمه دارم ... با تمام وجود آماده دیدن ادامه راه و داستانم.


صحنه‌هایی از اپیزود :

- اولین نیانپاسوی فصل رو تو حالتی تکراری شنیدیم .. ولی بدجور مزه داد.



- ذوق کوماری از شنیدن کلمه سنپای :



- هیجان غیرقابل وصف بازی خط کش زنی :



- لحظه شکست نی چان ، بسیار درگیر کننده و با یک استراتژی فوق العاده خوب پیش برده شد :



- اینا عجب جایی ماشین خرید دارن ... معلومه که هر چی حشره ست دورش جمع میشه!



- کوماری انتظار داشت قورباغه ببینه!



- بهم ریختن های کوماری حرف نداره .. عالـــــــــیه :



- و اینگونه یاندره بازی هوتارون آغاز گردید :

Non Non Biyori Repeat - Ep 01

Non Non Biyori Repeat - Ep 01



[یعنی من می تونم یه سال اولی بشم؟!]



  • نکته : داستان این اپیزود به قبل از شروع فصل اول برمی گرده؛ جایی که هنوز هوتارون به روستا نیومده، رن چون به مدرسه نرفته و بقیه هم هر کدوم تو برهه زمانی عقب تری قرار دارند. قراره رن چون تازه پا به مدرسه بذاره و کلاس اول رو شروع کنه. مراسم افتتاحیه ای در راهه. ناتسومی به اول راهنمایی رسیده و بهمراه رن چون می خواد تو مراسم افتتاحیه شرکت کنه.

و چرا که نه ... ؟ با رن چون شروع کنیم .. نازنین ترین کارکتر دنیای این انیمه .. کارکتری که معصومیتی دلنشین داره .. کارکتری که حتی قدم زدن های اون در دل روستا دل آدم رو به وجد میاره .. اون کافیه تو راه رفتن به مدرسه یه تیکه چوب روی زمین ببینه؛ چوبه رو از روی زمین برمیداره و باهاش یه بازی قشنگ درست می کنه، یه عالم کودکانه رو بهمون نشون میده .. مسیر رفتنش از خونه به مدرسه رو خط خطی می کنه تا راهشُ گم نکنه. رن چون اونقدر به فکر بزرگ شدنه که با شنیدن اینکه از این به بعد باید واسه اتوبوس سوار شدن پول بده، ذوق می کنه؛ از اینکه اسمشُ با پسوند "سان" صدا بزنن خوشحال میشه. مثل فصل اول، دوباره داستان و انیمه رو با رن چون شروع کردیم .. اینبار هم گام های کوچولوی اونو در دل روستا به نظاره نشستیم و لحظه لحظه ی نزدیک شدن اون به مدرسه رو با لذت تماشا کردیم. این تازه شروع تابستون ماست .. یه عالمه چیزای نو و تازه دیگه ای انتظار رن چون رو می کشه .. همه در راه هستند. و ما قراره تو این مسیر اونو همراهی کنیم.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>



>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>


می تونم بگم شروعی به آرومی فصل قبلی داشتیم .. هر چند فلوت کمتری نواخته شده، "نیانپاسو" ـیی گفته نشد ولی جو، همون جو قدیمی و خوش انیمه ست. هوتارون رو تو این اپیزود جز صحنه ای تو انتهای انیمه ندیدیم ولی بسی مطمئن هستم که از اپیزود بعد حضورش حسابی حس میشه و بعید میدونم روال به تصویر کشیدن محتوای مانگا باز هم حالتی عقب گرد داشته باشه. این اپیزود به عنوان یک اپیزود "شروع کننده" ، نیازمند داشتن یک حس عاطفی خوب و یک محتوای ابتدایی مناسب بود که بیننده رو به یاد لحظات ماندگار این انیمه بندازه و فکر می کنم وابسته شدن رن چون به مدرسه و شروع یک دوران خوش برای اون گزینه بسیار درستی بود و عقب گردی که درون فضای مانگا داشتیم، بسیار به جا و صحیح انجام گرفته بود. حالا از اپیزودهای بعد ، احتمالاً به زمان حال برمی گردیم و دوباره جو پر شور و همیشگی رو با هم به نظاره میشینیم.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>



