M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Baby Steps - Episode 09

Baby Steps - Episode 09

اپیزود نهم ورودی دوباره به تورنمنت کاناگاوا برای ماروئو بود. جایی که بعد از تمرینات یک ساله ـش بلاخره به مسیر استارت خودش برگشت و حالا دوباره میخواد مسابقات رو در اینجا ادامه بده. بحث تاکتیکی اپیزود واقعا خوب بود و تونستیم جلوه های مختلفی از حرکات کارکترها رو ببینیم. با کارکتر میاگاوا بیشتر از همیشه آشنا شدیم، استایلش رو دیدیم و گذشته اونو کمی با هم دنبال کردیم. اینکه چطور و در چه خانواده ای بزرگ شده و چقدر حریف سختی برای ماروئو هست و در کنارش دیدیم که ماروئو چطور از سد کوشیمیزو، هم مدرسه ای خودش گذشت. دیدن لحظات کمدی کوشیمیزو هم در نوع خودش جالب بود و کارکتر عجیبی به نظر میرسید. یه لحظه با تمام وجود از تنفر به ماروئو حرف میزد و یک لحظه مودب میشد و با ماروئو خوش و بش میکرد! لحظات آخر اپیزود جو سنگینی بین ماروئو میاگاوا برقرار شد و مشخصه که قراره یک مبارزه خیلی خوب رو در مقابل هم به نمایش بذارن.

اتفاقات کوچولوی بامزه ای هم بین ماروئو و ناتسو افتاد که بهرحال دیدنی بودن. مثلا اشاره میاگاو به قرار گذاشتن اونا و عکس العمل ماروئو و لحظاتی که ناتسو توسط اون یادداشت به ماروئو روحیه داد .. هر کدوم به شکلی ارتباط قوی بین این دو کارکتر رو تایید میکنه و نشون میده که خیلی خوب با هم کنار اومدن. بهرحال باید منتظر اپیزود بعد و بازی تنیس بین ماروئو و میاگاو باشیم. به نظر میرسه اپیزود سرنوشت سازی برای ماروئو باشه .. آیا اینجاست که از سد دور سوم میگذره؟

صحنه‌هایی از اپیزود :

- جمع بازیکنای تورنمنت کاناگاوا خیلی خودمونی به نظر میرسید :



- بازی ماروئو با کوشیمیزو :



- ظاهرا میاگاوا نقطه ضعف ماروئو رو متوجه شده :



- بچگی میاگاوا :

Haikyuu - Episode 09

Haikyuu - Episode 09


حالا دیگه همه چیز آماده ست! مربی از راه رسید، آساهی به تیم برگشت و نیشینویا با برگشتن آساهی با خیال راحت بازی میکنه و حتی تونستیم یه بازی دوستانه جالب رو بین کارکترها ببینیم! به این میگن یه اپیزود کاملا مفید با پیشروی خوب داستانی! هیجان کار بالا بود، لحظات بازی و ورود آساهی به زمین خیلی جالب بودن ... "ایس" ـی که مدت یکی دو اپیزود رو صرف آشنایی باهاش کردیم .. حالا بلاخره داشت پا به زمین میگذاشت. صحنه‌های درون بازی بین آساهی و بقیه کارکترها عالی بودن. تفکرات آساهی و پی بردن به جریان اینکه اون توی زمین تنها نیست و باید وظیفه خاص خودشو انجام بده، به شکل زیبایی جلو برده شد. هیناتا و کاگیاما و البته نیشینویا تاثیر خودشونُ روی آساهی گذاشتن و اونو به میادین برگردوندن. فلش بک خیلی خوبی در خصوص اتفاقاتی که برای آساهی افتاده رو با هم دیدیم؛ جایی که آساهی با نیشینویا به اون شکل دعوا کرد و از تیم کنار رفت. احساس وظیفه سنگینی که بار سنگینی رو بر روی دوش ایس تیم وارد کرده بود. این فلش بک جز نکات خیلی مثبت اپیزود بود و میشد خیلی خوب حس آساهی رو درک کرد و البته بعد از اون .. شروع دوباره و اوج گرفتنش رو دوست داشت. پرش نهایی آساهی و اسپکی که زد، فوق العاده بود.

دیگه وقت رفتن به سراغ کمپ هفته طلایی ـه. جایی که تو آخرین روز قرار با تیم نکوما بازی کنند. کنجکاوی من به لوکیشن محل کمپ برمیگرده! آیا قراره به سراغ یک اپیزود ساحلی بریم؟! اگه اینجور بشه که عالیه .. تصور دیدن والیبال ساحلی که توسط این کارکترها ارائه میشه، منو ذوق زده میکنه و دوست دارم اونو ببینم ولی خُب، شاید لوکیشن جای دیگه ای باشه و چنین چیزی اتفاق نیافته. در هر صورت، نسبت به دیدن ادامه انیمه و روندی که قراره طی کنه، کنجکاوم و میدونم که باز هم جذابیت خوبی رو از این انیمه خواهیم دید.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- اوکای هنوز نیومده، سر آساهی داد میزنه :



- شاتی از فلش بک اپیزود :



- لحظات هوا رفتن آساهی و اسپک زدنش :



+

Diamond no Ace - Episode 34

Diamond no Ace - Episode 34

شروع شد! مبارزه بین سیدو و یاکوشی به شکل جذابی شروع شد و واقعا از دیدن اپیزود لذت بردم. رایچی چقدر راحت از سد فورویا گذشت و توپشو چوب زد. همه رو بهت زده کرد و تو ادامه حرکت هم تیمی ش در مقابل پرتاب مستقیم فورویا باعث شد که بتونن یه امتیاز بگیرن. شروع خوبی برای سیدو نبود ولی طولی نگذشت که دوباره به فضای بازی برگشتن. "اطمینان به هم تیمی ها" چیزی که تو این اپیزود به وضوح میشد دید و فورویا باید اونو درک میکرد. میوکی یه حرکت فوق العاده در مقابل یکی از پرتاب ها داشت و کاملا شکل توپ گیری ش رو جهت اوت کردن بازیکن حریف تنظیم کرد .. اون صحنه واقعا جالب بود و پرداخت خوبی داشت. سیدو تونست به بازی برگرده و حتی از تیم حریف جلو بیافته ولی مشخصه که سانادا، مهره خاصی برای تیم یاکوشی محسوب میشه و علاوه بر اینکه قراره سانادا وارد زمین بشه، نوبت به چوب زنی دوباره رایچی هم میرسه و اوضاع دوباره سخت میشه.

