M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Mushishi Zoku Shou - Episode 10 | The End

Mushishi Zoku Shou - Episode 10 | The End

و چقدر خوب و دلچسب بود که آخرین اپیزود به فقط گینکو اختصاص داده شده بود .. به بهار، به از بین رفتن زمستان، به لبخند گینکو و اینکه محیطی سرسبز به داستان ما پایان داد. برای من شروع و پایانی بهمراه گینکو در طول اپیزود فوق العاده بود. هفته‌ای کاملاً متفاوت نسبت به هفته قبلی .. داستانی تازه بهمراه موشی‌ها و گینکو. اپیزود به عنوان اپیزود نهایی (برای نیمه اول) یک زیبایی تصویری خیره کننده داشت و از لحاظ لوکیشنی و انیمیشنی واقعاً در سطح خوبی قرار داشت .. صحنه‌های زیادی بود که توجه من رو به خودش جلب کرد و اونا رو زیبا دونستم. داستان هم در نوع خودش واقعاً جالب بود و کشش خیلی خاصی برای من داشت.

بذارید کمی با هم وارد اپیزود بشم و از محتوای داستانی چیزهایی بگم؛ تولد دوباره بهار بعد از خواب زمستانی ای طولانی .. برگشت موشی‌های بهار از خواب زمستانی ـشون و گرسنگی ای که اونا خواهند داشت .. گینکویی که به صورت اتفاقی به این منظره برخورد کرد و بعد از اون، تصمیم گرفت تا کامل شدن این مرحله و روزهای بعدی، در این لوکیشن بمونه و چاله‌ای با در اختیار داشتن بخور دفع کننده موشی‌ها ساخت. ولی وقتی گینکو از خواب بلند شد، با منظره توفان برفی که جریان داشت، روبرو شد. بعد از اون گینکو چون راهی برای فرار پیدا نکرد، به دنبال پیدا کردن ارباب کوهستان رفت و خُب ... اون لاک پشت پیر رو با هم دیدیم که ظاهراً ارباب کوهستان بود. ظاهر اخمو و خیلی جالبی داشت.

در ادامه متوجه شدیم که موشی زمستان که باید به سمت شمال مهاجرت میکرده، همچنان در این کوهستان گیر افتاده و باقی مونده. گینکو به درون اون باتلاق گل و لای کشیده شد و توانایی خارج شدن ازش رو نداشت. وقتی از باتلاق بیرون اومد، متوجه شد که بهار شده و بطری کوکی خودش توسط اوروشیبوروئه‌ها بلعیده شدند. و بلاخره حقیقت برملا شد؛ لاک پشت پیر داستان، ارباب کوهستان ما گینکو رو فریب داده بود و برای دست پیدا کردن به کوکی ای که بهمراه گینکو بوده، اونو به اینجا کشیده بود. کوکی ای که موشی های زمستان رو به تکامل میرسونه و اونا رو از این منطقه دور میکنه ... گینکو که متوجه زیرکی ارباب کوهستان شده، روی سبزه زار دراز میکشه و با لبخندی زیبا از بهار شدن صحبت میکنه.

خوشبختانه هنوز 10 اپیزود دیگه باقی مونده. قراره فصل پاییز دوباره به سراغ موشی شی بیایم و از دیدن فضای مرموز و جذاب ـش لذت ببریم. من که از الان مشتاق دیدنش هستم و از اونجایی که موشی شی بهترین انیمه فصل بهار من بود، امید زیادی دارم که پایان بندی بزرگی در راه باشه و بتونه انیمه برتر فصل پاییزم هم لقب بگیره. امیدوارم همچنان شاهکار باقی بمونه و چیزی از زیبایی‌های این انیمه کم نشه. باید منتظر کامل شدن لیست پاییز بمونیم و ببینیم این انیمه قراره با چه انیمه‌هایی رقابت کنه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- نمایی جالب از گینکو :



- ارباب کوهستان :



- بهار بودن در کوهستان های کناری :



- لحظه آخر و زیبای مربوط به گینکو و انیمه :