>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>


کوماری رو کم دیدیم، ناتسومی کمی بیشتر نقش داشت و با دیدن تیکه های کمدیِ ریزی مثل جریان شمشیر افسانه ای که به رن چون یاد داده بود، دوباره شیطنت هاشُ به خاطر آوردیم .. خدا می دونه این فصل قراره چه خراب کاری هایی بکنه! اما کوماری بازم شروع نشده به فکر قدشه و اینکه چرا مجبوره در آینده لباس ناتسومی رو بپوشه .. هه هه .. یه جورایی تو اون صحنه قابل پیش بینی جلو رفتیم ولی کی اهمیت میده .. حس دلچسبی داره .. رابطه این دو خواهر واسم حس نزدیکی خاصی داره، می تونم خودم رو کنارشون حس کنم.

سادگی .. چیزی که در این انیمه موج میزنه .. به زیبایی موج میزنه و دل آدم رو میبره. حالا چه از صحنه های قدم زدن هیکاگه با رن چون در دل روستای سرسبز شروع بشه و چه با تصویری ساده که نوشته "امروز همش همین بود" و پایان اپیزود رو به ما اعلام کنه. دلپذیر بودن محیط انیمه به سادگی قابل لمسه و خوشبختانه حتی تو همین تک اپیزود هم منظره های زیبای زیادی رو به چشم دیدیم .. لاک پشت ها ، رودخونه ها ، جنگل ، راه مدرسه، مسیر پر از درخت اتوبوس و قطار روستا و ... همه چیز .. همه چیز خوش رنگ و پر از لطافت به نظر میرسه. این فضای زیبا رو به دنیای ساده کارکترهای انیمه اضافه کنید و اونوقت یه ترکیب بی نهایت دوست داشتنی به دست میارید. مثل آب های شهر نئو ونیزیا می مونه .. پارو زدن وسط دل ساختمون های شهر نئو ونیزیا و شوخی کردن با همدیگه و داد زدن "گندولا داره رد میشه" کنار هر پیچ واسه مطلع کردن گندولاهای دیگه ... و منو ببین .. دوباره رفتم سراغ آریا ... بگذریم!

هیکاگه نباید اونقدر غرق در تعریف از توکیو بشه که اینجوری از فضا پرت بشه! یکی از صحنه های مورد علاقه ـم بود. چقدر بامزه با رن چون خداحافظی کرد و بعد از اینکه رن چون رو دلداری داد، به خیال اینکه رن چون داره از سر تنهایی و ناراحتی اونو صدا میزنه، برگشت تا دستی واسه رن چون تکون بده ولی بعد با حواس پرتی فجیع خودش روبرو شد. سکوت این صحنه رو خیلی دوست داشتم .. اینکه چهره هیکاگه رو از اون حالت از خود راضی به حالتی پر از آشوب تبدیل شده دیدیم و آشفته بودنش در حالی که قطار داشت از رن چون دور میشد، دیدنی شده بود. اونجا بود که با خودم گفتم "تا تو باشی که دیگه اینقدر غرق در تعریف ها و فیس کردن های خودت نشی" همش یه توکیو رفتی و اینجوری پز میدی. هه هه!