بهرحال سیدویی ها فعلا روحیه بالایی دارن. هدف مربی یاکوشی، خرد کردن روحیه فورویاست .. احتمالا بتونیم اپیزود بعد ورود ساوامورا رو ببینیم. این اپیزود مثل همیشه حرکات احمقانه ش رو کنار زمین انجام میداد و بامزه بود. بازی به این زودی ها تموم نمیشه و قراره سیدو سختی های زیادی برای بردن بکشه. منتظر اپیزود بعد میمونم ... حس میکنم اپیزود بعد جالب تر از این اپیزود میشه .. روی هم رفته حریفی مثل یاکوشی جذابیت کار رو بالا برده.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- نیمکت یاکوشی خیلی فضای باحالی داره :



- ایجون تو دنیای خودش سیر میکنه :



- باید منتظر ورود سانادا باشیم :



- حرکت زیبای میوکی و تغییر موقعیتش برای پرتاب توپ :

Movies i've recently seen


Momo e no tegami
[A Letter to Momo]
2011



داستان دختری به نام مومو که بعد از اومدن به خونه جدیدشون، سعی داره به زندگی روستایی عادت کنه اما تو خونه جدیدشون به موجودات ترسناکی برخورد میکنه که اونو میترسونن و حالا دنبال راهی برای خلاص شدن از شر اون موجوداته و ...

وقتی زمان 2 ساعتی انیمه رو دیدم، فقط به این فکر میکردم که آیا واقعا میتونه منو 2 ساعت تمام به دنبال خودش بکشونه یا نه؟ این اتفاق افتاد و انیمه جذاب و پرکششی بود. شروع انیمه یه مقدار کند پیش رفت ولی وقتی وارد فضای اصلی داستان و محیط فانتزی‌ش شدم، کاملا محیط انیمه برام دوست داشتنی شد. نکته جالبی که قبل از دیدن‌ش توجهم رو به خودش جلب کرد، استفاده از دوبلورهای تازه کار بود .. مثلا کارکتر مومو دوبلور خیلی خوبی داشت ولی خوب هیچ کار دیگه‌ای تو کارنامه نداره که کمی عجیبه. بهرحال داستان درام فیلم و رابطه مومو با پدرش واقعا جالب بود و در کنار این درام خوب، حضور اون کارکترهای "نگهبان" با اون شکل و شمایل عجیب صحنه‌های طنز زیادی ایجاد کرده بود و صحنه‌های آشنایی مومو با این کارکترها هم جز نقاط مثبت فیلم بود.

فیلم از لحاظ ظاهری و انیمیشنی هم خوبه و منظره‌های روستایی خیلی قشنگی تو صحنه‌های مختلف میشه دید. همراهی مومو با اون نگهبان‌ها و چرخیدن تو خیابون‌های شهرشون واسه بیننده حسابی لذت بخش میشه و موسیقی هم تو سطح خوبی قرار داشت .. عالی نبود ولی به بهتر شدن صحنه‌ها کمک خوبی کرده بود. در نهایت اینکه، به نظر من هم کمدی فیلم، هم درام داستان و نحوه پیشروی، پایان بندی اون و روی هم رفته فضای فیلم خیلی دوست داشتنی و خوب بود و به عنوان یه انیمه سینمایی گزینه خیلی خوبی واسه دیدنه.

7.8/10


--


Mrs. Doubtfire | IMDb
1993



رابین ویلیامز مردی ـه که به راحتی میتونه در قالب یک پدر مهربون و دوست داشتنی فرو بره و در عین حال .. میتونه یه پیرزن خیلی مهربون و خونه‌دار باشه! این چیزی ـه که بعد از دیدن این فیلم بهش میرسید. هرچند من قبل از این فیلم هم بارها شیرینی بازی ویلیامز رو تو فیلم‌های دیگه تجربه کردم ولی خوب وقتی به داستان اولیه که تو این فیلم وجود داشت، "رابین ویلیامز در نقش یک زن" نگاه کردم، چیزای جدیدی برای دیدن تو بازی ویلیامز تصور میکردم. همینطور هم شد و دیدن رابین ویلیامز در نقش یه پیرزن خدمتکار خیلی خنده‌دار و بامزه بود. موضوع و فضای فیلم حس خانوادگی خیلی خوبی داشت و روابط یک پدر یا مادر با بچه‌هاشون به شکل خیلی خوبی تو فیلم به نمایش کشیده شده بود؛ تاثیری که حرکات و اعمال اونا در شکل گیری بچه‌هاشون داشت و اینکه چه چیزهای جزیی میتونه یه نکته مثبت تو زندگی اونا باشه. کمدی فیلم خیلی ساده بود ولی روند داستان کشش خوبی داشت و ویلیامز به راحتی ستاره فیلم بود.

نکات خوب و صحنه‌های جالب به اندازه کافی داشت و به عنوان یه فیلم سرگرم‌کننده به هدف خودش رسیده بود. پایان بندی هم سطح خوبی داشت و ازش راضی بودم.