Mushishi Zoku Shou - Episode 06

Mushishi Zoku Shou - Episode 06

اوه، واو! من فکر میکردم اپیزودهای قبل تاریک هستن ولی حالا بعد از دیدن این اپیزود و حس تاریکی که درون داستان بود، کاملا نظرم عوض شد و این اپیزود رو بهترین اپیزود از لحاظ تاریکی داستانی این فصل میدونم. داستان ساهو و ماساکیِ باغبان که حاضره حتی برای ماندگاری ساهو قتل انجام بده و اونو پیش خودش نگه داره. لحظه فاش شدن این موضوع و روبرو شدن بیننده با جریان مربوط به پیوند بدن به سر واقعا حس تاریکی داشت و لرزه رو به تن بیننده وارد میکنه. تصور اینکه چقدر این چرخه ادامه پیدا کرده و جریان مربوط به "کوداما" موشی ـه عجیب این اپیزود، ناخودآگاه بیننده رو جذب این اپیزود میکنه و تا آخر اونا رو به دنبال خودش میکشونه. نسل بعد از نسل خانواده باغبان‌ها که ساهو رو به مانند روح درخت ساکورا میپرستیدن و حالا به نقطه از زمان وارد میشیم که موشیشی، گینکو وارد فضای انیمه میشه و با این جریانات روبرو میشه. تو ادامه داستان و در انتها، گینکو اون دختر جوون رو نجات میده و خونه رو به آتیش میکشه تا پایانی به ماجرای تلخ این اپیزود داده باشه. بعد از اون هم صحنه زیبای خروج کوداما از گردن ساهو رو با هم دیدیم که واقعا دیدنی بود و پایان بخشی عالی به اپیزود بود.

هر اپیزود از موشیشی، حس خاص خودش رو داره و اینجا هم همینطور بود؛ با کارکترهایی روبرو شدیم که تفاوت زیادی با کارکترهای اپیزود قبل دارن. دوست دارم یکی از جملات نقدهایی که در مورد این اپیزود خوندم رو نقل قول کنم و بگم : "یکی از رازهای کثیف کوچولوی موشیشی اینه که، بیشتر وقت‌ها محتوای انیمه در مورد موشی‌ها نیست؛ بلکه در مورد انسان‌هاست" این جمله رو خیلی دوست داشتم و حس میکنم خصوصا در مورد این اپیزود کاملا صادق هست و منظور جمله رو میشه در فضای انیمه به وضوح دید.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- این صحنه خیلی زیبا بود :



- میساکی تبر به دست :



- بیرون اومدن کوداما از گردن ساهو :

Mushishi Zoku Shou - Episode 05

Mushishi Zoku Shou - Episode 05

گینکو تو سفر خودش اینبار به دختری به اسم ماسومی برخورد میکنه که توسط یک ظاهر آب ـی شکلی دنبال میشه و بعد با ملاقات خانواده اون دختر، به اونا در مورد موشی‌هایی به نام میزوکاگامی توضیحاتی میده. اینکه تو دریاچه های راکد زندگی میکنن. به مرور زمان جسمی که میزوکاگامی‌ها از دیگران به خودشون میگیرن، قوی تر میشه و روی کسی که اون جسم ازش گرفته شده، تاثیر میذار و باعث ضعف اون فرد میشه. داستان ساده و جذابی بود و اینبار برکه آبی و ظاهر آب ـی شکل رو جلوی روی خودمون داشتیم که به قول گینکو، ساده ترین راه خلاص شدن از شر اون میزوکاگامی ها این بود که، فُرمشون رو توسط یک آیینه به خود اونا نشون بدن و نکته جالب این بود که ماسومی خودش یه آیینه داشت و داستانی هم پشت اون آیینه وجود داشت که با هم در موردش دیدیم و شنیدیم. در نهایت بعد از اتفاقاتی که تو اپیزود دیدیم، به صحنه روبرویی عالی از ماسومی با اون موشی دیدیم .. جایی که آیینه از دست ماسومی افتاد و میزوکاگامی هر لحظه بهش نزدیک تر میشد، این صحنه‌ها حس ترس خوبی رو داشتن و میشد تاریک بودن حس یک موشی رو به خوبی درک کرد ... بعد از اون، میزوکاگامی یهو فُرم خودشو از دست داد. اول فکر کردم که دیالوگ ماسومی ممکنه باعث این خراب شدن فُرم شده باشه که کمی دور از انتظار به نظر میرسید ولی بعد، با توضیحاتی که از گینکو شنیدم، متوجه شدم که میزوکاگامی فُرم خودشو درون چشم های ماسومی دید و به اون حالت از هم پاشید .. چشم های ماسومی به شکل آیینه ای کار کردن و اونو از خطر نجات دادن.