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>


رن چون خیلی مدرسه رو دوست داره .. .. شاید ندونه شهر چه شکلیه، مردم شهر چه دنیایی دارن ولی حس خوب مدرسه رو با تمام وجود می فهمه .. اینو میشه از ادای احترامش به مدرسه شون درک کرد، اینو میشه از علامت گذاشتن و خط خطی کردن راه مدرسه ش فهمید، اینو میشه از نگاه های خیره و پر از معنی اون حس کرد، اینو میشه از دوی سرعتش به سمت مدرسه فهمید. شاید ناتسومی دنبال تنبلی باشه و مثل رن چون ذوق مدرسه رو نداشته باشه ولی حداقل از اینکه یک کوهای اضافه شده و یک سال اولی کوچکتر از خودش تو مدرسه ست و حالا دیگه اون دانش آموز کوچیکتر از بقیه نیست، خوشحاله. و کوماری رو دیدید؟ به فکر اینه که یکی اونو "سنپای" صدا کنه .. ^^ ... نگران نباش کوماری .. روزهای خوش "سنپای" صدا زده شدن تو نزدیکه .. فقط باید تا اومدن هوتارون صبر می کردی!


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>







>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>


موسیقی از همون ابتدا چند ترک جدید داشت و خوشحالم که یکی از خواسته هام از فصل دوم برآورده شده و لحظات موسیقی دار خوبی رو دیدیم. OP بسیار دلنشین و تصاویرش فوق العاده بود .. اون گام برداشتن های سریع درون OP بدجور دل من رو برد .. به طرز عجیبی دلم می خواد بارها و بارها اون صحنه ها رو تماشا کنم. OP رو بهرحال مثل فصل اول باند nano.RIPE خونده که خواننده گروه صدای کودکانه و فوق العاده دوست داشتنی ای داره .. باب فضای انیمه های این شکلیه. اما ED هم پایان بخش بسیار دلپذیری بود، اینبار هم همونطور که قولش داده شده بود، کارکترهای انیمه بودند که ED رو خوندن و بسیار هم زیبا خوندن. و جا داره از فن ساب Vivid هم تشکر کنم که به سرعت زیرنویس رو بهمراه OP , ED بیرون دادن تا من بتونم متن هر دو رو به زیرنویس خودم اضافه کنم. متن رو دوست داشتم .. شاید در آینده کمی به متنش دست ببرم و ملموس ترش کنم.


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>





>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>

و در آخر ...

جا داره ما هم به میائوچی رنگه دونوی بزرگ درود بفرستیم و ورودش رو به مدرسه تبریک بگیم. قراره ما هم تو خوشگذرونی های رن چون باهاش شریک بشیم و هر کار شیرینی که تو مدرسه می کنه رو دوست داشته باشیم .. دیالوگ های عجیب غریبش و بازی های کودکانه و ملوسانه ش ... اونقدر ازش صحنه های خوب دیدیم که حالا دیگه با خیال راحت بهش "نیانپاسو" میگیم و میذاریم فردا دوباره با اتوبوس ما رو به مدرسه شون ببره.

پیش به سوی یک فصل دوم بی نهایت دوست داشتنی!


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> >>>>>>>>>>>>>>>>>

Non Non Biyori - OVA - Episode 13

Non Non Biyori - OVA - Episode 13

وقت پا گذاشتن دوباره به این بهشت انیمه ای رسیده؛ درسته که فقط یک اپیزود بود ولی به راحتی حس زیبای این انیمه رو دوباره لمس کردم و لحظه لحظه این اپیزود رو دوست داشتم. از تمام کارکترها لحظات خاصی داشتیم ولی فکر کنم بشه این اپیزود رو متمرکز به رن چون دونست. اینکه چطور خودش رو برای رفتن به اوکیناوا آماده کرد، تصوراتی که از شهر اوکیناوا داشت و لحظات "رن چون" ـی خاص خودش! من فکر میکردم که بعد از برنده شدن جایزه و OP ، سر از اوکیناوا در میاریم و اپیزود رو مختص به اوکیناوا ببینیم ولی اینجور نبود؛ ظاهراً، کُل اپیزود مقدمه ای برای ورود به اوکیناوا بود .. بعضی ها پیش بینی کردن که فصل دوم از اوکیناوا شروع بشه .. برای من؟! آنچنان فرقی نداره، فقط دوست دارم این انیمه دوباره برگرده و غرق در دیدنش بشم! واقعاً این اپیزود رو دوست داشتم.