7/10


--


Glory to the Filmmaker | Kantoku · Banzai | IMDb
2007



کیتانو هیچ وقت ناامید نمیکنه! امید زیادی به این فیلم داشتم و خیلی دوست داشتم فیلم خوبی باشه. همینجور هم شد و حسابی از دیدن‌ش راضی بودم .. این فیلم هم واقعا از استایل خاص کیتانو بهره گرفته بود و تمام عجیبی و درهم‌برهمی که تو طول فیلم با رو کردن صحنه‌های مختلف به چشم میدیدم، اونو به یک فیلم کیتانویی عالی تبدیل کرده بود. حدس میزنم طرفدارای کیتانو با دیدن این فیلم تونستن عطش خودشون در مورد اینکه بتونن فیلم‌هایی از کیتانو تو ژانرهای مختلف ببینن رو خاموش شده ببینن چون داستان فیلم به شکلی بود که کیتانو همه جور ژانری رو به فضای فیلم‌ش وارد کرده بود. (حالا اونقدرا مهم نیست که بیشتر به حالت کمدی وار بود.) دومین فیلم از سه گانه بیوگرافی کیتانو که من قبلا Achilles and the Tortoise رو از این سه گانه دیده بودم؛ اون فیلم در مورد نقاشی بود که برای تبدیل کردن نقاشی خودش به یه اثر فوق العاده و شکل دادن یه کار عالی دست به هر کاری میزد و فیلم قابل تاملی بود. (فیلم اول این سه گانه Takeshis ـه که من مثل همیشه تو کارای کیتانو ترتیب رو رعایت نکردم و بعد از دیدن دو فیلم دوم به سراغش خواهم رفت!) اما این فیلم، Glory to the Filmmaker داستان کارگردانی رو به تصویر میکشه که به هیچ وجه از شکست‌های تجاری و گیشه‌ای خودش ناامید نمیشه و هر دفعه به سراغ یک ژانر متفاوت میره و دوباره تلاش خودشو تکرار میکنه .. دنبال کردن کیتانوی عروسک به دست تو خیابون‌ها، فیلم ساختن‌ها و وارد شدن به ژانرهای مافیایی، ترسناک، کمدی، دراما و ... فوق العاده دیدنی ـه و حتی میشه حس کرد که کیتانو میخواد با این فیلم، زحمات یک کارگردان تازه کار رو به تصویر بکشه! اینکه چقدر زحمات زیادی برای پا گرفتن و معروف و محبوب شدن باید کشید و اینکه همیشه اونچیزی که میخوای رو بدست نمیاری و بارها و بارها شکست میخوری.

بعد از نیمه اول فیلم به فضای تخیلی عجیب خیلی عجیب و جذابی وارد میشیم که فقط با دیدن تصاویرش میتونید به توصیف اون پی ببرید. دیدن اینکه کیتانو بار دیگه تصاویر مافیایی و یاکوزایی به اون حالت طنزوار به تصویر میکشه، واقعا برام جذاب بود و بجز این مورد صحنه‌های اردک بازی اون دختره با دستاش تو طول صحنه‌های مختلف، ترکیب کردن اون عروسکی که تو دستای کیتانو بود و با خودش اینور اونور میبرد و اینکه هردفعه با یه سوژه خاص اون عروسک رو درگیر درگیر داستان میکردن، واقعا جالب بود و حتی اون ارجاع ماتریکس فیلم خیلی دیدنی بود. روی هم رفته فیلم پر از کمدی متفاوتی ـه که هر بیننده‌ای رو نمیتونه راضی نگه داره و البته تفاوت بزرگی بین فضای نیمه اول و فضای نیمه دوم فیلم چه از لحاظ داستانی و چه از لحاظ محیطی و پرداخت وجود داره .. ممکنه یه نفر نیمه اول رو شاهکار بدونه ولی نیمه دوم رو فجیع و غیر قابل دیدن یا برعکس! بهرحال من هر دو نیمه رو دوست داشتم و به نظر من این فیلم بازم یکی از کارهای قوی کیتانو بود.

7.5/10


--


Drinking Buddies | IMDb
2013



خیلی معمولی بود. بازیگری فیلم خیلی ساده بود ولی به نظر من Wilde به نسبت بقیه بازی بهتری داشت و نقطه مثبت فیلم بود. داستان کشش خاصی نداشت و حتی اگه اواسط فیلم هم دست از دیدن‌ش میکشیدم، اونقدرا کنجکاوی برای فهمیدن اینکه آخر داستان به کجا رسید، برام پیش نمی اومد. اما خوب تا آخر دیدم و درنهایت پایان بندی هم خیلی معمولی بود. یکی از نقاط نسبتا مثبت فیلم حس realistic ـی بود که داشت؛ به نظر من از این لحاظ تونسته بود فضای واقعی خوبی رو به تصویر بکشه و روابط حس باورپذیری جالبی داشتن. روی هم رفته با اینکه برام خسته کننده نبود و به راحتی دیدمش، اگه ازم بپرسن دیدن‌ش رو به دیگران توصیه میکنی یا نه، میگم نه ... !

5.5/10


--


Don Jon | IMDb
2013



به نظر من بهترین نکته در مورد این فیلم و کشش اصلی‌ش، بازی گوردون لویت بود .. خیلی خوب و مسلط بازی کرده بود و خیلی راحت منو به فضای فیلم وارد کرد. فضای کُلی داستان خیلی ساده بود و آنچنان تمرکز خاصی رو لازم نداره. اسکارلت هم زوج بدی نبود و تونسته بود خودشو با لویت همراه کنه. یه نکته منفی که راجع به فیلم دوست نداشتم، انتخاب جولیان مور واسه چنین نقشی بود .. به نظر من زیاد انتخاب خوبی نبود و حسی که باید، بهم منتقل نمیشد. اما بجز این نکته انتخاب بازیگری، فضای فیلم رو دوست داشتم و به نظر من فیلم خوبی بود.

7/10


--


Kick-As//s 2
2013



به نسبت شماره اول زیاد جالب نبود، حس قبلی رو نداشت ولی یکی دو نکته تو فیلم بود که باعث شد تا آخر ببینمش .. بازی خوب جیم کری و کلویی مورتز، اتفاقات عجیب فیلم که بعضیاشون واقعا دور از ذهن بودن (خوب نبودن؛ فقط عجیب!) .. روی هم رفته یه سری چیزای مربوط به شماره اول رو هم خراب کردن که بیشتر باعث شد نظرم نسبت به فیلم منفی بشه. ضمنا .. به نظر من، فضای سوپرهیرویی‌ش هم آنچنان دلچسب نبود و خیلی بیمزه دنبال میشد. پایان بندی هم واسم جالب نبود.