نکته بامزه اپیزود، دیدن صحنه طنز اواخر اون و روبرو شدن با حالت خوشحال و پر از خنده ماسومی بود. ماسومی ای که حالا از دست موشی راحت شده بود و حتی به گینکو هم نظر داشت. روی هم رفته اپیزود، داستان خیلی خوبی داشت و انیمه همچنان پر از احساس و مرموز بودن باقی مونده که نکته خیلی خوبی ـه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- میزوکاگامی به دنبال ماسومی :



- صحنه روبرویی آخرشون عالی بود :



- چهره ترسیده ماسومی :



- خداحافظی آخرشون با گینکو :

Mushishi Zoku Shou - Episode 04

Mushishi Zoku Shou - Episode 04

اپیزود عالی بود .. واقعا حس مرموزی که درون انیمه بود رو دوست داشتم و حتی همون شروع داستان به نظر من جذاب و خوب شروع شد .. جایی که گینکو بین درخت‌ها با تاتسو روبرو شد. تاتسویی که با حرکت دست ـش گینکو رو متوقف کرد و داستانی تازه رو پیش روی گینکو، مرد اول داستان ما قرار داد. دیدن ظاهر تاتسو با اون منظره تاریک مابین درخت‌ها یکی از شات‌های مورد علاقه من از این اپیزود بود .. چند بار این صحنه تکرار شد و هر دفعه باز هم به حس تاریکی حاضر در داستان انیمه اضافه میشد و به نظر من نکته مثبت خیلی خوبی بود. علاوه بر خود کارکتر، نمیشه از کار خوب Uchiyama Kouki هم در دوبلوری کارکترش چشم پوشی کرد .. به نظر من خیلی خوب تونست با صدای نسبتا بی حال خودش حس اون موشی رو به بیننده منتقل کنه و کارکتر تاتسو رو به خوبی به تصویر کشید. جریان موشی که درون این اپیزود بود واقعا جالب بود .. فوکی روی نسل‌های یک خانواده باقی میمونه و حالا گریبان گیر تاتسو شده بود .. دیدن فلش بک‌های مربوط به پدرشون و روبرو شدن با کارکتری که پدرشون در حین شکار پیدا میکرد هم به درک بهتر ماجرای این اپیزود کمک زیادی کرد. پدری که بخاطر همین موضوع فوکی، ترس رو به وجود این دو برادر وارد میکرد و صحنه‌هایی که با هم در مورد اون کارکتر دیدیم.

در نهایت بعد از اون شلیک اتفاقی و حمله کلاغ‌ها به دست تاتسو، داستان این اپیزود هم به پایان رسید. روی هم رفته اپیزود ادامه خیلی خوبی برای این فصل از انیمه بود و به نظر من حس تاریک جذابی داشت. موسیقی همچنان خوبه و داستان‌های اپیزودیک انیمه هم هر کدوم به سبک خودشون عالی هستن. یکی از صحنه‌های ریزی که در مورد این اپیزود دوست داشتم، صحنه آخر روبرویی گینکو با اون روباه (؟) بود که خیلی جالب از ترس گینکو برای پایان بخشیدن به اپیزود استفاده کردن.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- نمایی از ترس گینکو در اپیزود :



- ظاهر جالب تاتسو در میون درخت ها :



- تاتسو و برادرش در کنار پدرشون :



- حمله کلاغ ها که یه جورایی منو به یاد صحنه پرواز پرنده ها تو اپیزود 2 انداخت :