صحنه خوب زیاد داشتیم ولی احتمالاً صحنه محبوب من، خداحافظی رن چون با دهکده ـشون بود؛ اینکه چطور دهکده رو دوان دوان پشت سر میگذاشت و با دهکده خداحافظی میکرد! "من دارم میرم ولی زود برمیگردم!" ، لحظات زیبای کودکانه ای که بارها در فصل اول از رن چون دیدیم و اینجا باز در حال تکرار شدن بودن. هیکا-نه، کونومی، کائده و ... همه تو این اپیزود بودن! شیطنت های ناتسومی رو کمتر دیدیم و میتونست بیشتر از اینها دست گل به آب بده ولی فکر کنم داره انرژی ـشو ذخیره میکنه که تو اوکیناوا حسابی دردسر درست کنه! صحنه ای که رن چون داشت خودشو با دمای هوا عادت میداد، فوق العاده بود .. به اون شکل بامزه از بالاتر بودن دمای هوای اوکیناوا حرف میزد و میخواست از الان خودش رو به اون فضا عادت بده! بلاخره بعد از خریدن واسه سفر و خداحافظی ها، به فرودگاه رسیدن و اپیزود با پرواز هواپیما به پایان رسید. خیلی نسبت به سفرشون کنجکاو هستم ولی شاید نتونیم ادامه سفرشونُ ببینیم و فصل دوم دوباره از دهکده شروع بشه. بهرحال منتظر میمونم! میدونم که از دیدن ادامه داستان و فضای دوست داشتنی این انیمه لذت زیادی خواهم برد.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- هوتارو همیشه از این میمیک‌های بامزه داره :



- تعجب ـشون از مجانی آوردن هل هوله سفر توسط شیرینی فروش :



- خداحافظی رن چون با دهکده :



+



- هوتارون مهماندار جذاب به نظر میاد :



- رن چون همه چیز دان :



- رن چون در حال عادت دادن خودش به گرما :



- فرودگاه :

Non Non Biyori - New Season Confirmed

Non Non Biyori - New Season Confirmed




بعد از ناامیدی که بخاطر OVA شدن Yuru Yuri به وجود اومد، حالا دیگه ناامیدی در کار نیست. واقعا داره اتفاق می افته. چقدر بعد از دیدن خبر خوشحال شدم. دوز هفتگی آرامش فوق العاده من داره برمیگرده. هیچ خبری تو این چند وقته منو به این اندازه خوشحال نکرده بود و واقعا برای تایین شدن تاریخ و پخش فصل دوم انیمه لحظه شماری میکنم. تا بحال چندین بار انیمه رو مرور کردم و تازه .. همش سه فصل ازش پاییز گذشته. میدونم که فصل دوم هم حسابی جذاب و دیدنی میشه. دوباره نیانپاسو داره به سراغ مون میاد و دوباره هوتارو، کوماری، ناتسومی، شیرینی فروش و ... کُلی کارکترهای فرعی و حیوونای دوست داشتنی! حالا دیگه باید منتظر زمان ـش بمونم.

جالب اینه که موسیقی متن انیمه جز لیست کارهایی هست که تو پروفایل لست اف ام من رنک بالایی پیدا کرده و واقعا خیلی زیاد بهش گوش دادم. در حدی که خودمم تعجب کردم .. بهرحال موسیقی متن ـش هم حسابی عالی بود و امیدوارم عواملی مثل آهنگساز و یا کارگردان سر جای خودشون باقی بمونند. چون برای اینکه حس انیمه دوباره زنده بشه، به تفکر و مهارت اونا نیاز داریم. فقط بودن دوبلورهای عالی انیمه کافی نیست.


منتظر میمونیـــم!