5/10


--


Gravity
2013



زیبایی تصویری فیلم واقعا خیره کننده بود .. نمیشد از صفحه چشم برداشت و بیخیال دیدن محیط "فضا" ـی درون فیلم شد؛ هر گوشه از هر صحنه‌ای که درون فضا میگذشت، زیبایی خاصی داشت و به نظر من جلوه‌های تصویری کار به راحتی هر بیننده‌ای رو غرق در خودش میکنه. از طرف دیگه بازیگری فیلم آنچنان ویژه و عالی نبود .. شاید از کلمه "خیلی خوب" استفاده کنم ولی حس میکنم زیبایی‌های دیگه فیلم باعث شده که چنین قضاوتی داشته باشم. نقش جرج کلونی رو واقعا دوست داشتم و حس میکنم یکی از بهترین نکات در مورد فیلم، بازی جرج کلونی و به تصویر کشیدن اون کارکتر "مت" بود .. حس خیلی متفاوتی به "فضا" و "شناور بودن در فضا" داده بود و کارکتر مت جذابیت خاصی داشت اما ساندرا بولاک میتونست بهتر از اینها باشه .. هر چند بازم به عنوان بازیگری که نقش اول کار رو به عهده داره، کشش لازم رو برای دنبال کردن فیلم به وجود آورده بود و اصلا انتقاد بزرگی بهش نمیگیرم. موسیقی سطح خوبی داشت و خصوصا صحنه‌های هیجان انگیز فیلم، موسیقی نفس گیر و شنیدنی شده بود.

بجز موسیقی، داستان کار هم خیلی برام لذت بخش بود و اصلا متوجه گذر زمان در حین دیدن فیلم نشدم. خیلی راحت وارد فضای فیلم شدم و بعد از اون، هر لحظه فیلم واسم دیدنی‌تر شد. هرچقدر از نقاط قوت فیلم حرف بزنیم، بازم چیزی که بیشتر از تمام عنصرها به چشم میاد، جلوه‌های تصویری و ویژه اونه که واقعا عالی بودن .. نحوه تصویربرداری و حرکات دوربین و فضای درون سفینه‌ها از حس واقعی خاصی برخورددار بودن و به راحتی میشد با کارکترهای فیلم همراه شد. روی هم رفته خوشحالم که فیلم به اون خوبی که انتظار داشتم بود؛ برای من به سطح جوی که دور و بر این فیلم بود، رسید و ازش راضی بودم .. مطمئنم تا مدتی ذهن منو درگیر خودش میکنه و حتما دوباره اونو نگاه میکنم .. چون واقعا ارزش دوباره دیدن رو داره.

8.5/10


--


Days of Wine and Roses
1962



داستان آشنایی مرد و زنی با هم، عشقی که بهم پیدا میکنن و اعتیاد به مشـــروبی که از راه میرسه و به مشکلی در زندگی اونا تبدیل میشه ...

داستان خیلی خوبی داشت و در کنار داستان، مسلما بهترین نکته این فیلم، بازی جک لمون بود و خوشحالم که دلیل رفتنم به سراغ فیلم، جواب داد و بازی خوبی رو از لمون دیدم. چند صحنه تاپ و دیدنی ازش تو فیلم دیدم که واقعا دوست داشتم .. درگیری‌های کارکتر جو با مشــروب و حالت‌های مختلفی که بهش دست میداد، به شکل بی‌نقصی اجرا شده بود و لمون خیلی خوب از پس به تصویر کشیدن یه مرد معتاد و احساساتی که باهاش درگیر شده، بر اومده بود. از طرف دیگه، بازی خوب لی رمیک باعث شده بود صحنه‌های بین دو کارکتر اصلی دیدنی بشه. فضای کلاسیک فیلم کمی بعضی از جاهای فیلم کسل کننده میشد ولی روی هم رفته اونقدرا بیننده رو از فیلم دور نمیکرد و بازم نکته‌های مثبت دیگه‌ای از راه میرسیدن که باعث شد کار رو راحت تا آخر ببینم.

7/10


--


Autoreiji | Outrage
2010



کیتانو دوباره یاکوزا رو به تصویر میکشه .. اینبار داستان و حالت به تصویر کشیده شدن فضای مافیایی گروه‌ها حالت کُلی تری داشت و به نظر من خیلی خوب تونسته بود ارتباط رهبرهای مختلف مافیایی با هم رو به تصویر بکشه. اینکه چطور با هم تبادل‌های مختلف رو انجام میدن و وقتی به مشکلی با هم برخورد میکنن، چطور با اون مسائل دست و پنجه نرم میکنند. کارکترهایی که از یه زیردست ساده به رده بالاتر ارتقا داده میشن، کارکترهای فرعی که مثل اکثر کارهای کیتانو پرداخت خیلی خوبی دارن و جزییات قابل توجهی رو میشه تو اون کارکترها دید. خشونت فیلم هم به شکلی هست که فضا یاکوزایی رو باور پذیرتر میکنه، خصوصا کارکترهای رئیس یاکوزا و بی رحمی که از خودشون نشون میدن و در کنار اون بی رحمی ها، سیاستی که در اجرای امور مورد نظرشون دارن، به بهتر شدن روند داستان کمک خوبی میکنه. روی هم رفته، فیلم هم بازیگری و هم کارگردانی خوبی داشت ولی به نظر من، پتانسیلی که کیتانو تو کارهای هنری و ژانری دیگه میتونه از خودش نشون بده، خیلی بالاتره و به نظر من میتونست به جای ساختن شماره 2 ـی واسه این فیلم تو سال 2012 ، به سراغ یه کار تازه و خلاقانه بره .. بهرحال، فیلم اینقدر خوب بود که به سراغ شماره 2 ـش هم میرم .. امیدوارم اونم جالب باشه.

7/10


--



Inherit The Wind
1960



فقط بخاطر جین کلی به سراغ فیلم رفتم ولی در حین دیدن فیلم واقعا نکات مثبت زیادی رو تو فیلم دیدم. داستان در مورد معلمی ـه که به خاطر درس دادن نظریه داروین دستگیر و دادگاهی میشه. مردم دین داری که به شدت از این کار معلم عصبانی هستن و انتظار بدترین برخوردو با اون دارن. بدون هیچ دلیل خاصی، انتظار نداشتم که کارکترهای دین دار فیلم به شکل بدی به تصویر کشیده بشن ولی وقتی موضوع "آزادی بیان" در مقابل جبهه کسایی که موافق با مجازات معلم داستان قرار میدادم، حق رو میشد به معلم داستان داد و مسلما کسی که تو این داستان قربانی به تصویر کشیده شد، معلم داستان بود. فضای دادگاهی فیلم عالی بود .. ادعاها و دفاعیه‌های دو طرف و اینکه چه شاهدهایی رو میشد و چطور روند دادگاه به جلو حرکت میکرد، همه و همه جز نکات مثبت فیلم بودن.

فیلم از لحاظ بازیگری چیزی کم نداشت. اول از جین کلی شروع میکنم و میگم که نقش اونقدری که دوست داشتم، پررنگ نبود ولی وقتی به تصویر کشیده میشد، تو یه قالب غیر موزیکال خوب عمل کرده بود. انتظاراتی که از دیدن جین کلی تو یه فیلم غیرموزیکال داشتم، برآورده شد. اما نقطه اوج بازیگری فیلم به دست دو نفر بود؛ یکی اسپنسر تریسی و یکی فردریک مارچ .. تقابل این دو نفر و صحنه‌های بین‌شون جز مهم‌ترین صحنه‌های فیلم بود و مکالمه‌های دادگاهی این دو کارکتر دیدنی بود.

7.8/10


--


The Lone Ranger
2013



اونقدر نظرات منفی راجع به فیلم خونده بودم که آماده بودم با یه فیلم بد روبرو بشم ولی خُب، اونقدر هم بد نبود. یه فیلم خوب که از قبل میدونستم قراره روی هنرنمایی جانی دپ جلو بره و همینطور هم بود؛ جانی دپ چند صحنه جالب و "جانی دپ ـی" داشت و با اون گریم و تو این نقش متفاوت خوب بازی کرده بود و یه ذره کوچولو از خاطرات لذت بازیگری که قبل از این فیلم با دیدن بازی جانی دپ بهم دست میداد، زنده شد. فضای داستانی هم حس ماجراجویی مناسبی داشت اما روی هم رفته که بهش نگاه میکنم، حس میکنم یه چیزی تو این بین کم بود و بخاطر همین فیلم بعضی جاها یه مقدار خسته کننده شده بود. به نظر من اگه کمی مدت زمان فیلم کمتر میشد و یه خورده داستان سریع تر پیش میرفت، میتونست ذهنیت بهتری به بیننده منتقل کنه.

6/10


--


Blue Is the Wa//rmest Col//or
2013



خیلی خوب بود .. فضای رمنسش خیلی برام کشش داشت. یکی از چیزایی که بعد از دیدن فیلم تو ذهنم بود و فکر میکردم کمتر بودن‌ش باعث بهتر شدن فیلم میشد، صحنه‌های #$@ ـش بود که کمی زیادی کش داده شده بودن. ولی بجز اون، صحنه‌های احساسی و عاطفی فیلم سطح خیلی خوبی داشت و فرضا پرداخت اولیه شروع رمنس داستان رو واقعا دوست داشتم .. بهتر از این نمیشد.

7.5/10

Frozen
2013



قطعات موزیکالش رو دوست داشتم! بقیه کار برام معمولی بود و اصلا اون چیزی که دوست داشتم، نبود. داستان رو دوست نداشتم، کمدی زیادی ساده بود، طراحی کارکترها منو جذب نکرد و ... کلا نتونستم وارد فضاش بشم.

6/10

American Hustle
2013



داستان خوب بود و کشش خوبی داشت. بیشترین چیزی که تو این فیلم توجه منو به خودش جلب کرد و تو صحنه‌های مختلف، اونو بررسی میکردم، بازیگری فیلم بود. بهترین بازیگر فیلم واسه من، Christian Bale بود، عالی کار کرده بود .. از بین دو بازیگر زن هم Adams رو خیلی بیشتر از Lawrence دوست داشتم .. بهتر بازی کرده بود. پایان‌بندی هم به اندازه کافی خوب بود و تونست انتظارات منو برآورده کنه.

7.4/10


--



The Hobbit: The Desolation of Smaug
2013

عالی بود. به نظر من بهتر از شماره یک بود و مکالمه‌های اسماگ با بیلبو فوق العاده بود. یه کلیف‌هنگر جالب انگیز هم داشت که روند ادامه فیلم و چشم انتظار بودن برای دیدن فیلم بعدی سری رو هیجان انگیز میکنه. واقعا منتظر دیدن ادامه داستانم.

8/10

The Wolf of Wall Street
2013

واقعا دی‌کاپریو با بازی خودش در این فیلم منو تحت تاثیر قرار داد اما از اونجایی که جدیدا بعد از دیدن سریال True Detective به بازی McConaughey علاقه زیادی پیدا کردم (ایمان پیدا کردم!) و هنوز Dallas Buyers Club رو ندیدم، منتظر میمونم و بعد از دیدن اون فیلم، مقایسه‌های ذهنی خودم رو انجام میدم. خود فیلم واقعا خوب بود و حتی برای اولین بار تونستم با Jonah Hill و بازی ـش کنار بیام (که واسه من یه نکته خیلی مثبت ـه!) بعلاوه اینکه، در عین طولانی بودن فیلم، به هیچ وجه خسته کننده نشد و خیلی خوب تونسته بودن داستان رو به تصویر بکشند.

8.2/10

The Secret Life of Walter Mitty
2013

کُل فیلم حس خیلی خوبی داشت و واقعا از دیدن ـش لذت بردم. استیلر هم کمی متفاوت ظاهر شده بود که جای دیدن داشت. یکی از نکات قوت فیلم، مناظری بود که درش نشون داده میشد که به نظر من خیلی جالب و دیدنی بودن.

7/10

l 12 Years a Slave
2013

خیلی خوب بود. Ejiofor بازی جالبی داشت و در کنارش از بازی Fassbender هم خیلی خوشم اومد .. خیلی مسلط و خوب ظاهر شده بود. پایان بندی هم سطح خوبی داشت و راضی بودم.

7.1/10

Anchorman 2: The Legend Continues
2013

خُب، به اندازه شماره یک خوب نبود ولی باز هم Anchorman بود و باز هم Ron Burgundy بود که داشت اخبار رو برای بیننده‌ها میخوند. کلا تیم خبری ـشون رو دوست دارم و حس کمدی باحالی درون فیلم نهفته ست. شاید تو این فیلم بیشتر از شماره یک با کارکتری که Steve Carell بازی میکرد (Brick) مشکل داشتم، گاهی زیاد از حد Brick میشد! اما Rudd ، Ferrell ، Marsden عالی بودن و بازی ـشون رو دوست داشتم. داستان هم مثل فیلم اول، هم عجیب و غریب بود و هم خنده دار.

7.2/10

++




--


Dallas Buyers Club |IMDb
2013



واقعا انتظاراتم در مورد دیدن یه بازی خیلی خوب از مک کاناهی بر آورده شد و خیلی کارشو تو این فیلم دوست داشتم. حس واقع‌گرایانه‌ای جالبی درون بازیگری ـش بود و خصوصا یکی دو جا و تو صحنه‌های خاصی از فیلم حسابی جذب استایل جالب بازیگری مک کاناهی شدم. نمیتونم همین حرف رو در مورد جرد لتو تکرار کنم چون با اینکه مکمل نسبتا خوبی برای مک کاناهی بود ولی روی هم رفته آنچنان تحت تاثیر بازی ـش قرار نگرفتم و فکر میکردم میشد بهتر از اینها این نقش رو به تصویر کشید. داستان فیلم هم خیلی خوب بود و درگیری‌های کارکتر ران با مشکلات ـش کشش خوبی داشت، کارکترهای فرعی هم خوب به چشم می اومدن و پایان بندی هم جز نکات مثبت فیلم برای من بود.

اما حالا تنها امیدواری که دوست دارم داشته باشم اینه که، مک کاناهی این روندی که شروع کرده رو ادامه بده. دوباره به سمت فیلم‌های معمولی برنگرده و کارهایی در سطح سریال True Detective یا حتی نقش کوچیک ـش تو فیلم The Wolf of Wall Street که نقش خیلی جالبی بود، انجام بده. باید منتظر دیدن ادامه کارنامه ش باشیم .. انتظارات من در مورد دیدن ادامه کارهای این بازیگر بالا رفته.

7.8/10


--


Inside Llewyn Davis | IMDb
2013



تا الان که چند روز از دیدن این فیلم میگذره، هنوز یک جمله رو درون ذهنم دارم تکرار میکنم : "کاش پایان بندی بهتری داشت" .. فیلم خیلی خوبی بود و از لحاظ موسیقی سطح جالب توجه‌ای رو داشت. اکثر ترک‌های موسیقی بومی (folk) که درون فیلم اجرا شد و به صورت موسیقی متن پخش شد رو واقعا دوست داشتم و حال و هوای کارکتر اول فیلم خیلی به فضای موسیقی متن نزدیک بود. صحنه‌های ریز خاصی هم درون فیلم بود که به نظر من جز نکات مثبت فیلم بود .. مثل صحنه دنبال کردن گربه، همراه شدن با گربه تو مترو و کُلی صحنه متفاوت روبرویی کارکترها با هم که توی ذهنم باقی مونده. اما خُب .. هر چقدر که از روند پیشروی راضی بودم، آنچنان دل خوشی از پایان بندی فیلم و شکلی که به انتها رسیدیم، ندارم و حس میکنم میشد بهتر از اینها اونو به پایان برسونن.

در بین بازیگرهای فیلم جدا از بازی خیلی خوب Carey Mulligan که انتظارش رو داشتم، Oscar Isaac هم در نقش خواننده و نوازنده اول داستان خوب کار کرده بود و میمیک لازم برای تبدیل شدن به یک کارکتر اول تو چنین فیلمی رو داشت. بقیه بازیگرها به نظر مناسب میرسیدن و آنچنان ضعف خاصی رو تو تیم بازیگری ندیدم. نقش‌های محاوری ای کمی خوب به چشم میان و نکته مثبتی ـه.

7/10


--


Her | IMDb
2013


یه تجربه عاشقانه و زیبا که توسط داستانی متفاوت به تصویر کشیده شده. خیلی خوب بود و واقعا لذت بردم. هم از بازیگری و هم از داستان جذاب فیلم .. جذابیتی که بخاطر تفاوت خاص فضای فیلم به وجود اومده بود و بیننده رو هر لحظه از فیلم به دنبال خودش میکشوند. تو شروع فیلم و قبل از وارد شدن به محیط فیلم، دودلی که نسبت به شنیده‌های خودم از فیلم داشتم، بیشتر به سمت اسکارلت برمیگشت و اینکه چرا صدای اون برای این نقش انتخاب شده .. فکر میکردم نقش سامانتا قراره رباتی‌تر از چیزی باشه که فکر میکنم و ذهنیت من در مورد صدای اسکارلت به شکلی بود که اونو فاقد هیچ گونه خاصیت رباتی ای میدونستم اما وقتی وارد فیلم شدم و کارکتر سامانتا به ما معرفی شد، با حس واقع گرایانه ای که صدای سامانتا به بیننده منتقل میکرد، آشنا شدم؛ دلیل انتخاب اسکارلت رو درک کردم و بهش احترام میذارم. حتی حس میکنم با صدای اسکارلت، کارکتر سامانتا انسانی تر از حالت معمولی به نظر میرسه و خُب، چه نکته مثبت خوبی برای فیلم بود. موسیقی آنچنان منو تحت تاثیر قرار نداد و بیشتر از اینکه از صحنه‌های موسیقی دار لذت ببرم، مجذوب صحنه‌های بدون موسیقی متن شده بودم و اینکه چطور فینیکس به زیبایی تو اون سکوت نقش خودش رو ایفا میکرد.

تئودور با بازی مثل همیشه جالب فینیکس جای خودشو داشت و هر کدوم از عنصرهای فیلم رو که کنار بذاریم، دیدن دوباره بازی فینیکس تو یه نقش جدید، لذت خاص خودشو داره. اینجا در نقش یه عاشق باز هم عالی کار کرده و به همراه اسکارلت شکل مدرن و پرکششی از عشق رو برای ما به خوبی به تصویر کشیدن. فیلم نگاهی متفاوت به رمنس و یک داستان عشقی داره و بهرحال، دیدن شکل دیگه از ژانر رمنس برای این فیلم نکته مثبت پررنگی هست.

اگه راستشو بخوام بگم، برای من نیمه دوم فیلم کمی به حالت کُندی وارد شد که بخاطر همین نمره من کمی پایین میاد و حس میکردم میشد بهتر از این به سمت جلو حرکت کرد .. شاید پایان بندی متفاوتی میتونست منو بیشتر راضی کنه ولی این پایان بندی هم در حد مناسبی برام راضی کننده بود و میتونم باهاش کنار بیام. روی هم رفته، خیلی فیلم خوبی بود، صحنه‌های ریز زیادی بود که منو تحت تاثیر قرار داد و از اون فیلم‌هایی هست که میشه برای بار دوم هم به سراغ دیدنش رفت و باز هم از دیدنش لذت بردم.

7.5/10


--


The King of Marvin Gardens | IMDb
1972



داستان : دیوید (نیکلسون) ، مجری برنامه رادیویی ـه و بعد از مدتها دوری از برادر کلاهبردارش به اون میرسه. با نقشه جیسون (بروس درن) برای کلاهبرداری وارد آتلانتیک سیتی میشن. دیوید باوری به نقشه کلاهبرداری جیسون نداره و ...

قبل از دیدن فیلم، با دیدن اسم کارگردان و البته حضور نیکلسون که دلیل رفتنم به سراغ فیلم بود، خیلی به این فیلم امیدوار شدم. Bob Rafelson دو سال قبل از کارگردانی این فیلم، Five Easy Pieces رو کارگردانی کرده بود که یکی از فیلم‌های موردعلاقه من از جک بوده و هست و خُب، با وجود فاصله 2 ساله مابین دو فیلم و اینکه قرار بود یک همکاری دیگه بین این کارگردان و بازیگر رو ببینم، کمی انتظاراتم بالا رفت. اما ... شاید بتونم بهترین صحنه فیلم رو سکانس شروع فیلم بدونم .. جایی که مونولوگ زیبایی رو از نیکلسون میبینیم .. در حالی که تصویر به روی صورت اون زوم شده، مردی که با شنوندگان رادیویی خودش گفتگو میکنه، رو به دوربین با ما صحبت میکنه و واقعا کارش تو اون صحنه رو دوست داشتم. بعد از دیدن این صحنه، خودم برای دیدن ادامه جذابی برای این شروع خوب آماده کردم اما مابقی فیلم، متاسفانه اونقدری که دوست داشتم خوب نبود و کسل کنندگی خاصی تو فضای فیلم موج میزد .. بیننده حس میکنه خیلی از صحنه‌های فیلم رو میشه حذف کرد و باز هم آسیبی به فیلم نمیرسه، صحنه‌های کش دار بی دلیل و بازیگری معمولی از تیم بازیگری فیلم (البته به نسبت بقیه نقاط ضعف، این مورد بهتر بود) ، موسیقی متن اصلا وجود نداشت و ... روی هم رفته اصلا چیزی که فکر میکردم نبود.

5.5/10


--


Sakasama no Patema | MAL
2013



عالی بود. چه خلاقیت زیبایی درون ایده این انیمه نهفته بود. از همون اولین لحظات که با سوژه داستانی انیمه مواجه شدم، ناخودآگاه مجذوب فضای انیمه شدم و تا آخر از دیدن اون لذت بردم. کافی بود سناریوی "چی میشد اگه ... " رو توی ذهن خودم مرور کنم و با خودم تصور کنم که من تو چنین شرایطی چه احساسی پیدا میکنم! این انیمه با موفقیت تونسته احساس روبرویی با دنیایی وارونه رو به تصویر بکشه و به راحتی میتونه بیننده رو غرق در تازگی خودش کنه. حرکات دوربین، از رو به وارو چرخیدن دوربین، عوض شدن زاویه دید کارکتری از پاتما به ایجی (کارکترهای اصلی انیمه) ، یکی از لحظات موردعلاقه من تو طول این انیمه بود. حس علمی تخیلی درون انیمه دلچسبی خاصی داشت اما اونقدرها پیچیده نبود .. به راحتی میشد باهاش همراه شد و بدون شنیدن توضیحات طومار وار در مورد وارونگی جاذبه‌، با پیشروی داستان همراه شد و به مرور زمان درک بهتری از داستان پیدا کرد. ترس از رهایی درون آسمان بی انتها و شکلی که این ترس درون انیمه به تصویر کشیده شد، خیلی خوب بود و وقتی از زاویه دید یکی از جاذبه‌ها به اون منظره نگاه میکنیم، میشه اون ترس رو به راحتی حس کرد.

کارکترها خیلی خوب بودن .. هم کارکترهای مثبت انیمه، پاتما، ایچی و هم کارکترهای منفی داستان خصوصا اون شخصیت منفی اول که نگاه خبیثت و شیطانی جالبی داشت و بعضی از صحنه‌ها توجه منو به خودش جلب کرد. دوبلورها خیلی خوب بودن. سوپرایز من از کم کار بودن دوبلور کارکتر پاتما یعنی Fujii Yukiyo بود. واقعا صدای عالی ای داشت و امیدوارم تو آینده باز هم صداشو بشنوم. موسیقی درخور کار بود و لحظات احساسی و هیجانی کار با وجود یه موسیقی خوب، دیدنی شده بودن و جز نکات مثبت انیمه بود. خصوصا موسیقی پایانی، حسابی به پایان بندی میخورد و به نظر من از لحاظ موسیقی متن هم امتیاز مثبتی رو دریافت میکنه.

روی هم رفته، واقعا از دیدنش راضی بودم و خلاقیتی که درون ایده این انیمه بود رو دوست داشتم. اگه یک سری انیمه‌ای با برداشت داستانی با شباهت به این موضوع ساخته بشه، با هیجان تمام به سراغ دیدنش میرم چون پتانسیل پرداخت خیلی خوبی رو داره و میشه به راحتی لحظاتی زیبایی رو با این موضوع جاذبه‌های وارونه خلق کرد.

8.5/10


--


Star Trek III The Search For Spock | IMDb
1984


داستانی برای پیدا کردن یک دوست؛ داستان فیلم دقیقا بعد از پایان شماره 2 در این فیلم ادامه پیدا میکنه و کاپیتان کرک بهمراه خدمه خودش در سفینه فضایی به دنبال جستجویی برای پیدا کردن اسپاک حرکت میکنند. در نگاه اول ماجراجویی جذابی به نظر میرسید و همینطور هم شد؛ فیلم خوبی بود .. در مقایسه با فیلم قبل کمی متفاوت بود و به سبک دیگه‌ای خوب بود .. همچنان حس و حال خوب سری رو داشت. حتی از عنوان فیلم هم مشخص بود که قراره اسپاک رو نبینیم و یا اگه میبینیم، خیلی کمتر از فیلم‌های قبلی خواهد بود. خُب، این به نظر من از طرفی نقطه ضعفی برای فیلم محسوب میشد، کارکتر اسپاک واقعا برام جذاب ـه ولی چون کُل محتوای داستانی مرتبط با این کارکتر بود، سعی کردم با دید دیگه‌ای به فیلم نگاه کنم و از پیشروی داستان و لحظه لحظه رسیدن به اسپاک لذت ببرم.

همونطور که فکر میکردم، موسیقی رفته رفته داره جلوه بهتری پیدا میکنه و خصوصا تو این شماره به نظر من پرداخت مناسبی داشت و جز نکات مثبت فیلم محسوب میشه. بازیگری خدمه هم در سطح خوبی بود و چیز خاصی از لحاظ بازیگری منو اذیت نکرد. قبل از دیدن فیلم نمیدونستم درباره Klingon های این فیلم چی فکر کنم ولی وقتی وارد فیلم شدم و اونا رو دیدم، صحنه‌های درگیری اونا با کرک و مکالمه‌هاشون برام جالب بود و به نظر من خوب تونستن حضور خودشون در داستان فیلم پررنگ کنند. در نهایت، لحظات پایانی فیلم رو هم واقعا دوست داشتم و به نظر من پایان‌بندی به شکل زیبایی جلو برده شد.

7.5/10


--


Ironweed | IMDb
1987



تصور اینکه قراره تو این فیلم روبرویی جک نیکلسون و تام ویتس رو ببینم، منو ذوق زده میکرد. جک نیکلسون مدت زمان زیادی ـه که بازیگر محبوب من بوده و کارهای زیادی رو ازش دیدم و از هر کدوم از فیلم‌هاش به نحوی لذت بردم. گاهی حتی اگه فیلم بد بوده باشه، از تجربه دیدن جک تو یک فیلم متفاوت خوشحال بودم و حالا قرار بود در مقابل تام ویتس قرار بگیره؛ کسی که مدت زمان زیادی نیست که اونو شناختم و با کارکترش آشنا شدم ولی سبک موسیقی و خوانندگی اونو واقعا دوست داشتم و دارم ... کارکتری که روی صحنه کنسرت‌هاش داره، جذاب ـه و تو همین مدت زمان کوتاه، به راحتی تونستم به این موضوع پی ببرم که اون یک هنرمند به تمام معناست. این اولین کار سینمایی بود که از تام ویتس میدیدم و یا بهتر بگم، وقتی کارهای قبلی ـش رو می دیدم (The Book of Eli ، Dracula) ، به دلیل نا آشنا بودنم باهاش، نمیتونستم تو گوشه‌های تصاویر اونو بشناسم و انتظاری ازش داشته باشم. نکته جالب در مورد این فیلم این بود که، فضای فیلم با شباهت به فضای آهنگ‌های ویتس بود و به طرز عجیبی میشد کارکتر تام ویتس رو به آهنگ‌هایی که با اون صدای خشن خودش میخونه، با شباهت دونست. اینجا هم در نقش یک ولگردی با صدای زبر و زخمت و سختی کشیده پا به دنیای فیلم میذاره و ما رو با خودش آشنا میکنه. دنیای ولگردهای بی خانمان و روزهایی که به سختی به شب میرسونن، خاطراتی که مرور میشه، لحظاتی که حسرتش به دل کارکترهای ما باقی مونده، خیالاتی که به سر یک مشت ولگرد خیابونی وارد میشه و ...

فیلم خیلی خوب تونسته بود این محیط دردناک رو به تصویر بکشه و به نظر من شکل پیشروی داستان و حرکت به سمت پایان‌بندی کاملا راضی کننده بود اما راضی کننده تر، بازیگری فیلم بود که هر سه بازیگر اصلی، تونستن انتظارات من رو برآورده کنن. جک، تام و مریل استریپ .. هر کدوم به شکلی عالی بودن. داستان، داستان غمیگینی ـه و از همون شروع میشه به این نکته پی برد که قراره نیست در طول دیدن این فیلم لبخندی بزنیم ولی احساس همدردی چیزی ـه که به راحتی میشه بهش رسید و با هر کدوم از این ولگردها میشه به نحوی همدردی کرد و مشکلات اونا رو به چشم دید. فیلم دیالوگ‌های خیلی خوبی داره و مثل همیشه نیکلسون چندتا صحنه رو با تبحر خودش در دیالوگ‌گویی دیدنی کرده بود. جمله موردعلاقه من که اسپویلر خاصی هم نداره، "Goddamn dead men, traveling around together" هست که واقعا تو فضای فیلم جلوه خاصی به کارکتر فرانسیس میداد و میشد از اتفاقاتی که داره در درونش میافته، باخبر شد.

بعد از دیدن این فیلم و بازی تام ویتس، خیلی به سمت دیدن فیلم Down By Law و یا The Imaginarium Of Doctor Parnassus متمایل شدم. تام ویتیس رو بخاطر آلبوم‌های موسیقی ـش دوست دارم ولی حالا وقت ـشه که کارهای سینمایی ـش رو هم ببینم و امیدوارم اون تعداد فیلمی که ازش قراره ببینم، تجربه خوبی واسم باشند. Ironweed که مسلما اینطور بود و تونستم از دیدنش حسابی لذت ببرم.

8/10


+ نمایی از تام ویتس و جک نیکلسون در فیلم :